تفاوت میان نسخه‌های «الگو:نوشتار برگزیده»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۴۳۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<!-- در اینجا نوشتاری برگزیده از میان درونمایه وبگاه مشروطه می‌آید. -->
+
<!-- در اینجا نوشتاری برگزیده از میان درونمایه وبگاه مشروطه می‌آید. -->
 
<onlyinclude>
 
<onlyinclude>
 
*
 
*
[[پرونده:22Bahman1357a.mp4|thumb|left|200px|روز ۲۲ بهمن ماه آغاز ویرانی ایران]]
 
[[پرونده:GeneralsRahimiNajiNassiriiKhosrodadExecuted26Bahaman1357m.jpg|thumb|left|200px|]]
 
[[پرونده:GeneralsRahimiNajiNassiriiKhosrodadExecuted26Bahaman1357g.jpg|thumb|left|200px|پیکر چهار ژنرال ]]
 
[[پرونده:GeneralBadrehiiAssassinated23Bahman1357.jpg|thumb|left|200px|سپهبد بدره‌ای فرمانده نیروی زمینی]]
 
[[پرونده:GeneralBiglaryAssassinated23Bahman1357.jpg|thumb|left|200px|سرلشکر بیگلری جانشین فرمانده گارد جاویدان]]
 
  
[[پرونده:GeneralsRahimiNajiNassiriKhosrodadExecuted26Bahman1357a.jpg|thumb|left|200px|ژنرال خسروداد، ناجی، رحیمی، آیت محقق به دست مجاهد و چریک و توده‌ای جان باختند]]
+
[[پرونده:ShahanshahUSPresidentJohnson1347J.jpg|thumb|left|220px|]]
[[پرونده:GeneralsRahimiNajiNassiriKhosrodadExecuted26Bahman1357f.jpg|thumb|left|200px|]]
+
[[پرونده:Stamps10thAnniversaryUWL.jpg|thumb|left|220px|تمبر دهمین سالگرد لژیون خدمتگزاران بشر]]
[[پرونده:GeneralNassiriExecuted26Bahman1357d.jpg|thumb|left|200px|پیکر ارتشبد نعمت‌الله نصیری]]
+
[[پرونده:ShahanshahUSPresidentJohnson1347.jpg|thumb|left|220px|]]
[[پرونده:GeneralNajiExecuted26Bahman1357.jpg|thumb|left|200px|پیکر سرلشکر رضا ناجی]]
+
[[پرونده:MohammadRezaShahPahlaviArymehrSpeechHarvard1968.pdf|thumb|left|200px|شاهنشاه در دانشگاه هاروارد در سخنرانی خود پیشنهاد بنیاد "لژیون خدمتگزاران بشر" را می دهند]]
 +
[[پرونده:ShahanshahSpeechHarvardUni1347.jpg|thumb|left|200px|]]
 +
[[پرونده:ShahanshahSpeechHarvardUni1347h.jpg|thumb|left|200px|]]
 +
[[پرونده:ShahanshahSpeechHarvardUni1347b.jpg|thumb|left|200px|]]
  
 +
[[پرونده:ShahanshahUSSenateUNV1347a.jpg|thumb|left|200px|]]
 +
[[پرونده:ShahanshahUSSenateUNV1347b.jpg|thumb|left|200px|]]
 +
[[پرونده:ShahanshahAryamehrUNV1349d.jpg|thumb|left|200px]]
 +
[[پرونده:ShahanshahAryamehrUNV1349f.jpg|thumb|left|200px]]
  
'''[[در هم کوبیدن حکومت مشروطه پارلمانی با کشتار سران کشوری و لشکری ایران]] ''' - 
+
[[لژیون خدمتگزاران بشر|روز لژیون خدمتگزاران بشر ۲۳ خرداد ماه]]  
  
در روز ۲۰ بهمن ماه ۱۳۵۷ در پادگان فرح آباد نیروی هوایی به گارد شاهنشاهی  یورش برد و شماری از افسران گارد شاهنشاهی را کشتند.  شامگاهان به دستور شاپور بختیار، برای چندمین بار، فیلم ورود خمینی به تهران، از تلویزیون ملی ایران پخش می‌شد که میان افسران گارد و نیروی هوایی بگو مگوی زبانی در گرفت و کار  به یک برخورد مسلحانه از سوی همافران نیروی هوایی علیه افسران گارد کشید. بامداد ۲۱ بهمن ماه همافران نیروی هوایی دَرِ یک اسلحه خانه مخفی پادگان فرح آباد را شکستند و همه اسلحه‌ها را میان شورشیان تقسیم کردند، و از آنها خواستند که در کشتن افسران گارد شاهنشاهی، به افسران نیروی هوایی که درون پادگان با افسران لشکر گارد می‌جنگیدند، بشتابند. در ساعت ۹ و چهل و پنج دقیقه افراد مسلح خود را به بام‌های خانه‌های پیرامون پادگان رساندند و از روی پشت بام‌ها سربازان گارد را به گلوله بستند، دقیقا همانگونه که در ۱۷ شهریور ماه در میدان بسیار کوچک ژاله، تروریست‌های فلسطینی از بام خانه‌های پیرامون میدانک ژاله، مردم را به گلوله بستند . هلیکوپترهای نظامی بر فراز پادگان فرح آباد پرواز می‌کردند ولی تیراندازی نکردند. هم چنین ۱۰ کامیون از لشکر گارد برای کمک به افسران گارد شاهنشاهی در انتظار دستور بودند ولی تا پایان سقوط پادگان دستوری دریافت نکردند. تروریست‌های همدست همافران و افسران نیروی هوایی، با کیسه‌های شنی پیرامون پادگان فرح آباد سنگربندی کردند. سدای انفجارهای پی در پی از درون پادگان به گوش می‌رسید. سرانجام پادگان فرح آباد سقوط کرد و اسلحه خانه به دست تروریست‌های مجاهد و چریک فدایی و توده‌ای افتاد. شورشیان مسلسل‌ها را روی خودروها برنشاندند و راهی دیگر محله‌های تهران شدند.  
+
تصمیم قانونی دایر به نام‌گذاری روز ۲۳ خرداد به نام روز لژیون خدمتگزاران بشر - مصوب ۸ بهمن ۱۳۴۹ مجلس شورای ملی و ۲۸ بهمن ۱۳۴۹ مجلس سنا – این قانون در تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۴۹ به توشیح محمدرضا شاه پهلوی رسید.  
 +
روز ۲۳ خرداد که مصادف با ایراد بیانات حکیمانه اعلیحضرت همایون محمدرضا پهلوی شاهنشاه آریامهر مبنی بر تشکیل لژیون خدمتگزاران بشر در دانشگاه هاروارد است روز لژیون خدمتگزاران بشر (‌داوطلبان ملل متحد برای عمران و توسعهUnited Nation Volunteers  ) نامیده می‌شود.  
  
۲۱ بهمن ماه ۱۳۵۷ گروه بی شماری از روستاییان پیرامون رضاییه به هواداری از شاهنشاه ایران و قانون اساسی مشروطه دست به تظاهرات گسترده‌ای زدند. این تظاهرکنندگان برآن بودند که به شهر رضاییه وارد شوند ولی ماموران نظامی از ورود آنها به شهر جلوگیری کردند. در درازای انقلاب اسلامی و تظاهراتی که در شهرها از سوی اسلامیون و چریک فدایی و مجاهد و دیگر گروهک‌های تروریستی ریز و درشت انجام می‌شد، پیوسته روستاییان به هواداری شاهنشاه ایران و قانون اساسی مشروطه کوشش کردند در شهرها تظاهرات بکنند، اما از سوی تروریست‌ها سرکوب شدند و در روزنامه‌ها از آنان به عنوان «چماقداران » نامبرده شد.
+
سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در دانشگاه هاروارد در بنیانگذاری سازمان خدمتگزاران حقوق بشر سازمان ملل متحد ۲۳ خرداد ماه ۱۳۴۷
  
۲۱ بهمن ماه ۱۳۵۷ شاپور بختیار نخست وزیر پس از سقوط پادگان فرح آباد به مجلس شورای ملی رفت و از نمایندگان برای تصویب دو لایحه قانون انحلال سازمان اطلاعات و امنیت کشور و لایحه محاکمه و مجازات نخست وزیران و وزیران پیشین دو لایحه فاجعه بار به ویژه انحلال ساواک که درهای کشور را به روی تروریست‌های فلسطینی گشود، سپاسگزاری کرد.
+
آقای رییس دانشگاه، خانم‌ها و آقایان
  
در روز ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ ارتشبد فردوست با همدستی ارتشبد قره باغی رییس ستاد ارتش شاهنشاهی دو خائن به کشور ایران «اعلامیه بی طرفی ارتش » را دستینه نهادند. آشکار نیست چه شرایطی را بوجود آوردند و چه گفتگوهایی انجام یافت که همانروز ساعت ده و نیم بامداد ۲۵ تن دیگر از ژنرال‌های ارتش شاهنشاهی این اعلامیه را دستینه نهادند و به ملت و کشور ایران خیانت کردند.
+
از دریافت دکترای افتخاری دانشگاه شما کمال خوشوقتی و افتخار را دارم. باید بگویم که این مقام عالی علمی که از طرف کهنسالترین دانشگاه امریکا به من اهدا می‌شود برایم ارزشی استثنایی دارد، زیرا اکنون بیش از ۳۳۰ سال است این دانشگاه شخصیت‌های ممتاز در زمینه‌های مختلف کوشش‌های انسانی پرورش داده است.
  
"بی طرفی ارتش " چراغ سبزی برای آشوبگران مسلح  پشتیبان خمینی شد. یک گروه روانه کاخ نخست وزیری شدند و شاپور بختیار با هلیکوپتر فرار کرد، گروهی دیگر به کاخ‌های شاهنشاهی یورش بردند. در تبریز افراد مسلح به کنسولگری امریکا در تبریز یورش بردند. در سراسر کشور ناامنی چیره شد. با اعلام "بی طرفی ارتش" سامانه مشروطه شاهنشاهی ایران به دست آشوبگران پشتیبان خمینی افتاد. متن اعلامیه بی‌طرفی ارتش از اخبارساعت ۱۳ و سپس ۱۴ رادیو به آگاهی همگان رسید.
+
باتوجه بدین واقعیت، من امروز پیشنهاد می‌کنم که سپاهی به نام "لژیون خدمتگزاران بشر" بوجود آید که در آن افرادی از هر کشور، هر طبقه، هر نژاد، هر مذهب، هر جنس، هر سن، در هر وضع اجتماعی و اقتصادی، فقط با این وجه اشتراک که قسمتی از عمر خود را وقف خدمتگزاری به نوع انسان کنند شرکت داشته باشند، و چون خواه ناخواه وجود مرکزی برای اداره کلی چنین نیرویی لازم است از این لحاظ فقط به سازمان ملل متحد یعنی سازمانی که به صورت بین المللی و بشری به وجود آمده است وابسته باشند
  
پس از اعلام بی طرفی ارتش،  به نیروهای نظامی دستور داده شد به پادگان‌های خود بازگردند، در نتیجه شورشیان و تروریست‌ها و فلسطینی‌ها نقاط حساس تهران را گرفتند. بیشتر خیابان‌های تهران سنگربندی شده و بر بام خانه‌ها مشتی مسلح ایستاده بودند. در خیابان‌های تهران تانک‌ها و خودروهای ارتش به چشم می‌خوردند که با پرتاب آتشبارهای چپاول شده از انبارهای ارتش نابود شده بودند. مجاهدین خلق و چریک‌های فدایی ، چریک‌های فدایی شاخه‌های جدا شده و افراد مسلح حزب توده در نبردهای مسلحانه در کشتن مردم و ارتشیان از هیچ نیرنگی فروگزار نکردند. بیشتر کسانی که مسلسل و تفنگ به دست  داشتند بر چهره‌های خود رُخَک‌های (ماسک) سیاه زده بودند تا شناخته نشوند. جلوی دانشگاه تهران را مانند نعل اسب کنده بودند و در پشت آن گروهی ژ-۳ به دست، سنگر گرفته بودند. تروریست‌های مسلح «پادگان جی» و انبار اسلحه این پادگان را تصرف و چپاول کردند و سپس پادگان را آتش زدند.  
+
و خوشوقتم بگویم که قسمتی از آن را گنجینه میراث فرهنگی کشور خود من به صورت کتاب‌های خطی و چاپی فارسی تشکیل می‌دهد - کانونی است که مدارک قریحه و نبوغ آفریننده بشری را در رشته‌های مختلف علمی و ادبی و فکری یک جا گردآورده است و از این راه به صورت مظهر معنوی آن دنیایی درآمده است که ما در آرزوی تحقق آنیم، دنیایی که در آن همه اندیشه‌ها و نیروهای مثبت و خلاقه، دور از جدایی‌های جغرافیایی و نژادی و مذهبی و زبانی، دست در دست یکدیگر داده و در لوای حقیقتی بالاتر از همه این جدایی‌ها واحدی پدید آورده باشند که قبل از هر چیز مربوط به جامعه بشری باشد. چنین جامعه‌ای خواه ناخواه به وجود خواهد آمد، زیرا جبر تاریخ است که چنین ایجاب می‌کند. سیر تکاملی تمدن بشری، امروز طوری است که ما می‌توانیم دورنمای این دنیای آینده را به خوبی در افق ببینیم بی آنکه در این مورد به دوربین‌های نجومی احتیاجی داشته باشیم. در این صورت، هم منطق و عقل سلیم و هم نیک اندیشی و وجدان بشری به ما حکم می‌کند که استقرار چنین جامعه‌ای را هر قدر ممکن باشد تسهیل کنیم، تا جامعه سالمی بوجود آید که اجزای آن یعنی فرزندان ما و نوادگان ما برای همیشه از ابتلائات اجتماعی کنونی ما و رنج‌های روحی و جسمی که ما با آنها دست بگریبانیم خلاص شده باشند.
  
ساعاتی پس از نیمروز، به هنگام ایوار (عصر) شاپور بختیار از نخست وزیری خود پس از ۲۶ روز کناره گرفت. شاپور بختیار روز ۲۶ دی ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی از مجلس شورای ملی رای اعتماد گرفت، روزی که شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت شهبانو ایران را ترک کردند. اعلیحضرتین در فرودگاه مهرآباد ماندند تا بختیار رای اعتماد خود را از مجلس شورای ملی گرفت و با هلیکوپتر به پسواز اعلیحضرتین در فرودگاه مهرآباد آمد. شاپور بختیار در نامه کناره‌گیری خود نوشت  که چون ارتش از او پشتیبانی نمی‌کند ناچار به استعفا است.
+
چرا امروزه ما با این رنج‌ها دست بگریبانیم؟ برای اینکه متاسفانه جامعه کنونی ما، به خلاف آن اجتماعی که دورنمای آن را در برابر خویش داریم، جامعه‌ای بیمار است و این بیماری در تمام سطح‌های آن به چشم می‌خورد: چه در سطح بین‌المللی، چه در سطح ملی، چه حتی در سطح‌های شهری و خانوادگی.
 
مهدی بازرگان نخست وزیر خمینی در یک سخنرانی تلویزیونی گفت: "خوشوقتم بدین وسیله به ملت مبارز و مسلمان ایران ... که با شنیدن اعلامیه مورخ ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ شورای عالی ارتش به پیروزی دیگری نایل شده است تبریک بگویم. در این تصمیم امرای ارتش با کمال قدرت اعلام بی طرفی در امور سیاسی و پشتیبانی از تمام خواست‌های ملت کردند و تیمسار ریاست ارتش، تیمسار قره باغی در ملاقات حضوری، همکاری خود را با دولت موقت این جانب اظهار نمودند."
 
 
 
۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ صدها تن از تروریست‌ها و شورشیان با مسلسل و تفنگ و کارد و چوب و چماق به ساختمان سازمان اطلاعات و امنیت رشت حمله بردند. تروریست‌ها و شورشیان با بولدوزر در ساختمان را شکستند و ۱۰ تن از ماموران سازمان را دستگیر کردند. نخست سرهنگ لحسایی رییس سازمان اطلاعات و امنیت را به درختی بستند و اعضای بدنش را به تدریج بریدند. سرهنگ لحسایی جانگداز و دردناک به دست مجاهد و چریک و توده‌ای جان باخت. چریک‌ها و مجاهدین با خونی که از دست بریده سرهنگ لحسایی بیرون می‌زد به در و دیوار شعار می‌نوشتند.  چریک‌های فدایی،  مجاهدین  و توده‌ای‌ها، شش  تن دیگر از مامور سازمان امنیت رشت را نیز قطعه قطعه کردند و قطعه‌های بدنشان را به درختان پارک شهر روبروی ساختمان سازمان اطلاعات و امنیت کشور آویختند. در این جنایت، پیکر تکه تکه شده ۱- محمد تقی رزاقی ۲- سیروس حکیمی ۳- هوشنگ سمیعی ۴- مصطفی زلیخاپور ۵- عباس جلال وند مطلق ۶- جواد سیفی چارانی ۷- عیسی نوید ۸- نبی الله عباسیان ماموران  دیگر در زیرزمین ساختمان سازمان امنیت پیدا شد.  
 
  
تروریست‌های مسلح به زندان قصر یورش بردند و ۳۰۰۰ زندانی بزهکار را آزاد کردند و همه اسناد و مدارک را غارت کردند. هم چنین پادگان جمشیدیه، پادگان عباس آباد، پادگان عشرت آباد، ستاد ارتش، باشگاه افسران، مجلس شورای ملی را مجاهد و چریک فدایی و توده‌ای‌های مسلح اشغال کردند و چپاول نمودند. باغشاه، ژاندارمری شاهپور، قرارگاه‌های پلیس در چهار راه و میدان سپه و خیابان شهباز، پادگان جمشیدیه و دبیرستان نظام در خیابان سپه را نیز تروریست‌ها به آتش کشیدند. بیش از ۳۵۰۰ زندانی خطرناک در زندان قزل حصار با شکستن درهای زندان با شعارهای درود بر خمینی بیرون ریختند و پا به فرار گذاشتند.  
+
البته مقصودم این نیست که این بیماری فقط امروز به وجود آمده است. آنچه جامعه کنونی بشری را دچار تشنج و پریشانی می‌کند، زاده عواملی است که ریشه مزمن دارند. محرومیت‌ها، تبعیض‌ها، ستمگری‌ها، تعصبات، کینه توزی‌ها و دشمنی‌ها، فقر، جهل، گرسنگی، بیسوادی همه اینها بیماری‌هایی است که از گذشته برای ما به ارث رسیده است. منتها تفاوت اساسی وضع امروز ما با گذشته این است که اکنون ما دریافته‌ایم وجود این آفات امری طبیعی و اجتناب ناپذیر نیست، درست به همان ترتیب که دریافته‌ایم بیماری‌هایی از قبیل وبا و طاعون بلایایی آسمانی و غیرقابل اجتناب نیستند
 +
.
 +
البته توجه بدین واقعیت، برای نوع انسان نگرانی و اضطرابی پدید آورده است که اتفاقا همان مایه نجات او است. تا وقتی که پدران ما امری طبیعی می‌دانستند که در صورت بروز وبا و یا طاعون خود را به دست تقدیر بسپارند و در انتظار مرگ بنشینند، طبعا حس سرکشی و عصیانی نیز نداشتند. ولی ما اکنون این عصیان را داریم، زیرا به خلاف آنها این بیماری را با همه وحشتزایی آنها چاره‌پذیر نمی دانیم و به همین جهت پیشاپیش به سراغ پیشگیری می‌رویم و در هنگام بروز اپیدمی، تمام افراد جامعه را برای مبارزه به آن بسیج می‌کنیم. نتیجه این نگرانی و این عصیان، این است که امروزه نوع بشر تقریبا گریبان خود را از این بلایا خلاص کرده است.
 +
اگر این حقیقت در مورد بیماری‌های جسمی صادق است، به همان اندازه می‌تواند در مورد بیماری‌های اجتماعی نیز صادق باشد، بدین دلیل ساده که هم اکنون نتایج موفقیت‌های بشری را در قسمتی از این زمینه‌ها به چشم می‌بینیم. مثلا قرن‌های دراز دنیای ما شاهد جنگ‌های خونین مذهبی بود که به نظر امری نه تنها طبیعی بلکه مقدس جلوه می‌کرد، اما اکنون بشر بدین حقیقت اعتقاد یافته است که همه مردم جهان، آفریدگان یک خداوندند و هر کدام حق دارند او را به صورتی که مایلند پرستش کنند. اگر در منشور ملل متحد تصریح شده است که افراد بشر درین مورد حق مساوی دارند، نه برای آن است که این منشور خواسته باشد این حق را به جامعه بشری تلقین کرده باشد، بلکه برای آن است که واقعیتی را بیان کند که بشر امروزی آن را قبول کرده است.
  
هزاران تن از تروریست‌های مسلح گروه‌های مختلف نیمروز به ساختمان کمیته مشترک ضد خرابکاری ریختند. تروریست‌های مجاهد و چریک فدایی و توده‌ای و دیگر گروهک‌ها به همراه آدمکشان فلسطینی پیرامون مرکز شهربانی را محاصره کردند و از بام خانه‌ها به شهربانی تیراندازی می‌کردند و ماموران نیز به تیراندازی آنها پاسخ می‌دادند. تروریست‌ها به زره پوش و مسلسل‌های سنگین مجهز بودند. سرانجام مرکز شهربانی پس از چهار ساعت پایداری به اشغال شورشیان درآمد. در میان ۱۰۷ تنی که دستگیر شدند، سپهبد مهدی رحیمی  رییس شهربانی کشور و فرماندار نظامی تهران به چشم می‌خورد. سپهبد رحیمی با وجود ناسزاهایی که تروریست‌های مسلح به آنان می‌دادند آرام بود و پیوسته می‌گفت که به شاهنشاه ایران وفادار است.  
+
به همین ترتیب روزگاری وجود رژیم‌های استعماری امری طبیعی به نظر می‌رسید، زیرا منطق رایج این بود که دولت‌های زورمند ملل ضعیف تر را به زیر سلطه خود درآورند و آنها را به نفع خویش استثمار کنند. ولی امروز نه فقط ضعیفان چنین استثماری را طبیعی و اجتناب ناپذیر نمی دانند، بلکه حتی قسمت اعظم از دولت‌های استعماری سابق خود نیز به عدم امکان ادامه این وضع پی برده و آن را برای همیشه کنار گذاشته‌اند.
 +
بنابراین اگر اجتماع امروزی ما از گذشته مضطرب تر و آشفته تر است، برای این است که در عین آنکه به دردهای خود پی برده بدین حقیقت نیز پی برده است که هیچک از این دردها اجتناب ناپذیر نیستند، و لاجرم باید به عنوان یک بیماری راه درمان آنها را جستجو کرد. نگرانی و اضطراب بشر امروز، در واقع محرک آن تلاش مقدس است که باید جامعه انسانی را در زمینه اجتماعی نیز مانند زمینه جسمانی به صورت جامعه‌ای تندرست درآورد.
 +
متاسفانه این تلاش‌ها همیشه صورتی سنجیده و منطقی ندارد، و در نتیجه در بسیاری از موارد از طرف افراد مختلف به صورت عصیان‌ها و خشونت‌ها، یا به صورت سرخوردگی‌ها و واکنش‌های منفی بروز می‌کند. این عکس العمل‌ها بهر حال منعکس کننده این حقیقتند که این افراد از هر زاویه‌ای که به جامعه ما نگاه کنند آن را جامعه‌ای بیمار خواهند یافت.
  
از ساعت ۲ پس از نیمروز هزاران تن از تروریست‌های مسلح گِرد آرامگاه رضا شاه کبیر را گرفتند و به ۱۴۰ تن از نظامیان مستقر در آرامگاه با بلندگوها هشدار دادند که تسلیم شوند. درگیری میان نظامیان و تروریست‌های مجاهد و چریک و توده‌ای درگرفت که شش ساعت به درازا کشید و به کشته شدن ۲۶ تن از نظامیان و زخمی شدن ۵۰ تن از نظامیان انجامید. سرانجام آرامگاه رضا شاه بزرگ به اشغال تروریست‌های مسلح درآمد و فرش و اشیای گرانبهای موزه آرامگاه به غارت آنان رفت.  
+
فی المثل در عالیترین سطح، یعنی در سطح جهانی چه می‌بینند؟ یک جامعه بشری را که قانونا و اخلاقا همه افراد آن با حق مساوری به دنیا آمده‌اند، ولی عملا در آن عده کثیری از گرسنگی می‌میرند و عده قلیلی نمی دانند از فرط سیری چه کنند و دنیایی را می‌بینند که بین یک عده ملل مرفه و یک عده خیلی زیادتر ملل فقیر تقسیم شده است، دنیایی که در آن عایدی ملی ۵۰ درسد جمعیت دنیا فقط ۱۰ درسد عایدی جهانی، و در مقابل عایدی ملی ۴ درسد از همین جمعیت ۴۰ درصد عایدی جهانی است، دنیایی که در آن بر اثر کم غذایی مزمن که اکنون تقریبا سه ربع مردم جهان گرفتار آنند، از ۶۰ میلیون نفر که سالانه می می‌زند مرگ ۳۰ تا ۴۰ میلیون نفر ناشی از اثرات کم غذایی و تغذیه ناقص است، و این مسئله‌ای است که امروز برای سدها میلیون نفر از مردم جهان مسئله اصلی یعنی مسئله مرگ و زندگی است.
 +
به موازات مسئله گرسنگی، مسئله بیماری به چشم می‌خورد. آمار رسمی حکایت می‌کند که در حالی که امروزه نسبت مرگ و میر در امریکای لاتین ۱۷ درسد و در افریقا و آسیا ۲۵ تا ۳۰ درسد است. نسبت مرگ و میر کودکان در ایالات متحده ۳۰ در هزاررال و همین نسبت در افریقا ۲۰۰ تا ۲۵۰ در هزار است. حد متوسط عمر که در امریکای شمالی و اروپای غربی در حدود ۷۰ سال است در آسیا و امریکای لاتین کمتر از ۴۰ سال، و در برخی کشورهای افریقایی و آسیایی حتی کمتر از ۳۲ سال است.
  
دکتر جواد سعید رییس مجلس شورای ملی به آگاهی رساند که اکثریت نمایندگان مجلس شورای ملی همبستگی خود را با شورش اسلامی به رهبری خمینی ابراز داشته‌اند. دکتر جواد سعید سالار جاف نماینده مجلس شورای ملی را در مجلس دستگیر کرد و تحویل داد. سالار جاف شب اعدام خود این را به روزنامه نگاران گفت که وی را جواد سعید با نیرنگ دستگیر کرد وگرنه او نیز مانند دیگران می‌توانست خود را پنهان سازد و به دست تروریست‌های مجاهد و چریک فدایی نیافتد.   مجلس سنا نیز در بیانیه‌ای انحلال خود را اعلام داشت.  
+
آیا می توانیم امیدوار باشیم که لااقل این تفاوت فاحش در حال از بین رفتن است؟ متاسفانه واقعیت درست از عکس این حکایت می‌کند. شاید در این مورد تذکر گزارش دبیرکل سازمان ملل متحد کافی باشد که "فقر و بیماری بیشتر مردمان کشورهای در حال رشد جهان رو به فزونی است. در این گزارش پیش بینی می شود که در سال ۱۹۷۰ شمار بیکاران و مردان و زنانی که از بیماری و گرسنگی رنج خواهند برد به مراتب بیش از امروز باشد."
 +
نتیجه این وضع، آن مشکل اساسی است که غالبا بدان اشاره شد و در کنفرانس‌های مختلف بین المللی به ویژه در آخرین کنفرانسی که اخیرا در دهلی نو برگزار شد به تفصیل مورد بحث قرارگرفته است. این مشکل این است که در وضع کنونی نه تنها فاصله ملل غنی و فقیر کم نمی‌شود، بلکه این فاصله روز به روز زیادتر می‌شود.
  
مجاهد و چریک و توده‌ای به مجلس شورای ملی یورش بردند و مجلس را اشغال کردند و دو شیر سر در مجلس شورای ملی را پایین آوردند. سازمان‌های تروریستی مجاهدین خلق،  چریک‌های فدایی خلق، سازمان تروریستی حزب توده، حزب کمونیست کارگران و دهقانان ایران (توفان) ، سازمان تروریستی نوید وابسته به حزب توده ایران، پیکار در راه آزادی طبقه کارگر و همافران نیروی هوایی به ملت ایران پیام فرستادند و آغاز ویران سازی کشور ایران را تهنیت گفتند. یاسر عرفات رهبر سازمان تروریستی آزادی بخش فلسطین الفتح برای خمینی پیامی فرستاد و از همکاری‌های خود در کشتن مردم ایران ابراز خرسندی کرد.  
+
اخیرا دبیرکل سازمان ملل گزارش داد که بین سال‌های ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۲ در حالی که درآمد سالانه در کشورهای پیشرفته در حدود ۱۰۰ دلار افزایش یافته، این رقم برای کشورهای در حال رشد حتی به ۵ دلار هم نرسیده است
 +
.
 +
در مورد مسئله خطیر بی سوادی، وضع به هیچوجه بهتر از این نیست. طبق آماری که توسط یونسکو تهیه شده در حال حاضر بیش از ۷۰۰ میلیون بزرگسال بیسواد و بیش از یک میلیارد نفر بیسواد به طور کلی در روی زمین وجود دارند که از آن‌ها ۹۰ درسد ساکن افریقا و آسیا و امریکای لاتین هستند، و این وضعی است که نه تنها از لحاظ اخلاقی و انسانی وحشتناک است، بلکه صرفا از لحاظ اقتصادی نیز یک سرمایه عظیم بشری را بر اثر جهل و بی اطلاعی توده‌های وسیعی از مردم جهان بی حاصل می‌گذارد.
  
سفارت اسراییل در خیابان کاخ از سوی تروریست‌های چریک فدایی و مجاهد و توده‌ای اشغال شد. سفارت اسراییل به سفارت فلسطین دگرگون شد. بر سر در ساختمان بر پارچه سبزی نوشته شده بود دفتر آزادی بخش فلسطین P. L. O. Embassy .  
+
ترازنامه مجموع این آمارها و این واقعیت‌ها چه نشان می‌دهد؟ در یک طرف یک عده از مردم جهان راکه از رفاه اقتصادی، از بهداشت کامل، از غذای خوب، از دانش پیشرفته، از سطح زندگی عالی برخوردارند، در طرف دیگر توده عظیم مردمی دیگر را که با فقر، گرسنگی، بیماری، جهل و سطح زندگی کمتر از حداقل لازم دست بگریبانند. آیا براستی می‌توان گفت این دسته دوم نیز ار همان افراد انسانی هستند که خداوند آنها را اشرف مخلوقات نامیده است؟
اسد همایون کنسول ایران در امور سیاسی در واشنگتن از سوی خودش، اعلام کرد که وی به جای اردشیر زاهدی اداره امور سفارت کشور شاهنشاهی ایران در امریکا را به دست گرفته و بر آن است که پیوند دوستی میان آمریکا و ایران را نگاه دارد.
+
در آغاز قرن گذشته، شاعر بزرگ انگلیسی سموئل کلریج گفت: اعلا خد ارتقای بشری و شکوه نیمروزی ما، عبارت از این است که بدانیم ما اجزای یک کل اعجاب انگیزیم. ولی آیا وجدانا می‌توانیم قبول کنیم که آن فد مرفه، تندرست، سیر و باسواد بشری با این آدم ناتوان، گرسنه و بیسواد، هر دو عضو متساوی الحقوق یک واحد هستند؟ این است دورنمایی که یک فرد با حسن نیت، در یک نظر کلی به سطح بین المللی جامعه بشری در برابر خود می‌بیند.
 +
اما در سطح ملی و حتی در سطح‌های شهری و خانوادگی نیز وضع غالبا بهتر از این نیست. تبعیضات نژادی، امتیازات طبقاتی، بی عدالتی‌های اجتماعی، تجاوز به آزادی‌های فردی هنوز در بسیاری از نقاط جهان رواج دارد. طرز تربیت صحیح نیست و به احتیاجات روحی افراد توجه کافی نمی‌شود. البته نباید این واقعیت را فراموش کنیم که اگر ما از توجه به بیماری اجتماع خویش ناراحت هستیم، اگر دنیا را تا حد زیادی تاریک می‌بینیم و مشاهده بی عدالتی‌ها و آلامی که نوع بشر با آنها دست به گریبان است ما را رنج می‌دهد، باید خواه ناخواه این فکر در ما بوجود آید که در برابر این رنج عمومی ناراحتی‌ها و رنج‌های خصوصی خود ما، چه در سطح خانوادگی و چه حتی در سطح شهری و مملکتی درجه دوم اهمیت را دارد، و وقتی "جزء" می‌تواند اصلاح شود که قبلا "کل" اصلاح شده باشد.
  
از نیمروز تا پاسی از نیمه شب، تروریست‌ها و گروهی از پرسنل هوایی، ارتشبد نعمت الله نصیری رییس پیشین سازمان اطلاعات و امنیت کشور، سپهبد رحیمی رییس شهربانی و فرماندار نظامی تهران و حومه، سالار جاف نماینده پاوه، منصور روحانی وزیر کشاورزی، منوچهر آزمون وزیر کار در کابینه امیرعباس هویدا و وزیر مشاور در امور اجرایی کابینه شریف امامی، سپهبد صدری، نیک پی وزیر و سناتور و شهردار پیشین تهران، سه تن از ژنرال‌های ارتش سپهبد طباطبایی، سرتیپ امیرافشار و سرتیپ جناب و شماری دیگر از پایوران کشوری و لشکری را که در پادگان جمشیدیه زندانی بودند به ستاد موقت نخست وزیری بردند. ساعت دو  بامداد مصاحبه‌ای با ارتشبد نصیری و سپهبد رحیمی و سالار جاف برگزار شد. در این مصاحبه خلیل رضایی پدر چهار تروریست آدمکش از گروه تروریستی مجاهدین خلق از ارتشبد نصیری پرسید مگر فرزندان من به تو چه کرده بودند؟ شیخ لاهوتی نیز برای نصیری شاخ و شانه کشید.
+
نتیجه تمام این مظاهر بیماری که در جامعه ما به چشم می‌خورد ایجاد حس سرخوردگی در نزد بسیاری از افراد است که آرزوی دنیای بهتر و جامعه‌ای سعادتمندتر را دارند و انسانی را می‌خواهند که به قول کنفوسیوس "فارغ از اضطراب، فارغ از تردید، فارغ از ترس" باشد.
 +
در این جاست که این افراد، بر حسب روحیه و بر حسب تربیت خود به دو طبقه متفاوت تقسیم می‌شوند: یک عده به دنبال مبارزه مثبت می‌روند تا از راه فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی، از راه فعالیت‌های علمی و یا فرهنگی، از راه فعالیت‌های اقتصادی و از راه‌های مشابه دیگر سعی در تعدیل وضع اجتماع و تبدیل آن به جامعه‌ای بهتر و سالمتر کنند، ولی عده‌ای دیگر به علت سرخوردگی راه منفی در پیش می‌گیرند. می‌کوشند تا ارتباط خود را با همه مقررات و سنن اجتماع قطع کنند، فقط بدین منظور که عصیان منفی خویش را نسبت به مقررات اجتماع از این راه بروز داده باشند.
 +
با این همه، راه خدمتگزاری واقعی به اجتماع و به عالم بشریت به روی این دسته از افراد نیز بسته نیست، زیرا اینان اگر هم نخواهند یا نتوانند خود را با سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود تطبیق دهند باز می‌توانند ار راه‌های بی واسطه تر و شاید کوتاه تر در نیل به هدف اصلی خویش بکوشند
 +
.
 +
باید تذکر دهم که مراد من از اشاره به سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود هیچیک از مرام‌های انعطاف ناپذیر و خشک سیاسی یا اقتصادی نیست، زیرا اصلی که ما در کشور خویش آن را به صورت یک واقعیت پذیرفته‌ایم این است که با پیشرفت عظیم علم و صنعت و با اکتشافات و اختراعات بی شمار، و با دورنمای قدرت روزافزون تکنوبوزی و تاثیر آن در جامعه بشری، دیگر بسیاری از افکار و اصول سیاسی و "ایسم"‌های گوناگونی که در گذشته به عنوان حقایق جاودانی و تغییرناپذیر به ما عرضه شده‌اند کهنه شده و جوابگوی نیازمندی‌های امروزی جامعه بشری نیستند. بر اساس این اعتقاد، ما در انقلاب اجتماعی همه جانبه کشور خودمان در سالیان اخیر این راه راه برگذیدیم که به جای پیروی از مقرراتی غیرقابل انعطاف، از میان همه اصول و مرام‌های موجود آنچه را برای خود مناسبتر تشخیص دهیم و بیشتر پاسخگوی احتیاجات خویش بیابیم برگزینیم، و در خارج از این مرام‌ها و اصول نیز عواملی را که مفید یا ضروری بدانیم خودمان با توجه به شرایط و مقتضیات ملی ابداع کنیم، و از ترکیب همه اینها برنامه تحول ملی خود را به صورتی که هر چه بیشتر و کاملتر بتواند منافع مادی و معنوی ما را تامین نماید طرح و تدوین کنیم و آن را مورد اجرا قراردهیم. البته اصولی هست که ما آنها را در هر شرایطی اصولی غیرقابل تغییر می‌شماریم. اولین این اصول احترام به شخصیت فرد و ایمان بدین حقیقت است که فرد برده دولت نیست، بلکه این دولت است که باید خدمتگزار افراد مملکت باشد. اصل دیگر این است که منابعی که خداوند - که ما عمیقا بدو اعتقاد داریم - خلق فرموده و آنها را در اختیار بشر قرارداده است بی آنکه خود افراد در این مورد زحمتی کشیده و تلاشی کرده باشند، از قبیل جنگل‌ها و مراتع و آب‌ها و به طور کلی ثروت‌های بزرگ طبیعی که مالکیت فردی آنها می‌تواند جنبه استثماری پیدا کند، نمی‌توانند به افراد معین تعلق داشته باشند، بلکه مال جامعه هستند. غیر از این اصولی که پایه‌های انقلاب اجتماعی ما هستند و از نظر ما حقایقی تغییرناپذیرند، سایر امور چون مربوط به پیشرفت‌های علمی و تکنولوژی هستند نه تنها می‌توانند تغییر کنند، بلکه اصولا باید تغییر کنند، تا از این راه سیر تکاملی بشر بتواند به راه خود ادامه دهد و به اصطلاح "درجا" نزند.
  
در این میان در مدرسه علوی، جای زندگی خمینی تروریست‌های مجاهد و چریک فدایی و افسران ارتش توده‌ای و دیگر تروریست‌های چپ و راست گرد آمدند و به اصطلاح دادگاه انقلاب را برای کشتن ژنرال‌های ارتش و سران کشوری و لشکری ایران به راه انداختند.
+
این سیر تکاملی جامعه بشری یک شرط اصلی و قطعی دارد، و آن این است که به هر حال می‌باید بر پایه همکاری هر چه بیشتر جوامع بشری و بر اساس تفاهم متقابل و اشتراک مساعی عمومی در رفع مشکلات جهانی و ملی متکی باشد، و به همین جهت است که ما اعتقاد دارم بهترین راه این تشریک مساعی در هر اجتماع، با هر رژیمی و هر سیستمی، اصول تعاونی است که ما اکنون می‌کوشیم تا آن را اساس کار اجتماع نوین خود قراردهیم.
 +
البته همان طور که ما در اجرای اصول مختلف انقلاب اجتماعی خود از دیگران تقلید نمی‌کنیم، توقع آن نیز نداریم که دیگران چشم بسته از ما پیروی کنند. من در اینجا فقط واقعیت آزمایش وسیعی را که اکنون در کشور من در راه این تحول در جریان است مطرح می‌کنم، و بر دیگران است که مفید بودن یا نبودن چنین آزمایشی را برای خود تشخیص دهند. این واقعیت این است که اکنون اجتماع ایرانی به صورتی یک پارچه و با ایمان و اعتقاد و با هیجانی بی سابقه به راهی می‌رود که در عمل نتایجی از هر حیث مثبت و درخشان برای آن در برداشته است.
  
۲۳ بهمن ماه ۱۳۵۷ سپهبد عبدالعلی بدره‌ای فرمانده نیروی زمینی شاهنشاهی و فرمانده گارد جاویدان به دست تروریست‌ها کشته شد. مجاهدین و چریک‌ها و توده‌ای‌های مسلح سپهبد بدره‌ای را در مقر فرماندهی از پشت به رگبار مسلسل بستند. ده گلوله به پیکر سپهبد بدره‌ای شلیک شد.  
+
از اصول این آزمایش، اصلاحات ارضی و سهیم شدن کارگران تا بیست درسد در سود ویژه کارخانه‌ها، و نیز ایجاد سازمان‌های متشکلی است که ما آنها را "سپاهیان انقلاب سفید ایران" نامیده‌ایم> اینها عبارتند از سه سپاه دانش، بهداشت، ترویج و آبادانی که افراد آنه به منظور آموزش بی سوادان و اشاعه اصول بهداشتی و نوسازی روستاها به دهات ایران می‌روند و اصول تمدن و پیشرفت را با خود همراه می‌برند. اکنون جوانان این سپاه‌ها، با ایمان و پشتکاری که نه تنها احترام عمیق مردم ایران را به خود جلب کرده، بلکه در مواردی مانند مورد سپاه دانش ایران شهرت و احترام بین المللی یافته است، به کار خلاقه خود در زمینه‌هایی که مربوط به هر یک از آنهاست اشتغال دارند، و با کوشش و تلاش قهرمانی خویش در سراسر کشور به صورت عالیترین مظاهر بشردوستی و خدمتگزاری به اجتماع درآمده‌اند. در این مورد، در کشوری که تا پنج سال پیش زنان آن حتی از حق رای دادن و انتخاب شدن در پارلمان محروم بودند به زودی دختران ایرانی نیز دوشادوش برادران خود در همه این تلاش‌ها شرکت خواهند جست.
 
تروریست‌ها هلیکوپتر سپهبد عیسی بقراط جعفریان فرمانده لشکر جنوب و استاندار پیشین خوزستان را که از اهواز به سوی پایگاه وحدتی در پرواز بود، در نزدیکی هفت تپه خوزستان سرنگون کردند. در این ترور سپهبد جعفریان، استوار حدادی و یک همافر کمک خلبان هلیکوپتر و دو سرنشین دیگر هلیکوپتر جان باختند.
 
  
سرلشکر بیگلری جانشین فرمانده گارد جاویدان با گلوله‌هایی که راننده اش به وی شلیک کرد جان باخت.
+
بر اساس همین تجار کلی و باتوجه به موفقیت‌های مافوق انتظاری که در این مورد با اتکا به روح بشردوستی و فداکاری افراد پاکدل خود به دست آورده‌ایم، امروز من می‌خواهم به تمام کسانی که آماده جهادی موثر در راه خدمت واقعی به عالم بشریت هستند پیشنهادی بکنم که امکان چنین خدمتی را که لابد ایدآل قلبی آنان است بدیشان می‌دهد، بی آنکه مجبور باشند برخلاف میل خود از راه سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود بگذرند.
 +
همانطور که گفتم و همه ما خوب بدین واقعیت وقوف داریم - امروزه صدها میلیون نفر از مردم جهان در سراسر روی زمین از بیماری، از گرسنگی، از جهل، از تعصبات مختلف اجتماعی رنج می‌برند. این مردم احتیاج به نیکوکاراین دارند که با فداکاری و با روح بشردوستی به یاری آنها بشتابند. صدها میلیون مرد و زن و کودک و سالخورده در شمال و جنوب و شرق و غرب جهان دیده به راه دارند تا مگر کسانی از راه محبت در رفع آلام آنها بکوشند، و من یقین دارم که به موازات آنان، میلیون‌ها نفر نیز در همین شرق و غرب و شمال و جنوب جهان هستند که در قلب خویش آرزوی این خدمت بی شایبه و انسانی را به هم نوعان خود دارند. میلیون‌ها نفر هستند که آرامش روحی و رضایت وجدانی خویش را در این می‌بینند که احساس کنند به خاطر یک ایدآل عالی زندگی می‌کنند و در تلاش خویش از یک هدف واقعا انسانی، و به همین دلیل مقدس، الهام و نیرو می‌گیرند.
 +
باتوجه بدین واقعیت، من امروز پیشنهاد می‌کنم که سپاهی به نام "لژیون خدمتگزاران بشر" بوجود آید که در آن افرادی از هر کشور، هر طبقه، هر نژاد، هر مذهب، هر جنس، هر سن، در هر وضع اجتماعی و اقتصادی، فقط با این وجه اشتراک که قسمتی از عمر خود را وقف خدمتگزاری به نوع انسان کنند شرکت داشته باشند، و چون خواه ناخواه وجود مرکزی برای اداره کلی چنین نیرویی لازم است از این لحاظ فقط به سازمان ملل متحد یعنی سازمانی که به صورت بین المللی و بشری به وجود آمده است وابسته باشند.
 
   
 
   
سرتیپ علی وفایی معاون لشکر زرهی قزوین که ساعت یک و نیم بامداد وارد تهران شده بود در خیابان شهباز از سوی تروریست‌های چریک و مجاهد به گلوله بسته شد. پیکر بی جان وی به بیمارستان جرجانی برده شد.
+
البته این راه آسانی است که بگویم وقتی که چنین سپاهی بین المللی بوجود می‌آید،حقا شایسته است که کشورهای مختلف جهان نیز قدمی ولو ناچیز در راه خلع سلاح بردارند و قسمنی از صرفه‌جویی را که بدنی ترتیب حاصل می‌کنند در اختیار این سپاه جهانی بگذارند. ولی تا وقتی که چنین روزی فرارسد، می‌توان امید داشتکه چنین اقدامی اقلا به صورت داوطلبانه انجام گیرد، یعنی نه تنها افراد و سارمان‌های بشر دوست بلکه دولت‌ها نیز ار طریق سازمان ملل به صورت عطیه به چنین لژیوینی که به خاطر سعادت نوع انسان ایجاد می‌شود کمک مالی کنند، زیرا به هر حال هزینه زندگی و کار این افراد داوطلب می‌باید از سوی سازمان ملل متحد فراهم گردد.
 
+
از دوران امپراتوری روم تا همین عصر ما لژیون‌های بسیاری به خاطر پیروزی نظامی پدیدآمده‌اند. بیایید یک بار لژیونی بین المللی به وجود آوریم که هدفش پیروزی در پیکار با دشمنان واقعی بشر یعنی با فقر، با جهل، با گرسنگی و با بی عدالتی‌های اجتماعی باشد. بگذارید تاریخ آینده گواهی دهد که نیروی معنوی خدمتگزاران بشر از قدرت هر سپاه و نیروی تخریبی هر اسلحه‌ای قوی تر و پایدارتر است. بگذارید در دنیای مادی ما، آنهایی که می‌خواهند خود را وقف خدمت به بشریت کنند به دور هم گرد آیند و صدای معنویت را به گوش سدها میلیون از برادران و خواهران بی پناه و نومید خود در سرتاسر جهان برسانند. بگذارید در تاریک خودخواهی‌ها، حسابگری‌ها، تبعیض‌ها و ستم‌ها، فروغ یزدانی از خود گذشتگی و فداکاری و نوع پرستی به دست چنین نیرویی به درخشش درآید. بگذارید این گفته سعدی، شاعر بزرگ بشریت به دست افراد تحقق یابد که:
۲۴ بهمن ماه ۱۳۵۷  سرلشکر قرنی از سوی خمینی به ریاست ستاد کل ارتش برگزیده شد. در امرداد ماه ۱۳۳۲ سرهنگ قرنی از مزدوران شوروی و همدست محمد مصدق، کسی که در کودتای مصدق در روز ۲۵ امرداد ماه فرماندار نظامی رشت بود و آماده دستگیری شاهنشاه بود. قرنی به همراه گروهی از امرا و افسران ارتش توده‌ای که سال‌ها در توطئه علیه حکومت مشروطه پارلمانی دست داشتند، و هم چنین به همراهی داریوش فروهر هموند اجرایی جبهه ملی وارد ستاد ارتش شدند و در این هنگام گروهی از تروریست‌ها و افسران توده‌ای فرتور شاهنشاه آریامهر را از بالای میز کار رییس ستاد ارتش پایین کشیدند و فرتورهای خمینی را به دیوار آویختند. قرنی گفت که پاکسازی دامنه داری در ارتش خواهد کرد و همه افسران میهن پرست و باورمند به قانون اساسی مشروطه و شاهنشاه ایران را بیرون خواهد انداخت. 
 
 
 
بیش از صد تن از افسران نیروی هوایی با شاخه‌های گل در دست با یونیفورم نظامی بر تن، برای اعلام وفاداری و همبستگی خود به خمینی در خیابان‌ها مرکزی شهر و مدرسه رفاه که خمینی در آن زندگی می‌کند رژه رفتند. چریک‌های فدایی خلق اسلحه به دست از این گروه خائن به کشور و ملت ایران محافظت می‌کردند.
 
 
 
۲۴ بهمن ماه ۱۳۵۷ از سوی سرلشکر قرنی رییس ستاد کل ارتش، سپهبد شاهپور آذر برزین همدست خمینی به سمت رییس ستاد نیروی هوایی برگزیده شد. در روز ۲۵ بهمن ماه سپهبد آذر برزین گفت اوامر امام خمینی و شورای انقلاب برای بازگرداندن نظم و بالاتر از آن  پاکسازی و کنترل بی درنگ انجام خواهد شد.
 
 
 
۲۴ بهمن ماه ۱۳۵۷ در رخداد یورش به شهربانی تبریز از سوی مجاهدین و چریک‌های فدایی هفده تن از ماموران شهربانی جانکاه به دست شورشیان به قتل رسیدند.
 
 
 
۲۵ بهمن ماه ۱۳۵۷ سرهنگ سعید عین القضاتی معاون ساواک همدان از سوی چریک و مجاهد و اسلامیون ربوده شد و به قتل رسید.
 
 
 
۲۵ بهمن ماه ۱۳۵۷ مجاهدین و چریک‌های فدایی و توده ای‌های مسلح به شهربانی تویسرکان با کشتن ده تن از ماموران شهربانی همه اسلحه‌ها و سندها و مدرک‌های موجود را چپاول کردند . در پایان شورشیان سر سرهنگ احمد ضیایی کوهی سرخی رییس شهربانی تویسرکان را از تنش جدا کردند.
 
 
 
۲۶ بهمن ماه ۱۳۵۷ ساعت بیست و سه و چهل دقیقه نخستین قربانیان دادگاه‌های انقلاب اسلامی ارتشبد نعمت اله نصیری، سپهبد مهدی رحیمی، سرلشکر رضا ناجی و سرلشکر منوچهر خسروداد به خوجه اعدام سپرده شدند. دادگاه در دبیرستان شماره ۲ علوی برگزار شد. حکم اعدام ژنرال‌های بزرگ ایران به تایید خمینی رسید و اجرا شد. از  محاکمه و اعدام ژنرال‌ها فیلمبرداری شد. ابراهیم یزدی خودش دست راست ژنرال رحیمی که با هر بار با آوردن نام شاهنشاه سلام نظامی می‌داد را از بازو قطع کرد. در فرتورها نیز دست بریده که در کنار پیکر بی جان ژنرال رحیمی نهاده شده به روشنایی آشکار است.
 
 
 
۲۷ بهمن ماه ۱۳۵۷ گارد شاهنشاهی و گارد جاویدان منحل گردید. افسران و درجه داران و کارمندان و سربازان گارد به نیروی زمینی جا به جا شدند. دولت امریکا اعلام کرد که رژیم تازه ایران را به رسمیت می‌شناسد. به دنبال آمریکا آلمان غربی، فرانسه، عراق، جمهوری خلق کره، لیبی، پاکستان رژیمی را که هنوز معلوم نیست به رسمیت شناختند.
 
 
۲۸ بهمن ماه ۱۳۵۷ سپهبد ایرج مقدم رییس تسلیحات ارتش در پهنه صنایع نظامی ارتش در سلطنت آباد کشته شد.
 
 
 
۲۸ بهمن ماه ۱۳۵۷ یاسر عرفات رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین و رهبر تروریست‌های جهان به همراه ۵۹ تن از همراهان خود با یک هواپیمای اختصاسی ساعت ۱۷ به تهران رسید و از سوی چند تن از افراد کمیته انقلاب و محمود فیروزی قائم مقام سازمان هواپیمایی کشور مورد پیشباز قرارگرفت. همراهان عرفات یک گروه پزشکی و گارد محافظین  بی درنگ از فرودگاه مهرآباد به دیدار خمینی شنافتند. انبوهی از سازمان تروریستی مجاهدین خلق هنگام ورود عرفات به اقامتگاه خمینی در مدرسه علوی به پیشباز آمده بودند. ساعت بیست و سی دقیقه  با خمینی و مترجم عربی به زبان پارسی دیدار و گفتگو کرد که  یک ساعت و نیم به درازا کشید. آخوندها خلخالی، ربانی شیرازی، صانعی و ابراهیم یزدی و هانی الحسن در این دیدار در کنار عرفات و خمینی بودند. عرفات یک سرود فلسطینی به نام « خدایا چقدر عظیم است کار خمینی » را به خمینی پیشکش کرد. خمینی از عرفات برای تربیت تروریست‌ها و کمک در کشتار ایرانیان در رویداد ۱۷ شهریور ماه و در درازای انقلاب اسلامی سپاسگزاری کرد. خبرگزاری فرانسه به نقل از هفته نامه الفاح العربی نوشت یاسر عرفات میان انقلاب ایران و اتحاد شوروی نقش واسطه را داشته است. شوروی در آغاز از بوجود آوردن یک جمهوری اسلامی بیمناک بود اما عرفات در این باره به الکساندر سولداتف سفیر شوروی در لبنان اطمینان‌هایی داد و تقویت پیوندهای بازرگانی و اقتصادی شوروی با ایران جمهوری اسلامی شده و پشتیبانی آرمان‌های آن کشور در میان اعراب و صحنه بین المللی را ضمانت کرد و تردیدهای وی را از میان برداشت.  شوروی یکی از پایه‌های پشتیبانی تروریست‌های کنفدراسیون و فلسطین در ایران بود.
 
 
 
۱ اسفند ماه ۱۳۵۷ ساعت ۲ و پنجاه دقیقه بامداد سرلشکر پرویز امین افشار فرمانده تیپ لشکر گارد شاهنشاهی، سرلشکر نعمت الله معتمدی فرمانده تیپ زرهی قزوین و فرماندار نظامی این شهر، سرتیپ منوچهر ملک معاون سرلشکر معتمدی و سرتیپ حسین همدانیان رییس سازمان اطلاعات و امنیت کرمانشاه بر پشت بام مدرسه علوی جای زندگی خمینی تیرباران شدند.
 
 
 
  
 +
تو کز محنت دیگران بی غمی
  
 +
نشاید که نامت نهند آدمی
  
 +
https://mashruteh.org/wiki/index.php...
 
</onlyinclude>
 
</onlyinclude>
  
 
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]
 
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۲۸


ShahanshahUSPresidentJohnson1347J.jpg
تمبر دهمین سالگرد لژیون خدمتگزاران بشر
ShahanshahUSPresidentJohnson1347.jpg
شاهنشاه در دانشگاه هاروارد در سخنرانی خود پیشنهاد بنیاد "لژیون خدمتگزاران بشر" را می دهند
ShahanshahSpeechHarvardUni1347.jpg
ShahanshahSpeechHarvardUni1347h.jpg
ShahanshahSpeechHarvardUni1347b.jpg
ShahanshahUSSenateUNV1347a.jpg
ShahanshahUSSenateUNV1347b.jpg
ShahanshahAryamehrUNV1349d.jpg
ShahanshahAryamehrUNV1349f.jpg

روز لژیون خدمتگزاران بشر ۲۳ خرداد ماه

تصمیم قانونی دایر به نام‌گذاری روز ۲۳ خرداد به نام روز لژیون خدمتگزاران بشر - مصوب ۸ بهمن ۱۳۴۹ مجلس شورای ملی و ۲۸ بهمن ۱۳۴۹ مجلس سنا – این قانون در تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۴۹ به توشیح محمدرضا شاه پهلوی رسید. روز ۲۳ خرداد که مصادف با ایراد بیانات حکیمانه اعلیحضرت همایون محمدرضا پهلوی شاهنشاه آریامهر مبنی بر تشکیل لژیون خدمتگزاران بشر در دانشگاه هاروارد است روز لژیون خدمتگزاران بشر (‌داوطلبان ملل متحد برای عمران و توسعهUnited Nation Volunteers ) نامیده می‌شود.

سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در دانشگاه هاروارد در بنیانگذاری سازمان خدمتگزاران حقوق بشر سازمان ملل متحد ۲۳ خرداد ماه ۱۳۴۷

آقای رییس دانشگاه، خانم‌ها و آقایان

از دریافت دکترای افتخاری دانشگاه شما کمال خوشوقتی و افتخار را دارم. باید بگویم که این مقام عالی علمی که از طرف کهنسالترین دانشگاه امریکا به من اهدا می‌شود برایم ارزشی استثنایی دارد، زیرا اکنون بیش از ۳۳۰ سال است این دانشگاه شخصیت‌های ممتاز در زمینه‌های مختلف کوشش‌های انسانی پرورش داده است.

باتوجه بدین واقعیت، من امروز پیشنهاد می‌کنم که سپاهی به نام "لژیون خدمتگزاران بشر" بوجود آید که در آن افرادی از هر کشور، هر طبقه، هر نژاد، هر مذهب، هر جنس، هر سن، در هر وضع اجتماعی و اقتصادی، فقط با این وجه اشتراک که قسمتی از عمر خود را وقف خدمتگزاری به نوع انسان کنند شرکت داشته باشند، و چون خواه ناخواه وجود مرکزی برای اداره کلی چنین نیرویی لازم است از این لحاظ فقط به سازمان ملل متحد یعنی سازمانی که به صورت بین المللی و بشری به وجود آمده است وابسته باشند

و خوشوقتم بگویم که قسمتی از آن را گنجینه میراث فرهنگی کشور خود من به صورت کتاب‌های خطی و چاپی فارسی تشکیل می‌دهد - کانونی است که مدارک قریحه و نبوغ آفریننده بشری را در رشته‌های مختلف علمی و ادبی و فکری یک جا گردآورده است و از این راه به صورت مظهر معنوی آن دنیایی درآمده است که ما در آرزوی تحقق آنیم، دنیایی که در آن همه اندیشه‌ها و نیروهای مثبت و خلاقه، دور از جدایی‌های جغرافیایی و نژادی و مذهبی و زبانی، دست در دست یکدیگر داده و در لوای حقیقتی بالاتر از همه این جدایی‌ها واحدی پدید آورده باشند که قبل از هر چیز مربوط به جامعه بشری باشد. چنین جامعه‌ای خواه ناخواه به وجود خواهد آمد، زیرا جبر تاریخ است که چنین ایجاب می‌کند. سیر تکاملی تمدن بشری، امروز طوری است که ما می‌توانیم دورنمای این دنیای آینده را به خوبی در افق ببینیم بی آنکه در این مورد به دوربین‌های نجومی احتیاجی داشته باشیم. در این صورت، هم منطق و عقل سلیم و هم نیک اندیشی و وجدان بشری به ما حکم می‌کند که استقرار چنین جامعه‌ای را هر قدر ممکن باشد تسهیل کنیم، تا جامعه سالمی بوجود آید که اجزای آن یعنی فرزندان ما و نوادگان ما برای همیشه از ابتلائات اجتماعی کنونی ما و رنج‌های روحی و جسمی که ما با آنها دست بگریبانیم خلاص شده باشند.

چرا امروزه ما با این رنج‌ها دست بگریبانیم؟ برای اینکه متاسفانه جامعه کنونی ما، به خلاف آن اجتماعی که دورنمای آن را در برابر خویش داریم، جامعه‌ای بیمار است و این بیماری در تمام سطح‌های آن به چشم می‌خورد: چه در سطح بین‌المللی، چه در سطح ملی، چه حتی در سطح‌های شهری و خانوادگی.

البته مقصودم این نیست که این بیماری فقط امروز به وجود آمده است. آنچه جامعه کنونی بشری را دچار تشنج و پریشانی می‌کند، زاده عواملی است که ریشه مزمن دارند. محرومیت‌ها، تبعیض‌ها، ستمگری‌ها، تعصبات، کینه توزی‌ها و دشمنی‌ها، فقر، جهل، گرسنگی، بیسوادی همه اینها بیماری‌هایی است که از گذشته برای ما به ارث رسیده است. منتها تفاوت اساسی وضع امروز ما با گذشته این است که اکنون ما دریافته‌ایم وجود این آفات امری طبیعی و اجتناب ناپذیر نیست، درست به همان ترتیب که دریافته‌ایم بیماری‌هایی از قبیل وبا و طاعون بلایایی آسمانی و غیرقابل اجتناب نیستند . البته توجه بدین واقعیت، برای نوع انسان نگرانی و اضطرابی پدید آورده است که اتفاقا همان مایه نجات او است. تا وقتی که پدران ما امری طبیعی می‌دانستند که در صورت بروز وبا و یا طاعون خود را به دست تقدیر بسپارند و در انتظار مرگ بنشینند، طبعا حس سرکشی و عصیانی نیز نداشتند. ولی ما اکنون این عصیان را داریم، زیرا به خلاف آنها این بیماری را با همه وحشتزایی آنها چاره‌پذیر نمی دانیم و به همین جهت پیشاپیش به سراغ پیشگیری می‌رویم و در هنگام بروز اپیدمی، تمام افراد جامعه را برای مبارزه به آن بسیج می‌کنیم. نتیجه این نگرانی و این عصیان، این است که امروزه نوع بشر تقریبا گریبان خود را از این بلایا خلاص کرده است. اگر این حقیقت در مورد بیماری‌های جسمی صادق است، به همان اندازه می‌تواند در مورد بیماری‌های اجتماعی نیز صادق باشد، بدین دلیل ساده که هم اکنون نتایج موفقیت‌های بشری را در قسمتی از این زمینه‌ها به چشم می‌بینیم. مثلا قرن‌های دراز دنیای ما شاهد جنگ‌های خونین مذهبی بود که به نظر امری نه تنها طبیعی بلکه مقدس جلوه می‌کرد، اما اکنون بشر بدین حقیقت اعتقاد یافته است که همه مردم جهان، آفریدگان یک خداوندند و هر کدام حق دارند او را به صورتی که مایلند پرستش کنند. اگر در منشور ملل متحد تصریح شده است که افراد بشر درین مورد حق مساوی دارند، نه برای آن است که این منشور خواسته باشد این حق را به جامعه بشری تلقین کرده باشد، بلکه برای آن است که واقعیتی را بیان کند که بشر امروزی آن را قبول کرده است.

به همین ترتیب روزگاری وجود رژیم‌های استعماری امری طبیعی به نظر می‌رسید، زیرا منطق رایج این بود که دولت‌های زورمند ملل ضعیف تر را به زیر سلطه خود درآورند و آنها را به نفع خویش استثمار کنند. ولی امروز نه فقط ضعیفان چنین استثماری را طبیعی و اجتناب ناپذیر نمی دانند، بلکه حتی قسمت اعظم از دولت‌های استعماری سابق خود نیز به عدم امکان ادامه این وضع پی برده و آن را برای همیشه کنار گذاشته‌اند. بنابراین اگر اجتماع امروزی ما از گذشته مضطرب تر و آشفته تر است، برای این است که در عین آنکه به دردهای خود پی برده بدین حقیقت نیز پی برده است که هیچک از این دردها اجتناب ناپذیر نیستند، و لاجرم باید به عنوان یک بیماری راه درمان آنها را جستجو کرد. نگرانی و اضطراب بشر امروز، در واقع محرک آن تلاش مقدس است که باید جامعه انسانی را در زمینه اجتماعی نیز مانند زمینه جسمانی به صورت جامعه‌ای تندرست درآورد. متاسفانه این تلاش‌ها همیشه صورتی سنجیده و منطقی ندارد، و در نتیجه در بسیاری از موارد از طرف افراد مختلف به صورت عصیان‌ها و خشونت‌ها، یا به صورت سرخوردگی‌ها و واکنش‌های منفی بروز می‌کند. این عکس العمل‌ها بهر حال منعکس کننده این حقیقتند که این افراد از هر زاویه‌ای که به جامعه ما نگاه کنند آن را جامعه‌ای بیمار خواهند یافت.

فی المثل در عالیترین سطح، یعنی در سطح جهانی چه می‌بینند؟ یک جامعه بشری را که قانونا و اخلاقا همه افراد آن با حق مساوری به دنیا آمده‌اند، ولی عملا در آن عده کثیری از گرسنگی می‌میرند و عده قلیلی نمی دانند از فرط سیری چه کنند و دنیایی را می‌بینند که بین یک عده ملل مرفه و یک عده خیلی زیادتر ملل فقیر تقسیم شده است، دنیایی که در آن عایدی ملی ۵۰ درسد جمعیت دنیا فقط ۱۰ درسد عایدی جهانی، و در مقابل عایدی ملی ۴ درسد از همین جمعیت ۴۰ درصد عایدی جهانی است، دنیایی که در آن بر اثر کم غذایی مزمن که اکنون تقریبا سه ربع مردم جهان گرفتار آنند، از ۶۰ میلیون نفر که سالانه می می‌زند مرگ ۳۰ تا ۴۰ میلیون نفر ناشی از اثرات کم غذایی و تغذیه ناقص است، و این مسئله‌ای است که امروز برای سدها میلیون نفر از مردم جهان مسئله اصلی یعنی مسئله مرگ و زندگی است. به موازات مسئله گرسنگی، مسئله بیماری به چشم می‌خورد. آمار رسمی حکایت می‌کند که در حالی که امروزه نسبت مرگ و میر در امریکای لاتین ۱۷ درسد و در افریقا و آسیا ۲۵ تا ۳۰ درسد است. نسبت مرگ و میر کودکان در ایالات متحده ۳۰ در هزاررال و همین نسبت در افریقا ۲۰۰ تا ۲۵۰ در هزار است. حد متوسط عمر که در امریکای شمالی و اروپای غربی در حدود ۷۰ سال است در آسیا و امریکای لاتین کمتر از ۴۰ سال، و در برخی کشورهای افریقایی و آسیایی حتی کمتر از ۳۲ سال است.

آیا می توانیم امیدوار باشیم که لااقل این تفاوت فاحش در حال از بین رفتن است؟ متاسفانه واقعیت درست از عکس این حکایت می‌کند. شاید در این مورد تذکر گزارش دبیرکل سازمان ملل متحد کافی باشد که "فقر و بیماری بیشتر مردمان کشورهای در حال رشد جهان رو به فزونی است. در این گزارش پیش بینی می شود که در سال ۱۹۷۰ شمار بیکاران و مردان و زنانی که از بیماری و گرسنگی رنج خواهند برد به مراتب بیش از امروز باشد." نتیجه این وضع، آن مشکل اساسی است که غالبا بدان اشاره شد و در کنفرانس‌های مختلف بین المللی به ویژه در آخرین کنفرانسی که اخیرا در دهلی نو برگزار شد به تفصیل مورد بحث قرارگرفته است. این مشکل این است که در وضع کنونی نه تنها فاصله ملل غنی و فقیر کم نمی‌شود، بلکه این فاصله روز به روز زیادتر می‌شود.

اخیرا دبیرکل سازمان ملل گزارش داد که بین سال‌های ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۲ در حالی که درآمد سالانه در کشورهای پیشرفته در حدود ۱۰۰ دلار افزایش یافته، این رقم برای کشورهای در حال رشد حتی به ۵ دلار هم نرسیده است . در مورد مسئله خطیر بی سوادی، وضع به هیچوجه بهتر از این نیست. طبق آماری که توسط یونسکو تهیه شده در حال حاضر بیش از ۷۰۰ میلیون بزرگسال بیسواد و بیش از یک میلیارد نفر بیسواد به طور کلی در روی زمین وجود دارند که از آن‌ها ۹۰ درسد ساکن افریقا و آسیا و امریکای لاتین هستند، و این وضعی است که نه تنها از لحاظ اخلاقی و انسانی وحشتناک است، بلکه صرفا از لحاظ اقتصادی نیز یک سرمایه عظیم بشری را بر اثر جهل و بی اطلاعی توده‌های وسیعی از مردم جهان بی حاصل می‌گذارد.

ترازنامه مجموع این آمارها و این واقعیت‌ها چه نشان می‌دهد؟ در یک طرف یک عده از مردم جهان راکه از رفاه اقتصادی، از بهداشت کامل، از غذای خوب، از دانش پیشرفته، از سطح زندگی عالی برخوردارند، در طرف دیگر توده عظیم مردمی دیگر را که با فقر، گرسنگی، بیماری، جهل و سطح زندگی کمتر از حداقل لازم دست بگریبانند. آیا براستی می‌توان گفت این دسته دوم نیز ار همان افراد انسانی هستند که خداوند آنها را اشرف مخلوقات نامیده است؟ در آغاز قرن گذشته، شاعر بزرگ انگلیسی سموئل کلریج گفت: اعلا خد ارتقای بشری و شکوه نیمروزی ما، عبارت از این است که بدانیم ما اجزای یک کل اعجاب انگیزیم. ولی آیا وجدانا می‌توانیم قبول کنیم که آن فد مرفه، تندرست، سیر و باسواد بشری با این آدم ناتوان، گرسنه و بیسواد، هر دو عضو متساوی الحقوق یک واحد هستند؟ این است دورنمایی که یک فرد با حسن نیت، در یک نظر کلی به سطح بین المللی جامعه بشری در برابر خود می‌بیند. اما در سطح ملی و حتی در سطح‌های شهری و خانوادگی نیز وضع غالبا بهتر از این نیست. تبعیضات نژادی، امتیازات طبقاتی، بی عدالتی‌های اجتماعی، تجاوز به آزادی‌های فردی هنوز در بسیاری از نقاط جهان رواج دارد. طرز تربیت صحیح نیست و به احتیاجات روحی افراد توجه کافی نمی‌شود. البته نباید این واقعیت را فراموش کنیم که اگر ما از توجه به بیماری اجتماع خویش ناراحت هستیم، اگر دنیا را تا حد زیادی تاریک می‌بینیم و مشاهده بی عدالتی‌ها و آلامی که نوع بشر با آنها دست به گریبان است ما را رنج می‌دهد، باید خواه ناخواه این فکر در ما بوجود آید که در برابر این رنج عمومی ناراحتی‌ها و رنج‌های خصوصی خود ما، چه در سطح خانوادگی و چه حتی در سطح شهری و مملکتی درجه دوم اهمیت را دارد، و وقتی "جزء" می‌تواند اصلاح شود که قبلا "کل" اصلاح شده باشد.

نتیجه تمام این مظاهر بیماری که در جامعه ما به چشم می‌خورد ایجاد حس سرخوردگی در نزد بسیاری از افراد است که آرزوی دنیای بهتر و جامعه‌ای سعادتمندتر را دارند و انسانی را می‌خواهند که به قول کنفوسیوس "فارغ از اضطراب، فارغ از تردید، فارغ از ترس" باشد. در این جاست که این افراد، بر حسب روحیه و بر حسب تربیت خود به دو طبقه متفاوت تقسیم می‌شوند: یک عده به دنبال مبارزه مثبت می‌روند تا از راه فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی، از راه فعالیت‌های علمی و یا فرهنگی، از راه فعالیت‌های اقتصادی و از راه‌های مشابه دیگر سعی در تعدیل وضع اجتماع و تبدیل آن به جامعه‌ای بهتر و سالمتر کنند، ولی عده‌ای دیگر به علت سرخوردگی راه منفی در پیش می‌گیرند. می‌کوشند تا ارتباط خود را با همه مقررات و سنن اجتماع قطع کنند، فقط بدین منظور که عصیان منفی خویش را نسبت به مقررات اجتماع از این راه بروز داده باشند. با این همه، راه خدمتگزاری واقعی به اجتماع و به عالم بشریت به روی این دسته از افراد نیز بسته نیست، زیرا اینان اگر هم نخواهند یا نتوانند خود را با سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود تطبیق دهند باز می‌توانند ار راه‌های بی واسطه تر و شاید کوتاه تر در نیل به هدف اصلی خویش بکوشند . باید تذکر دهم که مراد من از اشاره به سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود هیچیک از مرام‌های انعطاف ناپذیر و خشک سیاسی یا اقتصادی نیست، زیرا اصلی که ما در کشور خویش آن را به صورت یک واقعیت پذیرفته‌ایم این است که با پیشرفت عظیم علم و صنعت و با اکتشافات و اختراعات بی شمار، و با دورنمای قدرت روزافزون تکنوبوزی و تاثیر آن در جامعه بشری، دیگر بسیاری از افکار و اصول سیاسی و "ایسم"‌های گوناگونی که در گذشته به عنوان حقایق جاودانی و تغییرناپذیر به ما عرضه شده‌اند کهنه شده و جوابگوی نیازمندی‌های امروزی جامعه بشری نیستند. بر اساس این اعتقاد، ما در انقلاب اجتماعی همه جانبه کشور خودمان در سالیان اخیر این راه راه برگذیدیم که به جای پیروی از مقرراتی غیرقابل انعطاف، از میان همه اصول و مرام‌های موجود آنچه را برای خود مناسبتر تشخیص دهیم و بیشتر پاسخگوی احتیاجات خویش بیابیم برگزینیم، و در خارج از این مرام‌ها و اصول نیز عواملی را که مفید یا ضروری بدانیم خودمان با توجه به شرایط و مقتضیات ملی ابداع کنیم، و از ترکیب همه اینها برنامه تحول ملی خود را به صورتی که هر چه بیشتر و کاملتر بتواند منافع مادی و معنوی ما را تامین نماید طرح و تدوین کنیم و آن را مورد اجرا قراردهیم. البته اصولی هست که ما آنها را در هر شرایطی اصولی غیرقابل تغییر می‌شماریم. اولین این اصول احترام به شخصیت فرد و ایمان بدین حقیقت است که فرد برده دولت نیست، بلکه این دولت است که باید خدمتگزار افراد مملکت باشد. اصل دیگر این است که منابعی که خداوند - که ما عمیقا بدو اعتقاد داریم - خلق فرموده و آنها را در اختیار بشر قرارداده است بی آنکه خود افراد در این مورد زحمتی کشیده و تلاشی کرده باشند، از قبیل جنگل‌ها و مراتع و آب‌ها و به طور کلی ثروت‌های بزرگ طبیعی که مالکیت فردی آنها می‌تواند جنبه استثماری پیدا کند، نمی‌توانند به افراد معین تعلق داشته باشند، بلکه مال جامعه هستند. غیر از این اصولی که پایه‌های انقلاب اجتماعی ما هستند و از نظر ما حقایقی تغییرناپذیرند، سایر امور چون مربوط به پیشرفت‌های علمی و تکنولوژی هستند نه تنها می‌توانند تغییر کنند، بلکه اصولا باید تغییر کنند، تا از این راه سیر تکاملی بشر بتواند به راه خود ادامه دهد و به اصطلاح "درجا" نزند.

این سیر تکاملی جامعه بشری یک شرط اصلی و قطعی دارد، و آن این است که به هر حال می‌باید بر پایه همکاری هر چه بیشتر جوامع بشری و بر اساس تفاهم متقابل و اشتراک مساعی عمومی در رفع مشکلات جهانی و ملی متکی باشد، و به همین جهت است که ما اعتقاد دارم بهترین راه این تشریک مساعی در هر اجتماع، با هر رژیمی و هر سیستمی، اصول تعاونی است که ما اکنون می‌کوشیم تا آن را اساس کار اجتماع نوین خود قراردهیم. البته همان طور که ما در اجرای اصول مختلف انقلاب اجتماعی خود از دیگران تقلید نمی‌کنیم، توقع آن نیز نداریم که دیگران چشم بسته از ما پیروی کنند. من در اینجا فقط واقعیت آزمایش وسیعی را که اکنون در کشور من در راه این تحول در جریان است مطرح می‌کنم، و بر دیگران است که مفید بودن یا نبودن چنین آزمایشی را برای خود تشخیص دهند. این واقعیت این است که اکنون اجتماع ایرانی به صورتی یک پارچه و با ایمان و اعتقاد و با هیجانی بی سابقه به راهی می‌رود که در عمل نتایجی از هر حیث مثبت و درخشان برای آن در برداشته است.

از اصول این آزمایش، اصلاحات ارضی و سهیم شدن کارگران تا بیست درسد در سود ویژه کارخانه‌ها، و نیز ایجاد سازمان‌های متشکلی است که ما آنها را "سپاهیان انقلاب سفید ایران" نامیده‌ایم> اینها عبارتند از سه سپاه دانش، بهداشت، ترویج و آبادانی که افراد آنه به منظور آموزش بی سوادان و اشاعه اصول بهداشتی و نوسازی روستاها به دهات ایران می‌روند و اصول تمدن و پیشرفت را با خود همراه می‌برند. اکنون جوانان این سپاه‌ها، با ایمان و پشتکاری که نه تنها احترام عمیق مردم ایران را به خود جلب کرده، بلکه در مواردی مانند مورد سپاه دانش ایران شهرت و احترام بین المللی یافته است، به کار خلاقه خود در زمینه‌هایی که مربوط به هر یک از آنهاست اشتغال دارند، و با کوشش و تلاش قهرمانی خویش در سراسر کشور به صورت عالیترین مظاهر بشردوستی و خدمتگزاری به اجتماع درآمده‌اند. در این مورد، در کشوری که تا پنج سال پیش زنان آن حتی از حق رای دادن و انتخاب شدن در پارلمان محروم بودند به زودی دختران ایرانی نیز دوشادوش برادران خود در همه این تلاش‌ها شرکت خواهند جست.

بر اساس همین تجار کلی و باتوجه به موفقیت‌های مافوق انتظاری که در این مورد با اتکا به روح بشردوستی و فداکاری افراد پاکدل خود به دست آورده‌ایم، امروز من می‌خواهم به تمام کسانی که آماده جهادی موثر در راه خدمت واقعی به عالم بشریت هستند پیشنهادی بکنم که امکان چنین خدمتی را که لابد ایدآل قلبی آنان است بدیشان می‌دهد، بی آنکه مجبور باشند برخلاف میل خود از راه سازمان‌های سیاسی و اجتماعی موجود بگذرند. همانطور که گفتم و همه ما خوب بدین واقعیت وقوف داریم - امروزه صدها میلیون نفر از مردم جهان در سراسر روی زمین از بیماری، از گرسنگی، از جهل، از تعصبات مختلف اجتماعی رنج می‌برند. این مردم احتیاج به نیکوکاراین دارند که با فداکاری و با روح بشردوستی به یاری آنها بشتابند. صدها میلیون مرد و زن و کودک و سالخورده در شمال و جنوب و شرق و غرب جهان دیده به راه دارند تا مگر کسانی از راه محبت در رفع آلام آنها بکوشند، و من یقین دارم که به موازات آنان، میلیون‌ها نفر نیز در همین شرق و غرب و شمال و جنوب جهان هستند که در قلب خویش آرزوی این خدمت بی شایبه و انسانی را به هم نوعان خود دارند. میلیون‌ها نفر هستند که آرامش روحی و رضایت وجدانی خویش را در این می‌بینند که احساس کنند به خاطر یک ایدآل عالی زندگی می‌کنند و در تلاش خویش از یک هدف واقعا انسانی، و به همین دلیل مقدس، الهام و نیرو می‌گیرند. باتوجه بدین واقعیت، من امروز پیشنهاد می‌کنم که سپاهی به نام "لژیون خدمتگزاران بشر" بوجود آید که در آن افرادی از هر کشور، هر طبقه، هر نژاد، هر مذهب، هر جنس، هر سن، در هر وضع اجتماعی و اقتصادی، فقط با این وجه اشتراک که قسمتی از عمر خود را وقف خدمتگزاری به نوع انسان کنند شرکت داشته باشند، و چون خواه ناخواه وجود مرکزی برای اداره کلی چنین نیرویی لازم است از این لحاظ فقط به سازمان ملل متحد یعنی سازمانی که به صورت بین المللی و بشری به وجود آمده است وابسته باشند.

البته این راه آسانی است که بگویم وقتی که چنین سپاهی بین المللی بوجود می‌آید،حقا شایسته است که کشورهای مختلف جهان نیز قدمی ولو ناچیز در راه خلع سلاح بردارند و قسمنی از صرفه‌جویی را که بدنی ترتیب حاصل می‌کنند در اختیار این سپاه جهانی بگذارند. ولی تا وقتی که چنین روزی فرارسد، می‌توان امید داشتکه چنین اقدامی اقلا به صورت داوطلبانه انجام گیرد، یعنی نه تنها افراد و سارمان‌های بشر دوست بلکه دولت‌ها نیز ار طریق سازمان ملل به صورت عطیه به چنین لژیوینی که به خاطر سعادت نوع انسان ایجاد می‌شود کمک مالی کنند، زیرا به هر حال هزینه زندگی و کار این افراد داوطلب می‌باید از سوی سازمان ملل متحد فراهم گردد. از دوران امپراتوری روم تا همین عصر ما لژیون‌های بسیاری به خاطر پیروزی نظامی پدیدآمده‌اند. بیایید یک بار لژیونی بین المللی به وجود آوریم که هدفش پیروزی در پیکار با دشمنان واقعی بشر یعنی با فقر، با جهل، با گرسنگی و با بی عدالتی‌های اجتماعی باشد. بگذارید تاریخ آینده گواهی دهد که نیروی معنوی خدمتگزاران بشر از قدرت هر سپاه و نیروی تخریبی هر اسلحه‌ای قوی تر و پایدارتر است. بگذارید در دنیای مادی ما، آنهایی که می‌خواهند خود را وقف خدمت به بشریت کنند به دور هم گرد آیند و صدای معنویت را به گوش سدها میلیون از برادران و خواهران بی پناه و نومید خود در سرتاسر جهان برسانند. بگذارید در تاریک خودخواهی‌ها، حسابگری‌ها، تبعیض‌ها و ستم‌ها، فروغ یزدانی از خود گذشتگی و فداکاری و نوع پرستی به دست چنین نیرویی به درخشش درآید. بگذارید این گفته سعدی، شاعر بزرگ بشریت به دست افراد تحقق یابد که:

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

https://mashruteh.org/wiki/index.php...