تفاوت میان نسخه‌های «دیوان شمس/ز هدهدان تفکر چو دررسید نشانش»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|ز هدهدان تفکر چو دررسید نشانش|مراست ملک سلیمان چو نقد گشت عیانش}}
 
{{ب|ز هدهدان تفکر چو دررسید نشانش|مراست ملک سلیمان چو نقد گشت عیانش}}
 
{{ب|پری و دیو نداند ز تختگاه بلندش|که تخت او نظرست و بصیرتست جهانش}}
 
{{ب|پری و دیو نداند ز تختگاه بلندش|که تخت او نظرست و بصیرتست جهانش}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۲۹

' دیوان شمس (غزلیات) (ز هدهدان تفکر چو دررسید نشانش)
از مولوی
'


ز هدهدان تفکر چو دررسید نشانش مراست ملک سلیمان چو نقد گشت عیانش
پری و دیو نداند ز تختگاه بلندش که تخت او نظرست و بصیرتست جهانش
زبان جمله مرغان بداند او به بصیرت که هیچ مرغ نداند به وهم خویش زبانش
نشان سکه او بین به هر درست که نقدست ولیک نقد نیابی که بو بری سوی کانش
مگر که حلقه رندان بی‌نشان تو ببینی که عشق پیش درآید درآورد به میانش
ز تیر او بود آن دل که برپرید از آن سو وگر نه کیست ز مردان که او کشید کمانش
کسی که خورد شرابش ز دست ساقی عشقش همان شراب مقدم تو پر کن و برسانش
از آنک هیچ شرابی خمار او ننشاند دغل میار تو ساقی مده از این و از آنش
ز شمس مفخر تبریز باده گشت وظیفه چگونه بنده نباشد به هر دمی دل و جانش