تفاوت میان نسخههای «سنایی غزنوی (قصاید)/ای ذات تو ناشده مصور»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جز (clean up using AWB) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|ای ذات تو ناشده مصور|اثبات تو کرده عقل باور}} | {{ب|ای ذات تو ناشده مصور|اثبات تو کرده عقل باور}} | ||
{{ب|اسم تو ز حد و رسم بیزار|ذات تو ز جنس و نوع برتر}} | {{ب|اسم تو ز حد و رسم بیزار|ذات تو ز جنس و نوع برتر}} |
نسخهٔ کنونی تا ۸ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۰۲
' | سنایی غزنوی (قصاید) (ای ذات تو ناشده مصور) از سنایی غزنوی |
' |
ای ذات تو ناشده مصور | اثبات تو کرده عقل باور | |
اسم تو ز حد و رسم بیزار | ذات تو ز جنس و نوع برتر | |
محمول نهای چنانکه اعراض | موضوع نهای چنانکه جوهر | |
فعلت نه به قصد آمر خیر | قولت نه به لفظ ناهی شر | |
حکم تو به رقص قرص خورشید | انگیخته سایههای جانور | |
صنع تو به دور دور گردون | آمیخته رنگهای دلبر | |
ببریده در آشیان تقدیس | وصف تو ز جبرییل شهپر | |
بگشاده به شه نمای تنزیه | حسنت ز عروس عرش زیور | |
هم بر قدمت حدوث شاهد | هم بر ازلت ابد مجاور | |
ای گشته چو آفتاب تابان | در سایهی نور خود مستر | |
معشوق جهانی و نداری | یک عاشق با ساز و در خور | |
بنهفته به حر گنج قارون | یک در تو در دو دانه گوهر | |
عالم پس ازین دو گشت پیدا | آدم هم ازین دو برد کیفر | |
عالم چو یکی رونده دریا | سیاره سفینه طبع لنگر | |
آبش چو نبات و سنگ حیوان | درش چو حقیقت سخنور | |
غواص چه چیز؟ عقل فعال | زینسان که به بحر دین پیمبر | |
علت چو سیاست فرودین | از دست چو حرص خصم بی مر | |
آخر چه هر آنچه بود اول | مقصود چه آنچه بود بهتر | |
بنگر به صواب اگر نهای کور | بنشو به حقیقت ار نهای کر | |
ای باز هوات در ربوده | از دام زمانه چون کبوتر | |
ای پنجهی حرص در کشیده | ناگه چو رسن سرت به چنبر | |
در قشر بمانده کی توان دید | مقصود خلاصهی مقشر | |
از توبه و از گناه آدم | خود هیچ ندانی ای برادر | |
سربسته بگویم ار توانی | بردار به تیغ فکرتش سر | |
درویش کند ز راه ترتیب | نزدیکی تو به سوی داور | |
در خلد چگونه خورد گندم | آنجا که نبود شخص نان خور | |
بل گندمش آن گهی ببایست | کز خلد نهاد پای بر در | |
این جمله همه بدیده آدم | ابلیس نیامده ز مادر | |
در سجده نکردنش چه گویی | مجبور بدست یا مخیر | |
گر قادر بد خدای عاجز | ور عاجز بد خدا ستمگر | |
کاری که نه کار تست مسگال | راهی که نه راه تست مسپر | |
بیهوده مجوی آب حیوان | در ظلمت خویش چون سکندر | |
کن چشمه که خضر یافت آنجا | با دیو فرشته نیست همبر |