تفاوت میان نسخه‌های «سعدی (غزلیات)/از همه باشد به حقیقت گزیر»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (clean up using AWB)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|از همه باشد به حقیقت گزیر|وز تو نباشد که نداری نظیر}}
 
{{ب|از همه باشد به حقیقت گزیر|وز تو نباشد که نداری نظیر}}
 
{{ب|مشرب شیرین نبود بی زحام|دعوت منعم نبود بی فقیر}}
 
{{ب|مشرب شیرین نبود بی زحام|دعوت منعم نبود بی فقیر}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۲۲:۲۴

' سعدی (غزلیات) (از همه باشد به حقیقت گزیر)
از سعدی
'


از همه باشد به حقیقت گزیر وز تو نباشد که نداری نظیر
مشرب شیرین نبود بی زحام دعوت منعم نبود بی فقیر
آن عرقست از بدنت یا گلاب آن نفسست از دهنت یا عبیر
بذل تو کردم تن و هوش و روان وقف تو کردم دل و چشم و ضمیر
دل چه بود جان که بدو زنده‌ام گو بده ای دوست که گویم بگیر
راحت جان باشد از آن قبضه تیغ مرهم دل باشد از آن جعبه تیر
درد نهانی به که گویم که نیست باخبر از درد من الا خبیر
عیب کنندم که چه دیدی در او کور نداند که چه بیند بصیر
چون نرود در پی صاحب کمند آهوی بیچاره به گردن اسیر
هر که دل شیفته دارد چو من بس که بگوید سخن دلپذیر
ناله سعدی به چه دانی خوشست بوی خوش آید چو بسوزد عبیر