تفاوت میان نسخههای «خاقانی (غزلیات)/جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جز (clean up using AWB) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا|باز هم در خط بغداد فکن بار مرا}} | {{ب|جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا|باز هم در خط بغداد فکن بار مرا}} | ||
{{ب|باجگه دیدم و طیار ز آراستگی|عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا}} | {{ب|باجگه دیدم و طیار ز آراستگی|عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۲۱
' | خاقانی (غزلیات) (جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا) از خاقانی |
' |
جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا | باز هم در خط بغداد فکن بار مرا | |
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی | عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا | |
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم | هم بدان منزل برداشت فرود آر مرا | |
سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفت | سفر کوی مغان است دگر بار مرا | |
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزن | دست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا | |
گوئیم حج تو هفتاد و دو حج بود امسال | این چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا | |
گوئیم کعبه ز بالای سرت کرد طواف | این چنین بیهده پندار مپندار مرا | |
من در کعبه زدم کعبه مرا درنگشاد | چون ندانم زدن آن در ندهد بار مرا | |
دامن کعبه گرفتم دم من درنگرفت | درنگیرد چون نبیند دم کردارد مرا | |
شیرمردان در کعبه مرا نپذیرند | که سگان در دیرند خریدار مرا | |
مغکده دید که من رد شدهی کعبه شدم | کرد لابه که ز من مگذر و مگذار مرا | |
سوخته بید منم زنگ زدای می خام | ساقی میکده به داند مقدار مرا | |
حجرالاسود نقد همگان را محک است | کم عیارم من از آن کرد محکخوار مرا | |
زین سپس خال بتان بس حجرالاسود من | زمزم آنک خم و کعبه در خمار مرا | |
خانقه جای تو و خانهی می جای من است | پیر سجاده تو را داده و زنار مرا | |
باریا دین به بهشتت نبرد وز سر صدق | برهاند همه زنار من از نار مرا | |
نیست در زهد ریاییت به جو سنگ نیاز | واندرین فسق نیاز است به خروار مرا | |
اندران شیوه که هستی تو، تو را یار بسی است | و اندرین ره که منم، نیست کسی یار مرا | |
لاله می خورد که از پوست برون رفت تو نیز | لاله خوردم کن و از پوست برون آر مرا | |
می خوری به که روی طاعت بیدرد کنی | اندکی درد به از طاعت بسیار مرا | |
گل به نیل تو ندارم من و گلگون قدحی | میخورم تا ز گل گور دمد خار مرا | |
میخورم می که مرا دایه بر این ناف زده است | نبرد سرزنش تو ز سر کار مرا | |
چند تهدید سر تیغ دهی کاش بدی | دست در گردن تیغ تو حلیوار مرا | |
از تو منت نپذیرم که ملکوار چو شمع | تخت زرین نهی اندر صف احرار مرا | |
منتی دارم اگر بر سر نطعم چو چراغ | بنشانی خوش و آنگه بکشی زار مرا | |
کس به عیار فرستادی و گفتی که به سر | خون بریزد به سر خنجر خونخوار مرا | |
وز پی آنکه ز سر تو خبردار شوم | کس فرستاد به سر اندر عیار مرا | |
تیغ عیار چه باید ز پی کشتن من | هم تو کش کز تو نیاید به دل آزار مرا | |
تو نکوتر کشی ایرا تو سبک دست تری | خیز و برهان ز گراندستی اغیار مرا | |
کافر و مست همی خوانی خاقانی مرا | کس مبیناد چو او ممن و هشیار مرا |