تفاوت میان نسخههای «جامی (اورنگ یکم سلسلةالذهب)/در نواحی مصر شیرزنی»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جز (clean up using AWB) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|در نواحی مصر شیرزنی|همچو مردان مرد خودشکنی}} | {{ب|در نواحی مصر شیرزنی|همچو مردان مرد خودشکنی}} | ||
{{ب|به چنین دولتی مشرف شد|نقد هستی تمامش از کف شد}} | {{ب|به چنین دولتی مشرف شد|نقد هستی تمامش از کف شد}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۴۹
' | جامی (اورنگ یکم سلسلةالذهب) (در نواحی مصر شیرزنی) از جامی |
' |
در نواحی مصر شیرزنی | همچو مردان مرد خودشکنی | |
به چنین دولتی مشرف شد | نقد هستی تمامش از کف شد | |
شست از آلودگی به کلی دست | نه به شب خفت و، نی به روز نشست | |
قرب سی سال ماند بر سر پای | که نجنبید چون درخت از جای | |
خفته مرغش به فرق، فارغبال | گشته مارش به ساق پا خلخال | |
شست و شو داده موی او باران | شانه کرده صبا چو غمخواران | |
هیچ گه ز آفتاب عالمتاب | سایهبانش نگشته غیر سحاب | |
لب فروبسته از شراب و طعام | چون فرشته نه چاشت خورده نه شام | |
همچو مور و ملخ ز هر طرفی | دام و دد گرد او کشیده صفی | |
او خوش اندر میانه واله و مست | ایستاده به پا، نه نیست، نه هست | |
چشم او بر جمال شاهد حق | جان به توفان عشق، مستغرق | |
دل به پروازهای روحانی | گوش بر رازهای پنهانی | |
زن مگویاش! که در کشاکش درد | یک سر موی او به از صد مرد! | |
مرد و زن مست نقش پیکر خاک | جان روشن بود از اینها پاک | |
کردگارا ، مرا ز من برهان! | وز غم مرد و فکر زن، برهان! | |
مردیای ده! که رادمرد شوم | وز مرید و مراد، فرد شوم | |
غرقه گردم به موج لجهی راز | هرگز از خود نشان نیابم باز |