تفاوت میان نسخههای «پروپاگاندای اسلامی»
Bellavista (گفتگو | مشارکتها) |
Bellavista (گفتگو | مشارکتها) (اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
− | پروپاگاندا یا تبلیغات یکی از هستههای مرکزی کنشهای اسلامیون به ویژه همدستان و پشتیبانان خمینی بود و هست. در درازای سالهای ۲۵۳۶ و ۲۵۳۷ شاهنشاهی | + | پروپاگاندا یا به پارسی فرداد و فراگفت و به تازی تبلیغات یکی از هستههای مرکزی کنشهای اسلامیون به ویژه همدستان و پشتیبانان خمینی بود و هست. در درازای سالهای ۲۵۳۶ و ۲۵۳۷ شاهنشاهی پروپاگاندا راه به دست گرفتن قدرت در ایران را برای خمینی و خمینی چیان هموار کرد و در سالهای پس از ۲۵۳۸ سبب شد که قدرت در دستشان بماند و حکومتی بر پایه ولایت فقیه به نام حکومت جمهوری اسلامی برپا سازند. |
− | اصلهای پروپاگاندای اسلامی - برچیدن شاهنشاهی پارلمانی ایران - نابودی کشور اسراییل - بنیادگزاردن ولایت فقیه | + | از سخنرانیهای خمینی در نجف اصلهای پروپاگاندای اسلامی و راهنمای کاربرد آنها برگرفته شد: |
+ | |||
+ | :- برچیدن شاهنشاهی پارلمانی ایران | ||
+ | :- نابودی کشور اسراییل | ||
+ | :- بنیادگزاردن ولایت فقیه | ||
خمینی میگوید: "ما موظفیم برای تشکیل حکومت اسلامی جدیت کنیم اولین فعالیت ما را در این راه تبلیغات تشکیل میدهد. بایستی از راه تبلیغات پیش برویم. در همه عالم و همیشه همین طور بوده است. چند نفر با هم مینشستند، فکر میکردند، تصمیم میگرفتند و به دنبال آن تبلیغات میکردند، کم کم بر نفرات همفکر اضافه میشد، سرانجام به صورت نیروبی در یک حکومت بزرگ نفوذ کرده یا با آن جنگیده، آن را ساقط میکردند. محمدعلی میرزای [قاجار] را از بین میبردند و حکومت مشروطه تشکیل میدادند." <ref>خمینی، روح الله، ولایت فقیه، ص ۱۳۵</ref> | خمینی میگوید: "ما موظفیم برای تشکیل حکومت اسلامی جدیت کنیم اولین فعالیت ما را در این راه تبلیغات تشکیل میدهد. بایستی از راه تبلیغات پیش برویم. در همه عالم و همیشه همین طور بوده است. چند نفر با هم مینشستند، فکر میکردند، تصمیم میگرفتند و به دنبال آن تبلیغات میکردند، کم کم بر نفرات همفکر اضافه میشد، سرانجام به صورت نیروبی در یک حکومت بزرگ نفوذ کرده یا با آن جنگیده، آن را ساقط میکردند. محمدعلی میرزای [قاجار] را از بین میبردند و حکومت مشروطه تشکیل میدادند." <ref>خمینی، روح الله، ولایت فقیه، ص ۱۳۵</ref> | ||
خط ۷۳: | خط ۷۷: | ||
:۶- محمدرضا برود و امام بیاید | :۶- محمدرضا برود و امام بیاید | ||
− | و هنگامی که شمار مسجد روندگان هر هفته بیشتر شود، هر کدام، خود را هموند گروهی میپندارند که کار بزرگ و خوبی انجام میدهد. هر کدام از مسجدروندگان میپندارد که پیوندی مستقیم با الله یافته و الله به آنان این وظیفه را داده است که شاه ایران را سرنگون سازند. هر کدام از هموندان این گروه میپندارند که ناحق از میان برداشته میشود و حق جایگزین آن در همه کارها خواهد شد و کسانی که زیر فشار بودهاند، اکنون آزاد میگردند و ایران بهشت برین میشود. ناگهان در کنار مسجدبروها، نویسندگان و چامهسرایان از سوی الله وحی میگیرند و برای رهبر نوشتارها و چامههایی که هر دلی را | + | و هنگامی که شمار مسجد روندگان هر هفته بیشتر شود، هر کدام، خود را هموند گروهی میپندارند که کار بزرگ و خوبی انجام میدهد. هر کدام از مسجدروندگان میپندارد که پیوندی مستقیم با الله یافته و الله به آنان این وظیفه را داده است که شاه ایران را سرنگون سازند. هر کدام از هموندان این گروه میپندارند که ناحق از میان برداشته میشود و حق جایگزین آن در همه کارها خواهد شد و کسانی که زیر فشار بودهاند، اکنون آزاد میگردند و ایران بهشت برین میشود. ناگهان در کنار مسجدبروها، نویسندگان و چامهسرایان از سوی الله وحی میگیرند و برای رهبر نوشتارها و چامههایی که هر دلی را میفشارد، مینویسند. پروپاگاند به جایی میکشد که رهبر در ماه دیده میشود. در این زمان با دیدن خمینی در ماه، خرد و شعور بازایستاد. در چنین هنگامی هر گونه درخواست و ناله و شیون که به منطق و خرد خود بازگردید به گوش کسی فرو نمیرود و مغز کسی دیگر این استدلالها را نمیپذیرد. گویندگان این خواهشها برای پایان دادن به این پدیده روانی با فجیعترین وضعی کشته میشوند. برای نمونه زنده یاد تقی روحانی که با سدای جاودانه اش تا لحظه پایانی در روز ۲۲ بهمن ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی، مردم را به آرامش و پدافند از کشور فرامی خواند. آدرس خانه تقی روحانی را بر روی دیوارهای تهران نوشتند. تقی روحانی را شبانه از خانه اش ربودند، زبانش را بریدند، بدنش را تکه پاره کردند و پیکرش را در بیابان رها ساختند. در چنین هنگامی هر کار جنایی و کیفری به کار قهرمانی تعبیر میشود. آتش زدن سینما، مبارزه با کارهای غیراخلاقی میشود. آتش زدن بانکها، مبارزه علیه کولونیالیسم، کشتن یک افسر پلیس یا افسر شهربانی یا افسر نیروهای مسلح ارتش به مبارزه برای مستضعفین، آتش زدن بارها و دیسکوتکها برقراری قوانین اسلامی تعبیر میشود. |
==== عاشورا ==== | ==== عاشورا ==== | ||
− | عاشورا در میان آیینهای مذهبی چم ویژهای دارد. عاشورا گردهمآیی هزاران هزار تن است که با سینه زنی، قمه زنی و روضه خوانی در وضع احساسی ویژهای قرارمی گیرند که به آسانی میتوان آنها را مغزشویی کرد. هیتلر و ناسیونال سوسیالیستها | + | عاشورا در میان آیینهای مذهبی چم ویژهای دارد. عاشورا گردهمآیی هزاران هزار تن است که با سینه زنی، قمه زنی و روضه خوانی در وضع احساسی ویژهای قرارمی گیرند که به آسانی میتوان آنها را مغزشویی کرد. هیتلر و ناسیونال سوسیالیستها میبایستی که رخدادی را بیافرینند تا تودهها را گردهم بیاورند تا بتوانند پروپاگاند خود را به راه بیاندازند. خمینی قدرت تبلیغات عاشورا را به خوبی دریافته بود، برای خمینی عاشورا یک گردهمآیی مذهبی نبود بلکه یک گردهمآیی سیاسی بود. خمینی شاگردان و پیروانش را برای بوجود آوردن عاشورا فراخواند تا موجی علیه دولت و حکومت به راه بیاندازد. |
خمینی به شاگردانش گفت: "اینک شما فرزندان دلیر اسلام، مردانه بایستید و برای مردم نطق کنید. حقایق را به زبان ساده برای تودههای مردم بیان کنید، و آنان را به شور و حرکت درآورید. از مردم کوچه و بازار، از همین کارگران و دهقانان پاکدل و دانشجویان بیدار مجاهد بسازید. همه مردم مجاهد خواهند شد. از همه اصناف جامعه، آمادهاند که برای آزادی و استقلال و سعادت ملت مبارزه کنند. مبارزه برای آزادی و سعادت احتیاج به دین دارد. اسلام را که مکتب جهاد و دین مبارزه است در اختیار مردم قراردهید تا عقاید و اخلاق خودشان را از روی آن تصحیح کنند، و به صورت یک نیروی مجاهد، دستگاهی سیاسی جائر و استعماری را سرنگون کرده، حکومت اسلامی را برقرارسازند." | خمینی به شاگردانش گفت: "اینک شما فرزندان دلیر اسلام، مردانه بایستید و برای مردم نطق کنید. حقایق را به زبان ساده برای تودههای مردم بیان کنید، و آنان را به شور و حرکت درآورید. از مردم کوچه و بازار، از همین کارگران و دهقانان پاکدل و دانشجویان بیدار مجاهد بسازید. همه مردم مجاهد خواهند شد. از همه اصناف جامعه، آمادهاند که برای آزادی و استقلال و سعادت ملت مبارزه کنند. مبارزه برای آزادی و سعادت احتیاج به دین دارد. اسلام را که مکتب جهاد و دین مبارزه است در اختیار مردم قراردهید تا عقاید و اخلاق خودشان را از روی آن تصحیح کنند، و به صورت یک نیروی مجاهد، دستگاهی سیاسی جائر و استعماری را سرنگون کرده، حکومت اسلامی را برقرارسازند." | ||
− | در کشورهایی که با اسلحه بُرنده پروپاگاندا یا فردادها کار میکنند، سخنرانان توانا را بر میگزینند و آنان را بیشتر و بهتر آموزش میدهند. هنگامی که آدولف هیتلر در ارتش بود و دریافتند که هیتلر سخنران خوبی است، هیتلر را آموزش دادند و برای پروپاگاندا کردن آماده ساختند و به درستی که سخنوری توانا شد. آنگاه آدولف هیتلر برآن شد که از ارتش بیرون بیاید و با هوشمندی که در سخنوری داشت به سیاست پیوست. هیتلر هموند حزب کارگر آلمان <ref>Deutsche Arbeiter Partei - DAP</ref> شد که به آن د - آ - پ میگفتند، و پس از کوتاه زمانی نردبان پیشرفت را پیمود و به گروه رهبری حزب پیوست. هیتلر نام حزب کارگر آلمان را به حزب کارگران ناسیونال-سوسیالیست آلمان دگرگون ساخت که کوتاه شده آن اِن - اس - د - آ - پ بود.<ref>National Sozialistische Deutsche Arbeiter Partei</ref> هیتلر با کمک حزب کارگران ناسیونال-سوسیالیست آلمان و سخنرانیهای پرشوری که ایراد کرد، در انتخابات پیروز شد و قدرت را در آلمان به دست گرفت که | + | در کشورهایی که با اسلحه بُرنده پروپاگاندا یا فردادها کار میکنند، سخنرانان توانا را بر میگزینند و آنان را بیشتر و بهتر آموزش میدهند. هنگامی که آدولف هیتلر در ارتش بود و دریافتند که هیتلر سخنران خوبی است، هیتلر را آموزش دادند و برای پروپاگاندا کردن آماده ساختند و به درستی که سخنوری توانا شد. آنگاه آدولف هیتلر برآن شد که از ارتش بیرون بیاید و با هوشمندی که در سخنوری داشت به سیاست پیوست. هیتلر هموند حزب کارگر آلمان <ref>Deutsche Arbeiter Partei - DAP</ref> شد که به آن د - آ - پ میگفتند، و پس از کوتاه زمانی نردبان پیشرفت را پیمود و به گروه رهبری حزب پیوست. هیتلر نام حزب کارگر آلمان را به حزب کارگران ناسیونال-سوسیالیست آلمان دگرگون ساخت که کوتاه شده آن اِن - اس - د - آ - پ بود.<ref>National Sozialistische Deutsche Arbeiter Partei</ref> هیتلر با کمک حزب کارگران ناسیونال-سوسیالیست آلمان و سخنرانیهای پرشوری که ایراد کرد، در انتخابات پیروز شد و قدرت را در آلمان به دست گرفت که نمونهای است بارز و نشان میدهد که چگونه میتوان با بهرهگیری از پروپاگاندا قدرت را در یک کشور به دست گرفت. در اسلام برای چنین سخنرانانی نام ویژهای نهادهاند، به آنان « حصن اسلام » میگویند. خمینی از حصن اسلام میگوید که این کسان "معرف عقاید و نظامات اسلام و مدافع و حافظ آن باشند، و این تعریف و دفاع و حفاظت را با نطقهای پرشور و بیدارکننده و رهبری مردم ثابت کنند."<ref>همان ص ۱۴۱</ref> |
اگر هیتلر هنوز زنده میبود به سبب شایستگی شگفتآورش در سخنوری و به حرکت درآوردن تودهها، خمینی وی را به گروه همدستانش خوش آمد میگفت. | اگر هیتلر هنوز زنده میبود به سبب شایستگی شگفتآورش در سخنوری و به حرکت درآوردن تودهها، خمینی وی را به گروه همدستانش خوش آمد میگفت. | ||
خط ۸۹: | خط ۹۳: | ||
از زمانی که هیتلر رهبر حزب اِن - اس - د - آ - پ شد تا هنگامی که توانست با کمک پروپاگاندا قدرت را در آلمان در دست بگیرد نزدیک به سیزده سال به درازا کشید. خمینی زمان برای برقرار ساختن جمهوری اسلامی را یک نسل پیشبینی کرد. خمینی گفت: "هیچ عاقلی انتظار ندارد که تبلیغات و تعلیمات ما به زودی به تشکیل حکومت اسلامی منتهی شود. ... فعالیتهای ما اگر هم برای نسل آینده نتیجه بدهد، باید دنبال شود. چون خدمت به اسلام است و در راه سعادت انسانهاست." | از زمانی که هیتلر رهبر حزب اِن - اس - د - آ - پ شد تا هنگامی که توانست با کمک پروپاگاندا قدرت را در آلمان در دست بگیرد نزدیک به سیزده سال به درازا کشید. خمینی زمان برای برقرار ساختن جمهوری اسلامی را یک نسل پیشبینی کرد. خمینی گفت: "هیچ عاقلی انتظار ندارد که تبلیغات و تعلیمات ما به زودی به تشکیل حکومت اسلامی منتهی شود. ... فعالیتهای ما اگر هم برای نسل آینده نتیجه بدهد، باید دنبال شود. چون خدمت به اسلام است و در راه سعادت انسانهاست." | ||
− | در اینجا خمینی اشتباه بزرگی میکند، اگر بپنداریم که سخنان خمینی در نجف در سالهای ۱۳۵۰ خورشیدی به بعد ایراد شده است، کمتر از هفت سال برای برپایی جمهوری اسلامی در ایران به درازا کشید، که بدین چم است که برای خمینی، شش سال کمتر از هیتلر برای به دست گرفتن قدرت به درازا کشید. چرای این نایکسانی شش سال را میتوان به سادگی دریافت. هیتلر میبایستی نخست یک حزب به راه اندازد و یک ایدئولوژی نوآوری کند که پایههای پروپاگانداهای وی بشوند. ولی خمینی توانست به آسانی بر شبکه ۲۸٬۰۰۰ مسجد در ایران چنگ بیاندازد، جایی که شیعه به عنوان ایدئولوژی آماده بود. هیتلر ناچار بود که همکاران توانا و شایستهای همانند یوزف گوبلز بیابد <ref>Joseph Goebbels, Reichminister für Volksaufklärung und Propaganda </ref> که برنامههای پروپاگاندای هیتلر را خردمندانه جا بیاندازد. گوبلز مهارت بی اندازهای در به خیابان کشیدن تودهها، سازماندهی راه پیماییهای بزرگ و آذین | + | در اینجا خمینی اشتباه بزرگی میکند، اگر بپنداریم که سخنان خمینی در نجف در سالهای ۱۳۵۰ خورشیدی به بعد ایراد شده است، کمتر از هفت سال برای برپایی جمهوری اسلامی در ایران به درازا کشید، که بدین چم است که برای خمینی، شش سال کمتر از هیتلر برای به دست گرفتن قدرت به درازا کشید. چرای این نایکسانی شش سال را میتوان به سادگی دریافت. هیتلر میبایستی نخست یک حزب به راه اندازد و یک ایدئولوژی نوآوری کند که پایههای پروپاگانداهای وی بشوند. ولی خمینی توانست به آسانی بر شبکه ۲۸٬۰۰۰ مسجد در ایران چنگ بیاندازد، جایی که شیعه به عنوان ایدئولوژی آماده بود. هیتلر ناچار بود که همکاران توانا و شایستهای همانند یوزف گوبلز بیابد <ref>Joseph Goebbels, Reichminister für Volksaufklärung und Propaganda </ref> که برنامههای پروپاگاندای هیتلر را خردمندانه جا بیاندازد. گوبلز مهارت بی اندازهای در به خیابان کشیدن تودهها، سازماندهی راه پیماییهای بزرگ و آذین بستن راستای راه پیمایی به روشی شورانگیز با پرچمها و آتشدانها و موزیک مارش و نشانها و سمبلهایی داشت که بر روی توده مردم اثری ژرف برجای مینهادند. خمینی وادار به پیدا کردن گوبلز مانندی نشد زیرا که توانست در زمانی کوتاه، هزاران آخوند که پیشتر در قم و دیگر مرکزهای آخوندپروری آموزش دیده بودند را بسیج کند. افزون بر این، خمینی نماز آدینه را به سکویی برای پروپاگانداهای سیاسی علیه حکومت دگرگون ساخت. |
− | فاکتور اصلی نشان بخشی و کارگر افتادن | + | فاکتور اصلی نشان بخشی و کارگر افتادن فراگفتها یا تبلیغات، همسان ساختن درونمایه وعظ و سخنرانی آخوندها در مسجدهای سراسر کشور بود. بدین سان که همزمان در سراسر کشور در همه مسجدها دولت و حکومت به باد دشنام و انتقاد گرفته شوند و در همانجا برای حکومت اسلامی پروپاگاندا گردد. خمینی گفت: پیش نیاز این کار « پاک سازی حوزههای روحانیت » است. "معرفی و ارائه اسلام مستلزم این است که حوزههای روحانیت اصلاح شود. به این ترتیب که برنامه درسی و روش تبلیغات و تعلیمات تکمیل گردد، سستی و تنبلی و یاس و عدم اعتماد به نفس جای خود را به جدیت و کوشش و امید و اعتماد به نفس بدهد، آثاری که تبلیغات و تلقینات بیگانگان در روحیه بعضی گذاشته از بین برود، افکار جماعت مقدس نما که مردم را از داخل حوزههای روحانیت از اسلام و اصلاحات اجتماعی بازمیدارند اصلاح شود، آخوندهای درباری که دین را به دنیا میفروشند از این لباس خارج و از حوزهها طرد و اخراج شوند." |
خمینی آخوندها را به سه گروه بخش میکند: | خمینی آخوندها را به سه گروه بخش میکند: | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۴: | ||
=== از میان برداشتن نشانههای فکری و اخلاقی استعمار === | === از میان برداشتن نشانههای فکری و اخلاقی استعمار === | ||
− | در پروپاگاندا برای حکومت اسلامی، خمینی به بررسی بحثهای مخالفین نیز پرداخت. برای خمینی روشن بود که | + | در پروپاگاندا برای حکومت اسلامی، خمینی به بررسی بحثهای مخالفین نیز پرداخت. برای خمینی روشن بود که وعظکنندگان با مخالفین حکومت اسلامی روبرو خواهند شد. خمینی برای این جدلها نیز پاسخهایی را آماده ساخت که وعظ کنندگان و منبرنشینان آنها را به گوش مردم بخوانند. نخستین بحث علیه حکومت اسلامی این بود که ملایان نمیتوانند حکومت کنند، اسلام واپسگراست، شریعت به قرون وسطی تعلق دارد، اسلام زن ستیز است و ... . خمینی گفت: "... آثار فکری و روحی را که ناشی از تبلیعات و تلقینات بیگانگان و سیاست دولتهای خائن و فاسد است از بین ببریم و با آن مبارزه کنیم. ... مثلا بعضی را میبینیم که در حوزهها نشسته به گوش یکدیگر میخوانند که این کارها از ما ساخته نیست. چکار داریم به این کارها؟ ما فقط باید دعا کنیم و مساله بگوییم. این افکار آثار تلقینات بیگانگان است. نتیجه تبلیغات سوء چند ساله استعمارگران است که در اعماق قلوب حوزه نجف و قم و مشهد و دیگر حوزهها وارد شده....آنچه برای حفظ آزادی ملی و استقلال لازم است همان است که فقیه دارد. این فقیه است که زیر بار دیگران و تحت نفوذ اجانب نمیرود، و تا پای جان از حقوق ملت و از آزادی و استقلال و تمامیت ارضی وطن اسلام دفاع میکند. فقیه است که به چپ و راست انحراف پیدانمیکند." |
خمینی برای این که برهانآوری (استدلال) آخوندهایی را که میگویند ما نمیتوانیم حکومت کنیم، ما تنها میتوانیم درباره مذهب سخن بگوییم از اعتبار بیاندازد، نیرنگی به کار گرفت. خمینی گفت استعمارگران و بیگانگان چنین استدلالهایی را اختراع کردهاند و استعمارگران با سدها سال تبلیغات این را در مغزهای مردم کاشتهاند. برای ایرانیان روشن است که کولونیالیستها با این گونه برهانآوریها میخواهند ایران را بهتر چپاول کنند. استعمارگران، رضا خان بیسواد را آوردند و گفتند تو حکومت را در دست بگیر، شما میبینید فقیه بسیار هم تواناست که حکومت کند زیرا که تحصیل کرده است. خمینی بر برهان اینکه فقیه میتواند حکومت کند، پافشاری میکند و بدان میافزاید که فقیه در برابر بیگانگان سر فرود نخواهد آورد، فقیه از حقوق ملت پدافند میکند، فقیه آزادی و استقلال و تمامیت ارضی ایران را نگاهبانی میکند و این بدان چم است که فقیه بهتر حکومت میکند و چپاول از سوی بیگانگان را پایان میدهد. | خمینی برای این که برهانآوری (استدلال) آخوندهایی را که میگویند ما نمیتوانیم حکومت کنیم، ما تنها میتوانیم درباره مذهب سخن بگوییم از اعتبار بیاندازد، نیرنگی به کار گرفت. خمینی گفت استعمارگران و بیگانگان چنین استدلالهایی را اختراع کردهاند و استعمارگران با سدها سال تبلیغات این را در مغزهای مردم کاشتهاند. برای ایرانیان روشن است که کولونیالیستها با این گونه برهانآوریها میخواهند ایران را بهتر چپاول کنند. استعمارگران، رضا خان بیسواد را آوردند و گفتند تو حکومت را در دست بگیر، شما میبینید فقیه بسیار هم تواناست که حکومت کند زیرا که تحصیل کرده است. خمینی بر برهان اینکه فقیه میتواند حکومت کند، پافشاری میکند و بدان میافزاید که فقیه در برابر بیگانگان سر فرود نخواهد آورد، فقیه از حقوق ملت پدافند میکند، فقیه آزادی و استقلال و تمامیت ارضی ایران را نگاهبانی میکند و این بدان چم است که فقیه بهتر حکومت میکند و چپاول از سوی بیگانگان را پایان میدهد. | ||
− | با این پاسخ، خمینی بحث و گفتگو درباره ناتوانی فقیه در به دست گرفتن حکومت را باطل ساخت. از این زمان، اگر ملایی که برای حکومت اسلامی تبلیغ کند و از سوی شنوندگانش نکوهش شود و از وی خرده بگیرند، ملا میتواند آن شخص را متهم به همدستی با کولونیالیستها بکند، افزون بر این، اگر دولت بگوید که مخالف برقراری حکومت اسلامی و برپایی ولایت فقیه میباشد، پس این دولت نوکر کولونیالیستها یا استعمارگران است، یا اگر شاه بگوید ارتجاع سرخ و سیاه ، او نیز نوکر استعمار است. زمانی که این گفتگوها پی در پی تکرار شود، کم کم در یادواره مردم مینشیند و مردم میپندارند که این برهانها درست است. مردم فراموش میکنند که دوره سلطنت استبدادی مطلق قاجار که با زور اسلام بر ایران سلطه یافته بود، قاجاریان تنگا تنگ با استعمارگران انگلستان و روسیه کار میکردند. قاجاریان بودند که پای کولونیالیستها را به ایران بازکردند، امتیازهای گوناگون کشور را بدانها دادند و کشور ایران را فروختند و در | + | با این پاسخ، خمینی بحث و گفتگو درباره ناتوانی فقیه در به دست گرفتن حکومت را باطل ساخت. از این زمان، اگر ملایی که برای حکومت اسلامی تبلیغ کند و از سوی شنوندگانش نکوهش شود و از وی خرده بگیرند، ملا میتواند آن شخص را متهم به همدستی با کولونیالیستها بکند، افزون بر این، اگر دولت بگوید که مخالف برقراری حکومت اسلامی و برپایی ولایت فقیه میباشد، پس این دولت نوکر کولونیالیستها یا استعمارگران است، یا اگر شاه بگوید ارتجاع سرخ و سیاه ، او نیز نوکر استعمار است. زمانی که این گفتگوها پی در پی تکرار شود، کم کم در یادواره مردم مینشیند و مردم میپندارند که این برهانها درست است. مردم فراموش میکنند که دوره سلطنت استبدادی مطلق قاجار که با زور اسلام بر ایران سلطه یافته بود، قاجاریان تنگا تنگ با استعمارگران انگلستان و روسیه کار میکردند. قاجاریان بودند که پای کولونیالیستها را به ایران بازکردند، امتیازهای گوناگون کشور را بدانها دادند و کشور ایران را فروختند و در جیبهای بی انتهایشان گذاشتند. شنوندگان این پروپاگانداها فراموش میکنند که این رضا خان سردار سپه بود که ایران را از چنگال کولونیالیستها درآورد و از تجزیه شدن ایران جلوگیری کرد. این گروه فراموش میکنند که این رضا شاه بزرگ بود که ایران نوین و مستقل را بنیاد نهاد و از ایرانی که دیگر وجود نداشت یک کشور ساخت. ایران را دوباره زنده کرد، سازمان داد، قانون اساسی مشروطه را پیاده کرد، مجلس شورای ملی آغاز به کارکرد، انتخابات برگزار شد و ایران کشوری پایدار با آیندهای درخشان شد. فراموش میشود که ملایان در این دوران ایرانسازی، کوچکترین انگشتی تکان ندادند. همه کارهایی که رضا شاه بزرگ به انجام رساند را به یک جمله کاهش میدهند: رضا شاه نوکر استعمار بود. برعکس، زندگینامه، آخوندها که به جز هیچ! کاری انجام ندادهاند، به مبارزه علیه استعمار جهش مییابد. |
خمینی میگوید استدلال دیگری در مخالفت با حکومت اسلامی وجود دارد که در زمان دستگیری وی در آشوب [[روز ننگین ۱۵ خرداد]] روی داده است. [[حسن پاکروان|سرلشکر حسن پاکروان]] رییس سازمان امنیت وقت به دیدار خمینی میآید و پس از روزها گفتگو با خمینی به آگاهی میرساند که سازش شده است و خمینی قول داده است از این به بعد با سیاست کاری نداشته باشد. اینجا خمینی پاسخ درست را نیز آماده کرده است. خمینی میگوید: | خمینی میگوید استدلال دیگری در مخالفت با حکومت اسلامی وجود دارد که در زمان دستگیری وی در آشوب [[روز ننگین ۱۵ خرداد]] روی داده است. [[حسن پاکروان|سرلشکر حسن پاکروان]] رییس سازمان امنیت وقت به دیدار خمینی میآید و پس از روزها گفتگو با خمینی به آگاهی میرساند که سازش شده است و خمینی قول داده است از این به بعد با سیاست کاری نداشته باشد. اینجا خمینی پاسخ درست را نیز آماده کرده است. خمینی میگوید: |
نسخهٔ ۳۰ اکتبر ۲۰۱۵، ساعت ۲۳:۱۴
پروپاگاندا یا به پارسی فرداد و فراگفت و به تازی تبلیغات یکی از هستههای مرکزی کنشهای اسلامیون به ویژه همدستان و پشتیبانان خمینی بود و هست. در درازای سالهای ۲۵۳۶ و ۲۵۳۷ شاهنشاهی پروپاگاندا راه به دست گرفتن قدرت در ایران را برای خمینی و خمینی چیان هموار کرد و در سالهای پس از ۲۵۳۸ سبب شد که قدرت در دستشان بماند و حکومتی بر پایه ولایت فقیه به نام حکومت جمهوری اسلامی برپا سازند.
از سخنرانیهای خمینی در نجف اصلهای پروپاگاندای اسلامی و راهنمای کاربرد آنها برگرفته شد:
- - برچیدن شاهنشاهی پارلمانی ایران
- - نابودی کشور اسراییل
- - بنیادگزاردن ولایت فقیه
خمینی میگوید: "ما موظفیم برای تشکیل حکومت اسلامی جدیت کنیم اولین فعالیت ما را در این راه تبلیغات تشکیل میدهد. بایستی از راه تبلیغات پیش برویم. در همه عالم و همیشه همین طور بوده است. چند نفر با هم مینشستند، فکر میکردند، تصمیم میگرفتند و به دنبال آن تبلیغات میکردند، کم کم بر نفرات همفکر اضافه میشد، سرانجام به صورت نیروبی در یک حکومت بزرگ نفوذ کرده یا با آن جنگیده، آن را ساقط میکردند. محمدعلی میرزای [قاجار] را از بین میبردند و حکومت مشروطه تشکیل میدادند." [۱]
خمینی از انقلاب مشروطه، سرمشقی برای سرنگون ساختن پیروزمندانه حکومت بهرهمیگیرد.
خمینی در کتاب ولایت فقیه که گردآوری از سخنان وی در نجف است میگوید: " شما الان نه کشوری دارید و نه لشکری ولی تبلیغات برای شما امکان دارد و دشمن نتوانسته همه وسایل تبلیغاتی را از دست شما بگیرد. البته مسایل عبادی را باید یاد بدهید، اما مهم مسایل سیاسی اسلام است، مسایل اقتصادی و حقوقی اسلام است اینها محور کار بوده و باید باشد. "
سخنان خمینی برای شاگردانش، آخوندهای پیرو وی، دفترچه راهنمایی شد که چگونه در مسجدها زمانی که بالای منبر میروند از بُعدهای اسلام در اقتصاد، سیاست و حقوق بگویند و نه از اسلام، تنها یک دین. با این روش خمینی خواست که به مردم نشان داده شود که حکومت اسلامی گزینش بهتری است از حکومت مشروطه.
خمینی گفت: "وظیفه ما این است که از حالا برای پایهریزی یک دولت حقه اسلامی کوشش کنیم، تبلیغ کنیم، تعلیمات بدهیم، همفکر بسازیم، یک موج تبلیغاتی و فکری بوجود بیاوریم تا یک جریان اجتماعی پدیدآید و کم کم تودههای آگاه وظیفه شناس و دیندار در نهضت اسلامی متشکل شده، قیام کنند و حکومت اسلامی تشکیل دهند."
آنتی سمیتیسم و آنتی کولونیالیسم
خمینی درباره چگونگی وضعیت ایران و فلسطین چنین میگوید: "در شرایط کنونی که سیاستهای استعماری و حکام ستمگر و خائن و یهود و نصاری و مادیون [ماتریالیستها یا کمونیستها] در تحریف حقایق اسلام و گمراه کردن مسلمانان تلاش میکنند. در این شرایط مسئولیت ما برای تبلیغات و تعلیمات بیش از هر وقت است. امروز میبینیم که یهودیها، در قرآن تصرف کردهاند، و در قرآنهایی که در مناطق اشغالی چاپ کردهاند تغییراتی دادهاند. ما موظفیم از این تصرفات خائنانه جلوگیری کنیم. باید فریاد زد و مردم را متوجه کرد تا معلوم شود که یهودیها و پشتیبانان خارجی آنها کسانی هستند که با اساس اسلام مخالفند و میخواهند حکومت یهود در دنیا تشکیل دهند."
خمینی در اینجا نگارهای روشن از دشمن میسازد. دشمنان اسلام و دشمنان حکومت اسلامی، یهودیان و کولونیالیستها ( کشورهای غربی ) میباشند. خمینی در این بخش با اشاره به اینکه بهودیان میخواهند « حکومت یهود در دنیا برگزار کنند » به همان موضوعی اشاره میکند که آدولف هیتلر به کار برده بود. هیتلر گفته بود که یهودیان برآنند که یک حکومت یهودی در دنیا برپاسازند و ما ناسیونال سوسیالیستها با نابود ساختن یهودیان میباید از برقراری حکومت یهود در دنیا جلوگیری کنیم.
همانند هیتلر که در کتابش « نبرد من » نوشت: [۲] مهمترین بخش کار سیاسی پروپاگاند است، با آرمان کشیدن تودهها به خیابانها برای براندازی حکومت. هیتلر پنج اصل را برای تبلیغات شمرد:
- ۱- محدود ساختن پروپاگاند به چند واژه کلیدی
- ۲- گزینش واژگانی که دریافت آن برای هر کس حتا کسانی با فهم و شعور پایین آسان باشد
- ۳- احساسات آماج باشد نه شعور و خرد
- ۴- بکاربردن واژگان روشن و آشکار برای شناساندن دشمن
- ۵- تکرار هزارباره واژگان کلیدی
منظور هیتلر در پروپاگاند کردن این نبود که آرمانهای ناسیونال سوسیالیستها را بشناساند، بلکه یک باور همگانی مثبت از ناسیونال سوسیالیسم در مغز مردم بوجود آورد. [۳] با این کار مردم باورکردند زمانی که ناسیونال سوسیالیسم بر روی کار آید برای هر یک از آنها چیزی مثبت دربردارد. خمینی در واقع این تکنیک مغزشویی را بکار بست. دشمنان، یهودیان و کولونیالیستها تعریف شدند و همچنین همه کسانی که با این دو گروه همکاری میکنند. در کتاب ولایت فقیه خمینی آمده است: "عدهای از مسشترقین، عمال تبلیغاتی موسسات استعماری هستند، مشغول فعالیتند تا حقایق اسلام را تحریف و وارونه کنند. مبلغین استعماری سرگرم کارند، در هر گوشه از بلاد اسلامی جوانهای ما را با تبلیغات سوء دارند از ما جدا میکنند.... به داد اسلام برسید و مسلمانان را از خطر نجات دهید اسلام را دارند از بین میبرند.... وظیفه ماست که این مطالب را تذکر بدهیم، طرز حکومت اسلامی و روش زمامداران اسلام را در صدر اسلام بیان کنیم. بگوییم که درارماره و دکه القضای (وزارت دادگستری) او [حضرت علی (ع)] در گوشه مسجد قرارداشت و دامنه حکومتش تا انتهای ایران و مصر و حجاز و یمن گسترش داشت. متاسفانه وقتی حکومت به طبقات بعدی رسید، طرز حکومت تبدیل به سلطنت و بدتر از سلطنت شد.
در اینجا واژگان کلیدی برای پروپاگاند خمینی را میتوان یافت:
- ۱- اسلامی که مردم میشناسد اسلامی واقعی نیست.
- ۲- اسلامی که مردم میشناسند از سوی یهودیان و ایران شناسان که در خدمت کولونیالیسم هستند. یهودیان اسلام را تحریف کردند تا حکومت جهانی یهودیان را به راه بیاندازند و مستشرقین اسلام را تحریف کردند و جور دیگر نشان دادند تا کولونیالیسم سرزمینهای اسلامی را بچاپد.
۳- اسلام صدر اسلام، اسلامی خوب و درستی بود و مردم باید اسلام صدر اسلامی را بیاموزند.
- ۴- در صدراسلام، دولت اسلامی و دادگاههای اسلامی جایشان در مسجد بود.
- ۵- شوربختانه در درازای تاریخ، سلطنت پیش آمد و این اشتباه بود.
- ۶- دولت و دادگاهها باید دوباره به مسجدها بازگردند و سلطنت باید از میان برود.
پرستش رهبر
یکی از مهمترین کاربردها و آرمانهای پروپاگاندهای ناسیونال سوسیالیسم این بود که از « رهبر » [۴] چنان موجودی برابر با خدا بسازند که مردمان کورکورانه از وی اطاعت کنند و هر چه را که رهبر میگوید انجام دهند.
خمینی در ولایت فقیه مینویسد: "...ما چنین حاکم و زمامداری میخواهیم. زمامداری که مجری قانون باشد، نه مجری هوسها و تمایلات خویش، افراد مردم را در برابر قانون مساوی بداند و آنها را دارای وظایف و حقوق اساسی متساوی، بین افراد امتیاز و تبعیض قائل نشود، خاندان خود و دیگری را به یک نظر نگاه کند، اگر پسرش دزدی کرد، دستش را قطع کند، برادر و خواهرش هرویین فروشی کردند آنها را اعدام کند، نه اینکه عدهای را برای ده گرم هرویین بکُشند و کسان آنها باند هرویین داشته باشند و خروارها هرویین وارد کنند!
در اینجا خمینی روشن میسازد که این « رهبر » نمیتواند شاه باشد. زیرا که شاه قوانین اسلام را اجرا نمیسازد بلکه خواستهای شخصیاش را به اجرا در میآورد. شاه میان نزدیکانش و دیگر کسان تبعیض میگذارد. اگر یکی از نزدیکانش دزدی کند یا هرویین وارد کند همه چیز را پنهان میسازند ولی اگر یک کسی ده گرم هرویین فروخت، وی را اعدام میکنند. رهبر باید از میان روحانیت برگزیده شود. برای همدستان خمینی آشکار بود که رهبر تنها خمینی است. در پی پروپاگاندهای خمینی و فرمانبرداری و سرسپردگی کورکورانه خمینیچیان در خیابان عربده زدند:
- ما همه سرباز توایم خمینی / گوش بهفرمان توایم خمینی
- اللهاکبر، خمینی رهبر
- با خون خود نوشتم، از جان خود گذشتم، یا مرگ یا خمینی
- ایران کشور ماست، خمینی رهبر ماست
- ارتش ایران حسینی شده، رهبر ایران خمینی شده
- ارتش جنایتکار است مزدور استعمار است.
- درود بر خمینی، رهبر انقلاب، مدافع استقلال، آزادی و حقوق زحمتکشان
گردهمآیی و نمایش مذهبی در میان تودهها، ابزاری سیاسی
برای هیتلر روشن بود که آماج پروپاگاندهای ناسیونال سوسیالیسم، به راه انداختن جنبشی میباشد که با کمک آن جنبش بتوان قدرت را در دست گرفت. به راه انداختن جنبش یعنی انبوه جمعیت و یا تودهها را به یک سو بکشانند و کنترل روی سیل تودهها را از راه برگزاری آیینها که در آن همه یک کار را انجام دهند بدست گیرند. این آیینها چنان سازمان یافتهاند که مغز یا خرد انسان را تعطیل میکند و احساسات جایگزین آن میشود.
خمینی در سخنانش برای همدستانش در نجف، بخشی را با فرنام « اجتماعات در خدمت تبلیغات و تعلیمات » ویژه ولایت فقیه کرد. خمینی گفت: "بسیاری از احکام عبادی اسلام منشا خدمات اجتماعی و سیاسی است. عبادتهای اسلامی اصولا توام با سیاست و تدبیر جامعه است. مثلا نماز جماعت و اجتماع حج و جمعه در عین معنویت و آثار اخلاقی و اعتقادی، حائز آثار سیاسی است. اسلام این گونه گردهمآییها را فراهم کرده تا از آنها استفاده دینی بشود، عواطف برادری و همکاری افراد تقویت شود، رشد فکر بیشتری پیداکنند، برای مشکلات سیاسی و اجتماعی خود راه حلهایی بیابند و به دنبال آن به جهاد و کوشش دسته جمعی بپردازند. در کشورهای غیراسلامی یا حکومتهای غیراسلامی در کشورهای اسلامی، هرگاه بخواهند چنین اجتماعاتی فراهم آوردند مجبورند میلیونها از ثروت و بودجه مملکت را صرف کنند."
خمینی در اینجا پافشاری میکند که مسجد رفتن و گروهی نماز خواندن و دست به نیایش برداشتن و یا گروهی به حج رفتن، نه تنها چم دینی دارد بلکه مفهومی رژف و سیاسی دربردارد. خمینی گردهمآییها را در کشورهای غیراسلامی برای نمونه گردهم آیی حزبهای سیاسی را با گردهم آیی مسلمانان در مسجدها برابر می داند. برای خمینی گردهمآیی در مسجد برای نیایش الله نیست بلکه این گردهمآیی سیاسی است.
خمینی ادامه میدهد: "در خطبه روز جمعه این طور نبود که فقط یک سوره و دعایی بخوانند و چند کلمهای بگویند، با خطبههای جمعه بسیج سپاه میشد و از مسجد به میدان جنگ میرفتند. ... امروز باید با جدیت این اجتماعات را ترتیب دهیم و از آن برای تبلیغات و تعلیمات استفاده کنیم. به این ترتیب، نهضت اعتقادی و سیاسی اسلام وسعت پیدا میکند و اوج میگیرد."
این بدان چم است که خمینی از نماز آدینه یک گردهمآیی برای پروپاگاندای سیاسی میسازد. نماز آدینه، خواندن سورههای قرآن نیست بلکه جایی است که واژگان کلیدی که برای مغزشویی و برانگیزاندن مردم برگزیده شده، پی در پی تکرار شود و از نمازگزاران آدینه، دشمنان شاه و حکومت مشروطه پارلمانی را بیرون دهند. به آسانی میتوان پنداشت که اگر هر روز آدینه شنیده شود که:
- ۱- اسلامی که به شما مردم از شاه و دولت فروخته میشود اسلام دروغین است.
- ۲- اسلام شاه، از سوی یهودیان و ایران شناسان ساخته شده است تا کولونیالیسم سرزمینهای اسلامی را بچاپند.
- ۳- اسلام صدر اسلام، اسلامی خوب و درستی بود و مردم باید اسلام صدر اسلامی را بیاموزند.
- ۴- در صدر اسلام، دولت اسلامی و دادگاههای اسلامی جایشان در مسجد بود.
- ۵- ما باید دولت را دوباره به مسجد بیاوریم و این محمدرضا باید برود.
- ۶- محمدرضا برود و امام بیاید
و هنگامی که شمار مسجد روندگان هر هفته بیشتر شود، هر کدام، خود را هموند گروهی میپندارند که کار بزرگ و خوبی انجام میدهد. هر کدام از مسجدروندگان میپندارد که پیوندی مستقیم با الله یافته و الله به آنان این وظیفه را داده است که شاه ایران را سرنگون سازند. هر کدام از هموندان این گروه میپندارند که ناحق از میان برداشته میشود و حق جایگزین آن در همه کارها خواهد شد و کسانی که زیر فشار بودهاند، اکنون آزاد میگردند و ایران بهشت برین میشود. ناگهان در کنار مسجدبروها، نویسندگان و چامهسرایان از سوی الله وحی میگیرند و برای رهبر نوشتارها و چامههایی که هر دلی را میفشارد، مینویسند. پروپاگاند به جایی میکشد که رهبر در ماه دیده میشود. در این زمان با دیدن خمینی در ماه، خرد و شعور بازایستاد. در چنین هنگامی هر گونه درخواست و ناله و شیون که به منطق و خرد خود بازگردید به گوش کسی فرو نمیرود و مغز کسی دیگر این استدلالها را نمیپذیرد. گویندگان این خواهشها برای پایان دادن به این پدیده روانی با فجیعترین وضعی کشته میشوند. برای نمونه زنده یاد تقی روحانی که با سدای جاودانه اش تا لحظه پایانی در روز ۲۲ بهمن ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی، مردم را به آرامش و پدافند از کشور فرامی خواند. آدرس خانه تقی روحانی را بر روی دیوارهای تهران نوشتند. تقی روحانی را شبانه از خانه اش ربودند، زبانش را بریدند، بدنش را تکه پاره کردند و پیکرش را در بیابان رها ساختند. در چنین هنگامی هر کار جنایی و کیفری به کار قهرمانی تعبیر میشود. آتش زدن سینما، مبارزه با کارهای غیراخلاقی میشود. آتش زدن بانکها، مبارزه علیه کولونیالیسم، کشتن یک افسر پلیس یا افسر شهربانی یا افسر نیروهای مسلح ارتش به مبارزه برای مستضعفین، آتش زدن بارها و دیسکوتکها برقراری قوانین اسلامی تعبیر میشود.
عاشورا
عاشورا در میان آیینهای مذهبی چم ویژهای دارد. عاشورا گردهمآیی هزاران هزار تن است که با سینه زنی، قمه زنی و روضه خوانی در وضع احساسی ویژهای قرارمی گیرند که به آسانی میتوان آنها را مغزشویی کرد. هیتلر و ناسیونال سوسیالیستها میبایستی که رخدادی را بیافرینند تا تودهها را گردهم بیاورند تا بتوانند پروپاگاند خود را به راه بیاندازند. خمینی قدرت تبلیغات عاشورا را به خوبی دریافته بود، برای خمینی عاشورا یک گردهمآیی مذهبی نبود بلکه یک گردهمآیی سیاسی بود. خمینی شاگردان و پیروانش را برای بوجود آوردن عاشورا فراخواند تا موجی علیه دولت و حکومت به راه بیاندازد.
خمینی به شاگردانش گفت: "اینک شما فرزندان دلیر اسلام، مردانه بایستید و برای مردم نطق کنید. حقایق را به زبان ساده برای تودههای مردم بیان کنید، و آنان را به شور و حرکت درآورید. از مردم کوچه و بازار، از همین کارگران و دهقانان پاکدل و دانشجویان بیدار مجاهد بسازید. همه مردم مجاهد خواهند شد. از همه اصناف جامعه، آمادهاند که برای آزادی و استقلال و سعادت ملت مبارزه کنند. مبارزه برای آزادی و سعادت احتیاج به دین دارد. اسلام را که مکتب جهاد و دین مبارزه است در اختیار مردم قراردهید تا عقاید و اخلاق خودشان را از روی آن تصحیح کنند، و به صورت یک نیروی مجاهد، دستگاهی سیاسی جائر و استعماری را سرنگون کرده، حکومت اسلامی را برقرارسازند."
در کشورهایی که با اسلحه بُرنده پروپاگاندا یا فردادها کار میکنند، سخنرانان توانا را بر میگزینند و آنان را بیشتر و بهتر آموزش میدهند. هنگامی که آدولف هیتلر در ارتش بود و دریافتند که هیتلر سخنران خوبی است، هیتلر را آموزش دادند و برای پروپاگاندا کردن آماده ساختند و به درستی که سخنوری توانا شد. آنگاه آدولف هیتلر برآن شد که از ارتش بیرون بیاید و با هوشمندی که در سخنوری داشت به سیاست پیوست. هیتلر هموند حزب کارگر آلمان [۵] شد که به آن د - آ - پ میگفتند، و پس از کوتاه زمانی نردبان پیشرفت را پیمود و به گروه رهبری حزب پیوست. هیتلر نام حزب کارگر آلمان را به حزب کارگران ناسیونال-سوسیالیست آلمان دگرگون ساخت که کوتاه شده آن اِن - اس - د - آ - پ بود.[۶] هیتلر با کمک حزب کارگران ناسیونال-سوسیالیست آلمان و سخنرانیهای پرشوری که ایراد کرد، در انتخابات پیروز شد و قدرت را در آلمان به دست گرفت که نمونهای است بارز و نشان میدهد که چگونه میتوان با بهرهگیری از پروپاگاندا قدرت را در یک کشور به دست گرفت. در اسلام برای چنین سخنرانانی نام ویژهای نهادهاند، به آنان « حصن اسلام » میگویند. خمینی از حصن اسلام میگوید که این کسان "معرف عقاید و نظامات اسلام و مدافع و حافظ آن باشند، و این تعریف و دفاع و حفاظت را با نطقهای پرشور و بیدارکننده و رهبری مردم ثابت کنند."[۷]
اگر هیتلر هنوز زنده میبود به سبب شایستگی شگفتآورش در سخنوری و به حرکت درآوردن تودهها، خمینی وی را به گروه همدستانش خوش آمد میگفت.
پروپاگاندا و زمان نیازین برای برقراری جمهوری اسلامی
از زمانی که هیتلر رهبر حزب اِن - اس - د - آ - پ شد تا هنگامی که توانست با کمک پروپاگاندا قدرت را در آلمان در دست بگیرد نزدیک به سیزده سال به درازا کشید. خمینی زمان برای برقرار ساختن جمهوری اسلامی را یک نسل پیشبینی کرد. خمینی گفت: "هیچ عاقلی انتظار ندارد که تبلیغات و تعلیمات ما به زودی به تشکیل حکومت اسلامی منتهی شود. ... فعالیتهای ما اگر هم برای نسل آینده نتیجه بدهد، باید دنبال شود. چون خدمت به اسلام است و در راه سعادت انسانهاست."
در اینجا خمینی اشتباه بزرگی میکند، اگر بپنداریم که سخنان خمینی در نجف در سالهای ۱۳۵۰ خورشیدی به بعد ایراد شده است، کمتر از هفت سال برای برپایی جمهوری اسلامی در ایران به درازا کشید، که بدین چم است که برای خمینی، شش سال کمتر از هیتلر برای به دست گرفتن قدرت به درازا کشید. چرای این نایکسانی شش سال را میتوان به سادگی دریافت. هیتلر میبایستی نخست یک حزب به راه اندازد و یک ایدئولوژی نوآوری کند که پایههای پروپاگانداهای وی بشوند. ولی خمینی توانست به آسانی بر شبکه ۲۸٬۰۰۰ مسجد در ایران چنگ بیاندازد، جایی که شیعه به عنوان ایدئولوژی آماده بود. هیتلر ناچار بود که همکاران توانا و شایستهای همانند یوزف گوبلز بیابد [۸] که برنامههای پروپاگاندای هیتلر را خردمندانه جا بیاندازد. گوبلز مهارت بی اندازهای در به خیابان کشیدن تودهها، سازماندهی راه پیماییهای بزرگ و آذین بستن راستای راه پیمایی به روشی شورانگیز با پرچمها و آتشدانها و موزیک مارش و نشانها و سمبلهایی داشت که بر روی توده مردم اثری ژرف برجای مینهادند. خمینی وادار به پیدا کردن گوبلز مانندی نشد زیرا که توانست در زمانی کوتاه، هزاران آخوند که پیشتر در قم و دیگر مرکزهای آخوندپروری آموزش دیده بودند را بسیج کند. افزون بر این، خمینی نماز آدینه را به سکویی برای پروپاگانداهای سیاسی علیه حکومت دگرگون ساخت.
فاکتور اصلی نشان بخشی و کارگر افتادن فراگفتها یا تبلیغات، همسان ساختن درونمایه وعظ و سخنرانی آخوندها در مسجدهای سراسر کشور بود. بدین سان که همزمان در سراسر کشور در همه مسجدها دولت و حکومت به باد دشنام و انتقاد گرفته شوند و در همانجا برای حکومت اسلامی پروپاگاندا گردد. خمینی گفت: پیش نیاز این کار « پاک سازی حوزههای روحانیت » است. "معرفی و ارائه اسلام مستلزم این است که حوزههای روحانیت اصلاح شود. به این ترتیب که برنامه درسی و روش تبلیغات و تعلیمات تکمیل گردد، سستی و تنبلی و یاس و عدم اعتماد به نفس جای خود را به جدیت و کوشش و امید و اعتماد به نفس بدهد، آثاری که تبلیغات و تلقینات بیگانگان در روحیه بعضی گذاشته از بین برود، افکار جماعت مقدس نما که مردم را از داخل حوزههای روحانیت از اسلام و اصلاحات اجتماعی بازمیدارند اصلاح شود، آخوندهای درباری که دین را به دنیا میفروشند از این لباس خارج و از حوزهها طرد و اخراج شوند."
خمینی آخوندها را به سه گروه بخش میکند:
- ۱- آخوندهایی که پیرو خمینی هستند و اسلام را ابزار سیاسی می دانند. از این گروه میتوان بیدرنگ برای فردادها بهرهگیری کرد و روی بهبود تکنیکهای سخنوری آنان کارکرد. نوارهای کاستی که خمینی از فرانسه میفرستاد برای این گروه آخوندها بود که آنها را بشنوند و درونمایه آن را در مسجدها به خورد مردم بدهند.
- ۲- آخوندهایی که اسلام را تنها به فرم دین میبینند، اینان آخوندهای مقدس نما هستند که مردم را به سوی اشتباه راهنمایی میکنند و راه دگرگونیهای اجتماعی را میبندند. این دسته آخوندها باید خاموش شوند.
- ۳- آخوندهای درباری که از اسلام بهرهگیری میکنند تا دولت و حکومت را پایدار نمایند. کلاس درسهای این گروه باید بسته شود، از پوشاک آخوندی بیرون بیایند و از حوزه بیرون رانده شوند. هنگام زمینه چینی برای به راه انداختن انقلاب اسلامی بسیاری از این دسته آخوندها کتک خوردند، کشته شدند و ....
از میان برداشتن نشانههای فکری و اخلاقی استعمار
در پروپاگاندا برای حکومت اسلامی، خمینی به بررسی بحثهای مخالفین نیز پرداخت. برای خمینی روشن بود که وعظکنندگان با مخالفین حکومت اسلامی روبرو خواهند شد. خمینی برای این جدلها نیز پاسخهایی را آماده ساخت که وعظ کنندگان و منبرنشینان آنها را به گوش مردم بخوانند. نخستین بحث علیه حکومت اسلامی این بود که ملایان نمیتوانند حکومت کنند، اسلام واپسگراست، شریعت به قرون وسطی تعلق دارد، اسلام زن ستیز است و ... . خمینی گفت: "... آثار فکری و روحی را که ناشی از تبلیعات و تلقینات بیگانگان و سیاست دولتهای خائن و فاسد است از بین ببریم و با آن مبارزه کنیم. ... مثلا بعضی را میبینیم که در حوزهها نشسته به گوش یکدیگر میخوانند که این کارها از ما ساخته نیست. چکار داریم به این کارها؟ ما فقط باید دعا کنیم و مساله بگوییم. این افکار آثار تلقینات بیگانگان است. نتیجه تبلیغات سوء چند ساله استعمارگران است که در اعماق قلوب حوزه نجف و قم و مشهد و دیگر حوزهها وارد شده....آنچه برای حفظ آزادی ملی و استقلال لازم است همان است که فقیه دارد. این فقیه است که زیر بار دیگران و تحت نفوذ اجانب نمیرود، و تا پای جان از حقوق ملت و از آزادی و استقلال و تمامیت ارضی وطن اسلام دفاع میکند. فقیه است که به چپ و راست انحراف پیدانمیکند."
خمینی برای این که برهانآوری (استدلال) آخوندهایی را که میگویند ما نمیتوانیم حکومت کنیم، ما تنها میتوانیم درباره مذهب سخن بگوییم از اعتبار بیاندازد، نیرنگی به کار گرفت. خمینی گفت استعمارگران و بیگانگان چنین استدلالهایی را اختراع کردهاند و استعمارگران با سدها سال تبلیغات این را در مغزهای مردم کاشتهاند. برای ایرانیان روشن است که کولونیالیستها با این گونه برهانآوریها میخواهند ایران را بهتر چپاول کنند. استعمارگران، رضا خان بیسواد را آوردند و گفتند تو حکومت را در دست بگیر، شما میبینید فقیه بسیار هم تواناست که حکومت کند زیرا که تحصیل کرده است. خمینی بر برهان اینکه فقیه میتواند حکومت کند، پافشاری میکند و بدان میافزاید که فقیه در برابر بیگانگان سر فرود نخواهد آورد، فقیه از حقوق ملت پدافند میکند، فقیه آزادی و استقلال و تمامیت ارضی ایران را نگاهبانی میکند و این بدان چم است که فقیه بهتر حکومت میکند و چپاول از سوی بیگانگان را پایان میدهد.
با این پاسخ، خمینی بحث و گفتگو درباره ناتوانی فقیه در به دست گرفتن حکومت را باطل ساخت. از این زمان، اگر ملایی که برای حکومت اسلامی تبلیغ کند و از سوی شنوندگانش نکوهش شود و از وی خرده بگیرند، ملا میتواند آن شخص را متهم به همدستی با کولونیالیستها بکند، افزون بر این، اگر دولت بگوید که مخالف برقراری حکومت اسلامی و برپایی ولایت فقیه میباشد، پس این دولت نوکر کولونیالیستها یا استعمارگران است، یا اگر شاه بگوید ارتجاع سرخ و سیاه ، او نیز نوکر استعمار است. زمانی که این گفتگوها پی در پی تکرار شود، کم کم در یادواره مردم مینشیند و مردم میپندارند که این برهانها درست است. مردم فراموش میکنند که دوره سلطنت استبدادی مطلق قاجار که با زور اسلام بر ایران سلطه یافته بود، قاجاریان تنگا تنگ با استعمارگران انگلستان و روسیه کار میکردند. قاجاریان بودند که پای کولونیالیستها را به ایران بازکردند، امتیازهای گوناگون کشور را بدانها دادند و کشور ایران را فروختند و در جیبهای بی انتهایشان گذاشتند. شنوندگان این پروپاگانداها فراموش میکنند که این رضا خان سردار سپه بود که ایران را از چنگال کولونیالیستها درآورد و از تجزیه شدن ایران جلوگیری کرد. این گروه فراموش میکنند که این رضا شاه بزرگ بود که ایران نوین و مستقل را بنیاد نهاد و از ایرانی که دیگر وجود نداشت یک کشور ساخت. ایران را دوباره زنده کرد، سازمان داد، قانون اساسی مشروطه را پیاده کرد، مجلس شورای ملی آغاز به کارکرد، انتخابات برگزار شد و ایران کشوری پایدار با آیندهای درخشان شد. فراموش میشود که ملایان در این دوران ایرانسازی، کوچکترین انگشتی تکان ندادند. همه کارهایی که رضا شاه بزرگ به انجام رساند را به یک جمله کاهش میدهند: رضا شاه نوکر استعمار بود. برعکس، زندگینامه، آخوندها که به جز هیچ! کاری انجام ندادهاند، به مبارزه علیه استعمار جهش مییابد.
خمینی میگوید استدلال دیگری در مخالفت با حکومت اسلامی وجود دارد که در زمان دستگیری وی در آشوب روز ننگین ۱۵ خرداد روی داده است. سرلشکر حسن پاکروان رییس سازمان امنیت وقت به دیدار خمینی میآید و پس از روزها گفتگو با خمینی به آگاهی میرساند که سازش شده است و خمینی قول داده است از این به بعد با سیاست کاری نداشته باشد. اینجا خمینی پاسخ درست را نیز آماده کرده است. خمینی میگوید:
- آن مردک [سرلشکر پاکروان] وقتی که آمد در زندان پیش من، من بودم و آقای قمی، که اکنون هم گرفتارند. گفت: سیاست عبارت از بدذاتی، دروغگویی و ... خلاصه پدرسوختگی است. و این را بگذارید برای ما! راست هم میگفت. اگر سیاست عبارت از اینها است، مخصوص آنها میباشد. اسلام که سیاست دارد، مسلمانان که دارای سیاست میباشند غیر از این معنایی است که او میگفت. او میخواست ما را اغفال کند. بعد رفت در روزنامه اعلام کرد تفاهم شده که روحانیون در سیاست دخالت نکنند! ما هم بعد از آزادی رفتیم سر منبر تکذیبش کردیم. گفتیم دروغ گفته است که اگر خمینی یا دیگری چنین حرفی بزند، بیرونش میکنیم.
با این افسانهها، میتوان هر کسی را باورمند ساخت که: سرلشکر پاکروان گفت که سیاست یعنی دروغ. سپس پاکروان در مصاحبه با رسانهها گفت که روحانیون کاری دیگر به سیاست نخواهد داشت. این آگاهینامه، یک آگاهینامه سیاسی بود بنابراین یک دروغ بود زیرا سیاست دروغ است.
برهان دیگر علیه حکومت اسلامی این است که ملایان حقوق بگیران و دولت انگلیس هستند و ملایان رشوه خوار میباشند. در کتاب حقوق بگیران انگلیس در ایران به قلم اسماعیل رایین نویسنده و پژوهشگر و دارنده انتشارات امیرکبیر آمده است: ششصد نفر از علمای نجف و ایران وظیفه خوار انگلیس بودند! خمینی در این باره میگوید: "این شخص بسیار بی آبرو [اسماعیل رایین] که عامل استعمار است در کتابش نوشته: ششصد نفر از علمای نجف و ایران وظیفه خوار انگلیس بودند! ...این دست استعمار است که میگوید به ما فحش بدهید تا نتیجه بگیریم. استعمار خیلی مایل است که همه علما را جیرهخوار خود معرفی کنند، تا علمای اسلام را در میان مردم بدنام ساخته، مردم را از آنان روگردان و منصرف کنند.
سکولاریسم - بازرگان - سازگارا - تلویزیونها - استادان دانشگاه - خارج از کشور - مزدوران نویسنده
بن مایهها
- ↑ خمینی، روح الله، ولایت فقیه، ص ۱۳۵
- ↑ Hitler, Adolf: Mein Kampf
- ↑ ناسیونال سوسیالیسم ایدئولوژی هیتلر بود که با آن حکومت را در دست گرفت
- ↑ Führer
- ↑ Deutsche Arbeiter Partei - DAP
- ↑ National Sozialistische Deutsche Arbeiter Partei
- ↑ همان ص ۱۴۱
- ↑ Joseph Goebbels, Reichminister für Volksaufklärung und Propaganda