حقوق انسانی و شهروندی در قانون اساسی مشروطه

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۸:۴۰ توسط Bellavista1 (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
درگاه قانون اساسی مشروطه ایران درگاه انقلاب مشروطه

قانون اساسی مشروطه

اصل دوم متمم قانون اساسی
اعلامیه حقوق انسانی و شهروندی دست‌آورد انقلاب فرانسه
قانون اساسی فرانسه دست‌آوردانقلاب فرانسه
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری نخست
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره نخست

قانون اساسی چیست؟

تاریخ بشریت بسیار با دیکتاتوری‌های دینی دست و پنجه نرم کرده است. در پانصد سال پیشتر اروپا مردم خود را از دیکتاتوری دینی با یک گفتگوی سیاسی که به دان روشنگری می‌گویند آزاد کردند. دست‌آورد این گفتگوی سیاسی حکومت سکولار شد که در آن دین و کسانی که خود را نمایندگان دین می‌نامند می‌توانند باور خود را با بهره‌وری از آزادی بیان در این کشورها بیان نمایند، ولی پروانه ندارند که حکومت کنند یا رهبر شوند. قدرت از سوی ملت داده می‌شود. ملت است که تصمیم می‌گیرد که چه کسی حکومت کند. این پایه یک حکومت سکولار است. مردم ایران مانند مردمان دیگر در گیتی حکومت سکولار می‌خواهند. خواست حکومت سکولار به معنای ضد دین بودن نیست بلکه خواست یک ملت برای داشتن حکومتی است که از جان ملت نگاهبانی می‌کند، آزادی می‌دهد، مالکیت مردم را محترم می‌شمارد و برای حفظ تندرستی و رفاه ملت کار می‌کند. این اصول ربطی به دین ندارد. یعنی سکولار است. به جدایی دین از حکومت سکولاریسم گفته می‌شود.

سکولار به معنای دنیایی زمینی است که خلاف آن دنیای آسمانی است. حکومت سکولار به معنای بی دینی نیست بلکه جدا کردن راه این دو از هم می‌باشد. یعنی حکومت و دولت به کارهای دنیایی می‌پردازند و سازمان‌های دینی مانند کلیسا به کارهای آسمانی و معنویات و به آفریدگار و فرستاده‌هایش و اصول دین می‌پردازند.

ژان ژاک روسو و قرارداد اجتماعی و اصول حقوق سیاسی

ایده حکومت سکولار به ژان ژاک روسو فیلسوف فرانکوفون سویسی بر می‌گردد.[۱] روسو در سال ۱۷۶۲ میلادی برابر با ۱۱۴۱ خورشیدی کتابی نوشت با فرنام "قرارداد اجتماعی و اصول حقوق سیاسی" .[۲] در این کتاب قرارداد اجتماعی روسو نوشت: قدرت سیاسی قانونی تنها از اراده ملت ناشی می‌شود. هر رژیم سیاسی و اجتماعی باید دست‌آورد همداستانی آزاد و قرارداد میان مردم باشد.

پرسش این است که چه کسی می‌تواند بر چه پایه‌ای بر دیگران حکومت کند؟ در آن زمان اروپاییان بر این باور بودند که کینگ[۳] از سوی خدا برگزیده شده است و با موافقت خدا حکومت می‌کند. این گفتگو به ولایت فقیه شباهت دارد. در جایی که در بالای قدرت - کینگ نیست بلکه رهبر است. جمله‌ای که در قانون اساسی جمهوری اسلامی آورده شده است: مجاری الامور. بید العلماء بالله الامناء علی حلاله و حرامه: قدرت در دست فقها که الله را می‌شناسند و آگاهی درباره حلال و حرام دارند.

ژان ژاک روسو می‌گوید که دقیقا این اشتباه است. روسو بر این باور است که قدرت در دست مردم است و مردم میان خودشان قرارداد می‌بندند که چه کسی قدرت را به دست بگیرد. این قرارداد را "قانون اساسی" نیز می‌گویند. در قانون اساسی دقیقا نوشته می‌شود که دولت باید بر پایه خواست و رفاه مردم کار کند. چگونه قدرت به دولت داده می‌شود. نخست باید نمایندگانی برگزیده شوند. هم‌چنین چگونگی برگزیدن نمایندگان، چگونگی تشکیل دولت از سوی پارلمان؛ چگونگی نوشتن قوانین، قوانینی که دولت اجرا کننده آن است و چگونگی کار قضاوت دادگستری بر پایه قانون تصویب شده روشن خواهند کرد. اینکه حکومت چگونه باشد را نیز مردم تصمیم می‌گیرند. زمانی که حکومت آنچه را که خواست ملت است انجام ندهد، بر مبنای "قانون اساسی" مردم حق دارند که تغییر رژیم بدهند. در انقلاب مشروطه، ستارخان و باقر خان پیش از انقلاب رهبر نبودند بلکه در درازای انقلاب مشروطه خود جوش رهبر شدند.

از کجا این ایده پیدا شد که همه قدرت از سوی ملت داده می‌شود؟ این ایده را جان لاک فیلسوف انگلیسی[۴] در کتاب "دو رساله"[۵]درباره حکومت نوشت:

« ... این درست که همه انسان‌ها برابر آفریده شده‌اند و خداوند به انسان حق داده است حق زندگی کردن، حق آزاد بودن و حق جستجوی خوشبختی (ملکیت و). برای اینکه این حقوق نگاهبانی شوند، مردم دولت و حکومت را درست کردند و نه خداوند. پیدایش دولت و حکومت بر پایه اراده این انسان هاست. سند این داستان آفرینش انسان از سوی خداست که ما از او جدا شده‌ایم. در آفرینش جهان در کتاب مقدس ۱-۲۷ می‌گوید پس خدا انسان را شبیه خود آفرید. ایشان را زن و مرد آفرید. این ایده که خداوند انسان را شبیه خود آفرید برای جان لاک بدین معنا بود که آفریننده انسان را با خرد خلق کرده زیرا شبیه خود آفریده و زن و مرد را آفرید. با توجه به اینکه انسان از سوی خداوند آفریده شده است جان لاک نتیجه می‌گیرد که انسان به خداوند تعلق دارد و هیچ انسان دیگری حق ندارد این تملک را نابود کند. حق نخستینی که انسان از خداوند گرفته است اینست که زنده باشد و زندگی کند و از این حق زندگی جان لاک نتیجه می‌گیرد که انسان حق تندرستی آزادی و مالکیت را دارد. زیرا بدون تندرستی و آزادی و مالکیت زندگی امکان ندارد.... »

امانوئل کانت و روشنگری

چه می‌شود که گروهی می‌گویند ما به شما حکومت می‌کنیم زیرا شما نمی‌فهمید مانند اصل ولایت فقیه یا حزب کمونیست حزب توده در ایران. چه می‌شود که برخی خود را رهبر می دانند و به دیگران می‌گویند من راه را نشان می‌دهم. امانوئل کانت فیلسوف آلمانی[۶] در سال ۱۷۸۴ میلادی برابر با ۱۱۶۳ خورشیدی کتابچه‌ای نوشت با فرنام " روشنگری چیست؟".[۷] کانت گفت:

... آگاه شدن یا روشن شدن پایان ناپختگی است که خود انسان بوجودآورنده آن است. این ناپختگی و یا ناکاملی از روی کم هوشی و خرفی نیست بلکه از آنجا می آیدکه ما پروای اینکه خرد خود را بکار بیاندازیم نداریم بدون اینکه از دیگران بپرسیم. پختگی یعنی زمانی که کسی خرد خود را به کار می‌اندازد بدون اینکه از دیگری پرسش نماید. شعار این آگاه سازی این بود که جرات داشته باش خرد خود را بکار بگیر! یا خودت فکر کن خودت بیاندیش. زمانی که ملت خود آغاز به اندیشیدن می‌کند و پرده از روی این گروه بر می‌دارد که می‌گویند ما می دانیم می‌بینند که آنها دروغگویانی بیشتر نیستند و قدرت این گروه شکسته می‌شود.

ولایت فقیه و خمینی درست نقطه مقابل را می‌گویند "انسان‌ها خرد و عقل ندارند زیرا آنها خداوند را نمی‌شناسند بنابراین به فقیه نیاز دارند تا آنان را رهبری کند. مردم ایران با این پرنسیب بی خردی، نادان بودن، نا کامل بودن هر روز زندگی می‌کنند. مردم ایران یک دستاربند پیدا می‌کنند و از وی تقلید می‌کنند یعنی "مرجع تقلید" می‌جویند. مردم ایران اگر در برابر مشکلی قرار بگیرند نزد یک ملا می‌روند تا راه چاره بیابند یا سفره می‌اندازند و به امام دوازدهم پناهنده می‌شوند و ملایان نیز ایرانیان را در راه ناپختگی تشویق می‌کنند. دستاربندان و روضه خوانان در تلویزیون می‌نشینند و پاسخ پرسش‌های مردم را می‌دهند. یا به خانه‌ها می‌آیند و روضه می‌خوانند و خصوصی ترین پرسش‌ها حتی درباره سکس و چگونگی انجام آن را پاسخ می‌دادند. می‌باید گفت که پایه ولایت فقیه ناپختگی و نادانی مردم است و نداشتن جرات که خود خردگرایی کنند و عقلشان را بکار بیاندازند. شیعه حتی مراسمی بوجود آورده که مردم فکر نکنند و عقل بکار نیافتد مانند سینه زنی، شیون برای حسین، عربده حسین حسین، قمه زنی، نوحه خوانی، مناجات، مرثیه خوانی و ... این‌ها تکنیک‌های روانی هستند که تکرار پیوسته آن خرد از کار می‌افتد. این تعطیل خرد کردن به نام راه به سوی خدا و پیامبر به مردم فروخته می‌شود. در پایان ملتی می‌ماند که اندیشیدن را از یاد برده است. زیرا ملا می‌گوید ما به جای شماها می‌اندیشیم.

از آنجا که ولایت فقیه بر این پایه استوار است که مردم خرد خود را بکار نبرند، بنابراین نخستین گام برای از میان برداشتن ولایت فقیه خردگرایی است یعنی خرد را بکار گرفتن. ژان ژاک روسو، جان لاک و امانوئل کانت می‌گویند که انسان دارای حقوق است و دارای خرد است که این حقوقی که ما با آنها به دنیا آمده‌ایم، آنها را بکار گیریم. نخستین پهرست حقوق انسانی پس از انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ میلادی برابر با ۵ شهریور ۱۱۶۸ خورشیدی نوشته شد. امروزه به حقوقی که خداوند به ما داده است "حقوق بشر" می‌گویند.

حقوق انسانی و شهروندی در قانون اساسی مشروطه

پارلمان فرانسه این پهرست را تصویب کرد و آن را "اعلامیه حقوق انسانی و شهروندی" نامید:[۸] این پهرست چارچوب نوشتن "قانون اساسی مشروطه" بوده است.[۹]

با خواندن پهرست اعلامیه حقوق انسانی و شهروندی دست‌آورد انقلاب فرانسه در می‌یابیم که قانون اساسی مشروطه در چارچوب "اعلامیه حقوق انسانی و شهروندی" نوشته شده است و قانون اساسی است مدرن. اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال ۱۹۴۸ پس از بنیاد سازمان ملل نوشته شد نیز بر پایه این پهرست تصویب شده از سوی پارلمان فرانسه نوشته شده است.


۱. انسان‌ها آزاد به دنیا آمده‌اند و آزاد با حقوق برابر باقی خواهند ماند.

  • قانون اساسی مشروطه اصل هشتم: اهالی مملکت ایران در مقابل قانون دولتی متساوی الحقوق خواهد بود. در این قانون نگفته است که مردم آزاد هستند زیرا که در ایران فئودالی بود. فئودالیسم را شاهنشاه آریامهر باوجود مقاومت ددمنشانه آخوندها و زمینداران بزرگ، جبهه ملی و نهضت آزادی از ایران برکندند. آرمان شاهنشاه این بود که برزگران را که جان و مالشان در مالکیت فئودال‌ها بود، مردم آزاد ایران بنامند. آرمان شاهنشاه این بود که زنان ایران که بر پایه قانون انتخابات در ردیف دیوانگان و جنایتکاران قرار داشتند به عنوان مردمی آزاد نامیده شوند.


۲. هدف همه نهادهای سیاسی باید حفاظت از حقوق طبیعی و همیشگی انسان‌ها باشد. این حقوق آزادی و دارایی و امنیت و ایستادگی در برابر سرکوب هستند.

  • قانون اساسی مشروطه اصل نهم: افراد مردم از حیث جان و مال و مسکن و شرف محفوظ و مصون از هرنوع تعرض هستند و متعرض احدی نمی‌توان شد. که در این اصل در کنار بقیه حق‌های طبیعی از شرف افزون بر دیگر قانون اساسی کشورها آورده شده است. حق ایستادگی در برابر سرکوب نیامده به دلیل سیستم فئودالی ایران


۳. بنیان هر گونه استقلال در نهاد ملت است و هیچ کس یا نهادی نباید قدرتی داشته باشد مگر آنکه آن قدرت به گونه مستقیم توسط مردم به آن داده شده باشد.

  • قانون اساسی مشروطه اصل بیست و ششم: قوای مملکت ناشی از ملت است طریقه استعمال آن قوا را قانون اساسی معین می‌نماید.


۴. آزادی عبارت است از آزاد بودن برای انجام هر کاری که به شخص دیگری صدمه نزند. از این رو بهره‌گیری از حقوق طبیعی انسان هیچ حدی ندارد مگر آن حدودی که به دیگر اعضای جامعه اطمینان می‌دهند که لذت برخورداری از حقوق یکسان را پیدا خواهند کرد. این حدود تنها به دست قانون مشخص می‌شوند. مانند آزادی بیان که کسی نباید بدون سند درباره کسی سخن بگوید که شرف ان شخص آسیب ببیند. این بخش در قانون اساسی مشروطه نیست زیرا که بحث میان پارلمان و فضل الله نوری درگرفت. واژه آزادی به مفهوم آزادی ادیان هم بود که اسلامیون گفتند به هیچ روی.


۵. قانون تنها هنگامی می‌تواند کارهایی را ممنوع کند که به جامعه آسیب می‌رساند. هر آنچه که قانون منع نکرده است نباید انجام آن ممنوع شود. و کسی را نمی‌توان وادار کرد که کاری انجام دهد که قانون مشخص نکرده است مانند روزه گرفتن. هیچ پارلمان نمی‌تواند که قانونی تصویب کند که باید در این روزها روزه گرفته شود زیرا که روزه نگرفتن به جامعه آسیب نمی‌رساند. ولی اگر کسی دلش می‌خواهد روزه بگیرد کسی حق ندارد مانع آن شود. این قانون در اصل‌های گوناگون قانون اساسی مشروطه آورده شده است مانند اصل چهاردهم: هیچیک از ایرانیان را نمی‌توان نفی داد یا منع از اقامت در محلی یا مجبور به اقامت محل معینی نمود مگر در مواردی که قانون تصریح می‌کند.


۶. قانون نمایانگر خواست همگانی است. هر شهروندی حق این را دارد که در پایه‌گذاری آن به شخصه دخالت مستقیم داشته باشد و یا نماینده‌ای از سوی خود برای این کار برگزیند. قانون باید برای همگان در هر زمان یکسان باشد؛ چه محافظت کننده و چه مجازات کننده. همه شهروندان، که در چشم قانون یکی دیده می‌شوند، برای بهره‌گیری از همه مواهب و موقعیت‌های همگانی و شغلی به گونه یکسان مستعد هستند و جز بر پایه هنر و استعدادهایشان نباید فرقی میان آن‌ها گذاشت.

  • قانون اساسی مشروطه اصل دوم: مجلس شورای ملی نماینده قاطبه اهالی مملکت ایران است که در امور معاشی و سیاسی وطن خود مشارکت دارند.
  • قانون اساسی مشروطه اصل هشتم: اهالی مملکت ایران در مقابل قانون دولتی متساوی الحقوق خواهد بود. اصل پنجاه و هشتم: هیچ کس نمی‌تواند به مقام وزارت برسد مگر آن که مسلمان و ایرانی‌الاصل و تبعه ایران باشد. مسلمان باشد از سوی اسلامیون می‌آید که ایرانیان زرتشتی یا یهودی یا مسیحی یا بی دین از مقام وزارت کنار گذاشته شده‌اند. ولی امروز در جمهوری اسلامی از اتباع عراق و افغانستان و دیگر کشورهای وامانده اسلامی در کشور ایران وزیر و وکیل می‌شوند.


۷. هیچ کس نباید زیر اتهام و پیگرد گذاشته شود و یا به زندان بیفتد مگر در مواردی که قانون مشخص کرده است. هر کسی که درخواست، انتقال، اجرا، و یا هر گونه سفارش خودسرانه‌اش باعث پیگرد دیگران باشد، باید مجازات شود.

  • قانون اساسی مشروطه اصل دهم: غیراز مواقع ارتکاب جنحه و جنایات و تقصیرات عمده هیچکس را نمی‌توان فورأ دستگیر نمود مگر به حکم کتبی رئیس محکمه عدلیه برطبق قانون و در آن صورت نیز باید گناه مقصر فوراً یا منتهی در ظرف بیست و چهار ساعت به او اعلام و اشعار شود. حال اصل هشتم اعلامیه حقوق انسانی و شهروندی


۸. قانون مجازات تنها هنگامی باید وارد عمل شود که نیاز آشکارا و قاطعانه به آن باشد. هیچ کس نباید رنج مجازاتی را بکشد پیش از آنکه قانونی مصوب عمل آن شخص را مجرمانه عنوان کرده باشد.

  • قانون اساسی مشروطه اصل دوازدهم: قانون اساسی ایران می‌گوید حکم و اجرای هیچ مجازاتی نمی‌شود مگر به موجب قانون. با گفتن مفسد فی الارض مردم را نمی‌توان اعدام کرد.


۹. همه کس پیش از آنکه مجرم شناخته شوند، بی‌گناه به شمار می‌روند. از این رو اگر دستگیری اجتناب ناپذیر باشد، جلوی هر گونه سخت‌گیری و رفتار بد با زندانی، در صورتی که در راستای حفظ امنیتش نباشد، توسط قانون گرفته می‌شود.

  • این اصل در قوانین جزایی ایران به جزییات آورده شده است و همانند این اصل است.


۱۰. هیچ کس نباید به خاطر باورها و دیدگاه‌های شخصی خود، از جمله دیدگاه‌های دینی، ناچار به سکوت شود. این به آن شرط است که دیدگاه آن‌ها بر هم زننده نظم جامعه، آن گونه که قانون مشخص کرده، نباشد.

آزادی دین در قانون اساسی مشروطه به دلیل اسلامیون نیست. شاهنشاه بر آن شدند که با منشور انقلاب شاه و مردم تاثیر اسلام بر قانون اساسی را محدود کنند و به همین دلیل اعتراضات گسترده از سوی اسلامیون در روز ننگین ۱۵ خرداد متبلور شد.[۱۰] و از این تاریخ بودکه مزدوران استعمار شاهنشاه ایران بزرگترین مبارز حقوق بشر را دیکتاتور خواندند. شاهنشاه آریامهر در این مبارزه پیروز نشدند چون امروز در ایران قوانین اسلامی حکمرواست و این از آن رو است که نیروهای سیاسی مانند حزب توده و جبهه ملی دست در دست اسلامیان گزاردند و اسلحه به دست گرفتند و با ترور و پروپاگاندای "اسلام یعنی آزادی" حکومت شاهنشاهی پارلمانی ایران را سرنگون ساختند.


۱۱. آزادی بیان یکی از با ارزش ترین حقوق انسانی است. هر شهروندی می‌تواند آزادانه سخن بگوید، بنویسد، و چاپ کند ولی باید مسوولیت سوءاستفاده از این آزادی، که توسط قانون مشخص می‌شود، را بر عهده گیرد.

  • قانون اساسی مشروطه اصل بیستم: عامه مطبوعات غیر از کتب ضلال و مواد مضره به دین مبین آزاد و ممیزی در آنها ممنوع است ولی هرگاه چیزی مخالف قانون مطبوعات در آنها مشاهده شود نشردهنده یا نویسنده بر طبق قانون مطبوعات مجازات می‌شود اگر نویسنده معروف و مقیم ایران باشد ناشر و طابع و موزع از تعرض مصون هستند.


۱۲. امنیت حقوق انسان و شهروند نیازمند وجود نیروهای نظامی است. این نیروها برای آسایش و منفعت همگان هستند نه سودبری شخصی کسانی که در فرماندهی آن نیروها بهشان اعتماد می‌شود.

  • قانون اساسی مشروطه اصل سیزدهم: منزل و خانه هر کس در حفظ و امان است درهیچ مسکنی قهرا نمی‌توان داخل شد مگر به حکم و ترتیبی که قانون مقرر نموده.


۱۳. به منظور نگهداشت نیروهای همگانی و تامین مخارج مدیریتی، همه مردم باید به حکومت کمک مالی کنند. این پرداخت باید به صورت منصفانه از مردم جمع‌آوری شود و و به نسبت درآمدشان وابسته باشد.

  • قانون اساسی مشروطه اصل نود و هفتم: در مواد مالیاتی هیچ تفاوت و امتیازی فیمابین افراد ملت گذارده نخواهد شد.

نه مانند قاجاریان که مردم تهی دست مالیات می‌دادند و قاجاریان آن را در جیب‌های خود می‌کردند. مورگان شوستر مستشار مالی امریکایی که به دعوت مجلس شورای ملی به ایران آمد و برای قاجاریان مالیات بست. و برای اولین بار در ایران بودجه و دارایی برپا شد و بسیاری از قاجاریان بعلاوه محمدعلی شاه گفتند که ما تبعه روسیه هستیم و مالیات نمی‌دهیم و ارتش روسیه را به یاری خواندند و لیاخوف مجلس شورای ملی را به توپ بست و مجلس شورای بسته شد. دولت روسیه دولت ایران را با التیماتوم اشغال وادار کرد که مورگان شوستر را از ایران بیرون کنند.


۱۴. همه شهروندان حق تصمیم گیری، یا به شخصه و یا توسط نمایندگان خود، و نیز آگاهی درباره میزان مالیات‌ها، چگونگی جمع‌آوری و خرج شدن آن‌ها، و مدت زمان برقراری آن‌ها را دارند و این حق به عنوان ضرورتی در مشارکت همگانی به شمار می‌رود.

  • قانون اساسی مشروطه اصل هیجدهم: تسویه امور مالیه جرح و تعدیل بودجه تغییر در وضع مالیات‌ها و رد و قبول عوارض و فروعات همچنان ممیزی‌های جدیده که از طرف دولت اقدام خواهد شد به تصویب مجلس خواهند بود. بودجه تصویب شده از سوی مجلس. یا قوانین مالیاتی که تصویب شده مجلس شورای ملی بودند.


۱۵. جامعه حق این را دارد که هر کدام از ماموران و مسوولانی که در خدمت همگانی هستند را بر مبنای مدیریتشان مورد بازخواست قرار دهد.

  • قانون اساسی مشروطه اصل شصتم: وزراء مسئول مجلسین هستند و در هر مورد که از طرف یکی از مجلس احضار شوند باید حاضر گردند و نسبت به اموری که محول به آنهاست حدود مسئولیت خود را منظور دارند.
  • قانون اساسی مشروطه اصل شصت و یکم: وزراء علاوه براین که به تنهایی مسئول مشاغل مختصه وزارت خود هستند به هیات اتفاق نیز در کلیات امور در مقابل مجلسین مسئول و ضامن اعمال یکدیگرند.


۱۶. جامعه‌ای دارای قانون اساسی شناخته نمی‌شود زمانی که در آن سه قوه مقننه مجریه و قضاییه از هم مستقل و جدا نشده باشند و تضمین حقوق انسانی و شهروندی در آن تضمین نشده باشد.

  • قانون اساسی مشروطه اصل بیست و ششم: قوای مملکت ناشی از ملت است طریقه استعمال آن قوا را قانون اساسی معین می‌نماید.
  • قانون اساسی مشروطه اصل بیست و هشتم: قوای ثلاثه مزبوره همیشه از یکدیگر ممتاز و منفصل خواهد بود. قانون به اصطلاح اساسی جمهوری اسلامی قانون اساسی قانونی نیست زیرا که قوا زیر نظر رهبر هستند.


۱۷. دارایی مقدس و غصب نکردنی است و هیچ کس را نمی‌توان از آن محروم کرد مگر آنکه ضرورت همگانی، بر پایه قانون و به گونه مشخص، خلاف آن را ایجاب کند. در این صورت باید از پیش تاوانی منصفانه داده شود.

  • قانون اساسی مشروطه اصل شانزدهم: ضبط املاک و اموال مردم به عنوان مجازات و سیاست ممنوع است مگر به حکم قانون.
  • قانون اساسی مشروطه اصل هفدهم: سلب تسلط مالکین و متصرفین از املاک و اموال متصرفه ایشان به هر عنوان که باشد ممنوع است مگر به حکم قانون.

دوباره می‌بینیم که اسلامیون چنگ بر قانون انسانی انداختند و با اجرای قانون ارث اسلامی نیرنگ بازی کردند و چنین است که اگر در خانواده مسیحی و یهودی و یا زرتشتی کسی از خانواده بگوید که من مسلمان شده‌ام دیگران از ارث محروم می‌شوند و او تنها وارث می‌گردد. یا در خانواده‌ای می‌گوید که او از اسلام رو برگردانده و بقیه خانواده یا دولت ارث را می‌گیرد

پدربزرگان ما در نوشتن قانون اساسی مشروطه حقوق انسانی، حقوق شهروندی، جدایی سه قوه مقننه مجریه و قضاییه، رعایت کرده‌اند. محدودیت‌هایی که در قانون اساسی مشروطه آمده از سوی اسلامیون و زمین داران بزرگ به زور در قانون اساسی آمده است.. در همه کشورهای عربی که تغییر رژیم داده شد و غربی‌ها آن را بهار عربی می‌نامند باز محدود کردن آزادی‌های انسانی از سوی اسلامیون به مردم با زور داده شد. اگر زمانی در ایران تغییر رژیم بشود محدودیت آزادی از سوی پادشاهی نمی‌آید بلکه دوباره از اسلام بر می‌خیزد. پادشاهی مشکلی با آزادی ادیان ندارد ولی اسلام گرایان دارند. پادشاه مسله با برابری حقوق زن و مرد ندارد ولی اسلامیون. پادشاه با آزادی مطبوعات مسله ندارد ولی اسلامیون، مبادا کسی بنویسد که اسلام چیست. پادشاه مسله‌ای با دادگستری با قوانین مدنی و جدایی سه قوه از یکدیگر ندارد بلکه اسلامیون هستند که با اجرای اسلام زندگی مردم را می‌خواهند به دست بگیرند.

قانون اساسی مشروطه تصویب شده در ۱۲۸۵ خورشیدی دربرگیرنده حقوق انسانی و جدایی سه قوه از یکدیگر بود به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی نه حقوق انسان را دربر دارد و جدایی سه قوه محدود است زیرا که زیر نظر رهبر هستند. یعنی جمهوری اسلامی قانون اساسی ندارد. بنابراین حکومت جمهوری اسلامی غیر قانونی است.

جدا بودن سه قوه چرا اهمیت بسیار دارد. چارلز دو منتسکیو فیلسوف فرانسوی در کتاب روح‌القوانین که در سال ۱۱۲۷ به چاپ رسید نوشت آزادی زمانی وجود دارد که این سه قوه از هم کاملا جدا و مستقل باشند. اگر چنین نباشد آزادی وجود ندارد و دیکتاتوری پیامد آن است. که آن را در جمهوری اسلامی می‌بینیم. و یا مصدق خائن بزرگ فئودال ایران که با تهدید و نیرنگ از مجلس شورای ملی اختیارات گرفت و قانون اساسی را شکست و کشور را به دیکتاتوری و نابودی کشید.

قانون اساسی ایالات متحده امریکا

نخستین قانون اساسی که بر پایه ایده منتسکیو و جان لاک نوشته شد، قانون اساسی ایالات متحده امریکا بود. این قانون اساسی امریکا در ۱۷ سپتامبر ۱۷۸۷ برابر با ۲۶ شهریور ماه ۱۱۶۶ خورشیدی. نوشته شد. مقدمه قانون اساسی امریکا از یک جمله تشکیل می‌شود.

We the people of United States in order to form a more perfect union, establish justice, insure domestic tranquillity, provide for the common defence, promote the general welfare, and secure the blessing of liberty to ourselves and our posterity do ordain and establish this constitution for the United State of America


ما مردم ایالات متحده!! برای تشکیل اتحادیه‌ای کامل‌تر، برقراری عدالت، تضمین آسایش ملی، فراهم آوردن پدافند مشترک، پیشبرد رفاه عمومی و پاسداشت برکات آزادی برای خود و آیندگان‌مان، قانون اساسی حاضر را برای ایالات متحده آمریکا وضع و مقرر می‌نماییم.

سه اصل نخست قانون اساسی امریکا در چارچوب ایده منتسکیو می‌باشد:

اصل نخست می‌گوید قوه مقننه چگونگی قانونگذاری را تعیین می‌کند و از کنگره مرکب از مجلس سنا و مجلس نمایندگان تشکیل می‌شود و چگونه انتخابات کنگره انجام می‌شود.

اصل دوم قوه مجریه را می‌شناساند که قوه مجریه در اختیار رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا قرار دارد. دوره ریاست جمهوری چهار سال است و با معاون رئیس جمهور که دوره وی نیز چهار سال می‌باشد و چگونگی انتخاب آنها. پرزیدنت هد او ستیت است و او پرزیدنت و نخست وزیر در یک آدم است. وزرا در قانون اساسی از آنها گفتگو نمی‌شود. یعنی وزرا از سوی پرزیدنت برگزیده می‌شوند و هرگاه که او بخواهد می‌تواند آنها را بیرون کند.

اصل سوم درباره قوه قضاییه است. قوه قضاییة ایالات متحده به دیوان عالی و دادگاههای تالی. . قاضی‌های دیوان عالی از سوی پرزیدنت با تصویب سنا برای همه عمر برگزیده می‌شوند. دادگاه‌های جزایی با ژوری تشکیل می‌شود.

اصل چهارم درباره رابطه میان ایالت‌ها با یکدیگر است. این اصل با تاریخ امریکا باید دیده شود. در ایالات متحده امریکا نخست ایالت‌های جداگانه برپا شد با قوانین گوناگون. با قانون اساسی ایالات متحده، این ایالت‌های جدا از هم به یک یونیون تغییر یافتند.

اصل پنجم می‌گوید که چگونه قانون اساسی را می‌توان تغییر داد.

اصل ششم می‌گوید که این قانون اساسی و قوانین ایالات متحده که براساس آن وضع می‌شوند و کلیه قراردادهای بسته شده و یا پیمان‌هایی که به نام و اختیار ایالات متحده بسته می‌شوند، قانون برتر این سرزمین می‌باشند

اصل هفتم می‌گوید چه زمانی قانون اساسی قابل اجرا خواهد شد.

حقوق انسانی و شهروندی در پیوست امندمنت که به آن بیل او رایتز می‌گویند آورده شده است که دربرگیرنده ده اصل است. اصل اول جدایی حکومت از دین، آزادی دین‌ها، آزادی بیان، آزادی مطبوعات، آزادی گردهم آیی، حق نوشتن به پارلمان و... آورده شده است.

قانون اساسی مشروطه

نخستین قانون اساسی که در ایران نوشته شد قانون اساسی مشروطه با متمم آن بود که در سال ۱۲۸۵ خورشیدی نوشته شد. قانون اساسی ایران دو بخش دارد:

  • قانون اساسی با ۵۱ ماده و
  • متمم آن با ۱۰۷ ماده می‌باشد.

بخش نخست قانون اساسی دربرگیرنده قوه مقننه است که در تشکیل مجلس و قسم نامه، وظایف مجلس و حدود آن، هر یک از ایرانیان حق دارد که به مجلس پیشنهاد، شکایت و یا عرض حال بدهد. صورت مجلس و تشکیل مجلس سنا

بخش دوم متمم قانون اساسی است: در ده قسمت است:

۱- کلیات ۲- حقوق ملت ایران که دربرگیرنده حقوق انسانی و شهروندی ایرانیان می‌باشد ۳- قوای مملکت که قوا از ملت ناشی می‌شود و طریقه کار آن را قانون اساسی تعیین می‌کند ۴- حقوق نمایندگان مجلس و سنا قوه مقننه ۵- حقوق سلطنت ایران قوه مجریه ۶- درباره وزیران قوه مقننه ۷- در محاکمات قوه قضاییه ۸- اداره کشور به وسیله مجلس شورای ملی، انجمن‌های ایالتی و ولایتی ۹- بودجه مالیات تنها با قانون تعیین می‌شود ۱۰ - ارتش

قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران قانونی سکولار است که دربرگیرنده، حقوق انسانی و شهروندی است، قوه قضاییه و مقننه و مجریه جدا از یکدیگر و قدرت از اراده ملت بر می‌آید. در اصل سی و پنجم درباره حقوق سلطنت و شاهنشاه سلطنت ودیعه‌ایست که به موهبت الهی از طرف ملت به شخص پادشاه مفوض شده.

آنچه به دین مربوط می‌شود، در اصل اول و دوم متمم قانون اساسی آورده شده است:

اصل اول: مدهب رسمی ایران اسلام و طریقه حقه جعفریه اثنی عشریه‌است باید پادشاه ایران دارا و مروج این مذهب باشد.

اصل دوم: مرجع تقلید شیعه اسامی بیست نفر از علماء که دارای صفات مذکوره باشند معرفی به مجلس شورای ملی بنمایند پنج نفر از آنها را از سوی اعضای مجلس شورای ملی بالاتفاق یا به حکم قرعه تعیین نموده به سمت عضویت بشناسند تا موادی که در مجلس عنوان می‌شود بررسی نموده که مخالفت با قواعد مقدسه اسلام داشنه باشد.[۱۱]

پس از آن که مجلس شورای ملی اصل دوم متمم قانون اساسی را تصویب کرد این اصل با شلوغ بازی‌ها و نیرنگ‌های ملایان به سرکردگی شیخ فضل الله نوری نوشته شد. پس از آنکه تصویب شد مجلس به علما در نجف نوشت که لیست بیست تن از علما را بدهید. این لیست هرگز داده نشد زیرا با فرستادن این لیست علما می‌باید بپذیرند که ملت با نمایندگان خود در مجلس قانون را می‌نویسند و قوانین تصویب شده در مجلس اجرا می‌شود و نه قوانین اسلام. و بایستی که می‌پذیرفتند که آنها در بالای قانون قرارندارند بلکه آنها نیز در برابر قانون یکسان هستند. یاوه گویی‌های خمینی که اصل دوم که ۵ ملا باید قوانین مجلس را بررسی کنند هیچگاه از سوی شاهنشاه رعایت نشده بنابراین قوانین مجلس شورای ملی غیرقانونی است. این جمله‌ها همه اشتباه هستند اصل دوم را علما اجرا نکردند زیرا که آن لیست بیست تنی را ندادند.

قانون اساسی مشروطه که از سوی نیاکان ایرانیان نوشته شد و در درازای هفتاد و دو سال مشروطه پیوسته اصلاح شد و بدان افزوده شد، کمبودهایی درباره آزادی‌ها داشت. ولی این اسلامیون بودند که این ممنوعیت‌ها را ساختند. دشمنان آزادی همان سرسپردگان استعمار یعنی توده‌ای‌ها، مصدقی‌ها و اسلامیون نهضت آزادی مادر مجاهدین خلق دست در دست هم نهادند [۱۲] تا این قانون اساسی را از میان بردارند.[۱۳] این قانون اساسی مشروطه آزادی‌های بسیار به ارمغان آورد. قانون اساسی مشروطه مدرن و سکولار است. اگر اصل‌هایی که در آن اسلام آورده شده حذف شود و بخش حقوق انسانی و شهروندی گسترش یابد، قانون اساسی مشروطه ایران دست‌آورد جنبش ایرانی مشروطه یکی از مدرنترین و بهترین قانون‌های اساسی دنیا است.

منبع

  1. Jean-Jacques Rousseau
  2. Du contract social ou prinzipes du droit politik
  3. King
  4. John Locke
  5. Two Treatises of Government
  6. Immanuel Kant
  7. What is Enlightenment?
  8. Constitution de la République Française du 5 fructidor an 3 (22 août 1795). Déclaration des Droits et des Devoirs de l'Homme et du Citoyen
  9. دوره نوین مشروطیت در ایران
  10. روز ننگین ۱۵خرداد ۱۳۴۲
  11. اصل دوم متمم قانون اساسی
  12. حزب توده
  13. سازمان‌های تروریستی برای براندازی حکومت مشروطه پارلمانی در ایران