تفاوت میان نسخه‌های «مصاحبه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه آریامهر با نمایندگان رسانه‌ها در بازگشت از خراسان ۱۰ خرداد ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت = }}
 
| یادداشت = }}
  
 
+
[[پرونده:ShahanshahInterview23022537Shahanshahi1.jpg|thumb|left|200px|مصاحبه شاهنشاه آریامهر ۲۳ اردیبهشت ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی]]
 +
[[پرونده:ShahanshahInterview23022537Shahanshahi2.jpg|thumb|left|200px|شاهنشاه آریامهر در گفتگو با رسانه‌های گروهی]]
  
 
'''مصاحبه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه آریامهر با نمایندگان رسانه‌ها در بازگشت از خراسان ۱۰ خرداد ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی'''
 
'''مصاحبه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه آریامهر با نمایندگان رسانه‌ها در بازگشت از خراسان ۱۰ خرداد ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی'''

نسخهٔ ‏۲۰ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۲۱

برنامه عمرانی ششم/سال ۲۵۳۷ شاهنشاهی اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران

مصاحبه‌های محمدرضا شاه پهلوی آریامهر

سخنرانی‌های محمدرضا شاه پهلوی بر پایه تاریخ
مصاحبه شاهنشاه آریامهر ۲۳ اردیبهشت ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی
شاهنشاه آریامهر در گفتگو با رسانه‌های گروهی

مصاحبه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه آریامهر با نمایندگان رسانه‌ها در بازگشت از خراسان ۱۰ خرداد ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی

درمورد مسکن باید بگویم که بیش از ۳۰ سال پیش در آن زمان گفته‌بودم هر کارخانه‌ای که بیشتر از ۱۰۰ نفر کارگر داشته‌باشد، قاعدتاً باید همانطور که کارخانه را می‌سازد و ماشین را سوار می‌کند، برای کارگرانش هم به فکر مسکن باشد. البته بیش از ۳۰ سال پیش، تا ۲۵۲۱ که انقلاب ایران شروع شد، ما از مراحل مختلفی گذشتیم. فلسفه کاملی را که ما داریم البته در کتاب "به سوی تمدن بزرگ" خوانده‌اید، اصولاً فکر می‌کنیم که به مصلحت کار هم هست که خانه کارگر نزدیک محل کارش باشد.
این سیاست کلی است و تا جایی که ممکن است دنبال خواهدشد. مگر اینکه کارخانه در محلی واقع شده‌باشد که غیر ممکن باشد که نزدیکش محل برای ساختن خانه کارگران پیدا کرد. برای این هم می‌شود راه حل‌هایی پیدا کرد که حتی‌المقدور نزدیک‌تر باشد.
کارخانه‌ها هم اگر کهنه و قدیمی و فرسوده باشند، باید کم‌کم به جاهای دیگری منتقل بشوند. چون اصول این است که کارخانجات ما در آینده باید در مقیاس بین‌المللی کار بکنند، اگر بخواهند که قیمت‌های آنها با جاهای دیگر قابل رقابت باشد. ولی اگر بخواهند محصول محدودی به عمل بیاورند، این گران تمام می‌شود و قابل رقابت هم نیست ولی خود کارخانجات خصوصی با کمک تمام دستگاه‌هایی که برای این کارها ایجاد شده‌است مثل بانک‌های مختلف تخصصی و صنایع ملی که توسط دولت ایجاد شده انشاءالله هر چه زودتر بتوانیم مسکن برای کارگران شاغل درست بکنیم.
مسکن برای کارگری که بازنشسته خواهدشد، آن هم مطلبی است که فراموش نمی‌شود و برای آن هم انشاءالله ما قدم‌های لازم را بر خواهیم‌داشت.
دانشگاه اسلامی
خیلی وقت است که درمورد ایجاد این دانشگاه صحبت می‌کنیم و انتخاب مشهد هم برای این است که حقیقتاً یکی از مراکز بزرگ اسلامی در سراسر دنیا است. وجود بارگاه حضرت رضا علیه‌السلام خودبه‌خود یک تمرکزی می‌دهد از لحاظ دین اسلام در اینجا که خیلی شرایط را فراهم می‌کند. ما اصراری نداریم که حتماً خودمان دانشگاه اسلامی درست بکنیم، اصل آن است که درست بشود، حالا هر کسی که درست بکند.
اساس در واقع تدریس و ترویج و شناساندن دین مبین اسلام است، که به عقیده ما خوب بالاترین دین‌ها است.
آینده صنعتی و کشاورزی خراسان
ملاحظه کنید ممالک پیشرفته دنیا را، حالا درمورد امریکا مثال می‌زنیم، از یک طرف به عنوان نمونه یک دنیای به اصطلاح سرمایه‌داری و سوئد به عنوان مملکتی است که رژیمش نیمه سرمایه‌داری است. وضع ما اصولاً فرق می‌کند، برای اینکه در آنجا مالکیت‌های خصوصی هست. مخصوصاً در امریکا مالکیت‌های خصوصی خیلی بزرگ است. ولی در اینجا مالکیت‌ها خوشبختانه با اصلاحات ارضی تبدیل شد به خرده مالکی، منتهی باید اینها را در تعاونی‌ها و شرکت‌های سهامی زراعتی دو مرتبه جمع کنیم.
ممالک پیشرفته شاید سه درصد جمعیتشان بیشتر مشغول کشاورزی نیست. فکر می‌کنم سوئد همینطور است، انگلستان هم همینطور است. امریکا شاید نزدیک پنج درصد باشد، چطور ممالکی مثل اینها، امریکا با پنج درصد جمعیت مشغول کشاورزی‌اش که فقط غذای خودش را می‌دهد بلکه میلیون‌ها تن در سال اضافی تولید می‌کند که مقدار زیادی از جمعیت دنیا را غذا می‌دهد. سوئد در صورتی که آب و هوایش اینقدر مناسب نیست با یک درصد خیلی کمی از جمعیتش مثل اینکه در امر کشاورزی خودکفا است. ما باید یک حد وسطی را برای خودمان پیدا کنیم که اگر ممکن باشد، با وجود تمام اشکالات جوی از لحاظ کشاورزی بتوانیم خودکفا بشویم. در بعضی محصولات که حتماً می‌توانیم صادرکننده باشیم، ولی محصولاتی که می‌گویم بیشتر میوه است، چون فلات ایران برای میوه خیلی مناسب است.
کشاورزی
این امر خیلی دقیقی است که چطور در عین حال جمعیتی که الان مشغول کشاورزی است، بالاخره ایرانی هستند و زندگی و درآمدشان لااقل به اندازه‌ای برسد که برای تمدن ما قابل قبول باشد. اگر احیاناً کشیده می‌شوند به سمت قطب‌های صنعتی، آنهایی که در دهات باقی می‌مانند با تبحرشان، تخصصشان و راندمان کارشان بالا برود و درآمدشان به اندازه‌ای باشد که هم امرار معاششان خوب و قابل قبول باشد و هم زندگی طوری برایشان راحت باشد که در ده باقی بماند. این امر دقیقی است ولی جواب این است که باید به هر دو توجه کرد، هم صنعتی‌کردن خراسان و هم توسعه کشاورزی خراسان.
آینده خراسان
فکر می‌کنم حتماً اولاً آب و هوای خراسان روی هم رفته خوب است و تازگی معادن ذغال مهمی حتی از نظر بین‌المللی در حاشیه کویر پیدا شده، در یکی دو نقطه خراسان هم آهن خوب پیدا شده‌است، در سرخس هم که گاز می‌شناسیم. شاید جای دیگری باشد که در آینده پیدا کنیم، پس ما می‌توانیم مسلماً در خراسان صنایع فولاد را شروع بکنیم. یا بر اساس احیاء مستقیم، یعنی به وسیله گاز مثل چیزهایی که در اهواز دیدید و یا فردا در بندرعباس خواهدشد یا در نقاط دیگر ایران یا احتمالاً استفاده از زغال این معادن به وسیله گاز هم نیروی برق حسابی می‌شود تولید کرد و اگر در منطقه خراسان پس از مطالعات کافی مناطقی باشد که از لحاظ زلزله خطرناک نباشد نیروگاه‌های اتمیک هم البته به جای خود در اینجا مولد برق خواهدشد و زیربنای صنعتی این استان را تشکیل خواهدداد و توسعه صنایع را در اینجا تأمین خواهدکرد. ولی این صحبت‌هایی که کردم راجع به صنایع سنگین است، البته در اطراف صنایع سنگین صدها صنایع دیگر هم می‌توان ایجاد کرد.
توسعه دانشگاه فردوسی
توسعه این دانشگاه تقریباً پیش‌بینی شده‌است. دانشگاه فردوسی از دانشگاه‌های خوب و بزرگ ایران خواهدشد و اصولاً اشکالات دانشگاهی ما تقریباً همه جا یکسان است. یکی کمبود کادر است، که هنوز ما کمبود داریم، یکی موضوع ساختمان و محل درس است و یکی موضوع مسکن استادان است و یکی احیاناً خوابگاه دانشجویان. ولی اتفاقاً مشهد طوری است که بناهای زیادی ساخته شده که انتقال آن به دانشگاه آسان است و شاید از هر دانشگاه دیگری تأمین مسکن استادان در دانشگاه فردوسی ساده‌تر باشد. سایر مطالب آن همانطور که گفتم مثل سایر نقاط مملکت است که انشاءالله به تدریج و با فرصت نقائص بر طرف شود.
از بدو ورود من تا به حال شاهد و ناظر جریانات بودید که مردم چه احساسات وطن‌پرستانه ابراز داشتند و چه کارهایی انجام گرفته‌است. با دیدن این احساسات مردم و این پیشرفت‌ها من خودم واقف هستم که خوب، نواقص داریم. اینجا داریم، جاهای دیگر داریم. ولی نواقصی است که می‌تواند بر طرف بشود. انسان به یاد چند چیز می‌افتد که چطور مملکتی که نوزده ماده انقلابش با آن دورنمایی که من در کتاب "به سوی تمدن بزرگ" ترسیم کردم و این نوزده ماده انقلاب را شما با هر جایی می‌توانید مقایسه بکنید، معهذا چند نفری ولو زیاد نباشند، پیدا می‌شوند که حرف‌های دیگری می‌زنند.
من همانطور که قبلاً گفتم، شاید سالی چهار مرتبه، اگر لازم باشد بیشتر، نمایندگان مطبوعات و رسانه‌های دسته‌جمعی ایران را خواهم پذیرفت و به سؤالاتشان جواب خواهم‌داد یا احیاناً اگر مطالبی باشد، خود من عنوان می‌کنم. چطور شده‌است که ما می‌شنویم یک عده به عنوان مثلاً دانشجو نقاب به سرشان می‌زنند و دانشجویی را که سر درس حاضر می‌شود و به کلاس درس می‌رود و مرتب هست، او را می‌زنند و حتی چاقو می‌زنند و مانع درس خواندن او می‌شوند. معنی‌اش چیست؟ معنی‌اش آیا این است که این مملکت در آینده هیچ فرد عالم باسوادی نداشته‌باشد؟ یعنی قابل اداره‌کردن نباشد؟
به عنوان یک مملکت زنده و مترقی، اینها "تراکت" و شب‌نامه پخش می‌کنند، می‌گویند که ما چریک‌های فدایی خلق هستیم و باید با قیام مسلحانه تکلیف این مملکت را روشن بکنیم. اگر از یک طرفی، کسی بخواهد درس نخواند، اگر مخالف نوزده ماده انقلاب باشد یعنی مخالف اصلاحات ارضی، یعنی زارع دو مرتبه باید مالک سابق بیاید بالای سرش، یا اینکه زارع باید برود در دستگاه‌های اجتماعی که مالکیت در بین نیست با پیشرفت مملکت مخالف باشد، با مواد دیگر انقلاب مخالف باشد، یعنی در ایران کارگری که تا ۲۰ درصد سود کارخانه را سهم می‌برد، یا کارگری که می‌تواند صاحب سهم بشود، نباشد؟ یعنی کارگر فقط آلتی باشد که با دستور کار بکند (در جایی که به او می‌گویند) و هیچ گونه اختیاری از خودش نداشته‌باشد غیر از اینکه فقط او هم یک ماشین باشد پهلوی ماشین بایستد، خوب نتیجه‌اش که معلوم است چیست. یعنی تحویل مملکت به اربابان خارجی خودشان. ولی تا من هستم، تا وطن‌پرستان هستند، تا نیروهای مسلح مملکت هستند، خوب ما که نخواهیم گذاشت این کار بشود.
باده‌نوشان
کسانی که به سلامتی "پیشه‌وری" باده نوشیدند، کسانی که در برگشت آذربایجان کوچک‌ترین سهمی نداشتند، کسانی که مملکت را به ۲۵ مرداد رساندند، حاضر بودند که نفت ایران را با پنجاه درصد تخفیف به خارجی بفروشند که گفتم نتیجه‌اش به مراتب از قرارداد "گس‌گلشائیان" بدتر است. کسانی که در ۲۵ مرداد با توده‌ای‌ها ائتلاف کردند و همان توده‌ای‌ها در قسمت نظامیش مدارکی به دست ما آمد که دو هفته بعد توده‌ای‌ها اینها را از میان می‌بردند.
اینها هم نمی‌دانم با چه رویی شروع کردند به صحبت کردن. اینها که آرزویشان فقط تقسیم مملکت است، به فکر اینکه مملکت ایران قابل تقسیم هست، به فکر اینکه خان سابق یا مالک سابق، اینها می‌توانند یک سمت از مملکت را اداره بکنند. ولی این اشتباه است. اگر ما وطن‌پرستان نتوانیم این مملکت را حفظ بکنیم، این مملکت یک پارچه می‌رود به یک سمت. آن هم نه سمت اینها. فقط راهی که هست، رفتن به سمت توده‌ای‌ها است. این است که من تعجب می‌کنم که چطور ممکن است یک مملکتی از یک طرفی آنقدر ترقی بکند و این اصول، نوزده ماده تا به حال، شاید بعد هم باشد، برای پیشرفت این مملکت وضع شده باشد و به طور یقین اگر ما کار بکنیم، به تمدن بزرگ می‌رسیم، یک عده این طور گمراه و بدبخت باشند.
منشاء تحریکات
منشاء این تحریکات مسلماً دو جا است.
دو جا است، منتها یکی از آن دو جا، اشتباه می‌کند. برای اینکه سر نخ بعد اگر اتفاقی بیافتد، فقط به یک سمت خواهدرفت.
دولت البته وظایفی دارد که حفظ نظم مملکت است.
چطور ممکن است یک ایرانی قبول بکند مملکتش که می‌تواند به "تمدن بزرگ" برسد، احیاناً یک مملکت یا تقسیم شده یا از بین رفته یا عقب افتاده خاک بر سر باشد، چطور ممکن است؟
این است که من می‌گویم رسانه‌های اجتماعی وظیفه خیلی بزرگی دارند، وظیفه خطیری دارند و در واقع وظیفه ملی، میهنی دارند که اینها نمی‌گویم معایب را نگویند. به عکس آن هم جزو وظایفشان است. هر عیب صحیحی که می‌بینند باید بگویند، دنبال بکنند، آنقدر دنبال بکنند تا اینکه برطرف شود. ولی در عین حال هم هر چیزی که ممکن است مملکت را به خطر بیندازد، این هم وظیفه‌شان هست که گوشزد بکنند. مردم اصولاً فراموشکارند و یک چیز دیگر هم هست. در بیست و هشتم مرداد ۲۵۱۲ اینها که الان چهل سالشان است، پانزده سالشان بود. یادشان نیست، مگر اینکه برایشان تعریف بکنند. آنهایی که سی سالشان است، که اصلاً یادشان نیست. اینها که الان درس می‌خوانند که به دنیا نیامده‌بودند. این موضوعی است که باید گوشزد بشود، دو مرتبه گفته بشود. اگر مملکت دیگری بود، تا به حال مثلاً صد تا فیلم سینمایی درست کرده‌بودند. حالا ما نمی‌دانیم، نمی‌کنیم، یه خورده دلمان به این محکم است که دستگاه هست، دستگاه مراقب است یا فلان. اما بعضی اوقات دیگر وظیفه ملی می‌شود.
برای چه می‌ترسند؟
شنیده‌ام که بعضی ایرانی‌ها ترسشان برداشته، خودشان با هر چه دارند، از این مملکت می‌روند. معلوم نیست برای چه می‌ترسند. اولاً چه لطفی دارد که اگر در یک جای دیگر زندگی بکند، خوب هم زندگی بکند، اما یک ایرانی آواره‌ای باشد، چه لطفی دارد؟ این را من نمی‌فهمم. ولی یک عده‌ای را ممکن است وحشت گرفته‌باشد. در صورتی که ممکن است دولت مقتدر باشد اما همه‌اش نمی‌شود روی این حساب کرد باید ملت هم راجع به این چیزها کاملاً آشنا بشود.
صرفه‌جویی در آب
از لحاظ سدسازی خوشبختانه محل سه سد در اطراف خود مشهد موجود است. منتها می‌گویند جمعیت مشهد به قدری زیاد می‌شود که شاید این آب‌ها را بخورند. منتها همانطوری که ما گفتیم، در جمع‌آوری مجدد آب، امروز یک تکنیک‌هایی هست که از داخل زمین، آب‌های زیادی را دو مرتبه جمع می‌کنند یا تصفیه می‌کنند یا صرف زراعت می‌کنند. ما به هر صورت باید در صرفه‌جویی آب خیلی توجه بکنیم. خیلی دقت کنیم. متدهایی برای این کار هست مثل "آبیاری قطره‌ای" که به خصوص برای هر چیزی که جنبه بوته دارد یا جنبه قلمه دارد. در مقابل هر بوته‌ای، هر قلمه‌اش، آن قطره‌ای که باید از آن منطقه بیاید بیرون، می‌آید بیرون، آب مخلوط با کود است و خیلی سیستم خوبی است. دو سوم آب را می‌شود صرفه‌جویی کرد. الان در همین جا، در همین باغ، یک قسمت را "آبیاری قطره‌ای" کرده‌اند. شاید بعضی اشخاص دیگر هم در خراسان این کار را کرده‌باشند.
می‌توانید بروید ببینید. اصلاً رپرتاژ بکنید راجع به همین کار. حساب بکنید که چطور اگر در مقابل هر درختی قطره‌قطره آب بیاید تا این چیزهایی که آب می‌بندند به تمام "کرت"، آن چقدر آب مصرف می‌کند؟ اگر قطره‌قطره بگذارید جلوی بوته درخت چقدر؟ همانطور که به شما گفتم، دو سوم در آب صرفه‌جویی می‌شود. ولی در بعضی زراعت‌ها نمی‌شود این کار را کرد. البته زراعت را می‌شود آبیاری بارانی کرد، دستگاه‌هایی هست که مثل فواره آب می‌پاشد. آن هم می‌شود در آب قدری صرفه‌جویی کرد، ولی خوب زمین آن باید حتماً همواره باشد. اگر هموار نباشد، مشکلاتی تولید می‌کند. ولی به هر صورت باید اینها را کاملاً مطالعه بکنیم. حتی بعضی‌ها عقیده دارند که "دیم" عمل کنیم، ولو قیمت گندم هم بالا باشد. قیمت گندم شاید الان در ایران دو برابر قیمت بین‌المللی است، ولی می‌گویند که می‌پاشیم. یک سال آمد، یک سال نیامد، به هر صورت یک محصولی است در مملکت و الا در آن نقطه غیر از "دیم" چیز دیگری عمل نمی‌آید. مثلاً علف عمل نمی‌آید. علف اگر بکاریم، در تابستان خشک می‌شود، در صورتی که گندم مدت رشدش خیلی طولانی‌تر است.
اینها مطالبی است که باید باز هم صرف وقت کرد. ولی اساس کار، صرفه‌جویی در آب است، بهترین مصرف آب است، تجزیه جنس خاک است. تجویز اینکه این خاک چقدر آب می‌خواهد، چقدر کود می‌خواهد و این خصوصیات ممکن است سال به سال فرق کند. امسال مثلاً هر متر مربع زمین چند لیتر آب می‌خواهد و چقدر کود می‌خواهد و چه نوع کود می‌خواهد، سال دیگر ممکن است عوض بشود. همین است که ما باید مملکتمان را به چند منطقه در واقع زراعی تقسیم بکنیم. در هر منطقه‌ای یک مرکز تجسس و کشاورزی داشته‌باشیم که دائم کارش همین مطالعات باشد. نوع خاک، جنس خاک، مقدار آب، مقدار کود، فکر می‌کنم که خراسان خوشبختانه بتواند خیلی بیش از مقدار فعلی، فرآورده‌های کشاورزی تولید بکند.