تفاوت میان نسخه‌های «عطار (غزلیات)/عشق را بی‌خویشتن باید شدن»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|عشق را بی‌خویشتن باید شدن|نفس خود را راهزن باید شدن}}
 
{{ب|عشق را بی‌خویشتن باید شدن|نفس خود را راهزن باید شدن}}
 
{{ب|بت بود در راه او هرچه آن نه اوست|در ره او بت‌شکن باید شدن}}
 
{{ب|بت بود در راه او هرچه آن نه اوست|در ره او بت‌شکن باید شدن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۵۳

' عطار (غزلیات) (عشق را بی‌خویشتن باید شدن)
از عطار
'


عشق را بی‌خویشتن باید شدن نفس خود را راهزن باید شدن
بت بود در راه او هرچه آن نه اوست در ره او بت‌شکن باید شدن
زلف جانان را شکن بیش از حد است کافر یک یک شکن باید شدن
تو بدو نزدیک نزدیکی ولیک دور دور از خویشتن باید شدن
در نگنجد ما و من در راه او در رهش بی ما و من باید شدن
دوست چون هرگز نیاید در وطن عاشقان را بی وطن باید شدن
در ره او بر امید وصل او خاک راه تن به تن باید شدن
همچو لاله غرقه در خون جگر زنده در زیر کفن باید شدن
در ره او چون دویی را راه نیست با یکی در پیرهن باید شدن
پس چو عطار اندر آفاق جهان پاکباز انجمن باید شدن