مذاکرات مجلس شورای ملی ۹ دی ۱۳۵۲ نشست ۱۴۳

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری بیست و سوم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری بیست و سوم

قوانین برنامه‌های عمرانی کشور
مذاکرات مجلس شورای ملی ۹ دی ۱۳۵۲ نشست ۱۴۳

مذاکرات مجلس شورای ملی

صورت مشروح مذاکرات مجلس روز ۹ دی ۱۳۵۲ نشست ۱۴۳

فهرست مطالب:

مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره ۲۳

جلسه: ۱۴۳

صورت مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی روز یکشنبه (۹) دی ماه ۱۳۵۲

فهرست مطالب:

۱- قرائت اسامی غائبین جلسه قبل

۲- ادامه مذاکره در گزارش یک شوری کمیسیون بودجه راجع به بودجه اصلاحی سال ۱۳۵۲ و بودجه سال ۱۳۵۳ کل کشور

۳- تعیین موقع و دستور جلسه آینده - ختم جلسه

مجلس ساعت نه صبح به ریاست آقای عبدالله ریاضی تشکیل گردید.

- قرائت اسامی غائبین جلسه قبل

۱- قرائت اسامی غائبین جلسه قبل

رئیس- اسامی غائبین جلسه قبل قرائت می‌شود.

(بشرح زیر خوانده شد)

غائبین با اجازه

آقایان احتشامی - مهندس اسدی لنگرودی - اسعد رزم‌آرا - اولیاء شیرازی - دکتر بازرگانی - دکتر بیت منصور - پدرامی - مهندس پروشانی - جعفری - چنگیزی - حق‌شناس - امیر علم خزیمه - ذوالفقاری، زرین‌پور - دکتر عظیمی - فرنود - موقر - خانم اقبال - خانم ابراهیمی - خانم دکتر سرخوش - خانم طالقانی.

غائب بی‌اجازه

آقای شیخ بهایی.

غائبین مریض

آقایان امیر احمدی - مهندس احتشام شهیدی - ایمان - زهرایی - توسلی - جوانشیر - دکتر حاتم - اسمعیل خزیمه - حسام رضوی- دکتر رفیعی - ریگی - مهندس عباس زاهدی - ساگینیان - سعید وزیری - دکتر شریف امامی - ظفر - مهندس عطایی - فروتن - کمالوند - دکتر مشایخی - دکتر موثقی - مهرزاد - دکتر نصیری - خانم دولتشاهی - خانم اسدی - خانم ضرابی - خانم مزارعی.

- ادامه مذاکره در گزارش یک شوری کمیسیون بودجه راجع به بودجه اصلاحی سال ۱۳۵۲ و بودجه سال ۱۳۵۳ کل کشور

۲- ادامه مذاکره در گزارش یک شوری کمیسیون بودجه راجع به بودجه اصلاحی سال ۱۳۵۲ و بودجه سال ۱۳۵۳ کل کشور

رئیس- وارد دستور می‌شویم کلیات لایحه بودجه اصلاحی سال ۵۲ و بودجه کل کشور سال ۵۳ مطرح است آقای حکمت یزدی بفرمایید.

حکمت یزدی- رب‌اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.

الهی سینه‌ای ده آتش افروز
در آن سینه دلی وان دل همه سوز
الهی سینه‌ای درد آشنا ده
هر آن غم را که بستانی به ما ده

فرصت را مغتنم می‌شمارم و به علت این که این لایحه عظیم بودجه مطرح است سپاس بیکران ملت ایران را به پاس رهبری بزرگ شاهنشاه عزیز به پیشگاه بزرگوارشان عرض می‌کنم و جز این نمی‌توانم گفت که هم دعا از تو اجابت هم ز تو بنده کوشش می‌کنم تا آنجایی که می‌توانم مطلب را کوتاه کنم اما قبل از شروع به سخن دوست ارجمند بنده جناب دکتر متین که بسیار متین سخن گفتند اشاراتی داشتند در پاسخ لیدر محترم فراکسیون حزب مردم جناب رامبد من شخصاً سلیقه ندارم نماینده پاسخ نماینده را بدهد و شما وقتی نگاه کنید نظامنامه مجلس شورای ملی را عنوان مخالف و موافق دارد یعنی مخالف جهات ضعف و انتقادی را بیان کند و موافق جهات قوت و نقاط قوت و آنچه را که در متن لایحه آورده شده به عنوان نمودار یک کار بیان کند اگر قرار بر این شد که بنده سخنی بگویم شما هم در پاسخ من مطالبی بفرمایید تمام مطلب دور می‌زند بین مطالبی که ما بین دو نفر رد و بدل می‌شود و باز می‌مانیم از آنچه ضعف هست بازگو شود ولی چه کنم سنت را ایشان گذاشتند و بنده مجبورم با این که جناب رامبد مصر بودند که پاسخ داده نشود بنده از لحاظ ایفاء وظیفه خودم در بعضی مطالب اشاره می‌کنم.

رئیس- برای این که این سد را بشکنیم شما شروع بفرمایید.

حکمت یزدی- بنده با کمال میل امر جناب رئیس را اطاعت می‌کنم و می‌گذارم می‌گذرم (دکتر الموتی- وکیل برای وکیل تکلیف نمی‌تواند تعیین بکند وکیلی به مطالبی که گفته شده می‌خواهد پاسخ بگوید مجلس شورای ملی را چرا می‌خواهید محدود کنید) بنده عرضی نکردم تعیین وظیفه برای وکیل نکردم، عرض کردم نظرم را قانون اساسی تعیین تکلیف می‌کند بنده این مطلب را باز تکرار می‌کنم بحث این که این لایحه را که خوانده و که نخوانده، برنامه را که خوانده و که نخوانده امری است که می‌گذاریم به وجدان خود طرف نمی‌توانم سوگند بخورم فلان شخص این جزوات و این لایحه را خوانده یا نخوانده بنده شاهد عینی نبودم نه می‌توانم نفی بکنم نه می‌توانم تصدیق بکنم اما بعضی مواقع یک عباراتی ذکر می‌شود که فکر می‌کنم توجه کافی به متن مطلب نشده یک مطلبی که جناب دکتر مجیدی به نظر بنده کوتاهی شده این بود که محال است که لایحه‌ای بیاید به مجلس و نخوانم و آنچه به نظرم رسید خدا گواه است با خلوص‌نیت است ممکن است اشتباه کنم می‌خوانم و نظرم را اعلام می‌کنم آنچه که یادم هست سال‌های گذشته که لایحه به وجود می‌آمد یک جزوه‌ای همراه آن بود که این جزوه گویای این معنی بود که در سال گذشته دستگاه اجرایی با بودجه‌ای که در اختیارش بوده چه برنامه‌هایی را اجرا کرده و چه مقدار توفیق داشته است در حال حاضر برنامه چیست و چه راهی انتخاب کرده و راه آینده او چیست و چه مسیری برای آن انتخاب کرده‌اند این را ندیدم به نظر من شاید نتیجه کار مطلوب خودتان هم نبوده که این جزوه را نفرستاده‌اید امیدوارم که در لایحه آتی جبران این امر بشود که نه تنها ما بلکه ملت ایران بداند که چه کرده‌اند و چه می‌کنند و چه خواهند کرد اما مسئله دوم که من مؤکداً این را عرض می‌کنم جناب رامبد دیروز اشاره کردند در فصل دوم وضع قوانین شما عنوانش را در دنباله برنامه دولت آوردید من مطمئنم خود جناب دکتر مجیدی اگر یک دقت کافی به این عبارت می‌کردند خودشان حاضر نمی‌شدند این عبارت در برنامه دولت نوشته شود در تعبیر از قوه مقننه این تعبیر صحیح نیست که بگوییم تنها برنامه این فصل لوایحی که از طرف دولت تقدیم مجلس شورای ملی و سنا می‌شود در کمیسیون‌های مختلف مورد رسیدگی قرار گرفته و در جلسات علنی مجلسین مطرح و تصویب می‌گردد بنده از تنظیم‌کنندگان این برنامه صادقانه سئوال می‌کنم آیا وظیفه قوه مقننه همین است؟ جناب دکتر الموتی واقعاً تنها وظیفه مجلسین این است که صرفاً لوایح دولت را در جلسات علنی مطرح و تصویب کنند (دکتر الموتی- دولت نمی‌تواند تعیین تکلیف کند) ولی قبول بفرمایید که شأن مجلسین این نیست که در ضمن برنامه دولت برای آنها تعیین تکلیف بشود ببخشید از کلمه عربی آقای دکتر انوشیروانی نیامدند این کلمه عربی را که می‌گویم فارسی است ما این را حل کنیم چه واقعاً ما از لغات عرب بهترین عبارات را گرفتیم و به استخدام خودمان درآوردیم دیگر نگویید لغات عربی مثل سایر است گفت: خفظت شیاً و غایت عنک اشیاء یک چیز را به خاطر سپردید و بسیار مسائل را فراموش کردید وظیفه مجلسین تصویب این معنی نیست نظارت دارد به نمایندگی از طرف ملت بر کلیه امور سیاسی و معاشی یک اجتماع (دکتر الموتی - قانون اساسی هست وضع ما را روشن کرده) احسنت پس استدعا می‌کنم که در برنامه خود دور ما را خط بکشید مجلسین وظیفه‌اش را قانون اساسی تعیین کرده و خوشبختانه این مجلس در زمان انقلاب آنچه را که وظیفه خود است انجام داده و می‌دهد (احسنت).

بنده می‌توانم مدعی شوم که روح قانون اساسی این است که در این زمان تجلی می‌کند دیگر برای این مجلس تعیین تکلیف نفرمایید ضمن برنامه دیگر یک بودجه‌ای که به خاطر ملت در این خانه ملت خرج می‌شود به رخ نکشید جناب رامبد در ضمن منابع درآمد دولت بحثی فرمودند و مستقصی به قول معروف سخن گفتند و سهم ناچیزی از آن به من رسید یکی از جاهایی که منبع درآمدمان ذکر شده شرکت‌های دولتی است رقم بودجه خودتان را نگاه کنید رقم بودجه شرکت‌های دولتی و مؤسسات انتفاعی وابسته را هم نگاه کنید مؤسسات انتفاعی وابسته به شما ۲/۵۸۴ میلیارد ریال است و بودجه شما ۳/۸۰۷ میلیارد (صدری کیوان- آن ۵۸۴ ارقام مضاعفی هستند که یک مقدار باید کسر شوند که دویست و خرده‌ای است) شما جمعی را که در کمیسیون نشان دادید در کمیسیون بودجه سرمایه شرکت‌ها را تنزیل داده‌اید (صدری کیوان- ارقام مضاعف دو دفعه ذکر شده است) به هر حال آن را قبول دارید که رقم کلانی است (صدری کیوان- دویست و خرده‌ای است شرکت نفت هم هست) امیدوارم آن چنان باشد دوست عزیز بنده امیدوارم آن چنان نباشید که اگر بر دیده مجنون‌نشینی به غیر از خوبی لیلا نبینید به هر حال مسلم یک رقم قابل ملاحظه‌ای هست (صدری کیوان- باید باشد چون وظایف‌شان قابل ملاحظه است) به هر حال من از شما سئوال می‌کنم که این شرکت‌های انتفاعی چرا ضرر می‌کند بنده فکر می‌کنم چرا ضرر می‌دهد (مخبر کمیسیون است نمی‌تواند سئوال بکند) همین اگر دست بخش خصوصی بود منفعت می‌داد چرا ضرر می‌دهد عدم مدیریت و عدم اعمال مدیریت صحیح و پرسنل اضافی غیر متناسب با حجم فعالیت دریافت مزایای غیرمعقول از طرف هیئت مدیره و بازرسان و اضافات و مضافات وابستگان شما شرکت فرش را ببینید رقم سود به شما نشان داد اما بروید در کارگاه‌هایی که در بخش خصوصی است همان مواد اولیه را مصرف می‌کند چه طور است این سود سرشاری می‌دهد چون دلسوز است احساس و لمس می‌کند مال خودش است آن روزی شرکت‌های شما نفع دارد که احساس بکنند بیت‌المال مال خودشان است نه این که فکر کنند بیت‌المال مالی است جداگانه از مال آنها نتیجه همین است علی کسانی را که به سر کار می‌گماشت اولین کاری که به آنها تکلیف می‌کرد این بود که به آنها می‌گفت کلکم راع و کلکم مسؤول همه شما نگهبان بیت‌المال هستید و همه مسؤول هستید این باید احساس بشود آیا احساس نمی‌کردند کسانی که در پست‌های مختلف بودند که بایستی یک دله بشوند نه صد دله تا آن که آن فرمان همایونی صادر شد که بیایید یک دله شوید احساس نمی‌کردند نمی‌داند آن کسی که سهم دارد در فلان شرکت مجبور است که از آن دفاع بکند این را احساس نمی‌کردند این است دلسوزی نیست و بالاتر شما هر روز قوس سعودی می‌بینید برای تشکیل شرکت‌ها چرا این تمایل زیاد است دلیل دارد یکی فرار از زیر چتر قانون محاسبات یکی مشمول نشدن در خرید وضع اعمال مشابه نسبت به آن آئین‌نامه و قوانینی که هست در شرکت‌ها، استخدام ملاک و ضابطه متقنی ندارد هیئت مدیره اختیارات کافی دارد که در سطح وسیع هر چه می‌خواهد بکند و هیچ مسئولیتی هم به مفهوم مسئولیت ندارد جواب می‌فرمایید مسئولیت دارد ولی در قالب و مفهوم واقعی آن ندارد از تعداد ۱۲۵ شرکت دولتی در سال پنجاه ۳۹ شرکت و در سال پنجاه و یک ۴۰ شرکت و در سال پنجاه و دو ۵۰ شرکت زیان داشته باز هم علاقه دارید که هر روز اضافه کنید چون بشر قبل از این که تحت مهمیز عقل باشد تحت مهمیز تمایل و شهوت است تا می‌شود از زیر قانون محاسبات فرار کرد تا می‌شود به عنوان رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل خود تصمیم گرفت و هر کار که می‌خواهد کرد به چه مناسبت آدم خودش را در گیرو دار قانون محاسبات در بند کند سیاست بر این بود که، البته من این را می‌دانم، اقتصادی که شما خواندید ما هم الفبایش را خوانده‌ایم کتاب‌های تازه را هم می‌خوانیم البته بنده آن مضاعفی را که جناب صدری کیوان فرمودند نمی‌دانم، آن را حسابرسان خبره می‌دانند، شما این قسمت را خوانده‌اید و من نخوانده‌ام و من نمی‌دانستم که نماینده مجلس حسابرس خبره هم باید باشد که از امروز می‌روم دنبالش شما هم اگر خواستید با هم می‌رویم (صدری کیوان- ما کارهایمان کرده‌ایم) حتماً غربال‌تان را هم آویخته‌اید به هر حال حتماً جناب دکتر مجیدی جواب خواهند داد که دولت در جهت منافع مصرف کننده و تولیدکننده و بخش‌های نوپا و از این لغت‌های خیلی جالب که البته من نمی‌دانم چرا در داخل شهر می‌گویند محدوده و در اصطلاحات علمی می‌گویند چهارچوب اگر چهارچوب درست است محدوده را هم بگویید چهارچوب (یک نفر از نمایندگان- قیاس مع‌الفارق است) خیر این طور نیست عربی گفتید در جواب باید بگویم قیاساتها معها ......

بنده قبول دارم دولت جنبه ارشادی دارد باید بعضی از قسمت‌ها را کمک کند خود تصدی کند و عهده‌دار باشد اما یک اقتصاد شکوفان، یک اقتصادی که در حال رشد عظیم است تا کی می‌تواند ضرر شرکت‌ها را بدهد تا کی می‌تواند سرمایه‌های عظیم را که بایستی رها شود در جهت اجتماع و منافع مردم برای همیشه حبس کند یک پرسنل اضافی را در یک کادر محبوس نگه دارد، رها کنید این را در اجتماع که دیگران بهره ببرند و بخش خصوصی تقویت شود به این ترتیب بهتر اداره می‌شود چون بنابر ایجاز بود عرض دیگری در باب شرکت‌ها نمی‌کنم اما یک سؤال دارم و آن هم جناب صدری کیوان بهره‌ای است که در کمیسیون بودجه گرفته‌ام در کمیسیون بودجه بحث شد راجع به شرکت سهامی ماشین‌های محاسب الکترونیک سؤال شد شما که اساسنامه‌تان هنوز مرکبش خشک نشده چه طور شد در سال ۵۲ نه میلیون تومان درآمد و ۷ میلیون خرج داشته‌اید شما که هنوز بودجه‌ای برایتان تصویب نشده بود و اساسنامه‌تان را چند روز پیش آوردید خدا به شما حواله کرد آن چنان که دیگران ندیدند از کدام منبعی خرج کردید از کجا تعهد کردید کی شما را مجاز شمرد کسی که در صندوقش دیناری ندارد ۷ میلیون تومان خرج از کجا می‌کند و چه طور ۹ میلیون تومان درآمد نشان داده می‌شود اگر این را نمونه سایر شرکت‌ها بگیرید و این اعداد را دلیل سایر شرکت‌ها بگیریم استقراء یکی از راه‌های تحقیق است استقراء را من و شما آقای صدری کیوان خوانده‌ایم که یکی از راه‌های تحقیق است ۷ میلیون تومان خرج ریالی نداشتند ۹ میلیون تومان سود؟

مگر خداوند یک عنایت خاصی داشته و از مخزن غیب حواله کرده، امسال در سال ۵۳ منبع درآمد این شرکت از ماده ۵ وزارت دارایی ۵ میلیون یا ۶ میلیون تومان قرار شده که این شرکت ماشین‌های محاسب کرایه کند و حساب‌ها را نگاه دارد قبول ولی این شرکت که درآمدش معین است از چند منبع است و ۶ میلیون بیشتر راه درآمد ندارد چرا رقم ۱۵ میلیون تومان به ما نشان می‌دهد این را در اصطلاح جزا می‌گویند اغراء به جهل، البته شرکت شیلات سود دارد ولی بنده اصلاً راجع به خاویار صحبت نمی‌کنم و در کلاس خودم صحبت می‌کنم بنده کاری ندارم که خاویار گران شده یا نشده و بنده اگر سالی خاویار زیارت کنم در مهمانی‌های دولت است.

عباس میرزایی- احسنت.

حکمت یزدی- در منزل لیدر شما هم هست.

عباس میرزایی- پس معلوم می‌شود که شما به منزل ایشان هم رفته‌اید.

حکمت یزدی- به منزلشان نه هزار وعده خوبان یکی وفا نکند.

عباس میرزایی- مبارک است آنجاها هم می‌روید.

حکمت یزدی- چرا نرویم خیال می‌کنید فقط شما می‌توانید بروید به هر حال از خاویار بگذریم اصولاً به من چه که گران شده نه تنها من بلکه آنهایی هم که مرا به سمت وکیل‌شان انتخاب کردند یقین دارم کلمه خاویار جز در کتاب‌ها جای دیگر خودش را ندیده‌اند اما نمی‌دانم درست است این سیاست که درست شب یلدا که وعده پخش ماهی دادند ماهی سفید وسوف کیلویی ۵ تومان ترقی کند این مسلم است که این امر الهامی می‌شود به دیگران، من نمی‌دانم شما که می‌خواهید سیاست نرخ‌گذاری صحیح را اجرا کنید چه طور این کار را می‌کنید بعد استدلال می‌کنید که ماهی برای مدت معینی دو ماه یا سه ماه می‌آید به بازار البته جز عده معدودی کسی نمی‌بیند فقط خبرش را در روزنامه‌ها می‌خوانند، البته دسته معینی می‌خرند در وقت معینی ولی «یک تن از خوبان گندم‌گون نصیب ما نشد - ما سیه‌بختان مگر فرزند آدم نیستیم»

عباس میرزایی- ماهی را شب عید می‌خورند نه شب یلدا، شب یلدا هندوانه می‌خورند.

حکمت یزدی- من و تو جایمان را باید عوض کنیم. تو کارگری هستی که می‌دانی ماهی را کی باید خورد و من قاضی هستم که هنوز نمی‌دانم ماهی را کی باید خورد اجازه بفرمایید به مناسبت شغلی که یک روز داشتم و به آن افتخار می‌کردم و امروز هم افتخار می‌کنم به مناسبت شغل قضا مطلبی که به من بسیار چیزها آموخت مکتبی که من اگر شاگرد خوبی بودم شرف و تقوی و مناعت طبع و فضیلت و تسلیم نشدن در مقابل زور به من آموخت من افتخار می‌کنم به این مکتب و در دنباله این مطلب بحث عدالت اجتماعی به مفهوم عام مطرح می‌شود جناب وزیر دارایی تشریف دارند به ایشان ارادت دارم برای این که از یک خانواده قضا و خانواده علم هستند و این البته مانع نمی‌شود که آنچه را که احساس می‌کنم به عنوان اشکالی و به عنوان نقصی بیان نکنم من آن قدر منصفم که مصر نیستم آنچه را که می‌گویم صحیح است اگر صحیح باشد و شما قبول کنید خدا را سپاس می‌گویم اگر اشتباه کنم و شما مرا راهنمایی کنید تشکر می‌کنم که بر دانستنی‌هایم افزوده شد هیچ تعصب ندارم من در مسئله مالیات آنچه که خوانده‌ام و تجربه کرده‌ام اعتقاد دارم که همیشه باید کفه مالیات مستقیم بر کفه مالیات غیرمستقیم بچربد روند درآمد مالیات مستقیم شما را قبول دارم کاملاً تزاید نشان می‌دهد ولی مالیات غیر مستقیم‌تان را ببینید چه روندی دارد مالیات مستقیم سال پنجاه و یک ۵/۴۲ و سال پنجاه و دو ۵۶ و سال پنجاه و سه ۷/۶۶ مالیات غیرمستقیم سال پنجاه و یک ۳/۶۱.

صدری کیوان- نسبت مالیات مستقیم به غیرمستقیم یک به ۳/۱ است که در هیچ جای دنیا سابقه ندارد شما باید نسبت‌های این دو را قبل از انقلاب که یک به چهار بوده است با حالا مقایسه کنید آن موقع یک به چهار بود و حالا یک به ۳/۱ رسیده است.

حکمت یزدی- اجازه بفرمایید عیب را من می‌گویم هنرش را شما بفرمایید. در مالیات‌های غیرمستقیم ۳/۶۱ و ۷/۸۱ و ۱۰۴ یعنی تفاوت مالیات‌های مستقیم ۴۲ تا ۵۶ چهارده و ۵۶ تا ۶۷ یازده غیرمستقیم ۶۱ تا ۸۱ بیست و ۸۱ تا ۱۰۴ بیست و سه، این هم یک درصدی است قبول دارم کار شده اگر بگوییم تصاعد نداشته بنده می‌گویم فکری درباره مالیات غیرمستقیم بکنید که بارش روی دوش طبقه کم درآمد است.

عرضم این است که کارخانه‌هایی که ظرف ۲ سال سرمایه خودشان را پیدا کرده‌اند قانون مالیات‌تان را اصلاح کنید به چه مناسبت کسانی که در یک محیط مساعد در محیطی که به همت شاهنشاه تمام وسایل فراهم است کارگران قانع با شرفی که از بام تا شام زحمت می‌کشند و بهره کار آنها به این صورت در می‌آید چرا مالیات نمی‌دهند نرخ مالیات را تصاعدی بالا برید مثلی است که می‌گویند هر که بامش بیش برفش بیشتر این بحث ندارد قانون را اصلاح کنید اما یک نکته هم هست این را به جناب دکتر آموزگار عرض کنم و در امر مالیات و در هر کار دیگر درستی تنها کافی نیست، امام جماعت نمی‌خواهیم نماز وقت دارد و یک کسانی هم برای این کار هستند درستی شما کافی نیست علاوه بر درستی تربیت خانوادگی هم باید باشد من آریستو کراتیک فکر نمی‌کنم ولی اعتقاد دارم کسی که در دامن ناپاک باشد به طور قطع این طور است شهامت و شجاعت می‌خواهد عوامل هست که با درستی که توأم شد نتیجه مطلوب را به بار می‌آورد و باز اعتقاد دارم همچنان که جناب رامبد فرمودند مالیات بر اشیاء لوکس و رسومات را زیاد کنید این اصلی است که در عدالت اجتماعی به طور قطع مؤثر است بنده یک پرونده قتل رسیدگی می‌کردم مرسوم بود برخلاف سنتی که مرسوم تحقیق است می‌رفتم روی انگیزه‌های ارتکاب جرم که چه شده که یکی مرتکب جرم می‌شود یا دم نمی‌رود که مرد جوانی بود زن و یک بچه شیرخوارش را کشته بود وقتی تحقیق کردم گفت من از زنم یک ناراحتی‌هایی داشتم از شدت ناراحتی رفتم و در یک دکه‌ای مشروب فراوان خوردم و فیلمی را هم در یکی از سینماهای لاله‌زار دیدم داستان فیلم شبیه زندگی من بود مشروب کار خودش را کرد خاطره هم آن چنان بود که مرا وادار به تصمیم کرد آمدم کاردی تهیه کردم و زنم را کشتم بعد دیدم مادر را کشتم شیر از کجا برای بچه‌ام تهیه کنم او را هم کشتم به جای این دکه‌ها دکه کتاب باز شود چه طور می‌شود؟ مسأله مسکن را عرض کنم گفت شأن علما تعیین مصداق نیست ولی چه کنم هر چه می‌خواهم بگویم مصداق را باید تعیین کنم در مسأله مسکن بنده اجازه می‌خواهم برنامه دولت را در سال ۱۳۵۰ بخوانم عبارتی که در آن برنامه آمده بود چنین است.

شک نیست که توسعه صنعتی و گشایش روزافزون اقتصادی مملکت گرایش شهرنشینی را پیوسته نیرومندتر خواهد کرد چنان که در سال ۱۳۳۵ فقط ۳۲ درصد در سال ۱۳۴۵ حدود ۳۸ درصد مردم مملکت ساکن شهرها بودند در حال حاضر اندکی بیش از ۴۲ درصد سکنه کشور در شمار شهرنشینان محسوبند و پیش‌بینی می‌شود که از حدود ۱۳۶۰ به بعد کفه جمعیت شهری سنگینی بیشتر گیرد و از نظر حجم بر کفه روستایی غلبه کند.

به همین مناسبت است که باید شهرهای کشور را که تعدادشان رو به فزونی است و عدد نفوس‌شان نیز غالباً رو به ازدیاد می‌رود برای پذیرش این جمعیت گسترش یابنده از هر جهت آماده کرد. ولی چنین توجهی هرگز ما را از عمران دهات که سکونت گاه مهمترین قشر جامعه ما یعنی روستائیان و کشاورزان زحمتکش است غافل نخواهد نمود به همین مناسبت بود که برنامه چهارم اعتباری معادل ۱/۹ میلیارد ریال به عمران و نوسازی دهات اختصاص داد و فقط در سه سال اول برنامه به اجرای ۶۹۳ طرح آب آشامیدنی - ۱۳۹۵ طرح تأسیسات و ساختمان‌های بهداشتی و ۴۷۳ طرح سالم سازی محیط روستا کمک نمود و در سال جاری که مصادف با جشن شاهنشاهی ایران است اعتبارات بسیار وسیعی از طریق مقامات استانداری برای عمران و نوسازی دهات تخصیص یافته و توزیع گردیده است.

در ارتباط با برنامه نوسازی کشور، تأمین مسکن مخصوصاً برای طبقات متوسط یا کم درآمد را باید از جمله هدف‌های بزرگ اجتماعی و اقتصادی روزگاران انقلاب دانست، تخمین زده شده است که در سال ۱۳۴۸ برای هر یک هزار خانوار شهری ۶۶۴ واحد مسکونی وجود داشته و این خود نشان‌دهنده آشکار کمبود شدید مسکن در شهرهاست (بررسی سال ۱۳۴۵ طی سرشماری دوم کشور نیز حاکی از آن بود که برای ۵/۱ خانوار فقط یک واحد مسکونی در کل کشور وجود داشت) و بدیهی است که با آهنگ سریع مهاجرت به شهرها و ازدیاد روزافزون ضریب شهرنشینی، وضع مسکن اگر به حال خود رها شود مشکلات بسیاری به بار خواهد آورد.

البته نمی‌توان اهمیت کوشش‌هایی را که برای رفاه کمبود مسکن در شهرها تاکنون صورت گرفته نادیده گذاشت چنان که در نتیجه این سرمایه‌گذاری‌ها که غالباً به بخش خصوصی تعلق داشته تعداد ساختمان‌های موجود در شهرها از ۱۷۰/۲۱۲ واحد در سال ۱۳۴۲ به ۴۵۳/۶۲۴/۱ واحد در سال ۱۳۴۹ فزونی یافته و به عبارت دیگر بر تعداد این ساختمان‌ها طی ۸ سال ۸/۳۳ درصد افزوده شده (از این ساختمان‌های جدید که به حدود ۴۱۰ هزار واحد بالغ می‌شود ۸۵ تا ۸۸ درصد مربوط به واحدهای مسکونی است) معذلک این کوشش‌ها با توجه به افزایش سریع جمعیت شهری که بین ۴ تا ۵ درصد در سال برآورده شده است (در مورد شهر تهران بین ۵ تا ۶ درصد) کافی به نظر نمی‌رسد. در برنامه چهارم هدف تهیه مسکن احداث ۱۱۰ واحد مسکونی جدید برای هر یک هزار جمعیت اضافی تعیین شده بود.

ارقام موجود درباره سه سال اول برنامه حاکی است که فقط در حدود ۱۳۳ هزار واحد مسکونی در مناطق شهری ایجاد شده است و با در نظر گرفتن روند احداث مساکن می‌توان پیش‌بینی نمود که تا پایان برنامه چهارم فقط حدود ۲۶۰ هزار واحد مسکونی شهری ایجاد شود که بازار رقم ۲۷۵ هزار واحد مسکونی مورد نظر در برنامه مذکور کمتر است. مسأله‌ای است در عربی هم می‌گویند من صنف استهدف هر کس کتابی نوشت و چیزی تألیف کرد خودش را در معرض انتقاد قرارداد نظریه‌ای هست در مورد کارخانه‌هایی که می‌گویید کارفرما بایست خسارت وارده به کارگر را بپردازد چون منطقه خطر ایجاد کرده این یک فلسفه علمی است اینجا کسی که گفته‌ای را گفت خواه و ناخواه انظار متوجه می‌شود برای کتاب نقد می‌نویسند و یک فیلم خوب را که انتقاد می‌کنند برای همین است مسلماً چیزهای خوب انتقاد می‌شود مسلماً چیزهای خوب موجب بروز ابهاماتی می‌شود و این ابهامات موجب به وجود آمدن پرسش‌های مجددی می‌شود سؤال بنده این است که به شهادت این عبارات از سال ۴۵ احساس شدید فرمودید که مسأله مسکن یک مسأله مهم و قابل توجه و با عنایت به مسأله مهاجرت دائم التزاید باید برای آن چاره‌ای اندیشید سؤال بنده این است که پیش‌بینی می‌فرمودید که ما روزی مواجه شویم با قلت مسکن و کمی مصالح ساختمانی؟ آیا در سال ۴۵ نمی‌شد سفارش چند کارخانه برای مصالح لازم را می‌دادید که امروز ما به عنوان برنامه ضربتی لایحه‌ای نیاوریم برای تثبیت و تعدیل مال‌الاجاره تصدیق می‌کنم این لایحه لازم بود جلوی تجاوز را در هر لحظه باید گرفت ولی عرضه و تقاضا نباید فراموش شود (عباس میرزایی- اولویت‌ها را فراموش کرد کشاورزی اولویت دارد) مسکن به چه عواملی بستگی دارد اول مسأله زمین است زمین در دست عده‌ای بورس باز است قیمت زمین ۴۰ تا ۶۰ قیمت خانه است نمی‌دانم چه معضل شده این مسأله زمین و این طلسم را که باید بشکند یکی از طرق ضد تورمی جلب پس‌اندازهاست با آگهی‌هایی که هر روز می‌بینیم ملارد شهریار باغ ۵۰۰ متری ۱۰۰ متر اینها همه سرمایه مردم را جلب کردند در یک مقدار خاک این طرف و آن طرف و هر روز گول‌زدن و کلاهبرداری از مردم حساب می‌کند فردا می‌شود متری ۱۰۰ - ۲۰۰ تومان می‌گوید چرا ذخیره کنم می‌گوید زمین می‌خرم امشب که خوابیدم فردا ۵ تومان می‌شود ۵۰ تومان پس عامل اول زمین است عامل دوم مصالح ساختمانی است مصالح ساختمانی را می‌توانستید سال‌ها قبل بیاندیشید که امروز سیمان به این ترتیب نباشد استدعا می‌کنم یکی از شما تشریف ببرید البته شما را نشناسند به عنوان یک مراجعه‌کننده عادی برای خرید سیمان به شما می‌گوید ماشین را آن کنار بگذار یک کیسه سیمان می‌دهد ۳۵ تومان اگر گفتی سه کیسه می‌خواهم می‌گوید یکی صبح یکی ظهر یکی شب می‌دهم (دکتر ناوی - شما از کجا می‌دانید) تا مثل ما نشوید در دما را نمی‌دانید (دکتر ناوی خدا نکند مثل شما بشوم) من اعتقاد دارم دولت زمین‌هایی را که دارد به عنوان مقدم بر خیر واگذار کند به بخش خصوصی با قیمت مناسب تحت شرایطی معین جناب وزیر آبادانی و مسکن می‌گفتند ما از قلعه سلیمان‌خان ۲ میلیون متر بیشتر نداریم این خودش خیلی زیاد است مسأله طرشت را حل کنید آن زمین‌خواران که هر روز محدوده ثبتی را تغییر دادند چقدر زمین‌های مردم و دولت را خوردند عرضه کنید به بخش خصوصی می‌شود کار کرد جلوگیری می‌شود از بورس بازی مسخره زمین و سرمایه جلب می‌شود به یک طرف صحیح اعتقاد دارم مسأله ساختمان که حداقل صد طبقه از آن استفاده می‌کنند اگر تورم ایجاد کنند یک تورم ملیح است حدود یک یا دو یا ۳% در جنب مسأله مسکن ذکر خیری هم از شهرداری می‌کنم هر وقت صحبت از شهرداری است مسائلی هم مطرح می‌شود اولاً کار شهرداری چیست؟ گفتند کار شهرداری شهرسازی است بحث از محدوده و خارج از محدوده ۳۰۰ متر جواز هم نیست آقای شهردار در کمیسیون بودجه گفتند این را بروید از دولت بپرسید نقشه جامع شهر داخل و خارج چهارچوب با دولت است از این می‌گذرم یک سؤال دارم یک مبلغی از خزانه دولت به عنوان کمک به شهرداری تهران از بیت‌المال و بودجه عمومی قائل شدید که این مبلغ در سال ۵۲ - ۱۲۱ میلیون تومان در سال ۵۳ - ۱۱۹ میلیون تومان است جناب آقای نخست‌وزیر من سئوالی دارم اگر موکلین من گفتند که چه فرقی است میان ماه من تا ماه گردون میان شهرداری ما و شهرداری پایتخت چه جواب بدهم؟ مسلم است یک جوابی داده خواهد شد که شهرداری پایتخت مربوط به پایتخت است و خرج بسیار دارد و چون درآمدش تکافو نمی‌کند باید دولت به او کمک کند درست است آن طور که من یادم است مربوط به یکی از قوانین سازمان برنامه بود که گفته شد این پول در جنوب شهر خرج بشود من می‌پرسم از حسن‌آباد به پایین شهرداری چه قدمی برداشته (ایلخانی‌پور - پارک ساختند) اینها اصحاب شمال هستند آن اصحاب جنوب ولی کنار پارک یک چیز دیگر را هم می‌بینید که پا می‌رود در آن لجنزار.

احتشام شهیدی- لجنزار نیست با ۶۰ میلیون پارک فرح را ساختند.

حکمت یزدی- کنارش را گفتم شما قربان که با آن حرارت صحبت می‌فرمایید حضرت عبدالعظیم که تشریف بردید کنار قبر سردار کبیر ایران همان جایی که تمام مردم هنگامی که از روستاها و شهرها می‌آیند بنا به عادت مذهبی‌شان به آنجا می‌روند آنها که نمی‌آیند به بالای شهر آنها می‌روند آنجا و در کنار آن یک محوطه بسیار خوب درست شده اما در پشت آن محوطه‌ای هست که اگر نگاه بکنید متوجه می‌شوید چه حالی دارد که من در پشت این تریبون توصیف نمی‌کنم (یکی از نمایندگان- خیلی هم عالی است) بلی من نمی‌گویم عالی نیست ولی اگر شما در لباس مشکی خودتان یک لکه کوچکی باشد همان لکه لباستان را خراب می‌کند اگر روی یک لباس سفید خدای نکرده یک لکه خون بیفتد آن را خراب می‌کند که باید داد به لباسشویی و آن لکه را از بین برد. یک سؤالی دارم چون منصف هستم من فکر می‌کنم که باید با یک خصوصیاتی برای شهرداری پایتخت کمک قائل شد ولی سؤال می‌کنم (خطاب به یکی از نمایندگان) خود جنابعالی آیا از حسن‌آباد به پایین شهر رفته‌اید؟ (یکی از نمایندگان- خیلی هم خوب است) بله اعتبارات شهرستان‌ها و روستاها را بگیرند و به تهران بدهند. برویم به سازمان تربیتی شهر تهران، بنده اعتقاد دارم هر چه کمک شود به این سازمان تربیتی باز کم است.

بنده داستان این را نمی‌خواهم بازگو کنم چون خاطره‌های دردآوری دارم خودم ناظر بودم و شهردار تهران گفتند که این مناظر دیگر تکرار نخواهد شد خود بنده دیدم بچه‌هایی که جنایتکاران آنهایی که یک جو شرف و حیثیت در وجودشان نیست بچه‌ای که ۶ ساعت از موقع تولدش گذشته و یا ۸ ساعت از تولدش گذشته او را می‌گذارند در مسجد و دم منزل جنابعالی و دم مطب یک دکتر و پاسبان آن را بر می‌دارد و می‌آورد به دادسرا و دادسرا نامه می‌نویسد به سازمان تربیتی که بچه را قبول کنند در نتیجه این رفت و آمدهای مکرر موجب می‌شد که بچه ذات‌الریه بگیرد و تلف بشود.

گفتند ۴۳۰۰ نفر نگهداری می‌شود رقم باید بیش از اینها باشد. مسأله معلولین و عقب‌افتادگان مسأله قابل توجهی است اگر اشاره بکنم ۷۰۰ هزار معلول داریم در ایران بنده از این داستان می‌گذرم اعتقاد این است که هر گونه مؤسسه‌ای که تحت این عناوین از بودجه دولت و خزانه دولت کمک می‌گیرند باید موظف به قبول باشند برای این که در جنب آن جمعیت حمایت کودکان بی‌سرپرست از این عناوین زیاد است. مسأله مایحتاج عمومی من در اینجا طرح مسائل اقتصادی را به عنوان یک بحث آکادمیک، بحث غیرضروری می‌دانم آیا مکتب کلاسیک و نئوکلاسیک چیست و عقیده کینز چیست گفت خورش قیمه با قاف نوشته می‌شود و یا باغ گفت با گوشت می‌نویسند بحث کنیم از روی واقعیت راجع به تورم جناب آقای رامبد بحثی مفصلی کردند بنده تکرارش را اینجا زاید می‌دانم ولی آنچه از بانک مرکزی گرفتم جناب آقای دکتر مجیدی یک مسأله بود گفتند که ما برای مبارزه با تورم سیاست تحدید اعتبار را پیش گرفتیم این لغتی بود که خود نماینده بانک استعمال کرد و متأسف شدم که گفت به بانک‌های دیگر توصیه کردم که شرط انصاف نباشد که شما اعتبارتان را تحدید نکنید و صرف نکنید برای امر تولیدی وقتی بانک مرکزی تصمیم می‌گیرد و دولت در یک جهت صحیح برای مبارزه با تورم سیاستی اتخاذ می‌کند صحیح نیست شرط انصاف نباشد و تعارف یعنی چه مگر کسی می‌تواند برخلاف آنچه مصلحت مردم است قدم بردارد آنچه مناسب است آقای انوشیروانی این آیه را که می‌خوانم از قرآن است آیه:

الذین یکنزون الذهب و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم.

بهترین تعبیر را قرآن کرده آنهایی که احتکار می‌کنند و در راه اجتماع همگامی نمی‌کنند و فقط به فکر جیب‌شان هستند اینها دچار یک عذاب الیم می‌شوند و در انتظارشان هست بحث ندارد و تعارف ندارد که بگوییم توصیه کردیم و گفتیم شرط انصاف نباشد یک نکته کوچک هم عرض می‌کنم در جنب این بانک‌ها شرکت‌هایی که درست کردند پرونده‌شان از چه قرار است مسأله‌ای است اما شما یکی از طرقی که برای مبارزه با تورم پیش گرفتید ازدیاد نرخ بهره به منظور جلب پس‌اندازها بنده آن طور که یادم است در یکی از کتبی که تحت عنوان پس‌انداز در اقتصاد نوین خواندم آخرین نظریه علمی که مطرح شده بود برای جلب پس‌اندازها به این نکته تکیه شده بود که پس‌اندازکننده باید اطمینان داشته باشد که قدرت خرید پولی را که پس‌انداز می‌کند در آتیه کسر نکند این مسأله جالبی است اگر روی مسأله زمین تکیه می‌کنم برای همین است اگر قرار شود هزار تومان که در بانک می‌گذارد فردا از لحاظ خرید ماده مصرفی ارزش ۸۰۰ تومان داشته باشد پس می‌رود قالی می‌خرد راستی عجب بازار قالی گرم شده می‌رود زمین می‌خرد که یک شبه مقدار زیادی بالا برود چرا پس‌انداز کند. مسأله گرانفروشی مطرح می‌شود البته یک تورمی نامطلوب از خارج به ما تحمیل شد اما به محض این که این کلمه تورم نامطلوب از خارج اعلام شد مثل این که یک عده سودجو منتظر بودند یک دفعه رفتند به استقبال و قیمت‌ها بالا رفت بنده تعیین مصداق نمی‌کنم اطاق اصناف در این مسیر چه کرده این سؤال من است گفتند قانون نظام صنفی می‌خواهیم گفتند قانون تشدید مجازات گرانفروشان می‌خواهیم گفتند اجناس باید اتیکت زده شود خودم شاهد عینی بودم فاکتورش را هم می‌آورم اتیکتی روی یک بخاری در یک فروشگاه دیدم زده شده ۸۵۰ تومان در فروشگاه دیگر همان بخاری را با همان مشخصات اتیکت زده بودند ۹۱۰ تومان و من اگر قرار بود ولی به چهار دکان رفتم قیمت را که گفت گفتم ملاکت چیست یک روزنامه آماده داشت گفت به نرخ قبل از خرداد گفتم نرخ خرداد چیست بیا به همان زبانی که همیشه مصرف می‌کردیم برای خرید کالا با هم صحبت کنیم گفت اگر روزنامه نبود ۳۰ درصد کسر می‌کردیم ولی به اعتبار این روزنامه ۴۰ تومان کم می‌کنم بنده به طبقه اصناف احترام می‌گذارم و معتقدم که بسیاری از آنها کاسب جیب خدا هستند شما آمدید اصناف را در اطاق اصناف جمع کردید و یک پوشش حزبی هم با آن دادید.

حریف مجلس ما خود همیشه دل می‌برد
علی‌الخصوص که پیرایه‌ای بر او بستند

شما جناب آقای اخلاقی یعنی معتقد هستید که اطاق اصناف وظیفه‌اش را خوب انجام داده (اخلاقی- بلی مسلماً) پس این روزنامه‌ها را به عنوان نشر اکاذیب تعقیب کنید قانون مطبوعات است این را شما که کمیته ملی حمایت از مصرف‌کننده تشکیل دادند و در رأس آن شخصی هست که مورد احترام ما و بالاخص بنده هست (صحیح است) ما هم یک نفر بیشتر در آنجا نداریم جناب آقای فرهادپور (یک نفر از نمایندگان- افراد صالحی هستند) بنده راجع به ترکیب افراد حرفی ندارم نهایت احترام را بر ایشان قائلم به تصمیمات‌شان احترام می‌گذارم با علانهایشان احترام می‌گذارم به عنوان یک خبر موثق ولی این را نمی‌گویم این روزنامه می‌گوید که اجحاف ادامه دارد این را که من ننوشتم اگر این روزنامه خلاف می‌گوید طبق قانون مطبوعات تعقیبش کنید و اگر واقعیت می‌گوید به فکر باشید که منشأ و منبع آن کجاست (دکتر الموتی- چرا اقلیت می‌خواهد مطبوعات را در فشار بگذارد مگر پیشنهادی برای تحدید مطبوعات دارید) نه مطبوعات مورد احترام است و رکن رابع مشروطیت مسأله خدمات را در دو کلمه می‌گویم و می‌گذرم بنده مسئله خدمات درمانی را در دو جمله می‌گویم و می‌گذرم بنده در مسئله خدمات درمانی آقای دکتر مرشد راجع به مسأله درمان صحبت نمی‌کنم اما در مسأله درمان یک سؤال دارم نرخ ویزیت پزشکان و این مؤسسات درمانی به کجا رسید من نمی‌دانم ضابطه چیست؟ به پزشک داخلی مراجعه می‌کنید می‌گوید دفعه اول صد تومان دفعه دوم هفتاد تومان چه شد که ۳۰ تومان افت کرد آشنایی از کجا پیدا شد ضابطه چیست؟ این پزشک می‌گوید ۳۰ تومان آن کلنیک می‌گیرد چهل تومان آن دیگری می‌گیرد پنجاه تومان چرا مگر این علم این قدر مقامش پایین آمده که این طور بفروشیم چه جور شد آن مقام روحانی یک طبیب محله بود به عنوان روحانی مورد اعتماد و احترام همه بود ولی امروز همه چیز باید با پول معامله شود دو صف درست شده بیمار و دکتر این یکی از دست آن ناله و آن دیگری از دست این شکایت مگر ما ایرانی نیستیم مگر آن تحصیلی که آن دکتر کرد از بودجه این مملکت نیست؟ و نعمی نبود که مملکت در اختیارش گذاشت پس چرا این طور است امروز برگشته‌ای برای همین چه دیر آمدی‌ای انگار سرمست چه خبر است؟ تند مران‌ای دلیل راه که مبادا خسته دلی در قفای قافله باشد عرض دیگری نمی‌کنم به سئوالم باقی می‌مانم خدا کند یک روز جواب مساعد بدهند جواب مساعد به من و دردمندان در مسأله آموزش و پرورش حتماً عرایض را باید مخبر صادقی به وزارت آموزش و پرورش بگوید یکی از اقتصاددانان بزرگ می‌گوید هیچ افراطی بیشتر از اهمال تفریط‌آمیزی که موجب شود نوابغی در خانواده‌های فقیر به دنیا می‌آیند صرف کارهای بی‌اهمیت بشود خیلی عبارت جامعی است در این خانواده‌های تهیدست خدا را شکر و سپاس شهریار را که فقیر نداریم تهیدست هم نداریم اما کم درآمد داریم در این خانواده‌های کم درآمد اگر بدانید چه استعدادهایی هست چه ذوق‌هایی هست این استعداد را همان چوپان‌بانی خودش بیان می‌کند معلوم نیست اگر همان چوپان را اگر برایش وسائل فراهم می‌کردند خیلی از بنده بهتر درس حقوق را نخواند.

خانم جهانبانی- امروز کشاورزان در دانشگاه رفته درس می‌خوانند به این مسائل توجه شده است.

حکمت یزدی- به هر حال هیچ تغییری به قدر بهبود و توسعه مدارس به افزایش سریع به ثروت ملی کمک نمی‌کند جوانان تحصیلکرده سالم بهترین سرمایه و ذخیره ملی و ثروت ملی برای یک اجتماعند به طور قطع از یک راه فایده‌شان بیشتر است به طور قطع از خیلی برنامه‌ها فایده‌شان بیشتر است برای این که یک اجتماع فهمیده سالم می‌تواند همه کار بکند بنده یک جمله کوچک عرض می‌کنم ما آمدیم مؤسسات آموزش را مالیات‌شان را کسر کردیم و گفتیم از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۱ اگر سرمایه را به مصرف توسعه امر آموزش رساندند معاف باشند از پرداخت مالیات سنواتی بسیار قدم بزرگی بود همه هم قبول کردند اما من یک خواهش دارم مربوط به وزارت دارایی نیست مربوط به وزارت آموزش و پرورش و آموزش عالی است برای اینها یک استانداردهایی تعیین کنید از لحاظ آموزش از لحاظ آزمایشگاه یک سؤال دارم کی مجبور کرد فلان مؤسسه آموزش را در خیابان پهلوی ده میلیون تومان مدرسه بخرد آقا چه مانع دارد ۲ تا کوچه پایین‌تر تا سرمایه کمتری را مصرف کند.

یکی از نمایندگان- چه عیبی دارد.

حکمت یزدی- بسیار عیب دارد آنهایی که از هر شاگرد ۷۰۰ تومان می‌گیرند که او را برسانند آنجا اتوبوس ۵ قدم جلوتر است می‌شود با قیمت کمتری محلی را تهیه کنند بقیه‌اش را صرف تجهیزات مختلف آزمایشگاه و مسائل آموزشی کنند و از این لوکس بازی‌ها یک قدری کم کنند یک کمی در کارشان استاندارد داشته باشند مراقبت کنند فکر نکنند که همین قدر که مدرسه ملی باز شد درست شد تکلیف از ما ساقط می‌شود بنده به هر حال هر موقع سخن گفتم بحث دادگستری خواه ناخواه پیش می‌آید عبارتی را در برنامه دولت دیدم پیش‌بینی می‌شود و با توجه به پرونده‌های موجود که تاریخ رسیدگی وضع آن به ۵۳ موکول شد جمع ۲۷۱۵۰۰۰ پرونده جزایی و حقوقی در سال ۵۳ به دادگاه‌ها و دادسراها ارجاع شده و در حدود ۱۹۰۰۰۰۰ پرونده مختومه گردیده یقین دارم این آمار یک پیش‌بینی است صحیح نیست بنده یقین دارم که در دادگستری با آن تیپ فعال و با شرف نمی‌گذارند ۸۰۰ هزار پرونده آنجا بماند اگر این رقمی که در این برنامه گفته شده که سالی ۸۱۵۰۰۰ پرونده بماند بعد از ده سال چه خبر می‌شود؟

یکی از نمایندگان- شامل مرور زمان می‌شود.

حکمت یزدی- خدا نکند، حق مشمول مرور زمان نمی‌شود بنده به شما قول می‌دهم آنچه در وظیفه قضات هست به نحو اکمل و اتم و با صداقت انجام داده و خواهند داد (آفرین) ولی در آن موقع که برنامه دولت مطرح بود این جمله را گفتم و از جناب آقای نخست‌وزیر خواهش کردم که ما در دادگستری از لحاظ کادر نیروی انسانی فقیر هستیم به من نگوئید حکمت تو خودت چرا آمدی اینجا؟ باید بگویم با یک گل هیچ وقت بهار نمی‌شود (خنده نمایندگان) باید فکری بشود شما رقمی را آقای هنرمندی فرمودید که دو هزار و خورده‌ای قاضی داریم سؤال می‌کنم قاضی شاغل شما چقدر است؟ بحث را می‌گذارم و می‌گذرم بنده جناب آقای نخست‌وزیر آن روز از شما خواهش کردم یک باشگاه برای قضات تأسیس کنند قضات به مناسبت شغلی که دارند نمی‌توانند همه گونه معاشرت‌ها داشته باشند و در همه مجامع رفت و آمد کنند آنها لازم است یک باشگاه داشته باشند بگذارید این قدم خیر به وسیله شما برداشته شود در مورد مسکن قضات هم استدعا می‌کنم عنایتی بفرمایید که مسأله قابل توجهی است یک مسأله‌ای را هم جناب آقای دکتر دادفر شما که بیش از من الحمدالله کشورهای خارج را رفته‌اید دیده‌اید که ساختمان دادگاه‌هایش اولین چیزی است که به چشم می‌خورد.

دکتر دادفر- ۵۰۰ میلیون تومان برای ساختن خانه‌های دادگستری پارسال و امسال در بودجه منظور شده و به مقداری هم که قابلیت جذب داشته باشد آقای دکتر مجیدی تعهد کردند، بنابراین نظر جنابعالی تأمین است.

حکمت یزدی- عرضم را پس می‌گیرم خوشوقت شدم که این کار شده عرضی ندارم اما در برنامه تسهیلات قضایی از این به بعد خواهش می‌کنم آقای دکتر مجیدی دستگاه قضا یک کلماتی مخصوص خودش دارد اجازه بدهید همان کلمات حفظ بشود این کلمه تسهیلات قضایی ۶% اضافه این خیلی کم است اما یک جا دارد و در برنامه کارهایی که یک عده دلسوز می‌کنند ذکر نکردید پزشکی قانونی، پزشکی قانونی شما معاینه مصدومین تنها نمی‌کند خود بنده سال‌ها آنجا ایستادم و کالبد شکافی‌ها کردند آنها معاینات پزشکی انجام می‌دهند آزمایشات را انجام می‌دهند با شرف‌ترین اشخاص در آن دستگاه هستند که رنجی که در آن بابت می‌کشند از بام تا شام زحمت می‌کشند باید تشویق بشوند.

دکتر الموتی- یک دستگاه است که شما فرمودید و دستگاه‌های دیگر هم خوب کار می‌کنند.

حکمت یزدی- باید از تمام خادمین تشویق به عمل آید بنده سهم خودم را می‌گویم دیگران هم بیایند بگویند من در زندگی غبطه نمی‌خورم حسد ندارم یک عبارت به کار بردید حتماً اطفال بزهکار به کانون اصلاح و تربیت اعزام خواهند شد مفید چه فایده‌ای است.

مگر ما گفتیم افراد بزهکار به کانون اصلاح و تربیت نروند اما شما چند تا کانون اصلاح و تربیت دارید من یک روز در پشت این تریبون گفتم که در ایران مترقی و پر افتخار باید همه قوانین یکسان در همه جا اجرا بشود اما قانون اطفال بزهکار در هر شهری یک حکمی دارد اصلاً جمله اطفال بزهکار در جزای جدید نوجوانان بزهکار می‌گویند چون طفل نیستند نوجوانان بزهکار که ۱۷، ۱۸ سال دارند و دنیا با مسئله جوانان مواجه است دنیا با بزهکاری جوانان مواجه است واقعاً باید بیندیشیم برای جوانان مجرم نیک بیندیشم و معتقد باشیم که اجتماع این مرضی این بیماران را طرد نمی‌کند و به فکر آنها است و کوشش می‌کند آنها را بعد از اصلاح در آغوش خودش جای بدهد. من جناب آقای نخست‌وزیر یقین داشتم که این عبارت را اگر آن چنان که لازمه‌اش هست خدمت جنابعالی توضیح می‌دادند می‌فرمودید که این عبارت عوض بشود خدای من گواه است که اینها را با خلوص نیت می‌گویم و با شما شریک هستم و با همه مردم ایران در این که به کوری چشم دشمنان قدم‌های بزرگتری در جهت اصلاح و ترقی برداریم آرزوی قلبی ما است آرزوی من است ولی جناب آقای دکتر دادفر رئیس محترم کمیسیون بودجه رقم یک میلیون تومان آیا برای وکالت تسخیری کافی است ضمناً بنده اصلاً با کلمه مسخر و تسخیر مخالفم مگر وکیل را بند و قلاب می‌اندازند که تسخیر می‌کنند این واقعاً کلمه درستی نیست و در شأن وکیل دادگستری نیست که بگویید او را مسخر کرده‌ایم برای دفاع کسی که هزینه دفاع ندارد و او می‌داند به مناسبت یک وکیل موظف باشد مجانی برود دفاع کند از یک متهم.

دکتر دادفر- ولی توجه داشته باشید که بیست سال است این وظیفه را وکلای عدلیه انجام دادند با افتخار و سال گذشته دولت به این مسئله توجه کرد ولی چون آمارش هنوز نرسیده بنده تصور می‌کنم به محض این که آمار تهیه شد بودجه آن تأمین خواهد شد.

حکمت یزدی- فکر نکنید اینجا مطالبی که گفته می‌شود واقعاً به عنوان مخالف است بحث می‌کنیم تا مطالبی را روشن کنیم.

یک نفر از نمایندگان- یک میلیون تومان برای این کار در نظر گرفته شده است.

حکمت یزدی- من هم عرضم همین است ولی تقاضا می‌کنم این رقم اضافه بشود چرا یک میلیون تومان؟ از این پول چقدرش به شهرستان‌ها رفته است.

یک نفر از نمایندگان- همه‌اش.

حکمت یزدی- قربانت گردم پس وکلای تهران چه گناهی کرده‌اند بنده اعتقاد دارم با قانون جزای جدید، مجرم، جانی بالفطره و آن عقاید لمبرز و زمانش گذشته اینها بیمار هستند باید برایشان فکری کرد نباید فکر کنند که به خاطر بیماری از آغوش اجتماع رها شده‌اند و به خاطر تهی‌دستی باید فکر کنند اجتماع به عنوان یک حامی وکلای گرانقدرش را همراه این متهم می‌فرستد در مورد دادگاه‌های استان مجبورم اینجا مطرح کنم به عنوان یک نماینده به عنوان حفظ ماده ۸۶ متمم قانون اساسی در هر کرسی ایالتی یک محکمه استیناف برای امور عدلیه مقرر خواهد شد کلمه مقرر خواهد شد یعنی الزامی است وجوب است والا اگر خبری بود با کلمه مقرر نمی‌گفت به یقین وجوب دارد چه طور شما یزد و بوشهر را استان اعلام می‌کنید ولی فکری به حال دادگاه استانش نمی‌کنید.

صدری کیوان- به تدریج درست می‌شود.

حکمت یزدی- به تدریج نمی‌شود سخن کوتاه به همت شاهنشاه بزرگ ما درآمد نفت دو برابر شده است نباید فکر کرد اکنون در صندلی‌های خود لم بدهیم امروز وظیفه ما سنگین‌تر از دیروز و امسال مشکل‌تر از پار است ما در زمینه تکنولوژی در زمینه صنایع مادر در زمینه یک کشاورزی شکوفان باید بکوشیم این کشاورزی را که هر روز بهانه می‌کنید که امسال هوا مساعد نبود باران نیامد پس تکنولوژی چه کرده چه طور است همه جمع بشویم و دعا برای باران بکنیم نباید در مقابل قهر طبیعت سر تسلیم فرود آورید پس این برنامه‌ها چی است جناب آقای دکتر الموتی برنامه چهارم را یک بار مرور کنید خود جنابعالی و آقای مهندس ارفع یادش به خیر در همین مجلس گفتید که ما این برنامه را تصویب می‌کنیم به شرط این که دیگر شرایط جوی بهانه قرار نگیرد.

دکتر الموتی- من چنین عرض نکردم.

حکمت یزدی- عرض من این است اگر قرار باشد تسلیم شویم به شرایط جوی پس معلوم می‌شود هیچ رشدی و هیچ کاری را نمی‌توانیم پیش‌بینی بکنیم پس این برنامه و بودجه و تکنولوژی برای چیست؟ (یک نفر از نمایندگان- تکنولوژی می‌تواند جزء عوامل تقویت‌کننده باشد نه فقط عوامل منحصر و مؤثر) این طور نیست بدین‌سان هیچ کس نباید تصور کند که با دو برابر شدن درآمد نفتی اکنون کاری جز لمیدن در صندلی راحت ندارد نسل امروز ایران باید از خودگذشتگی و فعالیت کند و علیه میراث عقب‌ماندگی بجنگد فواصلی را که در زمینه پیشرفت اجتماعی، اقتصادی فرهنگی میان مناطق گوناگون کشور وجود دارد از میان بردارد توزیع عادلانه درآمدها تقویت پایه‌های فرهنگ ملی، ایجاد فرصت‌های مساوی، تقویت روحیه‌های مشارکت دموکراتیک در زندگی سیاسی وجهه همت ما باید باشد و در عین حال وظیفه داریم نسبت به جامعه بشریت سخاوت‌مان کمتر از شهرتمان نباشد بسیار متشکرم.

رئیس- آقای دکتر رشتی بفرمایید.

دکتر رشتی- جناب آقای رئیس، نمایندگان محترم، واقعاً تصور می‌کنم شاید یک عمدی بوده است که جناب آقای زهتاب‌فرد دیر تشریف بیاورند و اجباراً دو نفر یزدی را در برابر هم قرار بدهند ولی معذالک خوشوقتم که ضمن دفاع از این بودجه یعنی بیان طرفداری و پشتیبانی از این بودجه به چند مطلبی که همشهری و دوست عزیزم جناب حکمت یزدی به آن اشاره فرمودند مختصراً جوابی بدهم دیروز موقعی که لیدر محترم اقلیت دوست شریف همه جناب رامبد اینجا صحبت کردند و مفصل هم صحبت کردند و خیلی هم شیرین بود در آخر بیانات‌شان یک مقداری احساساتی شدند و به اصطلاح به طور در اماتیک فرمودند که نباید اکثریت از فرمایشات ایشان برنجد یا دولت آزرده خاطر شود تصور نمی‌کنم چنین چیزی لااقل در این چند سالی که بنده افتخار نمایندگی مجلس را دارم به هیچ وجه پیش آمده باشد چندین بار جناب آقای نخست‌وزیر پشت همین تریبون فرمودند حزب ایران نوین و به خصوص خود ایشان عاشق افکار خود نیستند و اضافه کردند که هر بار لایحه‌ای به ساحت مقدس مجلس شورای ملی تقدیم شد به مراتب بهتر از آن چیزی بود که به صورت قانون به دولت ابلاغ شد این به طور ضمنی می‌گوید که دولت از نظراتی که در مجلس نسبت به لایحه داده شده استفاده کرده و کراراً آقای نخست‌وزیر در جواب خود آقای رامبد تشکر کرده‌اند که بعضی نکات را به ما گوشزد می‌کنید و ما در عمل می‌توانیم استفاده کنیم و در آینده می‌توانیم بودجه‌های بهتر و لوایح بهتر به مجلس تقدیم کنیم پس از خرده‌گیری به هیچ وجه رنجشی نداریم دوست عزیزمان آقای حکمت یزدی فرمودند شاید صلاح نباشد که نماینده‌ای به نماینده دیگر جواب بدهد هر کس باید نظر خودش را در اطراف بودجه‌ای که مطرح است بیان کند متأسفم که باید بگویم این باب را حزب محترم شما افتتاح کرده و ما حتی به شهادت لیدر محترم اکثریت تصمیم داشتیم و هنوز هم داریم که هر کدام یک قسمتی از این بودجه بزرگ را تجزیه و تحلیل کنیم و در تمام مراحل وارد نشویم که خدای نکرده اگر اطلاع ناقص یا نیمه کاملی به دست ما داده بودند در موقع بیان خطا بکنیم و اتهامی به دولت وارد کنیم که دولت سهل‌انگاری کرده است و یا به اندازه کافی خودش نوشته خودش را، مطالعه نکرده و امثال اینها به هر حال بودجه که آن قدر هم حجمش بزرگ است هم اقلیت و هم اکثریت به این مطلب اشاره کردند برای هیچ کس میسر نیست که در تمام موارد آن مفصل تشریح کند ولی بودجه نمودار فعالیت دولت است و دولت فعالیتش در رشته‌های بسیار وسیعی است که همه آنها قابل بحث است اما قبل از این که وارد آن قسمتی از شرح بودجه که بنده با اجازه همکاران گرامی می‌خواهم قسمتی از وقت گرانبهای شما را بگیرم بشوم باید اشاره کنم به مطالبی که دوستان اقلیت فرمودند نه از لحاظ جوابگویی چون بنده مثل دوست عزیزم جناب حکمت معتقدم که نماینده به نماینده دیگر جواب نمی‌دهد واقعاً استنباط خودم را درباره مسائلی که اقلیت بیان کردند اینجا بیان می‌کنم اگر بخواهم وارد جزئیات بودجه بشوم در حقیقت کار دوباره کرده‌ایم زیرا ما در ضمن کارمان در مجلس شورای ملی موقعی که لوایح مطرح می‌شود فرصت کافی داریم که موشکافی کنیم جزئیاتی را که در لایحه مطرح است اگر بخواهیم در بحث بودجه هم همان حرف‌ها را بیاوریم دوباره کاری است. بودجه یک امر کلی است یعنی سیاست کلی و اداری و مالی مملکت را روشن می‌کند اگر درباره آن حرفی داریم کاملاً به جا است و وظیفه قانونگذاری ما است که اینجا بیان کنیم بنده واعظ بلامتعظ نمی‌شوم و نمی‌خواهم وارد جزئیات بودجه بشوم جناب حکمت یزدی که به علت خستگی از جلسه خارج شدند و به بنده یادداشتی هم دادند آنچه اینجا بیان می‌کنم بعد هم خصوصی خدمت‌شان عرض می‌کنم اگر این مسائل جزئی که وارد بحث بودجه شده واقعاً به صورتی که بیان می‌شود ادامه یابد خدای نکرده کسانی که در خارج از مجلس هستند تصور می‌کنند مسائلی که در مجلس شورای ملی مطرح شده در همین حدود است و برایشان ایجاد سوءتفاهمی می‌کند که در شأن مجلس نمی‌باشد از فرمایشات ایشان چند یادداشت کرده‌ام که به عرض می‌رسانم جناب حکمت گفتند که پزشکان دارای حق ویزیت مختلف هستند و بعضی از آنها فوق‌العاده شاق و کمرشکن است بنده معتقدم به جای این که ببینیم نرخ ویزیت هر طبیب چقدر است شاید بهتر باشد که ببینیم دولت ما چه می‌تواند بکند برای به وجود آوردن وسائل درمانی مردمی که شاید به اندازه کافی درآمد نداشته باشند از درمان کلی و عمومی محروم نشوند در همه جای دنیا رسم است که طبیب نسبت به تخصص خودش و نسبت به زحمتی که کشیده است برای خودش یک نرخی می‌گذارد البته این نرخ نباید از حدود متعارف خارج شود و این کار نظام پزشکی است که جدیت دارد و اگر تخلفی شد البته به آن می‌رسند ولی واقعاً یک مریض چگونه می‌تواند با پزشک چانه بزند بنده که خودم هیچ وقت این کار را نمی‌کنم. یک مریض که قلب و ریه و تمام جوارح بدن خود را در اختیار طبیب می‌گذارد نباید با خرده‌گیری از سیاست مالی آن طبیب و حق ویزیت آن طبیب او را از خودش دلسرد کند اینجا مسئله جان و سلامت است اطباء باید به اندازه کافی درآمد داشته باشند و مرضی استطاعت رفتن پیش طبیب را و دولت م در فکر این کار هست ببیند این همه برنامه‌های درمانی و بیمه‌های درمانی که روز به روز اضافه می‌شود به خودی خود که انجام نشده اینها در اثر یک سیاستی بوده است که دولت دنبال کرده و دنباله‌گیری این سیاست بسیار مفیدتر است از این که از دولت بخواهیم برای اطباء یک نرخ خاصی بگذارد که احتمالاً مورد موافقت گروه پزشکان هم نباشد حتی در ممالکی که بیمه‌های بهداشتی عمومی و ملی هم دارند اطبایی هستند که نسبت به تخصص خودشان نرخ‌های مختلفی دارند مسئله دیگری که جناب حکمت اشاره کردند مسئله وکیل تسخیری بود که بین‌الاثنین جواب‌هایی داده شد به ایشان و این هم از آن مسائلی است که دولت در فکرش هست چون سال‌ها بوده است که وکلاء مجبور بودند یک وکالتی را قبول کنند بدون پاداش دولت به فکر افتاده که برای اینها هم پاداشی بدهد حالا نرخش چقدر باشد آن هم بالاخره مطالعه می‌شود و یک نرخ عادلانه‌ای در نظر گرفته می‌شود و این موضوع به تدریج درست می‌شود مسئله دیگری که آقای حکمت اشاره کردند اوضاع جوی بود و این که دو مسئله که در برابر هم گذاشتند که اگر ما نمی‌خواهیم از وسائل تکنولوژی استفاده کنیم پس باید برویم دعا بکنیم برای باران البته دعا کردن عیبی ندارد و خیلی هم خوب است و ایمان آدم را هم قوی می‌کند حتماً مفید است و اما از تکنولوژی هم استفاده می‌شود متأسفم که خدمت‌تان عرض کنم که در شهر خود من و ایشان یزد تشریف ندارند در جلسه‌ای که عرض کردم در همین شهر خودمان جناب دکتر مرشد هم شاهدند هر چند سالی یک طوفان سیاهی می‌آید شهر را در تاریکی چندین ساعت فرو می‌برد و این اتفاق هم ۷ و ۸ و ۱۰ بار در بهار اتفاق می‌افتاد ولی الان چند سال است که با استفاده از وسائل علمی و درختکاری استفاده شده و با کاشتن درخت‌ها در مسیر این طوفان‌ها، این طوفان‌های سیاه دیگر به کلی از یزد رخت بربسته است پس در حالی که ما از وسائل تکنولوژی استفاده می‌کنیم و در حالی که باید از تمام امکانات مالی و علمی استفاده بکنیم و دولت هم مرتب مشغول استفاده کردن از این وسائل است نباید پنهان کنیم که اوضاع جوی خیلی مؤثر است مسلم است در تمام ممالک دنیا همین طور است شما می‌بینید یک دفعه در انگلستانی که مرتب باران می‌آید اگر دو هفته باران نیاید اعلام خطر می‌کنند خطر خشکسالی و آب را هم جیره‌بندی می‌کنند در جنوب غرب امریکا هم همین طور نواحی بوده معروف که خاکزارهای بزرگ بوده و حالا با وسائل علمی یک مقداری کمک کرده‌اند و مقداری جلو ریگ‌های روان را گرفته‌اند اما باز هم هنوز خشکسالی می‌شود با وجود این که همه گونه امکانات مالی و فنی دارندنمی‌توانند جلو اوضاع جوی را بگیرند در صورتی که دلشان می‌خواهد بگیرند پس واقعاً این ایرادات را نمی‌شود به دولت گرفت چون اگر انتقاد از بودجه دولت است اگر انتقاد از سیاست عمومی و کلی دولت است این مسائل به کلی ارتباط با آن ندارد اما اگر به جای این که بگویید چرا اصلاً خشکسالی بوده و زراعت دیم به اندازه کافی نبوده بیایند بگویند از وسائل تکنیکی و فنی شما امروز چه استفاده‌ای کرده‌اید آن وقت دولت جواب می‌دهد اکثریت هم جواب می‌دهد اما به صرف این که دولت اشاره کرده به خشکسالی و یا یک بودجه خاصی را برای کمک به مناطق خشک یا به اصطلاح خشکسالی داده اینجا عنوان کرده این نمی‌تواند مورد ایراد قرار بگیرد و واقعاً یک نوع بی‌انصافی است بنده همان طوری که عرض کردم سیاست کلی ما و حزب اکثریت در این بوده است که واقعاً از لحاظ کلیات و در سطح عمومی مملکت این بودجه را بررسی کنیم و اگر نکات برجسته‌ای داردآن را بیان کنیم و از آن دفاع کنیم به این مناسبت بنده واعظ غیر متعظ نمی‌شوم و می‌پردازم به آن قسمتی از بودجه که نظر بنده را جلب کرده و فکر می‌کنم که حتماً باید اینجا در ساحت مقدس مجلس شورای ملی صحبت‌هایی بشود جناب رامبد در پایان صحبت‌شان که عرض کردم به صورت در اماتیک هم بیان شد خیلی تعریف کردند و اظهار خوشوقتی نمودند که در سیاست خارجی و همچنین سیاست تدافعی مملکت دولت موفق بوده و این افتخار را مسلماً تحت رهبری شاهنشاه آریامهر دولت جناب هویدا دولت حزب ایران نوین توانسته است به دست بیاورد و در اینجا خوشوقتم که ایشان انصاف به خرج دادند و مطلبی که در فکرشان بود بیان داشتند (فرهادپور- همیشه منصفند) (الموتی- البته به نظر شما) اما بنده اجازه می‌خواستم که اشاره کنم ببینیم که آیا این سیاست خارجی مملکت ما که مورد تأیید و تحسین ایشان است و همچنین سیاست تدافعی ما که با سیاست خارجی ارتباط مستقیم دارد چگونه به دست آمده آیا فعالیتی بوده آیا اجرای سیاست‌های خاصی بوده که مملکت ما را تا این حد موفق کرده یا خودش خود به خود انجام شده بنده در اینجا اشاره می‌کنم به آن چیزی که همه نمایندگان محترم با اسمش آشنا هستند و آن عبارت است از سیاست مستقل ملی و ثبات سیاسی که دولت شاهنشاهی ایران از آن برخوردار است سیاست ملی و سیاست خارجی ایران هم در سال گذشته و هم در سال‌های گذشته که اثرات آن به تدریج در اعمال دولت و رویه‌ای که دولت اختیار کرده نمایان گشته اولین چیزی که ما به آن برمی‌خوریم این است که سیاست ملی ایران یعنی سیاست دولت متکی بوده است بر اصل همزیستی یعنی در حقیقت سیاست مستقل ملی و همزیستی را نمی‌شود از یکدیگر جدا کرد چون اگر ما نمی‌توانستیم دارای سیاست مستقل ملی باشیم شاید از لحاظ ترکیبات سیاست‌های دنیا همزیستی هم برای ما میسر نبود کما این که در سال‌های خیلی قدیم برای ما همزیستی به معنی واقعی میسر نبود و می‌بایستی حتی برخلاف مصالح عمومی‌مان یک سیاست‌های خاصی نسبت به بعضی از کشورها اعمال کنیم که شاید نتیجه‌اش خیلی هم خوب نبود اما وقتی اصل همزیستی را پذیرفتیم آن وقت می‌توانیم سیاست مستقل ملی را واقعاً پیاده کنیم یعنی بگوییم آن کاری را انجام می‌دهیم که برای ملت ایران و کشور شاهنشاهی ایران مفید است نه آنچه که ممکن است نظر بعضی از کشورهای دیگر را تأمین کند این در حقیقت معنی واقعی سیاست مستقل ملی است که ارتباط مستقیم دارد با همزیستی زمانی بود که دولت ایران دارای سیاستی بسیار محدود بود یعنی ارتباطات خارجی ایران با کشورهای دیگر محدود بود اما امروز می‌بینیم که ما در تمام مسائل سیاسی دنیا ذی‌نظر هستیم یعنی هیچ قاره‌ای در عالم نیست که دولت شاهنشاهی ایران برای خودش منافع خاصی در آن در نظر نداشته باشد ما در تمام دنیا و در تمام فعالیت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی شریک هستیم امروز می‌بینیم که دولت ما دولتی است که در دنیا با کمال سربلندی می‌تواند اظهار عقیده بکند (صحیح است) و حتی رهبر عالیقدر ما در مقام نصیحت می‌تواند بسیاری از ممالک دیگر که یا در ردیف ما هستند یا حتی از نظر درجه قدرت پیشرفته‌تر هستند اندرز بدهند و راهنمایی بفرمایند چرا این طور است برای این که سیاست مستقل ملی ما نتیجه مفید و مثبتی به دست داده است صحیح است امروزه جوانان ما در تمام نقاط دنیا سربلندند این همه محصلین و دانشجویانی که در خارج داریم می‌بینیم که همه با نهایت سربلندی در هر جا که هستند تحصیل می‌کنند به جز عده بسیار معدودی که گمراه هستند و باید آنها را هدایت کرد اکثریت قریب به اتفاق مفتخرند که ایرانی هستند مفتخرند که دارای دولتی هستند که مورد حمایت و پشتیبانی و تفقد شاهنشاه آریامهر است (صحیح است) این دولت پاسدار انقلاب این لقب را بی‌جهت نگرفته است برای این که آنچه که واقعاً سیاست اساسی شاهنشاه ایران را تشکیل داده نه فقط پشتیبانی از آن دارد بلکه افتخار اجرای آن را دارد (آفرین) بنده خودم محصل بودم در خارج و یادم هست که محصلین ما می‌آمدند و با نهایت بد رفتاری با آنها رفتار می‌کردند در آن جزیره الیس آیلند در ساحل نیویورک آنها را حبس می‌کردند که چرا شما ویزایتان تاریخش این است؟ چرا در دروسی که خوانده‌اید یک دانه نمره‌اش کم است؟ چرا این طور آمدید؟ و چرا آن طور رفتید؟ در صورتی که این ویزا را خودشان امضاء می‌کردند یا در ممالک دیگر هم بدرفتاری می‌کردند و با سوءظن نسبت به آنها رفتار می‌نمودند اما امروزه این طور نیست امروزه می‌بینیم که این جوانان ما از بهترین وسائل موجود استفاده می‌کنند دستگاهی که دولت ایران برای حمایت از دانشجویان در خارج دارد واقعاً افتخارآمیز است (صحیح است) بنده نمی‌خواهم اسمی از افراد ببرم چون نمایندگان محترم به خوبی می‌دانید آن اشخاص چه کسانی هستند کسانی که در رأس این دستگاه مأمور حمایت از دانشجویان هستند به وضع این دانشجویان می‌رسند و آن چنان برای آنها تمام وسائل ممکن را فراهم می‌کنند سیاست عمومی و سیاست خارجی مملکت بوده امروز نتیجه‌اش را در یکی از این دستگاه‌ها که جوانان باشند می‌بینیم جوانان ما کسانی هستند که آتیه مملکت بر دوش آنها است و باید راضی باشند و باید مرفه باشند و باید بتوانند در هر رشته‌ای که مشغول تحصیل هستند خوب تحصیل کنند یعنی باید مشکلات را از جلو پای آنها برداشت و ضمناً باید آنها را با اموری که در کشور ما می‌گذرد آشنا کرد دوست عزیز من جناب دکتر فروزین در پشت این تریبون واقعاً درست بیان کردند که ما باید حتی‌المقدور تمام اموری را که در کشورمان می‌گذرد، برای جوان‌هایمان در خارج از کشور تأمین بکنیم و آنها را در جریان بگذاریم آنها افرادی از ملت ایرانند که موقتاً خارج از ایرانند از اجزای این ایران بزرگ و متعلق به این پیکر و اجزاء مختلف این پیکر بزرگند پس باید همیشه بدانند که در خانه آنها چه می‌گذرد در سابق این طور نبود متأسفانه برای دانشجویان وسائل به اندازه کافی نبود و اصلاً آنها را به حساب نمی‌آوردند یعنی آنها را محصلینی که آمده‌اند درس بخوانند و بروند محسوب می‌داشتند و نه به عنوان کسانی که دارند خودشان را برای گرداندن چرخ‌های عظیم این مملکت آماده می‌کنند (آفرین) اینجا تفاوت هست سیاست خارجی ایران و آنچه که ما امروز به آن افتخار می‌کنیم به طرق مختلف در دنیا اعمال می‌شود و جلوه‌گر می‌گردد ببینیم آیا دولت ما سیاست خارجی خودش را چگونه اعمال می‌کند مثلاً شروع می‌کنیم در سطح بین‌المللی به طور کلی و در سازمان‌های بین‌المللی بعد از جنگ جهانی دوم تاکنون چه تفاوتی پیدا کرده آیا ما همانیم که منشور ملل متحد را در سال ۱۹۴۵ امضاء کرده‌ایم یا چیز دیگری هستیم امروزه در سازمان‌های بین‌المللی نه فقط دولت ایران عضویت دارد بلکه در بسیاری از آنها جنبه ارشادی و رهبری هم دارد (صحیح است) ببینیم سیاست مداران و نمایندگی‌های سیاسی ایران در خارج در سازمان‌های بین‌المللی چه فعالیت‌های زیادی دارند اینها همه برای این است که دولت ایران دارای سیاستی مثبت و در عین حال ثابت است شما دیدید چندی قبل هنگامی که می‌خواستند برای جانشینی نماینده کانادا در کمیسیون نظارت بر آتش بس و صلح ویتنام نماینده کشوری را انتخاب بکنند همه به سراغ نماینده ایران آمدند درست است آن شخص که آنجا است دارای سوابقی در مجامع بین‌المللی است ولی مسلماً اگر ایرانی نبود همان شخص در آنجا اعزام نمی‌شد (صحیح است) این برای آن بود که دولت ایران دارای چنین اعتبار و توفیقی شده که در سطح جهانی و بین‌المللی به نظر آن دولت و نماینده‌های آن دولت احترام می‌گذارند حالا این سیاست صحیح برای اجرایش البته هزینه‌هایی هم لازم دارد که این همان است که در این بودجه منعکس شده من نمی‌خواهم به اعداد برگردم چون قرار شد درباره جزئیات صحبت نکنیم ولی می‌بینم که در بودجه کل سیاست خارجی ما فقط چهار درصد افزایش یافته یعنی همه این افتخارات که عرض کردم و روز به روز بیشتر می‌شود با افزایش چهار درصد برای ما میسر شده علتش این است که آن کسانی که مأمور اجرای این سیاست هستند درست کار می‌کنند (صحیح است) و برعکس دوستان عزیزمان که معتقد بودند گاهی دولت ولخرجی می‌کند در صورتی که این طور نیست اگر دولت می‌خواست ولخرجی بکند و سیاستی را که دولت ایران امروزه در دنیا دارد اجرا بکند هزینه خیلی بیشتری لازم داشت. یادم هست روزی محصل بودم و غبطه می‌خوردم که واقعاً هر وقت صحبت از یک ملت صلح دوست می‌شود یا نماینده‌ای از یک کشور صلح دوست می‌خواهند برای ریاست یک کمیسیون انتخاب بکنند همه‌اش به سراغ کشورهای اسکاندیناوی می‌روند من به عنوان محصل و کسی که مدتی در سازمان ملل کار کرده در حسرت بودم چرا باید همه‌اش بروند نماینده سوئد را پیدا کنند که رئیس فلان کمیسیون بشود حالا می‌بینیم که اسکاندیناوی هم امتیاز خیلی زیادی ندارند خیلی کشورها هستند که سابقه کمتر در سیاست بین‌المللی دارند مثل خودمان الان همان طوری که می‌دانید یکی از بزرگترین نهضت‌هایی که در دنیا بر پا شده نهضت ضد استعمار است و در این نهضت دولت ایران پیش‌قدم بوده است آن کمیسیون ۲۴ نفری که در سازمان ملل متحد برای رسیدگی به وضع سرزمین‌های غیر خودمختار و رسیدگی به بقایای استعمار از نواحی مثل افریقا و غیره به وجود آمده دولت ایران عضو است و ما تقاضا نکرده‌ایم که عضو باشیم از دولت ایران تقاضا شده است یعنی تشخیص داده‌اند که دولت ایران سیاست خودش را براساس صلح‌دوستی و همزیستی قرار داده این افتخارآمیز است برای این برنامه و چنین سیاستی هر چقدر خرج کنیم کم است چرا اینها را نگوییم و چرا بیاییم بگوییم در فلان برنامه کشاورزی در فلان جا مثلاً یک اتومبیل جیپ اضافه خریده شده یا فلان لوستری فلان قیمت خریده شده این در برنامه اثر ندارد اینها جزئی است این مسأله مهم نیست مسأله اینجا است که وقتی می‌خواهیم سیاستی را اعمال کنیم و می‌خواهیم مملکت خود را با آخرین درجه‌ای که می‌توانیم برسانیم که جناب نخست‌وزیر وعده دادند در چند سال آینده جزء چند کشور بزرگ دنیا می‌شویم از لحاظ سیاست خارجی و تدافعی در تمام جوانب و اطراف خود ما حتی در اقیانوس هند هم نظر خواهیم داشت آن وقت است که می‌بینیم پولی که خرجش می‌شود صحیح است یا نه این مهمتر است از این که ببینیم برای آبیاری‌ها چند خرج شده اگر برای آبیاری جیپ خریده یا در اطاق وزیر یک قالی و لوستر کمتر داده شده یا بیشتر بوده اینها جزئی است اینها با سیاست کلی مملکت هیچ ربطی ندارد (فرهادپور - به نظر شما اینها جزئی است) همچنین در مسائل مادی و معنویات شما دوستان اقلیت قبول می‌کنید که دولت ایران یکی از پیشقدمان و قهرمانان حمایت از حقوق بشر است قبول می‌کنید و در سازمان‌های بین‌المللی چند سال پیش بیستمین سال اعلامیه حقوق بشر در همین سالن پشت عمارت مجلس شورای ملی جشن گرفته شد و همه متفق بودند که این جشن در ایران گرفته شود حتماً برای این که از اول از زمان سیروس تا دوره معاصر دولت اساس کارش را بر عدالت گذاشته است.

در زمان معاصر هم همیشه دولت اساس سیاست خودش را بر عدالت و احترام حقوق بشر قرار داده است این است آنچه که دولت ما در صحنه بین‌المللی از خود نشان داد و روز به روز هم گسترش پیدا کرد و روز به روز هم دارد گسترش پیدا می‌کند و اضافه می‌شود. به خصوص که ما به تدریج دارای یک نیروی انسانی مجرب و ورزیده می‌شویم و ما می‌بینیم که در کادر سیاسی وزارت امور خارجه و نیز در دولت روز به روز افراد تحصیلکرده و با تجربه اضافه می‌شوند در همین خصوص در جای دیگری مفصلاً عرض خواهم کرد از صحنه بین‌المللی و مجامع و سازمان‌های بین‌المللی که کنار برویم و به نقاط مختلف و منطقه‌های دنیا بپردازیم باز دولت ایران دارای سیاست افتخارآمیز بوده است خوب است اول با کشورهای همسایه شروع کنیم ببینید که آیا در روابط با کشورهای همجوار ما در سال‌های گذشته تاکنون چه پیشرفت‌هایی به وجود آمده است و برای این پیشرفت‌ها دولت ایران چه کرده اول همسایه مشرق ما افغانستان - دوستان عزیزی که از نواحی مشرق کشور به اینجا تشریف آورده‌اند می‌دانند و به یاد دارند که چه ناراحتی‌های مرزی بین ایران و افغانستان وجود داشت - و سال‌ها بود که این مسأله مورد اختلاف مرزی به صورت یک مسأله لاینحل مانده بود. ولی با به کار بردن سیاست همزیستی صحیح و این که تمام ممالک اطراف ما متوجه شدند که این سیاست واقعاً اصیل است و کاسه‌ای زیر نیم کاسه نیست، آن وقت آنها هم به فکر همکاری با ما افتادند و بعد از چندین سال مسأله هیرمند به صورت مرضی‌الطرفین حل شد و امروز دولت شاهنشاهی ایران با افغانستان در حال دوستی و مؤدت در جوار همدیگر زندگی می‌کنند (احسنت) همچنین در شمال کشوری داریم بسیار قوی که یکی از ابرقدرت‌هاست ولی دولت ایران براساس حاکمیت در تساوی با شوروی رفتار می‌کند (احسنت) اینجا دیگر جنبه قدرت نیست جنبه حاکمیت است و جنبه داشتن یک سیاست جدید همزیستی که نه آن کشور قوی احساس ناراحتی از طرف همسایه‌اش بکند و نه کشوری که قدرتش کمتر است دائماً از آن کشور قوی بیم و هراس داشته باشد. و به جای این که دائماً در فکر اتخاذ سیاستی که فقط جنبه تدافعی داشته باشد باشیم به فکر سیاست بسط روابط و گسترش سیاست پیشرفته هستیم. یعنی به جای این که چیزی از همدیگر پنهان کنیم در زمینه‌های اقتصادی و اجتماعی با یکدیگر همفکری و همکاری می‌کنیم (آفرین) به این مناسبت آنچه ما داریم و مورد احتیاج داریم از آنها می‌گیریم چه عیبی دارد؟ در گذشته ممکن نبود چون سیاست همزیستی و یک سیاست مستقل ملی که همه دنیا آن را شناخته باشند وجود نداشت. این هم مسأله مهمی است. یعنی باید ما سیاستی داشته باشیم که آن سیاست را همه شناخته باشند و با آن سیاست آشنا باشند. شاید در گذشته همین صحبت‌ها را هم بارها کردند ولی نتیجه نگرفته‌اند.

امروزه این صحبت‌ها را می‌کنیم برای این که دولت و ملت ما متکی به رهبری بزرگ و خردمند یعنی شاهنشاه است. و ملت ایران هم از این موهبت قدردان است و می‌تواند مطمئن باشد که دولت او، تمام منافعش را در نظر دارد و اگر با یک کشور قوی صحبت کرد این صحبت بر منافع متقابل و حاکمیت متساوی استوار است. همین پاکستان کشور مسلمان و برادر ما، می‌بینید که نه فقط ما با این همسایه مخالفتی نداریم بلکه در همه مواردی که به یکدیگر احتیاج داشته باشیم در جوار هم از همدیگر پشتیبانی می‌کنیم. فکر نمی‌کنم تمام آن مواردی را که سیاست دوستانه بین ایران و پاکستان است من در اینجا بازگو کنم چون خیلی روشن است و لازم نیست در اینجا تذکری بدهم، همه می‌دانند که رویه شخص اول مملکت ما و دولت شاهنشاهی ایران نسبت به دولت پاکستان چیست؟ و نه فقط در تعهداتی که نسبت به یکدیگر داریم بلکه اساساً به طور طبیعی این همبستگی و برادری وجود دارد. همچنین در خلیج‌فارس، می‌خواهیم که سیاست ایران در خلیج‌فارس نه تنها فقط حفظ شود بلکه در تمام دنیا شناخته گردد. یعنی نباید هیچ مملکتی هر چقدر قوی باشد، تصور کند که در خلیج‌فارس می‌تواند سیاستی را اعمال کند که آن سیاست خدای نکرده کوچکترین ناراحتی برای منافع عمومی ایران و مردم ایران داشته باشد. و این مسأله کراراً به وسیله دولت و شاهنشاه بزرگ ما مطرح شده است و امروزه همه آن را تشخیص داده‌اند یعنی در دنیا کسی نیست که ندانند سیاست ایران در خلیج‌فارس چیست؟ همه می‌دانند، احترام متقابل با کشورهای همجوار ولی در عین حال اجازه ندادن به دخالت در سیاستی که مربوط به کشورهای خلیج است یعنی تصور نشود و نمی‌شود که اگر روزی قدرتی آنجا بوده و امروز از آن خارج شده قدرت دیگری می‌تواند جای آن را بگیرد (احسنت) این است که می‌بینیم این سیاست و این روش چه اندازه در سایر شئون مملکت ما مؤثر واقع شده اخیراً همه دیدیم توفیقی که در اوپک و در سیاست نفت تحت رهبری شاهنشاه آریامهر برای این کشور به دست آمد. این ارتباط دارد با سیاست مستقل ملی، این ارتباط دارد با روشن‌بینی و روشن بودن سیاست عمومی کشور ما که در همه دنیا همه می‌دانند منافع ایران به هیچ وجه من‌الوجوه با سیاست‌های خاصی قابل تغییر نیست این توفیق حتی برای کشورهای دیگری هم که در این ناحیه از دنیا - خلیج‌فارس اسم بردم اثرات نیکویی داشته و اینها می‌دانند که دولت ایران نمی‌خواهد منافع دیگری را به خطر بیندازد بلکه هر سیاستی که اتخاذ می‌کند مفید به حال همسایه‌ها هم بوده است. برای این که ما در تمام اطراف کشورمان نه تنها یکی بعد از دیگری از ما هراسی نداشته بلکه دائماً از سیاست عمومی و کلی ایران هم متمتع می‌شوند. البته یک استثناء به طور موقت در مغرب کشور ما هست (که آن هم انشاءالله مرتفع می‌شود) که آن هم در اثر ندانم کاری و پخته نبودن در سیاست بین‌المللی و تشخیص فوائد همزیستی برای کشور همسایه غرب ما به وجود آمده که مسلماً به زوردی خودشان از نتیجه کار غلط‌شان وقوف پیدا می‌کنند و تغییر رویه می‌دهند همچنین ترکیه که از دیر زمان با ایران روابط دوستانه داشته و دارد و اظهر من الشمس است.

از کشورهای همجوار که بگذریم در اقصی نقاط عالم همان طور که گفتم در تمام ۵ قاره عالم امروزه دولت ایران دارای سیاستی روشن است. می‌بینم که هر روز بر عده نمایندگی‌های سیاسی ما در کشورهای دیگر اضافه می‌شود. اتفاقاً چند روز پیش گزارشی را مطالعه می‌کردم که از طرف وزارت امور خارجه تهیه شده، واقعاً خوشحال شدم با وجودی که فکر می‌کردم در این زمینه خودم اطلاعاتی دارم دیدم که در مقابل اطلاعاتی که وزارت امور خارجه تهیه کرده عقب هستم. این قدر روز به روز بر افتخارات ما در سیاست خارجی افزوده می‌شود که نمی‌دانم اول کدامش را ذکر کنم. یادم هست آن وقتی که برای شرکت در کنفرانس‌های بین‌المللی می‌رفتم از خودم می‌پرسیدم که چرا کشوری مثل اسرائیل در تمام نقاط افریقا نماینده سیاسی دارد ولی ما نداریم؟ البته خودش تشخیص می‌دادم که یکی از علل نداشتن نمایندگی سیاسی در همه جا نداشتن اشخاص مجرب و کار آزموده بود که باید به تدریج به وجود آید چون دیپلمات را نمی‌شود خرید باید تربیت کرد. و می‌بینم که ما امروز با چنین سرعتی که از لحاظ نیروی انسانی برای ما سیاستمداران و دیپلمات‌هایی تربیت می‌گردند با همان سرعت هم بر عده نمایندگان سیاسی ما در دنیا اضافه می‌گردد اینجا برای این که به دوستان اقلیت بگویم اگر تذکری باشد خود ما هم آن را عرض می‌کنیم و دولت ما هم از تذکر هیچ گونه آزردگی ندارد حتی از اکثریت خودش هم اگر تذکری داده شود، عرض می‌کنم و روی سخنم با جناب معاون پارلمانی وزارت امور خارجه است که باید در برنامه کار وزارت خارجه باشد که حتی اندکی بیش از سرعت تربیت دیپلمات ما به نحوی که خودمان با تمام نقاط دنیا تماس داشته باشیم، دیپلمات آماده کنیم به خصوص کشورهایی که در کشور ما دارای نمایندگی سیاسی هستند و ما در آنجاها به جهاتی تاکنون نمایندگی سیاسی هستند و ما در آنجاها به جهاتی تاکنون نمایندگی سیاسی نداریم، در شأن دولت شاهنشاهی ایران است که با موقعیتی که امروزه ما در دنیا داریم جایی باقی نماند که ما در آن نمایندگی سیاسی نداشته باشیم. یعنی باید هر چه زودتر در ممالکی که دولت ایران می‌تواند خودش را بشناساند و پیشرفت‌های مملکت ما را بتواند نشان دهد و مقام نمایندگی ایران را داشته باشد، نماینده سیاسی بفرستیم (یکی از نمایندگان اقلیت- تذکر همین بود؟) ببینیم که امکانات وزارت امور خارجه ما با ۴ درصد افزایش بودجه که می‌بایست این سیاست بزرگ را اجرا کند چه بوده و آیا دولت ایران موفق بوده در افزایش این امکانات یا نه؟ اول ببینیم در نیروی انسانی همین دیپلمات‌ها چه تغییری پیدا شده؟ چند ماه پیش بود که در اینجا اساسنامه تشکیلات اداری وزارت امور خارجه را در کمیسیون امور خارجه مجلس تصویب کردیم. در خود آن اساسنامه ماده‌ای بود که امروزه دیگر سیاستمداران ما برای ارتقاء و ترفیع نمی‌توانند متکی به سنین خدمت یا بستگی به خانواده‌هایی خاص داشته باشند. امروزه سیاستمداران ایرانی باید روی پای خودشان سیاستمدار شده باشند و باید لیاقت داشتن آن را هم احراز کرده باشند. به این دلیل در آن اساسنامه کنجانده شده که باید برای وزارت امور خارجه مؤسسه‌ای باشد به صورت دانشکده یا مؤسسه علمی که دیپلمات‌های ما در آنجا تربیت شوند و معلومات دیپلمات‌های ما را در آنجا تقویت و تکمیل کنند و افکار جدید و اطلاعات تازه‌ای را در دسترس آنها بگذارند. بسیار خوشوقتم که چنین مؤسسه‌ای تشکیل شده است و به سرعت هم دارد ترقی می‌کند و هم اکنون از عده زیادی از دانشمندان و سیاستمداران و بزرگان سیاسی کشورهای دیگر دعوت شده است که بیایند در این مؤسسه شرکت کنند و برای ما اطلاعات تازه‌ای بیاورند و این یکی از اقدامات بزرگ و مفید و یکی از قدم‌های مثبت وزارت امور خارجه است. می‌خواهید باز هم ایراد بگیرم؟

من معتقدم که برای کارمندان وزارت امور خارجه باید وسایل بهتری تهیه کنیم وسائل موجود کافی نیست و دولت با وجود اقدامات زیادی که کرده هنوز هم جای کمک و افزایش این وسائل هست. در دنیا نمایندگان سیاسی ما، نمایندگان کشور ما هستند نمایندگان وزارت خارجه تنها نیستند. یعنی دیپلمات ایرانی باید در ردیف دیپلمات‌های دیگری که از کشورهای مترقی دیگر می‌آیند کمتر نباشد بلکه باید دارای مقام محرزی باشند. این معنی ندارد که در یک سفارتخانه فقط یک وسائل مختصری برای شخص سفیر فراهم شود ولی نفرات بعد دارای زندگی بسیار پایین‌تری باشند. باید دیپلمات‌های ما دارای زندگی مرفهی باشند تا تمام هم خود را صرف کسب و فرا گرفتن اطلاعات جدید بکنند که برای بالا بردن مقام ایرانی در کشورهای دیگر لازم است. اما اگر قرار باشد آنها به فکر زندگی و مسکن و غیره باشند مسلماً این وظیفه را به خوبی انجام نمی‌دهند. من به دولت هویدا توصیه می‌کنم که حتماً برای تأمین زندگی و رفاه حال کارمندان وزارت امور خارجه به خصوص در خارج از کشور تجدیدنظر کند. من به چشم خودم دیدم که زندگی بعضی از دیپلمات‌ها واقعاً در خور شأن یک دیپلمات ایرانی نیست و همچنین افراد تحصیلکرده، عرض کردم که امروز دیگر ترقیات مربوط به روابط خانوادگی و یا سنین خدمت نیست و کافی برای استخدام در وزارت امور خارجه نمی‌باشد. گذشت آن زمان که برای دیپلمات شدن دانستن اسم چند پنیر کافی بود! امروزه یک دیپلمات ایرانی باید دارای اطلاعات و معلومات کافی و لازم باشد (این اصطلاح اسم چند پنیر یک شوخی بود که بین دیپلمات‌ها مرسوم بود) به هر حال امروز ما می‌بینیم که تحصیلکرده‌های زیادی هستند که یا در دانشگاه‌های ایران یا در دانشگاه‌های خارج تحصیل کرده‌اند و به این وزارتخانه جلب می‌شوند و این واقعاً یک قدم صحیحی است که برداشته شده است برای افراد تحصیلکرده که از اول آنها این فکر را نکنند که با وجود تحصیلات خوب و اطلاعات کافی چنین ارتباطی با مقامات خاص ندارند جایی برای آنها در وزارت امور خارجه نیست. اینها تفاوت‌هایی است که ما می‌بینیم که دولت ما امروز برای پیش بردن این سیاست روز به روز پیشتر می‌رود. یعنی یکی از سیاست‌هایی که دولت اتخاذ کرده برگرداندن تمام تحصیلکرده‌ها به کشور است. همین است که باید در بین آنها کسانی که می‌آیند واقعاً این فکر برایشان پیدا نشود که باید در یک رشته‌های خاصی به کار گمارده شوند بلکه باید بدانند که در تمام مقامات برایشان جا باز است. به همین جهت است که می‌بینیم در همین فاصله کوتاه چه مقداری از دیپلمات‌های ما و کسانی که در وزارت امور خارجه هستند از دسته‌های بین‌المللی به عنوان کارمند مورد استفاده قرار می‌گیرند و هیچ دست کمی از دیپلمات‌های کشورهای دیگر ندارند. در همین آمار وزارت امور خارجه دیدم وخیلی خوشوقت شدم و آن این که ایران در خیلی از تأسیسات دیگر بین‌المللی فعال است مثلاً ایران در خیلی از تأسیسات دیگر بین‌المللی فعال است مثلاً ایران جز ۵۵ کشوری است که عضو سازمان تجارت و توسعه است یا در گروه ۷۷ کشوری است که در حال توسعه فعالیت دسته جمعی دارند ایران هم جزو آنها است و در بسیاری از سازمان‌های بین‌المللی امروزه می‌بینیم که دیپلمات‌های ما واقعاً شاخص‌اند یعنی می‌روند نظر می‌دهند و مورد احترام هستند و این چیزی نیست مگر این که آمدند و هیچ کس هم نگفت پدرتان چه کسی است در کدام مدرسه تحصیل کرده‌اید اگر دارای لیاقت بودند واقعاً جای خودشان را در آنجا باز می‌کنند مثلاً می‌بینیم که ابتکاراتی در دنیا پیدا می‌شود یک سیاستمداری در یک نقطه عالم می‌گوید که اگر برای کمک اقتصادی به سرزمین‌های در حال توسعه چنین روشی را داشته باشیم بهتر است اما مختصری درباره‌اش بحث می‌شود ولی زیاد توجه نمی‌شود چرا؟ برای این که معلوم نیست آن سیاستی را که به وسیله آن سیاستمدار اظهار شده واقعاً برای کمک به تمام دنیا است یا سیاست خاصی را برای آن کشور تأمین می‌کند این خیلی زیاد دیده شده کسانی که با سازمان‌های بین‌المللی آشنا هستند این را می‌دانند که هر سال در مجامع بین‌المللی یک عده سیاستمداران برنامه و پیشنهاد می‌دهند ولی زیاد توجه نمی‌شود چون این سوءظن هست که شاید سیاستی که ابراز شده جنبه خودخواهی دارد اما چه طور است که شاهنشاه ما در دانشگاه هاروارد نطقی ایراد می‌فرمایند برای تأسیس لژیون خدمتگزاران که همه دنیا استقبال می‌کنند (آفرین) پادشاهان دیگری هم هستند که چیزهایی می‌گویند ولی نظر شاهنشاه ما اثر دیگری از خود باقی می‌گذارد چرا. از این جهت است که می‌دانند لژیون خدمتگزاران بشر هیچ نفع خاصی را برای ایران در نظر ندارد البته نفع عمومی دارد چون ما هم عضوی از دنیا هستیم اما می‌دانید که دولت ایران دارای سیاستی است که این سیاست برای همه دنیا مفید است و این سیاست البته تحت رهبری شاهنشاه ابراز می‌شود و می‌دانند تضمینش هم در پشت آن هست یعنی دولت ایران خودش پیشقدم می‌شود و اولین لژیون را خود ایران به وجود می‌آورد اینها برای این است که عرض کردم سیاست ما سیاستی است که به کسی ضرر نمی‌زند و نمی‌تواند بزند چون بر اصل همزیستی متکی است مفید هم به حال دنیا نمی‌تواند نباشد خوشبختانه این سیاست نتیجه مثبت از لحاظ تأمین اعتبار بین‌المللی و همان طور که عرض کردم حاکمیت و احترام متقابله به وجود آورده احترام از این جهت که می‌توانیم در تمام این مسائل بین‌المللی شرکت بکنیم و ترسی از این که در یک جایی منافعی را از دست می‌دهیم نداشته باشیم در اینجا باید عرض کنم که دولت ایران برای نگهداری اعتبار سیاسی مملکت و حاکمیت آن همیشه به فکر هست (احسنت) واقعاً من خیلی خوشحال شدم در چند ماه پیش نمی‌خواهم اسم ببرم چون واقعاً مقصودم اسم بردن نیست چند وقت پیش دعوتی برای من آمد از یک سفارتخانه‌ای که روز ملی‌شان بود قبل از این که روز دعوت فرا رسد به من اطلاع داده شد به صورت تذکر که هم مقام بنده در آن کشور به خصوص روز جشن تولد اعلیحضرت همایونی شرکت نکرده از گرفتن این خبر خیلی خوشحال شدم همیشه کسانی هستند که به فکر هستند اعتبار کشور در شرایط بین‌المللی رعایت شود و بنده با کمال میل از رفتن به آن جلسه خودداری کردم و اگر هم از طرف دعوت کننده مورد ایراد قرار می‌گرفتم حرفی نداشتم که توضیح دهم (احسنت) چرا؟ این نتیجه سیاستی است که دولت ما به دست آورده ما با آن افتخار همبستگی داریم و نتیجه رهبری صحیحی است که این دولت از شخص شاهنشاه می‌گیرد و برای اجرای این سیاست که چنین بودجه‌ای را دولت آورده است حالا آیا به جای این که ما سیاست کلی دولت را بشکافیم و واقعاً اگر نکات مثبتی دارد که فراوان هم دارد و عرض کردم و به آن افتخار می‌کنم و اگر ایرادی داریم تذکر می‌دهیم و جناب نخست‌وزیر همیشه استفاده کرده‌اند اگر بیاییم به جزئیات بپردازیم صحیح نیست یعنی بنده واقعاً فکر می‌کنم این سیاست بودجه و این بودجه‌ای که به ما برای بررسی داده‌اند به قدری خودش گویا از پیشرفت‌هایی است که تا حالا شده و یا از برنامه‌هایی که برای آینده ایران ترسیم شده یعنی واقعاً برای این که ما از آن مرز تمدن بزرگ بگذریم باید این سیاست‌ها ار درک کنیم و باید از رویه‌هایی که برای اجرای این سیاست‌ها پیشنهاد می‌شود حمایت بکنیم از این جهت است که بنده به عنوان یک فرد فقط نه به عنوان قائم‌مقام جنابعالی آقای دکتر الموتی به عنوان یک فرد حزبی و نماینده مجلس واقعاً در اینجا حمایت اصیل و واقعی می‌کنم و می‌دانم که دولتی که خدمتگزار هست و مبعوث اعلیحضرت همایونی است حتماً از اجرای جزء به جزء این بودجه که تمامی آن گویای ترقیات گذشته و امیدهای آینده مملکت است غفلت نخواهد کرد، بنده به عنوان یکی از رأی‌دهندگان موافق به این بودجه خواهم بود از حوصله‌ای که فرمودید تشکر می‌کنم (احسنت، احسنت)

رئیس- آقای زهتاب‌فرد بفرمایید

زهتاب‌فرد- با کسب اجازه از مقام محترم ریاست بلدم و بلدیم و نه فقط بلدم بلکه معتقدم به حرف‌هایی که اکنون همکار دانشمند و دوست ارزنده من آقای دکتر رشتی فرمودند، من و حزب مردم و تمام ملت ایران در این نوع مباحث و در این نوع یادآوری‌ها و در این نوع مذاکرات هم عقیده و همگام و قلباً معتقدیم ای کاش رویه چنین بود که اقلیت یا حزب مخالف وقتی که می‌آید اینجا صحبت بکند صحبت را دو قسمت می‌کرد سه چهار ساعت درباره پیشرفت‌های مملکت بحث می‌کرد تا دوستان اکثریت بدانند که ما به اصطلاح از پشت کوه نیامده‌ایم (احسنت) ما هم همه این حرف‌هایی را که شما می‌زنید به جان و دل اعتقاد داریم ما هم محصول انقلابیم و بهره‌مند از انقلاب در این نوع مسائل و برداشت‌ها اختلاف دیدی نداریم کسی جرأت ندارد نه از اقلیت نه خدای نکرده یک فرد از ملت ایران که این توفیق‌های عظیم و حیثیت افزای روز افزون را منکر شود ما با هم اختلاف نظر نداریم وقتی من می‌آیم اینجا صحبت می‌کنم گذشت آن دوره‌ای که آن وکیل مجلس که به اصطلاح خودش را آماده می‌کرد که هر چه مخالف گوید همه را تخطئه کند امروز حرف‌هایی اکثریت می‌زند که اقلیت تأیید می‌کند و چه بسا صدای احسنت احسنت آنان بلندتر از صدای همکار من عباس میرزایی عزیز است وقتی اقلیت صحبت می‌کند شما هم انصاف بدهید و قضاوت صحیح بفرمایید و گاهی ما را تأیید کنید زیرا همان طوری که مقداری از صحبت‌های شما مقداری از حرف‌های دل ما است قبول بکنید انصاف داشته باشید که اگر مقداری از حرف‌های ما مقداری از حرف‌های شما نباشد لااقل مقداری از حرف‌های موکلین شما هست (احسنت) من انتظار دارم ما انتظار داریم ملت انتظار دارد وقتی که نماینده اقلیت حرف‌هایی می‌زند خدای نکرده در مطبوعات، در تلویزیون، و در جواب‌هایتان چنین وانمود نشود که قصد تخطئه است و انشاءالله چنین نبوده و نخواهد بود یک حاشیه‌ای بروم در این انتخابات میان دوره اخیر جناب آقای هویدا تو آنی تو همانی من هم همانم که امروز وقتی در پای پله مجلس به شما برخورد کردم یک عبارات محبت‌آمیزی از جنابعالی شنیدم من همانم و شما همان هستید که از صندلی خود برای شما به عنوان سپاس جملاتی نوشتم که بر روی هر کلمه‌اش ایمان دارم تو آنی و من آنم که وقتی در اطاق نخست‌وزیری خدمت می‌رسم دو نفری که در خدمت‌تان هستم در مقابل فضائل اخلاقی شما، روح آزادگی شما سر تعظیم فرود می‌آورم من همانم حال که اینجا به عنوان مخالف صحبت می‌کنم این دو دوره بازی کردن نیست حال که می‌خواهم اینجا صحبت کنم این به این معنا است که ما در یک موقعیت استثنایی در یک موقعیت واقعاً تاریخی به یک توفیقات عظیمی نائل شده‌ایم ولی در کنارش قبول بفرمایید وقتی که سطح کارمان بالا و عظیم باشد اشتباهات و ندانستن‌ها احتمالاً دیده می‌شود این مسئولیت و مأموریت اقلیت است که این اشتباهات و نارسایی‌ها را یادآور شود برداشت و دید من به شخص جنابعالی با دید آن همکار راننده آذربایجانی مطابقت می‌کند که قصه‌اش را عرض می‌کنم در همین انتخابات میان دوره‌ای که برای انتخاب سناتور آذربایجان از طرف حزب مردم مأموریت داشتم با یک راننده‌ای می‌رفتم بناب حوزه انتخابیه خودم وسط راه خواستم سر صحبتی باز کنم و به اصطلاح هم تجارت باشد و هم زیارت یک رأی این آقای راننده را هم در اختیار بگیرم صحبت از اینجا و آنجا آوردم گفتم خوب شما آقای ثقه‌الاسلامی کاندیدای حزب مردم را می‌شناسید گفت نه نمی‌شناسم به اصطلاح تیر اول خطا رفت خواستم زمینه‌سازی کنم راجع به خصوصیات اخلاقی و فضائلش حرفی بزنم گفت ولی آقای دکتر مجیر مولوی را می‌شناسم دکتر مجیر مولوی کاندیدای حزب ایران نوین است من هم بهش اعتقاد دارم باشرف است خوب بنده دیدم بایست به کلی آب پاک را روی دستم بریزم مأیوس شدم هم او را نمی‌شناسد هم کاندیدای رقیبش را به خوبی می‌شناسد بعد از چند لحظه گفت من به دکتر مولوی اعتقاد دارم این آدم کسی است که من وقتی از همه جا مأیوس شدم این شخص آمد به من کفاش ده هزار تومان قرض داد آقایان نمایندگان این واقعیتی است دوره صحنه سازی گذشته است آنهایی که می‌آیند حرف می‌زنند باید آنچه را در دل دارند بیان کنند گفت این مرد ده هزار تومان به من داد تا من چند ماهی دکان کفاشی را که داشتم و قرار بود به ثمن بخس بفروشم و از پول آن به معالجه بچه‌ام که مرضی غیرعادی گرفته بود بپردازم تا در فرصت مناسب این مغازه را که پاکباز شده بودم و بعداً به کس دیگری بفروشم و اکنون به رانندگی مشغولم او قبل از این کار ده هزار تومان به من کمک کرد او یک دکتر است، استاد دانشگاه است و من یک کفاش، خوب اینجا بنده اصلاً لزومی ندیدم حرفم را ادامه بدهم اما یک حرف دیگری گفت این کارگر ساده و عادی و پاکدل گفت در انتخابات به کاندیدای حزب مردم رأی خواهم داد راستش این که بدم آمد تو دلم گفتم ای مرد با این مقدمه با این احسانی که این شخص به شما کرده فقط از این لحاظ که چند ساعتی با من هستی و ساعتی ده دوازده تومان از من مزد می‌گیری برای خودش آمد من این را می‌گویی ولی جمله‌ای گفت که مرا تکان داد جناب آقای نخست‌وزیر اگر من با دولت شما مخالفت می‌کنم می‌خواهم بگویم با آن راننده هم احساسم گفت می‌دانی چرا به کاندیدای شما رأی می‌دهم برای این که اگر این توفیق به نام دکتر مجیر مولوی تمام می‌شد به او رأی می‌دادم ولی این به حساب دولت و اکثریت تمام می‌شود دولت و حزبی که سبب شد من شش ماه تمام بچه‌ام را مثل گربه که بچه‌اش را به دندان می‌گیرد سر گردان از این طرف به آن طرف از این بیمارستان به آن بیمارستان و از این دکتر به آن دکتر بردم معالجه نشد تمام سرمایه‌ام از دست رفت و رسید به جایی که الان رانندگی می‌کنم (یک نفر از نمایندگان- به دولت چه مربوط است) به دولت مربوط نیست که یک کارگر وقتی که بچه‌اش مریض شد باید مریضخانه‌ای باشد و به بچه بیمارش رسیدگی کند ممکن است مشکلات اداری و دادگستری را یادآور بشوم که او را بی‌سر و سامان کرده و مجبور به رانندگی کرده او همه این بدبختی‌ها را با من در میان گذاشت گفت اگر می‌خواهم امروز به کاندیدای شما رأی بدهم به دلیل این است که می‌خواهم به شاهنشاه عرض کنم که در ملت ایران نسبت به حکومت حزبی یک نوع مخالفتی هست (عباس میرزایی- شما که گفتید او می‌خواسته به کاندیدای شما رأی بدهد مگر شما حزبی نیستید) منظورم حزب حاکم است (عباس میرزایی- آقا قصه‌ات را ادامه بده خوب است) این قصه برای جنابعالی و شاید برای کسی که قصه تلقی می‌کند اشارتی از خیلی از حرف‌هاست (دکتر الموتی- دوره اشاره‌ها گذشته) ما هنوز بعضی‌هامان با گذشته پیوندهایی داریم و متأسفانه آثاری از آن پیوندها بر ما سنگینی می‌کند و ما ناچاریم که گاهی به اشاره از گذشته‌ها یاد بشود تاریخ بازگو شود تاریخ مایه تنبه است چرا گذشته‌ها را فراموش کنیم من با آقای الموتی عزیز اعتقاد دارم هر چند وقت یک بار باید با نسل امروز از گذشته صحبت کنیم آنهایی که ۵۰ - ۶۰ ساله هستند تاریخ ۵۰ - ۶۰ سال پیش را از ذهن‌شان بگذرانند و ببینند از کجا به کجا رسیده‌ایم بر اشاره‌ها گاهی آثاری مترتب است بدانند که روزی بود از ایران فقط اسمی مانده بود سلطانی مانده بود درباری و چند سلطنه و ملکی از استقلال فقط اسمی بیش نمانده بود این قلهک و زرگنده و شمیران که مستعمره بود چه خاطراتی داریم همه بدانند از کجا به کجا رسیده‌ایم چرا کم حوصله شده‌اید چرا تاریخ را ورق نمی‌زنید چرا گذشته را فراموش کرده‌اید یک خرده بیاییم این طرف باز یادمان به یاد که درسی سال پیش چه وضعی داشتیم یادمان بیاد که برای ما دولت تحمیل می‌کردند بر ما وزیر اجنبی تحمیل می‌کردند این بیان شاهنشاه است یادمان بیاد که برای ما قرار داد می‌آوردند و امضاء می‌خواستند تا یک مشت اجنبی و مزدور به نام سرباز ایران شناخته شوند یادتان بیاد که آن روز نه از ایران نوین خبری بود و نه از سینه چاکان این حزب آن روز فقط یک فرد می‌گفت دستم بریده باد اگر این سند را امضاء بکنم (احسنت) یادتان به یاد گذشته را تکرار کردن نه به قصد تملق گفتن نه به قصد انحراف بعضی مسائل بلکه به قصد تنبه آن طبقه جوان که الان درسی سالگی هستند و بعضی از آنان دیر آمده‌اند و حتی می‌خواهند در سفره آماده و حاضر آن بالا بالاها هم بنشیند یادشان بی‌افتد وقتی از کلمه نفت صحبت می‌کردیم در جلوی همین بهارستان با چه صحنه‌هایی روبه‌رو می‌شدیم استوکس یادتان هست هر یمن یادتان هست هر چیزی راجع به نفت بود بعضی‌ها گوش‌شان را تیز می‌کردند تا ببینند ارباب چه نظری دارد بدانند از جوان و دانشگاهی که امروز در چه مرحله‌ای از سربلندی و سرافرازی زندگی می‌کنیم بدانند این رهبری انقلاب و رهبر انقلاب چه حیثیت و شرفی به این ملت بخشیده است و هم اکنون به چه موقعیتی رسیده‌ایم که تمام روزنامه‌های درجه اول دنیا مطالب اساسی‌شان را روی بیانات و توفیقات دولت حزبی شما و شخص شاهنشاه می‌نویسند (احسنت) چون فقط اسم دولت را آوردم احساسات شما بروز نکند بقیه مطالب را هم تأیید بفرمایید آن وقت که می‌گفتند این همه آوازه‌ها از شه بود اگر یک روز برای این بود که صله بیشتری گرفته شود امروز این ناشی از یک اعتقاد است (احسنت) از گذشته اسم آوردیم از مشروطه گفتیم وقایع سوم شهریور را یادمان نرود غوغای نفت سال‌های ۳۲ یادتان باشد در بازگو کردن تاریخ حالا که ما را آوردید به حقایق و ملاحظات دردناک دیگر برمی‌خوریم، چه ضرر دارد خاطره دردناک حوادث ۳۰ - ۴۰ - ۵۰ سال پیش را یادآور شویم در مشروطه می‌بینید وقتی مستبدین مأیوس شدند خودشان را عوض کردند آمدند از پاپ کاتولیک‌تر شدند زمام امور مشروطه دست مستبدین دیروز افتاد. سوم شهریور همه ما یادمان هست، آنها که زخم خورده بودند، مارهایی که به خواب رفته بودند همه‌شان سربلند کردند، صف‌آرایی کردند، پیش آوردند حوادثی که همه ما یادمان هست، حداقل این به خاطر همه ماست من اعتقادم این است، وظیفه اخلاقی من این است که یادآور شوم در انقلاب سفید نیز متوجه باشیم، هوشیار باشیم، که از آنها، آنهایی که در لحظات باخت ماسک عوض می‌کنند بین ما پیدا نشود. اینجا دیگر تعصب نشان ندهید، همه بازنده می‌شویم حواستان جمع باشد این ور و آن ورتان را بپایید هر کس پهلوئیش را بپاید که خدا نکرده ماسک عوض کرده‌ها در بین آنها نباشند، از کسانی که تحقیق انقلاب بر علیه او بر علیه خانواده او، بر علیه منافع اوست در تحقیق انقلاب اگر فردی خانواده، قوم و خویش از این افراد بازنده باشند، آدم عاقل اختیارش را دست او نمی‌دهد مواظب باشید (عباس میرزایی - شما هم در حزب‌تان مواظب باشید) شما قبول کردید انصافتان را می‌ستایم و تذکرتان را به هم مسلکانم یادآور می‌شوم. غفلت برای همه ما گران تمام می‌شود این موضوعات قابل هضم برای خیلی از ما نیست اما هر لحظه ستون ارتجاع دارد می‌ریزد، بعضی‌ها صدای آن را صدای وحشتناک آن را خوب درک می‌کنند.

یادمان هست اینان قبل از مشروطه چه عناوینی داشتند بعد از مشروطه از چه عناوینی برخوردار بودند، بعد از سوم شهریور چه سیمایی به خود گرفتند بعد از غائله نفت چه اسم‌هایی به خود بستند. قبل از انقلاب سفید شاهنشاه قبل از انقلاب ۶ بهمن راجع به اصلاحات ارضی توصیه‌هایی فرمودند لایحه به همین مجلس آمد در همین مجلس کسانی که تا آن روز مظهر و سمبل شاه‌پرستی شناخته شده بودند صف‌آرایی کردند، فراموش نشدنی است، فقط فرزندان انقلاب می‌فهمند عظمت این کار را کسانی می‌فهمند که جلد عوض کردند، پوست انداختند، اما چه طور شده این همه توفیقات عظیم امروز نصیب ما می‌شود بدون این که مانعی در جلو باشد، برای آن که از تمام مهره‌های سر سپرده تمام آنهایی که گوشی به زنگ داشتند خلع ید شد. اصالت تز انقلاب سفید شاه و مردم در این است، دعوا سر این نبود که عایدات زارع و دهقان ۲ تومان کمتر باشد یا بیشتر باشد این نیست، ریشه عمیق داشت انقلاب شمول عام داشت، انقلاب مفهومی است که عاید عموم باشد ما اگر امروز انقلاب را می‌ستاییم برای این نیست که من اینجا راه یافتم، کلاس من راه یافته به اینجا، دوره قبل اینجا نبودم دنیا به هم نخورد، شاید در دوره آینده هم نباشم دنیا به هم نمی‌خورد این نگرانی برای آنهایی است که بعداً نیز از امثال زهتاب فردها خواهند آمد، این یک واقعیت است اگر توفیقی نصیب ما هست در همین جا هست، ملاحظه فرمودید که این اشارات گاهی مفید است دفاع از بودجه کار آسانی است برای این که کیست که این همه زحمت‌های دولت، این همه اقدامات سطح مملکتی را نادیده بگیرد. ببینید چقدر آسان است من با بعضی از دوستان از وقتی که حکومت حزبی روی کار آمده این نوع مسافرت‌ها برای اقلیت و امثال من قدغن بوده و هرگز مایل نیستم بروم و نخواهم رفت گاهی بعضی مسافرت‌های مطبوعاتی می‌کردیم قبل از این دوره به عنوان مدیر روزنامه دعوت می‌شدیم و می‌رفتیم وقتی برمی‌گشتیم، بعضی از همکاران من ۳۰ و ۴۰ شماره خاطرات می‌نوشتند در حالی که سه چهار روز بیشتر نرفته بودیم. آن وقت‌ها که اول کار مطبوعاتیم بود تعجب می‌کردم چون ۲-۳ جا با دو سه نفر ملاقات کرده بودیم، دو سه شب‌نشینی داشتیم بعد متوجه شدم آن همه خاطرات دراز ناشی از دریافت یک مشت بولتن است که از سفارت ایران می‌گرفتند و یک مشت جزوه که از جای دیگری می‌گرفتند همه اینها را سر هم می‌کنند ۲۰ شماره می‌نویسند، دفاع از دولت هم خیلی آسان است از هر وزارتخانه شما یک مقدار نشریه بگیرید یک مقدار اطلاعات کسب کنید همه حرفهایتان مستند است قابل تأیید است و تمام حرفهایتان مورد قبول است، عرض کردم کار شما آسان است، به دلیل این که می‌روید از آنجا می‌گیرید و می‌آیید اینجا می‌گویید، کار ما هم آسان است ما هیچ ادعای قهرمانی هم نمی‌کنیم من به لیدر پارلمانی پیشنهاد می‌کنم یک تور اقلیتی تشکیل بدهد ۵ - ۶ اتوبوس سوار شویم، جناب نخست‌وزیر و جناب دبیرکل ایران نوین که نمی‌دانم چرا دو سه روز است زیارتش نمی‌کنم (یکی از نمایندگان- مریض است) انشاءالله خدا شفایشان بدهد، سلامتی ایشان را از صمیم قلب آرزو دارم، چون برنامه برنامه حزبی است، یک تور تشکیل بدهیم با اتوبوسی در شهر تهران و من نواقص را یکی یکی نشان می‌دهم، آن قدر حرف داریم حتی جناب عباس میرزایی هم هیچ کدام را منکر نمی‌توانید بشوید، ملاحظه فرمودید که کار ما هم مشکل نیست از همین جا شروع می‌کنیم راه می‌افتیم از دیروز که برف شروع شده، من از شما می‌پرسم از اکثریت می‌پرسم، از جناب عباس میرزایی از دیروز صبح که برف باریده تا امروز که تشریف می‌آورید در اینجا یک نفر سپور دیده‌اید که دستش پارو باشد؟ (یکی از نمایندگان- کار ما مکانیزه است ۴ تا ماشین شب که شما خواب تشریف داشتید تیغ انداخته‌اند) یا شما حرف مرا تأیید کردید و یا چون دسته‌جمعی تکذیب کردید بنده به این نتیجه رسیدم که بنده با هلکوپتر آمده‌ام بنده از سیدخندان که آمدم با قدری تأخیر ساعت ۹ گذشته بود، چون ماشین نداشتم دیر رسیدم، تا اینجا یک دانه سپور ندیدم دستش پارو باشد ولی واقعاً خیلی رو می‌خواهد آدمی مثل بنده ضعیف و نحیف در صف اقلیت بگویم من در ساعت ۹ آمدم از سیدخندان به اینجا یک مأمور شهرداری که برف را پارو کند نبود (با پارو زمانش گذشت با گریدر تمیز می‌کنند) کدام خیابان؟ خیابان وزراء را، من نمی‌دانم (جناب زهتاب‌فرد کارگران شهرداری از زحمتکش‌ترین افراد هستند. شب که شما خواب تشریف داشتید خیابان‌ها را تمیز کردند) (پیاده‌ها که به حساب نمی‌آیند، پیاده‌روها را حساب می‌کنند) خوشحالم حرفی که زده می‌شود این همه با تأیید عمومی به خصوص تأیید نمایندگان ۵۰۰ هزار نفری تهران، تأیید نماینده ۵۰۰ هزار نفری شهر تهران را فراهم می‌کند، که نوعی تشکری است از مأمورین و امتنانی است از طرف مردم شهری که ۵۰۰ هزار رأی به این نمایندگان محترم مجلس شورای ملی دادند و این قدر بنابر صداقت و خدمتگزاری خودشان می‌دانند، و مدافع خودشان به هر حال بنده اگر یک یک صحبت بفرمایید آماده جواب هستم.

یک باره موج ایجاد می‌شود، راستش این است که جا می‌زنم این واقعیتی است نمی‌دانم انتقاد چرا از زبان من تلخ است ولی از زبان هویدا آن مرد آزاده درست است چرا؟

انتقاد چرا از زبان من تلخ است ولی از زبان این مرد آزاده صحیح است وقتی من چیزی را می‌گویم می‌گویید این طور نیست ولی وقتی آقای هویدا حرف می‌زند قبول دارید، در سمینار بلوچستان و سیستان من بودم البته من بلوچی نیستم ولی ایرانی هستم و می‌خواهم به مشکلات مملکت خودم وارد باشم، در سمینار بلوچستان و سیستان نمی‌دانم کدام یک از شما بودید خیلی کم از شما دیدم چون آن روز جایی نبود که آقای هویدا ببیند کی از ایشان تجلیل می‌کند به هر حال نبودید تا ببینید آقای هویدا چه مطالبی عنوان کردند و همین وزیر کشور با چه صراحت لهجه‌ای صحبت کرد و استاندار بلوچستان و سیستان همشهری من می‌دانید چه حرفی زد، استاندار جمله‌ای نزدیک به این گفت هم مسلک عزیز اینجا که می‌گویید درست است اما ما که می‌رویم آنجا هر چه به مرکز می‌نویسیم جواب نمی‌رسد و برداشت‌های ما با هم نمی‌خواند، این حرف استاندار بودن این دیگر تمیز کردن راه سیدخندان نیست حرف‌هایی که استاندار در سمینار اخیر گفت آقای هویدا، می‌گویند حرف حرف می‌آورد به جان عزیز خودتان به آن تعصب حزبیتان به آن شوق و جزبه‌تان همین جناب هویدا در یک مورد راجع به حوزه انتخابیه‌ام از ایشان خواهشی کرده بودم اوامری صادر کردند چون من هر از گاهی مزاحم ایشان می‌شوم، و من که در حوزه حزبی نیستم باید تلفن کنم آیا ایشان مسافرت باشند یا نباشند، به هر حال تقاضای وقتی کردم و ایشان با آن سعه صدر همیشگی‌شان پذیرفتند وقتی برای بار دوم مطلب را یادآور شدم به قدری از کوره در رفتند و متأثر شدند که من در آن لحظه با یک سمبل وطن‌پرستی و ایران سوزی، (یکی از نمایندگان- ایران سوزی یعنی چه؟) ایران سوزی یعنی عشق به ایران، در سوز مطلق ایران بودن،

الهی سینه‌ای ده آتش افروز
در آن سینه دلی و آن دل همه سوز

ده سال حکومت کرد هیچ عقده شخصی ایجاد نکرد همه از قیافه دولت ناراضیند ولی هویدا را دلشان می‌خواهد ببیند این مرد انسانی است با استعداد در روانشناسی حالا این زرنگی است نمی‌دانم به هر حال هویدا مال این مملکت است نمی‌دانم دبیرکل من اینجا هست یا نه؟ چون دیروز بودند به من می‌گوید قرار بر این نبوده که از دولت تملق بگویی (عباس میرزایی- از دولت هیچ کس خسته نشده) آقای عباس میرزایی انصاف ار فراموش نکنید مگر هیچ یک از این ۵۰۰ هزار نفر تهرانی در گوشتان حرفی نزده من به شرم حضورت تعظیم می‌کنم بارک‌الله، جناب آقای هویدا خیلی صریح و روشن و بی‌پرده بگویم در مرحله‌ای نیستم که از چهار کلمه مخالفت‌خوانی زهتاب یا رامبد یا دیگران وحشت کنیم ما آن دوره را طی کردیم دیگر دوره‌ای نیست که حرف نزنیم تا سند به دست مخالفان بدهم وقتی صد آمد نود هم پیش اوست هزارها توفیق داریم مقداری نابسامانی هم هست کدام مملکت است که نداشته باشد از هر کجای دنیا که بخواهید من نرفته دو سه ساعت هم راجع به نواقص آنجاها صحبت می‌کنم از روی همین کتاب‌ها سینماها و خبرهایی که شما می‌روید و برای ما تعریف می‌کنید. ما چیزی را تخطئه نمی‌کنیم یک لحظه‌ای بیندیشید و به شجره‌ها هم فکر کنید این انقلاب است که مرا که در کنار دیوار بساط کتابفروشی پهن می‌کردم به مجلس آورد این شکسته نفسی نیست من کتاب می‌فروختم یعنی نورچشمی آن آقا کتاب کهنه درسی‌اش را می‌آورد به من می‌فروخت و من در بساطم با یکی دو ریال استفاده آن را می‌فروختم این انقلاب است اگر نبود یقیناً ما کجا انتخابات کجا، کاندیدایی کجا، و با نخست‌وزیر صحبت کردن کجا، می‌خواهید انقلاب را ورق بزنیم خیلی ساده است اما یک چیز را هم عرض کنم که خیلی خیلی شانسی و اتفاقی و همین طوری هم اینجا راه نیفتادیم با ۳۰ سال بیوگرافی و پرونده وطن‌پرستی‌مان آمدیم معترضین باید بدانند که من ۱۸ سال داشتم که تفنگ به دست گرفتم افسانه و قصه‌پردازی نیست تفنگ به دست گرفتم و مسلحانه جنگیدیم نه زمینی داشتم و نه حالا مطالبه می‌کنم که در مبارزات دارائیم را از دست دادم من مدیون مملکتم و رژیمم و پادشاهم هستم ما آن روز در لحظات تاریک و بحرانی بودیم مملکت را می‌فهمیدیم یعنی چه استقلال و ناموس را می‌توانستیم بفهمیم. امروز بودجه ما خیلی عظیم است و مسلماً این بودجه ما را به خیلی از آرزوهایمان می‌رساند بودجه‌مان دارد ما را فربه و چاق می‌کند ولی این چاقی و فربهی فقط جسمی است یا به روح هم توجهی دارد؟ آیا این بودجه بر مبنای تز ایرانی پیاده می‌شود یا فقط جسم ما را چاق و چله می‌کند. وحشت می‌کنیم از این حرف‌ها بیایید ما را به صورتی نیندازید که فقط از نظر جسمی و مادیات به توفیق بزرگ نائل کنید و درست به آن آدم‌هایی بمانیم که هیکلی خیلی درشت و استخوانی و قد کشیده دارند اما مثلاً دچار سرطان استخوانی هستند. ما از یک جهت داریم یک غفلت نابخشودنی و بزرگ می‌کنیم غفلتی در برابر نسل فردا نماز انقلاب ایرانیت باید باشد ما در برداشتی باید باشیم که خون ایرانی، خاک ایرانی، تاریخ ایرانی استخوان ایرانی برای ما ارزنده‌ترین چیزها باشد (دکتر ناوی - همین برنامه دولت است) همین تمام ما در مسائل جدی سعی کنیم تا جایی که ممکن است وجداناً شوخی را دخالت ندهیم شما دکتر ناوی عزیز بیایید در این توجه دادن با من هم عقیده باشید من مخالف هستم و شما موافق هستید اما مخالفت و موافقت من و شما مثل آن قطعه شعر زیبای (زشت و زیبای) شماست که خواهش می‌کنم یک نسخه از آن را به جناب هویدا نیز بدهید ما اگر زشتی‌ها را یادآور می‌شویم برای این است که خوبی‌ها فزونتر شود اگر معایب را متذکر می‌شویم به دلیل تکمیل برنامه‌ها و برداشت‌های شماست می‌فرمایید اشکالاتی و ایرادات و انتقاداتی نیست هست و خیلی هم هست دلیل می‌آورم و تصور می‌کنم کمی با من موافق بشوید؟ در ده سال اخیر سازمان بازرسی شاهنشاهی تشکیل شد این توجه به نقص امور بود در ده سال اخیر بیانات شاهنشاه در سازمان برنامه تربیت یافتگان انقلاب باید جملات از ذهن‌شان بگذرد در ده سال اخیر فرمایشات اعلیحضرت شاهنشاه در مجلس سنا و در چند ماه اخیر چهار فرمان و باز هم بشمارم همین سکوت انشاءالله نشانه توجه خواهد بود. بودجه مطرح است بودجه در چهارچوب دید فقط حزب اکثریت و حزب اقلیت نیست بودجه بودجه دوره انقلاب است باید دید سی میلیون ایرانی درش مؤثر باشد از دفاتر بودجه که گفته شد زیر بغل‌مان زدیم و احتمالاً زهتاب‌فردها حتی آن را ورق هم نزده یک نسخه به مطبوعات فرستادید؟ خیر حداقل یادداشت بفرمایید که دوره‌های آینده بفرستید چه طور شده مطبوعات دفاتر بودجه یک مملکت را دریافت نکند (یک نفر از نمایندگان- فرستاده‌اند) نفرستاده‌اند زهتاب‌فرد نماینده مجلس مدیر روزنامه است من هیئت تحریریه دارم من دفتر دارم عرض می‌کنم به آنجا نرسیده.

(صدری کیوان- به دلیل صرفه‌جویی برای شما نفرستاده‌اند) آیا منطق اکثریت این است این دلیل صرفه‌جویی است اگر من در مسائلی آگاه نیستم و شما ما را در جریان نمی‌گذارید ولی در مسائل صنفی و مطبوعاتی وارد هستم و عرض می‌کنم که این دفاتر را به مطبوعات و احزاب نفرستاده‌اند حزب پان ایرانیست دفتر بودجه شما را دریافت نکرده است آنهایی که روزی در اینجا بودند صادقانه و پاک آمدند و پاک رفتند و حالا هم بدون معامله‌گری در ایجاد غرور ملی و روح سربازی مملکت بسیار مؤثرند دفاتر بودجه را دریافت نکرده‌اند ممکن است یک عده‌ای کج سلیقگی‌های سیاسی داشته باشند ولی اگر حسن‌نیت داشته باشند رهبر مملکت یک جمله فرمودند که در ایران آزادی هست امروز در روزنامه مردم خواندم که از موقعیت استفاده می‌کنم و به هم مسلکان خودم و جامعه مطبوعات انتشار آن را تبریک می‌گویم همان طور که جناب آقای هویدا مسرت خاطرشان را به مناسبت انتشار مجدد نشریه حزبی به من فرمودند به هر حال در همین روزنامه صبح می‌خواندم که شاهنشاه فرمودند در ایران مکاتیب سیاسی آزاد هستند که همه نوع فعالیت داشته باشند و در ایران آزادی هست منهای آزادی در خیانت، به هر حال عرض کردم برای احزاب فرستاده نشده برای مطبوعات عرض کردم برای احزاب فرستاده نشده برای مطبوعات و دانشگاه‌ها نفرستادید حتی برای دانشگاه تهران نفرستادید برای دانشکده حزبی خودتان هم نفرستادید این بودجه را کی بررسی می‌کند چرا می‌خواهید این همه زحمات این مرد را که با حالت کسالت و مریضی که معمولاً هر علاقمند به سلامتی ایشان باید توصیه کند که بروند و استراحت کنند نادیده می‌گیرند چرا باید این حرف‌های تند بنده را بشنوند اما ایشان می‌دانند که این حرف‌ها از هیچ جا آب نمی‌خورد به همین خاطر است که همیشه در برخوردشان به من محبت می‌کنند آن دفعه پس از ۸ ساعت و خرده‌ای صحبت من وقتی به ایشان رسیدم گفتم من این سعه صدر شما را به شما تهنیت می‌گویم گو این که بعضی‌ها چغلی کردند من از چیزی وحشت نداشتم چون ریگی به کفش نداشتم.

تهنیت گویید مستان را که سنگ محتسب
بر دل ما آمد و این آفت از مینا گذشت

ایشان با بلندنظری تأید می‌کنند قبول می‌کنند بیایید مسائل را در سطح وسیع بررسی کنیم چرا مطبوعات مملکت وقتی بودجه مطرح است سر مقالات‌شان را مربوط به بودجه نمی‌کنند بی‌اعتنایی است؟ نه در بازی نگرفتن است.

(چند نفر از نمایندگان- خیلی‌ها نوشتند)

خیر همکاران ارجمند من از این که زهتاب چه گفت خیر از این که در کمیسیون بودجه چی بود از این که چه کسی نظر داد غیر از بررسی است بودجه را که ما بررسی می‌کنیم باید دانشگاه هم بررسی کند مطبوعات هم بررسی کند باید با صاحبنظران صحبت کنند عین دید بودجه‌ای همان طور که من بیسواد و عامی و رهگذر کنار دیوار آمدم و اینجا حرف می‌زنم بدون این که ادعا داشته باشم حالا بودجه را ورق می‌زنیم می‌رسیم به عنوان مثال در شیلات جنوب شما ۸۵ میلیون و خرده‌ای خرج می‌کنید ۳ میلیون نفع می‌دهد ما زود متوجه می‌شویم که سرمایه‌گذاری چقدر بوده شمایی که ۸۵ میلیون خرج می‌کنید و ۸۸ میلیون عواید دارید و این یکی از صد و چند شرکت شماست و شما بزرگواری نشان می‌دهید و برای این یکی سه میلیون عایدی را عرضه می‌کنید ولی آخر دریا و کشتی و ماهی و سایر تأسیسات و سرمایه‌گذاری دیگر را حساب کنید ببینید در کجا قابل تأمل است.

کاظم مسعودی- ۳۶ میلیون خرج و ۱۵۰ میلیون عایدی دارد.

زهتاب‌فرد- آنچه که من در بودجه دیدم و در یادداشت‌هایم هست خیلی آدم پرت و پلا گویی نیستم خیلی کم حافظه هم نیستم چون تازه از بهار سنی بالا رفته‌ام تازه از چهل و اند سال گذشته‌ام الان حافظه‌ام را امتحان می‌کنم در ردیف ۳۰۸۰ شیلات جنوب.

کاظم مسعودی- شیلات جنوب صحیح است.

زهتاب‌فرد- دریا دریاست ماهی هم ماهی است. اصل مسأله سرمایه‌گذاری مطرح بود در ردیف ۳۰۸۰ شیلات جنوب نوشته است درآمد ۸۰۰۰/۸۵ میلیون هزینه ۸۲ میلیون سود ۳۸۰۰۰۰۰ تومان.

اکبر مسعودی- شیلات جنوب تازه شروع به کار کرده و خوب کار می‌کند.

زهتاب‌فرد- من فقط یک چیز انتظار دارم جوابی که می‌دهید جواب مملکتی بدهید جوابی بدهید که اگر ساعت یک زده شد و جلسه پایان یافت شما پیش خدای خود و نفس خود خجل نباشید دردآور است که ما به قدری تعصب حساب شده نشان می‌دهیم در حالی که یک خرده تحمل بکنید یاد می‌آید آن دفعه که صحبت کردم از یک مریضی یک نفر تک مضرابی زد و من بعد که رفتم خدای من شاهد است صد تومان احسان کردم صدقه دادم به دلیل این که وحشت کردم خدای نکرده یک روز آن شخص چوب بخورد این صحیح نیست به عنوان مثال اینجا گفتند برای میدان نقش جهان ۱۷ میلیون تومان خرج شده صرف‌نظر از این که بنده و هم مسلک عزیز آقای حکمت یزدی معتقدیم که باید گفته شود اگر تبریزی‌ها بگویند تبریزی که یک روز شهر دوم ایران بود چرا از این بخشش‌های کریمانه به آنجا نمی‌دهید چه بگوییم به عنوان مثال ۱۷ میلیون به نقش جهان داده شده آن آقای مدافع آمدند و گفتند این آثار باستانی است اگر ۱۷۰ میلیون هم نوشتند باز هم این جملات را گفته بودید ما روی ۱۷ میلیون و ۱۷۰ میلیون حرف نمی‌زنیم من نمی‌گویم این شیلات تازه تأسیس شده یک تیمسار عالی‌جناب در رأس آن قرار نگرفته و فعالیت نمی‌کند این آقای روحانی هر چه بکند به برداشت ایشان شخصاً سوءظن ندارم و تردید به خود راه نمی‌دهم می‌گویم این یک هزینه و یک درآمد است و یک دریا ۳۵۰ میلیون کیلو از این دریا می‌گویند می‌شود ماهی گرفت.

دکتر الموتی- ۳۵۰ میلیون تن؟

زهتاب‌فرد- اگر جنابعالی می‌دانید حرف بزنید اگر مثل من نمی‌دانید شما هم در تردید بمانید خیلی تعصب حزبی نشان ندهید ما یک مقدار حرف‌هایی می‌زنیم و می‌رویم می‌نشینیم اگر تعصب حزبی نشان بدهید ما را به راهی می‌کشانید که تصور می‌کنم در آن مورد نمی‌خواهم بگویم با زنده شما خواهید بود به عنوان مثال شرکت چوب است بنده بررسی بودجه نمی‌کنم من مثل پامنبری پامنبری‌های قدیم می‌خوانم من بودجه را ورق می‌زنم یکی شرکت چوب است شرکت چوب اسالم نوشته همان قدر خرده‌ای کمتر خرج و در همین حد و چیزی کمتر درآمد و حدود ۳ میلیون تومان نفع داشته آنجا هم اشاره به سرمایه نشده به زمینی وسیع که در اختیارش هست اشاره نشده به چوب‌هایی که هر کدام ۱۴۰ تومان است اشاره نشده فقط نفع ۳ میلیون نشان می‌دهد، اگر حرف‌هایی می‌زنیم به آن معنی نیست که هر چه می‌شنوید تکذیب بفرمایید بفرمایید، در حوزه‌های حزبی اگر حوصله نکردید مطالعه کنید بودجه را یا آن جلسه تشریف نداشتید اتفاقی متوجه شدید بروید در کمیسیون و بپرسید این زهتاب یک ریز می‌آید اینجا حرف‌هایی می‌زند روی همه حرف‌ها که نمی‌شود خط کشید توی بعضی از حرف‌ها شاید چیزی باشد آنجا که دیدید جواب ندارند و می‌مانند و سکوت می‌کنند و می‌گویند مصلحت بوده خودتان فکر کنید چه مصلحتی؟ ببینید در رأس این شرکت‌های کذایی و این طوری سود بده چه افرادی از کدام حزب هستید بودجه را اگر می‌آوردید در دانشگاه در مطبوعات و احزاب و در افکار عامه بهتر نبود؟ این همه نامه که می‌رسد بخوانید اغلب از کارمندان است در حالی که خیلی از اهالی این مملکت علاقمندند نسبت به این بودجه نظرات صائب بدهند ما پیش هر کس می‌نشینیم به اندازه یک کتاب از مسائل مملکتی حرف می‌زند بودجه را بگذارید در اختیار آنها بگذارید انتقاد کنند در مملکت یک روزنامه توفیق بود که حالا نیست حالا فقط اقبال عامه به مجالسی مثل کاباره شکوفه نو و کاباره‌هایی که برادران رسولی انتقاد می‌کنند جلب می‌شود.

مهندس صائبی- چرا تبلیغ کاباره می‌کنید؟

زهتاب‌فرد- آقایان دوره عوامفریبی گذشته است من کاباره را گفتم، ولی عرض نکردم شما تشریف می‌برید، کاباره در مملکت هست یا نه؟ وقتی می‌آیند نقل قول می‌کنند و می‌گویند فلان شومن این حرف را می‌زند می‌گویید حرف شومن را در مجلس شورای ملی نزنید اما شما پارلمان من را عرضه کنید تا مردم سراغ شومن نروند.

یک نفر از نمایندگان- روزنامه‌نویسش روزنامه خوبی نبود شما از او دفاع نکنید.

زهتاب‌فرد- من حرف‌هایی که می‌زنم جوابده حرف‌های خودم هستم.

قبول می‌کنم اگر گاهی در عرایض من کمی ناپختگی دیده می‌شود انصاف نیست که به حساب حزب گذاشته شود زهتاب‌فرد است که اینجا حرف می‌زند مسئولش خودم هستم جواب دهش خودم هستم.

دکتر ناوی- حزب شما هم تمام مسئولیت‌ها را قبول می‌کند (خنده نمایندگان).

زهتاب‌فرد- برویم سر اصل مطلب من اقلیت هستم و اقلیت دیدش با دید شما بررسی‌اش با بررسی شما فرق می‌کند همان طور که اگر به جای ۱۷ میلیون تومان می‌نوشتید ۱۷۰ میلیون تومان برای میدان نقش جهان به شرفم به معتقداتم قسم همان احساسات را نشان می‌دادید که برای ۱۷ میلیون نشان می‌دادید بدون این که آن را بررسی کنید که آیا ۱۷ میلیون تومان لازم است یا ۱۷۰ میلیون تومان؟ من هم مسائل را از دیدگاه اقلیت بررسی می‌کنم نه اکثریت و حاضر نیستم و به مصلحت شما نیست که ماسک به صورت بزنم و بیایم حرف بزنم می‌خواهم دید کلاس اقلیت کلاس مخالف را کلاس آنهایی که اکثریت قاطع‌شان عضو حزب من و شما نیستند و من در انتخابات میان دوره‌های اخیر ثابت شد که از یک شهرستان پانصد هزار نفری تبریز ۲۸۰۰ رأی آوردید (یک نفر از نمایندگان- شما چقدر آوردید؟) ۱۲۰۰ رأی، بعد از ده سال خلع یدی که از ما شده بود؟

یک نفر از نمایندگان- خلع‌ید یعنی چه؟

مسعودی- باسوادها رأی نداده‌اند.

زهتاب‌فرد- من آذربایجانی هستم شما تحصیلکرده هستید از شهر تبریز پانصد هزار نفری من رحیم زهتاب‌فرد اهل تبریز متولد تبریز می‌گویم شما از شهر پانصد هزار نفری ۲۸۰۰ رأی آوردید این رفراندم بود می‌خواهید حرف بزنید بزنید تبریز شهر قهرمان‌ها آقای مسعودی عزیز من شهر تبریز کوره ده نیست شهر تبریز ده هزار دانشگاهی دارد نفرمایید باسوادان رأی می‌دهند.

یک نفر از نمایندگان- اکثریت با کارگران و کشاورزان است.

زهتاب‌فرد- بگذارید حرفهایمان ولو به اشارت ولی رهگذری رد شویم این حرف‌ها را که می‌زنیم در گذشته هم زدیم کدام مقام جواب داد به حرف‌های من بی‌اعتنایی کنید، یک ژست‌هایی هست برای این که شخص را بکوبند بی‌اعتنایی نشان می‌دهند حرف‌های رحیم زهتاب‌فرد هیچ اما یک حرف‌هایی اینجا زده شده در اینجا منعکس شده این حرف‌هایی که در مطبوعات می‌نویسند واقعاً یک مقدار دین اخلاقی باید وجود داشته باشد این آقای هویدا که مثلاً دست بنده را از فلان‌جا گرفته و آورده به نام همکار خودش در اداره و وزارتخانه‌ای مشغول کارکرده من اول صبح باید روزنامه را ببرم و بگویم قربان این روزنامه‌ها این مطالب را نوشته‌اند و این هم جواب‌هایشان یک روزنامه اگر پنج بار بی‌ربط چیزی نوشت محاکمه‌اش ساده است حق نداریم افکار عامه را مغشوش کنیم در این حرف‌ها واقعیت وجود دارد چون با منافع عده‌ای برخورد می‌کند به عرض بعضی از مقامات نمی‌رسد این صحیح نیست که رئیس روابط عمومی هر وزارتخانه مأمور تر و خشک کردن وزیر مربوطه بشود ما شما را نیاوردیم که از صبح تا شب خوشامدگویی کنی نیاوردیم که بگوییم فلان مدیر روزنامه تأثیری دارد رپور تاژی بده برایشان بفرستیم ما شما را آوردیم که شما بخوانید این کیهان و آیندگان و اطلاعات، خواندنی‌ها و غیره را ببخشید که از روزنامه‌های حزبی حرف نمی‌زنم.

یک نفر از نمایندگان- اراده آذربایجان.

زهتاب‌فرد- نه وارد معقولات نمی‌شوم چون داریم از پا می‌افتیم ۱۲ صفحه روزنامه داشتیم که به ۸ صفحه تقلیل یافته حالا می‌خواهم ۴ صفحه کنیم یکی نمی‌آید بپرسد دردت چیست.

عباس میرزایی- آقای زهتاب مجال نوشتن نداشتی کوچکش کردی.

زهتاب‌فرد- آخر از ردیف جلوی‌تان بپرسید ببینید که آنها این حرف‌هایتان را تأیید می‌کنند؟ شما برای این نیامدید که همین طور بنشینید و سر تکان بدهید هزار تا وظیفه دارید دوست عزیز من مملکت را نمی‌شود به شوخی برگزار کرد.

عباس میرزایی- حرف حسابی است شوخی نیست راجع به بودجه می‌گویید که به دانشگاه نفرستادند. مملکت حزبی شده حکومت حزبی شده بودجه را همه جا فرستاده‌اند و حزب یعنی همه افراد و همه آن را مطالعه کرده‌اند و جواب شما را هم دادم که در صورت جلسه منعکس بشود.

زهتاب‌فرد- تعمد داشتم تا همه مذاکرات شما در صورت جلسه منعکس شود تا نموداری از دید نماینده مردم پانصد هزار رأیی تهران باشد و بفرمایید بودجه فقط در چهارچوب حزب ایران نوین است و دیگر هیچ.

یک نفر از نمایندگان- در تمام احزاب بحث می‌شود اینها را نفرمایید.

زهتاب‌فرد- مطالبی که گفتید روزنامه‌ها می‌نویسند واقع این نیست این جایی منعکس نمی‌شود جوابی دریافت نمی‌شود شما ببینید همه ما به ابتکار و مال‌اندیشی و درایت شاهنشاه رهبر مملکت ما همه چیز داریم چرا درباره یک مسائل پیش پا افتاده افکار عامه بعض حرف‌ها را می‌زنند چرا باید اختلاف دید پیدا کنیم افکار عامه را به عنوان مثال گفتم جناب آقای هویدا وقتی آمدند در سمینار بلوچستان و سیستان اشارتی راجع به آموزش و پرورش فرمودند اشارتی برندانم کاری مهندس مقاطعه‌کار کردند می‌دانید چه انعکاسی پیدا کرد خدای من شاهد است قسم خوردن مکروه است وقتی مردم بیرون آمدند صدی هشتاد آدم‌هایی که آنجا بودند می‌گفتند حیف از نخست‌وزیر با این همکاران‌شان گناه است گناه نابخشودنی بیایید هیچ نگرانی نداشته باشید اکثریت حزب حاکم دولت شخص هویدا و هیچ یک از وزراء نگرانی از حرف‌های زهتاب ندارند این حرف‌ها هم هست ولی به جای این که شما بفرمایید ما عرض می‌کنیم ما نه تنها عرض می‌کنیم بلکه موجبات تحبیب بیشتر شما را هم فراهم می‌کنیم آقای عباس میرزایی اگر ما روابط خودمان را با آقای هویدا به هم می‌زنیم روابط بین شما و آقای هویدا را محکمتر می‌کنیم پس یک احساس دین نسبت به ما بفرمایید تکرار می‌کنم و قبول بفرمایید نواقصی در کارها هست نواقصی که شاهنشاه رهبر انقلاب را متأثر می‌کند اوامری صادر می‌فرمایند، حرف‌های من صحنه‌سازی نیست و برای تهیه سوژه مطبوعات هم نیست برای شوخی هم نیست من خودم توی اطاق رئیس دفتر یک مدیرکل بودم یک مقدار مطالبی در کاغذ بزرگ ماشین کرده بودند بردند تو و برگرداند منشی با عصبانیت به رئیس دفتر گفت وزیر فرموده‌اند که دو رویه ماشین کنید و کاغذها را پاره کردند که بروند دوباره دو رویه ماشین کنند بنا نیست که ما مسائلی را که امر می‌شود خدای نکرده با غفلت و اهمال برگزار کنیم اوامر اخیرشان درباره چهار فرمان بعضی از وزارتخانه‌ها را خواندید و ما هم خواندیم با کمال بی‌پروایی نوشتند، ما از امروز شروع کردیم چه طور شروع کردید؟ یعنی تا دیروز احساس مسئولیت نمی‌کردید؟ حداقل چرا این جمله را به کار می‌برید که ما از امروز شروع کردیم یعنی چه؟ اگر اطلاع داشتید اگر سراغ داشتید اگر برداشتشان غلط بود که اگر مهره‌هایی از طریق حزب و راه‌های دیگر به شما تحمیل شده بود دور می‌انداختید اما هنوز که هنوز است در اجرای اوامر جز برکناری یک صاحب باغ عظیم که مقداری باغ و ثروت و ملک داشت درباره آن تبلیغات شد به نام سرکار سرهنگ معصومی ما کس دیگری را ندیدیم جز این که درباره آموزش و پرورش خواندیم که گفتند بعضی‌ها که دو هزار تومان سهم بعضی از مدارس ملی را دارند آنها هم سهام خودشان را فروختند.

آقای فرهاد مسعودی در روزنامه اطلاعات پنجشنبه‌ها مقالات مفیدی می‌نویسد در یک جمله اشارتی داشت که بعضی از صاحبان قدرت وقتی سهامشان را به بازار عرضه کردند اثری چشمگیر در بورس گذاشت سهامی که خرید و فروش می‌شود وقتی که یک دفعه سهامی وارد بازار می‌شود طبعاً روی بازار اثر می‌گذارد چهار فرمان اخیر شاهنشاه و تذکرات مؤکد ایشان در اجلاسیه‌های مختلفه مؤید این است و شخص رئیس دولت هم قبول دارد که یک آشفتگی‌ها و نابسامانی‌ها در کارها هست این را همه حس می‌کنند شما اگر بخواهید منکر بشوید بنده عرضی نخواهم داشت اما به هر حال هست یک چیز فقط نیست و آن این است که در این حکومت حزبی ده ساله و یا به اصطلاح شما حکومت خدمتگزار حزبی را نشان بدهید که پرونده‌اش مراحل قانونی را طی کرده و به اصطلاح به روز سیاه نشانده شده باشد یادم می‌آید دو سال پیش آمدم چنین عبارتی اینجا عرض کردم جناب آقای وزیر دادگستری تشریف آوردند و گفتند زهتاب معتقد است که حتی در دادگستری به یک پرونده رسیدگی نشده است در حالی که روزی ۴۰۰۰ پرونده مختومه می‌شود یادم هست به عرض‌شان رساندم که من از شم قضایی ایشان انتظار بیشتری داشتم مقصود از این اشارت، اشارت به مهره‌های قرار گرفته در هیئت حاکمه است، از ارتش ماهر وقت اسم می‌آوریم تجلیل می‌کنیم یکی از افتخارات ما است که مسائل ارتشی را مسائل تمامیت و موجودیت خودمان می‌دانیم لذا همیشه از ارتش با تجلیل اسم می‌بریم همین چند روز پیش خواندیم به وسیله شهربانی ۴ تن تریاک کشف شد تیمسار صمدیان‌پور روزی که به این سمت منصوب شدند بنده حتی به ملاحظاتی فرصت نشد به ایشان تبریکی و تهنیتی بگویم قصدم این است که حتی در این مدت تجدید دیداری نشده ولی وقتی خواندم ۴ تن تریاک کشف کرده‌اند در برابر روح فداکارانه این مأمورین فداکار و خدمتگزار سر تعظیم فرود آوردم. ژاندارمری در سطح مملکت مرزداران شجاع و مبارزان مملکت هستند اگر من و شما با حرف از مملکت دفاع می‌کنیم آنها با جانشان از مملکت دفاع می‌کنند حقوق آنها با حقوق سویل‌ها فرق نمی‌کند ولی یک نظامی و یک افسر نمی‌تواند مثل سویل مثلاً بعدازظهر حتی برای تأمین کسری مخارج تأمین هزینه زندگی تاکسی‌رانی بکند و نباید بکند با آن حقوق کم مرزداران شجاع ما هستند و هر لحظه آماده دفاع از این مملکت هستند اما اگر به عنوان مثل در بناب ما یک آدم به نام کنعانی بگذارید من قلب ما در آن کنعانی را راضی کنم که دعای خیرش متوجه به اعلیحضرت شهریاری و دولت خدمتگزار باشد. اگر می‌آید در روزنامه کیهان ۴ خبر از ژاندارمری می‌نویسد آن رئیس ژاندارمری شهرستان بناب بر علیه او پرونده‌سازی می‌کند و او را به دادسرای نظامی می‌فرستد این خودش بحثی دیگر است ارتش را از وجود افراد موفق و پرونده‌ساز پاک کنید حالا که بحث دادگستری پیش آمد این را بگویم که چرا همه مسئولیت‌ها را از دادگستری منتزع کردید شورای داوری حق محاکمه پیدا کرد اطاق اصناف حق محاکمه پیدا کرد آن روز من هم می‌دانستم که به چهار هزار پرونده رسیدگی می‌شود ولی قصدم این نبود که برای یک نخود تریاک فلان ابرقویی پرونده تشکیل می‌شود. قصدم به پرونده‌های مربوط به هیأت حاکمه است که احتمالاً اگر هست هر چه زودتر جلوتر و مقدم‌تر از آن پرونده‌ها که از بازرسی شاهنشاهی فرستاده می‌شود و بعد گرد و خاک رویش می‌افتد خبری نمی‌آید. راجع به بیمه‌های اجتماعی مقادیری مطالبی گفته می‌شود نمی‌گویم همه شایعات صحت دارد و پرونده‌سازی در میان نیست می‌گویم هر حرفی که به دهن‌ها می‌افتد یک ریشه‌ای هم دارد قبول دارم سابقه دارد مغرضین خیلی حرف‌ها می‌زنند ولی این به آن معنی نیست که مدعی شویم که هیچ خطاکاری را نداریم اگر نداریم این اوامر بر چه مبنایی صادر می‌شود یک چیزهایی هست که می‌گویند آقا این جنگل‌هایی که ملی شد به این دلیل نبود که هکتاری ۳ تا ۸ تومان به خزانه ملت برسد این واقعیت است عزیز من آقا چرا مدافع کسانی می‌شوید که دانسته و ندانسته به انقلاب و به نسل و به رژیم خیانت می‌کنند عزیزم سراغ ندارید کسانی را که به قیمت ۸ ریال زمین جنگلی را گرفت با ارائه یک پروژه و طرح دامداری و مرغداری جنگل و مرتع را فروخت متری ۷۰، ۸۰ تومان، آقا و الله بالله من به آن مازندرانی و گیلانی که از آنجا هر از چندی گذرم می‌افتد جواب ندارم بدهم چرا نمی‌خواهید مخالفین خود، افراد حزب مردم را اقلاً خلع سلاح کنید بیایید بگویید اینها داده شده این را من از شجاعت اخلاقی روحانی عزیز انتظار دارم این شجاعت را نشان داده و دستور بدهند تا دو سه ماه دیگر هر کسی در مرز گیلان و مازندران یا هر جا طرح‌هایی که یاد شد اگر بازرسان و متخصصان شما آنها را تأیید نکردند در مازندران و گیلان از آنها خلع‌ید شود و لااقل قیمت متری ۷۰، ۸۰ تومان خودتان بفروشید. پیشنهاد ساده‌ای است این چندمین بار است که این حرف را می‌زنیم آقای عباس میرزایی به لیدر حزب فراکسیون مردم گفتند حالا شما فرصت حرف زدن دارید و گفتند شما هر چه دل تنگت می‌خواهد بگو اما عزیز من این طور نیست متأسفانه این حرف‌ها ریشه دارد این زمینه‌سازی خیلی خیلی دردآور می‌شود اینجاست که بهانه به دست مغرضین می‌دهد بهانه‌ای که صالح‌ترین فرد ناچار به سکوت است حرف ندارد بزند در مقابل مغرض، بیایید در دوره انقلاب عمل انقلابی بکنید به عنوان مثال زهتاب‌فرد دوره گذشته وکیل نبوده ده هکتار زمین خواست برای دامداری، آنچه را که در روی کاغذ به صورت طرح داد به شما بیایید ببینید چه کار کرده است مرغداری کرده دامداری کرده، مرتع ایجاد کرده یادم رفت در دوره ۲۱ که افتخار نمایندگی مجلس شورای ملی را داشتم وزیر کشاورزی وقت آمد گفت این جنگل‌های خرابه یا خرابه جنگل (یکی از نمایندگان- مخروبه) مخروبه، ۵۰ سال دیگر هم هیچ چیزی نمی‌شود اینها باید مرتع بشود و پنج سال دیگر به دامداری کشور کمک خواهد کرد والا زمین خالی و بدون درخت چه لزومی دارد و درختان بی‌خاصیت، اجازه بدهید درختان را بیندازیم و در مدت ۵ سال اینجاها بشود یک مرتع، آقایانی که گاه گاهی به شمال می‌روند از اول مرز گیلان تا آخر مرز مازندران می‌بینند که این جنگل‌ها تبدیل شده به ویلا و عشرتکده و خانه‌های شخصی.

رئیس- آقای زهتاب‌فرد فرمایشات شما ادامه دارد؟

زهتاب‌فرد- بلی، گمان مبر که به آخر رسید کار مغان، هزار جرعه ناخورده در رگ تاک است.

- تعیین موقع و دستور جلسه آینده - ختم جلسه

۳- تعیین موقع و دستور جلسه آینده - ختم جلسه.

رئیس- با اجازه خانم‌ها و آقایان این جلسه را ختم می‌کنیم جلسه آینده ساعت ۴ بعدازظهر امروز خواهد بود.

(جلسه ساعت یک بعدازظهر ختم گردید)

رئیس مجلس شورای ملی - عبدالله ریاضی.