مصاحبه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران با مدیران و سردبیران روزنامه‌ها و هفته‌نامه‌های سراسر کشور ۱۹ شهریور ماه ۱۳۳۷

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
برنامه عمرانی دوم اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران

سخنرانی‌های محمدرضا شاه پهلوی آریامهر سال ۱۳۳۷ خورشیدی تازی

بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۳۷


مصاحبه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران با مدیران و سردبیران روزنامه‌ها و هفته‌نامه‌های سراسر کشور ۱۹ شهریور ماه ۱۳۳۷

عده‌ای از آقایان تقاضا کرده‌بودند با ما ملاقات بکنند.

فکر کردم اصولاً رویه جدیدی را در مملکت شروع کنیم و آن تشکیل جلساتی با شرکت مدیران جراید و مطبوعات ایران است. البته تا کنون این کار در کشور ما سابقه نداشته، ولی من دلیلی نمی‌بینم کاری را که درمورد مطبوعات خارجی در خارج از مملکت انجام می‌دهیم، در داخل کشور درمورد مطبوعات ایران نکنیم. این است که اصولاً تصمیم داریم چنین جلساتی را تشکیل دهیم و اطمینان داریم مفید خواهدبود.

در این جلسات آقایان هر نوع سؤالی داشته‌باشند، حتی مطالبی که در کوچه و بازار مطرح می‌شود، می‌توانند در میان بگذارند. طرح این سؤالات برای روشن‌شدن افکار عمومی بسیار مفید است، چون حس می‌کنم مدتی است بدخواهان ما به یک سیستم جدید تبلیغاتی که همانا انتشار اخبار دروغ است، دست زده‌اند و البته این کار آسانی است. فرض کنیم یک مرکزی که نیت و نظر خوبی با مملکت ندارد صد نفر عامل داشته باشد. این مرکز شب تصمیم می‌گیرد فردا خبر دروغی را در شهر منتشر کند و این صد نفر مأموریت پیدا می‌کنند یک مطلب را هر یک برای ۲۰ نفر نقل کنند. این بیست نفر نیز ندانسته، بنا به عادت سعی می‌کنند این خبر را برای ۲۰ نفر تکرار کنند و همینطور این عمل تکرار می‌شود و در آخر روز یک خبر معینی مسلماً در دهان چند صدهزار نفر خواهدبود. سؤال می‌شود مطالبی که دشمنان ایران دائماً پیرامون آن تبلیغ می‌کنند چیست؟ بیشتر این مطالب به طوری که به من گزارش می‌رسد، هدفش این است که با وجود اینکه این همه در مملکت کار انجام می‌شود، بگویند مردم ناراضی هستند. به هیچ وجه دلیلی برای این عدم رضایت ارائه نمی‌شود و یا اگر دلیلی بیاورند، روی کلیات است، مثلاً می‌گویند بله آقا گرانی است، اما این سؤال مطرح نمی‌شود که آیا هزینه زندگی در اینجا گران‌تر است یا جاهای دیگر؟ این عده هرگز در مقام مقایسه برنمی‌آیند، بلکه به طور کلی می‌گویند گرانی است.

یا اینکه دائماً صحبت از رشوه‌خواری در دستگاه دولت می‌کنند، بدون اینکه مورد آن را نشان دهند. مسلماً بعضی اوقات بهانه‌هایی هم به دست این عده داده می‌شود، ممکن است یک مأمور منحرف شود یا از قدرت خود سوءاستفاده کند و همین موضوع بهانه‌ای برای متهم ساختن تمام دستگاه‌ها می‌شود. یا اینکه می‌گویند هر کاری که در مملکت انجام می‌شود یا نمی‌شود مطابق نقشه خارجی است و یا هدف آن توسعه فساد و رشوه‌خواری است.

به نظر من این رویه خوب نیست. البته من وارد جزئیات و خصوصیات نمی‌شوم، من نمی‌توانم بگویم دستگاه‌ها کاملاً منظم است. مسلم است عیب دارد و باید این عیوب مرتفع شود، ولی اگر فسادی باشد، بیشتر از نقاط دیگر نیست و حتماً از خیلی ممالک دیگر کمتر است و این را می‌شود ثابت کرد. در این قبیل موارد وظیفه ما است که هر جا با فساد و خرابکاری روبه‌رو شویم آن را بگوییم و اصلاح کنیم، و در عین حال هر جا را که سالم و بی‌عیب است تقویت کنیم و آن را به مردم نشان دهیم. مسلماً ما در دستگاه‌های مملکت خودمان مؤسسات و بنگاه‌هایی داریم که کارشان بسیار منظم است. اینها را باید معرفی کرد و در عین حال اگر جایی فاسد باشد، به آن هم برسیم و آن را اصلاح کنیم.

این کلیاتی بود راجع به انتشاراتی که مسلماً از مراکز معینی سرچشمه می‌گیرد و توجه به آن لازم است. اکنون می‌پردازیم به مطالبی که چندین بار گفته‌ام و باز هم تکرار آن ضرورت دارد. اگر وضع ایران را مطالعه کنیم، می‌بینیم از نظر سیاست خارجی استقلالی که ما داریم، کمتر مملکتی در دنیا دارد، چون ما هیچ محظوری نداریم. در سیاست خارجی آزادی کامل داریم و خوشبختانه منافع ایران در خود ایران است. ما مستعمره نداریم و ثروت‌های ما در هیچ نقطه دنیا به غیر از ایران نیست که برای حفظ آن ثروت‌ها ناچار باشیم رعایت بعضی سیاست‌ها را بکنیم. از مرداد ۱۳۳۲ به این طرف همانطوری که عملاً نشان دادیم هر تصمیمی در روابط خود با ممالک غرب و شرق گرفتیم، به نفع مملکت ما بود. ما این کارها را بدون هیاهو و جنجال انجام دادیم. برای پیدا کردن ریشه‌های عمیق این ناسیونالیسمی که امروز سر زبان‌ها است و بعضی‌ها عنوان می‌کنند لازم نیست به سراغ تاریخ چند هزار سال پیش برویم. من از موضوعاتی صحبت می‌کنم که خود شاهد آن بودم و در زمان خودم اتفاق افتاده‌است. من از ناسیونالیسم پس از شهریور ۱۳۲۰ صحبت می‌کنم. می‌دانید اتفاقات شهریور ۱۳۲۰ برای چه پدید آمد؟ به عقیده من فقط برای اینکه سیاست ایران پیروی از ناسیونالیسم و سیاست ملی بود. ما می‌خواستیم زیر بار هیچ کس برویم. نمی‌خواستیم زور بشنویم. اما عیب کار ما این بود که ضعیف بودیم. اگر ایران در شهریور ۱۳۲۰ دارای قشونی بود که می‌توانست بجنگد و اسلحه داشت، آن اتفاقات نمی‌افتاد. علت پیشامد حادثه شهریور این بود که ما قدرت اجرای سیاست ناسیونالیسم مثبت خود را نداشتیم.

پادشاه مملکت شما که در ۱۲۹۹ قیام کرده‌بود. چه انگیزه‌ای داشت؟ انگیزه او فقط حس ملیت و ناسیونالیسم بود. او می‌دید که هر کس وقتی دو قدم از تهران خارج شد، با نایب حسین کاشی روبه‌رو می‌شود، کمی پایین‌تر پلیس جنوب بود، کمی بالاتر ژاندارم و سپس قزاق‌خانه بود که زیر تسلط خارجی قرار داشت. شما به خوزستان نمی‌توانستید بروید، خوزستان عملاً از ایران جدا بود زیرا راه وجود نداشت، برای اینکه به خوزستان بروید می‌بایستی ترکیه و عراق را دور بزنید. مشهد هم نمی‌توانستید بروید، به آنجا می‌بایستی از راه روسیه رفت. بابلسر فعلی قبلاً مشهدسر نامیده می‌شد، زیرا از این راه به روسیه و سپس به مشهد می‌رفتند.

قیام پدر من در سال ۱۲۹۹ انگیزه‌اش فقط ناسیونالیسم ایران بود که به ایرانی استقلال داده‌شود، استقلالی که ممکن است به خاطر داشته‌باشید از کجا ما را به کجا رسانید.

راه‌آهن به خوزستان متصل شد. ارتش‌های مضحک و متنوع که در ایران به نفع سیاست خارجی عمل می‌کردند، از بین رفت. ارتش ملی و نظام وظیفه پیدا کردیم. کاپیتولاسیون لغو شد. قراردادهای مضر به حال استقلال ایران ملغی گردید. مملکت صنعتی شد. فرهنگ پیش رفت. داشتیم به جایی می‌رسیدیم که هر مملکت مستقلی آرزوی رسیدن به آن را داشت، لکن عیب کار ما این بود که ضعف قوای نظامی ما در برابر قوای مجهز خارجی به ما اجازه نداد وضع خود را حفظ کنیم. همانطوری که در جنگ اول نتوانستیم، در جنگ دوم هم موفق نشدیم و همین دو اتفاق ما را وادار کرد که برای حفظ مملکت خودمان وارد پیمان‌های دفاعی شویم که اگر روزی کسی به ما حمله کرد، تنها نمانیم.

صحبت درباره شهریور ۱۳۲۰ بود. روز ۲۵ شهریور وقتی سلطنت به من منتقل شد، می‌بایستی برای ادای سوگند به مجلس بروم. در آن روز در حدود ۶ کیلومتر فاصله بین منزل من و مجلس را ما در حدود بیش از یک ساعت طی کردیم. احساساتی که آن روز مردم به خرج دادند، فقط به این علت نبود که من ولیعهدی بودم که محبوبیت داشتم، بلکه عکس‌العمل روح ناسیونالیستی ایران بود و این احساسات نسبت به نماینده استقلال مملکت که برای ادای سوگند به مجلس می‌رفت، ابراز می‌شد.

سوگند من در آن روز مصادف با اشغال پایتخت از طرف قوای خارجی شد. نکته‌ای که می‌خواهم مطرح کنم این است که اگر هم در مکتب پدرم، یعنی کسی که زندگیش وقف وطن شد و یک وطن‌پرست افراطی بود تربیت نشده‌بودم، معهذا چون در روز آغاز سلطنتم این مملکت به وسیله قوای اجنبی اشغال شد، روحیه‌ای که در من پدید آمد این بود که بکوشم مملکتم تحت تسلط و نفوذ اجنبی نباشد.

خاطرم هست چند روز قبل از ۱۷ آذر ۱۳۲۱ موضوع تبدیل ارز خارجی به ریال مطرح بود. روزی یکی از سفرای خارجی، وقت خواست و نزد من آمد و گفت من به نمایندگی از طرف دو سفیر دیگر آمده‌ام به شما بگویم که چون ما به دولت فعلی اطمینان و اعتماد داریم و دولت فعلی با رویه مجلس نمی‌تواند کار کند، این است که تقاضا داریم مجلس ایران را منحل کنید. گفتم تصدیق می‌کنم که ما با شما دوست هستیم و باید با هم کار کنیم، ولی من می‌گویم این شما نیستید که باید به دولت اعتماد داشته‌باشید، این من و مجلس ایران هستیم که باید به دولت اعتماد داشته باشیم.

چند روز بعد وقایع ۱۷ آذر پیش آمد که از جریان آن مطلعید.

مطلب دیگری می‌گویم که مسلماً به اصطلاح دود از کله شما برخواهدخاست.

مملکت در حال اشغال و انتخابات دوره چهاردهم در جریان بود. به من گزارش می‌رسید که ساعت ده صبح مأمور یک سفارت با یک کیف زیر بغل به ملاقات نخست وزیر می‌رود و لیست وکلا را بررسی می‌کند، یک ساعت و نیم بعد یک سفیر دیگر نزد نخست وزیر می‌رود و همین کار را می‌کند.

در آن موقع دکتر مصدق نزد من آمد و شد زیاد داشت. روزی او را خواستم و گفتم چنین جریانی هست، من نمی‌توانم ببینم که انتخابات ایران را مأمورین بیگانه انجام دهند. این رویه به چه درد می‌خورد؟ این مجلس نخواهدشد. آیا تو حاضری بیایی و این وضع را بر هم بزنیم و انتخابات را تجدید کنیم؟ گفت بله بله فقط دو شرط دارد. پرسیدم آن دو شرط چیست؟ گفت شرط اول این است که شما شش افسر با لباس سیویل به من بدهید تا مرا حفظ کنند، چون من وقتی وزیر مالیه بودم روزی یک نفر می‌خواست هنگامی که سوار درشکه بودم به من سوءقصد کند. گفتم این کار آسان است. گفت شرط دوم این است که انگلیس‌ها با این کار موافقت کنند. با شنیدن این حرف از دکتر مصدق خیلی برآشفتم، گفتم به انگلیس‌ها چه مربوط است؟ او گفت کاری را که آنها نخواهند، ممکن نیست انجام شود. به او جواب دادم من چند سال پس از اینکه از فرنگ برگشتم همیشه با پدرم بودم، در هیچ یک از کارهای پدرم جرأت مداخله نداشتند. به من جواب داد راه‌آهن سراسری را برای این درست کردند که به روسیه لشکرکشی کنند. این جاده‌هایی که می‌سازند، برای چیست؟ آن موقع ما توی راه‌های پر از گل راه می‌رفتیم، چه عیبی داشت؟ عوضش استقلال داشتیم. به خاطرم آمد موقعی که وی ادعا می‌کرد ما استقلال داشتیم، درست مصادف با ایامی بود که کاپیتولاسیون در ایران حکمفرما بود و در همان موقع قراردادهایی به زیان مصالح ایران امضا شد. خلاصه او می‌گفت نمی‌شود.

من به او گفتم ما نمی‌توانیم برویم این موضوع را از انگلیس‌ها سؤال کنیم. تنها کاری که ممکن است، این است که چون مملکت در حال اشغال است، نظر خود را به آنها اعلام کنیم. او جواب داد هر طور که صلاح می‌دانید عمل کنید، مقصود جلب موافقت آنها است. من به منزل می‌روم و منتظر تلفن شما هستم. همان شب از مجرای سیاسی تصمیم ما به مقاماتی که ایران را در حال اشغال داشتند ابلاغ شد. سیاست شمال فوراً قبول کرد، اما نماینده سیاست دیگر اعلام کرد که این کار خطرناک است و گفتند من با تاج و تخت خود بازی می‌کنم. من تلفن را برداشتم و به دکتر مصدق گفتم اگر برای مقابله با این وضع در انتظار موافقت یک سیاست خارجی هستید، آنها موافقت نمی‌کنند، با این وضع آیا حاضر هستید در اجرای نظر من همکاری کنید؟ دکتر مصدق گفت خیلی خوب پس مرحمت زیاد. البته به نظر من این کار در آن روز میسر بود ولی نشد، معهذا احساسات مردم همچنان محفوظ ماند.

کما اینکه هنگام حوادث آذربایجان در روزی که ما توانستیم مخالفان داخلی و خائنان را سر جای خود بنشانیم و تصمیم به فرستادن قوا به آذربایجان بگیریم، تمام ملت ایران به پیروی از این فکر قیام کردند و خود مردم آذربایجان قبل از رسیدن قوا، آن منطقه را پاک کردند. اینها همه نمونه‌هایی از حس وطن‌پرستی و روح ناسیونالیسم است.

از حادثه ۱۵ بهمن چون جنبه شخصی دارد، می‌گذرم. در موضوع نفت و مبارزه با شرکت خارجی تمام افراد این مملکت شرکت داشتند. درباره ۲۸ مرداد چون فقط جنبه شخصی ندارد، صحبت می‌کنم. در آن روز مردم سراسر ایران قیام کردند، در صورتی که من در اینجا نبودم.

در آن روز مردم می‌دانستند که استقلال مملکت در حال از دست رفتن است. پس از ۲۸ مرداد سیاست خارجی خود را روشن کردیم. با روسیه شوروی بر اساس احترام متقابل درست مانند دو ملت با حقوق متساوی اختلافات خود را حل کردیم و این کار مسلماً به نفع ایران بود. یکی دو سال از استقرار وضع ما نگذشت که توانستیم درمورد نفت کاری انجام دهیم که بی‌سابقه است. اینها همه مظاهر روح ناسیونالیسم است که من به آن ناسیونالیسم خلاقه و یا مثبت نام گذاشته‌ام.

من نمی‌خواهم اسم بیاورم، فقط یک مطالعه درباره اینکه ما چه کرده‌ایم و سایرین چه کرده‌اند، بسیاری از حقایق را روشن می‌سازد. کار تقسیم اراضی را من وقتی شروع کردم که نام آن هم مطرح نبود. ما در این کار موفق شدیم. سطح زندگی کشاورزان صاحب زمین چهار برابر ترقی کرد. با توسعه وسایل کشاورزی و آبیاری و شرکت‌های تعاونی سطح زندگی آنها تا ۲۰ برابر ترقی خواهدکرد.

کشاورزی که یک تخم می‌کاشت و ده تخم برمی‌داشت و نصف آن را به مالک می‌داد و فقط ده تخم برای او باقی می‌ماند و گاهی هم دچار بی آبی می‌شد و یا تمام زمین را نمی‌کاشت، روزی که بتواند با وسایل ماشینی در زمین متعلق به خود زراعت کند، می‌تواند از یک تخم ۶۰ تخم بردارد و همه درآمد متعلق به اوست. به علاوه وقتی درآمدش بیشتر شد، زیادتر کار می‌کند و روزبه‌روز وضع زندگی او بهتر می‌شود. این کار را ما وقتی شروع کردیم که هیچ جا صحبت آنها نبود. اراضی خالصه هم همینطور باید پیش برود. البته میل داشتم که این کار یک روزه انجام بشود، اما نمی‌شود. اگر از اراضی نقشه‌برداری صحیح نشود، در موقع تقسیم به همه سهم متساوی نمی‌رسد و این خود ظلم است و موجب نارضایتی می‌شود. در قرعه‌کشی اگر زمین‌ها درست به رعایا نرسد، مجبور می‌شویم عده‌ای را از دهات بیرون کنیم و این کار درست نیست. پس باید نقشه‌برداری دقیق و صحیح بشود و این کار وقت می‌خواهد. ما به این کار جنبه هیاهو و هوچی‌گری ندادیم و می‌بایستی نقشه‌برداری را از روی روش صحیح و دقیق انجام دهیم و این منظور حاصل خواهدشد.

پس از این دو کار، به املاک دیگر می‌پردازیم، یعنی مازاد املاک بزرگ را باید بخریم و به همان ترتیب که املاک خالصه را تقسیم می‌کنیم، تقسیم کنیم. املاک ملاکین بزرگ باید به حدی باشد که بتوانند از آن بهره‌برداری کنند، مازاد آن را بفروشند و پولی را که به دست می‌آورند، در کارهای تولیدی و خلاقه بگذارند.

ما ناچاریم طرحی تهیه کنیم که سال‌های آینده برای ۵۰هزار نفر در سال کار تهیه کنیم. مسئله دیگری که با آن روبه‌رو می‌شویم، این است که اگر بخواهیم پا به پای ممالک مترقی پیشرفت کنیم، مجبوریم در کار کشاورزی به اصول مکانیزه و استعمال کود شیمیایی آشنایی پیدا کنیم. به همین سبب بر تعداد زارعین اضافه نخواهدشد، بلکه چون ماشین جای نیروی بازوی انسانی را می‌گیرد، بنابراین باید برای جمع بیشتری کار تهیه کنیم. در سایر رشته‌ها نیز همین طور است. ماشین‌هایی که برای کار بانک‌ها و شرکت‌ها اختراع شده هر یک جای چندین نفر را می‌گیرد و چون از این ماشین‌ها برای تسریع در کار نمی‌توان صرفنظر کرد، بنابراین باید برای این قبیل افراد هم کار تهیه کرد.

نکته‌ای می‌خواستم یادآور شوم این است که در یکی از جراید خواندم که بحث کرده‌بود ایران فلاحتی است یا صنعتی؟

ایران خوشبختانه هم فلاحتی است و هم صنعتی. ما از نظر کشاورزی می‌توانیم علاوه بر تأمین خوراک خود صادرات داشته‌باشیم و از لحاظ صنعت هم ایران می‌تواند در بعضی موارد علاوه بر رفع نیازمندی‌های خود در دنیا وضع بی‌نظیری به دست آورد و آن صنعت جدیدی که به صنایع نفت و گاز فرآورده‌های نفتی معروف است. شاید وضع هیچ نقطه جهان از نظر مناطق نفت‌خیز مساعدتر از ایران نباشد.

در مورد خوزستان نمی‌خواهم ارقام را ذکر کنم. استان خوزستان چنان آتیه‌ای دارد که به تنهایی یکی از ثروتمندترین نقاط دنیا خواهدشد. این استان هم به دریا راه دارد و می‌تواند بنادر بزرگی داشته باشد و هم دارای رودخانه‌های قابل کشتیرانی است. راه شوسه و راه‌آهن دارد و اراضی ثروتمندی دارد. البته نقاط زرخیز دیگر در ایران فراوان است. در هر صورت ما مطمئناً می‌توانیم به اتکای این منابع ثروت عظیم و سرشار خود برای عده کثیری کار تهیه کنیم. منظور من از این صحبت‌ها این است که ما بدون هیاهو کار می‌کنیم و سایرین چون خود را قادر به انجام این کارها نمی‌بینند، به هیاهو و جنجال متوسل می‌شوند، ولی ملت ایران باید این حقایق را بداند و زندگی خود را با دیگران مقایسه کند. یکی از وظایف شما این است که تحقیق کنید اجناس در اینجا و کشورهای دیگر چیست و یکایک ارقام آن را با یکدیگر مقایسه کنید.

ملت ایران باید با توجه به این حقایق از آینده مطلع باشد و بداند که اگر مملکت مستقلی هست، همانا ایران است و اگر کشوری دارای ناسیونالیسم مثبت و خلاقه هست، باز مملکت خودشان است. البته یکی دیگر از وظایف شما این است که اگر جایی عیبی یا نقصی می‌بینید، آن عیب را تذکر بدهید و سعی کنید برطرف شود. کلیاتی را که امروز بیان داشتم دفعه اول نیست که می‌گویم، معهذا چون دفعه اول است که آقایان به طور دسته‌جمعی در اینجا هستند، آنها را تکرار کردم و تکرار آن هم عیبی ندارد، زیرا دشمنان ما هر روز مطالب خلاف واقع را تکرار می‌کنند و طبعاً ما هم باید گاه‌گاهی حقایق را بگوییم.