تفاوت میان نسخه‌های «سعدی (غزلیات)/خوشست درد که باشد امید درمانش»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (clean up using AWB)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|خوشست درد که باشد امید درمانش|دراز نیست بیابان که هست پایانش}}
 
{{ب|خوشست درد که باشد امید درمانش|دراز نیست بیابان که هست پایانش}}
 
{{ب|نه شرط عشق بود با کمان ابروی دوست|که جان سپر نکنی پیش تیربارانش}}
 
{{ب|نه شرط عشق بود با کمان ابروی دوست|که جان سپر نکنی پیش تیربارانش}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۴۳

' سعدی (غزلیات) (خوشست درد که باشد امید درمانش)
از سعدی
'


خوشست درد که باشد امید درمانش دراز نیست بیابان که هست پایانش
نه شرط عشق بود با کمان ابروی دوست که جان سپر نکنی پیش تیربارانش
عدیم را که تمنای بوستان باشد ضرورتست تحمل ز بوستانبانش
وصال جان جهان یافتن حرامش باد که التفات بود بر جهان و بر جانش
ز کعبه روی نشاید به ناامیدی تافت کمینه آن که بمیریم در بیابانش
اگر چه ناقص و نادانم این قدر دانم که آبگینه من نیست مرد سندانش
ولیک با همه عیب احتمال یار عزیز کنند چون نکنند احتمال هجرانش
گر آید از تو برویم هزار تیر جفا جفاست گر مژه بر هم زنم ز پیکانش
حریف را که غم جان خویشتن باشد هنوز لاف دروغست عشق جانانش
حکیم را که دل از دست رفت و پای از جای سر صلاح توقع مدار و سامانش
گلی چو روی تو گر ممکنست در آفاق نه ممکنست چو سعدی هزاردستانش