مصاحبه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر با امیر طاهری سردبیر روزنامه کیهان ۳ آبان ماه ۲۵۳۵ شاهنشاهی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
قوانین برنامه‌های عمرانی کشور مصوب مجلس شورای ملی درگاه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه آریامهر

سخنرانی‌های محمدرضا شاه پهلوی بر پایه تاریخ

برنامه عمرانی پنجم/سال ۲۵۳۵ شاهنشاهی


مصاحبه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر با امیر طاهری سردبیر روزنامه کیهان ۳ آبان ماه ۲۵۳۵ شاهنشاهی


امیر طاهری: شاهنشاه اوضاع کنونی کشور را چگونه می‌بینند؟
شاهنشاه آریامهر: همانطور که هنگام پذیرفتن عریضه جوابیه مجلسین گفتم، وظیفه ما گفتن حقیقت است و نه دادن وعده دروغ. وقت آن است که با شجاعت، با حقایق روبه‌رو شویم.
وضع کلی مملکت، خوشبختانه خوب است، اما مشکلاتی هم داریم که نباید نادیده بگیریم. قبل از هر چیز در نظر داشته‌باشیم که ما اکنون در یک وضع استثنایی زندگی می‌کنیم، کاملاً استثنایی. در همه زمینه‌ها، تقاضا بر اثر ترقیات فوق‌العاده مملکت، فوق‌العاده زیاد است و عرضه کم. کمبود عرضه و زیادی تقاضا محدود به مواد مصرفی و خوراکی، مصالح ساختمانی و واحدهای مسکونی نیست. شنیده‌ام که سیمان در حال حاضر گاهی تا ده برابر قیمت رسمی‌اش به فروش می‌رسد. این نشانه عدم توازن میان عرضه و تقاضا است. اما عدم توازن در همین جا ختم نمی‌شود، کارگر فنی، پزشک و مهندس هم کم داریم، در حالی که تقاضا برای انواع مهارت‌ها فوق‌العاده زیاد است. اما همانطور که گفتم، این یک وضع استثنایی است که نمی‌تواند برای همیشه ادامه یابد. چند سال دیگر تولید ایران مثلاً در زمینه سیمان به ۲۳میلیون تن در سال خواهدرسید، یا حتی بیشتر. بعد البته قیمت دوباره پایین خواهدآمد. آن کسی که امروز یک ساختمان را ، با قیمت‌های موجود سیمان و سایر مواد لازم فرض کنید ۵۰۰هزار تومان تمام می‌کند، هفت یا هشت سال دیگر وقتی قیمت ساختمانش، علی‌رغم تورم داخلی و بین‌المللی، از امروز کمتر شد، تعجب خواهدکرد. او فکر می‌کند که هر سال باید ۲۰ درصد روی قیمت ساختمانش بکشد. اما پنج یا ده سال دیگر قیمت‌ها، طبیعتاً پایین خواهدآمد، بر اثر عرضه زیاد و سیراب شدن تدریجی تقاضا. آن وقت سودجویان امروز دیوانه خواهندشد و توی سر خودشان خواهندزد. این، یکی از حقایقی است که باید گفته‌شود.


امیر طاهری: آیا تحول مشابهی را در زمینه مهارت‌ها و دستمزد کادرهای فنی نیز پیش‌بینی می‌فرمایند؟
شاهنشاه آریامهر: بله، الان یک مهندس خوب به آسانی ممکن است، به ویژه در بخش خصوصی، با ماهی ۵۰هزار تومان حقوق استخدام شود. اما این دست کم، چند برابر حقوق یک مهندس در سطح اروپایی است. این وضع هم استثنایی و موقتی است. تا چند سال دیگر عرضه، بر اثر افزایش تعداد مهندسان گسترش خواهدیافت و وضع امروز که در آن شرکت‌ها افراد تحصیل‌کرده را از یکدیگر می‌قاپند، به پایان خواهدرسید. پس دستمزدی که همان مهندس مورد بحث ما، پنج یا ده سال دیگر خواهدگرفت، کمتر از امروز خواهدبود و او، البته، تعجب خواهدکرد. اما حقیقت عرضه و تقاضا همین است.
بگذارید درآمد خودمان را با یکدیگر مقایسه کنیم تا هزینه‌ها را بهتر درک کنیم. درآمد سرانه سالانه ایران هم اکنون نزدیک به ۱۷۳۰ دلار است که احتمالاً تا پایان سال جاری لااقل به ۱۸۰۰ دلار خواهدرسید. درآمد سرانه آلمان فدرال از سوی دیگر کمی بیش از ۵۰۰۰ دلار است، یعنی در حدود سه برابر ما. پس در واقع حقوق و دستمزد در ایران باید به همان نسبت کمتر از آلمان فدرال باشد، حال آنکه چنین نیست و در بعضی قسمت‌ها بیشتر است.
حقیقت دیگری که باید گفت این است که خوب، این نفت ما روزی تمام خواهدشد، بیست یا سی سال دیگر. در آن موقع درآمد سرانه ایران مسلماً از مرز ۵۰۰۰ دلار در سال گذشته است. خوب، چه چیزی باید جای این نفت را بگیرد؟ چه چیزی باید جای درآمد نفت را بگیرد، که حالا به ما اجازه می‌دهد که خدمات بی‌شماری را به مردم ایران بدهیم؟ با این درآمد است که به قیمت مواد غذایی کمک می‌کنیم. آموزش رایگان تا سطح دانشگاه و بالاتر و انشاءالله روزی یک وعده غذای گرم هم داده خواهدشد، البته برای کسانی که مایل باشند و گرنه هر کس می‌تواند قابلمه غذای خود را از خانه بیاورد. بسیار سرویس‌های دیگر هم می‌دهیم. هزاران سپاهی، مروج، مهندس و کارشناس به روستاها اعزام می‌شوند. این خرج‌ها را با چه پولی انجام می‌دهیم؟ با همین پول نفت. اگر بخواهم تمام کمک‌هایی را که از بودجه دولت می‌شود بشمارم، بسیار طولانی خواهدشد. این کمک‌ها برای همه روشن است. آیا کسی فکر می‌کند این همه سپاهی و کارشناس که به روستا می‌فرستیم، خرجشان از کجا تأمین می‌شود؟ از روستایی که نمی‌گیریم. الان خیلی‌ها در ایران مالیات نمی‌پردازند و خیلی‌ها نباید هم بپردازند. اما آیا همه مالیات حقیقی‌شان را در این مملکت می‌پردازند؟ اگر ما این حقیقت را درک نکنیم که سرانجام چیز دیگری باید جای این نفت را بگیرد، کارمان به کجا خواهدکشید؟ نفت ما در حال حاضر ۲۳میلیارد دلار، یا در این حدود، در سال درآمد دارد. بیست یا ۳۰ سال دیگر که نفت تمام می‌شود، جمعیت کشور ما در حدود ۶۵میلیون نفر خواهدبود. یعنی در آن موقع، به قیمت‌های ثابت امروز، دو برابر درآمد کنونی نفت را لازم خواهیم داشت تا همین وضع فعلی را حفظ کنیم. اما هدف ما که حفظ سطح زندگی موجود نیست، چون می‌خواهیم آن را بالاتر ببریم، در ضمن حساب کنید که دلار به قیمت‌های جاری تا بیست یا سی سال دیگر چقدر ارزش خود را از دست خواهدداد؟ آن وقت خواهید فهمید که چند برابر همین درآمد فعلی را لازم خواهیم داشت تا وضع موجود را حفظ کنیم، چه رسد به اینکه سطح زندگی را بالاتر هم ببریم. درست در همان موقع نفت ما تمام شده‌است. خوب، چطور می‌شود این کار را کرد؟ تنها راهش این است، کارکردن عموم ملت ایران. مردم ایران نه تنها باید مطابق دستمزد و برابر با ارزش دستمزد کار کنند، بلکه باید بیشتر هم کار کنند. در اینجا است که مردم باید حس وطن‌پرستی خود را نشان بدهند. در اینجا است که هر ایرانی باید عِرق ملی، پیش‌بینی آینده و فداکاری خود را نشان بدهد. برای حفظ این مملکت، برای بهتر ساختن این مملکت، چاره‌ای جز این نیست که همه ما بیشتر و بهتر کار کنیم تا هم تولید و هم وصول مالیات افزایش یابد و ما بتوانیم خدمات بیشتر و بهتری را به ۶۵میلیون جمعیت ایران بدهیم و باز هم جلوتر برویم. این کار، با حقه‌بازی و دروغ و وعده سرخرمن شدنی نیست و فقط با کار و زحمت و از خودگذشتگی می‌شود. شما به آسمان بروید و به زمین بیایید، بالاخره برمی‌گردید به این واقعیت که این نفت روزی تمام خواهدشد و یک چیزی باید جای آن را بگیرد. این واقعیت تحت هر شرایطی، هر مرامی، هر فکری، هر فلسفه‌ای، هرمکتبی، بالاخره ناگزیر است. چاره‌ای جز تولید بیشتر و جمع‌آوری مالیات بیشتر نیست، اگر بخواهید حکومت داشته‌باشید، یعنی یک جامعه مرتب و منظم و مرفه و دموکراتیک، که اداره می‌شود و پولش جمع می‌شود در یک خزانه عمومی و برای مصارف و مصالح عمومی که همه از آن اطلاع دارند، خرج می‌شود. اگر یک جامعه هرج و مرج زده (آنارشیک) می‌خواهید، که این برای من مطرح نیست. اگر یک جامعه عقب‌افتاده و بدبخت می‌خواهید، که نمی‌تواند مورد بحث من باشد، چون من ایران را تا ۲۰ سال دیگر در زمره ممالک خیلی پیشرفته می‌بینم. ما می‌توانیم به این راه برویم و به آن هدف برسیم. می‌توانیم برویم و برسیم، بدون آنکه گرفتار معایب و مصائب دیگران بشویم.


امیر طاهری: آیا مردم ما هم اکنون در این جهت آماده می‌شوند یا برعکس توقع فردی زیادتر و توقع اجتماعی کمتر شده‌است؟ روحیه‌ای که مورد نظر شاهنشاه است چگونه باید به وجود آید؟
شاهنشاه آریامهر: خوب، حزب برای همین است. حزب برای ایجاد همین روحیه تأسیس شد. حزب برای این است که نگذارد روحیه خودپرستی فردی بر جامعه مسلط شود. حزب برای این است که مردم ما آموزش اجتماعی، سیاسی و حتی فلسفی، البته فلسفه انقلاب نه چیز دیگر، بدهد. یک روحیه انفرادی سنتی وجود دارد که از دوران فئودالی باقی مانده، این روحیه که جزو خصوصیات ما ایرانی‌ها بوده‌است، باید کم‌کم مهار شود و برویم به سوی اجتماعی بودن و اجتماعی فکر کردن. بهترین راه موفقیت در این زمینه، فعالیت‌های حزب رستاخیز ملت ایران است، یعنی حزبی که تمام ملت آن را قبول کرده‌است.


امیر طاهری: به نظر شاهنشاه حزب در این زمینه وظایف خود را انجام داده‌است؟ آیا از کار حزب در این مدت راضی هستند؟
شاهنشاه آریامهر: می‌شود گفت بله. بله، با توجه به استقبال خود مردم. این استقبال، البته از آن جهت بود که من از مردم خودم خواستم که وارد چنین تشکیلاتی بشوند و همه شدند و به سه اصل حزب هم عقیده دارند. مملکت هم که در هر حال رو به پیشرفت است و هر کس می‌تواند وضع امروز خود را با گذشته، حتی چند سال پیش، مقایسه کند. حزب در شرایط خوبی به کار پرداخته است. البته تشکیلات حزبی وقت لازم دارد. موقعی تشکیلات حزبی محکم و برومند خواهدبود و نظم حزبی شکل خواهدگرفت، که مردم علاوه بر احترام گذاشتن به حرف من، به تشکیلاتی حزب هم احترام بگذارند و به آن اعتقاد و ایمان پیدا کنند. در همین یکی دو تا انتخابات دیدیم که وضع بهتر بود و مردم هم بیشتر شرکت کردند. در آینده مردم باز هم بیشتر شرکت خواهندکرد، به شرط آنکه به قولی که می‌دهیم عمل کنیم و در ضمن بگذاریم که مشارکت واقعی، گسترش پیدا کنند.
مثلاً بگذاریم مردم در همان زمینه زندگی معاش خودشان تصمیم بگیرند و عمل کنند. دلیلی هم نیست که نگذاریم، چون مردم ما اصولاً مردمی باهوش‌اند و حساب کارها دستشان است. وقتی کار دست خود مردم بود، خواهند فهمید که با دروغ نمی‌شود به طور مثال، آب را ارزان کرد، برای اینکه این مملکت آب کافی ندارد. کدام آب ارزان؟ از کجا؟ می‌خواهند یکدیگر را بر سر تقسیم آب بکشند؟ خوب، یک مقدار آب که بیشتر نداریم. اگر خودشان سهمیه‌بندی نکنند، تنها راه این است که قیمتش را بالا ببریم به میزانی که هر کس بیشتر از حد معینی مصرف نکند. این خیلی طبیعی است. می‌رسیم به برق. مگر می‌شود برق را مفت و مجانی داد؟ میلیاردها تومان یا دلار در زیربنای برق خرج شده‌است. نیروگاه‌های برق هسته‌ای می‌سازیم، خطوط عظیم انتقالی می‌سازیم تا برق مثلاً از بوشهر به تهران برسد. این را می‌خواهید مفت بدهیم؟ از پول کی؟ روی چه اصلی؟ این پول، این سرمایه‌گذاری، به چه طریقی باید مستهلک شود؟ مفت که نمی‌شود. خوب، وقتی کار را به دست خود مردم دادیم، متوجه واقعیات خواهندشد، مثلاً در امور شهرداری متوجه خواهندشد که اگر خیابان‌های خوب می‌خواهند، اگر ترافیک خوب می‌خواهند، باید عوارض بدهند. یادمی‌گیرند که خرج راه‌آهن زیرزمینی، پل‌های هوایی، خیابان‌های جدید، پل‌های پیاده‌رو، چراغ‌های راهنمایی و وسایل حمل و نقل عمومی را بپردازند. خود مردم خواهندآمد و خواهندفهمید که کار با وعده دروغ نمی‌شود و حقایق چیست.
خوشوقتم که بگویم در انتخابات انجمن‌های ملی، بیش از پنج‌میلیون نفر کارت الکتریکال گرفتند و ۹۰ درصد آنها رأی هم دادند.


امیر طاهری: شاهنشاه از این رقم راضی هستند؟
شاهنشاه آریامهر: بلی. این یک انتخابات محلی بود. در صورتی که می‌بینیم در بعضی کشورهای به اصطلاح دموکراتیک امروز می‌گویند که کمتر از ۵۰ درصد از کسانی که حق رأی دارند، در یک انتخابات به مراتب مهمتر شرکت خواهندکرد. یعنی از هر دو نفر که می‌توانند رأی بدهند، یکی از آنها اصلاً علاقه‌ای به رأی دادن، آن هم در مهمترین انتخابات کشور خود ندارد. آن وقت آنها ما را مسخره می‌کنند که خودشان به اصطلاح دموکراسی دارند و ما نداریم. خوب، دموکراسی اگر وجود داشته‌باشد، غیر از این کاری که ما می‌کنیم چه معنایی می‌تواند داشته‌باشد؟ راستی معنای دموکراسی چیست؟ برای بعضی‌ها معنای دموکراسی این است که یکی راه بیافتد توی خیابان، در روز روشن، آن هم نه در یک ده کوره، در یک شهر بزرگ، در یک پایتخت، و جلوی مردم، به خصوص زن‌ها را بگیرد و بگوید: کیف پولت را به من بده و بعد از گرفتن کیف پول، چاقویش را در شکم طرف فروکند و جلو چشم همه، راست راست به راه خود برود. این دموکراسی است؟ این حقوق بشر است؟ آن وقت آن مملکت که در مهمترین انتخاباتش حداکثر ۴۵ یا ۵۰ درصد از رأی‌دهندگان شرکت می‌کنند و مردم هم همانطور که گفتم، نفله می‌شوند و کارد توی شکمشان فرومی‌رود، می‌خواهند از ما درباره دموکراسی و حقوق بشر سؤال کنند؟ واقعاً مسخره است. مگر دموکراسی فقط فحش دادن است؟ مگر دموکراسی فقط دزدیدن است؟ مگر دموکراسی فقط هوچی‌بازی است؟ مگر دموکراسی فقط کشتن است؟ پس حقوق کسانی که بی‌گناه در خیابان، در خانه یا در اتاق هتل مفت کشته می‌شوند، چه می‌شود؟ آنها بشر نیستند؟ آنها حقوق ندارند؟ اگر دارند، چه کسی حقوق آنها را حفظ می‌کند؟ حالا ما چه می‌کنیم؟ جلوی کسی را می‌گیریم که علاوه بر اینکه خائن و وطن‌فروش است، تروریست هم هست. ما مردم را از شر او حفظ می‌کنیم و نمی‌گذاریم مملکت را دو دستی تقدیم دشمن بکند. آیا این حفظ حقوق بشر نیست؟ آیا ما به این خاطر که نمی‌گذاریم افراد بیگناه کشته شوند، حقوق بشر را حفظ نکرده‌ایم؟ چند روز پیش در روزنامه دیدید که از طرف دربار رفته‌بودند به دیدن خانواده‌ای که بچه دو یا سه ساله‌شان در کوچه بود و تیر خورده و مرده است، ولی برادرش یا خواهرش را فرستادیم به خارج که چشم صدمه دیده‌اش را معالجه کند، که خوشبختانه خوب شد و برگشت. از این ده‌ها مورد بوده‌است. مادر و دختری بودند که دختر بیست ساله بود و تازه عروس. یک تروریست نارنجک‌اش را منفجر می‌کند و مادر و دختر تکه‌تکه می‌شوند، تکه‌های گوشت‌شان می‌پرد و می‌چسبد به در و دیوار و درخت. خوب این کسانی که به این شکل کشته می‌شوند، حقوقی نداشتند؟


امیر طاهری: شاهنشاه به ضرورت تشکیلات اشاره فرمودند. آیا تشکیلاتی برای جمع‌آوری و تجهیز سرمایه لازم نداریم که از هم اکنون کار خود را آغاز کند و جانشین نفت شود؟
شاهنشاه آریامهر: چرا، فکر این را هم کرده‌ام. همین شریک شدن مردم در سهام کارخانه‌ها همان کاری را که شما گفتید به طور غیر مستقیم انجام خواهدداد و سرمایه‌های تازه‌ای، چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی، تشکیل خواهدداد و تجهیز خواهدکرد. هر فرد با پول خود سهم می‌خرد و این، غیر مستقیم، یک سرمایه‌گذاری مجدد است در صنعتی کردن بیشتر کشور. از این طریق و به بهترین وجهی و بدون آنکه غولی بسازیم، بدون آنکه به اصطلاح امپراتوری‌های صنعتی به وجود آوریم، با پخش سهام میان مردم، پول اضافی مردم را به یک طریق شرافتمندانه‌ای و با نتایج خوب جمع می‌کنیم برای همین سرمایه‌گذاری که صحبت‌اش شد، یعنی برای تولید ثروت‌هایی که درآمد حاصل از آن کم‌کم جای درآمد نفت را خواهدگرفت. یک راه دیگر هم همانطور که گفتم، وصول مالیات بیشتر است، البته مالیات به حق.


امیر طاهری: آیا پیش‌بینی شده‌است که این سهام، مثلاً تا پنج سال دیگر، به چه تعدادی خواهدرسید و چه درصدی از مجموع سرمایه‌گذاری در کشور را تشکیل خواهدداد؟
شاهنشاه آریامهر: البته. وزارت امور اقتصادی و دارایی حساب‌هایی کرده‌است. این مطلب را هم در نظر بگیرید که هر شرکتی که سهامش عرضه می‌شود، باید سود ده باشد و اگر نباشد، اصلاً سفارش نمی‌کنیم که سهامش را بخرند.
اما پنج سال که گفتید، قدری زود است و باید حسابتان را در مدتی طولانی‌تر بکنید، چون تعداد زیادی از کارخانه‌ها هنوز پنج سال از عمرشان نگذشته است و تا پنج سال هم از عرضه سهام معاف‌اند. در حال حاضر، تعداد کارخانه‌ها کم نیست. اما از حالا به بعد ببینید که تعداد کارخانه‌های ما چه خواهدشد. چه بسا الان کسانی هستند که حاضرند از روز اول ۴۹ درصد از سهام کارخانه‌هایشان را به کارگران و کارکنان خود بفروشند و پنج سال صبر نکنند. به این ترتیب، هم تعداد سهام و هم تعداد کارخانه‌ها مرتب تغییر می‌کند و افزایش می‌یابد.


امیر طاهری: مطالبی که درباره ضرورت کار بیشتر فرمودید، با توجه به جریانات سال‌های اخیر، در واقع یک موضع‌گیری مجدد و اساسی است. این تصور، شاید به غلط، وجود داشت که ما می‌رویم به سوی نوعی رفاه‌گرایی که می‌تواند یک جامعه را به صورت یک تنبل‌خانه درآورد، تنبل‌خانه‌ای که در آن دولت، سرانجام وظیفه باد زدن مردم را هم بر عهده می‌گیرد. به نظر می‌رسید که همه مردم به تدریج در دولت مستحیل می‌شوند، دولتی که همه کار می‌کند، از ماهیگیری و فروش گوشت و موز گرفته، تا ترتیب کنسرت جاز و فستیوال فیلم. دخالت دولت به همه زمینه‌ها گسترش یافته است و گاه به نظر می‌رسد که ملت به صورت یک وزارتخانه درمی‌آید. اما فرمایشات شاهنشاه اکنون نشان می‌دهد که به آن راه نخواهیم رفت. آیا این نتیجه‌گیری درست است؟
شاهنشاه آریامهر: حتماً، نه تنها درست است، بلکه باید بگویم اگر تجدیدنظر نکنیم، از بین می‌رویم. من که از ملت ایران چیزی را پنهان نمی‌کنم. این ریخت و پاشی که شد، در همین مدت و به همان وضعی که صحبت‌اش شد، به قول شما کار را به جایی کشاند که حالا باید مردم را باد هم بزنیم. علت بروز این وضع این بود که ما پولی به دست آوردیم که در واقع نمی‌توانستیم خرج کنیم. همین الان هم مشکل است. کمبود کارگر یک علت مهم است. می‌روید به ده، شکایت دارند که کارگر نیست، یا اگر هست پول عجیب و غریب می‌خواهد. در شهر هم همین وضع است. البته من مخالف افزایش بیشتر حقوق و دستمزد کارگران نیستم، چون هنوز به آن حدی که دلم می‌خواهد نرسیده‌است. اما گرفتاری این است که می‌گویند: اینها کار نمی‌کنند. کار نکردن خطرناک است. این، در ایران امروز قابل قبول نیست. هر کس که کار نکند، ما دُمش را می‌گیریم و می‌اندازیمش بیرون، مثل یک موش. کسی که کارش را انجام نمی‌دهد، نه وظیفه وجدانی‌اش را که کارکردن در برابر دستمزد است، انجام می‌دهد و نه وظیفه میهنی‌اش که دلسوزی در کار است، می‌پردازد. چنین فردی از هر دو لحاظ محکوم است.
دانشجویی که علاوه بر برخورداری از آموزش رایگان از دولت حقوق هم می‌گیرد، فردا ممکن است بگوید یک آپارتمان لوکس و یک اتومبیل هم برای من بخرید و بعد هم یک دیپلم مجانی به من بدهید، چون نمی‌خواهم درس بخوانم. ما به کسی اجازه نمی‌دهیم که لوس بشود. ما هر تنبل‌خانه‌ای را می‌ریزیم به هم. این چیزها که گفتید همه خوابی بود که گذشت، تمام شد و رفت. از سال آینده یا احیاناً سال بعد از آن، میلیون‌ها ایرانی که در سنین زیر ۱۴ سال هستند، به تدریج بالغ می‌شوند و سرازیر می‌شوند به طرف بازار کار.
یادم هست حتی چند سال پیش یک بنا، که امروز این قدر شأن و منزلت دارد و مردم مجیزش را می‌گویند، بیچاره از روی بی‌کاری حاضر بود بیاید منزل شما و از بام تا شام فقط در ازای یک وعده غذا کار کند. حالا در این وضعیت برزخی ما محتاج کارگر هستیم، این وضعیت برزخی موقعی شروع شد که یک باره پول زیادی به ما رسید. درست در موقعی که امکان خرج کردن درستش را نداشتیم. در نتیجه، قسمتی از پولی که خرج کردیم، همان تنبل‌خانه‌ای را که گفتید، ایجاد کرد. حالا با التماس به دنبال کارگر می‌رویم و معلوم نیست هر کس در برابر پولی که می‌گیرد، چقدر کار می‌کند.
این مطالبی که گفته‌شد، باید صاف و پوست‌کنده به اطلاع همه ملت ایران برسد. اینها مطالبی است که باید در کانون‌های حزبی بحث شود، درباره‌اش نوشته‌شود و آنقدر بگوییم، که یک تحول اخلاقی، یک آگاهی تازه، به وجود بیاید.
من صاف و پوست‌کنده حرف می‌زنم، چون فردا دنبال گرفتن رأی نیستم که بخواهم روی معایب سرپوش بگذارم و دروغ بگویم. من فقط می‌توانم حقیقت را بگویم، آن هم با دلسوزی. این نفت ایران موقعی تمام می‌شود که عمر طبیعی من هم تمام خواهدشد. خوب، من اگر دلسوز نباشم، چرا حرف‌هایم را این قدر صاف و پوست‌کنده و بی‌پرده بزنم؟ ما هم می‌توانیم بگوییم فعلاً که پول نفت هست و بعد از ما هم مردم بروند آب خنک بخورند، به ما چه؟ اما این که مملکت‌داری نیست. این که فرماندهی نمی‌شود، آن هم در این سالی که پنجاهمین سال سلطنت دودمان ما جشن گرفته‌می‌شود.
خود شما حتماً می‌دانید که مملکت ما قبل از پهلوی در چه وضعی بود و حالا در چه وضعی است. حالا مگر من می‌توانم بیایم و مثل آن پادشاه فرانسه بگویم: بعد از ما هر چه باداباد؟ نه، نه، نه، چنین چیزی در اخلاق خانواده پهلوی نیست. نه، نه، نه. چنین چیزی در شأن من نیست. من نمی‌توانم بگویم فعلاً پولی را که هست به همه بخورانیم و به فردا فکر نکنیم. من به کسی رشوه نمی‌دهم که ادعای شاه‌دوستی و میهن‌پرستی بکند.
اولین شرط ایرانی بودن، همین میهن‌پرستی و شاه‌دوستی است. ما به زور هم که شده این ملت را به مرحله "تمدن بزرگ" خواهیم رساند. اما کسی فکر نکند که "تمدن بزرگ" در یک تنبل‌خانه به وجود می‌آید و با آتش زدن ثروت مملکت. "تمدن بزرگ" فقط موقعی ممکن خواهدبود که میهن‌پرستی بزرگ در قلب فردفرد ایرانی‌ها باشد. معنای میهن‌پرستی بزرگ در زندگی واقعی این است که هر فرد، در هر مقامی، نه تنها کار خود را از روی وجدان و دلسوزی انجام بدهد، بلکه حاضر باشد بیش از وظیفه خود هم کار کند. میهن‌پرستی بزرگ یعنی بیش از آنچه از میهن می‌گیریم، به میهن بدهیم. در صورتی که میهن‌پرستی بزرگ و کار و کوشش خستگی‌ناپذیر از روی وجدان نباشد، تمدن بزرگ هم به وجود نخواهدآمد. این، بدون آن نمی‌شود.


امیر طاهری: اما یک اقلیت کوچک، ولی بانفوذ، که فسادش را به تدریج در همه کشور منتشر می‌کند، از این مرحله برزخی که اشاره فرمودید، بسیار سوءاستفاده می‌کند.
شاهنشاه آریامهر: این باید درست بشود و درست هم خواهدشد. گفتم که من حتی اگر به زور هم شده‌باشد، این مملکت را درست می‌کنم و به "تمدن بزرگ" می‌رسانم. و این "تمدن بزرگ" شرایطش همان است که گفتم.
این را هم فراموش نکنید که ایرانی واقعی هنوز وجود دارد و در اکثریت است. می‌فرستیدش به ظفار و در آنجا به رایگان و با شجاعت بی‌نظیر جانش را در اجرای امر فرمانده‌اش می‌دهد. این مردم عادی که جان خود را به خطر می‌اندازند و تروریست‌ها را می‌گیرند و سرکوب می‌کنند، نشان می‌دهند که غیرت ایرانی هنوز وجود دارد. ولی ما از مردم تقاضای فداکاری و از خودگذشتگی نکرده‌ایم و در عوض آنها را لای پنبه پیچیده‌ایم. حالا وضع عوض می‌شود و باید بیشتر کار کرد و فداکاری کرد، برای پیشرفت مملکت.
حزب مسئول توضیح و آموزش این روحیه است، در حالی که باید با هر روحیه منفی هم مبارزه کند. حزب رستاخیز ملت ایران، وسیله ادامه اجرای هفده اصل انقلاب است، بر اساس فلسفه انقلاب که به زودی منتشر خواهدشد. وظیفه حزب است که هرگونه لوس‌بازی، زیاده‌خواهی بی‌جا و کم‌کاری را از بین ببرد.
خوشبختانه اخیراً چند مسافرت کردم به آذربایجان شرقی، همدان و کرمانشاهان و با نظر خیلی خیلی خوبی برگشتم. آن مردمی که من دیدم با آن سادگی، با آن شور و ایمان و صفا، با آن توقعات معقول و حسابی، اکثریت مردم را تشکیل می‌دهند. با کمک آنها همه کار می‌شود کرد و به خاطر آنها هر کاری را خواهم کرد.


امیر طاهری: مسئله کمبود مسکن و بالا بودن اجاره‌ها، همانطور که شاهنشاه مستحضرند، مطرح است و گاه حتی مسئله شماره یک کشور به شمار می‌آید. البته افزایش جمعیت و درآمد و بالارفتن تقاضا علت اصلی است. اما در همین تهران، بر اساس یک تحقیق کیهان، بین ۴۵ تا ۵۰هزار واحد مسکونی خالی هست که مالکانش حاضر به فروش یا اجاره نیستند، چون از تغییر مقررات می‌ترسند یا به امید سود بیشترند. در ضمن به نظر می‌رسد که با تصویب قانون مبارزه با بورس‌بازی زمین، یا به قول شاهنشاه خاک‌بازی، سودجویی از زمین به مستغلات منتقل شده‌است. برای پایان دادن به این وضع چه باید کرد؟
شاهنشاه آریامهر: ساختمان بیشتر و بیشتر. البته فکری هم داشتم که به دولت گفته‌ام، مطالعه کند. در بعضی ممالک مقرراتی هست که اگر کسی بدون جهت، خانه یا آپارتمانی را که برای اجاره ساخته‌است در سه یا شش ماه اجاره ندهد و خالی نگاه دارد، دستگاه مربوطه، مثلاً شهرداری آن خانه یا آپارتمان را به اسم مالکش به قیمت روز اجاره می‌دهد و پولش را به حساب او در بانک می‌گذارد. اطلاع دارید که در خیلی جاها این مقررات هست. ممکن است عده‌ای بگویند چنین مقرراتی باعث خواهدشد که مردم دیگر از روی ترس ساختمان نکنند. اما چرا باید این طور بشود؟ اجاره حقیقی و عادلانه به حساب مالکان در بانک گذارده خواهدشد. مسئله مصادره در کار نیست. اما از نظر درازمدت، جواب واقعی سؤال شما همان افزایش عرضه است و برای این کار باید مصالح بیشتر تولید کرد.


امیر طاهری: بعضی کارشناسان می‌گویند که ایرانی‌ها در ساختمان‌های خود مصالح زیادی به کار می‌برند و به خصوص آهن و سیمان را تلف می‌کنند، بی‌آنکه به محاسبات فنی توجهی داشته‌باشند.
شاهنشاه آریامهر: البته این مسائل هست. مثلاً استاندارد بسیاری از آپارتمان‌های ما، به خصوص از نظر سطح زیربنا، از اروپای غربی بیشتر است. قیمت هم که البته بیش از حد بالا است. از یک طرف بازده کارگران ساختمانی ما پایین است و از طرف دیگر هنوز نتوانسته‌ایم کار ساختمان را تا سر حد امکان ماشینی کنیم. این مسائل را در آینده باید حل کنیم. هم بازده کار باید افزایش یابد و هم استاندارد ساختمان باید مناسب درآمدهای ایرانی باشد. یعنی باید خانه‌ها و آپارتمان‌هایی ساخت که اکثریت خانواده‌های ایرانی قدرت خرید یا اجاره آن را داشته‌باشند، نه فقط یک اقلیت. خانه‌ها و آپارتمان‌های لوکس و سوپر لوکس هم بسازند، چرا نه؟ من اتفاقاً مخالفتی با این کار ندارم، اما چنین خانه‌ها و آپارتمان‌هایی باید به تعداد و مقداری که لازم است، ساخته‌شود. بیشتر کسانی که می‌توانند چنین خانه‌ها یا آپارتمان‌هایی را بخرند، یا اجاره کنند، اکثریت نیستند. در هر کاری که می‌کنیم، باید به فکر اکثریت باشیم. حالا خوشبختانه مثل اینکه حرکت‌هایی در این سمت شروع شده‌است. باز هم تأکید می‌کنم که باید تعداد هر چه بیشتری خانه و آپارتمان بسازیم که به قیمت ارزانتر در دسترس همه خانواده‌ها قرار بگیرد.


امیر طاهری: می‌توانم بپرسم که نگرانی‌های شاهنشاه درباره آینده کدام است؟
شاهنشاه آریامهر: از نظر داخلی، خوشبختانه نگرانی ندارم. اما از لحاظ دنیا، به طور کلی نگرانی‌هایم اتفاقاً خیلی زیاد است. به نظر می‌رسد که تا هفت هشت سال دیگر سرنوشت دنیای امروز ما تعیین خواهدشد. به این معنا که آن تمدنی که می‌شناسیم، تمدنی که البته معایب زیاد دارد، اما خوب محاسنی هم دارد، خواهدماند یا نه؟ آیا دنیای ما دگرگون خواهدشد؟ آیا دنیای ما زیر و رو خواهدشد؟ جواب این سؤال‌ها تا هفت یا هشت سال دیگر روشن خواهدشد. اما کسانی که می‌خواهند این تمدن را از بین ببرند و این دنیا را زیر و رو کنند، نباید به اشتباه تصور کنند که این دنیا اگر زیر و رو شود، حتماً مارکسیست خواهدشد. بر عکس، اگر زیر و رو بشود، مارکسیسم هم از بین خواهدرفت. نمی‌توان دقیقاً پیش‌بینی کرد که چه خواهدشد. آیا آنارشیسم کامل خواهدشد؟ البته آنارشیسم کامل هم پس از مدتی، خودش به سوی نوعی نظم و تشکیلات تازه خواهدرفت، چون جامعه انسانی نمی‌تواند بدون نظم و تشکیلات ادامه پیدا کند.
در هر حال، فکر نمی‌کنم چیز بهتری خواهدشد. من عقیده دارم که همانطور که ما توانستیم این مملکت را که در شهریور ۲۰ آن تکان را خورد و در مرداد ۱۳۳۲ ما در آن وضع تحویل گرفتیم، درست بکنیم و به وضع امروزش برسانیم، دنیا هم قابل درست کردن هست. تنها تصمیم و اراده و دوراندیشی لازم است.


امیر طاهری: پس شاهنشاه در بدبینی کلی که اکنون با توجه به افزایش قدرت نظامی بلوک معروف به توتالیتر وجود دارد، سهیم نیستند؟
شاهنشاه آریامهر: چرا، اما بدبینی ما به خاطر ولنگ و وازی و لاابالی‌گری طرف دیگر است. در ضمن بلوک توتالیتر هم بدون نقاط ضعف نیست. آنها هم مشکلات بی‌شمار دارند و نقاط ضعف بی‌شمار.


امیر طاهری: همیشه گفته‌می‌شود که آنها وقتی ضعیف می‌شوند، مهاجم می‌شوند.
شاهنشاه آریامهر: بلی، اگر در خطر باشند. اما حالا که در خطر نیستند، مگر از داخل که آن مطلب دیگری است. در هر حال امید من این است که تحولاتی از هر دو طرف صورت گیرد و دنیا به یک تفاهم مداوم واقعی برسد و یک "شیوه همزیستی" قابل قبول به وجود آید و اساس صلح بشود. بعد از آن، تحول دنیا چه وضعی را به همه ارائه بدهد یا تحمیل کند، مطلب دیگری است. در غیر این صورت، جنگ هسته‌ای آنقدر وحشتناک است که تصورش هم تکان‌دهنده است.


امیر طاهری: تحولات منطقه خودمان را چگونه می‌بینید؟ می‌توان خوشبین بود یا نه؟
شاهنشاه آریامهر: فعلاً هیچ چیزی که باعث خوشبینی باشد، نمی‌بینم. تنها راه ما، همچنان قوی شدن و قوی ماندن است. تنها بیمه‌نامه ما در برابر همه خطرات آینده، فقط قوی شدن است، وگرنه فعلاً عنصر دلگرم کننده‌ای نمی‌بینم.


امیر طاهری: آیا دفاع از ایران و سیاست مستقل ملی نمی‌توانند جزو اصول انقلاب قرار گیرند؟
شاهنشاه آریامهر: این دو از تمام اصول انقلاب هم مهم‌ترند. تا ایرانی نباشد، هیچ یک از اصول انقلاب معنا نخواهدداشت و قابل اجرا نخواهدبود. اگر ایران قوی و مستقل باشد، اصول انقلاب هم خواهدبود. اما اگر نباشد، هیچ چیز دیگر هم نخواهدبود. دفاع از ایران و سیاست مستقل ملی را به جای اینکه جزو اصول انقلاب قرار دهیم، به عنوان دو "مافوق اصل" اعلام می‌کنیم. خوشبختانه مردم ما اهمیت فوق‌العاده این دو مافوق اصل را به خوبی درک می‌کنند. دفاع از ایران و سیاست مستقل ملی، حتی مافوق زمان و تاریخ است.


امیر طاهری: یکی از دشواری‌های مداوم مردم، بوروکراسی و معطلی زیاد در دستگاه‌های دولتی است. وضع قوانین و مقررات تازه، هر روز تماس مردم را با دستگاه‌های دولتی بیشتر می‌کند، در حالی که بوروکراسی عصبانی‌کننده ادامه دارد. وزیر امور اقتصادی و دارایی می‌گفت که برای یک کار ساده، مثلاً تمدید جواز یک کارخانه، ۳۵ یا ۳۷ عمل مختلف لازم بود، که یک ماه و نیم طول می‌کشید. حالا این عملیات به هفت تا کاهش یافته و فقط سه روز طول می‌کشد. در حالی که حجم کار دولت زیادتر می‌شود، ضرورت بهبود وضع ادارات و تسریع کارها بیشتر حس می‌شود.
شاهنشاه آریامهر: به همین جهت است که انقلاب اداری را یکی از اصول انقلاب اعلام کردیم و در این زمینه، البته سعی خودمان را می‌کنیم.


امیر طاهری: آیا نمی‌شود برای انجام انقلاب اداری مدتی تعیین کرد، مثلاً سه سال یا پنج سال که در پایان آن کارهای انجام شده در این زمینه قابل ارزیابی باشد؟
شاهنشاه آریامهر: آخر با کدام الگو؟


امیر طاهری: اگر در یک مورد می‌شود سی‌وپنج عمل را به هفت تا هشت تا کاهش داد، چرا در موارد دیگر نشود؟ دولت می‌تواند بسیاری از کارها را به کلی به مردم تحویل بدهد. آیا به نظر شاهنشاه هر چه تماس مردم با دولت در سطح اداری کمتر و در سطح فکری بیشتر باشد، بهتر نیست؟
شاهنشاه آریامهر: اتفاقاً همین نقشه را داریم. همین انجمن‌های ملی، همین سیاست مشارکت و همین عدم تمرکز، درست به همین منظور است. اینها همه جزو برنامه‌هایمان هست.
همچنین در نظر داریم که کار ادارات را تا سر حد امکان کامپیوتری بکنیم. این به خودی خود کارها را سریع‌تر خواهدکرد. اینکه ماشین جواب شما را بدهد، به خودی خود، مقدار زیادی از بوروکراسی را از بین خواهدبرد، مگر اینکه ماشین هم به تدریج بوروکرات بشود و دست آخر یک جواب دیوانه‌وار به شما بدهد. این، کاملاً ممکن است، البته در موارد بسیار استثنایی. جریانی که باید مثلاً از ۱۵ میز بگذرد، البته خیلی طول می‌کشد. سر هر میز، مدتی صرف تعارف و احوالپرسی می‌شود. کارمندی که پشت میز نشسته است، یک روز سر حال است و یک روز دلخور، به خاطر مسائلی شخصی. این خودش در سرنوشت ارباب رجوع ادارات مؤثر است. اما کامپیوتر سر حال بودن و دلخور بودن ندارد.
برای به ثمر رساندن انقلاب اداری، اقدامات درازمدت لازم است که یکی از آنها عدم تمرکز است و یکی هم مطالعه برای به کار بردن روش‌های میان‌بر و از بین بردن حشو و زوائد و یکی هم البته کامپیوتری کردن کارها، از نظر تعیین مدت برای رسیدن به این هدف‌ها اگر صحبت از تشکیلات نظامی بود، این کار را می‌کردم.


امیر طاهری: انقلابی که توانست فئودالیسم را از بین ببرد، باید بتواند یک مسئله ساده مثل بوروکراسی را حل کند.
شاهنشاه آریامهر: این مسئله به این سادگی که خیال می‌کنید نیست. اگر ساده بود، حتماً همه تاکنون حلش کرده‌بودند، اما خودتان می‌دانید که بوروکراسی در همه جای دنیا وجود دارد، در همه کشورها، چه کاپیتالیست و چه کمونیست. همه هم خودشان را مسخره می‌کنند و چاره‌ای هم ندارند. با این حال ما طبق برنامه حساب‌شده‌ای که گفتم، به این کار هم خواهیم رسید.


امیر طاهری: سؤال دیگری که برای مردم مطرح است این است که مبارزه با فساد که با آن همه سر و صدا شروع شد، چرا فروکش کرد؟ رسیدگی به اتهاماتی که عنوان شد و پرونده‌هایی که تشکیل شد، چقدر طول می‌کشد؟
شاهنشاه آریامهر: در قسمت‌های نظامی، آن طور که می‌گویید نبود. تمام کسانی که به اصطلاح به سیخ کشیده شدند، نظامیان خطاکار بودند که مجازات شدند. نمی‌گویم بدبخت‌ها، برای اینکه غلط می‌کنند فاسد باشند و پدرشان را هم درمی‌آوریم.
ولی در بخش غیر نظامی، با این دادگستری که ما داریم، یا همه دارند، معلوم نیست چه می‌شود. تا حدی می‌شود گفت که دادگستری بهشت بزهکاران و تبهکاران است، نه فقط در ایران، بلکه در همه کشورها، چون اصولاً کسی محکوم نمی‌شود که بتوان مجازاتش کرد. مثلاً در امریکا می‌گویند اگر کسی به کسی تهمت زد، کسی که تهمت خورده‌است، باید ۲۰ سال زحمت بکشد و دوندگی بکند تا روشن شود که تهمت نادرست بوده‌است. این یعنی بهشت تبهکاران و بزهکاران. تمام گانگسترهای معروف را که به خاطر آدمکشی‌هایشان که اظهر من الشمس است، نمی‌گیرند. آنها را به جرم حقه‌بازی مالیاتی می‌گیرند. مثلاً رهبر "مافیا" که اخیراً مرد، راست راست راه می‌رفت و همه هم می‌دانستند چه کاره است، اما نمی‌توانستند به طور قانونی محکومش کنند.
با این حال نمی‌گویم که باید دست روی دست گذاشت و هیچ کاری نکرد. حزب در این زمینه هم نقش اساسی دارد. حزب باید هم به مردم بیاموزد که رعایت قوانین و مقررات را بکنند و هم نظارت کند که دستگاه دادگستری ما خود را طوری تکان بدهد که بتواند واقعاً مجری عدالت باشد.
در قسمت نظامی هم که زیر نظر مستقیم خودمان است، فاسدها را به کلی قلع و قمع می‌کنیم و از کوچکترین خطایی نمی‌گذریم.


امیر طاهری: اما در جریان رسوایی فروش اسلحه از طرف شرکت امریکایی لاکهید به کشورهای مختلف، اسم ایران به میان نیامد.
شاهنشاه آریامهر: خوشبختانه. نه لاکهید، نه نورتروپ، نه گرومن. هیچ کس نتوانست وصله‌ای به ایران بچسباند. حتی یک سنت امریکایی هم مطرح نشد. همه فساد بین خودشان بود، یعنی ممالک به اصطلاح دموکراتیک. البته برادران لاوی هستند که معلوم نیست کجایی‌اند و چه تابعیتی دارند و چیزهایی گفته‌اند که معلوم است دروغ است. بعضی‌ها هم پشت سر مرده حرف‌هایی زده‌اند که به کلی پرت و پلا است و هیچ سند و مدرکی ارائه نشد.
برای من جای خوشوقتی است که کوچکترین سایه‌ای روی معاملات اسلحه ایران اصلاً وجود ندارد و البته غیر از این هم اجازه نمی‌دادم. درمورد نورتروپ‌پیچ هم که البته گفتند رشوه داده‌اند، معلوم شد رشوه را به یک شرکت اروپایی داده‌بودند، نه به مقامات ایرانی.


امیر طاهری: کنگره حزب باید دبیر کل را برگزیند. آیا تفکیک دبیر کلی از نخست‌وزیری قطعی است؟
شاهنشاه آریامهر: بلی، از اول هم گفتم که نخست وزیر برای دو سال دبیر کل باشد. معنی‌اش این است که بعد از آن دبیر کل نباشد. حجم کار به حدی است که یک نفر نمی‌تواند هر دو سمت را داشته‌باشد. پس نخست وزیر از دبیر کلی کنار می‌رود و یک دبیر کل تمام وقت انتخاب می‌شود. لازم نیست که تفکیک این دو سمت در اساسنامه حزب قید شود، اما این به صورت یک سُنت حزبی درخواهدآمد.


امیر طاهری: نظر شاهنشاه درباره بهای محصولات کشاورزی چیست؟
گفته‌می‌شود که ما در حالی که در سطح مصرف مواد کشاورزی کمک غیر مستقیم می‌دهیم، قیمت محصولات کشاورزی را برای تولیدکننده داخلی پایین نگاه می‌داریم و این باعث می‌شود که کشاورزی از نظر سرمایه‌گذاران جالب نباشد.
شاهنشاه آریامهر: معلوم نیست مطلبی که درباره قیمت محصولات کشاورزی گفتید، تا چه حد و در چه قسمتی درست است.
آیا قیمت گندم ایران، امروز از قیمت گندم خارجی کمتر است؟ آیا برنج ایران ارزانتر از برنج خارجی است؟ نه. باید بگویم که گرانتر است. آیا قیمت سویا و دیگر مواد خام روغن نباتی در ایران بیشتر از قیمت‌های بین‌المللی نیست؟
از این گذشته، درآمد سرانه ما از درآمد سرانه امریکا یا اروپای غربی کمتر است. آیا با وجود این درآمد سرانه کمتر، بازده کمتر، کارآیی کمتر، و تولید بسیار بسیار کمتر، قیمت باید مساوی باشد؟ نه، این غلط است. حالا فرض کنیم که قیمت مساوی را قبول داشته‌باشیم، اما دیگر چرا قیمت بالاتر را قبول کنیم؟ این یک وضع ناسالم خواهدبود. چنین کشاورزی ناسالم و مریض خواهدبود و بالاخره به کلی از بین خواهدرفت.


امیر طاهری: آیا نمی‌شود همین مطلب را درمورد بعضی صنایع گفت؟ قیمت محصولات صنعتی ما بالاتر از سطح بین‌المللی است.
شاهنشاه آریامهر: درمورد صنایع این را قبول کرده‌ایم، چون کار در این زمینه‌ها باید شروع بشود و به تدریج از نظر بازده و کارآیی به سطح بین‌المللی برسد. اما اگر شما بخواهید گندم بکارید در یک زمینی که چهار یا پنج تن محصول نمی‌دهد (البته آبی)، کار اقتصادی نکرده‌اید. بهتر است به جای تلف کردن وقت و پولتان بروید دنبال یک کار دیگر. مثلاً در آن زمین میوه بکارید یا چیز دیگری که اقتصادی باشد. البته این کار را باید یاد بگیرید، چون به آسانی کشت گندم نیست. کشاورزی ما در هر حال باید اقتصادی بشود و قدرت رقابت پیدا کند. فعلاً حداکثر کاری که ما می‌توانیم بکنیم، این است که قیمت بین‌المللی را حفظ کنیم، اما بیشتر نمی‌توانیم بدهیم در حالی که بازده کمتر است. یعنی اگر بخواهیم این کار را بکنیم، باز هم سیاست غلط کمک‌های بی جا است که همه چیز را خراب می‌کند.


امیر طاهری: پس کشاورز ما باید مبارزه کند، اصلاح شود و خودش در عمل یاد بگیرد که روی پای خودش بایستد؟
شاهنشاه آریامهر: البته، اما با کمک معقول و حساب‌شده. همان مروجی که به روستا می‌فرستیم، کودی که تقریباً مجانی می‌دهیم و خدماتی که عرضه می‌کنیم، کمک به کشاورزی است. اگر اینها نباشد که هیچ، همان کشاورزی قرون وسطایی خواهدشد.


امیر طاهری: کمبود معلم هنوز یکی از مسائل عمده کشور است. آیا برنامه تازه‌ای در این زمینه تهیه نشده‌است؟
شاهنشاه آریامهر: چرا، در این زمینه فکرهایی کرده‌ایم. این را جزو برنامه‌هایمان قرار می‌دهیم که هر کس داوطلبانه، اما به عنوان یک وظیفه وجدانی و میهنی، در هفته فقط چند ساعت، زیاد هم نمی‌گویم، در مدارس درس بدهد. به این ترتیب، وضعیت به کلی عوض خواهدشد. فعلاً نزدیک به نیم‌میلیون تحصیل‌کرده دانشگاه و مدارس عالی داریم و نزدیک به دومیلیون هم کسانی هستند که تحصیلات دبیرستانی تا حد دیپلم دارند، در حالی که تعداد آموزگاران و دبیرانمان در حدود ۲۳۰هزار نفر است و ۱۸۰هزار معلم و دبیر هم کم داریم. حتی اگر یک‌دهم از تحصیل‌کرده‌های ما هفته‌ای دو ساعت به طور داوطلبانه در مدارس درس بدهند، این کمبود تا حد زیادی جبران خواهدشد.
در این زمینه هم حزب باید کمک کند تا یک برنامه ملی تهیه و اجرا شود.


امیر طاهری: شاهنشاه بارها فرموده‌اند که برای گسترش آموزش نباید منتظر بناهای کامل و احیاناً لوکس باشیم. آیا کلاس‌های درس را نمی‌توان در هر جا که در دسترس باشد و در اختیار قرار گیرد، تشکیل داد؟
شاهنشاه آریامهر: البته می‌شود. همان طور که الان در کوه و بیابان و در چادر به عشایر درس می‌دهیم. می‌توانیم از ادارات دولتی در ساعات غیر اداری، حتی از پارک‌ها و پارکینگ‌ها، محوطه‌های گوناگون و هر جای دیگری که مناسب باشد و هوا اجازه بدهد، برای تشکیل کلاس درس استفاده کنیم. چنین کاری که امیدوارم خیلی موقتی باشد، بسیار انقلابی خواهدبود. با گذاشتن یک تخته سیاه و جمع‌کردن شاگردان و معلم، هر محلی را می‌توانیم به صورت یک کلاس درس درآوریم. انقلاب می‌تواند و باید با حداقل امکانات حداکثر کارها را بکند. حزب وظیفه دارد که این روحیه انقلابی را در همه زمینه‌ها تقویت کند.


امیر طاهری: سپهبد براون، رئیس ستاد ارتش امریکا، اخیراً ادعا کرد که شاهنشاه در پی احیای امپراتوری ایران باستان هستند. دیگران هم، که البته خیرخواه ما نبوده‌اند، قبلاً ادعاهای مشابهی کرده‌اند. شاهنشاه در این زمینه چه می‌فرمایند؟
شاهنشاه آریامهر: بروان بعداً معذرت خواست و از این بابت تأسف عمیق خودش را به ما ابراز کرد. اما استدلال او واقعاً مضحک بود. گفته‌است چون ما می‌گوییم خلیج فارس، می‌خواهیم امپراتوری ایران باستان را تجدید کنیم. آخر این هم شد استدلال؟ خود او مگر ۵۰ سال پیش که مدرسه می‌رفت، خلیج فارس را به چه اسمی می‌شناخت؟ پنجاه سال پیش که من پادشاه نبودم و خلیج فارس هم مثل همیشه خلیج فارس بود و وقتی هم که من نباشم، خلیج فارس خواهدماند.
اما در مورد ایجاد به اصطلاح امپراتوری، باید بگویم مگر عقل‌مان کم است که دنبال این حرف‌ها برویم؟ مگر خاک کم داریم؟ مگر جمعیت کم داریم؟ مگر ثروت کم داریم؟ مگر مشکل و مسأله کم داریم؟ ما همین محدوده فعلی ایران را درست کنیم، خودش خیلی کار است. برای ایجاد همان تمدن بزرگی که به شما گفتم، ۱۰ عمر لازم است و ما سعی می‌کنیم این کار را در یک عمر بکنیم.


امیر طاهری: بر اساس یک برآورد کارشناسان نفتی، درآمد ایران از نفت در سال مسیحی جاری بین چهار تا پنج‌میلیارد دلار بیشتر از مبلغی است که سازمان برنامه و بودجه پیس‌بینی کرده‌بود. اگر این حساب درست است، با درآمد اضافی‌مان چه خواهیم کرد؟
شاهنشاه آریامهر: این برآورد درست است. اما اگر پولی اضافه بیاید، آن را دیگر آتش نخواهیم زد. کسر بودجه، سه‌میلیارد دلار است که باید جبران شود. از طرف دیگر، مصرف‌کنندگان عمده فعلاً تندتند نفت می‌خرند و ذخیره می‌کنند. اما نمی‌دانم در سال مسیحی آینده چه روشی خواهندداشت و آیا افزایش خرید نفت ادامه خواهدیافت، یا نه.


امیر طاهری: صحبت از تجدید رونق اقتصادی در کشورهای بزرگ صنعتی است و رونق اقتصادی هم یعنی احتیاج به نفت بیشتر.
شاهنشاه آریامهر: فقط تا حدی. از حالا شکممان را صابون نزنیم و نگذاریم باز همان لاشخورها جمع بشوند و طرح بدهند که با درآمد اضافی، فلان کار و بهمان کار را می‌شودکرد، در حالی که نه سیمان دارید نه آجر، نه ظرفیت بندری، نه کارگر، نه جاده کافی و نه قدرت جذب اقتصادی. اشتباهات گذشته را مسلماً دیگر تکرار نخواهیم کرد. دوره کوتاهی بود که تمام شد و رفت. با درآمد اضافی، اگر داشته‌باشیم، اولاً کسر بودجه‌مان را جبران خواهیم کرد و ثانیاً کارهایی خواهیم کرد مثل کاری که هفته پیش کردیم، خرید ۰۴/۲۵ درصد از سهام گروه کروپ. این را تأکید می‌کنم که هر قدر هم پول اضافی داشته‌باشیم، باز هم باید صرفه‌جویی کنیم و همه مخارج زائد را بزنیم. مگر بی‌خودی پول خرج کردن هنر است؟


امیر طاهری: اما تا چندی پیش گفته می‌شد که کسی که دل و جرأت پول خرج کردن ندارد، نمی‌تواند مقام دولتی‌اش را حفظ کند.
شاهنشاه آریامهر: آن دوره تمام شد و رفت. از این به بعد هر خرجی با توجه به محدودیت‌ها و امکانات واقعی خواهدشد. هر پول اضافی را باید در آینده مملکت سرمایه‌گذاری کرد، مثلاً در جاهایی مثل کروپ. باز برمی‌گردم به این مطلب که درآمد نفت روزی تمام خواهدشد. خوب، پول مورد احتیاج ما بعداً از کجا باید تأمین شود؟


امیر طاهری: آیا پس از کروپ، برنامه‌هایی برای خرید سهام در دیگر بنگاه‌های بزرگ صنعتی غرب داریم؟
شاهنشاه آریامهر: حتماً، چرا نه؟ این، هم برای ایران یک آینده‌نگری صحیحی است و هم نشان می‌دهد که وقتی ایران به عنوان یک سهامدار عمده قبول می‌شود، ممالک بزرگ صنعتی برای کشور ما چه اهمیتی قائل‌اند.


امیر طاهری: ممکن است بفرمایید چرا طرح مشارکت ایران در شرکت نفتی امریکایی اکسیدنتال به جایی نرسید؟
شاهنشاه آریامهر: برای اینکه شرایطی گذارده‌بودند که برای ما قابل قبول نبود. این شرایط اصلاً توهین‌آمیز بود. مردک از ما می‌خواست سهم بخریم، بدون اینکه حق رأی داشته‌باشیم. یعنی چه؟ درست مثل اینکه در زمان امپراتوری انگلستان با سیاهان جنگلی در افریقا رفتار کنند.


امیر طاهری: چند سال پیش برنامه‌ای به امر شاهنشاه تهیه شد برای کم کردن فاصله میان کمترین و بیشترین دستمزدها و حقوق‌ها، به این ترتیب که نسبت کمترین دستمزد یا حقوق، به بیشترین یک به ۱۲ باشد.
شاهنشاه آریامهر: یک به ۱۲ یا یک به ۱۴ مسأله دیگری است. اما من می‌گویم هنوز حداقل حقوق و دستمزد و حتی حقوق و دستمزدهای متوسط باید بهتر بشود. این برنامه را در ارتش عملی کرده‌ایم. در آنجا نسبت یک به ۸ است. البته آنها که مقام مهم و حقوق بالاتر می‌گیرند، از مزایایی هم برخوردارند. مثل خانه سازمانی و احیاناً اتومبیل و راننده و گماشته، البته به شرط انجام وظیفه.


امیر طاهری: نظر شاهنشاه درباره احتکار شغل و احتکار تحصیل‌کرده‌ها چیست، به این معنا که خیلی‌ها در آن واحد چندین شغل دارند و بسیاری از سازمان‌های دولتی و خصوصی هم تعداد زیادی تحصیل‌کرده را بی آنکه واقعاً لازم داشته‌باشد، استخدام می‌کنند؟
شاهنشاه آریامهر: موضوع دومی بی‌معنی است ولی درمورد اولی، غالباً چاره‌ای نیست، چون باز تقاضا بیشتر از عرضه است. البته می‌شود گفت کسی که چند شغل دارد، هیچ کدام از کارهایش را خوب انجام نمی‌دهد و البته انجام یک کار به طور کامل بهتر از انجام پنج کار به طور ناقص است. ولی چه می‌شود کرد؟ گرفتاریم. افراد کافی نداریم.


امیر طاهری: بخش خصوصی قبلاً در آموزش و پرورش در همه سطوح سرمایه‌گذاری می‌کرد، ولی حالا نمی‌کند. آیا نمی‌توان بخش خصوصی را دوباره به سرمایه‌گذاری در این زمینه مهم تشویق کرد؟
شاهنشاه آریامهر: چرا، حالا دوباره امکانش هست و این مطلب را در کنفرانس آموزشی رامسر هم تأکید کردم، حالا هم می‌گویم که آموزش خصوصی که برای آن باید پول داد، قدغن نیست. وظیفه ما این است که آموزش را برای همه امکان‌پذیر کنیم، اگر مثلاً هشت‌ونیم‌میلیون کودک و نوجوان ایرانی باید به مدرسه بروند، ما باید این امکان را برای همه آنها به وجود آوریم، یعنی هیچ کس به خاطر مسائل مالی از رفتن به مدرسه و تحصیل با عالی‌ترین سطح محروم نشود. اما اگر کسانی می‌خواهند برای تحصیل فرزندشان از جیب خودشان پول بدهند، چرا نباید بتوانند؟ چطور ما اجازه می‌دهیم که بچه‌ها را به اروپا یا امریکا بفرستند و چند برابر خرج تحصیلشان بکنند، اما در اینجا این کار مجاز نباشد؟ البته این کار در ایران مجاز است. چرا نباشد؟ کی گفته که مجاز نیست؟ این یکی از چیزهای مضحکی است که من حقیقتاً نمی‌فهمم. هیچ کس تعجب نمی‌کند که بچه یا جوان ایرانی را بفرستیم به خارج با کلی مخارج و مثلاً در امریکا ماهی ۵۰۰ یا ۶۰۰ دلار خرج بکند، چندهزار دلار هم شهریه بدهد و خرج تحصیلش در حدود ۱۰۰هزار دلار بشود. این کاملاً عادی تلقی خواهدشد. اما اگر همان بچه در ایران سالی دوهزار تومان شهریه بدهد، می‌گویند اوه، این مملکت عقب‌مانده است، من این را نمی‌فهمم. اگر کسی خواست در این مملکت پول بدهد و درس بخواند آزاد است، اما اگر نخواست پول بدهد باید امکان تحصیل مجانی برایش باشد.


امیر طاهری: موضوع تعهد خدمت هم هست.
شاهنشاه آریامهر: این یک نوع تضمین شغل است.


امیر طاهری: ولی آیا دولت این همه کارمند لازم دارد و همه تحصیل‌کرده‌ها باید کارمند دولت بشوند؟
شاهنشاه آریامهر: نه کسانی را که دولت لازم نداشته‌باشد، آزاد می‌کند. شاید روشی مانند نظام وظیفه به کار گرفته‌شود. خیلی‌ها هستند که نظام وظیفه آنها را بعد از ۱۳ هفته در اختیار دستگاه‌های مختلف، از جمله در بخش خصوصی، قرارمی‌دهد. درمورد کسانی که تعهد خدمت داده‌اند، دولت اگر اضافه داشته‌باشد، قرعه‌کشی خواهدکرد، مثل نظام وظیفه.


امیر طاهری: یک محاسبه غیر رسمی نشان می‌دهد که در ۱۶ ماه گذشته مبلغی نزدیک به دومیلیارد دلار پول به وسیله افراد عادی از ایران خارج شده‌است. به نظر شاهنشاه آیا این مایه نگرانی نیست؟
شاهنشاه آریامهر: بلی. من هم شنیده‌ام. این رقم ممکن است درست باشد. اما چرا مایه نگرانی باشد؟ گمان می‌کنم این بیشتر به دلیل معطلی در بندرها بود که گاه تا شش ماه طول می‌کشید. البته حالا وضع خیلی خوب شده‌است و معطلی در حدود ۱۵ تا ۲۵ روز است. وقتی معطلی زیاد بود، تجار فکر می‌کردند که با همان پول می‌توانند شش ماه بهره بگیرند و کسب درآمد بیشتر کنند. از طرف دیگر، کمبود کارگر و مصالح ساختمانی استفاده از پول را در ایران مشکل می‌کرد. اما این همانطور که گفتم، مایه نگرانی نیست. هر روز درخواست‌هایی برای ده‌ها کار بزرگ و حسابی داده می‌شود و رشد سرمایه‌گذاریمان خیلی خوب است. شخصاً فکر نمی‌کنم که رکود یا وقفه‌ای ایجاد شده‌باشد که به فرار سرمایه در یک حد جدی منجر شود. همین حالا هم سرمایه‌گذاری در حد اعلای ظرفیت جذب ما است. به زودی معلوم خواهدشد که آیا این موضوع ادامه خواهدیافت، یا نه. بنادر ما که تخلیه شد و وسایل کار ساختمانی، مثل سیمان و آجر که تأمین شد، اقتصاد ایران رونق باز هم بیشتری خواهدگرفت. بعد هم از یک نظر، اصولاً شاید بهتر باشد که حرارت عجیبی که در اقتصاد ایران بود، کمی فروکش کند. این شاید کمی سالم‌تر هم باشد. از این گذشته، چه مانعی دارد که ایرانی در جاهای دیگر صاحب مال و منال باشد؟ چطور برادران عرب ما می‌آیند اینجا و مستغلات می‌خرند و نمی‌گوییم عیبی دارد، اما اگر ایرانی در خارج خانه یا آپارتمان خرید عیب خواهدداشت؟ چطور سرمایه‌گذاری خارجی‌ها در ایران خوب است ولی سرمایه‌گذاری ایرانی‌ها در خارج عیب دارد؟ به نظر من سرمایه‌گذاری ایرانی‌ها در خارج مانعی ندارد و باعث هیچ نگرانی هم نیست.


امیر طاهری: شاهنشاه درباره جناح‌های حزب چه می‌فرمایند؟ بالاخره این جناح‌ها چه باید بکنند؟
شاهنشاه آریامهر: جناح‌های حزبی اسمی است برای اینکه یک دیالوگ وجود داشته‌باشد، وگرنه حقیقتش را که بخواهید من می‌گویم شاید ۱۰ تا، ۱۵ تا یا حتی ۱۰۰ فکر و نظر مختلف وجود داشته‌باشند، امکان اظهارش در حزب، در کانون‌های حزبی هست. اما این نمی‌تواند اکثریت را تشکیل بدهد. مثلاً ده تا عقیده مختلف نمی‌تواند یک اکثریت چندمیلیونی را در بر بگیرد. اختلاف فکر و نظر و سلیقه باید به تدریج خلاصه‌تر و کوچک‌تر شود تا تنها در دو جناح و به صورت دو نظر درآید. این یک جریان طبیعی است. حتی در کشورهایی که همیشه می‌گوییم به اصطلاح دموکراسی دارند، بیش از دو حزب اصلی در بین نیست ما همین را در داخل حزب رستاخیز که فراگیرنده ملت است، خواهیم داشت. یعنی همانطور که در داخل یک خانواده بحث‌ها و داد و بی‌دادهایی وجود دارد، اینجا هم حزب یک خانواده بزرگ ملی است که در آن باید بحث کرد، بدون اینکه چاقو بکشند و سر یکدیگر را ببرند. ما گفته‌ایم دو جناح، چون این کار را ساده‌تر می‌کند، وگرنه ممکن است ده نظر و عقیده متفاوت در حزب باشد و جلوه بکند و بالاخره پس از گذشتن از صافی بحث و گفتگو در دو جناح خلاصه شود. جناح‌ها نظرات خود را از طریق حزب ابراز خواهند کرد و سیستم فرماندهی ایران هم بالاخره تصمیم خود را خواهدگرفت.


امیر طاهری: شاهنشاه یکبار اشاره فرمودند که جناح‌ها باید به دنبال به دست آوردن اکثریت فکری باشند و نه اکثریت عددی.
شاهنشاه آریامهر: البته. خوشبختانه در ایران امروز عوام‌فریبی نمی‌تواند وجود داشته‌باشد. احتیاجی به آن نیست. اکثریت عددی فقط برای خود حزب مطرح است و برای جناح‌ها مطرح نیست و تأثیری ندارد. فرض کنید یک جناح ۱۰هزار عضو داشته‌باشد و جناح دیگر پنج نفر. کوچکترین تأثیری ندارد. این عقیده و فکر است که برای ما ارزش دارد که جناح‌ها باید دنبال پروراندنش باشند.


امیر طاهری: پنجاه سال از آغاز شاهنشاهی پهلوی گذشته است. شاهنشاه وقتی به این نیم قرن می‌نگرند، چه تصورهایی در نظرشان شکل می‌گیرد؟
شاهنشاه آریامهر: قبل از هر چیز پیش خودم فکر می‌کنم که قبل از ما اصلاً این مملکت چه بوده‌است. واقعاً اصلاً چه بود؟ چطور این مملکت که عملاً بین روس و انگلیس تقسیم شده‌بود، دو فاکتور باقی ماند. این واقعاً چیز عجیبی است. بعد در تمام این تاریخ ایران، انحطاط مملکت ما درست موقعی شروع شد که تمدن اروپایی به طرف اوج خود می‌رفت. درست در همان موقع مردم ما را به خواب کردند. حتی یک قدم، لااقل برای حفظ محیط زیست و منابع طبیعی کشور برداشته نشد. تنها یک مسابقه دیوانه‌وار برای تخریب این مملکت جریان داشت. جنگل‌های ما را از بین بردند، طبیعت ما را پایمال کردند و مردم را هم که خواب کرده‌بودند. انحطاط به حدی رسیده‌بود که موضوع اصلی زندگی مملکت به شمار می‌رفت و همه ما را مسخره می‌کردند.
کافی است که به یک ماجرای کوچک نگاه کنیم. در دوران انحطاط دستور داده‌بودند که بروید و میان "پل رومی" و "تجریش"، یک راه ایجاد کنید تا بشود از تهران رفت به شمیران. گزارش دادند که این کار عملی نیست، چون یک طرف کوه است و یک طرف رودخانه. خوب توجه کنید، رفتند به حاکم وقت گفتند نمی‌شود از پل رومی به تجریش جاده کشید. این قضیه واقعیت داشت. راه تهران را به بندر پهلوی که می‌گفتند انزلی، روس‌ها ساختند و خودشان هم کنترل می‌کردند. برای رفتن به مشهد بایست می‌رفتند با بابلسر فعلی، که اسمش مشهدسر بود، چون سفر مشهد از آنجا شروع می‌شد. در آنجا سوار پارخود (نوعی کشتی) روس‌ها در دریای خزر می‌شدند و می‌رفتند به ترکستان روس و از آن طرف می‌آمدند به مشهد، برای اینکه ترکمن‌ها در وسط راه کاروان‌ها را غارت می‌کردند. یا برای رفتن به خوزستان از داخل ایران که نمی‌شد رفت. مردم می‌رفتند به عثمانی و از آنجا به بین‌النهرین و بعد به خوزستان می‌رسیدند. در زمان پدر من بود که در کوه‌های لرستان تونل زدند و سفر به خوزستان از داخل ایران ممکن شد.
این چیزی بود که از ایران ما باقی مانده‌بود. خوب، این هم ایران فعلی است بعد از پنجاه سال، خودتان می‌توانید مقایسه کنید. اما حقیقتش را اگر بخواهید، من دیگر زیاد به گذشته فکر نمی‌کنم، چون افکارم اساساً متوجه آینده است. فکر می‌کنم که از همین مملکت چه می‌شود درآورد. اگر آن ایران پنجاه سال پیش به صورت ایران فعلی درآمد، فکر کنید که از ایران امروز چه می‌شود ساخت. باید بگویم که امکاناتی داریم، امکاناتی بزرگ، به شرط اینکه تنبلی نکنیم و با عشق و علاقه کار بکنیم و این ثروت بزرگ فعلی خودمان را با دقت و از روی تعقل به مصرف درست برسانیم. یکی از مسائل مهم این است که مملکتتان را درست بشناسید و بدانید چه دارد و چه ندارد و چه می‌تواند داشته‌باشد. آیا الان همه مملکتمان را واقعاً می‌شناسیم؟ تا چند سال پیش کسی از وجود سرچشمه خبر نداشت، اما حالا می‌دانیم که معادن مس سرچشمه اقلاً یک‌میلیارد تن ذخیره دارد و اطراف آن باز هم معادن مس هست. فردا ممکن است در این مملکت فسفات پیدا بشود. ممکن است بوکسیت پیدا بشود و چیزهای دیگر. می‌بینید که من با چه سرعتی دست در کار ایجاد نیروگاه‌های برق هسته‌ای هستم. فردا، هر چیز تازه دیگری که پیدا شود، با سرعت به دنبال آن خواهم رفت: پلاسما، انرژی از امواج دریا، نیروی آفتاب، انرژی از هسته گدازان کره زمین و بسیار چیزهای دیگر که حالا وارد جزئیات آن نمی‌شوم. هر چیزی را که برای پیشرفت ایران پیدا بکنم، لجوجانه دنبالش را می‌گیرم و به دست می‌آورم، به خصوص در زمینه تولید انرژی در این مملکت. خوشبختانه منابع گاز طبیعی‌مان فوق‌العاده زیاد است. اما همانطور که امروز می‌گویم، نفت را نباید برای تولید برق و حرارت سوزاند و باید در پتروشیمی به کار برد، فردا وقتی دیگر منابع انرژی شکل گرفت، خواهم گفت که گاز طبیعی نباید سوزانده شود و باید به مصرف پتروشیمی برسد تا هزار چیز دیگر با آن تولید کنیم. بالاخره دنیا به این حقیقت خواهدرسید که سوزاندن نفت و گاز طبیعی برای تولید انرژی یک گناه است، موقعی خواهدرسید که نفت قیمت حقیقی خود را در بازار پیدا کند. قیمت نفت هنوز آن قدر پایین است که سایرین اصلاً به دنبال دیگر منابع انرژی نمی‌روند.


امیر طاهری: پس به نظر شاهنشاه بهای کنونی نفت هنوز هم بیش از حد پایین است؟
شاهنشاه آریامهر: بلی. این کاملاً واضح است. حتی برنامه دومیلیارد دلاری نیکسون برای تولید انرژی جانشین نفت، اصلاً اجرا نشد. قیمت نفت حتماً دوباره افزایش خواهدیافت. حتماً دنیا هم خودش را برای این امر حاضر کرده‌است.


امیر طاهری: آیا مطالب دیگری هست که با توجه به تشکیل کنگره حزب باید مطرح شود؟
شاهنشاه آریامهر: اهمیت این کنگره باید برای همه روشن باشد و تأکید شود. خیلی دلم می‌خواست می‌توانستم به جای این اصطلاح دموکراسی که این قدر مسخ شده و به افتضاحات امروز کشیده، اصطلاح دیگری پیدا می‌کردیم که روح اولیه آن را بهتر نشان بدهد. البته می‌توانیم بگوییم "مردمی" یا "ملی"، مثل انجمن‌های ملی.
به هر حال، می‌خواستم بگویم که این یک کنگره دموکراتیک یا مردمی است که اکثریت اعضای آن زارع، کارگر و فرهنگی هستند. به طوری که می‌بینیم، توازن خوبی میان نمایندگان گروه‌های مختلف مملکت در کنگره حزب وجود دارد. این نماینده عملی آن حس مشارکت است که در عقیده من و در فلسفه انقلاب شاه و ملت جای به خصوصی دارد. این حس مشارکت، از دو جهت شکل می‌گیرد: یکی اشتراک مردم ایران در ثروت ایران است، هم از طریق ارائه خدماتی که قبلاً در این مصاحبه از آن یاد کردیم و هم از راه خرید سهام کارخانه‌ها که البته اول برای کارگران و کارکنان خود کارخانه‌ها است، ولی بعداً میل دارم به زارع ایرانی، کارمند ایرانی و پیشه‌ور ایرانی و دیگران هم برسد. به این ترتیب، همه مردم یک دلسوزی فردی، اجتماعی، اخلاقی و میهنی در قبال پیشرفت هر چه بیشتر صنایع کشور خواهندداشت. جهت دومی که گفتم، مشارکت از نظر سیاسی است. هر جا می‌شود کار را به دست خود مردم داد، نباید درنگ کرد. هیچ دلیلی نیست که کار مردم به دست خود مردم اداره نشود. آیا چیزی از کسی کم می‌شود؟


امیر طاهری: بعضی حسادت‌های فئودالی هنوز وجود دارد که با روحیه مشارکت سازگار نیست.
شاهنشاه آریامهر: همین خراب است، همین حسادت‌ها و تنگ‌نظری‌ها نباید وجود داشته‌باشد. نباید بگذاریم که روحیه فئودالی دوباره بروز کند، چون مثلاً زارع ایرانی به خاطر پاکی و ادب سنتی‌اش به بزرگتر احترام می‌گذارد.
با بودن حزب، دیگر هیچ کس نمی‌تواند بساط شخصی به راه بیاندازد و از قدرت و موقعیت خود سوءاستفاده کند. باز هم تأکید می‌کنم کارهایی را که می‌شود به مردم سپرد، حتماً باید سپرد و هیچ بهانه‌ای را هم قبول نمی‌کنم. هدف ما از مشارکت مردم در امور معاشی و سیاسی همین است. کنگره باید به همان خوبی که انتخاباتش انجام شد، برگزار شود. حزب، با یک دبیر کل جدید که بتواند تمام وقتش را صرف کار حزب بکند، باید بلافاصله بعد از کنگره به دو موضوع اصلی بپردازد که یکی تشکیلات است و دیگری تربیت کادرهای حزب. مدرسه سیاسی حزب هم باید خیلی مورد توجه قرار بگیرد. فلسفه انقلاب بر اساس دیالکتیک هفده ماده و سه اصل فرماندهی شاهنشاهی قانون اساسی و انقلاب شاه و ملت، باید به خوبی تشریح شود و آموزش داده شود. روی هر یک از هفده ماده انقلاب می‌توان صدها رساله و کتاب نوشت و به این ترتیب ادبیات سیاسی حزب را گسترش داد. این کار باید بشود. اساس فلسفه حزب نیز با توجه به سه اصل آن، همانطور که گفتم، منتشر خواهدشد. این را فراموش نکنید که موفقیت انقلاب ما و موفقیت همه کارهایی که در ایران شده‌است، به خاطر همان سه اصل است. اگر آن سه اصل نمی‌بود، هیچ یک از این موفقیت‌ها ممکن نمی‌بود. همه چیز ممکن بود به شکل دیگری بشود، اما به این شکل نمی‌شد. حالا آیا این فقط به درد ایران و ملت ایران می‌خورد با سه‌هزار سال تاریخ و ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی، یا اینکه کشورهای دیگر هم ممکن است، از نظر تئوریک، از آن استفاده کنند؟ آیا این فقط برای ایران است با آن شعرا، عرفا، فلاسفه و ارزش‌ها و سنت‌های خاص خودش، یا ممکن است دیگران هم از آن درس‌هایی بگیرند؟ نمی‌دانم آیا می‌شود این کارها را در جاهای دیگر انجام داد، بدون این رابطه‌ای که در کشور ما میان فرماندهی شاهنشاهی و ملت وجود دارد.


امیر طاهری: به نظر نمی‌رسد که چنین رابطه‌ای در جای دیگری وجود داشته‌باشد و ملت دیگری به "فرمانده" خود اختیار تام بدهند.
شاهنشاه آریامهر: نه چنین چیزی در هیچ جای دیگر وجود ندارد. اما در ایران هم وقتی فرمانده به ملت خود تکیه می‌کند، این رابطه به وجود می‌آید.


امیر طاهری: این یک استثنا است که قاعده را ثابت می‌کند. در هر حال به نظر می‌رسد که رهبران فعلی غالباً افراد متوسطی هستند و دوران دولت‌مردان و رهبران بزرگ در خیلی از کشورها به پایان رسیده‌است.
شاهنشاه آریامهر: بلی. در به اصطلاح دموکراسی‌ها این طور است. به هر حال، تجربه ما به جای خودش هست و به جای خودش می‌تواند آموزنده باشد. حزب باید این تجربه را بررسی کند، درباره همه جنبه‌هایش مطالعه کند و آن را بهتر بشناساند. مطالبی که در این مصاحبه گفتیم، خودش یک خوراک فکری مفصل است برای کنگره، برای کانون‌های حزب و برای مطبوعات ما، درباره هر یک از این مطالب می‌توان مدت‌ها بحث کرد و هر مطلب را شکافت و به کنه آن پی برد. خوب، یک کار مهم حزب همین است.