تفاوت میان نسخه‌های «سعدی (غزلیات)/بس که در منظر تو حیرانم»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (clean up using AWB)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|بس که در منظر تو حیرانم|صورتت را صفت نمی‌دانم}}
 
{{ب|بس که در منظر تو حیرانم|صورتت را صفت نمی‌دانم}}
 
{{ب|پارسایان ملامتم مکنید|که من از عشق توبه نتوانم}}
 
{{ب|پارسایان ملامتم مکنید|که من از عشق توبه نتوانم}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۲۴

' سعدی (غزلیات) (بس که در منظر تو حیرانم)
از سعدی
'


بس که در منظر تو حیرانم صورتت را صفت نمی‌دانم
پارسایان ملامتم مکنید که من از عشق توبه نتوانم
هر که بینی به جسم و جان زندست من به امید وصل جانانم
به چه کار آید این بقیت جان که به معشوق برنیفشانم
گر تو از من عنان بگردانی من به شمشیر برنگردانم
گر بخوانی مقیم درگاهم ور برانی مطیع فرمانم
من نه آنم که سست بازآیم ور ز سختی به لب رسد جانم
گر اجابت کنی و گر نکنی چاره من دعاست می‌خوانم
سهل باشد صعوبت ظلمات گر به دست آید آب حیوانم
تا کی آخر جفا بری سعدی چه کنم پای بند احسانم
کار مردان تحملست و سکون من کیم خاک پای مردانم