تفاوت میان نسخههای «دیوان شمس/گستاخ مکن تو ناکسان را»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جز (clean up using AWB) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|گستاخ مکن تو ناکسان را|در چشم میار این خسان را}} | {{ب|گستاخ مکن تو ناکسان را|در چشم میار این خسان را}} | ||
{{ب|درزی دزدی چو یافت فرصت|کم آرد جامه رسان را}} | {{ب|درزی دزدی چو یافت فرصت|کم آرد جامه رسان را}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۴۲
' | دیوان شمس (غزلیات) (گستاخ مکن تو ناکسان را) از مولوی |
' |
گستاخ مکن تو ناکسان را | در چشم میار این خسان را | |
درزی دزدی چو یافت فرصت | کم آرد جامه رسان را | |
ایشان را دار حلقه بر در | هم نیز نیند لایق آن را | |
پیشت به فسون و سخره آیند | از طمع مپوش این عیان را | |
ایشان چو ز خویش پرغمانند | چون دور کنند ز تو غمان را | |
جز خلوت عشق نیست درمان | رنج باریک اندهان را | |
یا دیدن دوست یا هوایش | دیگر چه کند کسی جهان را | |
تا دیدن دوست در خیالش | میدار تو در سجود جان را | |
پیشش چو چراغپایه میایست | چون فرصتهاست مر مهان را | |
وامانده از این زمانه باشی | کی بینی اصل این زمان را | |
چون گشت گذار از مکان چشم | زو بیند جان آن مکان را | |
جان خوردی تن چو قازغانی | بر آتش نه تو قازغان را | |
تا جوش ببینی ز اندرونت | زان پس نخری تو داستان را | |
نظاره نقد حال خویشی | نظاره درونست راستان را | |
این حال بدایت طریقست | با گم شدگان دهم نشان را | |
چون صد منزل از این گذشتند | این چون گویم مران کسان را | |
مقصود از این بگو و رستی | یعنی که چراغ آسمان را | |
مخدومم شمس حق و دین را | کوهست پناه انس و جان را | |
تبریز از او چو آسمان شد | دل گم مکناد نردبان را |