تفاوت میان نسخههای «دیوان شمس/میگفت چشم شوخش با طره سیاهش»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|میگفت چشم شوخش با طره سیاهش|من دم دهم فلان را تو درربا کلاهش}} | {{ب|میگفت چشم شوخش با طره سیاهش|من دم دهم فلان را تو درربا کلاهش}} | ||
{{ب|یعقوب را بگویم یوسف به قعر چاهست|چون بر سر چه آید تو درفکن به چاهش}} | {{ب|یعقوب را بگویم یوسف به قعر چاهست|چون بر سر چه آید تو درفکن به چاهش}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۲۵
' | دیوان شمس (غزلیات) (میگفت چشم شوخش با طره سیاهش) از مولوی |
' |
میگفت چشم شوخش با طره سیاهش | من دم دهم فلان را تو درربا کلاهش | |
یعقوب را بگویم یوسف به قعر چاهست | چون بر سر چه آید تو درفکن به چاهش | |
ما شکل حاجیانیم جاسوس و رهزنانیم | حاجی چو در ره آید ما خود زنیم راهش | |
ما شاخ ارغوانیم در آب و مینماییم | با نعل بازگونه چون ماه و چون سپاهش | |
روباه دید دنبه در سبزه زار و میگفت | هرگز کی دید دنبه بیدام در گیاهش | |
وان گرگ از حریصی در دنبه چون نمک شد | از دام بیخبر بد آن خاطر تباهش | |
ابله چو اندرافتد گوید که بیگناهم | بس نیست ای برادر آن ابلهی گناهش | |
ابله کننده عشقست عشقی گزین تو باری | کابله شدن بیرزد حسن و جمال و جاهش | |
پای تو درد گیرد افسون جان بر او خوان | آن پای گاو باشد کافسون اوست کاهش | |
حلق تو درد گیرد همراه دم پذیرد | خود حلق کی گشاید بیآه غصه کاهش | |
تا پیشگاه عشقش چون باشد و چه باشد | چون ما ز دست رفتیم از پای گاه جاهش | |
تا چه جمال دارد آن نادره مطرز | که سوخت جان ما را آن نقش کارگاهش | |
ز اندیشه میگذارم تا خود چه حیله سازم | با او که مکر و حیله تلقین کند الهش | |
آن کس که گم کند ره با عقل بازگردد | وان را که عقل گم شد از کی بود پناهش | |
نی ما از آن شاهیم ما عقل و جان نخواهیم | چه عقل و بند و پندش چه جان و آه آهش | |
مستی فزود خامش تا نکتهای نرانی | ای رفته لاابالی در خون نیکخواهش |