'''[[اشغال ایران به وسیله ارتش بریتانیا و شوروی]]''' - با حمله ارتش اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیا به ایران در روز ۳ شهریور ماه ۱۳۲۰ ایران کارزار جنگ دوم جهانی شد. اشغال ایران از سوی ارتش شوروی و بریتانیا، تاریخ نوین ایران را تا فراسوی دههها زیر تاثیر خود گرفت. ایران می بایستی که موضع بیطرفی خود را کنارنهد و عضو متفقین شود. با پشتیبانی فعال ایران از متفقین، شوروی به رهبری استالین در موقعیتی قرارگرفت که توانست بر آلمان هیتلری پیروز شود. به همین دلیل ایران '''پل پیروزی''' نامیده شد. پس از پایان جنگ جهانی دوم و پیروزی متفقین، ایران از اعضای پیروز جنگ نبود بلکه در ردیف بازندگان قرارگرفت. استالین از بیرون بردن ارتش سرخ شوروی از ایران خودداری کرد و برنامهای ریخت که استانهای شمالی ایران را زیر کنترل خود دربیاورد و از ایران جدا سازد. استالین با برپا سازی حزب توده و پشتیبانی مالی و نظامی ارتش سرخ از آنان، سبب شد که در ایران دولت استواری بر سر کار نیاید و با راه یافتن اعضای حزب توده و گروهی به نام اقلیت به سرکردگی محمد مصدق قاجار به مجلس شورای ملی با ابستروکسیون کار دولتها را مختل کرد و از رایگیری در مجلس جلوگیری کرد. کشور ایران که از دیدگاه سیاسی و اقتصادی ویران شده بود به سبب درگیری در یک جنگ گرم که میلیونها تُن ابزار جنگی و مواد خوراکی که با استفاده از خاک ایران به شوروی ترابر شده بود و به آن "پرشن کریدور" می گفتند، از سوی همان شوروی به میدان "جنگ سرد" هُل داده شد. با تزویرهای شوروی و برنامههای اشغال کشور ایران، سرانجام برای نگاهبانی از استقلال و تمامیت ارضی ایران سیاستمداران ایران به رهبری اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران ناچار شدند که با کشورهای متفق در غرب همکاری کنند. تنها با پشتیبانی سیاسی و نظامی امریکا، دولت ایران توانست ارتش شوروی را به بیرون رفتن از استانهای شمالی ایران وادار سازد و آذربایجان را از چنگال مزدوران شوروی برهاند. از این زمان روشن شد که استقلال و تمامیت ارضی ایران و نوسازی اقتصادی و سیاسی تنها با متحدین غربی امکانپذیر خواهدبود. نه تنها پیوندهای ایران با دنیای غرب از سوی دولت شوروی مورد پذیرش قرار نگرفت بلکه شوروی کوشش کرد که با فعالیتهای سیاسی حزب توده، همواره در ایران آشوب به پا کند و پس از آنکه حزب توده ممنوع اعلام شد، با همدستی جبهه ملی، ایران را از پیوندهایش با کشورهای غربی جدا سازد و به شوروی نزدیک کند. بالاترین این کشمکشهای سیاسی در دوران جنگ سرد در ایران، ملی کردن شرکت نفت انگلیس و ایران را باید نام برد که تلاش بر براندازی سامانه شاهنشاهی ایران و در دست گرفتن حکومت بود. سرانجام با سقوط محمد مصدق خائن به ایران و مردم ایران در سال ۱۳۳۲ و مرگ استالین نفوذ شوروی در ایران بسیار کم شد و ایران توانست که با برنامههای عمرانی و انقلاب شاه و مردم کشور را بازسازی کند.
−
'''[[آتش زدن سینما رکس آبادان ۲۸ امرداد ۱۳۵۷|آتش زدن سینما رکس آبادان ۲۸ امرداد ماه ۱۳۵۷]]'''- بیست و هشتم امرداد ماه روز سرنوشت سازی است. روز ۲۸ امرداد ماه چرخشگاهی در تاریخ ایران شد. در روز ۲۸ امرداد ماه ۱۳۳۲ خورشیدی، محمد مصدق نخست وزیر قلابی از سوی مردم ایران در رستاخیز ملی دستگیر شد و ملت ایران حکومت چهار روزه خلقی مصدق را سرنگون کردند. در روز ۲۸ امرداد ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی در بیست و پنجمین سالروز سرنگونی محمد مصدق، به دستور خمینی سینما رکس آبادان و ۲۴ سینمای دیگر کشور از سوی مصدقچیان و جبهه ملیها و اسلامیون آتش زده شد. جنایتکاران در آتش زدن سینما رکس آبادان ۶۰۰ ایرانی را زنده زنده سوزاندند. سوزاندن ۶۰۰ ایرانی، جنایتی که بازماندگان قربانیانش هنوز به دنبال عدالت هستند و دست خالی چهل و یک سال است ماندهاند. جنایت هولناکی که جنایتکارانش آزادانه میگردند و پست و مقام در ایران دارند. آتشی که چهل و یک سال است ایرانیان در آن میسوزند و به قتل میرسند. آتشی که اسلام سیاسی با کمک استعمار افروخت و استعمار با مزدورانش این آتش را در ایران هم چنان گداخته نگاه میدارند.
+
تا به امروز، تاریخنویسی درست جنگ جهانی دوم و نقش ایران در این جنگ برای پیروزی اتحاد جماهیر شوروی بر آلمان نازی، در هیچکجا نه در ایران، نه در شرق و نه در غرب انجام نشده است. هیچیک از دولتهای غربی و شوروی گرایشی به نوشتن آنچه که گذشت را نداشتند تا روشن شود که چرا آنها یک کشور بیطرف را اشغال کردهاند زیرا که خلاف هرگونه حقوق بینالمللی بود. به همین سبب در گفتگوهای سیاسی با ایران، دولتهای اشغالگر شوروی و بریتانیا پافشاری برآن داشتند که ایران اشغال نشده است بلکه ایران همکاری می کند ولی در واقع مانند ارتش اشغالی، با ایران و ایرانیان رفتارکردند. نقش ایران در جنگ جهانی دوم را به میزبان "کنفرانس تهران" کاهش دادند و در هیچ یک از کتابهای تاریخ در مدرسهها در کشورهای غربی نامی از ایران و نزدیک به چهار سال اشغال ایران و سختیهایی که کشور و مردم ایران کشیدند را نبردهاند. به سبب سانسور در درازای اشغال ایران از سوی ارتش بریتانیا و شوروی، در ایران سند، عکس و فیلمی وجود ندارد، تنها پس از فروریختن اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق کم کم آرشیوها در دسترس همگان قرار گرفتند. برای نمونه روشدن فرمانهای استالین برای جداسازی استانهای شمالی ایران، برپا کردن جمهوری دموکرات آذربایجان و کردستان و آموزش دادن مزدورانی چون پیشهوری و کامبخش و دیگر اعضای حزب توده نشان میدهد که چگونه سیستماتیک استالین برای اشغال کشور ایران برنامه میچیده است. همچنین امروزه با رو شدن دستور استالین برای جستجو نفت در شمال و جنوب ایران و مسله امتیاز نفت به شوروی و موازنه منفی محمد مصدق در یک راستا با فرمان استالین دیده میشوند.
−
روز ۲۸ امرداد ماه سالروز [[روز رستاخیز ملت ایران|رستاخیز ملت ایران]] بود. در روز ۲۶ امرداد ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی شاهنشاه آریامهر در مصاحبه مطبوعاتی درباره این روز سخنانی ایراد کردند که محمد مصدق برنامه این را داشت که حکومت مشروطه ایران را براندازد و با یاری شوروی یک جمهوری خلقی در ایران به راه اندازد.
+
بمباران ایران، و در پی آن بیماریها، گرسنگی، تورم اقتصادی، بیخانهمان کردن، ناامنی و چپاول مردم ایران از سوی بیگانگان، رنجهایی بود که ملت ایران باشکیبایی کشیدند، با آنکه دو پیمان جداگانه برای ترمیم آسیبها و پرداخت هزینه بهرهبرداری از همه امکانات کشور ایران دستینه شده بود، متفقین به کشور ایران نه تنها خسارت جنگی نپرداختند بلکه دولت کمونیست شوروی بسیاری از کارخانهها و یازده تن طلای بانک ملی ایران را با خود به شوروی برد. افزون برآن درختهای جنگلهای شمال ایران را برید و به یغما برد. اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در هر سفری که به کشورهای متفق کردند یادآور نقش ایران در پیروزی متفقین شدند و اینکه متفقین می باید به ایران خسارت آسیبهایی که در درازای چهار سال بدان وارد آمده است بپردازند ولی متفقین هیچگاه خسارتهای جنگی را نپرداختند و وانمود کردند که چنین رویدادی پیش نیامده است. تنها امریکا بخشی از قولهای مالی خود را انجام داد. جنگ جهانی دوم، متفقین، ایران و کشتارها و چپاول ایران بخشی است که هنوز در تاریخ دنیا بسته نشده است. غرب و شوروی یا روسیه امروز میباید جبران رنج و آسیبها به کشور ایران را به ملت ایران بنمایند. در سال ۲۰۱۴ میلادی مستندهای نوینی در تلویزیون های غربی درباره "جنگ جهانی دوم" پخش شد. در این فیلمهای مستند حتی دیگر اشارهای به "کنفرانس تهران" نکردند تا رد پایی از این جنگ و جنایت بر مردم ایران برجای نماند. ملت ایران بدانند که سروده ای ایران سرود انقلابی علیه اشغال ایران از سوی ارتشهای بیگانه و زندگی اندوهبار مردم ایران در سال ۱۳۲۳ ساخته شد تا به مردم ایران نیروی دوباره برای پایداری در برابر بیگانه را بدهد. امروزه تودهایها و دیگر خائنان به کشور و ملت ایران کوشش می کننداین سروده، یادآور تاریکترین روزهای تاریخ کشور ایران را به عنوان سرود ملی ایران به ملت ناآگاه ایران از تاریخ خود بفروشند.
−
با آتشزدن سینماها مصدقچیان و اسلامیون آنچه را که محمد مصدق بیست و پنج سال پیشتر نتوانست به انجام رساند، تلاش کردند که نیرنگ اهریمنی را از سربگیرند. از زمان آتش زدن سینما رکس آبادان که در آن ۴۳۳ ایرانی را زنده زنده سوزاندند، این زنجیر جهمنی کشتن ایرانیان تا به امروز ادامه دارد. هر ایرانی تا روزی که جان در بدن دارد این فاجعه دهشتناک را از یاد نخواهد برد. فراموش نکنیم که ۲۷ سینمای دیگر در روز ۲۸ امرداد ماه به آتش کشیده شدند و در این آتش زدنها بسیار کشته شدند. در آتش زدن سینما آریای مشهد سه تن در آتش سوختند. در آتشزدن سینما آریای مشهد، مصدقچیان و اسلامیون در ساعت ۳ و ۳۰ دقیقه بامداد ۲۰ لیتر بنزین از راه در خروجی شیبدار درون سینما ریختند و آن را آتش زدند. نظافتچی و دوچرخه پاهای سینما که شبها در سینما میخوابیدند، محمد مهربان ۲۰ ساله، غلام ۲۴ ساله و جواد ۲۸ ساله زنده زنده سوختند. سرایدار سینما به نام قربان دلشادفر ۳۵ ساله دچار سوختگی سختی شد و به بیمارستان برده شد. سه تن از مامورین آتش نشانی به نامهای شجاعی رییس آتش نشانی، ملکوتی جعفر اسرمی و اسدالله زاده برای خاموش کردن شعلههای به آسمان کشیده شده آتش دچار سوختگی شدید شدند.
+
جنگ جهانی دوم (سپتامبر ۱۹۳۹ - سپتامبر ۱۹۴۵) با حمله نیروهای زمینی و هوایی آلمان به بندر دانزیک در لهستان در ۹ شهریور ۱۳۱۸ برابر با ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ آغاز شد و تا آبان ۱۳۲۴ ادامه یافت. پس از حمله ارتش آلمان به لهستان، دولتهای انگلیس و فرانسه که استقلال و تمامیت ارضی لهستان را در برابر تجاوز آلمان تضمین کرده بودند، ۱۱ شهریور ۱۳۱۸ فرانسه و بریتانیا یه آلمان اعلان جنگ دادند. در ۲۵ شهریور ارتش شوروی بخش شرقی لهستان را اشغال کرد و بر پایه قراردادهای پنهانی میان آلمان و شوروی لهستان را تقسیم کردند. ۸ آذر ۱۳۱۸ ارتش شوروی به فنلاند حمله کرد. فروردین ۱۳۱۹ ارتش آلمان دانمارک و نروژ را به اشغال خود در آورد و خرداد ۱۳۱۹ ارتش آلمان نیمی از فرانسه را اشغال کردند. تا این تاریخ ایران آسیبی از جنگ جهانی دوم ندیده بود. متحدین یا دولتهای محور یعنی آلمان نازی به زمامداری آدولف هیتلر و ایتالیای فاشیست به زمامداری موسولینی و امپراطوری ژاپن بودند و گروه کشورهای متفقین در آغاز جنگ انگلستان و فرانسه بودند. ... '''[[اشغال ایران به وسیله ارتش بریتانیا و شوروی|دنباله اشغال ایران به وسیله ارتش بریتانیا و شوروی را بخوانید و میان هممیهنان پخش کنید]]
−
آتش زدن سینما رکس آبادان یکی از بیست و هشت سینمای آتش زده شده کشور در روز ۲۸ امرداد ماه بود. نام دیگر سینماها چنین است: ۱- سینما ستاره سمنان ۲- شکستن شیشههای سینما میامی و سینما مراد در میدان شهناز ۳- سینما پرسیا شیراز ۴- سینما پارامونت شیراز ۵- سینما کریستال رضاییه ۶- سینما مهتاب شیراز ۷- سینما شهرنمایش بندرعباس ۸- سینمای الیگودرز ۹- سینما سیلوانا میدان ژاله ۱۰ سینما هما در همدان ۱۱- سینما آریا تبریز ۱۲- سینما شهرفرنگ تبریز ۱۳- سینما نپتون تهران خیابان دماوند ۱۴- سینما آسیا مشهد ۱۵- شکستن شیشههای سینماها در اردبیل ۱۶- شکستن شیشههای سینماها در قزوین ۱۷- شکستن شیشههای سینماها در بهبهان ۱۸- شکستن شیشههای سینماها در مشهد ۱۹- سینما پارامونت تهران ۲۰- سینما دیاموند تهران ۲۱- سینما رادیوسیتی تهران ۲۲- سینما متروپل تهران ۲۳ - سینما آستارا تهران ۲۴- سینما ماژستیک تهران ۲۵ - سینما شهرفرنگ تهران ۲۶- سینما آتلانتیک تهران ۲۷- سینما آپادانا شیراز
−
−
فاجعه به آتش زدن سینماها محدود نبود، رستورانهای بسیار، بانکها، کارخانهها، انبارها، و بسیاری از جاهای دیگر را مصدقچیان جبهه ملی و اسلامیون به آتش کشیدند. خمینی در نخستین واکنش خود به آتشزدن سینما رکس آبادان از "انقلاب رهایی بخش اسلامی" گفت که نشانه آغاز تظاهرات برای سرنگونی شاهنشاهی مشروطه ایران بود. مردم آبادان در شوک فرورفتند شمار کشتهشدگان در آتش سینما رکس آبادان نخست ۳۷۷ تن اعلام شد و چندی پس از آن شمار کشتهشدگان به ۴۳۰ تن فزونی یافت و به آگاهی مردم رسید. کارکنان گورستان آبادان از ۶۰۰ تن کشتهی دفن شده یاد میکردند. کارکنان سینما رکس گفتند که در آن شب، ۶۵۰ بلیت فروخته شده بود. بسیاری از کسانی که در سینما بودند بدنهایشان چنان سوخته شده بود که قابل شناسایی نبود.
−
−
اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر به مردم ایران هشدار دادند که زمانی که مخالفین قدرت را در ایران بدست گیرند، "وحشت بزرگ" ایران را فراخواهدگرفت. شاهنشاه برای مردم در سخنانشان گفتند که "سلطنت برای مردم ایران خوشبختی، رفاه، افتخار و شناخته شدن در جهان، آزادی، آموزش و پرورش، برابری مردان و زنان را به ارمغان میآورد. و مخالفین سلطنت برای ایران اعدام، فشار اجتماعی، فقر، ترور، سیهروزی، تنهایی بینالمللی، زندانهای پُر شده از مردم، نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی ببار خواهد آورد."
−
−
علیاحضرت شهبانو فرح پهلوی خواستند که به آبادان بروند و با خانواده کشتهشدگان دیدار کنند. جمشید آموزگار نخستوزیر شهبانو را قانع کردند که به آبادان نروند و تا آماده شدن نتیجه بررسیها و بازجوییها شکیبا باشند. جمشید آموزگار امیدوار بود که عاملین این کشتار بزودی دستگیر خواهند شد و حقیقت به آگاهی همگان خواهد رسید. دو روز پس از این کشتار، روحالله خمینی نامهای به مهدی بازرگان رهبر نهضت آزادی و کنفدراسیون دانشجویان ایرانی نوشت که: محمدرضا شاه با آتش زدن و ویران سازی قصد دارد که مخالفان سلطنت را بدنام کند. این مسولیت ما است که برنامههای شیطانی شاه را به جهانیان بشناسانیم. ما باید از اینکه جنبش انسانی اسلامی ما لکهدار شود جلوگیری کنیم....
−
−
۳۱ امرداد ۱۳۵۷ خمینی نامهای به مردم آبادان و واعظین در مسجدها نوشت. به وسیله این نامه خمینی به روضهخوانها پیام داد که آنچه را که وی در این نامه نوشته است را در سراسر ایران به آگاهی مردم برسانند: خدمت عمومی اهالی محترم آبادان ایدهم الله تعالی: دریافت خبر بسیار فجیع به آتش کشیدن چند صد تن هموطنان ما با آن وضع حساب شده موجب تاثر و تاسف شدید گردید. من گمان نمیکنم هیچ مسلمانی بلکه انسانی دست به چنین فاجعه وحشیانهای بزند جز آنانکه به نظایر آن عادت نمودهاند و خوی درندگی و وحشگیری آنان را از انسانیت بیرون برده باشد. من تاکنون اطلاع کافی ندارم لکن آنچه مسلم است این عمل غیرانسانی و مخالف با قوانین اسلامی از مخالفین شاه که خود را برای حفظ مصالح اسلام و ایران و جان و مال مردم به خطر مرگ انداختهاند و با فداکاری از هم میهنان خود دفاع میکنند به هر مسلکی باشند، نخواهد بود و قرائن نیز شهادت میدهد که دست جنایتکار دستگاه ظلم در کار باشد که نهضت انسانی ـ اسلامی ملت را در دنیا بد منعکس کند. آتش را به کمربند در سراسر سینما افروختن و بعد توسط مأمورین درهای آن را قفل کردن، کار اشخاص غیر مسلط بر اوضاع نیست. ... من به ملت بزرگ ایران اعلام خطر میکنم، خطر اینکه دستگاه اینگونه اعمال وحشیانه و ضد اسلامی را در سایر شهرهای ایران انجام دهد تا تظاهرات پاک مردم شجاع ایران را که با خون خود ریشه درخت اسلام را آبیاری میکنند لوث نماید. لازم است گویندگان مطلبی را که به نابودی انقلاب رهاییبخش اسلام منجر میشود برای مردم روشن نمایند. این مصیبت بزرگ را به ملت مسلمان ایران بخصوص به مردم ستمدیده آبادان و به خانوادههای داغدیده تسلیت عرض نموده و خود را در غم بزرگ و جانکاه آنان شریک میدانم. از خداوند تعالی نصرت اسلام و مسلمین و قطع آبادی اجانب و پیوستگان به آنها را خواستارم. روحالله الموسوی الخمینی
−
−
در این نامه خمینی برای نخستین بار از "انقلاب رهاییبخش اسلام" سخن گفت. خمینی در این نامه مینویسد که آتشزدن سینما رکس آبادان توطئهای برای نابود ساختن "انقلاب رهاییبخش اسلام" است، و این از سوی شاه یک پروپاگاندای دروغین برای روزنامههای داخلی و خارجی است. خمینی مینویسد که همه علایم نشان میدهد که دستهای رژیم در این کشتار درکار بوده است تا نهضت انسانی - اسلامی را بدجلوه دهند. به جای اینکه خمینی مدرک نشان دهند که دولت در این فاجعه سهیم بوده، خمینی ده فرضیه را به عنوان مدرک ردیف میکند: ۱- مسلمان این کار وحشیانه را نمیکند، با این جمله خمینی هدفش این است که بگوید دولت و شاه مسلمان نیستند ۲- تنها کسانی میتوانند چنین کاری را بکنند که عادت به انجام چنین کارهایی دارند. با این جمله خمینی میخواهد بگوید که دولت و شاه کارشان کشتار است. ۳- مخالفین شاه نمیتوانند این کشتار را انجام داده باشند زیرا که آنها خود را برای مصالح اسلام و ایران و جان و مال مردم به خطر مرگ میاندازند و آنها را از گزند دولت و شاه حفظ میکنند. ۴- شاه وعده این کشتار را در سخنرانیاش در ۲۶ مرداد داد که گفت او وعده تمدن بزرگ را میدهد و مخالفانش وعده وحشت بزرگ را میدهند، این نیز نشان این است که برای این کشتار پیشتر برنامهریزی شده بود. ۵- نه تنها در آبادان بلکه در شهرهای دیگر نیز ایرانیان بدست دولت و شاه کشته شدهاند. ۶- شاه مدعی است که وی "تمدن بزرگ" را خواهد آورد با اینکه خوب میداند که غیبگو نیست و دروغگو است. ۷- شاه میگوید که همراه با ملت دروازههای "تمدن بزرگ" را خواهد گشود با اینکه به خوبی میداند که ملت مخالف وی است. ۸- شاه به خانواده در آتشسوختگان تسلیت میگوید ولی دستهایش تا آرنج در خون مردم ایران است. ۹- شاه میگوید که با خمینی وحشت بزرگ میآید و این شاهد دیگری است برچیدن توطئه از سوی دولت و شاه. ۱۰- تنها کسی که قدرت را دست دارد میتواند کمربندی دور سینما بنزین بریزد، درها را قفل کند و آتش را بیافروزد.
−
−
آخوندها در سراسر کشور همانگونه که خمینی به آنها دستور داده بود بر روی منبر رفتند و جار زدند که دولت و شاه سینما رکس آبادان را آتش زدهاند. کنفدراسیون دانشجویان ایرانی سفارتخانهها و کنسولگریهای دولت شاهنشاهی ایران را در آلمان غربی، بلژیک، دانمارک و هلند اشغال کردند و خواستار کنارهگیری شاه شدند.
−
−
دولت جمشید آموزگار فلج شد. دولت نگفت که شاهنشاه بر پایه قانون اساسی نگهبان مسلمانان شیعه است و شاهنشاه به بودجه ساختن مسجدها در ایران کمکهای بسیار کرده است، شاهنشاه است که درهای گرانبهای حرم امام حسین را پیشکش کرده است. اگر خمینی ادعا میکند که آتش زدن سینما رکس نمیتواند کار مسلمان باشد، شاه نمیتواند دستور آن را داده باشد زیرا که وی مسلمان است. دولت جمشید آموزگار نگفت که مخالفان دولت و شاهنشاه، مارکسیستها، لنینیستها و مائوئیستها هستند که هیچ دینی ندارند و جهان وطن هستند. دولت جمشید آموزگار نگفت که مخالفان دولت و شاهنشاه، کسانی هستند که ایرانیان بیگناه را در آبادان و دیگر شهرهای ایران میکُشند، میربایند، به بانکها حمله میکنند، سینماها، دیسکوتکها و ....را به آتش میکِشند و این بدان معنا است که مخالفان شاه و دولت برایشان کشتن و غارت و سوزاندن عادی و معمول است. دولت جمشید آموزگار نگفت که « تمدن بزرگ » یک اجتماع انسانی و با عدالت خواهد بود در جایی که اجتماعی که خمینی وعدهاش را میدهد که بر پایه قوانین شریعت استوار است غیرانسانی و بیعدالت خواهد بود. دولت نگفت که اجتماعی که خمینی برنامهریزی کرده بود و وعدهاش را میداد، اعدام، زندان و سنگسار کردن، سر بُریدن، دست و پا بریدن، درآوردن چشم، تازیانه زدن و فشار اجتماعی بر زنان آوردن به ارمغان خواهد داشت. دولت نگفت که که خمینی در روز ننگین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ برای سرنگونی دولت و سلطنت مملکت را به آتش کشید و امروز ۲۸ امرداد ۱۳۵۷ دوباره شورش و هرج و مرج در ایران براه انداخته است. به جای این که دولت آموزگار همه اینها را به آگاهی برساند که دلایل واقعی این کشتار و ناآرامیها چیست. کنارهگیری کرد و دولت شریف امامی به روی کار آمد.
−
−
سیاوش امینی کارشناس خرابکاری در راهروی پایینی سینما رکس آبادان، دو بطری نیمه شکسته پیدا کرد و گزارشی درباره یافتهها و تحقیقات خود نوشت که آتشسوزی بر پایه برنامهای حساب شده انجام یافته است و نخست درهای چوبی سالن نمایش به آتش کشیده شدهاند. حسین تَکبعلیزاده که چندی پس از این فاجعه به عنوان عامل اصلی مورد سوءظن قرارگرفت، چند روزی در آبادان ماند و سپس به بندرعباس رفت. پس از سه ماه به آبادان بازگشت و به مادر و تنی چند از دوستانش گفت که "او سینما رکس را آتش زده است". مادر حسین برای دوستان و آشنایان گفت که پسرش سینما رکس را آتش زدهاست و در درازای چند روز اهالی شهر آبادان آگاه شدند که حسین تَکبعلیزاده سینما رکس را آتش زدهاست. تکبعلیزاده سرانجام در آبان ماه ۱۳۵۷ دستگیر و زندانی شد.
−
−
تکبعلیزاده چنین اعتراف میکند: من معتاد به هرویین بودم و هزینه اعتیاد خود را با فروش هرویین فراهم میکردم. در محلهای که زندگی میکردم با اصغر نوروزی آشنا شدم. اصغر مرا باخود به مسجد و جلسات دعا و ثنا برد. دوستان نوین به من گفتند که تو میبایست ترک اعتیاد کنی. در بیمارستانی در اصفهان که آنها مرا فرستادند، ترک اعتیاد کردم و دوباره به آبادان بازگشتم. در مسجد با فرجالله بذرکار و برادرانش فلاح و یدالله آشنا شدم. ما همواره به مرز عراق رفت و آمد میکردیم و کتابها و نوارهای خمینی را به آبادان میآوردیم. پس از زمانی، دیگر نمیخواستم که این کار را انجام دهم زیرا که من آن را بیهوده میدانستم. پس به اصفهان رفتم تا دوباره با فروش مواد مخدر پول دربیاورم. پس از زمانی برآن شدم که دوباره به آبادان بازگردم. نیمروز ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ فرجالله و فلاح و یدالله را دیدم، میخواستیم که در این روز سینما آتش بزنیم برای این کار چهار شیشه تینر خریدیم و به سینما سهیلا رفتیم. آنجا تینرها را روی زمین راهروی ورودی سینما ریختیم، ولی چند تن وارد سینما شدند و ما وادار شدیم که صبر کنیم تا آنها به داخل سینما بروند. زمانی که خواستیم که تینرهای را آتش بزنیم دیگر پریده و اثر خود را از دست داده بودند. از سینما سهیلا بیرون آمدیم بدون اینکه آتشی براه انداخته باشیم. ساعت ۸ شامگاه پس از اینکه کباب خوردیم، به بازار رفتیم و روغن و تینر خریدیم که مخلوط آن قابلیت آتشگرفتن زیادی داشت. با تاکسی به سینما سهیلا رفتیم ولی درهای سینما بسته بود. پیاده به سوی مرکز شهر آبادان راه افتادیم و به سینما رکس رسیدیم و سینما را آتش زدیم.
−
−
عامل آتشسوزی پیدا شد و بایستی دادگاهی برای محاکمه وی برگزار میشد، ولی در دادگستری آبادان پرونده بلوکه شد و به جریان انداخته نشد. نخستوزیر شریف امامی که دولت آشتی ملی را تشکیل داده بود، در بلوایی که در ایران پیدا شده بود، دنباله دادگاه سینما رکس را نگرفت. تیمسار ناصر مقدم که خرداد ۱۳۵۷ رییس سازمان اطلاعات و امنیت کشور شده بود از چاپ نتایج بدست آمده بازجوییها و تحقیقات پلیس جلوگیری کرد زیرا که سرنخ این فاجعه به برخی از روحانیون میرسید. دولت باور داشت که اگر تحقیقات پلیس چاپ بشود و به آگاهی همگان برسد که روحانیون در آن دست داشتهاند به سیاست آشتی ملی برای آرام کردن کشور آسیب خواهدرساند.
−
−
حسین تکبعلیزاده ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد در روزی که شورش به انجام رسید و درهای همه زندانها گشوده شد. تکبعلیزاده نخست به اصفهان و سپس به تهران رفت تا خود را به خمینی به عنوان عامل آتشزدن سینما رکس معرفی کند. از آن روی که هیاهو و جمعیت بسیاری دور و بر خمینی بودند، او را به داخل راه ندادند. تکبعلیزاده به اصفهان رفت و خواست که به آبادان بازگردد. در راه اندیمشک مجله "جوانان" را خرید و عکس خود را روی جلد آن با زیر عنوان "قاتل ساواک از زندان فرارکرد." را دید. تکبعلیزاده در آبادان به دیدار نماینده مجلس شورای ملی "رشیدیان" رفت و خود را معرفی کرد. رشیدیان به تکبعلیزاده گفت که به خانه برود و نزد مادرش بماند. تکبعلیزاده میخواست که بداند که آیا او آزاد است یا نه؟ به همین دلیل تکبعلیزاده به کمیته ۴۸ و سپس نزد فرماندار آبادان کیاوش رفت. کیاوش، تکبعلیزاده را به نزد هاشم صباغیان وزیر کشور جمهوری اسلامی فرستاد. صباغیان به تکبعلیزاده گفت که بهتر است که وی به آبادان برگردد تا مسله با مهدی بازرگان نخستوزیر درمیان گذاشته شود. تکبعلیزاده به آبادان بازگشت و از صباغیان خبری نشد.
−
−
تکبعلیزاده نامهای به مجله "جوانان " نوشت: "من یادآوری میکنم که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، من به عنوان مبارز میخواستم به فلسطین بروم ولی آنچه را که شماها با من کردهاید، زندگی مرا نابود ساخته است. اکنون من میباید صبر کنم تا ببینم بر سر من چه خواهد آمد..." باز هم اتفاقی نیافتاد. این بار تکبعلیزاده با آیتالله خادمی و طاهری تماس گرفت. هر دو آیتالله از این که در فاجعه آتشسوزی سینما رکس دخالت کنند سر باز زدند. تکبعلیزاده پس از اینکه از هیچ کس پاسخی نشنید، برآن شد که به قم رفته و به دیدار خمینی برود. دفتر خمینی درخواست تکبعلیزاده را رد کرد. سرانجام تکبعلیزاده نامهای به دفتر خمینی نوشت و درخواست ملاقات با خمینی را کرد. در این نامه تکبعلیزاده چنین نوشت: من حسین تکبعلیزاده یکی از مبارزین اسلام هستم. من بیگناه هستم و در اثر یک توطئه، متهم شدهام که آتشسوزی سینما رکس را انجام دادهام. عکس من در مجله جوانان چاپ شدهاست. اکنون با یاری خداوند و برپا خاستن ملت، شاه سرنگون شد و اسلام چهره واقعی خود را نشان داده است و عدالت و دادگستری همه جا را پرکرده است. من هم امیدوارم که حق پیروز شود. من از سوی "جامعه روحانیت مبارز" برای این ماموریت فجیع برگزیده شدم و اکنون پس از تغییر رژیم پیروزمندانه به عنوان مامور ساواک شناخته شدهام. پس از این اتهام که من ساواکی هستم، کار پیدا نمیکنم، من دیگر درآمدی برای پرداخت هزینههای زندگیام ندارم. مرا به مسجد راه نمیدهند که وعظهای حکیمانه آیتاللهها را گوش بدهم. من از رهبر حکیم و پدر مهربان خود درخواست میکنم که به مسله من هرچه زودتر رسیدگی شود. پاسخ دفتر خمینی به تکبعلیزاده چنین بود: بسمالله الرحمن الرحیم، بروید به نزد حجتالاسلام جامی، او عضو "جامعه روحانیت مبارز" است و مسولیت جامعه در آبادان را بر عهده دارد. اطمینان داشته باشید که اگر شما آلوده این گناهی که درباره آن صحبت میکنید، نباشید، عدالت الهی شما را نجات خواهد داد. ... محمود ابوالپور و عبدالله لرقبا که از برنامهریزان آتشزدن سینما رکس بودند و بنزین هواپیما را آنها فراهم کردهبودند، و دو نفری بودند که هیچگاه رابطه خود را با حسین تکبعلیزاده انکار نکردند، و دو نفری که اعترافات تکبعلیزاده را در برابر دادگاه تایید کردند و از دیدگاه قانون از متهمین و همکاران تکبعلیزاده بودند، نه به عنوان مجرم، دادستان از آنها شکایت کرد، نه دستگیر شدند و نه مورد بازجویی و حکم دادگاه قرارگرفتند. زیرا محمود ابوالپور و عبدالله لرقبا و رشیدیان از فعالان حسینیه اصفهانیها بودند.
−
−
دکتر بهرام چوبینه در کتاب ﭘﺸﺖ ﭘﺮدﻩهای اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ – اﻋﺘﺮاﻓﺎت ﺣﺴﻴﻦ ﺑﺮوﺟﺮدی، که به کوشش وی ویرایش شده است نوشته است که نامهای که ﺣﺎجﻋﺒﺪاﷲ ﻳﺎ همان ﺳﻴﺪﻋﻠﯽ ﺧﺎﻣﻨﻪای ﺑﻪ ﺷﻬﺎب داد ﺗﺎ در ﺁﺑﺎدان ﺑﻪ ﻣﻮﺳﻮی ﺗﺒﺮﻳﺰی ﺑﺪهد، ﻓﺘﻮای ﺁﺗﺶ زدن ﺑﻮدﻩ اﺳﺖ. وﻟﯽ ﺧﻮد ﻣﻮﺳﻮی ﺗﺒﺮﻳﺰی و ﺟﻤﯽ و ﮐﻴﺎوش ﺑﺎﻳﺪ در ﺁﺗﺶ زدن ﺳﻴﻨﻤﺎ رﮐﺲ دﺳﺖ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺗَﮑﺒﻌﻠﯽ زادﻩ و دﻳﮕﺮان ﺑﻪ دﺳﺘﻮر ﺁﻧﻬﺎ ﮐﺎر ﺑﺎ اﺳﻠﺤﻪ و ﻣﻮاد ﺁﺗﺶزا را ﻳﺎد ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ.
−
−
در واقع خمینی حکم دادگاه را در ۳۱ امرداد ماه ۱۳۵۷ در نامهاش به روضهخوانان پنهان شده به عنوان نامه به مردم آبادان داد. در این نامه خمینی گفت که یک مسلمان نمیتواند چنین کاری کرده باشد. با این جمله خمینی روشن کرد که مجرمین یعنی محمد رشیدیان، محمود ابوالپور و عبدالله لرقبا نمیتوانند مجرم باشند یا شریک جرم زیرا که آنها از فعالین مسلمان علیه سلطنت هستند. بنابراین هر کاری که آنها در این راه انجام دهند جرم به حساب نمیآید. خمینی نوشت که کسانی این کار را میکنند که به "نظایر آن عادت نمودهاند" با این جمله خمینی منظورش ماموران امنیتی هستند که برای شاه کار میکنند. با این جمله خمینی حکم اتهام ستوان منوچهر بهمنی و سرهنگ سیاوش امینی آلاقا و فرج الله مجتهدی را صادر میکند.
−
−
از آنجا که خمینی سینماها را مرکز فحشا مینامید بنابراین حکم اعدام علی نادری دارنده سینما و اسفندیار رمضانی مدیر سینما رکس آبادان چرخانندگان مرکز فحشا، از سوی خمینی نیز داده شده بود. حسین تکبعلیزاده در میان کسانی که متهم شده بودند، تنها کسی بود که مجرم بود و حکم اعدامش صادر شد و همراه آن به وی عنوان "مامور ساواک" نیز چسبانده شد تا منطق خمینی را در نامهاش دنبال کنند. این دروغ که ساواک آتشزدن سینما رکس را انجام داده است هنوز از سوی جمهوری اسلامی چاپ و پخش میشود.
−
−
روشی که برای جریان آتش زدن سینما رکس آبادان در انقلاب اسلامی بکاربرده شد در موردهای دیگر نیز بکارگرفته شد. برای نمونه در تیراندازی میدان ژاله تک تیراندازان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و تروریستهای فلسطینی از بامهای خانههای پیرامون میدان ژاله مردم را کشتند و گفتند که ارتش مردم را به گلوله بسته است. نمونه دیگر تک تیری بود که تروریست ایرانی و یا فلسطینی به سر استاد نجاتاللهی زد که همراه با دیگر همکاران خود بر روی بام ساختمان هشت اشکوبه (طبقه) وزارت علوم و آموزش عالی در خیابان ویلا ایستاده بودند و این بار نیز بازگفتند که ارتش آن را انجام داده است. سرانجام ژنرالهای ارتش ایران اعدام شدند، نه برای اینکه قتلی انجام دادهاند بلکه به گروهی تعلق دارند که به "نظایر آن عادت نمودهاند."
−
−
در نامه خمینی دو گروه مردم ساخته شدهاند، یکی مسلمانان که همراه با انقلاب رهایی بخش اسلام هستند و دیگر گروه، بقیه مردم. همانگونه که مورد محمد رشیدیان یکی از اعضای این گروه مسلمان نشان داد، نه تنها به عنوان برنامهریز آتش زدن سینما رکس متهم نشد بلکه پاداش نیز گرفت و از آموزگاری به نمایندگی مجلس رسید. این روش به عنوان روش انقلاب اسلامی برگزیده شد که کسانی که همکاری کنند و کارهای ویژه چون قتل و لو دادن مردم را انجام دهند، نردبان پیشرفت را زیر پای خود دارند. دیدیم به کسانی که سفارت امریکا را اشغال کردند نیز پستهای ارزنده کشوری به دست آنها داده شد. بقیه مردم نیز به دو بخش تقسیم میشوند، اولی مجرمین و دومی بقیه که به هیچ کجا وابسته نیستند. گروه مجرمین در درازای انقلاب اسلامی، کشته شدند یا فرارکردند و اموالشان و زنان و فرزندانشان به غارت رفت و میان مسلمانان همکار تقسیم شد. بقیه که به هیچ کجا وابسته نبودند و نیستند که اکثریت ملت ایران را تشکیل میدهند، دست خالی ماندند. در حقیقت آتش زدن سینما رکس آبادان، آیینه انقلاب اسلامی است. ... '''[[آتش زدن سینما رکس آبادان ۲۸ امرداد ۱۳۵۷|آتش زدن سینما رکس آبادان ۲۸ امرداد ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی را بخوانید و پروانه ندهید که این کشتار اسلامی از یادها برود. ایران را از چنگال استعمار سرخ و سیاه بیرون بکشیم]]
</onlyinclude>
</onlyinclude>
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]
نسخهٔ ۲۴ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۰۶
اشغال ایران از سوی ارتش شوروی و بریتانیا با سدای شاهنشاه آریامهر
حمله ارتش شوروی و انگلیس به ایران ۳ شهریور ماه ۱۳۲۰
اعلیحضرت رضا شاه بزرگ در بوشهر، ایران را برای همیشه ترک میکند شهریور ۱۳۲۰
اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی جانشین پدر می شود شهریور ۱۳۲۰
اشغال ایران به وسیله ارتش بریتانیا و شوروی - با حمله ارتش اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیا به ایران در روز ۳ شهریور ماه ۱۳۲۰ ایران کارزار جنگ دوم جهانی شد. اشغال ایران از سوی ارتش شوروی و بریتانیا، تاریخ نوین ایران را تا فراسوی دههها زیر تاثیر خود گرفت. ایران می بایستی که موضع بیطرفی خود را کنارنهد و عضو متفقین شود. با پشتیبانی فعال ایران از متفقین، شوروی به رهبری استالین در موقعیتی قرارگرفت که توانست بر آلمان هیتلری پیروز شود. به همین دلیل ایران پل پیروزی نامیده شد. پس از پایان جنگ جهانی دوم و پیروزی متفقین، ایران از اعضای پیروز جنگ نبود بلکه در ردیف بازندگان قرارگرفت. استالین از بیرون بردن ارتش سرخ شوروی از ایران خودداری کرد و برنامهای ریخت که استانهای شمالی ایران را زیر کنترل خود دربیاورد و از ایران جدا سازد. استالین با برپا سازی حزب توده و پشتیبانی مالی و نظامی ارتش سرخ از آنان، سبب شد که در ایران دولت استواری بر سر کار نیاید و با راه یافتن اعضای حزب توده و گروهی به نام اقلیت به سرکردگی محمد مصدق قاجار به مجلس شورای ملی با ابستروکسیون کار دولتها را مختل کرد و از رایگیری در مجلس جلوگیری کرد. کشور ایران که از دیدگاه سیاسی و اقتصادی ویران شده بود به سبب درگیری در یک جنگ گرم که میلیونها تُن ابزار جنگی و مواد خوراکی که با استفاده از خاک ایران به شوروی ترابر شده بود و به آن "پرشن کریدور" می گفتند، از سوی همان شوروی به میدان "جنگ سرد" هُل داده شد. با تزویرهای شوروی و برنامههای اشغال کشور ایران، سرانجام برای نگاهبانی از استقلال و تمامیت ارضی ایران سیاستمداران ایران به رهبری اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران ناچار شدند که با کشورهای متفق در غرب همکاری کنند. تنها با پشتیبانی سیاسی و نظامی امریکا، دولت ایران توانست ارتش شوروی را به بیرون رفتن از استانهای شمالی ایران وادار سازد و آذربایجان را از چنگال مزدوران شوروی برهاند. از این زمان روشن شد که استقلال و تمامیت ارضی ایران و نوسازی اقتصادی و سیاسی تنها با متحدین غربی امکانپذیر خواهدبود. نه تنها پیوندهای ایران با دنیای غرب از سوی دولت شوروی مورد پذیرش قرار نگرفت بلکه شوروی کوشش کرد که با فعالیتهای سیاسی حزب توده، همواره در ایران آشوب به پا کند و پس از آنکه حزب توده ممنوع اعلام شد، با همدستی جبهه ملی، ایران را از پیوندهایش با کشورهای غربی جدا سازد و به شوروی نزدیک کند. بالاترین این کشمکشهای سیاسی در دوران جنگ سرد در ایران، ملی کردن شرکت نفت انگلیس و ایران را باید نام برد که تلاش بر براندازی سامانه شاهنشاهی ایران و در دست گرفتن حکومت بود. سرانجام با سقوط محمد مصدق خائن به ایران و مردم ایران در سال ۱۳۳۲ و مرگ استالین نفوذ شوروی در ایران بسیار کم شد و ایران توانست که با برنامههای عمرانی و انقلاب شاه و مردم کشور را بازسازی کند.
تا به امروز، تاریخنویسی درست جنگ جهانی دوم و نقش ایران در این جنگ برای پیروزی اتحاد جماهیر شوروی بر آلمان نازی، در هیچکجا نه در ایران، نه در شرق و نه در غرب انجام نشده است. هیچیک از دولتهای غربی و شوروی گرایشی به نوشتن آنچه که گذشت را نداشتند تا روشن شود که چرا آنها یک کشور بیطرف را اشغال کردهاند زیرا که خلاف هرگونه حقوق بینالمللی بود. به همین سبب در گفتگوهای سیاسی با ایران، دولتهای اشغالگر شوروی و بریتانیا پافشاری برآن داشتند که ایران اشغال نشده است بلکه ایران همکاری می کند ولی در واقع مانند ارتش اشغالی، با ایران و ایرانیان رفتارکردند. نقش ایران در جنگ جهانی دوم را به میزبان "کنفرانس تهران" کاهش دادند و در هیچ یک از کتابهای تاریخ در مدرسهها در کشورهای غربی نامی از ایران و نزدیک به چهار سال اشغال ایران و سختیهایی که کشور و مردم ایران کشیدند را نبردهاند. به سبب سانسور در درازای اشغال ایران از سوی ارتش بریتانیا و شوروی، در ایران سند، عکس و فیلمی وجود ندارد، تنها پس از فروریختن اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق کم کم آرشیوها در دسترس همگان قرار گرفتند. برای نمونه روشدن فرمانهای استالین برای جداسازی استانهای شمالی ایران، برپا کردن جمهوری دموکرات آذربایجان و کردستان و آموزش دادن مزدورانی چون پیشهوری و کامبخش و دیگر اعضای حزب توده نشان میدهد که چگونه سیستماتیک استالین برای اشغال کشور ایران برنامه میچیده است. همچنین امروزه با رو شدن دستور استالین برای جستجو نفت در شمال و جنوب ایران و مسله امتیاز نفت به شوروی و موازنه منفی محمد مصدق در یک راستا با فرمان استالین دیده میشوند.
بمباران ایران، و در پی آن بیماریها، گرسنگی، تورم اقتصادی، بیخانهمان کردن، ناامنی و چپاول مردم ایران از سوی بیگانگان، رنجهایی بود که ملت ایران باشکیبایی کشیدند، با آنکه دو پیمان جداگانه برای ترمیم آسیبها و پرداخت هزینه بهرهبرداری از همه امکانات کشور ایران دستینه شده بود، متفقین به کشور ایران نه تنها خسارت جنگی نپرداختند بلکه دولت کمونیست شوروی بسیاری از کارخانهها و یازده تن طلای بانک ملی ایران را با خود به شوروی برد. افزون برآن درختهای جنگلهای شمال ایران را برید و به یغما برد. اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در هر سفری که به کشورهای متفق کردند یادآور نقش ایران در پیروزی متفقین شدند و اینکه متفقین می باید به ایران خسارت آسیبهایی که در درازای چهار سال بدان وارد آمده است بپردازند ولی متفقین هیچگاه خسارتهای جنگی را نپرداختند و وانمود کردند که چنین رویدادی پیش نیامده است. تنها امریکا بخشی از قولهای مالی خود را انجام داد. جنگ جهانی دوم، متفقین، ایران و کشتارها و چپاول ایران بخشی است که هنوز در تاریخ دنیا بسته نشده است. غرب و شوروی یا روسیه امروز میباید جبران رنج و آسیبها به کشور ایران را به ملت ایران بنمایند. در سال ۲۰۱۴ میلادی مستندهای نوینی در تلویزیون های غربی درباره "جنگ جهانی دوم" پخش شد. در این فیلمهای مستند حتی دیگر اشارهای به "کنفرانس تهران" نکردند تا رد پایی از این جنگ و جنایت بر مردم ایران برجای نماند. ملت ایران بدانند که سروده ای ایران سرود انقلابی علیه اشغال ایران از سوی ارتشهای بیگانه و زندگی اندوهبار مردم ایران در سال ۱۳۲۳ ساخته شد تا به مردم ایران نیروی دوباره برای پایداری در برابر بیگانه را بدهد. امروزه تودهایها و دیگر خائنان به کشور و ملت ایران کوشش می کننداین سروده، یادآور تاریکترین روزهای تاریخ کشور ایران را به عنوان سرود ملی ایران به ملت ناآگاه ایران از تاریخ خود بفروشند.
جنگ جهانی دوم (سپتامبر ۱۹۳۹ - سپتامبر ۱۹۴۵) با حمله نیروهای زمینی و هوایی آلمان به بندر دانزیک در لهستان در ۹ شهریور ۱۳۱۸ برابر با ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ آغاز شد و تا آبان ۱۳۲۴ ادامه یافت. پس از حمله ارتش آلمان به لهستان، دولتهای انگلیس و فرانسه که استقلال و تمامیت ارضی لهستان را در برابر تجاوز آلمان تضمین کرده بودند، ۱۱ شهریور ۱۳۱۸ فرانسه و بریتانیا یه آلمان اعلان جنگ دادند. در ۲۵ شهریور ارتش شوروی بخش شرقی لهستان را اشغال کرد و بر پایه قراردادهای پنهانی میان آلمان و شوروی لهستان را تقسیم کردند. ۸ آذر ۱۳۱۸ ارتش شوروی به فنلاند حمله کرد. فروردین ۱۳۱۹ ارتش آلمان دانمارک و نروژ را به اشغال خود در آورد و خرداد ۱۳۱۹ ارتش آلمان نیمی از فرانسه را اشغال کردند. تا این تاریخ ایران آسیبی از جنگ جهانی دوم ندیده بود. متحدین یا دولتهای محور یعنی آلمان نازی به زمامداری آدولف هیتلر و ایتالیای فاشیست به زمامداری موسولینی و امپراطوری ژاپن بودند و گروه کشورهای متفقین در آغاز جنگ انگلستان و فرانسه بودند. ... دنباله اشغال ایران به وسیله ارتش بریتانیا و شوروی را بخوانید و میان هممیهنان پخش کنید