تفاوت میان نسخه‌های «الگو:نوشتار برگزیده»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۴۰۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
 
<!-- در اینجا نوشتاری برگزیده از میان درونمایه وبگاه مشروطه می‌آید. -->
 
<!-- در اینجا نوشتاری برگزیده از میان درونمایه وبگاه مشروطه می‌آید. -->
 
<onlyinclude>
 
<onlyinclude>
*[[پرونده:ShahanshahUtantUNV1347.jpg|thumb|left|220px|شاهنشاه آریامهر در سازمان ملل متحد، اوتانت دبیرکل سازمان ملل (راست) و وزیر خارجه رومانی]]
+
*
 +
 
 +
[[پرونده:ShahanshahUSPresidentJohnson1347J.jpg|thumb|left|220px|]]
 
[[پرونده:Stamps10thAnniversaryUWL.jpg|thumb|left|220px|تمبر دهمین سالگرد لژیون خدمتگزاران بشر]]
 
[[پرونده:Stamps10thAnniversaryUWL.jpg|thumb|left|220px|تمبر دهمین سالگرد لژیون خدمتگزاران بشر]]
 +
[[پرونده:ShahanshahUSPresidentJohnson1347.jpg|thumb|left|220px|]]
 +
[[پرونده:MohammadRezaShahPahlaviArymehrSpeechHarvard1968.pdf|thumb|left|200px|شاهنشاه در دانشگاه هاروارد در سخنرانی خود پیشنهاد بنیاد "لژیون خدمتگزاران بشر" را می دهند]]
 +
[[پرونده:ShahanshahSpeechHarvardUni1347.jpg|thumb|left|200px|]]
 +
[[پرونده:ShahanshahSpeechHarvardUni1347h.jpg|thumb|left|200px|]]
 +
[[پرونده:ShahanshahSpeechHarvardUni1347b.jpg|thumb|left|200px|]]
 +
 
[[پرونده:ShahanshahUSSenateUNV1347a.jpg|thumb|left|200px|]]
 
[[پرونده:ShahanshahUSSenateUNV1347a.jpg|thumb|left|200px|]]
 
[[پرونده:ShahanshahUSSenateUNV1347b.jpg|thumb|left|200px|]]
 
[[پرونده:ShahanshahUSSenateUNV1347b.jpg|thumb|left|200px|]]
 
[[پرونده:ShahanshahAryamehrUNV1349d.jpg|thumb|left|200px]]
 
[[پرونده:ShahanshahAryamehrUNV1349d.jpg|thumb|left|200px]]
 
[[پرونده:ShahanshahAryamehrUNV1349f.jpg|thumb|left|200px]]
 
[[پرونده:ShahanshahAryamehrUNV1349f.jpg|thumb|left|200px]]
[[پرونده:ShahanshahAryamehrUNV1349d.jpg|thumb|left|200px]]
 
  
'''[[لژیون خدمتگزاران بشر]]''' - مجلس شورای ملی روز ۲۳ خرداد ماه، روزی که سخنرانی خردمندانه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه آریامهر در بنیاد لژیون خدمتگزاران بشر در دانشگاه هاروارد ایراد شد را روز لژیون خدمتگزاران بشر (داوطلبان ملل متحد برای عمران و توسعه) نامید.<ref>[[تصمیم قانونی دایر به نام‌گذاری روز ۲۳ خرداد به نام روز لژیون خدمتگزاران بشر]]</ref> پیشنهاد ارزنده شاهنشاه آریامهر به بنیاد سازمان دواخواهان ملل متحد (United Nations Volunteers) انجامید. نخستین دبیرکل سازمان دواخواهان ملل متحد از کشور ایران بود. سازمان مرکزی سازمان دواخواهان ملل متحد در نیویورک جای گرفت شد و در سال ۱۹۷۷ به ژنو  و در سال ۱۹۹۶  به شهر بُن کشور آلمان جا به جا شد.
+
[[لژیون خدمتگزاران بشر|روز لژیون خدمتگزاران بشر ۲۳ خرداد ماه]]  
 +
 
 +
تصمیم قانونی دایر به نام‌گذاری روز ۲۳ خرداد به نام روز لژیون خدمتگزاران بشر - مصوب ۸ بهمن ۱۳۴۹ مجلس شورای ملی و ۲۸ بهمن ۱۳۴۹ مجلس سنا – این قانون در تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۴۹ به توشیح محمدرضا شاه پهلوی رسید.
 +
روز ۲۳ خرداد که مصادف با ایراد بیانات حکیمانه اعلیحضرت همایون محمدرضا پهلوی شاهنشاه آریامهر مبنی بر تشکیل لژیون خدمتگزاران بشر در دانشگاه هاروارد است روز لژیون خدمتگزاران بشر (‌داوطلبان ملل متحد برای عمران و توسعهUnited Nation Volunteers  ) نامیده می‌شود.  
 +
 
 +
سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در دانشگاه هاروارد در بنیانگذاری سازمان خدمتگزاران حقوق بشر سازمان ملل متحد ۲۳ خرداد ماه ۱۳۴۷
 +
 
 +
آقای رییس دانشگاه، خانم‌ها و آقایان
 +
 
 +
از دریافت دکترای افتخاری دانشگاه شما کمال خوشوقتی و افتخار را دارم. باید بگویم که این مقام عالی علمی که از طرف کهنسالترین دانشگاه امریکا به من اهدا می‌شود برایم ارزشی استثنایی دارد، زیرا اکنون بیش از ۳۳۰ سال است این دانشگاه شخصیت‌های ممتاز در زمینه‌های مختلف کوشش‌های انسانی پرورش داده است.
 +
 
 +
باتوجه بدین واقعیت، من امروز پیشنهاد می‌کنم که سپاهی به نام "لژیون خدمتگزاران بشر" بوجود آید که در آن افرادی از هر کشور، هر طبقه، هر نژاد، هر مذهب، هر جنس، هر سن، در هر وضع اجتماعی و اقتصادی، فقط با این وجه اشتراک که قسمتی از عمر خود را وقف خدمتگزاری به نوع انسان کنند شرکت داشته باشند، و چون خواه ناخواه وجود مرکزی برای اداره کلی چنین نیرویی لازم است از این لحاظ فقط به سازمان ملل متحد یعنی سازمانی که به صورت بین المللی و بشری به وجود آمده است وابسته باشند
 +
 
 +
و خوشوقتم بگویم که قسمتی از آن را گنجینه میراث فرهنگی کشور خود من به صورت کتاب‌های خطی و چاپی فارسی تشکیل می‌دهد - کانونی است که مدارک قریحه و نبوغ آفریننده بشری را در رشته‌های مختلف علمی و ادبی و فکری یک جا گردآورده است و از این راه به صورت مظهر معنوی آن دنیایی درآمده است که ما در آرزوی تحقق آنیم، دنیایی که در آن همه اندیشه‌ها و نیروهای مثبت و خلاقه، دور از جدایی‌های جغرافیایی و نژادی و مذهبی و زبانی، دست در دست یکدیگر داده و در لوای حقیقتی بالاتر از همه این جدایی‌ها واحدی پدید آورده باشند که قبل از هر چیز مربوط به جامعه بشری باشد. چنین جامعه‌ای خواه ناخواه به وجود خواهد آمد، زیرا جبر تاریخ است که چنین ایجاب می‌کند. سیر تکاملی تمدن بشری، امروز طوری است که ما می‌توانیم دورنمای این دنیای آینده را به خوبی در افق ببینیم بی آنکه در این مورد به دوربین‌های نجومی احتیاجی داشته باشیم. در این صورت، هم منطق و عقل سلیم و هم نیک اندیشی و وجدان بشری به ما حکم می‌کند که استقرار چنین جامعه‌ای را هر قدر ممکن باشد تسهیل کنیم، تا جامعه سالمی بوجود آید که اجزای آن یعنی فرزندان ما و نوادگان ما برای همیشه از ابتلائات اجتماعی کنونی ما و رنج‌های روحی و جسمی که ما با آنها دست بگریبانیم خلاص شده باشند.
 +
 
 +
چرا امروزه ما با این رنج‌ها دست بگریبانیم؟ برای اینکه متاسفانه جامعه کنونی ما، به خلاف آن اجتماعی که دورنمای آن را در برابر خویش داریم، جامعه‌ای بیمار است و این بیماری در تمام سطح‌های آن به چشم می‌خورد: چه در سطح بین‌المللی، چه در سطح ملی، چه حتی در سطح‌های شهری و خانوادگی.
 +
 
 +
البته مقصودم این نیست که این بیماری فقط امروز به وجود آمده است. آنچه جامعه کنونی بشری را دچار تشنج و پریشانی می‌کند، زاده عواملی است که ریشه مزمن دارند. محرومیت‌ها، تبعیض‌ها، ستمگری‌ها، تعصبات، کینه توزی‌ها و دشمنی‌ها، فقر، جهل، گرسنگی، بیسوادی همه اینها بیماری‌هایی است که از گذشته برای ما به ارث رسیده است. منتها تفاوت اساسی وضع امروز ما با گذشته این است که اکنون ما دریافته‌ایم وجود این آفات امری طبیعی و اجتناب ناپذیر نیست، درست به همان ترتیب که دریافته‌ایم بیماری‌هایی از قبیل وبا و طاعون بلایایی آسمانی و غیرقابل اجتناب نیستند
 +
.
 +
البته توجه بدین واقعیت، برای نوع انسان نگرانی و اضطرابی پدید آورده است که اتفاقا همان مایه نجات او است. تا وقتی که پدران ما امری طبیعی می‌دانستند که در صورت بروز وبا و یا طاعون خود را به دست تقدیر بسپارند و در انتظار مرگ بنشینند، طبعا حس سرکشی و عصیانی نیز نداشتند. ولی ما اکنون این عصیان را داریم، زیرا به خلاف آنها این بیماری را با همه وحشتزایی آنها چاره‌پذیر نمی دانیم و به همین جهت پیشاپیش به سراغ پیشگیری می‌رویم و در هنگام بروز اپیدمی، تمام افراد جامعه را برای مبارزه به آن بسیج می‌کنیم. نتیجه این نگرانی و این عصیان، این است که امروزه نوع بشر تقریبا گریبان خود را از این بلایا خلاص کرده است.
 +
اگر این حقیقت در مورد بیماری‌های جسمی صادق است، به همان اندازه می‌تواند در مورد بیماری‌های اجتماعی نیز صادق باشد، بدین دلیل ساده که هم اکنون نتایج موفقیت‌های بشری را در قسمتی از این زمینه‌ها به چشم می‌بینیم. مثلا قرن‌های دراز دنیای ما شاهد جنگ‌های خونین مذهبی بود که به نظر امری نه تنها طبیعی بلکه مقدس جلوه می‌کرد، اما اکنون بشر بدین حقیقت اعتقاد یافته است که همه مردم جهان، آفریدگان یک خداوندند و هر کدام حق دارند او را به صورتی که مایلند پرستش کنند. اگر در منشور ملل متحد تصریح شده است که افراد بشر درین مورد حق مساوی دارند، نه برای آن است که این منشور خواسته باشد این حق را به جامعه بشری تلقین کرده باشد، بلکه برای آن است که واقعیتی را بیان کند که بشر امروزی آن را قبول کرده است.
 +
 
 +
به همین ترتیب روزگاری وجود رژیم‌های استعماری امری طبیعی به نظر می‌رسید، زیرا منطق رایج این بود که دولت‌های زورمند ملل ضعیف تر را به زیر سلطه خود درآورند و آنها را به نفع خویش استثمار کنند. ولی امروز نه فقط ضعیفان چنین استثماری را طبیعی و اجتناب ناپذیر نمی دانند، بلکه حتی قسمت اعظم از دولت‌های استعماری سابق خود نیز به عدم امکان ادامه این وضع پی برده و آن را برای همیشه کنار گذاشته‌اند.
 +
بنابراین اگر اجتماع امروزی ما از گذشته مضطرب تر و آشفته تر است، برای این است که در عین آنکه به دردهای خود پی برده بدین حقیقت نیز پی برده است که هیچک از این دردها اجتناب ناپذیر نیستند، و لاجرم باید به عنوان یک بیماری راه درمان آنها را جستجو کرد. نگرانی و اضطراب بشر امروز، در واقع محرک آن تلاش مقدس است که باید جامعه انسانی را در زمینه اجتماعی نیز مانند زمینه جسمانی به صورت جامعه‌ای تندرست درآورد.
 +
متاسفانه این تلاش‌ها همیشه صورتی سنجیده و منطقی ندارد، و در نتیجه در بسیاری از موارد از طرف افراد مختلف به صورت عصیان‌ها و خشونت‌ها، یا به صورت سرخوردگی‌ها و واکنش‌های منفی بروز می‌کند. این عکس العمل‌ها بهر حال منعکس کننده این حقیقتند که این افراد از هر زاویه‌ای که به جامعه ما نگاه کنند آن را جامعه‌ای بیمار خواهند یافت.
 +
 
 +
فی المثل در عالیترین سطح، یعنی در سطح جهانی چه می‌بینند؟ یک جامعه بشری را که قانونا و اخلاقا همه افراد آن با حق مساوری به دنیا آمده‌اند، ولی عملا در آن عده کثیری از گرسنگی می‌میرند و عده قلیلی نمی دانند از فرط سیری چه کنند و دنیایی را می‌بینند که بین یک عده ملل مرفه و یک عده خیلی زیادتر ملل فقیر تقسیم شده است، دنیایی که در آن عایدی ملی ۵۰ درسد جمعیت دنیا فقط ۱۰ درسد عایدی جهانی، و در مقابل عایدی ملی ۴ درسد از همین جمعیت ۴۰ درصد عایدی جهانی است، دنیایی که در آن بر اثر کم غذایی مزمن که اکنون تقریبا سه ربع مردم جهان گرفتار آنند، از ۶۰ میلیون نفر که سالانه می می‌زند مرگ ۳۰ تا ۴۰ میلیون نفر ناشی از اثرات کم غذایی و تغذیه ناقص است، و این مسئله‌ای است که امروز برای سدها میلیون نفر از مردم جهان مسئله اصلی یعنی مسئله مرگ و زندگی است.
 +
به موازات مسئله گرسنگی، مسئله بیماری به چشم می‌خورد. آمار رسمی حکایت می‌کند که در حالی که امروزه نسبت مرگ و میر در امریکای لاتین ۱۷ درسد و در افریقا و آسیا ۲۵ تا ۳۰ درسد است. نسبت مرگ و میر کودکان در ایالات متحده ۳۰ در هزاررال و همین نسبت در افریقا ۲۰۰ تا ۲۵۰ در هزار است. حد متوسط عمر که در امریکای شمالی و اروپای غربی در حدود ۷۰ سال است در آسیا و امریکای لاتین کمتر از ۴۰ سال، و در برخی کشورهای افریقایی و آسیایی حتی کمتر از ۳۲ سال است.
  
نخستین پروژه لژیون خدمتگزارن بشر در فرخنده زادروز شاهنشاه آریامهر از سوی ۲۰ تن از هموندان این سازمان در دو گروه درمانی و بهداشتی و گروه  بررسی در دهستان « جم و ریز » پیاده شد.
+
آیا می توانیم امیدوار باشیم که لااقل این تفاوت فاحش در حال از بین رفتن است؟ متاسفانه واقعیت درست از عکس این حکایت می‌کند. شاید در این مورد تذکر گزارش دبیرکل سازمان ملل متحد کافی باشد که "فقر و بیماری بیشتر مردمان کشورهای در حال رشد جهان رو به فزونی است. در این گزارش پیش بینی می شود که در سال ۱۹۷۰ شمار بیکاران و مردان و زنانی که از بیماری و گرسنگی رنج خواهند برد به مراتب بیش از امروز باشد."
 +
نتیجه این وضع، آن مشکل اساسی است که غالبا بدان اشاره شد و در کنفرانس‌های مختلف بین المللی به ویژه در آخرین کنفرانسی که اخیرا در دهلی نو برگزار شد به تفصیل مورد بحث قرارگرفته است. این مشکل این است که در وضع کنونی نه تنها فاصله ملل غنی و فقیر کم نمی‌شود، بلکه این فاصله روز به روز زیادتر می‌شود.
  
در روز ۲۳ خرداد ماه ۱۳۴۷ برابر با ۱۳ ژوئن  ۱۹۶۸ بنیاد لژیون خدمتگزاران بشر در سخنرانی اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در دانشگاه هاروارد  پیشنهاد شد و مورد توجه جهانیان قرارگرفت. شاهنشاه آریامهر در سخنان تاریخی خود در دانشگاه هاروارد پیشنهاد فرمودند:
+
اخیرا دبیرکل سازمان ملل گزارش داد که بین سال‌های ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۲ در حالی که درآمد سالانه در کشورهای پیشرفته در حدود ۱۰۰ دلار افزایش یافته، این رقم برای کشورهای در حال رشد حتی به ۵ دلار هم نرسیده است
:::... ستمگری‌ها، محرومیت‌ها، تبعیض‌ها، فقر، گرسنگی، و نادانی و بیسوادی، ریشه‌های بیماری جامعه امروز دنیا است.... امروزه صدها میلیون مرد و زن، کودک و سالخورده در شمال و جنوب و شرق و غرب جهان دیده به راه دارند تا مگر کسانی از راه محبت در از میان برداشتن دردهای آنها بکوشند، با توجه بدین واقعیت، من امروز پیشنهاد می‌کنم که سپاهی به نام "لژیون خدمتگزاران بشر" بوجود آید که در آن افرادی از هر کشور، هر طبقه، هر نژاد، هر مذهب، هر جنس، هر سن، در هر وضع اجتماعی و اقتصادی، فقط با این وجه اشتراک که قسمتی از عمر خود را وقف خدمتگزاری به نوع انسان کنند شرکت داشته باشند، و چون خواه ناخواه وجود مرکزی برای اداره کلی چنین نیرویی لازم است از این لحاظ فقط به سازمان ملل متحد یعنی سازمانی که به صورت بین المللی و بشری به وجود آمده است وابسته باشند. ...
+
.
 +
در مورد مسئله خطیر بی سوادی، وضع به هیچوجه بهتر از این نیست. طبق آماری که توسط یونسکو تهیه شده در حال حاضر بیش از ۷۰۰ میلیون بزرگسال بیسواد و بیش از یک میلیارد نفر بیسواد به طور کلی در روی زمین وجود دارند که از آن‌ها ۹۰ درسد ساکن افریقا و آسیا و امریکای لاتین هستند، و این وضعی است که نه تنها از لحاظ اخلاقی و انسانی وحشتناک است، بلکه صرفا از لحاظ اقتصادی نیز یک سرمایه عظیم بشری را بر اثر جهل و بی اطلاعی توده‌های وسیعی از مردم جهان بی حاصل می‌گذارد.
  
 +
ترازنامه مجموع این آمارها و این واقعیت‌ها چه نشان می‌دهد؟ در یک طرف یک عده از مردم جهان راکه از رفاه اقتصادی، از بهداشت کامل، از غذای خوب، از دانش پیشرفته، از سطح زندگی عالی برخوردارند، در طرف دیگر توده عظیم مردمی دیگر را که با فقر، گرسنگی، بیماری، جهل و سطح زندگی کمتر از حداقل لازم دست بگریبانند. آیا براستی می‌توان گفت این دسته دوم نیز ار همان افراد انسانی هستند که خداوند آنها را اشرف مخلوقات نامیده است؟
 +
در آغاز قرن گذشته، شاعر بزرگ انگلیسی سموئل کلریج گفت: اعلا خد ارتقای بشری و شکوه نیمروزی ما، عبارت از این است که بدانیم ما اجزای یک کل اعجاب انگیزیم. ولی آیا وجدانا می‌توانیم قبول کنیم که آن فد مرفه، تندرست، سیر و باسواد بشری با این آدم ناتوان، گرسنه و بیسواد، هر دو عضو متساوی الحقوق یک واحد هستند؟ این است دورنمایی که یک فرد با حسن نیت، در یک نظر کلی به سطح بین المللی جامعه بشری در برابر خود می‌بیند.
 +
اما در سطح ملی و حتی در سطح‌های شهری و خانوادگی نیز وضع غالبا بهتر از این نیست. تبعیضات نژادی، امتیازات طبقاتی، بی عدالتی‌های اجتماعی، تجاوز به آزادی‌های فردی هنوز در بسیاری از نقاط جهان رواج دارد. طرز تربیت صحیح نیست و به احتیاجات روحی افراد توجه کافی نمی‌شود. البته نباید این واقعیت را فراموش کنیم که اگر ما از توجه به بیماری اجتماع خویش ناراحت هستیم، اگر دنیا را تا حد زیادی تاریک می‌بینیم و مشاهده بی عدالتی‌ها و آلامی که نوع بشر با آنها دست به گریبان است ما را رنج می‌دهد، باید خواه ناخواه این فکر در ما بوجود آید که در برابر این رنج عمومی ناراحتی‌ها و رنج‌های خصوصی خود ما، چه در سطح خانوادگی و چه حتی در سطح شهری و مملکتی درجه دوم اهمیت را دارد، و وقتی "جزء" می‌تواند اصلاح شود که قبلا "کل" اصلاح شده باشد.
  
کمیسیون اقتصادی مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامه دولت شاهنشاهی ایران درباره بنیاد لژیون خدمتگزاران بشر که پیشنهاد آن از سوی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران داده شده بود را به رای کشورهای هموند سازمان ملل متحد گذاشت و با اکثریت رای کشورهای هموند آن را تصویب کرد. این اندیشه بزرگ شاهنشاه ایران در دسامبر  ۱۹۶۸ برابر آذر ماه ۱۳۴۷ مورد بررسی سازمان ملل متحد قرارگرفت و در کوتاه زمانی پس از بررسی‌های مالی و اداری، اساسنامه بنیاد چنین سازمانی در بیست و پنجمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد تصویب شد. در ایران  این پیشنهاد بزرگ و خردمندانه شاهنشاه آریامهر با شور بی همانندی روبرو شد و در اندک زمانی بیش از ۴۰٫۰۰۰ تن داوخواه خدمت در لژیون خدمتگزاران بشر شدند. مجلس شورای ملی روز ۲۳ خرداد ماه را روز لژیون خدمتگزاران بشر نام نهاد.  
+
نتیجه تمام این مظاهر بیماری که در جامعه ما به چشم می‌خورد ایجاد حس سرخوردگی در نزد بسیاری از افراد است که آرزوی دنیای بهتر و جامعه‌ای سعادتمندتر را دارند و انسانی را می‌خواهند که به قول کنفوسیوس "فارغ از اضطراب، فارغ از تردید، فارغ از ترس" باشد.
 +
در این جاست که این افراد، بر حسب روحیه و بر حسب تربیت خود به دو طبقه متفاوت تقسیم می‌شوند: یک عده به دنبال مبارزه مثبت می‌روند تا از راه فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی، از راه فعالیت‌های علمی و یا فرهنگی، از راه فعالیت‌های اقتصادی و از راه‌های مشابه دیگر سعی در تعدیل وضع اجتماع و تبدیل آن به جامعه‌ای بهتر و سالمتر کنند، ولی عده‌ای دیگر به علت سرخوردگی راه منفی در پیش می‌گیرند. می‌کوشند تا ارتباط خود را با همه مقررات و سنن اجتماع قطع کنند، فقط بدین منظور که عصیان منفی خویش را نسبت به مقررات اجتماع از این راه بروز داده باشند.
 +
با این همه، راه خدمتگزاری واقعی به اجتماع و به عالم بشریت به روی این دسته از افراد نیز بسته نیست، زیرا اینان اگر هم نخواهند یا نتوانند خود را با سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود تطبیق دهند باز می‌توانند ار راه‌های بی واسطه تر و شاید کوتاه تر در نیل به هدف اصلی خویش بکوشند
 +
.
 +
باید تذکر دهم که مراد من از اشاره به سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود هیچیک از مرام‌های انعطاف ناپذیر و خشک سیاسی یا اقتصادی نیست، زیرا اصلی که ما در کشور خویش آن را به صورت یک واقعیت پذیرفته‌ایم این است که با پیشرفت عظیم علم و صنعت و با اکتشافات و اختراعات بی شمار، و با دورنمای قدرت روزافزون تکنوبوزی و تاثیر آن در جامعه بشری، دیگر بسیاری از افکار و اصول سیاسی و "ایسم"‌های گوناگونی که در گذشته به عنوان حقایق جاودانی و تغییرناپذیر به ما عرضه شده‌اند کهنه شده و جوابگوی نیازمندی‌های امروزی جامعه بشری نیستند. بر اساس این اعتقاد، ما در انقلاب اجتماعی همه جانبه کشور خودمان در سالیان اخیر این راه راه برگذیدیم که به جای پیروی از مقرراتی غیرقابل انعطاف، از میان همه اصول و مرام‌های موجود آنچه را برای خود مناسبتر تشخیص دهیم و بیشتر پاسخگوی احتیاجات خویش بیابیم برگزینیم، و در خارج از این مرام‌ها و اصول نیز عواملی را که مفید یا ضروری بدانیم خودمان با توجه به شرایط و مقتضیات ملی ابداع کنیم، و از ترکیب همه اینها برنامه تحول ملی خود را به صورتی که هر چه بیشتر و کاملتر بتواند منافع مادی و معنوی ما را تامین نماید طرح و تدوین کنیم و آن را مورد اجرا قراردهیم. البته اصولی هست که ما آنها را در هر شرایطی اصولی غیرقابل تغییر می‌شماریم. اولین این اصول احترام به شخصیت فرد و ایمان بدین حقیقت است که فرد برده دولت نیست، بلکه این دولت است که باید خدمتگزار افراد مملکت باشد. اصل دیگر این است که منابعی که خداوند - که ما عمیقا بدو اعتقاد داریم - خلق فرموده و آنها را در اختیار بشر قرارداده است بی آنکه خود افراد در این مورد زحمتی کشیده و تلاشی کرده باشند، از قبیل جنگل‌ها و مراتع و آب‌ها و به طور کلی ثروت‌های بزرگ طبیعی که مالکیت فردی آنها می‌تواند جنبه استثماری پیدا کند، نمی‌توانند به افراد معین تعلق داشته باشند، بلکه مال جامعه هستند. غیر از این اصولی که پایه‌های انقلاب اجتماعی ما هستند و از نظر ما حقایقی تغییرناپذیرند، سایر امور چون مربوط به پیشرفت‌های علمی و تکنولوژی هستند نه تنها می‌توانند تغییر کنند، بلکه اصولا باید تغییر کنند، تا از این راه سیر تکاملی بشر بتواند به راه خود ادامه دهد و به اصطلاح "درجا" نزند.
  
نمایندگان شوروی و امریکا و دیگر نمایندگان کشورهایی که به قطعنامه رای " آری " داده بودند در سخنانی که ایراد کردند، پیشنهاد شاهنشاه ایران را ستایش نمودند. برای نخستین بار چنین قطعنامه‌ای در سازمان ملل متحد به تصویب رسید که به عقیده همه محافل سیاسی تنها شخصیت شاهنشاه و حسن نیت ژرف معظم‌له در دادن این پیشنهاد بود که آن را به انجام رساند،  نماینده امریکا پس از پایان نشست کمیسیون اقتصادی مجمع عمومی سازمان ملل متحد گفت: " این پیروزی از آن شاهنشاه ایران است و جای خوشوقتی است که در تاریخ سازمان ملل متحد این خدمت بزرگ بشری به نام اعلیحضرت همایونی محمدرضا شاه پهلوی ثبت شد."
+
این سیر تکاملی جامعه بشری یک شرط اصلی و قطعی دارد، و آن این است که به هر حال می‌باید بر پایه همکاری هر چه بیشتر جوامع بشری و بر اساس تفاهم متقابل و اشتراک مساعی عمومی در رفع مشکلات جهانی و ملی متکی باشد، و به همین جهت است که ما اعتقاد دارم بهترین راه این تشریک مساعی در هر اجتماع، با هر رژیمی و هر سیستمی، اصول تعاونی است که ما اکنون می‌کوشیم تا آن را اساس کار اجتماع نوین خود قراردهیم.
 +
البته همان طور که ما در اجرای اصول مختلف انقلاب اجتماعی خود از دیگران تقلید نمی‌کنیم، توقع آن نیز نداریم که دیگران چشم بسته از ما پیروی کنند. من در اینجا فقط واقعیت آزمایش وسیعی را که اکنون در کشور من در راه این تحول در جریان است مطرح می‌کنم، و بر دیگران است که مفید بودن یا نبودن چنین آزمایشی را برای خود تشخیص دهند. این واقعیت این است که اکنون اجتماع ایرانی به صورتی یک پارچه و با ایمان و اعتقاد و با هیجانی بی سابقه به راهی می‌رود که در عمل نتایجی از هر حیث مثبت و درخشان برای آن در برداشته است.
  
در نشست سنای آمریکا سناتور بیکر، سناتور ایالت تنسی در سخنان بلند بالای خود از شخصیت جهانی شاهنشاه، یکی از بزرگترین رهبران جهان آزاد را ستود و پیشرفت‌های کشور ایران را به رهبری شاهنشاه آریامهر ستایش کرد. سناتور بیکر به سخنرانی تاریخی شاهنشاه آریامهر در دانشگاه هاروارد اشاره نمود و گفت باید بخش‌های گوناگون بیانات شاهنشاه که از هر سو ازرنده و مهم است در کمیسیون‌ها گوناگون دولتی و ملی بررسی شود و برنامه‌هایی برای اجرای آنها ریخته شود، زیرا که سخنان شاهنشاه ایران در دانشگاه هاروارد تنها یک سخنرانی نیست بلکه این بیانات کتاب فشرده‌ای است که در راهبرد ملت‌ها به سوی خوشبختی بسیار کارآست. به باور بسیاری از آگاهان آنچه اهمیت فراوان دارد آن است که این دگرگونی شگفت انگیز و پایه‌ای، در چارچوب یک جامعه آزاد و دموکراتیک انجام یافته است. کارهای انقلابی در جامعه ایران و دستاوردهای درخشان آن، بدون از میان رفتن همبستگی‌های اجتماعی و یا ارزش‌های تاریخی و سنت‌های ملی فرجام یافته است. اکنون در ایران رشد اقتصادی افزایش  شتابان داشته است و درآمد سرانه مردم کشور سه برابر شده است در برنامه پنج ساله پسین ایران پیش بینی شده است که درآمد سرانه نزدیک به یک سوم افزایش یابد و رشد تولید ناخالص حتی بیش از پنجاه درسد افزایش یافت. در پایان سناتور بیکر کپی از سخنان شاهنشاه ایران را در دانشگاه هاروارد به سنای آمریکا داد و درخواست کرد که سخنان اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی در صورت جلسه مذاکرات سنای آمریکا نگاهداری شود.  
+
از اصول این آزمایش، اصلاحات ارضی و سهیم شدن کارگران تا بیست درسد در سود ویژه کارخانه‌ها، و نیز ایجاد سازمان‌های متشکلی است که ما آنها را "سپاهیان انقلاب سفید ایران" نامیده‌ایم> اینها عبارتند از سه سپاه دانش، بهداشت، ترویج و آبادانی که افراد آنه به منظور آموزش بی سوادان و اشاعه اصول بهداشتی و نوسازی روستاها به دهات ایران می‌روند و اصول تمدن و پیشرفت را با خود همراه می‌برند. اکنون جوانان این سپاه‌ها، با ایمان و پشتکاری که نه تنها احترام عمیق مردم ایران را به خود جلب کرده، بلکه در مواردی مانند مورد سپاه دانش ایران شهرت و احترام بین المللی یافته است، به کار خلاقه خود در زمینه‌هایی که مربوط به هر یک از آنهاست اشتغال دارند، و با کوشش و تلاش قهرمانی خویش در سراسر کشور به صورت عالیترین مظاهر بشردوستی و خدمتگزاری به اجتماع درآمده‌اند. در این مورد، در کشوری که تا پنج سال پیش زنان آن حتی از حق رای دادن و انتخاب شدن در پارلمان محروم بودند به زودی دختران ایرانی نیز دوشادوش برادران خود در همه این تلاش‌ها شرکت خواهند جست.
  
سازمان ملل متحد قطعنامه ۱۳۵۳ به تاریخ ۲ اوت ۱۹۶۸ - پیشنهاد شاهنشاه آریامهر به فرم قطعنامه از سوی دولت شاهنشاهی ایران به کمیسیون اقتصادی مجمع عمومی داده شد که از سوی مهدی وکیل نماینده ایران در سازمان ملل خوانده شد:
+
بر اساس همین تجار کلی و باتوجه به موفقیت‌های مافوق انتظاری که در این مورد با اتکا به روح بشردوستی و فداکاری افراد پاکدل خود به دست آورده‌ایم، امروز من می‌خواهم به تمام کسانی که آماده جهادی موثر در راه خدمت واقعی به عالم بشریت هستند پیشنهادی بکنم که امکان چنین خدمتی را که لابد ایدآل قلبی آنان است بدیشان می‌دهد، بی آنکه مجبور باشند برخلاف میل خود از راه سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود بگذرند.
: مجمع عمومی سازمان ملل متحد ضمن یادآوری قطعنامه شماره ۱۳۵۳ مورخ دوم اوت ۱۹۶۸ شورای اقتصادی و اجتماعی که در آن تایید شده است شور و هیجان جوانان همه کشورها در علاقه ایشان به صلح و عدالت می‌تواند در تحقق ایده‌آل‌ها و آرمان‌های سازمان ملل متحد به ویژه از دیدگاه گسترش اقتصادی و اجتماعی و حقوق بشر نقش مهمی ایفا کند و نیز ضمن یادآوری قطعنامه کمیسیون توسعه اجتماعی که در مقیاس جهانی توصیه می‌کند که به پیشنهادهای مربوط به توسعه و ترویج راه‌های شرکت عمومی در فعالیت‌های عمرانی و مشارکت فعال گروه‌های همه جوامع حق تقدم داده شود معتقد شده است که سازمان ملل متحد می‌تواند به طور جدی به آرزوی اشخاص و به ویژه جوانان بدون توجه به کشور، طبقه، نژاد، مذهب، مرد یا زن بودن، سطح اقتصادی و وضع اجتماعی در مورد اختصاص دوره معینی از زندگی خود برای هدف‌های توسعه و عمران پاسخ دهد و وسایل مثبتی برای دگرگون ساختن علاقمندی ایشان به سرنوشت هم نوعان به یک قدرت کارآی اقتصادی و پیشرفت اجتماعی در سراسر دنیا فراهم آورده.
+
همانطور که گفتم و همه ما خوب بدین واقعیت وقوف داریم - امروزه صدها میلیون نفر از مردم جهان در سراسر روی زمین از بیماری، از گرسنگی، از جهل، از تعصبات مختلف اجتماعی رنج می‌برند. این مردم احتیاج به نیکوکاراین دارند که با فداکاری و با روح بشردوستی به یاری آنها بشتابند. صدها میلیون مرد و زن و کودک و سالخورده در شمال و جنوب و شرق و غرب جهان دیده به راه دارند تا مگر کسانی از راه محبت در رفع آلام آنها بکوشند، و من یقین دارم که به موازات آنان، میلیون‌ها نفر نیز در همین شرق و غرب و شمال و جنوب جهان هستند که در قلب خویش آرزوی این خدمت بی شایبه و انسانی را به هم نوعان خود دارند. میلیون‌ها نفر هستند که آرامش روحی و رضایت وجدانی خویش را در این می‌بینند که احساس کنند به خاطر یک ایدآل عالی زندگی می‌کنند و در تلاش خویش از یک هدف واقعا انسانی، و به همین دلیل مقدس، الهام و نیرو می‌گیرند.
:بدین وسیله مجمع عمومی سازمان ملل متحد از شورای اقتصادی و اجتماعی درخواست می‌کند امکان تاسیس گروه خدمتگزاران بشر را مورد بررسی قراردهد و دست‌آوردهای این بررسی‌ها را در گزارش سالانه کمیسیون به مجمع سازمان ملل و احتمالا به بیست و چهارمین اجلاسیه مجمع عمومی بدهد.
+
باتوجه بدین واقعیت، من امروز پیشنهاد می‌کنم که سپاهی به نام "لژیون خدمتگزاران بشر" بوجود آید که در آن افرادی از هر کشور، هر طبقه، هر نژاد، هر مذهب، هر جنس، هر سن، در هر وضع اجتماعی و اقتصادی، فقط با این وجه اشتراک که قسمتی از عمر خود را وقف خدمتگزاری به نوع انسان کنند شرکت داشته باشند، و چون خواه ناخواه وجود مرکزی برای اداره کلی چنین نیرویی لازم است از این لحاظ فقط به سازمان ملل متحد یعنی سازمانی که به صورت بین المللی و بشری به وجود آمده است وابسته باشند.
 +
 +
البته این راه آسانی است که بگویم وقتی که چنین سپاهی بین المللی بوجود می‌آید،حقا شایسته است که کشورهای مختلف جهان نیز قدمی ولو ناچیز در راه خلع سلاح بردارند و قسمنی از صرفه‌جویی را که بدنی ترتیب حاصل می‌کنند در اختیار این سپاه جهانی بگذارند. ولی تا وقتی که چنین روزی فرارسد، می‌توان امید داشتکه چنین اقدامی اقلا به صورت داوطلبانه انجام گیرد، یعنی نه تنها افراد و سارمان‌های بشر دوست بلکه دولت‌ها نیز ار طریق سازمان ملل به صورت عطیه به چنین لژیوینی که به خاطر سعادت نوع انسان ایجاد می‌شود کمک مالی کنند، زیرا به هر حال هزینه زندگی و کار این افراد داوطلب می‌باید از سوی سازمان ملل متحد فراهم گردد.
 +
از دوران امپراتوری روم تا همین عصر ما لژیون‌های بسیاری به خاطر پیروزی نظامی پدیدآمده‌اند. بیایید یک بار لژیونی بین المللی به وجود آوریم که هدفش پیروزی در پیکار با دشمنان واقعی بشر یعنی با فقر، با جهل، با گرسنگی و با بی عدالتی‌های اجتماعی باشد. بگذارید تاریخ آینده گواهی دهد که نیروی معنوی خدمتگزاران بشر از قدرت هر سپاه و نیروی تخریبی هر اسلحه‌ای قوی تر و پایدارتر است. بگذارید در دنیای مادی ما، آنهایی که می‌خواهند خود را وقف خدمت به بشریت کنند به دور هم گرد آیند و صدای معنویت را به گوش سدها میلیون از برادران و خواهران بی پناه و نومید خود در سرتاسر جهان برسانند. بگذارید در تاریک خودخواهی‌ها، حسابگری‌ها، تبعیض‌ها و ستم‌ها، فروغ یزدانی از خود گذشتگی و فداکاری و نوع پرستی به دست چنین نیرویی به درخشش درآید. بگذارید این گفته سعدی، شاعر بزرگ بشریت به دست افراد تحقق یابد که:
  
مهدی وکیل پس از خواندن قطعنامه در سخنان خود دیدگاه‌های بلند شاهنشاه درباره بنیاد لژیون خدمتگزاران بشر را در چارچوب گفتگوهای سازمان ملل متحد روشن ساخت و گفت:
+
تو کز محنت دیگران بی غمی
: کشور من در زمره سایر ممالک راه‌هایی یافته است که با بهره‌برداری از آنها از خود گذشتگی و روح پر از کشش جوانان خود را در خدمت پیشرفت و عمران ملی قرار می‌دهد. شاهنشاه ایران در سخنان خود در دانشگاه هاروارد برای نخستین بار دیدگاه‌هایی را که اینک من بازمی‌نمایم (توضیح می‌دهم) پیشنهاد فرمودند.
 
:شاهنشاه ایران از بینان سه سازمان مهم در ایران سخن راندند که می‌توان آنها را با نام گروهی « سپاهیان انقلاب سپید ایران » شناخت. این سپاه‌ها از آن دسته از مشمولین خدمت زیر پرچم هستند که خدمات ملی خود را در [[سپاه دانش]] و [[سپاه بهداشت]] و [[سپاه ترویج و آبادانی]] انجام می‌دهند. جوانان ایران اینک در روستاهای کشور خدمت می‌کنند و به باسواد کردن بیسوادان و به بهبود خدمات بهداشتی یاری می‌نمایند و در کار بازسازی بنای کشور شرکت می‌جویند. دست‌آورد کوشش‌های ایشان سود چشمگیری است که از آنِ مردم ایران شده است، یکی از این سازمان‌ها سپاه دانش است که سرفرازی شناسایی بین‌المللی را به دست آورده است.
 
:شاهنشاه ایران خواستار گسترش این گونه خدمات بر اساس اصل داوطلبی در شعاعی گسترده‌تر و فراتر  از افق‌های ملی گشتند. شاهنشاه پیشنهاد کردند که این سازمان در مقیاس جهانی و برابر با آرمان‌های بشری و زیر سرپرستی یک سازمان بین‌المللی باشد. سپاه داوطلبان زیر رهبری سازمان ملل متحد گذاشته خواهد شد. این سپاه می‌تواند به دست دبیرکل سازمان ملل متحد و زیر دیدوری و بازرسی مستقیم مجمع عمومی و یا غیرمستقیم از سوی شورای اقتصادی و اجتماعی اداره شود. برخی از کشورها دارای منابع انسانی مازاد بر نیاز خود هستند که می‌توان در کاری که در پیش ماست از آنها بهره‌برداری کرد، در جایی که کشورهای دیگری هستند که هنوز ار دیدگاه نیروی انسانی مورد نیاز خود در تنگی می‌باشند. در بررسی‌های کمیسیون باید این نکته مورد توجه باشد که لازم است فرصت‌های کافی برای استفاده از افراد آموزش دیده در رشته مربوطه بوجود آید، کمبود فرصت تا میزان زیادی در فرار مغزها و افراد شایسته که کمیسیون نگرانی خود را از آن ابراز داشته تاثیر دارد.وجود یک سپاه بین المللی از داوطلبان زیر رهبری سازمان ملل متحد ممکن است بتواند به جریان منظم تر منابع انسانی بر پایه تقدم نیازمندی‌ها یاری رساند و سرانجام یکی از عناصر مهم این پژوهش‌ها و بررسی‌ها مسلما مسله هزینه‌ها و چگونگی فراهم ساختن این هزینه‌های است. یکی از امکاناتی که من آرزو دارم مورد توجه قرارگیرد امکان مالیات بندی داوطلبانه بر خود می‌باشد و پیشنهادی است که معمولا در گفتگوهای مربوط به مسایل مالی سازمان ملل متحد به آن اشاره شده است. این سرچشمه نهفته (منبع بالقوه) پول برای هدف‌های بین المللی به عقیده من در گذشته خیلی سرسری گرفته شده است در حالی که در مسایل عمرانی ما نباید سختگیری کنیم - رشته‌های حساس جوانمردی بشری وقتی پای مصالح و نیازهای فوری انسانی درپیش باشد خیلی خوب برانگیخته می‌شود و سود بسیار ببار می‌آورد.
 
  
روز چهارم آبان ماه ۱۳۴۹ همزمان با بیست و پنجمین سالگرد بنیان سازمان ملل متحد و به فرخندگی زادروز شاهنشاه آریامهر نخستین گروه آزمایشی داوخواهان (داوطلب) ایرانی برای خدمت در لژیون بشر در جنوب کشور در آیینی برای گرفتن پروانه از شاهنشاه آریامهر برای آغاز اجرای نخستین پروژه لژیون گرد آمدند و ابلاغ های خود را از وزیر دربار دریافت داشتند. اسداله علم وزیر دربار شاهنشاهی در این آیین، فرمان شاهنشاه برای آغاز خدمات لژیون را به آگاهی سرپرست دفتر مرکزی لژیون رساند. بر پایه این پروژه ۲۰ تن از هموندان داوخواه لژیون خدمتگزاران بشر برای برآورده ساختن آرمان‌های عالی لژیون رهسپار دهستان « جم - و - ریز » خواهند شد.  وزیر دربار شاهنشاهی در دیدار با نخستین گروه داوخواهان گفت:
+
نشاید که نامت نهند آدمی
:بیست و پنجمین سالروز تاسیس سازمان ملل متحد در حقیقت بیست و پنجمین سالروز حمایت شاهنشاه و ملت ایران از این سازمان بزرگ بین المللی است. اعلیحضرت  همایون شاهنشاه آریامهر همواره از توانایی بالقوه سازمان ملل متحد در تامین صلح، عدالت و پیشرفت  که امسال شعار اصلی جشن‌های یادبود سازمان ملل متحد است واقف بوده‌اند و اتکا به این سازمان و تقویت آن را مطمئن‌ترین راه نیل به آرمان‌های بشری دانسته‌اند. از این رو بود که برای ترویج آرمان‌های ملل متحد در ایران و جلب حمایت آگاهانه ملت ایران از اصول و مقاصد سازمان ملل بیست و دو سال پیش امر به تاسیس جمعیت ایرانی طرفداران ملل متحد فرمودند و خود شخصا ریاست عالیه آن را پذیرفتند و بدینسان با حمایت و توجه شخصی این جمعیت را یکی از قدیمی‌ترین و صائب‌ترین جمعیت‌های ملی طرفدار ملل متحد ساختند. شاهنشاه آریامهر منشور ملل متحد را منشور آزادی و سعادت ملت‌ها دانسته‌اند و بارها ایمان و وفاداری کشور خویش را که به نفع افکار و جهان بینی  یک پارچگی جوامع انسانی بوده است نسبت به این اعلامیه بیان فرموده‌اند.  تاثیر کامل ملت ایران در مفاد اعلامیه جهانی حقوقی بشر نیز سابقه تاریخی و طولانی دارد چنانکه شاهنشاه فرموده‌اند:
 
:::::قرن‌ها پیش از این که چنین اعلامیه‌ای به صورت کنونی آن صادر شود، ایران عملا در رعایت روح و مفاد آن اقدام کرده بود و شاید برای نخستین بار در تاریخ جهان اصل احترام به حقوق بشر و آزادی‌های اساسی را به جای اصل زور و قدرت اساس حکومت قرارداد و بدین ترتیب تحولی عمیق در اصل حکومت پدیدآورد که بهترین تحلیل از آن را در کتب آسانی می‌توان یافت. ... امروز به میمنت تقارن بیست و پنجمین سالگرد تشکیل سازمان ملل متحد و به میمنت مولود مسعود همایونی با آغاز این خدمت ارزنده انسانی که داوطلبان ایرانی با الهام از شاهنشاه ایران آغاز می‌کنند اینجا دور هم جمع شده‌ایم تا به اقتضای موقع به سپاس خدمات و همکاری‌های صمیمانه سازمان ملل متحد یک قطعه نشان مرحمتی اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر را به آقای نسیم شالون نماینده مقیم برنامه عمران ملل متحد به نمایندگی خانواده ملل متحد در ایران تسلیم داریم و به اغتنام این فرصت اجازه مبارک ملوکانه را که برای اجرای نخستین طرح لژیون شرفصدور یافته است به آقای رسول پرویزی سرپرست دفتر مرکزی لژیون ابلاغ کنم.
 
  
پس از آن دبیر لژیون خدمتگزاران بشر درباره کارهای این سازمان چنین گفت:
+
https://mashruteh.org/wiki/index.php...
:نخستین طرح لژیون خدمتگزاران بشر به وسیله بیست تن از اعضای این سازمان در دو گروه درمانی و بهداشتی و مطالعاتی در دهستان جم و ریز پیاده خواهد شد. هموندان گروه درمانی و بهداشتی: دکتر نصرت اله فیض پور، دکتر فرج اله رازی، مهر انگیز صدیقی ، دکتر ابوالفضل سرکشیک، خانم عظمی معزی، خانم پوراندخت پزشک، دکتر محمدعلی هاشم زاده، محمدعلی هاشم زاده، مهندس خدایاربخش، مصعود زرکش، غلامعلی ملکوتی، غلامرضا مهدوی، احمد حاجیعلی عسگری، یداله عسگری، منوچهر منصوری، دکتر زرعلایی، عباداله قدیمی و هموندان گروه مطالعاتی: توفیق غفوری، دکتر علی امینی، انور  ایزدی، مهندس رحمانی، دکتر فروهر نورماه، مهدی سهروردی، هما بیهقی، خسرو برهانیا می باشند -  '''[[لژیون خدمتگزاران بشر|ایران با شاهنشاهی محمدرضا پهلوی آریامهر یکی از بنیادگزاران سازمان ملل متحد و یکی از فعالترین هموندان سازمان ملل در گسترش خدمات سازمان ملل متحد بود  - بخوانید و به یاد بیاوریم که چه جایگاه والایی ملت ایران در میان ملل جهان داشت ]]'''
 
 
</onlyinclude>
 
</onlyinclude>
  
 
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]
 
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۲۸


ShahanshahUSPresidentJohnson1347J.jpg
تمبر دهمین سالگرد لژیون خدمتگزاران بشر
ShahanshahUSPresidentJohnson1347.jpg
شاهنشاه در دانشگاه هاروارد در سخنرانی خود پیشنهاد بنیاد "لژیون خدمتگزاران بشر" را می دهند
ShahanshahSpeechHarvardUni1347.jpg
ShahanshahSpeechHarvardUni1347h.jpg
ShahanshahSpeechHarvardUni1347b.jpg
ShahanshahUSSenateUNV1347a.jpg
ShahanshahUSSenateUNV1347b.jpg
ShahanshahAryamehrUNV1349d.jpg
ShahanshahAryamehrUNV1349f.jpg

روز لژیون خدمتگزاران بشر ۲۳ خرداد ماه

تصمیم قانونی دایر به نام‌گذاری روز ۲۳ خرداد به نام روز لژیون خدمتگزاران بشر - مصوب ۸ بهمن ۱۳۴۹ مجلس شورای ملی و ۲۸ بهمن ۱۳۴۹ مجلس سنا – این قانون در تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۴۹ به توشیح محمدرضا شاه پهلوی رسید. روز ۲۳ خرداد که مصادف با ایراد بیانات حکیمانه اعلیحضرت همایون محمدرضا پهلوی شاهنشاه آریامهر مبنی بر تشکیل لژیون خدمتگزاران بشر در دانشگاه هاروارد است روز لژیون خدمتگزاران بشر (‌داوطلبان ملل متحد برای عمران و توسعهUnited Nation Volunteers ) نامیده می‌شود.

سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در دانشگاه هاروارد در بنیانگذاری سازمان خدمتگزاران حقوق بشر سازمان ملل متحد ۲۳ خرداد ماه ۱۳۴۷

آقای رییس دانشگاه، خانم‌ها و آقایان

از دریافت دکترای افتخاری دانشگاه شما کمال خوشوقتی و افتخار را دارم. باید بگویم که این مقام عالی علمی که از طرف کهنسالترین دانشگاه امریکا به من اهدا می‌شود برایم ارزشی استثنایی دارد، زیرا اکنون بیش از ۳۳۰ سال است این دانشگاه شخصیت‌های ممتاز در زمینه‌های مختلف کوشش‌های انسانی پرورش داده است.

باتوجه بدین واقعیت، من امروز پیشنهاد می‌کنم که سپاهی به نام "لژیون خدمتگزاران بشر" بوجود آید که در آن افرادی از هر کشور، هر طبقه، هر نژاد، هر مذهب، هر جنس، هر سن، در هر وضع اجتماعی و اقتصادی، فقط با این وجه اشتراک که قسمتی از عمر خود را وقف خدمتگزاری به نوع انسان کنند شرکت داشته باشند، و چون خواه ناخواه وجود مرکزی برای اداره کلی چنین نیرویی لازم است از این لحاظ فقط به سازمان ملل متحد یعنی سازمانی که به صورت بین المللی و بشری به وجود آمده است وابسته باشند

و خوشوقتم بگویم که قسمتی از آن را گنجینه میراث فرهنگی کشور خود من به صورت کتاب‌های خطی و چاپی فارسی تشکیل می‌دهد - کانونی است که مدارک قریحه و نبوغ آفریننده بشری را در رشته‌های مختلف علمی و ادبی و فکری یک جا گردآورده است و از این راه به صورت مظهر معنوی آن دنیایی درآمده است که ما در آرزوی تحقق آنیم، دنیایی که در آن همه اندیشه‌ها و نیروهای مثبت و خلاقه، دور از جدایی‌های جغرافیایی و نژادی و مذهبی و زبانی، دست در دست یکدیگر داده و در لوای حقیقتی بالاتر از همه این جدایی‌ها واحدی پدید آورده باشند که قبل از هر چیز مربوط به جامعه بشری باشد. چنین جامعه‌ای خواه ناخواه به وجود خواهد آمد، زیرا جبر تاریخ است که چنین ایجاب می‌کند. سیر تکاملی تمدن بشری، امروز طوری است که ما می‌توانیم دورنمای این دنیای آینده را به خوبی در افق ببینیم بی آنکه در این مورد به دوربین‌های نجومی احتیاجی داشته باشیم. در این صورت، هم منطق و عقل سلیم و هم نیک اندیشی و وجدان بشری به ما حکم می‌کند که استقرار چنین جامعه‌ای را هر قدر ممکن باشد تسهیل کنیم، تا جامعه سالمی بوجود آید که اجزای آن یعنی فرزندان ما و نوادگان ما برای همیشه از ابتلائات اجتماعی کنونی ما و رنج‌های روحی و جسمی که ما با آنها دست بگریبانیم خلاص شده باشند.

چرا امروزه ما با این رنج‌ها دست بگریبانیم؟ برای اینکه متاسفانه جامعه کنونی ما، به خلاف آن اجتماعی که دورنمای آن را در برابر خویش داریم، جامعه‌ای بیمار است و این بیماری در تمام سطح‌های آن به چشم می‌خورد: چه در سطح بین‌المللی، چه در سطح ملی، چه حتی در سطح‌های شهری و خانوادگی.

البته مقصودم این نیست که این بیماری فقط امروز به وجود آمده است. آنچه جامعه کنونی بشری را دچار تشنج و پریشانی می‌کند، زاده عواملی است که ریشه مزمن دارند. محرومیت‌ها، تبعیض‌ها، ستمگری‌ها، تعصبات، کینه توزی‌ها و دشمنی‌ها، فقر، جهل، گرسنگی، بیسوادی همه اینها بیماری‌هایی است که از گذشته برای ما به ارث رسیده است. منتها تفاوت اساسی وضع امروز ما با گذشته این است که اکنون ما دریافته‌ایم وجود این آفات امری طبیعی و اجتناب ناپذیر نیست، درست به همان ترتیب که دریافته‌ایم بیماری‌هایی از قبیل وبا و طاعون بلایایی آسمانی و غیرقابل اجتناب نیستند . البته توجه بدین واقعیت، برای نوع انسان نگرانی و اضطرابی پدید آورده است که اتفاقا همان مایه نجات او است. تا وقتی که پدران ما امری طبیعی می‌دانستند که در صورت بروز وبا و یا طاعون خود را به دست تقدیر بسپارند و در انتظار مرگ بنشینند، طبعا حس سرکشی و عصیانی نیز نداشتند. ولی ما اکنون این عصیان را داریم، زیرا به خلاف آنها این بیماری را با همه وحشتزایی آنها چاره‌پذیر نمی دانیم و به همین جهت پیشاپیش به سراغ پیشگیری می‌رویم و در هنگام بروز اپیدمی، تمام افراد جامعه را برای مبارزه به آن بسیج می‌کنیم. نتیجه این نگرانی و این عصیان، این است که امروزه نوع بشر تقریبا گریبان خود را از این بلایا خلاص کرده است. اگر این حقیقت در مورد بیماری‌های جسمی صادق است، به همان اندازه می‌تواند در مورد بیماری‌های اجتماعی نیز صادق باشد، بدین دلیل ساده که هم اکنون نتایج موفقیت‌های بشری را در قسمتی از این زمینه‌ها به چشم می‌بینیم. مثلا قرن‌های دراز دنیای ما شاهد جنگ‌های خونین مذهبی بود که به نظر امری نه تنها طبیعی بلکه مقدس جلوه می‌کرد، اما اکنون بشر بدین حقیقت اعتقاد یافته است که همه مردم جهان، آفریدگان یک خداوندند و هر کدام حق دارند او را به صورتی که مایلند پرستش کنند. اگر در منشور ملل متحد تصریح شده است که افراد بشر درین مورد حق مساوی دارند، نه برای آن است که این منشور خواسته باشد این حق را به جامعه بشری تلقین کرده باشد، بلکه برای آن است که واقعیتی را بیان کند که بشر امروزی آن را قبول کرده است.

به همین ترتیب روزگاری وجود رژیم‌های استعماری امری طبیعی به نظر می‌رسید، زیرا منطق رایج این بود که دولت‌های زورمند ملل ضعیف تر را به زیر سلطه خود درآورند و آنها را به نفع خویش استثمار کنند. ولی امروز نه فقط ضعیفان چنین استثماری را طبیعی و اجتناب ناپذیر نمی دانند، بلکه حتی قسمت اعظم از دولت‌های استعماری سابق خود نیز به عدم امکان ادامه این وضع پی برده و آن را برای همیشه کنار گذاشته‌اند. بنابراین اگر اجتماع امروزی ما از گذشته مضطرب تر و آشفته تر است، برای این است که در عین آنکه به دردهای خود پی برده بدین حقیقت نیز پی برده است که هیچک از این دردها اجتناب ناپذیر نیستند، و لاجرم باید به عنوان یک بیماری راه درمان آنها را جستجو کرد. نگرانی و اضطراب بشر امروز، در واقع محرک آن تلاش مقدس است که باید جامعه انسانی را در زمینه اجتماعی نیز مانند زمینه جسمانی به صورت جامعه‌ای تندرست درآورد. متاسفانه این تلاش‌ها همیشه صورتی سنجیده و منطقی ندارد، و در نتیجه در بسیاری از موارد از طرف افراد مختلف به صورت عصیان‌ها و خشونت‌ها، یا به صورت سرخوردگی‌ها و واکنش‌های منفی بروز می‌کند. این عکس العمل‌ها بهر حال منعکس کننده این حقیقتند که این افراد از هر زاویه‌ای که به جامعه ما نگاه کنند آن را جامعه‌ای بیمار خواهند یافت.

فی المثل در عالیترین سطح، یعنی در سطح جهانی چه می‌بینند؟ یک جامعه بشری را که قانونا و اخلاقا همه افراد آن با حق مساوری به دنیا آمده‌اند، ولی عملا در آن عده کثیری از گرسنگی می‌میرند و عده قلیلی نمی دانند از فرط سیری چه کنند و دنیایی را می‌بینند که بین یک عده ملل مرفه و یک عده خیلی زیادتر ملل فقیر تقسیم شده است، دنیایی که در آن عایدی ملی ۵۰ درسد جمعیت دنیا فقط ۱۰ درسد عایدی جهانی، و در مقابل عایدی ملی ۴ درسد از همین جمعیت ۴۰ درصد عایدی جهانی است، دنیایی که در آن بر اثر کم غذایی مزمن که اکنون تقریبا سه ربع مردم جهان گرفتار آنند، از ۶۰ میلیون نفر که سالانه می می‌زند مرگ ۳۰ تا ۴۰ میلیون نفر ناشی از اثرات کم غذایی و تغذیه ناقص است، و این مسئله‌ای است که امروز برای سدها میلیون نفر از مردم جهان مسئله اصلی یعنی مسئله مرگ و زندگی است. به موازات مسئله گرسنگی، مسئله بیماری به چشم می‌خورد. آمار رسمی حکایت می‌کند که در حالی که امروزه نسبت مرگ و میر در امریکای لاتین ۱۷ درسد و در افریقا و آسیا ۲۵ تا ۳۰ درسد است. نسبت مرگ و میر کودکان در ایالات متحده ۳۰ در هزاررال و همین نسبت در افریقا ۲۰۰ تا ۲۵۰ در هزار است. حد متوسط عمر که در امریکای شمالی و اروپای غربی در حدود ۷۰ سال است در آسیا و امریکای لاتین کمتر از ۴۰ سال، و در برخی کشورهای افریقایی و آسیایی حتی کمتر از ۳۲ سال است.

آیا می توانیم امیدوار باشیم که لااقل این تفاوت فاحش در حال از بین رفتن است؟ متاسفانه واقعیت درست از عکس این حکایت می‌کند. شاید در این مورد تذکر گزارش دبیرکل سازمان ملل متحد کافی باشد که "فقر و بیماری بیشتر مردمان کشورهای در حال رشد جهان رو به فزونی است. در این گزارش پیش بینی می شود که در سال ۱۹۷۰ شمار بیکاران و مردان و زنانی که از بیماری و گرسنگی رنج خواهند برد به مراتب بیش از امروز باشد." نتیجه این وضع، آن مشکل اساسی است که غالبا بدان اشاره شد و در کنفرانس‌های مختلف بین المللی به ویژه در آخرین کنفرانسی که اخیرا در دهلی نو برگزار شد به تفصیل مورد بحث قرارگرفته است. این مشکل این است که در وضع کنونی نه تنها فاصله ملل غنی و فقیر کم نمی‌شود، بلکه این فاصله روز به روز زیادتر می‌شود.

اخیرا دبیرکل سازمان ملل گزارش داد که بین سال‌های ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۲ در حالی که درآمد سالانه در کشورهای پیشرفته در حدود ۱۰۰ دلار افزایش یافته، این رقم برای کشورهای در حال رشد حتی به ۵ دلار هم نرسیده است . در مورد مسئله خطیر بی سوادی، وضع به هیچوجه بهتر از این نیست. طبق آماری که توسط یونسکو تهیه شده در حال حاضر بیش از ۷۰۰ میلیون بزرگسال بیسواد و بیش از یک میلیارد نفر بیسواد به طور کلی در روی زمین وجود دارند که از آن‌ها ۹۰ درسد ساکن افریقا و آسیا و امریکای لاتین هستند، و این وضعی است که نه تنها از لحاظ اخلاقی و انسانی وحشتناک است، بلکه صرفا از لحاظ اقتصادی نیز یک سرمایه عظیم بشری را بر اثر جهل و بی اطلاعی توده‌های وسیعی از مردم جهان بی حاصل می‌گذارد.

ترازنامه مجموع این آمارها و این واقعیت‌ها چه نشان می‌دهد؟ در یک طرف یک عده از مردم جهان راکه از رفاه اقتصادی، از بهداشت کامل، از غذای خوب، از دانش پیشرفته، از سطح زندگی عالی برخوردارند، در طرف دیگر توده عظیم مردمی دیگر را که با فقر، گرسنگی، بیماری، جهل و سطح زندگی کمتر از حداقل لازم دست بگریبانند. آیا براستی می‌توان گفت این دسته دوم نیز ار همان افراد انسانی هستند که خداوند آنها را اشرف مخلوقات نامیده است؟ در آغاز قرن گذشته، شاعر بزرگ انگلیسی سموئل کلریج گفت: اعلا خد ارتقای بشری و شکوه نیمروزی ما، عبارت از این است که بدانیم ما اجزای یک کل اعجاب انگیزیم. ولی آیا وجدانا می‌توانیم قبول کنیم که آن فد مرفه، تندرست، سیر و باسواد بشری با این آدم ناتوان، گرسنه و بیسواد، هر دو عضو متساوی الحقوق یک واحد هستند؟ این است دورنمایی که یک فرد با حسن نیت، در یک نظر کلی به سطح بین المللی جامعه بشری در برابر خود می‌بیند. اما در سطح ملی و حتی در سطح‌های شهری و خانوادگی نیز وضع غالبا بهتر از این نیست. تبعیضات نژادی، امتیازات طبقاتی، بی عدالتی‌های اجتماعی، تجاوز به آزادی‌های فردی هنوز در بسیاری از نقاط جهان رواج دارد. طرز تربیت صحیح نیست و به احتیاجات روحی افراد توجه کافی نمی‌شود. البته نباید این واقعیت را فراموش کنیم که اگر ما از توجه به بیماری اجتماع خویش ناراحت هستیم، اگر دنیا را تا حد زیادی تاریک می‌بینیم و مشاهده بی عدالتی‌ها و آلامی که نوع بشر با آنها دست به گریبان است ما را رنج می‌دهد، باید خواه ناخواه این فکر در ما بوجود آید که در برابر این رنج عمومی ناراحتی‌ها و رنج‌های خصوصی خود ما، چه در سطح خانوادگی و چه حتی در سطح شهری و مملکتی درجه دوم اهمیت را دارد، و وقتی "جزء" می‌تواند اصلاح شود که قبلا "کل" اصلاح شده باشد.

نتیجه تمام این مظاهر بیماری که در جامعه ما به چشم می‌خورد ایجاد حس سرخوردگی در نزد بسیاری از افراد است که آرزوی دنیای بهتر و جامعه‌ای سعادتمندتر را دارند و انسانی را می‌خواهند که به قول کنفوسیوس "فارغ از اضطراب، فارغ از تردید، فارغ از ترس" باشد. در این جاست که این افراد، بر حسب روحیه و بر حسب تربیت خود به دو طبقه متفاوت تقسیم می‌شوند: یک عده به دنبال مبارزه مثبت می‌روند تا از راه فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی، از راه فعالیت‌های علمی و یا فرهنگی، از راه فعالیت‌های اقتصادی و از راه‌های مشابه دیگر سعی در تعدیل وضع اجتماع و تبدیل آن به جامعه‌ای بهتر و سالمتر کنند، ولی عده‌ای دیگر به علت سرخوردگی راه منفی در پیش می‌گیرند. می‌کوشند تا ارتباط خود را با همه مقررات و سنن اجتماع قطع کنند، فقط بدین منظور که عصیان منفی خویش را نسبت به مقررات اجتماع از این راه بروز داده باشند. با این همه، راه خدمتگزاری واقعی به اجتماع و به عالم بشریت به روی این دسته از افراد نیز بسته نیست، زیرا اینان اگر هم نخواهند یا نتوانند خود را با سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود تطبیق دهند باز می‌توانند ار راه‌های بی واسطه تر و شاید کوتاه تر در نیل به هدف اصلی خویش بکوشند . باید تذکر دهم که مراد من از اشاره به سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود هیچیک از مرام‌های انعطاف ناپذیر و خشک سیاسی یا اقتصادی نیست، زیرا اصلی که ما در کشور خویش آن را به صورت یک واقعیت پذیرفته‌ایم این است که با پیشرفت عظیم علم و صنعت و با اکتشافات و اختراعات بی شمار، و با دورنمای قدرت روزافزون تکنوبوزی و تاثیر آن در جامعه بشری، دیگر بسیاری از افکار و اصول سیاسی و "ایسم"‌های گوناگونی که در گذشته به عنوان حقایق جاودانی و تغییرناپذیر به ما عرضه شده‌اند کهنه شده و جوابگوی نیازمندی‌های امروزی جامعه بشری نیستند. بر اساس این اعتقاد، ما در انقلاب اجتماعی همه جانبه کشور خودمان در سالیان اخیر این راه راه برگذیدیم که به جای پیروی از مقرراتی غیرقابل انعطاف، از میان همه اصول و مرام‌های موجود آنچه را برای خود مناسبتر تشخیص دهیم و بیشتر پاسخگوی احتیاجات خویش بیابیم برگزینیم، و در خارج از این مرام‌ها و اصول نیز عواملی را که مفید یا ضروری بدانیم خودمان با توجه به شرایط و مقتضیات ملی ابداع کنیم، و از ترکیب همه اینها برنامه تحول ملی خود را به صورتی که هر چه بیشتر و کاملتر بتواند منافع مادی و معنوی ما را تامین نماید طرح و تدوین کنیم و آن را مورد اجرا قراردهیم. البته اصولی هست که ما آنها را در هر شرایطی اصولی غیرقابل تغییر می‌شماریم. اولین این اصول احترام به شخصیت فرد و ایمان بدین حقیقت است که فرد برده دولت نیست، بلکه این دولت است که باید خدمتگزار افراد مملکت باشد. اصل دیگر این است که منابعی که خداوند - که ما عمیقا بدو اعتقاد داریم - خلق فرموده و آنها را در اختیار بشر قرارداده است بی آنکه خود افراد در این مورد زحمتی کشیده و تلاشی کرده باشند، از قبیل جنگل‌ها و مراتع و آب‌ها و به طور کلی ثروت‌های بزرگ طبیعی که مالکیت فردی آنها می‌تواند جنبه استثماری پیدا کند، نمی‌توانند به افراد معین تعلق داشته باشند، بلکه مال جامعه هستند. غیر از این اصولی که پایه‌های انقلاب اجتماعی ما هستند و از نظر ما حقایقی تغییرناپذیرند، سایر امور چون مربوط به پیشرفت‌های علمی و تکنولوژی هستند نه تنها می‌توانند تغییر کنند، بلکه اصولا باید تغییر کنند، تا از این راه سیر تکاملی بشر بتواند به راه خود ادامه دهد و به اصطلاح "درجا" نزند.

این سیر تکاملی جامعه بشری یک شرط اصلی و قطعی دارد، و آن این است که به هر حال می‌باید بر پایه همکاری هر چه بیشتر جوامع بشری و بر اساس تفاهم متقابل و اشتراک مساعی عمومی در رفع مشکلات جهانی و ملی متکی باشد، و به همین جهت است که ما اعتقاد دارم بهترین راه این تشریک مساعی در هر اجتماع، با هر رژیمی و هر سیستمی، اصول تعاونی است که ما اکنون می‌کوشیم تا آن را اساس کار اجتماع نوین خود قراردهیم. البته همان طور که ما در اجرای اصول مختلف انقلاب اجتماعی خود از دیگران تقلید نمی‌کنیم، توقع آن نیز نداریم که دیگران چشم بسته از ما پیروی کنند. من در اینجا فقط واقعیت آزمایش وسیعی را که اکنون در کشور من در راه این تحول در جریان است مطرح می‌کنم، و بر دیگران است که مفید بودن یا نبودن چنین آزمایشی را برای خود تشخیص دهند. این واقعیت این است که اکنون اجتماع ایرانی به صورتی یک پارچه و با ایمان و اعتقاد و با هیجانی بی سابقه به راهی می‌رود که در عمل نتایجی از هر حیث مثبت و درخشان برای آن در برداشته است.

از اصول این آزمایش، اصلاحات ارضی و سهیم شدن کارگران تا بیست درسد در سود ویژه کارخانه‌ها، و نیز ایجاد سازمان‌های متشکلی است که ما آنها را "سپاهیان انقلاب سفید ایران" نامیده‌ایم> اینها عبارتند از سه سپاه دانش، بهداشت، ترویج و آبادانی که افراد آنه به منظور آموزش بی سوادان و اشاعه اصول بهداشتی و نوسازی روستاها به دهات ایران می‌روند و اصول تمدن و پیشرفت را با خود همراه می‌برند. اکنون جوانان این سپاه‌ها، با ایمان و پشتکاری که نه تنها احترام عمیق مردم ایران را به خود جلب کرده، بلکه در مواردی مانند مورد سپاه دانش ایران شهرت و احترام بین المللی یافته است، به کار خلاقه خود در زمینه‌هایی که مربوط به هر یک از آنهاست اشتغال دارند، و با کوشش و تلاش قهرمانی خویش در سراسر کشور به صورت عالیترین مظاهر بشردوستی و خدمتگزاری به اجتماع درآمده‌اند. در این مورد، در کشوری که تا پنج سال پیش زنان آن حتی از حق رای دادن و انتخاب شدن در پارلمان محروم بودند به زودی دختران ایرانی نیز دوشادوش برادران خود در همه این تلاش‌ها شرکت خواهند جست.

بر اساس همین تجار کلی و باتوجه به موفقیت‌های مافوق انتظاری که در این مورد با اتکا به روح بشردوستی و فداکاری افراد پاکدل خود به دست آورده‌ایم، امروز من می‌خواهم به تمام کسانی که آماده جهادی موثر در راه خدمت واقعی به عالم بشریت هستند پیشنهادی بکنم که امکان چنین خدمتی را که لابد ایدآل قلبی آنان است بدیشان می‌دهد، بی آنکه مجبور باشند برخلاف میل خود از راه سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود بگذرند. همانطور که گفتم و همه ما خوب بدین واقعیت وقوف داریم - امروزه صدها میلیون نفر از مردم جهان در سراسر روی زمین از بیماری، از گرسنگی، از جهل، از تعصبات مختلف اجتماعی رنج می‌برند. این مردم احتیاج به نیکوکاراین دارند که با فداکاری و با روح بشردوستی به یاری آنها بشتابند. صدها میلیون مرد و زن و کودک و سالخورده در شمال و جنوب و شرق و غرب جهان دیده به راه دارند تا مگر کسانی از راه محبت در رفع آلام آنها بکوشند، و من یقین دارم که به موازات آنان، میلیون‌ها نفر نیز در همین شرق و غرب و شمال و جنوب جهان هستند که در قلب خویش آرزوی این خدمت بی شایبه و انسانی را به هم نوعان خود دارند. میلیون‌ها نفر هستند که آرامش روحی و رضایت وجدانی خویش را در این می‌بینند که احساس کنند به خاطر یک ایدآل عالی زندگی می‌کنند و در تلاش خویش از یک هدف واقعا انسانی، و به همین دلیل مقدس، الهام و نیرو می‌گیرند. باتوجه بدین واقعیت، من امروز پیشنهاد می‌کنم که سپاهی به نام "لژیون خدمتگزاران بشر" بوجود آید که در آن افرادی از هر کشور، هر طبقه، هر نژاد، هر مذهب، هر جنس، هر سن، در هر وضع اجتماعی و اقتصادی، فقط با این وجه اشتراک که قسمتی از عمر خود را وقف خدمتگزاری به نوع انسان کنند شرکت داشته باشند، و چون خواه ناخواه وجود مرکزی برای اداره کلی چنین نیرویی لازم است از این لحاظ فقط به سازمان ملل متحد یعنی سازمانی که به صورت بین المللی و بشری به وجود آمده است وابسته باشند.

البته این راه آسانی است که بگویم وقتی که چنین سپاهی بین المللی بوجود می‌آید،حقا شایسته است که کشورهای مختلف جهان نیز قدمی ولو ناچیز در راه خلع سلاح بردارند و قسمنی از صرفه‌جویی را که بدنی ترتیب حاصل می‌کنند در اختیار این سپاه جهانی بگذارند. ولی تا وقتی که چنین روزی فرارسد، می‌توان امید داشتکه چنین اقدامی اقلا به صورت داوطلبانه انجام گیرد، یعنی نه تنها افراد و سارمان‌های بشر دوست بلکه دولت‌ها نیز ار طریق سازمان ملل به صورت عطیه به چنین لژیوینی که به خاطر سعادت نوع انسان ایجاد می‌شود کمک مالی کنند، زیرا به هر حال هزینه زندگی و کار این افراد داوطلب می‌باید از سوی سازمان ملل متحد فراهم گردد. از دوران امپراتوری روم تا همین عصر ما لژیون‌های بسیاری به خاطر پیروزی نظامی پدیدآمده‌اند. بیایید یک بار لژیونی بین المللی به وجود آوریم که هدفش پیروزی در پیکار با دشمنان واقعی بشر یعنی با فقر، با جهل، با گرسنگی و با بی عدالتی‌های اجتماعی باشد. بگذارید تاریخ آینده گواهی دهد که نیروی معنوی خدمتگزاران بشر از قدرت هر سپاه و نیروی تخریبی هر اسلحه‌ای قوی تر و پایدارتر است. بگذارید در دنیای مادی ما، آنهایی که می‌خواهند خود را وقف خدمت به بشریت کنند به دور هم گرد آیند و صدای معنویت را به گوش سدها میلیون از برادران و خواهران بی پناه و نومید خود در سرتاسر جهان برسانند. بگذارید در تاریک خودخواهی‌ها، حسابگری‌ها، تبعیض‌ها و ستم‌ها، فروغ یزدانی از خود گذشتگی و فداکاری و نوع پرستی به دست چنین نیرویی به درخشش درآید. بگذارید این گفته سعدی، شاعر بزرگ بشریت به دست افراد تحقق یابد که:

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

https://mashruteh.org/wiki/index.php...