تفاوت میان نسخه‌های «دیوان شمس/شنودم من که چاکر را ستودی»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|شنودم من که چاکر را ستودی|کی باشم من تو لطف خود نمودی}}
 
{{ب|شنودم من که چاکر را ستودی|کی باشم من تو لطف خود نمودی}}
 
{{ب|تو کان لعل و جان کهربایی|به رحمت برگ کاهی را ربودی}}
 
{{ب|تو کان لعل و جان کهربایی|به رحمت برگ کاهی را ربودی}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۴۵

' دیوان شمس (غزلیات) (شنودم من که چاکر را ستودی)
از مولوی
'


شنودم من که چاکر را ستودی کی باشم من تو لطف خود نمودی
تو کان لعل و جان کهربایی به رحمت برگ کاهی را ربودی
یکی آهن بدم بی‌قدر و قیمت توام آیینه ای کردی زدودی
ز طوفان فناام واخریدی که هم نوحی و هم کشتی جودی
دلا گر سوختی چون عود بوده وگر خامی بسوز اکنون که عودی
به زیر سایه اقبال خفتم برون پنج حس راهم گشودی
بدان ره بی‌پر و بی‌پا و بی‌سر به شرق و غرب شاید شد به زودی
در آن ره نیست خار اختیاری نه ترسایی است آن جا نه جهودی
برون از خطه چرخ کبودش رهیده جان ز کوری و کبودی
چه می‌گریی بر خندندگان رو چه می‌پایی همان جا رو که بودی
از این شهدی که صد گون نیش دارد بجز دنبل ببین چیزی فزودی