مذاکرات مجلس شورای ملی ۳۰ فروردین ۱۳۴۵ نشست ۲۵۴

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری بیست و یکم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری بیست و یکم

قوانین انقلاب شاه و مردم
مذاکرات مجلس شورای ملی ۳۰ فروردین ۱۳۴۵ نشست ۲۵۴

مذاکرات مجلس شورای ملی

صورت مشروح مذاکرات مجلس روز شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۴۵ نشست ۲۵۴

فهرست مطالب:

مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره‏۲۱

جلسه: ۲۵۴

صورت مشروح مذاکرات مجلس روز سهشنبه ۳۰ فروردین ماه ۱۳۴۵

فهرست مطالب:

۱- قرائت اسامی غائبین جلسه قبل.

۲- قرائت تلگرام جوابیه اعلیحضرت شاهنشاه آریامهر و تلگرام معروضه مجلس شورای ملی به مناسبت واقعه روز ۲۱ فروردین ۱۳۴۴.

۳- مذاکره در گزارش کمیسیون بودجه راجع به متمم بودجه ۱۳۴۴ کل کشور.

۴- تصویب صورت‌جلسه.

۵- تعیین موقع جلسه آینده - ختم جلسه

مجلس در ساعت نه صبح به ریاست آقای مهندس عبدالله ریاضی تشکیل گردید.

۱- قرائت اسامی غائبین جلسه قبل.

رئیس - اسامی غائبین جلسه قبل قرائت می‌شود.

(به شرح زیر قرائت شد)

غائبین با اجازه - آقایان:

دکتر خطیبی- مهندس صدقیانی- حاذقی- مهندس مجتهدی - اهری- دکتر ضیایی- البرزی- آموزگار- دکتر اسفندیاری- دکتر رشتی- مبارکی- اولیاء- اوزار- پزشکی- پورادبی- ذبیحی- دکتر صالحی- ظفر- فیصلی- محسنی- جاوید- حبیبی.

غائبین بیاجازه- آقایان:

دکتر یگانگی- دکتر مصباح‌زاده.

غائبین مریض - آقایان:

نصیری- سرلشکر همایونی- فولادوند- روستا- سلیمانی- دکتر مبین- رجایی- صفیپور- احتشامی- رهبر- دکتر فربود- موقر.

۲- قرائت تلگرام جوابیه اعلیحضرت شاهنشاه آریامهر و تلگرام معروضه مجلس شورای ملی به مناسبت واقعه روز ۲۱ فروردین ۱۳۴۴

رئیس- تلگرافی از طرف اعلیحضرت شاهنشاه آریامهر در جواب تلگرافی که از طرف مجلس شورای ملی به عرضشان رسیده بود مخابره شده است.

(به شرح زیر قرائت نمودند)

از قصر همایونی شهری

جناب مهندس عبدالله ریاضی، رئیس مجلس شورای ملی

تلگرام مبنی بر نیایش و ابراز احساسات خالصانه شما به مناسبت سالگرد ۲۱ فروردین ۴۴ و رفع خطر از ما

و اصل موجب خوشوقتی و انبساط خاطر گردید.

توجهات مراحم مخصوص ما را به عموم نمایندگان مجلس شورای ملی ابلاغ نمایید.

۲۷ فروردین ماه ۴۵ شاه‏

تلگرافی که از طرف مجلس مخابره شده به این شرح بود:

۲۰/۱/۴۵

پیشگاه مبارک شاهنشاه آریامهر

به مناسبت روز ۲۱ فروردین و به شکرانه سلامتی ذات مقدس ملوکانه و نجات شاهنشاه معظم از سوءقصد خائنین و سپاس از پروردگار توانا که در این روز عنایات خاصه قادر متعال شامل حال عموم ملت ایران گردید.

جان‌نثار افتخار دارد از طرف خود و عموم نمایندگان مجلس شورای ملی صمیمانه-ترین شادباش‌های خود را به پیشگاه مبارک تقدیم دارد.

همواره از درگاه حضرت احدیت سلامت و کامیابی شاهنشاه آریامهر را مسئلت داشته و امید است سلطنت پرافتخار ذات همایونی سالیان دراز با کامرانی توأم بوده و ملت ایران در پرتو افکار عالیه شاهنشاه آریامهر و به اجرا و به ثمر رساندن انقلاب مقدس شاه و ملت توفیق حاصل نماید.

جان‌نثار مهندس عبدالله ریاضی- رئیس مجلس شورای ملی‏

۳- مذاکره در گزارش کمیسیون بودجه راجع به متمم بودجه ۱۳۴۴ کل کشور

رئیس- وارد دستور می‌شویم. دنباله بحث در لایحه متمم بودجه سال ۴۴ مطرح است. آقای رامبد تشریف بیاورید.

رامبد- با اجازه مقام ریاست و همکاران محترم، در صحبت نسبتاً طولانی جلسه قبل چند مطلب به عرض رسانیدم برای آن که رشته کلام از دست نرود، اجازه می‌خواهم عرایضم را آنچه گفته شد به این صورت مختصر کنم. باغی بود بر اثر حوادث تلخ و عدم توجه صاحب و مسئول و باغبان و ساکنین آن، باغ مخروبه و بی‌آب و درخت‌ها خشکیده، قنات‌ها خشکیده و وضع مفلوکی پیدا کرده بود، صاحبی پیدا کرد به اسم سردار سپه که ملقب به رضاشاه کبیر شد، در اثر خدمات خودش این باغ را آباد کرد، دیوارها بالا رفت از تجاوز همجوارها مصون ماند و آنچه باید و شاید در آبادی این باغ همه‌چیز زیر و رو شد و بعد به دست صاحب فعلی اعلیحضرت محمدرضا شاه این اقدامات تکیمل شد. امروز این باغ که ایران عزیز ما است، در قنات‌ها یکی بعد از دیگری از آب فراوان جاری است، درخت‌ها مرتب کاشته شد ولی در بعضی قسمت‌ها هنوز نهال‌های ذی‌قیمتی هستند، پیوندهای لازم روی درخت‌های کهنه‌ای که نمی‌بایست از ریشه درمی‌آمد زده شد، آن درخت‌هایی که باید هرس شود، هرس شده و همه ساکنین آن باغ که ما ملت ایران باشیم با خوشبختی بسیار به آینده بسیار درخشان‌تر از وضع فعلی خودمان امیدوار هستیم اما در یک چنین وضعیتی نباید فراموش کرد روی قاعده طبیعی این باغ به این منظمی احتیاج مبارزه با شته دارد، احتیاج به لاروبی قنات عنداللزوم خواهد داشت، باید موش‌ها را مواظب بود که از سوراخ کردن درخت‌ها و زمین جلوگیری شود و باید آنها را از بین برد، ای بسا شته‌هایی که در دارالتجزیه‌های سایر نقاط دنیا شناخته شده‌اند و سموم‌شان موجود است از آنها باید استفاده کرد، ای بسا حشراتی که ممکن است در سایر باغ‌ها نبوده و در این باغ موجود بوده‌اند، باید راه مبارزه با این حشرات را پیدا کرد، پس باید به مصداق این مثال در جلسه قبل با الهام از قوانینی که رئیس و صاحب باغ توشیح کرده یعنی قوانین و اوامری که صادر شده، به باغبانانی که به عنوان دولت جلو ما می‌نشینند تذکراتی می‌دهیم. خیلی ممکن است وقتی من صحبت از شته فلان نهال می‌کنم، بگویند سمش تا دو روز دیگر تهیه می‌شود و آنجا سم‌پاشی می‌شود، ما خوشوقت می‌شویم، ای بسا وقتی که صحبت از نوع موشی می‌کنیم، ممکن است بگویند این موش مختص این باغ است و در سایر باغ‌ها سابقه ندارد و نوع دفاع و از بین بردن این موش را هنوز داریم مطالعه می‌کنیم، بنابراین برای دنباله عرایضم با این مقدمه اجازه می‌خواهم که یادآوری کنم که آنچه این مطلب متمم بودجه با آن فرامین توشیح شده که به اسم قوانین با دستور کلی باغ مغایرت داشت و بالاخره حتی تنبیهی که در آنجا رئیس باغ تهیه کرده بود که اگر کسی از این مقررات سرپیچی کرد چنین تنبیهی می‌شود من یادآوری کردم. البته در آنجا یکی دو اشتباه لفظی بود که اکنون عرض می‌کنم. یکی وقتی که اسم بانک ملی را بردم و در فرمایشات شاهنشاه قرائت کردم البته همه همکاران محترم توجه دارند که بانک ملی در آن موقع کارهای فعلی و یک قسمت کارهایی را می‌کرد که طبق قوانین

بعدی بانک مرکزی قسمت اخیر کارها را تعهد کرده و آنچه در عرایض بنده به اسم بانک ملی عنوان شد، قسمتی از آن مربوط به بانک مرکزی است. پس از تمام شدن این بحث وارد دستگاه‌های مختلف شدیم. یکی از دوستان تذکر داده‌اند که خیلی موش‌ها و انواع آن هستند که هنوز تذکر نداده‌اید، بااجازه‌تان تذکر می‌دهم. در قسمت وزارت دارایی، صحبت از صرفه‌جویی‌ها می‌کردیم. جناب آقای نخست‌وزیر یک قسمت از صرفه‌جویی‌ها در مورد معافیت‌های گمرکی پیش می‌آید. لوایحی که ما در مورد معافیت‌های گمرکی داریم، بنا به احتیاجاتی که بعضی از دستگاه‌ها احساس می‌کنند هیئت دولت هم موافقت می‌کند و تصویب می‌کند و به مجلس تقدیم می‌شود و تصویب هم می‌شود ولی متأسفانه تجربه نشان داده به مرور اوضاع عوض می‌شود و از این معافیت‌های کلی بعداً به نحوهای دیگری احتمالاً سوء‌استفاده می‌شود (صحیح است). از آن گذشته، دو عیب بزرگ در اینجا هست یکی این که معافیت‌ها بیشتر یا مربوط به مؤسسات عام‌المنفعه هست یا مربوط به مؤسسات دولتی است. استدلال اول این است که می‌گویند آنچه مربوط به دولت است چه فرق دارد ما اگر گمرک هم بگیریم، بعد باید همان را به آن دستگاه بدهیم، پس یک کار اضافی است، آنچه مربوط به مؤسسات عام‌المنفعه است استدلال این است که بالاخره این یک نوع کمک مستقیمی است که ملت به این دستگاه‌ها می‌کند و بعد این دستگاه‌ها به ملت خدمت می‌کنند اما از این کار چند عیب درمی‌آید. یکی این که دولت باید همیشه بداند مجموع کمکی که به یک دستگاه می‌کند اعم از سرمایه‌گذاری، اعم از کادری که به او می‌دهد، اعم از آنچه که قاعدتاً باید بگیرد و نمی‌گیرد، چه مبلغ است و این معافیت گمرکی باعث می‌شود که شما هیچ‌وقت آمار صحیحی نسبت به آن دستگاه نداشته باشید و اگر فرض کنید آن چنانچه بعضی اوقات در گذشته بوده یا خدای نکرده در حال حاضر هم بین صدها هزار کارمند دولتی یک نفر خاطی باشد، شما با این معافیت گمرکی راه هرگونه قاچاقی را باز می‌کنید، چرا؟ برای این که مامور گمرک شما در سطح بالایی که شما به اوضاع مملکت نگاه می‌کنید نگاه نمی‌کند. شخصیت و وظیفه او در این حدود است که آن چیزی را که درآمد دولت حساب می‌کند مصر باشد که آن را وصول کند. به محض این که دید این جنس مربوط به فلان مؤسسه‌ای است که از معافیت گمرکی استفاده می‌کند، اکثراً اگر سوءنیتی داشته باشد می‌تواند بدون باز کردن آن را رد کند و ای بسا به عوض آن که در آن صندوقی که باید قطعات یدکی اتومبیل باشد ممکن است قطعات یدکی مسلسل باشد، ممکن است بسته قاچاق تریاک باشد، ممکن است قاچاق چای باشد (مهندس کمانگر- به این شلی‌ها هم که فکر می‌فرمایید نیست). متأسفانه از این هم شل‌تر است و من چون در مورد قاچاق و این معافیت‌ها در قسمت وزارت اقتصاد صحبت خواهم کرد، بعداً جواب حضرتعالی را در آن موقع عرض می‌کنم. یک قسمت دیگر که در اینجا فقط اشاره می‌کنم و بعد در قسمت وظایف کلی دولت بحث مفصل‌تری می‌کنم، ادغام دستگاه‌های مشابه است. کم‌وبیش در هر وزارتخانه و هر مؤسسه، ادارات یا مؤسسات وابسته با تشکیلاتی پیدا می‌شوند که عین وظایف این تشکیلات را در وزارتخانه دیگر و در مؤسسه دیگر هم انجام می‌دهند. شاید بعضی‌هایش هم لازم باشد ولی به تحقیق اگر مطالعه صحیح بشود، می‌شود بعضی از آنها را با همدیگر ادغام کرد. من عین جمله و تابلو خاطرم نیست ولی درهرحال کنار سد سفیدرود تابلویی دیدم که کم‌وبیش این معنی را می‌رساند: توسعه بذر، امتحان بذر، مرغوبیت بذر، خاطرم نیست که جمله چه بود. وزارت آب‌وبرق بهتر است به عوض کردن همین پایه‌های چراغ برق خیابان‌ها که فعلاً مشغول است ادامه بدهد و کار بذر و نهال را به وزارت کشاورزی محول بکند. این نمونه‌ای است راجع به آن مؤسسه به خصوص عرض کردم که اسمش هم یادم نیست (توسلی- مثل دخاینات و کار کشاورزی) همین طور است که فرمودید. به‌هرحال صدها از این مؤسسات هست که باید به آنها توجه شود و آنها را ادغام کرد و از کارهای زیادی صرف‌نظر کرد. در قسمت ازدیاد درآمد قریب ۱۰ سال است که در کشور ما صحبت از این است که تمام مقامات می‌دانند، موضوع سیاح و توریست بعد از جنگ دوم، یکی از منابع عوائد بسیار قابل توجه بعضی از ممالک شده است (معتمدی- کاملاً صحیح است) کما این که اینجا از یکی دو مملکت اسم بردند که درآمد توریستی آنها بیش از درآمد نفت ما است. البته این کار یک سال و دو سال نیست، این را من هم تشخیص می‌دهم ولی با بحثی که در رویه کلی دولت خواهم

کرد جناب آقای نخستوزیر احساس می‌شود پیشرفتی که مقدور بوده است در این ده سال بشود در امر توریستی نشده، ۸ سالش به شما ارتباط ندارد ولی در این دو سال هم آنچنان که باید به این منبع عایدی توجه نشده ولی به منبع عایدی ممالک دیگر از مملکت ما به آنجا توجه شده به مناسبت جلب توریست و ارتباط شرکت بیمه با وزارت دارایی و یادآوری از سوءجریاناتی که در دستگاههای مستقل وابسته به دولت هست یادی از هتل شاه‌عباس در اصفهان می‌کنم، یک نمودار کامل از بیبندوباری، از بینظمی، از حیف‌ومیل مال مردم از خودمختاری مامورین بدون دلسوزی در این دستگاههای وابسته به دولت نمونهاش این هتل شاهعباس کبیر است (صحیح است). جناب آقای نخست‌وزیر در قسمتهایی که مستقیماً هیچگونه تقصیری ندارید و دولت شما در آن مؤثر نبوده چرا برای روشن شدن مردم و جلب اعتماد مردم پردهها را بالا نمی‌زنید ببینید این کسانی که در ساختن یک هتلی از در و دستگیره و زمین و زمان ما فقط پول فرستادیم به خارج اسمش را گذاشته‌ایم برای کسانی که به سیاحت می‌آیند مگر می‌آیند سیاحت مصنوعات مملکت خودشان را بکنند؟ در این هتل چند میلیون خرج شده این پول کیست؟ و چه مدت راکد مانده؟ چرا وقتی که شروع کردید تمامش نمی‌کنید؟ این نمونهای است از کار این دستگاههای وابسته به دولت، من نمیدانم جناب آقای قوام‌صدری صلاحیت شنیدن و گفتن این مطلب را به آقای وزیر دارایی دارند یا نه چون مشکوک هستم که خود وزیر دارایی به انجام آنچه که می‌گویند قادر باشند و آن کنترل دو درصدها و سه درصدها و هفت درصدها است، هر مؤسسهای یک آپاندیسی دارد (یک نفر از نمایندگان - باید عملش کرد) احسنت باید عمل کرد، تصور نکنید وقتی من گوش شما را درد می‌آورم و فریاد می‌کشم این مؤسسات وابسته باید نظمی پیدا کنند و چرا نظم پیدا نمی‌کنند، اگر وزیر مربوطه بخواهد نظم پیدا می‌کند، این غیرمستقیم خودش یک دستگاه سرچشمه برای خرج بیحساب خود آقای وزیر هم هست، هر کدام از این مؤسسات با یک تبصره صدی دو از درآمد فلان قسمت در ختیار وزیر گذاشته می‌شود، صدی هفت از درآمد گمرک به اختیار فلان کس گذاشته می‌شود، جناب آقای نخست‌وزیر در کمیسیون‌ها در این مورد زیاد صحبت شد و همکاران شما در حزب ایران نوین که شاید از خود من هم در رسیدگی به دخل و خرج مملکت علاقه‌مندتر باشند و خیلی به صرفهجویی مثل خود شما معتقد باشند، از وزرای شما خواستند و گفتند ما به شما اعتماد کردیم ولی لااقل برای اطلاع ما این صورتها را بیاورید و مطمئن باشید نیاوردند چون دیدند ارقام پاداش و هزینه سفر و هزینه سفره و تمام اینها برای من و این محترمین که اینجا چپ و راست نشستهاند هیچ فرق نمی‌کند همه دلسوزی به حال ملت دارند (صحیح است). جنابعالی چون ضمن خصایل مختلف در زندگی خصوصی هم آدم سادهای هستید و برخلاف خیلی از مامورین دولت که به تجمل‌پرستی عادت دارند از خارج هنوز جنسی وارد نکردهاید ولی اگر وارد می‌کردید، مثلاً یک جفت کفش طبی پشت جواز ترخیص گمرکی میدیدید ده دوازده قلم ۵% و ۱۲% و ۱۴% و ۱۶% نوشته شده که البته از واردکننده وصول می‌کنند و دهنده مطلع نیست که چرا می‌دهد، از گیرنده هم اگر سؤال بکنید گاهی اوقات آن قدر ماشینی عادت کرده بنویسد که مثل بچهای که یواش از او بپرسند هفت هشت تا چند تا می‌شود نمی‌تواند بگوید، باید تند پرسید هفت هشتا تا بگوید ۵۶ تا ولی جناب آقای نخست‌وزیر، یک روز یک کمیسیونی مامور بفرمایید مثل دکتر یگانه تیزهوش و تیزبین (صحیح است) اگر توانستند آنچه که در این برگهای سبز نوشته شده بخوانند؟ چون اغلب خط مامورین دولت را نمی‌توان خواند (دکتر جعفری- یعنی خطشان را نمی‌خوانند؟) جناب نخست‌وزیر ترجمه فرمودند که خط‌شان را نمی‌خوانند یعنی فرمانشان را نمی‌شنوند و گوش نمی‌دهند ولی به‌هرحال آنچه می‌نویسند قابل قرائت نیست، ببینید این درآمدها به چه خرجهایی می‌رسد، حضرتعالی و بنده می‌خندیم برای این که هر دو در یک راه فکر کنیم ولیکن اگر ببینید مال این گداهای توی خیابان، مال این صغاری که سرپرست ندارند، مال این ملتی که امروز از هر دینارش برای تکمیل پیشرفتهایش باید استفاده شود، از این چند درصدها چقدر لوطی‌خور می‌شود و با چه بیحسابیها خرج می‌شود. یکی از مؤسسات بسیار مهم و بزرگ مملکت ما چه از نظر هدف مقدسی که باید در پیش داشته باشد و چه از لحاظ میزان درآمد و چه

از لحاظ وظایف بزرگی که باید روز به روز در تمام طبقات ملت تعمیم داده بشود، عبارت از بیمه‌های اجتماعی است، در مورد بیمه‌های اجتماعی و نقصش موقعی که به کار وزارت کار رسیدیم عرایضی خواهم کرد، ولی نمی‌دانم دور کردن عملیات بیمه‌های اجتماعی و نحوه طرح اینها در مجلس چرا هرسال بدتر و سطحی‌تر می‌شود؟ سال قبل لااقل برای اطلاع ضمن بودجه بود گویا من به حق یا به خبط در پشت تریبون راجع به ساختمان لوکس‏ آنجا که صحبت کردم، دیگر مصلحت ندیدند که اصلاً به اطلاع مجلسیان برسانند. بنده هم هیچ‌چی ولی این نمایندگان محترم کارگر که طبعاً دلسوزی‌شان نسبت به کارگران بیش از بنده باید باشد، خوشوقت‌تر می‌شوند که در این مطالب مطالعاتی بکنند. نظر شما هم همین است، شاید یک روزی ضمن سئوالی که حضرتعالی از وزیر مربوطه یا مسئول مربوطه بفرمایید دو سطر قانون برای شما می‌آورد که طبق این قانون بیمه‌های اجتماعی مشمول این نیست، شامل این هست و چه و چه و چه، بنده حرف خلاف قانون منظورم نیست جناب آقای نخست‌وزیر ولی یک اصل کلی را همه با هم معتقدیم، آنچه به هر عنوان اعم از عوارض و مالیات و چه و چه از ملت گرفته می‌شود، باید نمایندگان ملت در نحوه خرج آن مطلع و عنداللزوم نظارت داشته باشند. اگر این اصل کلی را در نظر بگیرید، آن وقت توجه می‌فرمایید مواد و تبصره‌هایی که ما برای تسریع و سرعت کار در اختیار مجریان گذاشتیم، شاید وسیله سوء‌استفاده آنها قرار بگیرد. بنده این مسایل را تنها از جنبه صرفه‌جویی و حفظ عواید شما صحبت نمی‌کنم، مطلب بسیار بسیار مهم‌تر از این موضوع مورد نظر بنده است. مطلبی است که هر پیشرفتی در کشور منتهی به این موضوع است و آن اعتماد و ایمان ملت به مجریان قانون به دستگاه دولت است (صحیح است). این ولخرجی‌ها، این بی‌نظمی‌ها که‌ای بسا دور از چشم شما و برخلاف میل شما انجام می‌گیرد، بر مردم روشن نیست که طبق کدام تبصره و کدام ماده و کدام اساسنامه و کدام اختیارات هیئت مدیره صورت می‌گیرد. زارعی که در پشت تراکتورش است وقتی که یک قطعه از تراکتورش خراب شده به وزارت کشاورزی مراجعه کرده گفته‌اند امسال بودجه برای تعمیرگاه نداریم، سال دیگر برای شما یک تعمیرگاه درست می‌کنیم ولی می‌بینید در این راه یک ولخرجی‌های زاید، یک تبذیر مال ملت می‌شود دیگر نمی‌داند این مربوط به هتل شاه عباس است یا مربوط به شرکت بیمه است یا مربوط به معاملات خارجی یا وزارت دارایی است (صحیح است). فوراً می‌گوید مالیات را از من گرفتند، برای من کارگاه و تعمیرگاه تراکتور درست نمی‌کنند اما برای خودشان اتومبیل ¬آخرین‌سیستم لوکس می‌خرند (احسنت). این است که آقای نخست‌وزیر، از لحاظ جلب اعتماد و اطمینان مردم با دقت کامل در نحوه خرج، باید نحوه خرج‌ها را رسیدگی کنند (احسنت). ما مدتی در اینجا صحبت می‌کنیم از این که مالیات اشخاص را چرا نمی‌گیرید؟ از لحاظ روانشناسی اگر در این موضوع وارد بشویم می‌بینیم همه تقصیر با مردم نیست، مردمی که شما وقتی وارد جماعتی می‌شوید می‌گویید برای سلامتی شاهنشاه برای سلامتی رهبر ملت بیایید مجلس دعا تشکیل بدهیم مالش که سهل است، جانش را هم حاضر است بگذارد، پس معلوم می‌شود که مملکتش و رهبر مملکتش را دوست دارد (صحیح است). اگر بداند این مالیاتی را که می‌دهد برای آبادانی مملکتش صرف می‌شود، مالیاتش را به موقع خواهد داد ولیکن شما یک یک وزارتخانه‌های‌تان را تا بیخ خرخره فشار می‌دهید که اگر یک کمی بیشتر فشار بدهید خفه می‌شود و نمی‌تواند وظایفش را انجام بدهد اما دستگاه‌های دیگرتان آن قدر تبذیر می‌کنند که این که مالیات‌دهنده می‌دهد چون می‌بیند به مصارف واقعی نمی‌رسد، آن وقت شما هم باشید حاضر نیستید مالیات بدهید. اساساً اگر خوب تجزیه و تحلیل بکنید خودش با این ترتیب اگر مالیات بدهد شرکت در جرم می‌کند. این مطالبی بود که در مورد وزارت دارایی به مصداق همان بمبو یا بامبو که گفتم، بنده بی‌نظم و ترتیب از هر گلستان گلی عنوان کردم. دوست بنده گفت عیبش را می‌گویی حسنش را هم بگو، دکتر آموزگار اینجا نیست از گله دوستانه‌ای که از ایشان دارم می‌گذرم با سوابق دوستی ممتد و مسایلی که راجع به مملکت صحبت می‌کردیم، پس از همکاری با حزب ایران نوین گویا یا سیاست حزبی است یا گله متقابل دوستانه که چرا من در راه ایشان نیستم، دیگر همدیگر را نمی‌بینیم که این مطالب را خصوصی به ایشان بگویم تا دیگر اینجا وقت را نگیرد اما من از چند جهت از ایشان تقدیر می‌کنم. دکتر آموزگار برخلاف خیلی از وزرای دیگر وقتی که به وزارت دارایی رفت فکر نکرد که دهی است تازه خریده و اگر بخواهد

میراب را عوض می‌کند و باغبان را عوض می‌کند و هرکاری خواست می‌تواند بکند ولی در آنجا به تشکیلاتی که شما داده بودید به احترام شما دست نزد. این اساس باید در مملکت باقی بماند. کارها به فرد مربوط نیست، به مملکت مربوط است. اگر روزی بنده سر کار رفتم پسردایی و برادر و نوه و عمو و هم‌شاگردی و رفیق خودم را آوردم سر کار گذاشتم، این خدمتگزاری نیست. این کار را دکتر آموزگار نکرد و برای خودش آن قدر شخصیت قائل شد که اگر من بتوانم باید دستگاه موجود را اداره کنم و اگر نتوانم چون سابق در وزارت امور خارجه بودم، رفیق وزارت خارجه‌ام را بیاورم اینجا، این کار را نکرد و این یک احترامی است که در وهله اول به مرئوسین سابق و قبلی شما و مامورین وزارت دارایی گذاشت و این احترام متقابلی تولید می‌کند. من باز اگر کارهایی که در رادیو می‌شنوم که مملکت‌مان پیشرفت می‌کند و اقداماتی که در وزارت دارایی شده، همان قدری که همکاران حزب ایران نوین شما ممنون هستند، من هم از شما ممنون هستم، این مملکت ماست (احسنت). باز هم از ایشان از یک سبب دیگر تشکر می‌کنم و امیدوارم سرمشق دیگران باشد و آن این است که به حرف و مصاحبه و جاروجنجال نپرداخته، باید نتیجه کار معلوم شود. این خصلت خوبی است است ولی امیدوارم مطالبی که در اینجا عرض می‌کنم خود جنابعالی یا مقامات وزارت دارایی بیایند یک روز و بگویند رامبد سه ساعت سر مجلسیان را درد آورد و ما به ازای آن این مؤسسات را به این شکل اصلاح کردیم و جلو این خرج‌ها را گرفتیم و این درآمدها را درآوردیم، نه این که از اینجا که تشریف ببرید برخلاف آنچه که در گذشته شنیدیم صداهای تلفنی دربیاید که آقای نیری فلان حرف را برای این گفت که پسرعمویش در فلان دستگاه کار می‌کرد و دیروز منتظر خدمتش کردند و بعد معلوم می‌شود که آقای نیری اصلاً پسرعمو نداشتند یا تلفن بکند آقای مهندس ارفع که از جنگلبانی فلان تذکر را داد به این جهت بوده که وقتی خودش در جنگلبانی بوده است فلان هزینه سفرش پرداخت نشده بود و بعد که تحقیق کنند ببینند آقای مهندس ارفع هرگز سفر نرفته، بنابراین حرف‌هایی که در اینجا از طرف وکلا گفته می‌شود جز توفیق شما و بهبود وضع مملکت از آنچه که خوب شده خوب‌تر بشود، چیزی دیگری نیست (معتمدی- کاملاً صحیح است). آقای وزیر اقتصاد که من اسم وزارت اقتصاد را پیش خودم گذاشتم دریای اقتصاد تشریف ندارند، خوشبختانه معاون‌شان تشریف دارند. به مناسبت رشد اقتصادی که نصیب ملت و مملکت ایران شده و به مناسبت ثبات اقتصادی که در مملکت ما هست و متأسفانه در دولت شما و دولت قبلی که شما شرکت داشتید به عقیده من یک کمی داشت درش خدشه وارد می‌شد و این بر اثر ۱۰- ۱۲ سال این رشد بالا آمده، نه فقط مربوط به شما باشد. بنده یک‌بار از طرف ملت ایران در این مورد هم از رهبر ملت سپاسگزاری دارم (احسنت). از تمام کارکنانی که در گذشته و در دولت شما در اجرای این¬ کارها سهیم بودند تشکر می‌کنم (دکتر شفیع‌امین- خیلی زحمت کشیدند). اما جناب آقای نخست‌وزیر هر ملت بنا به سازمان‌هایی که عادت کرده تا اصلاح نشود تغییر رویه نمی‌دهد، هر یک اصولی را پیروی می‌کنند. من در مورد مراجعه کردن مراجعین به مقامات یا وزارتخانه‌ها مطالبی دارم که به موقع عرض می‌کنم اما در حال حاضر تا موقعی که اصلاح نشده شاید جزو برنامه‌های خود شما باشد بخواهید اصلاح بکنید من نمی‌دانم، فعلاً این است در یک مملکتی که تمام کارها از کوچک‌ترین عضو که شروع می‌شود مثل یک مخروط که از پایین به بالا می‌رود، تمام جمله به عرض می‌رسد، دستور فرمایید، پرونده‌ها همین‌طور بالا برود تا به مقام وزارت برسد، هیچ تصمیمی رویش گرفته نمی‌شود. من می‌خواهم ببینم یک وزیر صنایع مملکتی که در راه صنعتی شدن قدم‌هایی برداشته و خیلی برنامه‌های بزرگی هم در پیش دارد، بازرگانی مملکتی که برنامه‌های بزرگی برای کم کردن واردات و زیاد کردن صادراتش دارد، نصب کارخانه ذوب‌آهن که بزرگ‌ترین آرزوهای ملت ایران بود و موجب سپاسگزاری ملت ایران نسبت به رهبر ملت شده در پیش دارد، کار گمرکی که متجاوز از هزار میلیون تومان درآمد مملکت شما را تشکیل می‌دهد، کار معادن که‏ می‌گویند مملکت ایران یکی از بزرگ‌ترین ممالکی است که از لحاظ منابع زیرزمینی غنی است، کار بندر که به دریای آزاد راه داریم از افتخارات ماست و باید بنادرمان را همان طور که پیشرفت کرده آن را تجدیدبنا بکنیم، اینها هر کدام یک وزارتخانه می‌خواهد. آقای هویدا، بله، وقتی من

سی ¬و یک ساله را شما می‌گذارید وزیر، دیگری این هویدای سی ¬و دو ساله که شخصیتی داشته باشد و سوابقی داشته باشد که بتواند قسمتی از وزارتخانه‌ها را اداره می‌کند نمی‌آید زیردست من کار کند، شما ناچارید که برای تمام این مسایل اشخاص جوان‌تر یا جدیدتر یا کوچک‌تر از من را بگذارید. اگر که آقای هویدا بعد از پست نخست‌وزیری برمی‌گشتند به وزارت اقتصاد همان طور که در خیلی از ممالک هست، آن وقت من به تشکیلات وزارت اقتصاد ایمان می‌آوردم می‌گفتم برای ادغام همان چیزی که من عرض کردم کم شدن خرج‌ها، شما این سازمان‌ها را جمع کردید در یک جا که بتوانند موازنه قیمت‌ها را در بنادر و گمرک و چه و چه در دست بگیرند، آن وقت می‌توانست آقای عالیخانی هم همان طوری که حالا با شما کار می‌کند، با این هوش، با این سواد، با این توانایی که از خود نشان دادند، بیایند قسمت بازرگانی شما را در دست بگیرند، ولی در وضع فعلی دوست عزیز ما که وقتی پشت تریبون می‌آیند همه به سواد ایشان احترام می‌گذاریم، ولی وقتی مجسم می‌کنم آن دریای اقتصاد که ایشان باید اداره کنند و این مراجعات لایتناهی که مردم دارند چه صورتی در آنجا پیدا می‌کند نمی‌توانم قبول کنم (صحیح است- احسنت) (مهندس کمانگر- خوب هم اداره می‌شود). معلوم می‌شود که شما هم مثل من به وزارت اقتصاد مراجعه نداشته‌اید، استدعا می‌کنم شوخی را کنار بگذاریم. صاحبان صنایع را می‌شناسم که یک‌سال است کارشان را به هرکی مراجعه می‌کنند می‌گویند خود آقای وزیر تصمیم بگیرد، وزیر بیچاره مگر در سال بیشتر از ۳۶۵ روز وقت دارد، مگر می‌شود وزیر را دید؟ ایرادی به وزیر نیست، ایرادی به بعضی تشکیلات ما است. اگر یک روزی در رویه دولت آنچه را که عرض خواهم کرد شما موفق شوید برخلاف رویه گذشته که تمام اختیارات و مسئولیت با وزیر است، به یک معاون دایره اجازه دادید، مسئولیتی دادید که تصمیم بگیرد، ببرد، قطع کند، آن وقت تشکیلات فعلی وزارت اقتصاد شاید صحیح باشد. می‌گوییم که آقای عالیخانی یک ژنی است و کار وزارت اقتصاد را از افکارش اداره می‌کند ولی تا وقتی که برای گرفتن خرج سفر چهار سال قبل بنده می‌بینم که در اتاق نخست‌وزیری شخص بازنشسته‌ای نشسته که یک ساعت وقت نخست‌وزیر را می‌گیرد و استدعا می‌کند دستور بدهند و این رویه است که دولت‌ها برای ملت اتخاذ کرده‌اند، شما چه جوری می‌خواهید یک وزیر اقتصاد در تمام شئونی که عرض کردم اداره می‌کند بتواند رسیدگی کند؟ (یک نفر از نمایندگان- یک نفر قادر نیست). تشکر می‌کنم بنده ایراد نمی‌گیرم بر این که ایشان از مسکو می‌آیند به لندن می‌روند، از لندن می‌آیند به ژاپن می‌روند، جزو وظایف‌شان است، کارشان است، خستگی سفر را هم تحمل می‌کنند، تشکر می‌کنم، قطعاً هم این کاری است که به ایشان مربوط است ولی این مدتی که در روزنامه‌ها ما غیبت ایشان را می‌خوانیم، با آن وریه‌ای که عرض کردم در ایران هست که تا کلمه به عرض برسد، به روی پرونده‌ها نرود بالا و وزیر بعد از دوماه ننویسد که مذاکره بشود یا طبق مقررات اقدام شود بیاید پایین، جناب آقای نخست‌وزیر، این دریا در چه حالی باقی می‌ماند؟ (میری- در حال تلاطم) (معتمدی- در حال وقفه). ما در این کار آثاری می‌بینیم، پیشرفت‌های اقتصاد مملکت را تعریف کردیم باز هم تعظیم می‌کنیم ولی به وزارت اقتصاد فعلی ما زیاد ارتباط ندارد، عرض کردم اگر آن چیزی که رهبر مملکت خواسته بود آن چنان انجام گرفته بود، باید دو برابر این مملکت جلو رفته باشد (صحیح است). نمونه به شما می‌دهم، چون بنده، تصادفاً یک ترتیبی است که هنوز جزو خبط است، جزو نقص است ولی چون پیش نیامده و موکلین کاسب و تاجر و صنعتگری نداشتم، در عمرم پایم را به وزارت اقتصاد نگذاشته‌ام تا تابلویش را ببینم و درست اسمش را برای شما بگویم‏ ولی در همه ممالک یک اداره‌ای به اسم اداره تثبیت قیمت‌ها هست، خاطرم هست این اداره در امریکا در زمان جنگ روی احتیاجی که داشتند که کارها را کنترل کنند، یکی از قادرترین ادارات بود. ما در جنگ با خارجی نیستیم آقای نخست‌وزیر، با جنگ داخلی هم نیستیم ولی برای سرعت پیشرفت‌مان احتیاج به یک چنین فعالیتی داریم. من سئوال می‌کنم کدام یک از نمایندگان محترم آثار کارهای اداره تثبیت قیمت‌ها را در این مملکت احساس کرده-اید؟ نکرده‌اید تقصیر ندارید، نبوده که احساس بکنید. ضمن این که درباره این مطلب با یکی از دوستان صحبت می‌کردم گفتند اداره تثبیت قیمت‌ها تبدیل شده به اداره

تشخیص قیمت‌ها. علتش را عرض می‌کنم یعنی چه، یعنی یکی از همان سازمان‌های وابسته کذا و کذا وقتی خواستند پرونده‌های‌شان را تکمیل کنند که اگر روزی بازپرس دیوان کیفر پرسید که شما چرا این ساعت ۱۰ تومانی را ۲۰ تومان خریدید، بگویند ما با وزارت اقتصاد و اداره تثبیت قیمت‌ها مکاتبه کردیم (البته قسمتی که خودمان هم پشت سرش رفتیم و مامور مربوطه را وادار کردیم که قیمت را این طور بنویسد دیگر در پرونده نیست). آنها به ما گفتند که این ساعت با این مشخصات قیمتش از این جهت ۲۰ تومان است که انحنای این قسمتش با سایر ساعت‌ها فرق دارد و قابل مقایسه با آنها نیست، یعنی به لفظ بهتر بگویم ارزیابی کالاهایی که دستگاه‌ها می‌خواهند بدون رعایت مقررات بخرند، تجویزش با اداره تثبیت وزارت اقتصاد است، نه آن تثبیت قیمتی که شما و من و ملت ایران و بالای همه ما شاهنشاه ما انتظار دارند که مردم جنس را به قیمت واقعی بخرند و از گرانفروش و کسی که به صورت نامشروع دارد مردم را می‌چاپد جلوگیری کنند. آن کار در دستگاه وزارت اقتصاد شما انجام نمی‌گیرد (معتمدی- تأسف‌آور است). جناب آقای خسروانی، شما وزیر کار هستید و یقین دارم بیش از همه ما در فکر کار و کارگر هستید، من مطلبی به مصرف کارگرانی که شما وزارت کارشان را اداره می‌کنید عرض می‌کنم. به منظور حفظ موازنه بازار، زیاد نشدن یک کالا زیادتر از مصرف، کم نشدن یک کالا که موجب زیاد شدن قیمت شود، ما حق می‌دهیم به وزارت اقتصاد که سهمیه را در دست خودش نگهدارد، عنداللزوم سود بازرگانی را زیاد بکند، عنداللزوم کم بکند، اینجا بنده یک جمله می‌گویم و می‌گذرم، هیچ سوءنظری هم ندارم. جناب آقای نخست‌وزیر، هرچه هم که شما پشت این تریبون بفرمایید می‌دانم ولی وقتی من و شما از پشت این میز رفتیم، با من هم‌عقیده‌اید. این اختیاری که برای استفاده مردم در اختیار وزارت اقتصاد قرار گرفته که عنداللزوم سهمیه را زیاد و کم بکند، سود بازرگانی را زیاد و کم بکند تا کارگر، آقای خسروانی، جنس را ارزان بخرد، موجب و مورد سوء‌استفاده دستگاه وزارت اقتصاد شما است، یعنی آنجا که خواسته زیاد می‌کند برای استفاده اشخاص معینی، آنجایی هم که خواسته کم می‌کند باز برای استفاده اشخاص معینی. حالا ببینید این پیشرفت‌های اقتصادی که نصیب ملت ایران شده اگر این معایب را نداشت، چقدر بیشتر شده بود. برای رفع خستگی یادداشتی رسیده، توی یک شوخی نیست که یک حقیقتی نهفته نباشد، به بنده نوشته خواهش می‌کنم پیشنهاد بفرمایید جناب آقای نخست‌وزیر موافقت کنند نام اداره تثبیت قیمت‌ها به اداره ترفیع قیمت‌ها تبدیل شود (مبارک است) (معتمدی- احتیاجی به تغییر نام نیست همین‌طور هست). منظور این است که کار با عمل یکسان شود. آقای وزیر دارایی تشریف نداشتند، در مورد وزارتخانه شما اشاره‌ای به معافیت‌های گمرکی شد، ممکن است من اشتباه بکنم ولی همان طوری که خود جناب آقای نخست‌وزیر در بیانات‌شان فرمودند، تزهای اقتصادی هرکدام را انسان می‌خواند از ابتدا تا آخر به نظر می‌رسد که نتایج مثبتی دارد. نظر بنده هم بر این است که گمرکات در مملکت ما بیشتر از آن چیزی که از لحاظ حفظ توازن مصنوعات داخلی و خارجی اهمیت دارد، موضوع درآمدش مهم است. بیش از هزار میلیون تومان درآمد گمرک است و وزارت درآمد، وزارت دارایی است. قاعدتاً من خیال می‌کنم اداره گمرک باید تابع وزارت دارایی باشد. به همین مناسبت در جهت وزارتخانه شما اشاراتی شد که حالا تکمیل می‌کنم. در قسمت وزارت اقتصاد دو نکته بود اگر این کار انجام گرفته یا خواهد گرفت جزو وزارت دارایی شد، توجه داشته باشید معافیت‌های گمرکی به موجب‏ بی‌اطلاعی دولت از خرج واقعی دستگاه‌ها، از کمک واقعی که به آن دستگاه‌ها می‌شود و نتیجتاً آمار غلط شما را در اتخاذ تصمیم صحیح عاجز خواهد کرد. قسمت دوم معافیت گمرکی یکی از وسایلی است که قاچاق را ترویج می‌کند. عرض کردم: صد نقش برانگیزم با جانش درآمیزم، چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم، وقتی یکی از فرمایشات شاهنشاه را نقشه شاهنشاه را می‌بینم تمام طرح‌های خودم را در آتش می‌اندازم. جناب آقای نخست‌وزیر و آقای وزیر دارایی این که برای شما می‌خوانم فرمانی است که رئیس و صاحب باغ دستور داده و شما باغبان و من هم سرنشین باغ باید عمل کنیم «مدتی پیش گفته بودم معافیت‌های گمرکی را موقوف کنید» (یک نفر از نمایندگان- موقوف شد). در لایحه‌ای که شما دفاع می‌کردید تعمد داشتید توسعه داده بشود، این حرف من است نه فرمایش شاهنشاه می‌فرمایند «تا ارقام درآمد و هزینه مملکت درست مشخص نشود، هیچ دستگاهی نباید بدون پرداخت حقوق گمرکی حق

وارد کردن جنس داشته باشد» صحبت من نیست که حضرتعالی بفرمایید رامبد وارد است یا وارد نیست، صحبت مقامی است که ادعای من و به تصدیق تمام ملت ایران مطلع‌ترین فرد و شخصیت است در کلیه امور مملکت (صحیح است). اینجا می‌فرمایند هیچ دستگاهی، لغت هیچ که فرانسه نیست بعضی‌ها نفهمند، هیچ دستگاهی یعنی استثنا ندارد، نباید بدون پرداخت حقوق گمرکی حق وارد کردن جنسی داشته باشد. اگر همین کمکی که به یکی از وزارتخانه‌ها می‌شود معادل آن در بودجه آن وزارتخانه پیش‌بینی نمایید که حقوق گمرکی را از بودجه خود بپردازد، هرچند این عمل از لحاظ خزانه دولت ظاهراً تفاوتی ندارد، ملاحظه بفرمایید که فرمایشات‌شان را بعد از چه کسب اطلاعات دقیقی می‌فرمایند، هرچند این عمل از لحاظ خزانه دولت ظاهراً تفاوتی ندارد ولی از خیلی مفاسد، می‌بینید فرمایش ایشان چه جور همیشه با خواسته ملت تطبیق دارد ولی از خیلی مفاسد و زیادروی‌ها جلوگیری می‌کند (صحیح است). همکاران محترم که در حزب ایران‌نوین تشریف دارند، هم‌مسلکان عزیز و منفردین و سایر همکاران محترم، در این بودجه فعلی که مطرح است، در این متمم بودجه ما وظیفه‌ای داریم و این فرمایش را من به سهم خودم اگر میل دارید، من پیشنهاد می‌دهم شما تصویب بفرمایید تا اوامر شاهنشاه را اطاعت کرده باشیم یا شما پیشنهاد بفرمایید، ما با جان و دل تصویب می‌کنیم «در موقع تنظیم بودجه، تبصره‌ای در بودجه بگذارید که کلیه معافیت‌های گمرکی بدون استثنا لغو گردد» (احسنت). لوایح شما جناب آقای نخست‌وزیر، بدون اطلاع شما، به دستیاری معاونین کذا و کذایی که با دستگاه‌ها زدوبند دارند تنظیم می‌شود، خلاف این مورد را عمل می‌کنند. بحث گمرک را بنده کنار می‌گذارم، یک مطلبی که نمی‌دانم به وزارت اقتصاد بستگی پیدا می‌کند یا نمی‌کند می‌گویم. یکی از موضوعات جدید مملکت ما مثلاً روغن‌نباتی شاید وقتی جنابعالی گرامی‌تر از این باشد که در مورد یک محصول و مصنوع به خصوصی در اینجا صحبت بشود ولی از نقطه‌نظر این که کم‌وبیش بیست و چند میلیون ایرانی خواه‌ناخواه همه مصرف‌کننده این محصول هستند، این نکته قابل توجهی است (یک نفر از نمایندگان- تحریم بفرمایید). نه‌خیر، تا به امروز بر هیچ‌کس معلوم نشد که آیا این تبلیغی که در منافع این مواد خوراکی می‌شود صحیح است یا آن تبلیغی که دشمن‌ها یا مخالفین یا مطلعین به کار اینها می‌کنند که این مواد موادی است که برای بدن مضر است آن صحیح است؟ جناب آقای نخست‌وزیر، ما این همه در شئون مختلف پیشرفت کردیم، این همه توفیق‌ها پیدا کردیم، وزیر دارایی که پهلوی دست شما نشسته این همه ماشین‌های حساب وارد کرده که ما هم مثل مترقی-ترین ممالک برای جلوگیری از هرگونه دستبرد اشخاص در حساب‌ها توفیق‌هایی پیدا می‌کنیم، چطور شما موفق نشدید که یکی از این روغن‌نباتی‌ها را بفرستند در یک دارالتجزیه مطمئن تجزیه بکنند و اعلام رسمی بکنند که صدمه‌ای ندارد که ملت این مواد را با اطمینان خاطر مصرف کنند و یا فلان کارخانه شما برای پرکردن جیب خودش شکم بیست و چند میلیون را از موادی که باعث ازبین‌رفتن آنها است پر می‌کند، یک چیزی تعیین بفرمایید (موسوی کبیری- برنامه خواستگاری در تمام سینماها اجرا می‌شود برای تبلیغ روغن‌نباتی‏) (خنده نمایندگان). وزیر اقتصادی که بخواهد دریای اقتصاد را بگرداند، جناب آقای نخست‌وزیر از ما گله می‌کند، این از جنبه نظر مردم البته معاون دانشمند وزارت اقتصاد را که پشت تریبون بخواهد فصل ۲۴ از کتاب دوازدهم در تزهای مختلفی در این باره نوشته حفظ است و برای شما می‌خواند که تنها راه کنترل و تثبیت قیمت مواد غذایی این است که تمام این مواد استانداریزه بشود و بعد بتوانند روی آن نوع به خصوص کنترل بکنند، ما اصلاً در یک مملکت غنی مثل ایران میل نداریم که همه چیزمان کنسرو بشود. جناب آقای معاون وزارت اقتصاد از همین یکی که شده بیزارم، این قسمت را من استدعا می‌کنم روشن بفرمایید تا غذایی که هرکس می‌خورد با راحتی خیال بخورد یا اصلاً نخورد (نیری- پرونده گذشته‌شان هم رسیدگی شود) و اما مطلب دومی که از لحاظ دولت و غیرمستقیم به ملت مربوط است، بنده می‌خواستم که این وزارت اقتصاد که در این صنایع وظیفه ارشاد و کمک و تقویت و حمایت دارد تعیین بفرمایید که عواید این دستگاه‌ها روی چند درصد است اگر این عواید کم است چطور سری

جواهر در رقابت با همدیگر جایزه می‌دهند (دکتر پورهاشمی- جواهرات‌شان هم مثل روغن‌نباتی‌شان است) اگر این عواید زیاد است مالیات دولت را چطور نمی‌دهند؟ و بالاخره یک مطلب آخری، برگردیم به اداره تثبیت قیمت‌ها، در تمام ممالک سه چهار مواد هست که مورد احتیاج همه است، قند و چای است و بالاتر از همه اینها روغن و گوشت و اولی‌اش هم گندم است. شما به جای این سری جواهرها و این همه تبلیغات که واقعاً مشمئزکننده شده و دیگر دارد آبروی مملکت را می‌برد، بهتر است که قیمت‌ها را پایین بیاورید (صحیح است). به یک تلگرافی که تقدیم کردم به کمیسیون عرایض اشاره می‌کنم و موضوع روغن‌نباتی را خاتمه می‌دهم. کشت¬¬کاران گرگان به چه مناسبت به بنده تلگراف کرده‌اند نمی‌دانم، در هر صورت گفتند اطلاع رسیده که سهمیه وارد کردن مواد خام روغن‌نباتی که در همان مواد خام چه صحبت‌ها می‌شود و شما چه وظایفی در برابر ملت دارید و چه قصوری می‌کنید خودش پرونده‌های قطوری است، به‌هرحال گفتند که در این مورد توجه بکنید تا موقعی که مواد اولیه این روغن‌ها را می‌شود از مواد قابل تغذیه داخلی تهیه کرد، آن همه کثافت‌ها را از خارج وارد نکنید به عنوان معافیت گمرکی (صحیح است). مطالبی راجع به مواد غذایی شنیدید که دنباله‌اش صحبت چایی پیش می‌آید، من به اشکالات کار تا اندازه‌ای واقفم و اذعان می‌کنم جناب آقای نخست‌وزیر، جنابعالی خیر اگر کسی بود که معجزه هم می‌کرد مقدور نبود که در ظرف یک روز و دو روز تمام کارها را انجام بدهد ولی یک روزی باید شروع کرد و قدم را برداشت. من یادآوری می‌کنم اگر امکان دارد انجام بدهید، اگر امکان ندارد در فکر انجامش باشید. طبیب نیستم ولی این به همه مسلم شده که می‌گویند یکی از موجبات مرض سرطان رنگ‌های مختلفی است که به مواد غذایی زده می‌شود (صحیح است). وارد این بحث فنی و کار طبی بنده نمی‌شوم ولی آنچه که مسلم است چایی‌هایی که در تمام خانه‌ها خورده می‌شود، چایی که در وزارتخانه خودتان در نخست‌وزیری به خورد جنابعالی می‌دهند، استدعا می‌کنم توی فنجان‌های شیشه‌ای بریزید و نیم ساعت بماند آن را امتحان بفرمایید، ببینید سه کلید و چهار کلید و گرجی و داغستانی و اینها و میلیاردها سوء‌استفاده با سلامتی ملت چه می‌کنند و یک وزیری مثل سپهبد ریاحی که واقعاً در کارش مقتدر و مدیر است، چطور نتوانسته است هنوز با استفاده از امکانات نظامی‌اش جلوی قاچاق چای و این کثافت‌کاری‌ها و خیانت‌هایی که سوء‌استفاده‌چیان بعضی اوقات با ماموران شما می‌کنند بگیرد. آقای وزیر دارایی، من از جنابعالی استدعا می‌کنم که پرونده تمام واردکنندگان و تمام کسانی که در امر چای دخالت دارند نظارت بفرمایید. ما یک مملکتی هستیم شاید مبالغه نکرده باشم با یک سرعتی کار دویست سال عقب-افتادگی را در ظرف بیست سال انجام دادیم ولی هنوز دویست سال کار داریم. جناب آقای نخست‌وزیر، شما اگر تا نصف شب بنشینید و کار بکنید ولی اگر قرار باشد تاجر سوء‌استفاده‌چی در آنجا به یک طریقی دیگر از همان نوع موش‌هایی که عرض کردم، حشره‌ای که عرض کردم باشد و باید مامور سم‌پاش شما با این موش‌ها همکاری نکند، شرطش بر این است که خود سم‌پاش توی اتاق ننشیند با همدیگر فرمول درست بکنند (صحیح است). «دولت باید مراقبت کامل داشته باشد که از اجحاف و تعدی کسانی که بدون جهت نرخ‌ها را بالا می‌برند و بی‌انصافی را به حد اعلا رسانیده‌اند جلوگیری بشود». وزارت اقتصاد جناب آقای نخست‌وزیر این کار را نکرده، قسمت بعد که وظیفه وزارت اقتصاد است این است در هر قسمت که ما وارداتی داریم یا صنایعی به وجود می‌آید، عده کسبه و اصناف و صاحبان حرف که قبل از این واردات و یا قبل از این مصنوعات از این طریق اعاشه می‌کردند، فکری به حال آنها بکنید. برای این که یک نمونه کوچک آقای شیفته من میل دارم به عوض این که وقتی من اینجا می‌گویم اسم وزیر و وکیل را نبرید شما در رادیو پخش می‌کنید که رامبد گفت اسم وزیر و وکیل و مقامات مملکتی را نبرید، من به شما می‌گویم هرچقدر اسم ایران، رهبر ملت ایران و ملت ایران و شاهنشاه عزیزمان را ببرید که بالاترین مقام مملکتی هستند، مردم به جان و دل می‌خرند (صحیح است) اما از اسم من خوش‌شان نمی‌آید. شما به جای این که آن مطلب را تحریف بکنید این مطلب را بگویید رامبد، رامبد هم نگویید، یکی از وکلا حتی اقلیتش را هم نگویید، بگویید یکی از وکلا در پشت تریبون، این فرمایش شاهنشاه را خواند. بنده خیال می‌کنم بیش از تبلیغ روغن‌نباتی قو، حسن اثر خواهد کرد. در قسمت صنایع، نظر اصلی من این است که آنچه

باعث از بین بردن کاردستی کارگران می‌شود از قبیل ورود لباس دوخته و امثال آن، حتماً باید ممنوع گردد. به علاوه برای اجناسی که با محصولات کارخانه‌های جدیدالتأسیس و صنایع کوچک ما رقابت می‌کنند، باید محدویت قائل شد. در مورد صنایع داخلی، جناب آقای نخست‌وزیر، جنابعالی مدتی ماموریت‌های خارجی داشتید، مدتی هم ماموریت‌های عالی در مملکت داشتید، ناچار وقت‌تان تمام در مرکز گرفتار بود ولی بعضی از وزرای شما که در شهرستان‌ها خدماتی کرده‌اند می‌دانند که هر شهرستان و هر قسمت ایران، یک صنایع کوچک بسیار قابل توجهی دارد (صحیح است) و این صنایع است که به قومیت ما، به ملیت ما، سنن ما، موجودیت ما، یک چاشنی قشنگی می‌دهد، به اینها توجه بفرمایید. نمی‌خواهم راجع به حوزه انتخابیه خودم صحبت کنم، من باب مثال شال طالش را که می‌بافند از پارچه‌های اسکاتلندی بهتر است. در مملکت دیگر اگر چنین چیزی باشد، خیلی تقویت می‌کنند ولی در مملکت ما به این قسمت در دریای اقتصاد شما مجال توجه نیست. جناب آقای دکتر آموزگار، در قسمت زیاد شدن درآمدها، یک قسمتی راجع به جلوگیری از قاچاق صحبت شد که خیال می‌کنم آن هم به دریای اقتصاد مربوط است و یا با کسی دیگر نمی‌دانم، در همه احوال آنچه که در روزنامه‌ها می‌خوانم اگر دروغ است چرا جلوی انتشار دروغ را نمی‌گیرید؟ و اگر راست است چرا اقدامی نمی‌کنید؟ واقعاً از یک نقطه‌نظر جناب آقای نخست‌وزیر شما بهانه‌ای نمی-توانید داشته باشید، لایحه آوردید که گارد گمرک بخریم قبول کردیم، لایحه آوردید که هواپیمای گمرک تشکیل بدهید، قبول کردیم تصویب شد، لایحه آوردید که هواپیمای گمرک را بفروشیم قبول کردیم، لایحه آورید که امتیاز بدهیم قبول کردیم، بالاخره جناب آقای نخست‌وزیر این مسایل راحت و آسان انجام نمی‌گیرد، اگر مطلب ساده‌ای بود که من با متصدی مربوطه‌اش ۵ دقیقه می‌نشستیم و صحبت می‌کردیم پس این کار همت لازم دارد، اگر آنها نمی‌توانند متصدی قوی دیگری بگذارید، یک عملی بکنید. مملکتی که موفق شده یک امری مثل اصلاحات ارضی را انجام بدهد که تابه‌حال واقعاً بدون هیچ‌گونه مجامله خودتان بهتر از بنده می‌دانید که در دنیا بی‌سابقه است (صحیح است) در مملکت همجوار ما به گفته خود استالین بیش از ۱۰ میلیون نفر آدم در امر اصلاحات ارضی کشته شد آن وقت در مملکت ایران اگر بگویم خون از دماغ کسی نیامده اغراق است ولی یک میلیاردم آنچه در ممالک دیگر ناراحتی داشته در اینجا نداشته، آن وقت چطور ما نمی‌توانیم از دو نفر قاچاقچی جلوگیری کنیم؟ من با وزارت خارجه هم در مورد قاچاق بعد صحبت دارم‏. حضرتعالی وقتی لایحه آوردید که هواپیما را بفروشید برای نمونه برای این که فردا اگر رامبد هم آمد عضو یکی از وزارتخانه‌های شما شد بداند که حساب و کتابی در تصمیماتش هست، هیچ خواستید تعیین کنید به چه نقشه‌ای این هواپیما خریده شد؟ کی تصمیم‌گیرنده بود یا چه عملی انجام شده و چرا حالا می‌فروشند؟ وقتی معلوم شد که فلانی که خرج بی‌مصرف کرده، لااقل بنویسید که از ترفیع او جلوگیری شود اما این حساب‌ها نیست. یک قسمت دیگر در موضوع وزارت اقتصاد موضوع بنادر است. موجب افتخار دیگر برای هر ایرانی است وقتی می‌رود و پیشرفت‌هایی که در ساختمان بنادری مثل بندر خارک را در جنوب می‌بیند (صحیح است). بالاخره هر سازمانی که مشغول این کار است ما از دولت که مجری اوامر شاهنشاه بوده تشکر می‌کنیم ولی این کار پایان نیافته، ما در وصایای سیاست‌های ممالک دیگر می‌خوانیم آرزویشان دست یافتن به دریای آزاد است، یک دسترسی به دریای آزاد بیشتر از هرگونه مسایل مهمی مورد توجه تمام ممالک دنیاست. می‌دانیم که دسترسی به دریای آزاد موجب چه مزایا، چه محاسن و چه ثروت‌هایی خواهد بود، من استدعا می‌کنم توجهی که به جنوب می‌شود موجب تشکر است توسعه بدهند، تقویت کنند و استمرار داشته باشد و از همین حالا از دست‌هایی مثل روغن و چای حسن و حسین و اینهایی که در موارد عجیب و غریب وارد می‌شود جلوگیری کنند. ممکن است نظرات من صحیح نباشد از نظر تز اقتصادی شما ولی چون من روی صحبت اولیه‌ای که عرض کردم برای این که با وضع فعلی پیشرفت‌های اقتصادی که نصیب مملکت ما شده و انشاءالله در پیش است،

سازمان فعلی وزارت اقتصاد قادر به انجام همه‌اش نخواهد بود. شاید مطلب ذوب‌آهن یک تشکیلات بزرگ و مهمی پیدا کند بنابراین مثل اکثر نقاط دنیا بنادر قاعدتاً مثل جاده‌ها، مثل راه‌آهن باید در اختیار وزارت راه باشد، ممکن است این دو وزارتخانه یک اداراتی داشته باشند که با هم تماس داشته باشند ولی بندر در وزارت اقتصاد آن چنان که در وزارت راه باید رسیدگی بشود نمی‌شود. به مصداق یک نفر برای همه و همه برای یک نفر، فرد فرد افراد ایران حاضرند برای مملکت و ملت ایران همه‌گونه فعالیت کنند ولی تمام ملت ایران هم باید برای احقاق حق یک فرد متحد باشند، باید توجه کنند که از آنچه که به کارگران بنادر جنوب می‌گذرد و شکایت و رسیدگی به کار آنها به آقای شاخویی می‌رسد، امیدوارم جناب آقای نخست‌وزیر توجه فرموده باشند، در وضعیت استخدام و اخراج کارگران در بنادر جنوب خیلی سوءجریان هست، بنده استدعای توجه دارم (پاینده- خیلی بی‌انصافی در مورد کارگران می‌کنند). این حرف را بنده نمی‌زنم، این حرف کسانی است که از نزدیک مطلعند، من فقط نامه شکواییه آنها را به کمیسیون عرایض فرستادم. عمران بنادر و توجهی که دولت به نوار مرزی دارد باید توسعه بدهد. من از اقدامات شایان تجلیل که خواهر والاگهر شاهنشاه ما، والاحضرت شمس پهلوی در اقدامات عمرانی جنوب کرده‌اند سپاسگزارم (احسنت) و هر سازمانی هرچه که بتواند به مرز ما، به نوار مرزی ما کمک بکند، وظیفه وطن‌خواهی خودش را انجام داده است (احسنت). اگر صحبت درباره وزارت اقتصاد زیاد می‌شود عرض کردم من تقصیری ندارم چون دریای اقتصاد است، من هم مثل همه همکاران و تمام افراد ملت ایران از دیدن نمایشگاه صنعتی خودمان به خودم بالیدم و خوشوقت شدم و متوجه شدم که صنایع ما هم دوش به دوش سایر پیشرفت‌ها، پیشرفت می‌کند ولی جناب آقای نخست‌وزیر، اگر صد مرتبه این جمله در اینجا تکرار بشود که هرچه هست برای مردم است جا دارد، اگر سیاست صنعتی ما در راهی برود که مصرف‌کننده احساس بکند علاوه بر این که مصنوع کارخانه‌جات خودش را مصرف می‌کند، ارزان‌تر و بهتر به دستش می‌رسد، آن درست است. البته توسعه صنایع‏ یک قسمتی از خروج ارز ما جلوگیری می‌کند ولی جلوی چشم ما را نمی‌گیرد که در ابتدای خرید این کارخانه یک مقدار زیادی دولت به صاحبان این کارخانه‌ها کمک می‌کند و ارز می‌دهد که این کارخانه‌ها را وارد کنند. بنابراین شما توجه بفرمایید که تنها ثروتمند شدن صاحب کارخانه و تبلیغات دروغ کردن که از لحاظ کیفیت مشابه بهترین جنس دنیا است و امثال این مسایل منظور نظر رهبر مملکت نبوده، بلکه باید خریدار و مصرف‌کننده اذعان بکند. بر اثر کمکی که دولت به صاحبان صنایع کرده، هدایت و ارشادی که دولت کرده، نتیجه این شده است که هم کارگر ایرانی کار کرده و هم جنسی که به دست آمده و حالا گمرک و سود بازرگانی نمی‌دهند و این همه از مزایای دولت برخوردار می‌شوند، ارزان‌تر به دستش می‌رسد والا اگر قرار باشد یک جنسی به ایران بیاید ارزان‌تر و بهتر به دست ایرانی برسد، در مقابلش هم یک صادراتی داشته باشیم که پایاپای بشود، بهتر از این است که ما یک کارخانه‌ای بخریم و جنسش را چند برابر به مردم بدهیم. من یک مثالی برای شما می‌زنم تا موقعی که حضرتعالی با همان رویه متانت خودتان به متصدیان و وزیر و معاونین دستور ندهید که با کمال صفا و یگانگی حقایق را به مجلس روشن بکنند، همیشه این معماها تجدید می‌شود. من موضوع اتومبیل‌های ساخت ایران را عنوان می‌کنم. اینجا صحبت شد، آمدند یک مقداری از محاسن توسعه صنعت صحبت کردند، بنده در این ردیف حاضرم برای شما هشت ساعت صحبت بکنم ولی این مطلب مطرح نیست. کارخانه‌جات اتومبیل‌سازی ما اسباب کمال افتخار ما است و کمال تشکر از کسانی است که در این توسعه قدم برداشتند و همکاری کرده‌اند ولی یک حسابی هم دارد. بابت یک گل سرخ که دیگر حضرتعالی حاضر نیستید تمام زندگیتان را بدهید. قیمت اتومبیل در اروپا یا امریکا با توجه به اجرت کارگر در آنجا و اینجا چه قدر است؟ حمل آن ساخته شده و اتومبیلی که قطعاتش در جعبه‌ها حمل می‌شود، چه اختلاف قیمتی دارد؟ بیمه‌ای که لازم حمل هست چه اختلافی دارد؟ گمرکی که شما می‌گرفتید چه اختلاف قیمتی دارد؟ سود بازرگانی که می‌گرفتید چه اختلافی دارد؟ جناب آقای نخست‌وزیر، چطور حضرتعالی حاضر می‌شدید من و مردم به جای خود یعنی نسبت به ما هم دلسوزی دارید، دستگاه‌های دولتی شما از بودجه‌ای که این قدر می‌خواهید

در آن صرفه‌جویی کنید، بی‌حساب خرید می‌کنند؟ (مصطفوی- منحصراً دستگاه‌های دولتی مشتری این اتومبیل‌ها هستند) آقای نخست‌وزیر ببینید هیچ صحیح نیست که من فرضاً جانم، مالم، تمام توانایی‌ام را در راه خدمت به موکلینم بگذارم ولی مستخدم در خانه من، هر موکلی که بیاید جیبش را بزند یا کتکش بزند، این صحیح نیست، این هم تقصیرش با من است. ضمن تشویق صنایع، ضمن توسعه صنایع، من از شما استدعا می‌کنم برای این که به اصل توسعه صنعت لطمه نخورد، از حالا ترتیبی بدهید که این سوءجریانات رفع بشود و ای بسا به فرمایش جناب آقای سرتیپ‌پور این حساب‌هایی که به نظر این شکل ابتدایی می‌رسند دلایلی داشته باشد، آن هم بیایید بفرمایید مردم روشن بشوند. خود ما هم در این راه تبلیغ می‌کنیم تا سوءتفاهمات از بین برود (صحیح است). صحبت صنایع بود به همین مناسبت کارخانه‌جات قند یکی از صنایع پیشرفته و بسیار مورد تقدیر ما است، یک سوءجریانی به صورت دیگر در کارخانه‌جات قند هست. ما قند داخلی مصرف می‌کنیم، خوشوقت هستیم و افتخار می‌کنیم به بانی این صنایع که باز رهبر مملکت ماست‏ (صحیح است) و شما خدمتگزارانی که در این راه زحمت کشیدید تشکر می‌کنیم اما اولاً حساب بفرمایید این محصول برای صاحب کارخانه چه قیمتی تمام می‌شود؟ اینجا کار اداره تثبیت قیمت‌ها است که ببینید شما چه کمک‌هایی کرده‌اید و از این چه استفاده‌ای نصیب صاحب کارخانه می‌شود؟ چه قیمتی چغندر را می‌خرند؟ یکی از این دو کار را بکنید یا قیمت را به طوری پایین بیاورید که مصرف‌کننده سپاسگزار کارخانه‌جات قند بشود، یا این که قیمت را طوری نگاهدارید و طوری بهره را متعادل کنید که کشاورز چغندر صاحب ثروتی بشود (صحیح است). یک اشکال دیگری هست، دولت صاحب کارخانه‌جات قند است، بالاخره مال دولت مال تمام ملت است، به علت سنگینی بودجه پرسنلی دستگاه‌های دولتی و همان حیف‌ومیل‌هایی که من ساعت‌ها سر شما را راجع به آن درد آوردم، نتیجتاً مخارج کارخانه‌جات دولتی بیش از کارخانه‌جات شخصی است زیرا که اینها بنا به آن فرمایش آن اعلیحضرت همایونی که باید مثل مال خانه خودشان صرفه‌جویی کنند، نمی‌کنند. بله، در دستگاه‌های دولتی صرفه‌جویی نمی-شود ولی در دستگاه خصوصی می‌شود، نتیجه چه می‌شود؟ نتیجه این می‌شود که صاحب کارخانه قند خصوصی به علت کم کردن خرج پرسنلی قادر است چغندر را گران‌تر از کارخانه‌جات قند شما بخرد، اگر در یک منطقه کارخانه قند دولتی مجاور کارخانه قند خصوصی باشد تمام چغندرکاران چغندرها را به کارخانه قند خصوصی می‌فروشند و کارخانه شما بدون مواد اولیه می‌ماند، چه راه حلی برای این کار فکر می‌فرمایید؟ متوجه هستم مسایل زیاد است، شما هم خسته می‌شوید ولی چاره‌ای ندارم. حالا برای ما هم نمی‌فرمایید جناب آقای نخست‌وزیر برای اطلاع خود شما و هیئت دولت شما مفید است که از این قیمت اطلاع داشته باشید. امیدوارم یک روزی روابط دستگاه دولت و ملت و مراجعین به جایی برسد آن چنان که بعداً در روابط دولت و ملت فرمایشات شاهنشاه را یاد می‌کنم، خود افراد بتوانند مراجعات‌شان را با متصدیان حل بکنند و احتیاج نباشد که برای هرچیز نمایندگان بیایند با رئیس‌الوزرا صحبت بکنند ولی تا آن موقعی که آن طور نشده، ناچار در اینجا صحبت زیاد خواهد شد. ضمن پیشرفت صنایع اتومبیل‌سازی ما وزارت اقتصاد تصمیم گرفته است که به کسانی اجازه مونتاژ اتومبیل بدهد. اصطلاح فنی آن را نمی‌دانم ولی گویا می‌گویند بدنه‌سازی یعنی پرس بیاورند. در این مورد خودمان می‌دانیم که با گران بودن خارق‌العاده قیمت این دستگاه‌های پرس و با کم بودن مصرف اتومبیل در داخل مملکت ما غیرمقدور است که آن دستگاه به آن گرانی فقط روزی چند ساعت کار بکند و بتواند خودش را مستهلک بکند و در اینجا به نظر می‌رسد خواستند رسیدگی کنند به یک دستگاهی به خصوص کمک بکنند و تبعیض بکنند و نتیجتاً همه متمرکز بشود در یک جا، وارد این بحث‌ها نمی‌شویم. خودتان دستور بدهید رسیدگی کنند و یک چیزی که از نظر من و آقای سیفی مورد توجه است، ما به کارخانه‌جاتی احتیاج داریم که آنچه ممکن است کارگر در آنجا کار بکند، نه این که میلیون‌ها دلار ارز از مملکت ما ببرند بیرون و کارگران سایر ممالک از این دلارها استفاده کنند. فقط یک نفر متخصص بیاید به دگمه‌ای فشار بدهد و کار هزار کارگر ایرانی را فلج بکند (صحیح است) اینها را توجه بفرمایید. عرض نمی‌کنم از قافله تمدن عقب بمانید، عرض نمی‌کنم که از پیشرفت‌ها استفاده نفرمایید ولی بالاخره با توجه به هدف تمام جوانب و مطالب را در نظر بگیرید. دکتر اقبال در اینجا نیست، ایشان یکی از خدمتگزاران مملکت است (صحیح است) ولیکن یک حرفی زدند که میل دارم اینجا تکرار کنم، گفتند هیچ‌کس با تابلو رافائل مخالف

نیست ولی صحیح نیست تا موقعی که انسان لباس خودش را تهیه نکرده، تابلو رافائل را بخرد و بگوید که من زندگی‌ام را داده‌ام تابلو رافائل خریده‌ام. بنا به تقدم احتیاجات، باید عمل کنند. به نکته دیگری جناب آقای نخست‌وزیر درباره صنایع مطالبی عرض می‌کنم. پرونده کارخانه‌جات موجود ما و وام‌هایی که گرفته‌اند، بلااستثنا دستور بفرمایید خلاصه کنند و به عرض شما برسانند. یک نکته قابل توجهی به نظر می‌رسد، این نکته هم از نظر تزلزل این وام‌ها برای بانک‌ها خطرناک است، هم از نظر قیمت مصنوعات باعث گرانی است. این‏ کارخانه‌جات بیشتر می‌رود در اراضی که زمینش را می‌شود گران جلوه داد و ارزیابی کرد، اراضی را به قیمت ثمن‌بخس می‌خرند و بعد به اعتبار این اراضی، وام‌هایی شما باید برای صنایع کمک کنید به آنها وام داده می‌شود و بعد به عنوان این که ما به این پایه سرمایه‌گذاری کردیم و باید لااقل دودرصد از سرمایه‌مان بهره‌برداری بکنیم، روی قیمت جنس می‌کشند و به شما می‌گویند ناچاریم این کار را بکنیم، پس بنابراین حضرتعالی به متصدیان امور دستور بفرمایید که متوجه این امر باشند موجب تشکر است و اگر متوجه نیستند آن صاحب کارخانه که فردا ۸۰% سرمایه‌اش را می‌خواهد از دولت و بانک و کمک‌های مختلف استفاده بکند، باید ارشاد و هدایت دولت را قبول بکند (صحیح است) (نیری- بسیار فرمایش صحیحی است). مصنوعات ایران و لغت فرش با هم مترادف گردیده، قالی در ایران یکی از افتخاراتی است که ما داریم (صحیح است). من به وضع کارگاه‌هایی که قطعاً وزیر کار شما متوجه اصلاحش هست، کاری ندارم ولی چون شما یک علاقه‌ای خاص به مصنوعات ایران دارید توجه بفرمایید جناب آقای هویدا، دولت سرمایه می‌گذارد در یکی از دستگاه‌هایی که صحبتش را کردیم به اسم شرکت فرش بیلان شرکت فرش را استدعا می‌کنم بخوانید غیر از مواقعی که دولت خودش برای هدیه دادن احتیاج دارد فرش بخرد فوراً برای خوش‌خدمتی می‌آیند و چند قطعه می‌آورند و با تفصیل در تعریف نقش آن داستان‌هایی که همه دروغ است به عرض شما می‌رسانند، اقدامی که برای بهبود صادرات فرش در شرکت فرش شما شده چیست؟ جناب آقای نخست‌وزیر، شرکت فرش شما دیروز تأسیس نشده و مربوط به شما هم نیست، بنده تذکرات کلی می‌دهم راجع به شرکت فرش، بنده معتقدم که سرمایه‌اش کافی نیست. پیش از کارهای دیگری که حالا برای ما خیلی مانده و لوکس حساب می‌شود، این کار را نباید از دست بدهیم (صحیح است) باید تقویت بشود، باید کنترل بشود، باید کارش درست ملاحظه شود. آقای نخست‌وزیر آیا این خجالت‌آور نیست که کسانی که از هرجا توانستند کلاهبرداری کردند، آخر سر می‌روند در شرکت فرش، فرش را به اقساط می‌خرند و بعد فرش را نقد می‌کنند، می‌فروشند (صحیح است). ظاهراً این به شرکت فرش مربوط نیست ظاهراً ولی هر پرونده‌ای را که ملاحظه کنید، یک پشت‌پرده هم دارد که معلوم می‌شود با همکاری و همراهی کارمندان شرکت فرش بوده، فرش‌هایی که خوب بافته می‌شود، به دوستان و قوم و خویش‌های خود مدیران فروخته می‌شود یا به امثال بنده و شما ولی کسان دیگری که می‌روند آنجا به آنها اراه نمی‌شود (صحیح است). آقای نخست‌وزیر این مطالبی نیست که شما مقصر باشید و نه به من و نه به ملت ایران کوچک‌ترین خدشه‌ای در پیشرفت‌مان وارد نمی‌کند ولی مطالبی است که باید توجه بشود و همان طوری که دکتر نهاوندی نقص جاده طالش را رفع کرد، نقص شرکت فرش هم باید رفع شود (صحیح است). برای خاتمه دادن به بحث وزارت اقتصاد، من به مهم‌ترین کاری که نه نظر اشخاص عادی برعهده این وزارتخانه در حال حاضر هست و خیلی توجه ملت ایران به آن معطوف است یعنی موضوع ذوب‌آهن اشاره می‌کنم. افتخار این که این کار در دوره دولت شما انجام شد و باز ملت مدیون توجه و عنایت شاهنشاه عزیزش هست، باز به شما چون در دوره دولت شما بوده تبریک می‌گویم و به نام یک ایرانی تشکر می‌کنم (احسنت- احسنت) اما مسایل خیلی بزرگی در پیش است. جناب آقای نخست‌وزیر، ما همه کارها را از بزرگ و کوچک از شاهنشاه الهام می‌گیریم (صحیح است) ولی اجرایش را از ایشان نباید انتظار داشته باشیم (صحیح است). سیاست در ذوب‌آهن هست، کارگر هست، کارشناسی هست، علم هست، آینده هست، باید در تمام این مسایل من و شما و آقای وزیر و دیگری و همه مراقب باشیم (صحیح است). من از حالا انتقاد خودم را می‌گویم، فکر نمی-کنم صحیح باشد که این کارشناسان و حتی محصلینی که در این راه تحصیل خواهند کرد از یک مملکت به خصوص و از یک مؤسسه به خصوص باشند. باید ما از ممالک مختلف، پیشرفت‌های مختلف را در اینجا تمرکز بدهیم (صحیح است). یک توجهی بفرمایید اکنون رسیدم به

وزارتخانهای که در ابتدای عرایضم کاغذی از وزیر آن وزارتخانه به رئیس‌الوزرای وقت خواندم یعنی وزارت دادگستری در این کاغذ وزیر دادگستری یا عدلیه آن روز به رئیس‌الوزرای وقت یعنی سردار سپه و رضاشاه کبیر فقید بعدی می‌نویسد نه ماه از حقوق وزارت عدلیه پرداخت نشده من ابتدا از ناجی اولی کشور و نیز رهبر فعلی از هر دو سپاسگزاری می‌کنم که این مملکتی که نه ماه نه ماه حقوق وزارت عدلیهاش داده نمی‌شد تبدیل شد به آن وزارتخانهای که وزیر عدلیه فعلی و وزرای قبلی هر کدام استحقاق حقوق قضات‌شان را می‌توانند ترمیم بدهند و بودجه مملکتمان هم اعتبار دارد که قبل از آخر ماه پرداخت بکند، از یکی از خدمتگزاران صدیق شاهنشاه که این کاغذ را برای مقایسه اوضاع گذشته و حال کشور به من دادهاند و برای توجه به این تحول یعنی آقای سلیمان بهبودی به سهم خودم تشکر می‌کنم برای این که برای من مقدور نبود به یک کاغذی که مربوط به چهل و چند سال پیش است دسترسی پیدا بکنم اما جناب آقای وزیر دادگستری کار شما بسیار کار سنگینی است یعنی هم حفظ منافع ملت در مقابل یکدیگر با دستگاه شما است و هم حفظ منافع ملت در مقابل دولت از وظیفه شما قرار می‌گیرد بنابراین وقتی در نظر بگیرید که هر گونه تجاوز، هرگونه تعدی اعم از این که متجاوز و ظالم کی باشد و مظلوم و تجاوز شده کی، این بر عهده وزارت دادگستری است. مطلب آن قدر وسعت دارد که در ابتدای مشروطیت اصولاً ملت برای حق خودش عدالتخانه می‌خواست و این مجلس ما به عنوان عدالتخانه بحثش شروع شده بود و این عدالتخانه فعلاً در دستگاهی است که شما متصدی آن هستید. قبل از همه چیز شاکی و متشاکی و مراجعین باید به این قاضی و دستگاه قضاوت و این عدالتخانه اعتماد داشته باشند (صحیح است). این مطلبی که به من از طرف یکی از دوستان رسیده است راجع به نواقصی است که در دستگاه دادگستری است به این جهت می‌گذارم در آخر صحبت عنوان می‌کنم برای این که بحثهای ما زیاد طولانی نشود و درصدد اقناع یکدیگر برنیاییم حتیالمقدور سعی می‌کنیم در مطالبم صحبت قاطعی از مطلع بصیر و کسی که مورد قبول من و شما و تمام ملت ایران است بیاورم «ایجاد ایمان در افراد جز از طریق نشان دادن عمل» نه نطق و تبلیغ (صحیح است) (نه نطق و تبلیغ را بنده عرض می‌کنم و بقیه فرمایشات شاهنشاه است) «اگر عمل نکنیم ایجاد ایمان میسر نخواهد بود به همین دلیل است که می‌گویم دادگستری باید با نشان دادن عمل و اجرای عدالت این اعتقاد را به وجود بیاورد و مردم را به این اصل که اگر حقی داشته باشند از این طریق به آن می‌رسند مطمئن سازد» شما خالق دادگستری نیستید، مسئول تمام معایب نیستید، اگر خارج با هم صحبت کنیم جناب آقای دکتر عاملی، خود شما که وزیر هستید میدانید که در تمام این طول مدت و بالاخره بعد از دو سالی که از تصدی شما می‌گذرد این ایمان آنچنان که باید تولید نشده (معتمدی - صحیح است) من از یک جهت به کار مهم شما توجه دارم از طرف دیگر وسیله کار شما را آسان‌تر میدانم برای این که شاید همه با من هم‌عقیده نباشند ولی اعتقاد خود من این بوده از کسانی که دیدم وقتی که طبقهبندی می‌کنم و چند درصد حساب می‌کنم از لحاظ شرافت و احترام به قانون و مقید بودن به اصول، طبقه قضات را از همه شریفتر میدانم و در دادگستری شما تعداد زیادی قضات که شاید نظایرش را در هیچکدام از وزارتخانهها نمی‌توانید پیدا کنید وجود دارند (صحیح است). تعداد بد و حتی نادرست هم هستند ولی قضات خوب بیشتر هستند پس با داشتن یک اکثریت صلاح و با آنچنان فرمان شاهنشاه و با آنچنان اطلاعی که شما با یک عمر تجربه در وزارت دادگستری دارید و شاید اطلاع شما از کارتان از تمام وزرایی که اینجا نشستهاند بیشتر است، انتظار ما هم از شما بیشتر از همه است. این دستگاه شما که باید تولید اعتماد کند همچنان که می‌گفتند فرهنگ از چند قسمت شاگرد و معلم و کتاب ساخته شده آنچه که ما از خارج می‌بینیم چند دسته هستند، یکی قضات شما هستند که خدمت‌تان عرض کردم شما وقتی قضات ناباب را در وزارتخانه نگاهداشتید به قضات پاک و عالی‌شان همه صدمه عنوانی وشهرتی زدهاید (صحیح است). بیاییم در قسمت اداری عدلیه که میدانیم گرفتاری اساسی شما را تشکیل می‌دهد، در قسمت کارمندان اداری عدلیه جناب وزیر دادگستری که یکی از بزرگ‌ترین دردها می‌باشد، شما اقدام مؤثری به نظر بنده نکردهاید، شما باید از بودجه کم دادگستری در موقع طرح بودجه دفاع می‌کردید و بودجه بیشتری می‌خواستید تا اصلاح اداری دادگستری را بتوانید انجام دهید. کارمندان اداری شما به خوبی قضات شما نیستند یعنی در آنجا هم نمی‌گویم همه بد هستند ولی پورسانتاژ کارمندان خوب اداری وزارتخانه به پایه قضات نمی‌رسد و هشتاد نود درصد

کثافتکاری‌ها و بدی‌ها که در وزارت دادگستری هست به علت وجود کارمندان بد اداری شما است با اختیارات بسیار زیاد، با وضع زندگی بسیار بد، شما وقتی به کسی چهار صد تومان یا پانصد تومان حقوق می‌دهید و کارهای چند صد میلیونی باید از زیر دستش رد شود، آن وقت همان اخطارها و ابلاغ‌های قانونی که می‌دانیم می‌کنند، مطلبی بود مربوط به خود بنده به همکاری کارمندان اداری وزارت دادگستری یک اجاره را چهار بار وصول کردند البته از آقای دکتر عاملی متشکرم این کار را با یک تلفن حل کردند، در صورتی که در دستگاه‌های مربوط دیگر حتی مدیرکل‌ها هم روزها وقت صرف کردند و نشد ولی صحبت من و شما نیست، باید ملت ایران از گیر این معایب راحت شود (احسنت) جناب آقای دکتر عاملی این معایب از روز آمدن شما تا به امروز هیچ تغییری نکرده و برخلاف آن مطلبی که مرحوم منصور اینجا عنوان کرد که سیاست ما این است که سیاست را از دادگستری جدا کنیم، شما موفق نشدید این سوءجریان یا اقلاً سوءشهرتش را رفع بکنید (معتمدی- صحیح است). بنده با دادگستری تماس ندارم ولی آنچه از ملت می‌شنوم این است، قدری شهامت، قدری ازخودگذشتگی، قدری خراب کردن پل‌های عقب سر با این متانت و وقاری که من تحسین می‌کنم توأم بکنند می‌تواند مؤثر باشد. یک بلای دیگر دادگستری، آن تعداد معدود وکلای ناباب هستند در بین وکلای دادگستری گرچه اکثراً وکلای ما شریف و مردمان تحصیل‌کرده می‌باشند ولی افراد ناباب هم بعضاً در صنف وکلای دادگستری مانند هر صنف دیگر موجود است (صحیح است) که شاید تعدادی پرونده دعاوی موجود دستگاه‌های دادگستری به علت اغفال شدن موکلین به دست این وکلای ناباب دادگستری است. جناب آقای دکتر عاملی از من نباید انتظار داشته باشید که لایحه‌ای بیاورم من و آقای لفوطی که با کار دادگستری تماس نداریم، می‌توانید لایحه‌ای بیاورید که وکیل دادگستری اگر در کارش موفق نشد، حق مطالبه حق‌الوکاله را ندارد نمی‌گویم این راه علاج قطعی است، ممکن است یک معایبی داشته باشد ولی وقتی چنین چیزی باشد و وکیل عدلیه به مراجعه‌کننده بگوید ۹۰درصد تو موفق نمی‌شوی، مزاحم دستگاه نشو، او دنبال کار خود خواهد رفت. درهرحال حضرتعالی احتیاج ندارید که این بحث را به من جواب بدهید که اگر لایحه‌ای بیاورم این اشکالات را دارد، این معایب را دارد، شما متخصص کار هستید، یک لایحه‌ای بیاورید، یک نسخه‌ای بیاورید که این درد دوا بشود. قسم نمی‌خورم قبول بفرمایید چند روز پیش یک موکلی گریه می‌کرد که وکیل من مرا گول زده و هر روز صحنه‌سازی می‌کرد برای این که از من حق‌الوکاله بگیرد و حالا این حکم دیوان کشور است که صادر شده است. این شما هستید که مسئول هستید آقای دکتر عاملی و ما از شما انتظار داریم از راه قانون با تصفیه بدها آبرو و شخصیت و حسن‌شهرت اکثریت وکلا را در دستگاه موجود دادگستری حفظ کنید. وزارت دادگستری غیر از وزارت دریای اقتصاد و بازرگانی است. من در آنجا نقص را به دستگاه نگفتم، به ناتوانی دکتر عالیخانی اشاره نکردم ولی در اینجا استدعای توجه را از شما دارم که اگر چند نفر وکیل کلاهبردار، چهار نفر قاضی دزد از شما ناراضی شوند، شما اگر موفق بشوید که فرمان شاهنشاه را در راه تولید ایمان نسبت به دادگستری فراهم بکنید، همه آنها هیچ است (مصطفوی- جناب آقای رامبد تصحیح بفرمایید هرجا وکیل فرمودید منظور شما وکیل دادگستری است). البته صحبت همه وکلای دادگستری نیست، تعدادی وکلای ناباب هستند. بنده در هیچ‌یک از عرایضم نسبت به طبقه خاصه قصد اسائه ادب ندارم. در تمام طبقات و تمام دسته‌جات خوب هست، بد هم هست ولی در دادگستری بدش با این وزیر محترم است که اصلاح کند. بنده راجع به قضات عرایضی کردم، کارمندان عدلیه را نام بردم، وکلای دادگستری را هم نام بردم، قسمت قوانین هم که ابزار کار شما است بعداً می‌رسیم، آنچه که در مورد دستگاه شما به صورت فهرست عرض می‌کنم، استدعای توجه دارم و آن پیدا کردن راه‌حلی است در سرعت کار به آمارهای شهرستان‌ها که بعضاً برای گرفتن پاداش خدمت‌تان می‌فرستند، قناعت نفرمایید، به درد دل مردم گوش کنید، آن چنان که باید سرعت در رسیدگی هنوز به حد کمال نرسیده، جناب آقای دکتر عاملی کسانی که دوستی‌شان به شما برمبنای توقعاتی است، حقایق را به شما نمی‌گویند. شایعه بسیار نامناسب و انشاءالله ناصحیحی هست که انتصاب قضات‏ برای استقرار رفقا است. جنابعالی فکری بکنید که این سوءشایعه‌ها رفع بشود. من به شخصیت و حسن‌شهرت شما خیلی علاقه‌مندم و می‌خواهم در این مورد تا اتخاذ رویه صحیح

بی‌اعتمادی را بیشتر نکنید. این مسایل در قسمت ابتدای حق مردم بود ولی در قسمت حق مردم بر دولت و مامورین دولت چه کرده‌اید؟ در لایحه منع مداخله و از کجا آورده‌ای چه کرده‌اید؟ (یکی از نمایندگان- هیچی) «بعضی اوقات می‌شنوم نسبت به مامورینی که گزارش داده‌اند شهرت خوب ندارند یا مرتکب خلافکاری-هایی شده‌اند، تصمیمات ملایمی گرفته می‌شود و فقط محل ماموریت آنها را تغییر می‌دهند، این‌گونه اقدامات به مسخره‌بازی بیشتر شباهت دارد» این را رهبر ملت می‌فرمایند «باید پرونده این مامورین را به دادگستری بفرستید رسیدگی نمایند». جناب آقای دکتر عاملی این قوانین اینجا تصویب می‌شود، در سنا تأیید می‌شود و شاهنشاه و رهبر ملت توشیح می‌فرمایند و شما باید اجرا کنید. بازرسی کل کشور که در اختیار شما است این دستگاه وظیفه مهمی دارد. روز معرفی دولت در پشت این تریبون استدعا کردم توجهی بکنید سوءجریانی که یک ساعت وقت دکتر آموزگار را گرفتم و در مؤسسات وابسته است، یک قسمتش را جساراتاً می‌گویم مقصر شما هستید (احسنت). اصلاً اگر آن کارمندی که سوء‌استفاده می‌کند، منصوب به متنفذی نبود و نورچشمی نبود، سر کار نان‌وآب‌داری گذاشته نمی‌شود، پس شاید شما می‌ترسید که او را بگیرید زیرا می‌دانید که پرونده اینها که می‌آید پشت سرش چهار متنفذ هم می‌آید ولی این فرمایشات شاهنشاه برای همین است که دزدها از مردم سالم جدا بشوند، اگر میل داشته باشید و تعبیر به نظر خصوصی نشود، جلسه‌ای با هیئت وزرا تشکیل می‌دهیم و این که به قانون منع مداخله در دولت شما اصلاً توجه نشده، من به شما صورت می‌دهم، اینها است آن گناهان بی‌لذت که آدم خودش سهیم نباشد. یک نخست‌وزیر به این پاکی داشته باشد و دیگران سوء‌استفاده بکنند و آدم متهم به تقصیر بشود که چرا رسیدگی نکرده، قسمت دیگر در مورد دادگستری، امر قوانین است. من مکرراً از زبان خود شما هم مثل زبان بسیاری از مردم ایران شنیده‌ام که همه در راه به ثمر رساندن انقلاب شاه و ملت وظایفی داریم. این به ثمر رساندن که حرف و تشریفات نیست، این به ثمر رساندن یعنی سپهبد ریاحی زمین را تقسیم بکند، کمک هم بکند زارع استقلال مالی پیدا بکند، محصولش هم به دست بیاید و به بازار بیاورد. شما هم به سهم خود یک وظیفه دیگر دارید، یک قانون تحول اساسی دادگستری با ۱۶ ماده آوردید که اختیاراتی به شما و کمیسیون داده بشود، از همین قسمت اقدامات هم بنده به سهم خود متشکرم ولی کسی که عاشق است، از در راهش ندادند از پنجره می‌رود، از پنجره نشد از دیوار، از دیوار نشد فریاد می‌کشد، بالاخره در راه معشوق باید به وصال برسد. شما هم اگر عاشق هستید که به ثمر رساندن انقلاب در دادگستری تحقق پیدا بکند، دو سال تمام از وقت وزارت شما می‌گذرد، درآوردن یک لایحه‌ای برای روابط خانواده و دادن حقوقی که در شأن انقلاب و تحولات اجتماعی ما باشد برای زنان، چه کرده‌اید؟ جناب آقای دکتر می‌دانم جواب می‌فرمایید که خودت آمدی با لایحه اختیارات مخالفت کردی و سایر دوستان هم در سنا نگه داشتند، شما مانع کار ما شدید اما این درست نیست. شما آن لایحه را مستقلاً بیاورید و بگویید این را آوردم، چرا تصویب نکردید ولی نیاوردید. شاید نسبت به وزرای عدلیه قبلی خوب کار کرده باشید، شاید شما نسبت به بعضی از وزرا بیلان کارتان چند برابر باشد و این دیگر شاید نیست حتماً است، حتماً اطلاعات‌تان در وزارتخانه‌ای که کار می‌کنید، بیشتر از همه وزرا است ولی انتظارات مردم در حال حاضر با پیشرفت‌هایی که در مملکت شده، با امید و آرزوهایی که در آنها پیدا شده بیشتر است. من راجع به معشوق صحبت کردم سوءتفاهم نشود، برای این که همکاران محترم مجلس به عرایض بنده توجه بکنند یک مثالی می‌زنم، اتومبیل‌های دولتی معشوق دولتند، شما اینجا یک لایحه گذراندید که اتومبیل‌ها کم بشود، چند ساعتی نگذشت که درست پشت سرش لایحه‌ای آوردید که اتومبیل‌ها را به صورت دیگر تجدید بکنید. اگر در این امر به اندازه اتومبیل علاقه به خرج داده می‌شد، لوایح لازم می‏آوردند و بالاخره در قسمت آخر کار دادگستری که قاعدتاً اگر مجرمی محکوم بشود و جزایی جز اعدام داشته باشد، آن زندان است. یک روز در جلسه شورا یا جماعت حمایت زندانیان شما در وزارت دادگستری شرکت کردم. گزارشات تشریفاتی آنجا را هم شنیدم من نمی‌گویم که زندان‌های ما بدتر از ممالک دیگر است، ما به ممالک دیگر اصلاً کاری نداریم، شاید زندان‌های ما از ممالک دیگر بهتر باشد ولی یک مطلب می‌گویم آن این است که وظیفه انسانیت و بشریت ما این است که آن کسانی را هم که در پشت این میله‌ها هستند اصلاح‌شان بکنیم و به جامعه سالم برشان گردانیم، نه این که دوچرخه‌دزد را بفرستیم، قاتل بیرونش بیاوریم، نه این که کلاهبردار را آنجا بفرستیم و قاچاقچی بین‌المللی بیرون بیاوریم، نه این که تریاکی را آنجا بفرستیم

و هروئینی بیرون بیاوریم. من از شما جناب آقای نخست‌وزیر استدعا دارم یک روز بدون اطلاع قبلی به زندان تشریف ببرید، قصدم این نیست که زندان بدتر از آنچه امکانات متصدیان هست دارید، شاید متصدیان هم تقصیر ندارند ولی احتیاج به توجه بیشتر، احتیاج به بودجه بیشتر و احتیاج به یک برنامه جدیدی است. جناب آقای دکتر شیفته، استدعا می‌کنم دستور بفرمایید به هزینه وزارت اطلاعات این لوح را بنویسند و در اتاق تمام مسئولین که در امر زندان دخالت دارند نصب بکنند و برخلاف گفته‌ای که نخست‌وزیر وقت وعده داد و عمل نکرد و به آن می‌رسیم، سرتان را تکان ندهید، اگر نمی‌کنید بگویید ما خودمان می‌کنیم، شاهنشاه می‌فرمایند «به علاوه امروزه زندان‌ها مفهوم سابق را ندارند و امروز به صورت یک دستگاه تربیتی به منظور اصلاح محکومین که آنها را گرفتار یک نوع مرض روحی می‌دانند درآمده است. یکی از مسایلی که همیشه در نظر داشته‌ام تذکر دهم و متأسفانه فراموش شده موضوع اصلاح زندان‌ها است و وضع آنها، ساختمان زندان‌ها و به خصوص زندان ولایات که اغلب بناهای آنها قدیمی است، به هیچ‌وجه مناسب با اوضاع فعلی مملکت ما و پیشرفت‌های ما در رشته‌های دیگر نیست. در حقیقت همان معنی اصلی زندان را که جای وحشت‌آوری باید باشد در نظر مجسم می‌کند». استدعا می‌کنم یادداشت نفرمایید برای این که من از وضع زندان‌های شما در طالش باخبر بودم و به حکم پرونده‌ای که در اختیار شماست، اگر کمک مالی شخص من و اهل محل نبود، زندان طالش شما درست نمی‌شد. من عرایض مربوط به دادگستری را که به زندان ختم می‌شد به عرض رسانیدم و آرزومندم به عوض تبلیغ و سروصدا در روزنامه و نطق رادیو، عملاً وقتی هرکس به زندان می‌رود ببیند آن چنان وضع زندان‌ها را فراهم کرده‌اید که شهربانی کشور افتخار کند که زندان‌های ایران یکی از مترقی‌ترین زندان‌های دنیاست و اما در مورد وزارت کشور مطلبی به خاطرم هست که نمی‌دانم مجاز هستم بگویم یا نیستم، به‌هرحال وظیفه من در گفتن است. استدعا می‌کنم به وزارتخانه‌ها دستور بفرمایید در این گزارشاتی که برای ما می‌فرستند، دروغ ننویسند. جشن بیست‌وپنج ساله شاهنشاهی رهبر ملت را مردم گرفتند (صحیح است- احسنت). جناب آقای هویدا این را به محض این که مردم مطلع شدند مجاز به یک همچو جشن و سرور همگانی هستند، همه با دل و جان به این کار کوشیدند (صحیح است). حالا جزو خدمات وزارت کشور فقط آن سطرهای اولیه که کارهای‌شان را نوشته‌اند بخوانید و دروغ را بدانید (آقای نخست‌وزیر دفتری را مطالعه کردند). آقای وزیر کشور شما در مورد انقلاب شاه و مردم در روزنامه تهران مصور مقاله بسیار خوبی نوشته بود. هر کس عملیات وزارت کشور را از نزدیک واقف نباشد فکر می‌کند که این نویسنده با این احساسات و علاقه‌ای که این مقاله را نوشته واقعاً او هم به سهم خودش موفق شده است قدمی در راه به ثمر رساندن انقلاب بردارد. یک مطالعه کوچکی می‌کنم در مورد کارهایی که وزارت کشور کرده است تا ببینیم به تناسب پیشرفت‌هایی که در تمام مملکت شده و بعضی از سازمان‌های شما توفیق پیدا کرده‌اند، وزارت کشور چنین توفیقی پیدا کرده یا نکرده؟ در قسمت جابجا کردن دوستان قدیمی و رفقای صمیمی و رقیق‌بازی خوب کار کرده، تبریک می‌گویم ولی استخدام لیسانسیه فقط بودجه می‌خواست، لیسانسیه داوطلب کار بسیار زیاد بود و استخدام کرده بود، مطلبی نبود، کاری نبود، این کار زیادی نمی‌خواست، به هر وزارتخانه‌ای شما اجازه استخدام‏ لیسانسیه بدهید، به جای چند صد تا، چند هزار نفر استخدام می‌کند اما اینها که رفته‌اند سر کار آیا وزیر کشور شما اطلاع دارد که این لیسانسیه بی‌تجربه جوان عاشق خدمت که رفته آنجا، با آن مامورین قبلی که آنجا هستند که اصلاً همفکری ندارند، نتیجه کارشان چی است؟ (دکتر معتمدوزیری- قریب به اتفاق خیلی خوب کار کرده‌اند) بنده به جهاتی که عرض می‌کنم معتقدم وزیر کشور جنابعالی برنامه دولت شما را اجرا نکرده یا باید بگویم برنامه‌هایی که شما به دولت دادید، خودتان قصد اجرایش را نداشتید (میرافضل- اولی درست است). یکی از کارهایی که گفته شده این است که در حدودی که ممکن است کار مردم به مردم واگذار شده، در دوره تصدی وزیر کشور فعلی هرچه توانست کار مردم را از دست مردم گرفت و در قبضه قیمومیت و جانشینی انجمن‌های شهر برای اعزام مامورین وزارت کشور که بی‌کار مانده بودند و گرفتن پانصد تومان اضافه حقوق (صحیح است) (کبیری- هرچه منتظر خدمت بودند اعزام شدند). بنده راجع به انجمن‌های شهر غلو نمی‌کنم که بگویم هرجا انجمن شهر داشتیم کار خوب کردند، نه‌خیر، یک بحث طولانی

داریم که بر اثر مفاسدی که در این مملکت بوده قبل از ۱۲۹۹ اخلاق عمومی هم انحطاط پیدا کرده و با چنین پیشرفت‌هایی که طی این چهل‌وچند ساله کردیم، یکی از برنامه‌های بزرگ ما این باید باشد که مبانی اخلاقی را درست بکنیم که در قسمت آموزش‌وپرورش به آن می‌رسیم. بنابراین اگر نادرست در دستگاه شما هست، نادرست در خارج از دستگاه دولت شما هم هست. عضو انجمن شهر هم ممکن است عضو نادرستی باشد ولیکن به حکم این که اگر یک قدمی برداریم، فعلاً اشکال دارد و به فکر این که اگر من به مدرسه بخواهم بروم، قدم اول در جلوی خانه گل است نباید صرف‌نظر بکنم، باید این گل را قبول کنم و از این گل بگذرم تا بالاخره به مدرسه برسم (صحیح است) و به نتیجه عالی آن برسم، این هم خودش یک کلاس است که برای مردم باز می‌کنید، جواب خواهید فرمود قوانین را آوردیم باید تصویب بکنید، جناب آقای هویدا، شما و ما هر کدام سی سال سابقه داریم (نخست‌وزیر- ۲۰ سال) در این مطالب سابقه داریم، همه اینها معاذیر است، آن کسی که حسن‌نیت داشته باشد آن قانون موجود را تا آن دقیقه آخر انجام می‌دهد، به محض این که قانون جدید تصویب شد، قانون جدید را اجرا می‌کند. اصلاً طبق کدام قانون وقتی که انجمن شهری مدتش خاتمه پیدا کرده، وزارت کشور شما جلوی تشکیل انجمن شهرها و شهرستان‌ها را گرفته، اینجا است که باید عرض کنم آن نوشته‌ها با این اعمال تطبیق نمی‌کند. بنده دلیلی دارم که آقای وزیر کشور از طرز کار مامورینش در محل‌ها مطلع نیست یعنی اصلاً شاید دستگاهی که ایشان به وجود آورده، کشور را نمی‌شناسند هنوز، نمی‌دانند که خوی آذربایجان شرقی است یا غربی، باور نمی‌کنید برای‌تان می‌خوانم «آقای دکتر امامی‌خویی، وکیل خوی عین شکواییه تلگرافی مورخ ۱۴/۱/۴۵ شما طی شماره ۸۱۰ جهت رسیدگی به استانداری آذربایجان شرقی ارسال گردیده، خواهشمند است برای اخذ نتیجه به استانداری مزبور مراجعه کنید» (خنده نمایندگان). جناب آقای نخست‌وزیر، تصدیق می‌فرمایید با پیشرفت‌های مملکت با آرزوهایی که برای پیشرفت‌ها در این مملکت به وجود آمده، این کارها با آنها وفق نمی‌دهد، با آن حسن‌نیت شما وفق نمی‌دهد چون ایشان اینجا تشریف ندارند. من استدعا می‌کنم از کسانی که با ایشان مسئولیت مشترک دارند یادآوری کنند، ایشان چنان تصور می‌کنند که حاکم مطلق بر تمام مقدرات مردم هستند. نه این چنین نیست، شاهنشاه می‌فرمایند «در مورد استانداران در وهله اول که مامورین طبقه اول وزارت کشور هستند، شرط اول استاندار خوب این است که بتواند اعتماد و اطمینان مردم را جلب کند (صحیح است) و نشان بدهد که هرکاری می‌کند به منظور خدمت به آنها است.» اهالی هیچ شهرستانی باور نمی‌کنند که مامور بی‌کاره وزارت کشور که نسبت نزدیک با آقای وزیر کشور دارد ولی بی‌کار مانده و موقعی که انجمن شهر مدتش تمام شده است، این مامور وزارت کشور را به شهرداری آنجا بفرستد که حقوق از محل شهرداری آنجا بگیرد. این خدمت به مردم است؟ نه، مردم این را خدمت حساب نمی‌کنند «اگر استاندار از عهده چنین امتحانی برآمد و طرف اعتماد قرار گرفت، مردم حاضرند جان خود را در راه امور خیریه و عمرانی که منافعش به عموم برسد، فدا نمایند.» یک قسمت بسیار مهم‌تری داریم که با اجازه شما در قسمت آخر که رویه کلی دولت است به عرض می‌رسانم، در تأیید عرایضم عرض می‌کنم که وزارت کشور شما به پای سایر وزارتخانه‌های شما که توفیق به دست آورده‌اند نرسیده، یکی از کارهای وزارت کشور ارشاد و اقدام است که اهالی هر محل برای خودشان راه‌های فرعی بسازند. بنده از شما استدعا می‌کنم به نخست‌وزیری که مراجعت فرمودید از وزیر کشور گزارش بخواهید در این همه شهرستان‌های ایران، کدام جاده‌ها در این دو سال که ایشان تصدی وزارت کشور را دارند، به همکاری مردم و به ارشاد فرماندار ساخته شده است؟ کارهای عمرانی دفتر فنی مربوط به وزارت آبادانی‌ومسکن را به این مطلب مخلوط نکنید، این مطلب جاده‌های کامیون‌رو اتومبیل‌رو است، یک جاده‌های محلی است که عابر تا سینه توی گل فرو نرود. یک قسمت آخری اضافه می‌کنم و توجه جنابعالی را به موضوع فرمانداری‌های کل جلب می‌کنم. اختیارات بنا به اقتضا و شخصیت کسانی که از این اختیارات استفاده می‌کنند، داده می‌شود و در تحت نظارت مستقیم و غیرمستقیم استاندارهای شما که با پیشنهاد شما و اجازه و فرمان شخص اعلیحضرت همایونی انتخاب می‌شود، کار می‌کنند ولی فرماندارهای کل

که از تمام این مزایا بهره‌مندند همین معرفی و همین انتصاب و همین اختیارات را دارند، کسانی نیستند که آن سوابق و تجربیات و شخصیت را داشته باشند. اصطلاح عامیانه‌ای هست که می‌گویند «پایین پایین‌ها که جایم نیست، بالا بالاها هم راهم نمی‌دهند». این وضع فرمانداری کل، وضع نامطلوبی در فرمانداری‌های کل به وجود آورده، این را توجه بفرمایید که یا وزارت کشور قسمتی از اختیارات را بگیرد و خودش مستقیماً نظارت بکند و یا در اعزام فرمانداری‌های کل در ردیف استانداران، اشخاصی بفرستد که برای خدمت به مملکت از هر جهت آماده هستند، چون امروز در مورد صرفه‌جویی و حفظ مال دولت زیاد صحبت کردیم. برای خاتمه دادن مطالبی راجع به وزارت کشور، استدعا می‌کنم هیئتی مامور بفرمایید نسبت به بودجه‌هایی که جهت احداث راه و تولید کار در اختیار مقامات وزارت کشور گذاشته شده بود رسیدگی بکنند. با ختم عرایضم در مورد وزارت کشور، درباره مطلبی که شاید اهم مسایل روز و تمام مسایل دنیای فردای ما است یعنی آموزشوپرورش صحبت می‌کنم. در ابتدای هر وزارتخانه بنده با کسب اجازه از دوستانم آقایان وزرا، یک گلایه‌های دوستانه‌ای اجازه دارم بکنم، نخست‌وزیر وقت طبق صورت‌جلسات مجلس تعهد کردند، به چه پایه تعهد کردند که گفتند نمایندگان ملت شما که الساعه برای‌تان مقدور است این مطلب را به صورت قانونی در بیاورید، من تعهد می‌کنم مثل قانون انجام بدهم، احیتاج به قانون نیست و یک مطلبی هست که مربوط به همه ملت ایران است و آن چیزی است که من اسمش را گذاشتم مطالب مجهول شایان ستایش درباره معروف‌ترین شخصیت ایرانی یعنی چی؟ یعنی این فرمایشات شاهنشاه که اهالی هر شهرستان بخوانند و بدانند آنچه که شاهنشاه آنها رهبر ملت ایران به مامورین دولت درباره حفظ منافع ملت عنوان می‌کنند به چه پایه است. مرحوم منصور اینجا تعهد کردند این کار بشود. جناب آقای نخست‌وزیر در این مدت صدها نشریه‌های مختلف و گوناگون دیدیم حتی ای بسا از این نشریه‌ها که به جا در تجلیل شاهنشاه بوده ولی چرا نباید وزارت آموزش و پرورش شما عوض این که اصل فرمایشات شاهنشاه را بین مردم توزیع بکند، تجلیل و تفسیرنویسی و حاشیه‌گویی از طرف خودشان مرتباً جزوه‌هایی چاپ می‌کنند و می‌دهند، چرا؟ برای این که این دومی اصل مطلب است، به کسی مربوط نمی‌شود ولی نشریه‌ها و عکس و تفصیلات و عکس خود آدم که پشت سر اعلیحضرت همایونی است، یک نمایش خدمتی هم هست، برای این که در آن نشریه‌هایی که مربوط به وزارتخانه‌های شما چاپ می‌شود چنین جمله‌ای نیست که اهالی شهرستان‌ها بدانید شاهنشاه فرموده‌اند من که رهبر ملت شما هستم مقید هستم که شما انجمن شهر داشته باشید (صحیح است‏، احسنت). این را می‌خواهم بفرمایید فرمانداری که می‌رود آنجا وزارتخانه دستور داده که بنویسد انجمن شهر منحل شود (دکتر الموتی- آقای هویدا وعده داده‌اند که امسال انجمن‌های شهر تشکیل بشود). از این وعده‌ها زیاد شنیدیم، مطلبی نیست که مقصرش آقای نخست‌وزیر باشند (دکتر الموتی- انشاءالله ایشان باید انجام بدهند و انجمن‌های شهر باید تشکیل بشود). بعضی مطالب را که امکان انجام باشد یادداشت می‌کنند و انشاءالله انجام می‌شود. چند نکته راجع به وزارت آموزش و پرورش بسیار مهم است که شاید به نظر همه تکرار مکررات بیاید ولی با وجود آن که تکراراً مکرراً گفته شده و عمل نشده، آن قدر باید گفت تا انجام بدهند. اولا راجع به برنامه تحصیلی است، ما اکثراً مسلمان هستیم و یکی از بزرگان مذهبی ما فرموده بچه‌های خودتان را برای زمان و دنیایی که آنها باید زندگی کنند تربیت کنید (سیفی- از فرمایشات مولای متقیان است) بنابراین لااقل اگر این وزیر ما به فرمایشات بزرگان دین خودش هم توجه داشت باید بداند که بچه‌هایی که امروز بزرگ می‌شوند و باید فردا جای او را بگیرند، تحصیلاتی که ایشان در زمان خودش کرده و امروز مورد استفاده است امروز دیگر آن طور نیست، یک مقداری ثابت می‌ماند یک مقداری بنا به احتیاجات و تغییرات و تحولات دنیا باید تغییر پیدا بکند، عملا نشده، جناب آقای هویدا، گزارشات را کار ندارم، عمل را ببینید، نشده است. یک نکته بسیار کوچکی می‌گویم تا ببینید اختلاف‌نظر رهبر ملت ما با نحوه کار فعلی وزارت فرهنگ از زمین تا آسمان فرق دارد. در یکی از فرمایشات شاهنشاه می‌فرمایند «در ورود کالا ممنوعه توجه داشته باشید اسباب‌بازی‌هایی که باعث روشن شدن ذهن بچه‌ها می‌شود و به این وسیله فکر

آنها باز می‌شود و با دنیای جدید و مصنوعاتش آشنا می‌شوند جلو آنها را نگیرید» (احسنت). یعنی بچه چهارساله امروز هم با همین اسباب‌بازی‌های چهل سال قبل طرز فکرش با مصنوعات دنیا فرق می‌کند. شاهنشاه تا آن حد مطالب می‌فرمایند و وزارت آموزش و پرورش آن می‌کند که شما می‌دانید، اما یک معضل بسیار بسیار بزرگ، مطلب دانشجویان عزیز ما در خارج از کشور است. شما به صورت یک بشر حق دارید که خسته شده باشید و بفرمایید چقدر مطلب را باید تحویل بگیرم ولی فراموش نفرمایید که در همین جا که نشسته‌اید، یک وقتی وزرای ما موقعی که در قنداق بودند، امیر تومان بودند، ولی حالا سپهبد ریاحی است که از ستوان دومی طی مدارج کرده، در همین مملکتی که در قبل از ۱۲۹۹ عالی‌ترین صنعتش گوشت-کوب بود و حالا شما این قدر مصنوعات دارید که در نمایشگاه صنعتی نشان می‌دهید، این همه ترقی یا همین مملکتی که استقلال سیاسیش شما که در وزارت خارجه بودید می‌دانید چه تغییراتی کرده و سرعت فوق‌العاده‌ای در ۲۰ سال اولیه سلطنت این خاندان و در ۱۲ سال اخیر سلطنت شاهنشاه عزیزمان پیدا شد و پیشرفت کردیم، اگر همه کارها را به انشاءالله و فردا و پس‌فردا بگذرانید که این قافله تا به حشر لنگ خواهد بود و این شته‌ها و موش‌ها زیاد خواهند شد. این موضوع دانشجویان عزیز ما در خارج، وزارت آموزش و پرورش شما چه آماری دارد که این ۲۰- ۳۰ هزار محصل در چه رشته‌هایی تحصیل می‌کنند و در چه مراحلی از این رشته‌ها رسیده‌اند الآن آیا این رشته‌هایی که اینها تحصیل می‌کنند چقدر با احتیاجات مملکت ما متناسب است؟ آیا صنعت پتروشیمی شما، مدیریت گاز نفت شما، کار ذوب‌آهن شما، کارهایی که در پیش دارید، چقدر از این شاگردان در آنجا می‌توانند کار بکنند؟ اینهایی که دارند تحصیل می‌کنند، در مقابل آن چراغ‌برق‌ها و نئون‌ها و آن تظاهرات تمدن غرب که هر جوانی را می‌تواند بفریبد، چه قدرت ارشادی در غرور و تعصب ملی و برای برگرداندن آنها به وطن و خدمت به ملت‌شان دارید؟ (احسنت) اینها مطالبی است جناب آقای هویدا که اگر من اهل بیان بودم، خیال می‌کنم هرکوهی را می‌تواند به حرکت در بیاورد، از لحاظ عظمت موضوع برای نسل آینده (دکتر الموتی- شما هم اهل بیان و مطلب هستید). من تقصیر را متوجه جنابعالی نمی‌دانم گویا ۶ سال قبل، ۷ سال قبل بود در پشت همین تریبون، این آماری که عرض می‌کنم به‏ استناد صورت مذاکرات مجلس به وزارت فرهنگ آن روز و آموزش‌وپرورش امروز اطلاع دادم. همان طوری که شما یک خانه‌ای می‌خرید از سالن تا دستشویی یا تمام پله‌ها را می‌روید می‌بینید که این چه معایبی دارد، چه جوری باید رفع بکنید، قباله مالکیتش را می‌خواهید ببینید که حقوق شما در این خانه چیست، یک کسی هم که وزیر می‌شود باید سوابق کار وزارتخانه‌اش را مطالعه بکند. جناب آقای دکتر هدایتی- من ۷ سال قبل، از پشت این تریبون به دولت اعلام کردم در آن موقع در حدود ۱۴ هزار نفر دانشجو در خارج داشتیم و حالا شاید به ۲۰ یا ۳۰ هزار نفر رسیده که برای فقیرترین محصل در حدود ماهی ۵۰۰ تومان و برای تعداد بسیار زیادشان ۲۰۰۰ تومان در ماه به خارج می‌فرستیم، متوسط آن را که حساب کنیم نفری هزار تومان می‌شود. ۲۰ هزار نفر هرماه ۲۰ میلیون تومان پول این مملکت به خارج می‌رود، در سال می‌شود با مسافرت‌هایی که خود آنها می‌کنند یا ابوین و منسوبین‌شان برای دیدن آنها می‌کنند، در حدود ۲۵۰ میلیون تومان پول مملکت برای هر سال و برای یک دوره متوسط تحصیل عالی که پنج سال می‌گیریم بگذریم از آن که یک دوره سه ساله را بعضی از اینها ۱۳ سال می‌خوانند برای ۵ سال می‌شود یک میلیارد و دویست و پنجاه میلیون تومان (۱۲۵۰۰۰۰۰۰۰). شما به جز دانشگاه شیراز چه برنامه‌ای برای این که از این وام‌هایی که یواش یواش برای مصارف می‌گیریم، آن وام‌ها به جا ولی این هم یک وام دیگر برای این که از رفتن محصلین به خارج کم شود آوردید. آن قدر در مسایل علمی تعصب نباید به خرج داد. من می‌دانم که برپا کردن دانشگاه با ساختمان لوله آب، باغ و باغچه سرو نیست، معلم می‌خواهد، مدرس می‌خواهد، همه‌چیز می‌خواهد ولی باید شروع بکنیم و با سرعت لاک‌پشتی هم شروع نکنیم، باید قدم‌های ما سریع‌تر از این باشد. بنده به مناسبت مطالب پیرامون آموزش و پرورش یک‌بار دیگر موضوع بسیار بسیار بزرگ جهانی مبارزه با بی‌سوادی، موضوع مهم سپاه‌دانش که شاید در دنیا بی‌سابقه بوده (صحیح است) و بالاخره موضوع دانشگاه آریامهر که همه اینها از برکات وجود رهبر ملت شاهنشاه عزیز ما است (صحیح است)، یک‌بار دیگر تجلیل و ستایش می‌کنم (احسنت) از تمام کسانی که در دولت قبل و دولت فعلی و حتی وزیر

فعلی به هر نسبتی که در احراز این منویات سهیم بودند، تشکر می‌کنم (احسنت) ولی گفتم این دو پرونده‌اش یکی نیست، پرونده‌ها علی‌حده است (صادق احمدی- ظاهراً مسئله سرپرستی‌ها که به آن اشاره نفرمودید، به نظر می‌آید که باید حل شده باشد) بنده اطلاعی ندارم چون سال قبل ریاست محترم مجلس و ریاست محترم مجلس سنا آمادگی و همکاری‌شان را برای حل این معضل اعلام کردند و تابه‌حال نتیجه‌ای عاید نشده است. بازخواست آن را به رؤسای معظم مجلسین واگذار می‌کنیم. مطلب مهم دیگر در امر آموزش‌وپرورش که صحبت آن را زیاد می‌کنیم، قدم‌هایی هم برداشته شده ولیکن کافی نیست، موضوع آموزشگاه‌های حرفه‌ای است (نیری- انشاءالله قدم‌هایی برداشته خواهد شد). من ساختمان‌هایی به این عنوان دیده‌ام، تبلیغاتی هم شنیده‌ام و مجلاتی هم به دستم رسیده ولی در تمام شهر تهران تا به امروز، یک نفر سیم‌کش که بگوید من از فلان آموزشگاه حرفه‌ای بیرون آمده‌ام، بنده ندیده‌ام (صحیح است) (کبیری- صحیح است بقیه صنایع هم همین‌طور است). جناب آقای دکتر هدایتی، می‌دانم شما مرد فعالی هستید، صبح تا غروب هم زحمت می‌کشید (صحیح است) ولی همان طور که عرض کردم خانه‌ای را که شما رفته‌اید در آنجا نشسته‌اید، می‌دانید که صاحبخانه در مورد انجام وظایف شما چه فرموده؟ در مورد مدارس حرفه‌ای شاهنشاه به دولت می‌فرمایند «این دستگاه مستخدم‌سازی باید به کارخانه‌ای تبدیل شود که هنرمند و آدم فنی بسازد و به جامعه تحویل بدهد. به دانش‌آموزان و دانشجویان باید چیزهایی یاد داده شود که به درد زندگی آنها و مملکت بخورد. با این نهضت اقتصادی و صنعتی و کشاورزی که در پیش داریم وزارت فرهنگ باید احتیاجات مملکت را از لحاظ کادر فنی، صنعتی، تخصصی یعنی عامل نیروی انسانی قبلاً تأمین نماید». این مطلب درست مربوط به ده سال قبل است؛ گذشتگان کوتاهی کردند، شما چرا متوجه نبودید که باید گذشته را جبران کنید؟ پس این نهضت و برنامه و حزب برای چه بود؟ آن‏ موقع که ایشان فرمودند، کارهای انقلابی نمی‌شود شما برای به ثمر رسانیدن انقلاب در این دو سال چه سرعتی به خرج دادید؟ ده سال است که رهبر ملت از شما دانشگاه حرفه‌ای می‌خواهند، یک محصل دانشکده در ده سال می‌شود طبیب ولی در ظرف دو سال می‌شد یک سیم‌کش بیرون بدهید (احسنت) (بالاخانلو- آموزش¬ و پرورش خوب کار کرده است) یکی از دوستان من می‌گفت شاید عیب این کار که مدارس حرفه‌ای و دانشکده‌ها به طور کلی پیشرفت نمی‌کند این است که رؤسای آموزشگاه‌های ما اکثر از دکترهای حقوق یا دکتر فلسفه یا دکتر ادبیات هستند و طبعاً کسی که دکتر فلسفه یا دکتر ادبیات و یا دکتر حقوق است، خودش عقیده داشته است که این رشته بهترین رشته‌ها است. خیال می‌کنم که یک راه‌حلی باشد که شما اصلاً در رأس قسمت حرفه‌ای یک رئیس مهندس بگذارید شاید درست بشود (مصطفوی- تصمیم اخیر مبنی بر ممنوع کردن تأسیس دانشکده ادبیات و حقوق خلاف است). شاید درست شود، جناب آقای دکتر هدایتی یک مطلب که جزو کار جنابعالی است و متأسفانه توجه نشده، اصل مطلب خوب است ولیکن باید در نحوه انجامش توجه شود، فرهنگ را وسیله تجارت قرار دادن تا یک اندازه‌ای قابل قبول است برای این که کالای معنوی به دانشجویان می‌فروشد ولی نه به پایه نامشروع و سو‏ء‌استفاده، من خواهش می‌کنم شما صورت مخارج مدارسی که اشخاصی تشکیل داده‌اند بگیرید، کمک‌هایی که وزارتخانه شما به آنها کرده بگیرید، میزانی که اینها از دانش‌آموزان و دانشجویان می‌گیرند بگیرید و ببینید که در راه مدرسه باز کردن صدی پانصد که نمی‌شود سوء‌استفاده کرد. من نمی‌گویم جلوی این کار را بگیرید، از هر طریقی توسعه دانش را قبول دارم، بهبود معلم، بهبود تدریس ولی این کار صحیح نیست. اگر شما توجه نفرمایید اولیای دانش‌آموزان که نمی‌توانند توجه کنند (بانو جهانبانی- انشاءالله به‌زودی آئین‌نامه‌اش را می‌آورند). بنده در ضمن عرایضم گفتم ایراد مستقلی به هیچ‌کدام از این آقایان وزرا و دولت نیست چون از وضع خوبی که مملکت ما دارد سپاسگزاریم، طالب وضع بهتری هستیم که از مواهب استفاده ببریم به این جهت مطالبی می‌گویم، اگر در نظر دارند اقدام می‌کنند، مژده می‌دهند، متشکر می‌شویم. اگر اقدام نکرده‌اند یادآوری می‌کنم که ایشان هم دست به کار بشوند و بدانند ما هم در انتظاریم. اگر هم اجرا نکردند ما نمی‌توانیم که به چوب‌شان ببندیم، یادآوری می‌کنیم (احسنت). جناب آقای دکتر هدایتی، در مطالب

دیگری که به نظر من از نقطه‌نظر اهمیت موضوع تا به این پایه نبود، صحبت شد ولی خوشبختانه در مهم‌ترین مطلبی که در عرایض من وجود دارد می‌خواهم چند کلمه‌ای امروز صحبت کنم و آن وظیفه وزارت آموزش و پرورش در تحکیم مبانی اخلاقی و اصلاح در رشد معنوی (صحیح است) در به وجود آوردن یک نسل باایمان و باشخصیت و وظیفه‌شناس (آفرین). آقای دکتر هدایتی، من به این مطلب از تمام فیزیک و شیمی و ریاضیات شما بیشتر اهمیت می‌دهم، تمام مطالبی که سه چهار ساعت سر رئیس‌الوزرای شما را به درد آوردم، درست که بخواهید میکرب را پیدا کنید به این ختم می‌شود. اگر مردمانی وظیفه‌شناس و باایمان، وطن‌پرست و راستگو و بااخلاق و باشخصیت شما به وجود بیاورید، از تمام مسایل دیگر مملکتی مهم‌تر است (صحیح است) (کیهان یغمایی- انشاءالله عمل می‌کنند). من متأسفانه در این مطلب پیشرفت‌هایی نصیب دولت فعلی ندیدم، شاید کسی نپسندد ولی خدای من شاهد است اگر روزی من کار شما را داشتم با تمام قوا سعی می‌کردم نصف برنامه‌ها را حذف کنم و نصف برنامه‌ها را برای درست کردن اخلاق نسل آینده بگذارم. این بالاترین برنامه‌ها است. آن شیمی‌دانی که برود در صندوق آهنی را باز کند (دکتر بقایی- و هرویین بسازد) می‌خواهم روی زمین وجود نداشته باشد (احسنت). بالاخره همان طوری که عرض کردم اگر شما طالب کار اساسی و واقعی هستید در پایه سایر پیشرفت‌ها، باید آدم به مفهوم آدم باشرافت، باشخصیت بسازید و یکی از لوازم این کار این است که اختلاف بین انسان و حیوان، داشتن عقایدی است که از جمله آن عقاید، عقاید مذهبی است. بنده به آزادی مذهب معتقدم، هیچ اصرار و تعصبی ندارم‏ که شما تبلیغ بکنید و کلیمی‌ها یا مسیحیان را به مسلمانی دعوت کنید ولی لااقل بچه مسلمان که توی مدرسه می‌آید، مسلمان بزرگش کنید (صحیح است). شما بچه‌ای را که تا سال ششم متوسطه نماز نخوانده باشد می‌خواهید بعد از آن نمازخوانش کنید؟ هر مذهبی را که شما قبول دارید، به آن ارشادش کنید. بالاخره باید یک مبانی اخلاقی و مذهبی را قبول داشته باشد. شما با وزارت دادگستری نمی‌توانید از تمام این خبط‌ها و خطاها جلوگیری کنید. خوشبختانه اکثر وزرای ما تحصیل‌کرده خارج هستند و این یک حسن است. در آن موقعی که آنها تحصیل می‌کردند، امکان تحصیل عالی در ایران تا پایه امروزی نبود. شما که تحصیل‌کرده نمی‌دانم امریکا یا اروپا هستید (اشاره به وزیر آموزش و پرورش) ولی به‌هرحال به خاطرتان هست که در روز یکشنبه یک نهضتی برای رفتن به کلیسا هست، اغلب دانشگاه‌ها کلیسای اختصاصی دارند. بنده قصدم برقراری کلیسا و مسجد نیست و نمی‌گویم شما مسجد بسازید ولی اصل ایمان و مذهب را کنار نگذارید، شما حیوان سبع نمی-خواهید بسازید (کبیری- اولین کلمه شعار مقدس ما خدا است) (مرتضوی- آقای کبیری تکبیر گفتند). در راه خداپرستی اینها را هدایت کنید. برای خاتمه این تبصره باید بگویم شما عاقل ولی در این کار غافل و عده‌ای در راه خودشان غافل ولی در پشت‌پرده نهایت عامل و قادر برعلیه مذهب شما هستند و وبال اینها بر گردن من و شماست که وظیفه‌ای دارید و عمل نمی‌کنید (احسنت). حرف مرا گوش نمی‌کنید از رهبر بزرگ ملت ایران الهام بگیرید، ضمن این که آن قرآن مجیدی که به این ترتیب چاپ و توزیع شد همه ملت سپاسگزار است، همه تعظیم و تکریم می‌کنیم (صحیح است) و من و شما و همه باید از این راه پیروی بکنیم (احسنت). من نمی‌گویم خرافات و آن مزخرفاتی که شیادان می‌خواهند به اسم مذهب به مردم تحمیل کنند پیروی کنید، اساس مذهب خداشناسی و ایمان و قرآن است (آفرین- احسنت) (معتمدی- تنها راه نجات ملت همین است). انشاءالله دروغ است ولی در هرحال شنیده شد پس از این که یکی از سناتورها راجع به کار آموزش‌وپرورش تذکراتی داد شایع کردند که بر اثر نسبت با حسن و حسین و فلان منظور چنین گفته شده، اصولاً مایی که به وکالت و وزارت و سناتوری می‌رسیم، اگر این شخصیت را نداشته باشیم، لااقل باید این تظاهر را بکنیم که تحت احساسات قوم و خویشی و این‌گونه مسایل، مطالب را عنوان نکنیم. بنابراین شما که خودتان برای خودتان این را قبول می‌کنید، اگر گفتید فلان همکار شما و سناتور این کار را می‌کند یعنی قیاس به نفس کردید والا شما باید تکذیب بکنید، این طور نیست سناتوری که در مورد مطالب فرهنگی به شما گوشزدهایی کرد، آن چنان شخصیت فرهنگی دارد که من و شما و امثال ما در مرحله شاگردی او و خدماتی که او به فرهنگ کرده است، باید پیروی

کنیم (احسنت). جناب آقای دکتر هدایتی تشریف نداشتید، از شما گله‌ای کردم در این که برخلاف وعده نخست‌وزیر وقت عمل کردید ولی همه مطالب را کنار می‌گذاریم در مورد توجه شما به مبانی اخلاقی و معنوی، توجه شما را به تحکیم اخلاق و رشد معنوی دانشجویان و حس وطن‌پرستی و غرور ملی جلب می‌کنم. در ممالکی هست که یک‌صدم پیشرفت ما را نکرده ولی دانشجو و شاگردش خیال می‌کند مملکتش بهشت برین شده، شاگرد ما که این همه ترقی‌ها را می‌بیند آن ایمان راسخی را که باید پیدا کند، شما هنوز موفق نشده‌اید در او به وجود بیاورید (صحیح است) (دکتر مهذب- کم‌کم دارند ایمان پیدا می‌کنند). البته نزاکت، فعالیت، هوشیاری شما و کارهایی که تاکنون انجام داده‌اید همه موجب تشکر من است، از فرهنگ آنچه دیده می‌شود نظم و ترتیبی در تشکیلات فعلی داده شده، من تکذیب نمی‌کنم که آن رجاله‌بازی‌ها مدت‌ها است دیگر موقوف شده، تشکر می‌کنم ولی این مسایلی که عرض کردم در مقابل آنها خیلی بالاتر است و باید توجه بفرمایید شاید به همین نسبت که در سایر قسمت‌ها توفیق پیدا کردید این قسمت‌ها را هم حق داریم که بخواهیم، شاید توانایی که در شما دیدیم امیدوار شدیم (کیهان‌یغمایی- آقای رامبد بخواهید که اعتبار بیشتری به وزارت آموزش و پرورش بدهند). جناب آقای وزیر آموزش و پرورش، من طرفدار افسانه هیتلر که درباره نژاد آقا و این صحبت‌ها می‌شد نیستم اما اصل این که هر ملتی یک خصایصی مربوط به خودش دارد نمی‌توانیم تکذیب کنیم. در همه دنیا امروز دانشگاه‌هایی که امثال شما در آن تحصیل کرده‌اید تصدیق کرده‌اند که ایرانی از نژاد برجسته و دارای استعداد فراوانی است (صحیح است). شاید این یک عیب است ولی این اصل هم در خصلت ایرانی هست که هر وقت رهبری توانا داشت جلو می‌رود و هر وقت نداشت متوقف می‌شود (صحیح است). متأسفانه این طور است و این داستانی که آن سردار از سرباز رشیدی پرسید پس در جنگ گذشته که سربازان شکست خوردند تو کجا بودی درحالی‌که این قدر دلیری، گفت من بودم و چون تو که رهبری دلیر هستی نبود، به خاطر دارید حالا که ایرانی یک چنین رهبری دارد که دنیا قبولش دارد، اگر من و شما چنین کوتاهی کردیم خیانت کرده‌ایم، باید از این موقعیت خوب استفاده کنیم و این انحطاط و مفاسد اخلاقی را از بین ببریم (آفرین). من برای ختم مطلب آموزش و پرورش، با تکریم و تعظیم بر امر سپاه‌دانش و مبارزه با بی‌سوادی و دانشگاه آریامهر مطلب را خاتمه می‌دهم، اما اصل بهداری (همهمه نمایندگان) (مهندس والا- بفرمایید اصل به‌نداری) (کیهان‌یغمایی- هرچه عیب می‌خواهید در اینجاست) مترادف کلمه بهداشت، امروز در مملکت یک احساس ستایشی نسبت به سپاه بهداشت می‌شود (مصطفوی- حساب سپاه بهداشت جداست). واقعاً سپاه بهداشت هم از پیشرفت‌های موجد ستایش ملت ایران است، به همان نسبتی که در اجرای این کار آقای دکتر آموزگار و آقای دکتر شاهقلی سهیم هستند، بنده تشکر می‌کنم، از این مطلب که گذشتیم، بحث این که وزیر بهداری ما اصولاً باید در امر پیشگیری انجام وظیفه کند و امر درمانی را به خود مردم بدهیم یا هنوز مردم به آن درجه‌ای نرسیده‌اند که تمام امور درمان را از خود آنها بخواهیم، این را به متخصصین فن رجوع می‌کنیم. آنچه که در حال حاضر بنده مطالبی از آن بمبو یا بامبو که اشاره کردم چند کلمه عرض می‌کنم و به نظرم آمده یکی امر بیمه‌های همگانی است که باید همکاری وزارت بهداری و وزارت کار و بیمه‌های اجتماعی در این مورد توسعه داده شود. از این مطلب که گذشتیم، یک رشته‌ای از مسایل که راجع به مبانی اخلاقی در وزارت فرهنگ صحبت بود، برمی-گردد به طبقه محترم اطبا، طبابت از شریف‌ترین و واقعاً مشکل‌ترین شغل‌هاست (صحیح است) اما تا پایه‌ای که این شغل به صورت تجارت نامشروع درنیامده باشد (صحیح است) (دکتر سامی‌راد- تجارت مشروعش هم بد است). من نسبت به خوب‌های‌شان سپاسگزاری می‌کنم. از آقای وزیر بهداری تکلیفی می‌خواهم برای این تازه‌رسیده‌ها و عجله‌دارها برای میلیونرشدن، قدری خجالت‌آور است ولی ناچار به گفتنش هستم. کنترل تابلوها و اعلانات اطبا اگر درست انجام بگیرد، آن وقت مفاسدی که فعلاً وجود دارد روشن می‌شود (صحیح است) (دکتر سعید- با طرح نظام پزشکی حل خواهد شد). البته از تقدیم‌کنندگان طرح نظام پزشکی تشکر می‌کنم، از انجمن کلینیسین‌ها که برای همکاری و سروصورت دادن به کارهای‌شان تشکیل دادند، سپاسگزارم

ولی اینها وظیفه وزارت بهداری را خاتمه نمی‌دهد، شما در بعضی از خیابان‌های تهران شاید بیش از سنگ کف خیابان پشت سر هم تابلوی دکتر می‌بینید، اینها از کجا دکتر شده‌اند؟ از پول ملت ولی آنها این قدر مبانی اخلاق‏ ندارند که به شهرستان‌ها بروند و این ملت را معالجه کنند (صحیح است) (دکتر شفیع‌امین- قانون هست، طبق قانون باید بروند). از شریف‌های‌شان سپاسگزاری می‌کنم، تعصب حرفه‌ای هم نداریم (فخرطباطبایی- تعصب جهل است) بد، بد است در هر طبقه‌ای باشد و متأسفانه در این طبقه بدش بیشتر به جامعه صدمه می‌زند (دکتر شفیع‌امین- اسم ببرید). بنده اینجا از اشخاص صحبت نمی‌کنم، شما هم دفاع نفرمایید، هم شما وکیل ملت ایران هستید هم من وکیل اطبا. جناب آقای هویدا، وزارت پست و تلگراف شما کار بسیار عجیبی کرده، چاپ دفترچه تلفن را به شخصی یا فروخته یا امتیاز داده، درهرحال حق داده که عوایدی نصیب دولت بکند، این کار از نظر ازدیاد عواید خوب است ولی آیا در مملکتی که شما مسئولش هستید و من وکیلش هستم خوش‌مان می‌آید که در دفترچه اعلان دروغ بکنند؟ آن شهرستانی که بی‌اطلاع ازشهرستان آمده چندجور تبلیغ دروغ برای یک دکتر بخواند و این آدم بی‌اطلاع که می‌خواهد به دکتر مراجعه کند از توی این دفترچه تلفن با همکاری وزارت پست و تلگراف شما به جایی برود که آن طبیب متخصص این کار نیست، اینها مسایلی است که باید توجه شود به نفع اجتماع‏ (صادق احمدی- اینهایی که تابلوی دکتری زده‌اند واقعاً دکتر هستند یا نه و دستگاهی هست که کنترل کند؟) وزارت بهداری هم نمی‌داند و این از مطالبی است که باید توجه شود. من برای پایان دادن این قسمت از مطالب وزارت بهداری از اطبای شریفی که حافظ جان افراد این مملکت بوده‌اند و تحصیلات درخشان آنها که موجب افتخار ایرانی و ایران است تجلیل می‌کنم ولی به نفع همان طبقه است که آنهایی را که در این طبقه بد هستند با کنترل دولت جلوی‌شان گرفته بشود، قسمت بعد، در این مورد کنترل داروهاست من نمی‌دانم جناب آقای نخست‌وزیر کنترل داروها و حفظ جان ملت از سوء‌استفاده واردکنندگان داروهای تقلبی با کدام یک از سازمان‌های دولتی شماست، این مطلبی نیست که بشود به سادگی آن را برگزار کرد، افراد ملت مالیات می‌دهند، از قوانین تبعیت می‌کنند و امیدوارند وقتی که می‌روند به یک داروخانه و پول می‌دهند طبق نسخه دکتر دوا بگیرند و یک دستگاهی باشد که این کار را کنترل کند که به آنها دوای تقلبی نفروشند، داستان گچ و آسپرین را که دارید دیگر عرض نمی‌کنم (معتمدی- قیمت‌ها هم متفاوت است. یک نوع دارو در چند داروخانه ده بیست تومان تفاوت قیمت دارد) پس از دارو موضوع آزمایشگاه پیش می‌آید. ببینید ما پیشرفت کارهای‌مان شبیه رشته جبالی است که دارای قلل بسیار مرتفع باشد و یک مرتبه بریدگی‌های خیلی تند داشته باشد، در بعضی مسایل مثل اصلاحات ارضی تحولات اجتماعی، تثبیت اقتصادی، بهبودی که در وضع مردم شده، رسیده‌ایم به قله و همه افتخار داریم ولی آن وقت می‌شود گفت که در مملکت ما، پایتخت ما، آزمایشگاه‌ها سه تا نتیجه آزمایش می‌دهند و هیچ‌کدام‌شان با هم تطبیق نمی‌کند، این را یک فکری بفرمایید و از این مطلب که گذشت، موضوع کنترل مواد غذایی پیش می‌آید. با اشاره سر توجه دادند که خود ایشان متوجه بودند و اقداماتی فرموده‌اند و بنده موضوع کنترل مواد غذایی را به همین جا ختم می‌کنم و منتظر اقدامات ایشان می‌شوم، البته یک انستیتو خواربار بنده اگر می‌گویم انستیتو معذرت می‌خواهم به من مربوط نیست، اسم آنجا را گذاشته‌اند انستیتو خواربار (مصطفوی- اسمتش را عوض کرده‌اند گذاشته‌اند دانشکده علوم تغذیه) هرچه هست، دیدم قدم‌هایی برداشته شده و واقعاً جای خوشوقتی هم هست که می‌بینیم این مؤسسات با کوشش جلو می‌روند و از این بابت تشکر می‌کنم و اما یک مطلب مورد ابتلای شهرستان‌ها، آقای وزیر آبادانی‌ومسکن، در همان طالشی که جنابعالی تشریف آوردید و آن جاده را افتتاح کردید و از شما تشکر کردیم در مسئولیت مشترک هیچ به فکرتان افتاد و سئوال کردید که در این صد هزار نفر جمعیتی که هستند اگر فرضاً به نسبت نصف هم بگیریم پنجاه هزار نفر زن بزرگ و کوچک که هستند چند نفر قابله دارند؟ موضوع قابله مطلب کوچکی نیست.

خواجه‌نوری- سال‌ها است که مدرسه قابلگی را تعطیل کرده‌اند و باید تأسیس بشود خیلی ضرورت دارد

ولی این گناه این دولت نیست، دولت‌های سابق بودند که این مدارس قابلگی را تعطیل کردند.

رامبد- جناب آقای خواجه‌نوری ما یک مملکت داریم و یک دولت داریم، هرچه هم بخواهیم از ایشان باید بخواهیم، از وزیر بهداری مستوفی‌الممالک که نمی‌توانیم برویم در قبرستان بخواهیم، چرا قابله نداریم؟ (احسنت) (دکتر سامی‌راد- قابله باید تربیت بشود و مورد احتیاج مبرم این مملکت است) همه این مسایل، مسایل سهلی نیست، مسایلی مشکلی است، با یک روز و دو روز هم انجام نمی‌شود، فرمایشات جنابعالی را هم توجه دارم، فقط می‌خواهم بیایند اقدامات‌شان را بفرمایند، بنده هم تشکر می‌کنم و قدم به قدم جلو برویم و اما یک مطلبی که گویا در برنامه وزارت بهداری شما بود یا نبود به خاطر ندارم تا اندازه‌ای تطبیق با آن نظر ادغام مؤسسات مشابه می‌کند درهرحال هر دستگاهی که تشکیل می‌شود، اگر یک دستگاه بهداشتی و بهداری داشته باشد و مستقل کار بکند با وضع مملکت ما در حال حاضر وفق نمی‌دهد. جناب آقای نخست‌وزیر، اینها را باید متمرکز بکنید ولی بکنید، اگر که مدت تعیین بکنید بگویید دو ماه سه ماه مجال می‌دهیم این کار را بکنید، اگر نکرد آن متصدی را به علت عدم توانایی از کار بردارید و یکی دیگر را به جای او بگذارید و بگویید این کارها را باید انجام بدهید. داریم به موضوع اتومبیل‌های دولتی نزدیک می‌شویم. به مناسبت کار بهداری ما شهرستان‌های زیادی داریم، شکر خداوند مملکت وسیعی داریم، برای هیچ مملکتی مقدور نیست که در هر شهرستان کوچکی یک بیمارستان بسیار مجهزی با تمام وسایل جراحان و اطبا متخصصین درجه اول در آنجا تشکیل بدهد، این یک راه‌حل دارد به عوض این که این جراح‌های تازه‌کار و شاگردوار شما بیایند با نبودن وسایل با جان مردم شهرستان‌ها بازی بکنند و استادی‌شان را مثل زمان جنگ به سر این ملت بیچاره دربیاورند، آنچه که می‌توانید یک مراکزی را مثل مراکز استان از لحاظ کادر و از لحاظ وسایل و دستگاه‌ها تجهیز و تکمیل بکنید (دکتر مهذب- کاملاً صحیح است) و این جراح‌های جدید و تازه‌رسیده را هم بگذارید زیردست آن اطبای عالیقدر ولی یک اشکالی دارد که این کار یک قدری ازخودگذشتگی می‌خواهد (دکتر رهنوردی- تا موقعی که بهداشت ملی نشود- هیچ فایده ندارد، باید مرض را تشخیص داد). ضمن تأیید و تشکر از ایشان، من استدعا می‌کنم این اتومبیل‌های دولتی که با این همه سروصدا جمع‌آوری شده از تجدید خرید اتومبیل سواری صرف‌نظر بفرمایید و قیمت اتومبیل‌ها را به قیمتی که باید تعیین بفرمایید و اصلاً این پرونده را کنار بگذارید، برای این اتومبیل‌ها شما بودجه داشتید و این اتومبیل‌ها بیش از چند صدتا یا شاید هزار اتومبیل باشد، در حالی که شما فقط صد آمبولانس برای فرستادن شهرستان‌ها بیشتر احتیاج ندارید که الساعه بفرستید از محل همین اتومبیل‌ها با یک تبصره آمبولانس بخرید و بفرستید به شهرستان‌ها که مریض‌ها را بیاورند به مراکز استان و شما هر روز تلگرافات متعددی برای این کار نداشته باشید (احسنت) (صادق احمدی- از محل کدام اتومبیل‌ها؟ اتومبیل را از زیر پای دادستان تهران گرفتند دادند به رئیس مرغداری نارمک) (دکتر حسینی- جای استخدام سکرتر هم بفرمایید قابله استخدام بکنند). البته در مقابل متخصصین امثال آقای دکتر شفیع‌امین یا آقای دکتر رهنوردی صحبت در امر بهداری، حق تقدم با آقایان است ولی آن چیزی که از نظر یک فرد عادی، از نظر احتیاجات مردم می‌رسد بنده عرض کردم. در خاتمه بحث بهداری یک‌بار دیگر از پیشرفتی که بر اثر سپاه بهداشت شده، از رهبر ملت سپاسگزاری می‌کنم (احسنت). از داخله زیاد صحبت کردیم، قدری به خارجه بپردازیم اما وزارت خارجه وضع ثبات سیاسی که در این مملکت هست شاید نه‌تنها در ممالکی در ردیف خودمان از اکثر ممالک هم ثابت‌تر و شایان ستایش‌تر است (صحیح است) و این را هم باز مرهون رهبر ملت هستیم. از آقای وزیر خارجه و کارمندانی هم که توانستند چنین سیاستی را تعقیب و اجرا بکنند، تشکر می‌کنم ولی ایران امروز با ایران چهار سال قبل و ایران چهار سال قبل با ایران چهل سال قبل تغییر کرده و باید در وضع وزارت خارجه‌اش هم یک تغییری داده شود (صحیح است). مامورین وزارت خارجه فقط به نزاکت‌های سیاسی و مذاکرات ظاهراً دیپلماسی نباید اکتفا بکنند، بریده‌های جراید را بعد از دو سه ماه فرستادن برای وزارت خارجه وظیفه آنها را خاتمه نمی‌دهد، از مراجعه ایرانیانی هم که

مریض می‌شوند و می‌روند خارج و در آنجا مزاحم مامورین وزارت خارجه‏ می‌شوند نباید خسته بشوند و باید با روی‌گشاده آنها را بپذیرند اما مسایل مهم‌تری هست که لازم به نظر می‌آید گفته شود. مکرر در پشت این تریبون راجع به حق ملت و مملکت ایران از اروندرود، محلی که بعضی‌ها شط‌العرب می‌شناسند صحبت شد (صحیح است). آقای نخست‌وزیر استدعا می‌کنم در این مطلب موضوع را بدفع-الوقت نگذارنید. یقین دارم که آنچه مقدور بود کردید ولی مطلب هنوز تمام نشده و باید کشور همجوار ما بداند که ملت ایران خواستار حق خودش است و دولت موظف به اجرای خواسته ملت است (احسنت). مطلبی که من خوشم نیامد از سفارتخانه‌های شما در خارج این بود، ما مملکتی هستیم مسلمان اعم از این که رابطه‌ای با مسلمانان دیگر داشته باشیم یا نداشته باشیم به حکم هم‌دینی و هم-مذهبی، یک علاقه‌ای بین ما هست. چندی قبل از طرف مملکت و حتی فرد خاصی که پیشرفت‌های ایران چون خار به چشم او فرو می‌رود و می‌بیند که ایران در خاورمیانه از تمام ممالک پیش افتاده، این ثبات و امیدواری و آرامش که در ایران هست در ممالکی که او توانسته دست‌اندازی بکند نیست، شایعه این که ایران اتحادیه اسلامی درست کرده یا قراردادی با ممالک اسلامی بسته درست کرد. این وظیفه سفارتخانه‌های شما بود که به حد اعلی از این تبلیغ دروغ جلوگیری کنند البته ملت ایران از هر اتحادیه و هر پیوند و هر همکاری که برای پیشرفت مقاصد خودش صلاح بداند کوتاهی نخواهد کرد ولی نه برای فتنه‌جویی و نفاق‌انگیزی و خرابکاری در کشورهای دیگر (صحیح است)، بنابراین لازم بود در موقعی که یک همچو مطالب بی‌اساس از طرف بعضی جراید مزدور مصر شایع شده بود، به حد اعلی در رد شایعه مقابله می‌شد. وظیفه دیگری بر عهده وزارت خارجه و سفارت ایران در ممالک دیگر هست و آن عبارت از شناساندن ایران به خارجی‌ها است. در قسمت وزارت دارایی و جلب توریست مطالبی عرض کردم، فعالیت سفارتخانه‌ها در این قسمت کافی نبوده، جناب آقای نخست‌وزیر شاید تشکیلات‌شان کافی نیست، شاید کارمند برای این کار ندارند. خوب است ساعات کاری که وزرا در اینجا می‌کنند به آنها اطلاع بدهید، ساعات کاری که وزیر خارجه می‌کند به سفرا هم اطلاع بدهید، شاید آنها هم همین رویه عمل کنند (دکتر رهنوردی- آنها برای استراحت رفته‌اند). من اظهار داشتم در مسافرت‌های متعددی شاهد اثرات درخشان مسافرت‌های شاهنشاه به ممالک خارج بودم، در ممالک شرقی و غربی در فاصله چند روز توقف شاهنشاه در آن ممالک، من که در بین مردم می‌گشتم متوجه می‌شدم که این مسافرت‌ها برای شناساندن ایران و روشن کردن ممالک دیگر نسبت به تحول و پیشرفت‌های ایران چقدر مؤثر بوده است (صحیح است). این سفرای شما که سفیر من نیستند، سفیر شاهنشاه هستند. در ظرف سه روز نمی‌توانند این کار را بکنند لااقل در ظرف سه سال آن کار را انجام بدهند ولی این نتایج مشهود نیست. جناب آقای نخست‌وزیر، در قسمت مربوط به وزارت اقتصاد و وزارت دارایی مطالبی راجع به قاچاق صحبت شد. یک قسمت از این قاچاق‌ها، قاچاق موادی است امثال تریاک و این چیزها و اینها را از ممالک همجوار ما می‌آورند. بنده خیال می‌کنم سفرای ایران در ممالک همجوار وظیفه دارند به این ممالک دوست ما تذکر بدهند. حال که ما برای حفظ جان ملت و نژاد و نسل و مملکت خودمان از این درآمد صرف‌نظر کردیم و بازار بین‌المللی را یکجا تقدیم شما کردیم، در این محصول دیگر رقیب شما نیستیم، این محصولتان را به ممالک دیگر صادر کنید و کمک نشود که به مملکت ما بیاید (صحیح است). در این مورد از لحاظ دیپلماسی باید اقدام شود، همه‌اش انتظار از ژاندارمری و مامور قاچاق‌بگیر نداشته باشید (صحیح است). معهذا این حقیقت باید عنوان بشود به مناسبت کاری که بنده دارم به خارج زیاد سفر می‌کنم، در ممالک مختلف هم به سفارتخانه‌ها می‌روم، اصولاً پیشرفت و بهبودی که در ۱۲- ۱۰ سال اخیر در وزارت خارجه پیش آمده، شایان کمال تقدیر است اما کافی نیست. متأسفانه این جوان‌هایی که سفیر شده‌اند قدری می‌بردند، به همان قدمایی که خیال می‌کردند زنجیر طلا بستن فقط کار سفارت را خاتمه می‌دهد اقتدا می‌کند. راجع به وزارت جنگ حضرتعالی اطلاع دارید که بنده هم مثل هر ایرانی خود به خود یک احترام و علاقه و ستایش خاص به این جماعتی‏ که در این لباس خدمت می‌کنند دارم (صحیح است) ولی انتقاد کسی حق دارد بکند که آماده کمک باشد و در غیر این صورت مغرض است و من روی همان علاقه‌ای که دارم آنچه که به شما انتقاد می‌کنم روی اخلاق و علاقه به این

سازمان است. شما در قسمت فرهنگی در ارتش پیشرفت‌های شایان توجهی کردید (صحیح است) همه ملت سپاسگزارند اما مطالبی که در پشت این میز گفته شد نمی‌دانم تا چه‌اندازه تحقق پیدا کرده، تجربیات جنگ جهانگیر بین‌الملل اول و دوم هر دو نشان داد که جنگ منحصر به ممالک بزرگ و قوای بالای دنیا نیست، کوچک‌ترین ممالک هم اینجا من مثال داشتم حتی با داشتن یک توپ زیادتر یا کمتر برای حفظ مملکتش باید فکر بکند. من از کمبود قوای بحریه شما به تناسب سایر قوای مملکت گله دارم (احسنت). ما در جنوب منافع و منابعی داریم که هر چقدر خرجش کنیم باز هم جا دارد (احسنت). این عرایض بنده را تعبیر به جنگجویی و مبارزه‌طلبی ایران نباید کرد. ملت ایران از ممالکی است که در صف اول پشتیبانان سازمان متحد است (صحیح است). تمام این حرف‌ها را قبول داریم، سپاسگزارم سازمان ملل هم هستیم، کمک هم می‌کنیم، صلح‌طلب هم هستیم ولی حساب کار خودمان را داریم، به هیچ‌کس هم نباید اتکا بکنیم (معتمدی- حاضر به جنگ باش اگر صلحت آرزوست) (صحیح است). جناب آقای نخست‌وزیر، اگر بنده در این مورد زیاد صحبت کنم تعبیر به همان تعصب هم‌لباسی نشود ولی برای خاتمه دادن به این بحث یک گله‌ای از جنابعالی می‌کنم که در شأن و رویه همیشگی جنابعالی نبود. اینجا صحبتی کردند نمی‌دانم چطور شد که جنابعالی اشاره فرمودید «که به ما می‌گویید که قوای دفاعی را تقویت نکنیم» خیر ما می‌گوییم شما قوای دفاعی را تقویت بکنید تا به آن پایه از مخارج مؤسسات وابسته و حیف‌ومیل‌های دولت بزنید و به ارتش بدهید (صحیح است). تیمسار سپهبد ریاحی به مناسبت وزارت جنگ گوش‌های شما برای شنیدن آماده شد. به همین مناسبت وزارت کشاورزی را در دنباله‌اش می‌آورم. در سرلوحه تمام وزارتخانه‌های ما خوشبختانه مسایل بزرگ و شایان ستایش است که با روی خوش با هم روبرو می‌شویم. جمله‌ای که عرض کردم در مملکت ما شاید در بین تمام کارهای دیگر اگر بخواهند توجیه بکنند، یکی از مهم‌ترین امر اصلاحات ارضی است (صحیح است). این امر اصلاحات ارضی نه‌تنها از بابت عدالت و تعدیل ثروت به آن اعتقاد داریم، نه‌تنها از لحاظ بشردوستی و احساسات، از لحاظ ثمراتی که در ساختن و آدم ساختن و به وجود آوردن افرادی که از لحاظ مال و کار مستقل هستند و بتوانند در مملکت دموکراسی واقعی تأمین بکنند، برایش احترام قائل هستم (صحیح است). افرادی که دیگر رأی‌شان قابل خریدوفروش نباشد. از این جهت پیشرفت‌های‌تان شایان تقدیر و ستایش بنده هم هست ولی علاقه‌مند هستم که برنامه‌هایی که راجع به کشت گندم وعده دادید طوری انجام بشود که گاه و بی‌گاه اینجا تشریف بیاورید و بگویید که امسال نسبت به پارسال این مقدار گندم کمتر وارد می‌کنیم. به شما ایرادی ندارم ولی ما هرچقدر مملکت صنعتی بشویم، مملکتی هستیم که انشاءالله کشاورزی ما باید به پایه‌ای برسد که جزو صادرکنندگان مواد کشاورزی باشیم (صحیح است). این سدها، این جاده‌ها، این دستگاه ترویج شما، این بودجه‌ها، همه‌اش سرمایه‌گذاری است برای آنکه بالاخره بهره‌برداری کنیم (مهندس کمانگر- امسال جزو آن سال‌ها است که گندم صادر می‌کنیم). اما اگر اشتباه نکنم یکی از جهاتی که بابت کمبود گندم عنوان شده این است که گفتند گندم از این جهت کمیاب شده، البته عوامل دیگری هم بوده ولی یکی این بوده است که در سنوات قبل به انداره کافی به کشت گندم توجه نشده، به گندم‌کاران حمایت نرسیده و اینها تشویق نشده‌اند. خوب این مطلبی است شما توجه پیدا کرده‌اید و اقدام می‌کنید. مطلبی نیست تجربه تلخ حالا بر شیرین برای ما در پیش دارد (ارسنجانی- خشکسالی پی در پی). عرض کردم عوامل مختلف دارد و جنابعالی فرمایشات‌تان درباره کشاورزی به تمام جهات از بنده مرجح است ولی یک تجربه‌ای که از آنها گرفتم نسبت به سایر محصولات عرض می‌کنم، محصول کشاورزی شما تنها گندم نیست، هیچ توجه کرده‌اید که سایر محصولات کشاورزی دستخوش چه نوساناتی از لحاظ قیمت است، یک‌سال خشکسالی‏ می‌شود و یک محصول کیلویی ۵ تومان به بازار می‌آید، سال دیگر به علت توجه مردم نسبت به آن محصول، همه آن محصول را می‌کارند، تصادفاً باران هم آمده و آن قدر محصول به بازار می‌آید که همه ورشکست می‌شوند و قادر به تجدیدکشت و کار این محصول نمی‌شوند (صحیح است). بنده استدعا می‌کنم که یک برنامه‌ای برای حمایت این‌گونه محصولات اعم از این که آن سالی که کمبود می‌شود، دولت طوری کنترل بکند که قیمت زیاد

بالا نرود و آن سالی هم که زیاد می‌شود، حتی با خریدن و ریختن در دریا هم باشد، دولت موظف است این کار را بکند (مصطفوی- کما این که در سایر نقاط دنیا می‌کنند) اما چون راجع به این‌گونه شته‌ها و موش‌ها صحبت شد، یک موش بزرگ‌تری در اینجا هست که آن را خدمت‌تان عرض می‌کنم. متأسفانه موش صحرایی نیست، موش شهری است و به عنوان میدان شهر است (صحیح است). آقای وزیر کشاورزی شما آمدید با مالکینی که اگر نحوه کارشان بعداً لازم به اصلاح شد ولی در سهم خود به‌هیچ‌وجه مردمان بدی نبودند، بسیاری از مالکین از بهترین خدمتگزاران مملکت بودند و در آن موقع هم طبق قوانین کار نامشروعی نمی‌کردند ولی وقتی مصلحت مملکت ایجاب کرد آنها هم به این ازخودگذشتگی استقبال کردند، اگر هم نکنند شما طبق قانون پس گردن‌شان را می‌گیرید و سرجای خودشان می‌نشانید. بفرمایید نسبت به کسانی که برخلاف قانون به صورت نامشروع این کشاورزان را استثمار می‌کنند، لفظ استثمار در مورد این طبقه هنوز باقی است، چه برنامه‌ای دارید؟ با بودن وزارت کشاورزی و انقلاب شاه و ملت و این دولتی که برنامه دارد، وجود میدان، خریدن به ثمن‌بخس و فروختن به ده برابر قیمت چه معنی دارد؟ (صحیح است) استدعا می‌کنم تیسمار به والله اگر یک لشکر را مامور کنید و این کار را از بین ببرند، جا دارد (صحیح است) تیمسار وزیر کشاورزی، آن صدای بنده استغاثه ملت بود و این فرمانی است که در تعیین تکلیف شما می‌خوانم و بنده استدعا می‌کنم در پاسخ من تشریف بیاورید و بفرمایید تا چه مدت دیگر، نتیجه اجرای این امر شاهنشاه را به مجلس اطلاع می‌دهید (برای از پیش بردن و این که بین تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان باید کارهای بهتر و اساسی‌تر انجام داد). کارهای جنابعالی خیلی زیاد است و ما هم متشکریم که خیلی خوب پیش می‌برید ولی تکرارش خسته‌کننده شده، در عصری هستیم که توقعات بیشتر شده، وقتی که به بچه یک شیرینی دادید، دنبال بقیه شیرینی‌ها می‌گردد. راجع به تعلیم زندگی به روستانشینان من اینجا یک جمله‌ای از نویسنده آلمانی گوته به خاطرم می‌آید، البته فرق ندارد کی گفته می‌گویند نپرس کی گفت بپرس چی گفت، می‌گوید صنعت زندگی مثل تمام صنایع دیگر باید آموخته شود و مرتباً در آن تمرین بشود تا پیشرفت کنند. بنده استدعا می‌کنم برای تعلیم صنعت زندگی در روستاها، نسبت به این مروجین خودتان بیشتر توجه بفرمایید. مروجین محلی نمی‌توانند چنین کارهایی بکنند البته اشکالات بسیار است، حتی اطلاع دارم درحال حاضر با این وسعت عملیاتی که برای اصلاحات ارضی، شما شروع کردید مهندسین کافی هم شاید نداشته باشید، ولی امر تحول زندگی داخلی روستاها از مسایل بسیار بزرگ است، از دوشیدن گاو گرفته تا پوشیدن لباس خودش، از تبدیل این کلبه‌ها گرفته به خانه یک اتاقی و دو اتاقی، حتی یک وقت این نظر بود در مملکت که شاید برای آموختن راه و رسم زندگی مصلحت باشد از ممالک مترقی ما مهاجرین قبول بکنیم که اینها در هر ده، در هر شهرستان سرمشق سایر طبقات خودشان از لحاظ زندگی باشند ولی آن موقع این تحول به وجود نیامده بود. آقای دکتر عاملی شرحی در روزنامه‌ای نوشته بودند که خاطرم نیست ولی علاوه بر مزایای دیگر به واقع‌بینی و استعداد ایشان در مطالعه اجتماع در غیاب‌شان احسنت گفتم، یک مسابقه‌ای بود راجع به این که اگر ۲۰ ساله بودید چه می‌کردید، دکتر عاملی دانشمند نوشت که با تغییر اوضاع و احوال من امروز احساسات بیست ساله امروز را ندارم که به شما بگویم برای من اگر بیست ساله بودم امروز چه می‌شود کرد، من مربوط به بیست سال قبل هستم، در آن موقع راهی که به نظرم می‌رسید این بود ولی برای ۲۰ ساله امروز نوع دیگری باید فکر کنند. کسانی که در روستاها می‌نشینند دیگر آن رعیت سابق نیستند، آنها هم مثل من و شما رادیو خواهند داشت، اکثراً هم دارند، حالا تمام وسایل زندگی‌شان باید فراهم بشود و اینها یک عقل معاشی لازم دارند، نه این که هرچه درآوردند خرج بکنند، این تعلیم مشکل هم بر عهده شما است، فکری باید بفرمایید. هیچ بعید نیست بر اثر ازدیاد درآمدی که شما برای زارعین به وجود آوردید، اگر راهنمایی وجود نداشته باشد، بد هدایت بشود. یک‌بار دوبار مشروب بخورد و از این کار پیروی بکند ولی اگر شما ارشادش کردید که از این درآمد برای بهبود زندگیت استفاده کن و این کار را بکن، همان راه را خواهد رفت (کاملاً صحیح است). اگرچه از موقع آمدن شما توجه کافی به این امر شده ولی اگر تکرار می‌کنم جا دارد. جناب آقای وزیر کشاورزی، هرچه هست، هرچه می‌کنیم و هرچه می‌گوییم برای مردم است. در رویه کلی دولت یک بحث نسبتاً مفصل‌تری دارم ولی به خصوص

در حال حاضر این مامورین شما هستند که با تمام طبقات سر و کار دارند. این درس نزاکت، ادب، خوشرویی، آمادگی خدمت که در وجود خود شما هست، ضمن سایر بخشنامه‌های‌تان باید به فرد فرد مامورین خودتان تذکر داده بشود. باید واقع-بین باشیم، صاحب جنگلی که برای مصالح مملکت شما جنگلش را ملی کردید، هرچه‌قدر هم منصف باشد، بالاخره یک ثروتی است که از دستش رفته، این مامور جنگلبانی شما وقتی می‌گوید این میلیون‌ها ثروت تا دیروز متعلق به تو بوده و امروز حق بریدن شاخه‌ای از آن را ندارید، باید یک لعابی روی این قرص داده شود. برای بهبود یافتن انسان دوا می‌خورد که خوب بشود، شیرینی نزاکت، ادب، خوشرویی، تفهیم و تفاهمی به کار ببرید، این به معنای آن نیست که می‌گویم در دستگاه شما نیست، من هر روز با شما تماس دارم، هر روز یک درس اخلاق می‌گیرم، برای آنهایی که در دوردست‌ها هستند احتمال دارد لازم باشد. حضرتعالی این را بخشنامه بکنید و تلگراف بکنید. بنده راجع به پست و تلگراف هم چند کلمه عرض دارم (خنده نمایندگان). چند روز قبل در اتاق وزیر پست و تلگراف بودم، پروژه‌ها و نقشه‌های واقعاً قابل توجهی دیدم، در تمام قسمت‌های مربوط به تلفن، تلگراف، انواع مخابرات و مواصلات دیگر برنامه‌هایی بود که راستی احساس لذت کردم در مملکتی هستم که شاید در مترقی‌ترین ممالک هم اگر شما به اتاق وزیر پست و تلگراف بروید چه از لحاظ آلبوم‌هایی که تهیه شده بود و پروژه‌هایی که قاب شده بود بهتر چیزی پیدا نمی‌شد کرد و نمی‌توانستید ببینید این پیشرفت‌ها هم نوید می‌دهد که همه این نقشه‌ها اجرا بشود. بنده تکذیب نمی‌کنم به خاطرم می‌آید که یک روزی در زندگی خود من از برای رفتن از اینجا به هشت‌پر شاید سه روز وقت لازم بود و امروز هر دقیقه‌ای که دلم می‌خواهد گوشی تلفن را برمی‌دارم و با هشت‌پر صحبت می‌کنم اما مشروط بر این که سیم خراب نباشد. یک مسایلی است که کوچک است ولیکن آثار بد بزرگی باقی می‌گذارد. اکثراً که با شهرستان‌ها می‌خواهیم صحبت کنیم، جناب آقای نخست‌وزیر می‌گویند سیم خراب است. یک مسایلی نیست که در قدرت بشر باشد، ممکن است که یک طوفانی باعث از بین رفتن سیم بشود، این دلیل عیب وزارت پست و تلگراف‌وتلفن شما نیست اما ما با هم دست به دست می‌دهیم که ببینیم آن قدر که می‌شود و از عهده برمی‌آید اصلاح بشود و ای بسا احتمال دارد که سیمی خراب شده باشد و بشود در ظرف نیم‌ساعت درست کرد مشروط بر این که وزیر مربوط ناظر بر کار مرئوسش باشد اما وقتی که وزیری خبر ندارد که در ظرف سی روز، سی مرتبه به من خبر می‌دهند که سیم هشت‌پر خراب است، شاید اصلاً دروغ می‌گویند و این حرف‌ها را می‌زنند، این تقصیر در سطح وزارتخانه و معاون و مدیرکل و کار شما و برنامه شما نیست. من پیشرفت‌هایی که از نظر مخابراتی نصیب مملکت شده می‌دانم ولی باید از این پیشرفت‌ها استفاده کرد. شما وقتی یک تلویزیون می‌خرید می‌آورید خانه این پیچی که بایستی موج را عوض بکند اگر لق باشد، همیشه شما را دلچرکین می‌کند، در صورتی که با یک پیچ‌گوشتی می‌شود آن را سفت کرد. این است که بنده استدعا می‌کنم به وزارت پست وتلگراف دستور بدهید به محض این که هر خطی قطع می‏شود، در سازمان خودشان دستگاهی داشته باشند که قابل کنترل باشد و از مردم هم بخواهید به محض این که تلفنخانه جواب داد سیم خراب است، به آن دستگاه مراجعه کنند که ببینند راست است یا نیست، چون رئیس پست‌وتلگراف که آخر سال ترفیع و پاداش و اضافه حقوق را می‌خواهد، باید بتواند جواب وزیر پست‌وتلگراف را بدهد، آن وقت وزیر از او می‌پرسد ۱۱ روز سیم تو قطع بود و تو موفق نشدی درست کنی (صادق احمدی- اسباب زحمت برای بنده درست می‌کنید چون مرتباً باید بگویم سیم خراب است) (کبیری- ما که اصلاً سیم نداریم). من خوبی‌های وزارت پست و تلگراف شما را عرض کردم، از گذشتگان و حاضر که سهمی در این خدمت دارند سپاسگزارم ولی به ثمر رساندن انقلاب با حرف نمی‌شود. شمایی که سیم‌ها را دارید جمع می‌کنید برای سرعت در همان وزارتخانه بیسیم در بعضی جاها نصب می‌کنید، در شرکت تلفن شما برای مکاتبه عادی این که در فلان شهرستان موجبات فراهم است و شما وعده دادید که بیایید و این صد شماره تلفن را نصب بکنید، زمین را هم مردم داده‌اند، زمین قبلی را که شما نپسندیدید، زمین دیگری که شما پسندیدید دادند، دو ماه بعد به این کاغذ از شرکت

تلفن جواب می‌دهند (مصطفوی- تازه جواب منفی). مگر شما جواب را خواندید؟ جناب آقای هویدا، همان طوری که بعضی حرف‌ها خیلی دیگر مبتذل شده، اصطلاحات این که اقدام مقتضی می‌شود، پس از مطالعات لازم دستور داده می‌شود هم دیگر کهنه شده (صحیح است) بنابراین بنده کاغذ شرکت تلفن را خدمت شما می‌فرستم برای این که یک‌بار در این مملکت کارمندانی که آن قدر مزاحم شما هستند برای حقوق و سایر چیزها بدانند که رسیدگی در کارشان هست. بفرمایید به شرکت تلفن ابلاغ کنند که مسئول این کاغذ تهیه‌کننده جواب و امضاکننده چه کسی بود؟ موجب تأخیر کی بوده؟ حتی رئیس هم اگر بود بر کنار بکنید. بیایید پشت تریبون بفرمایید تا رؤسای بعدی بدانند که چه می‌کنند و تکلیف‌شان چیست؟ این که حرف نشد، آیا جزو اوامر شاهنشاه این نیست که جواب نامه‌های مردم را فوری بدهید؟ هست ولی شرکت تلفن شما جواب کاغذ را بعد از دو ماه می‌دهد برای کاری که تصمیم گرفته شده پس معلوم می‌شود که پرونده را نخوانده‌اند، اطلاع ندارند نوشته اقدام مقتضی خواهد شد. ذیل نامه را هم مدیر عامل امضا می‌کند. بنده اجازه می‌خواهم راجع به‌خوبی و بدی اشخاص در اینجا صحبت نکنم، بدون هیچ‌گونه تعارف و مجادله و کمپلیمان شخصی، خود شما را یکی از منصف‌ترین آدم‌هایی که در زندگی دیدم می‌شناسم (احسنت) ولی تمام این ایرادها را به کارتان وارد می‌دانم پس بنابراین رئیس فلان شرکت آدم خوبی است، معاون فلان جا دارد کار می‌کند، اینها یک مسایلی است که می‌گذرد، به دردتان نمی‌خورد، کار باید درست بشود. شما با خوی آدم کاری ندارید. بنده دنبال این مطلب راجع به وزارت اطلاعات چند کلمه عرض دارم. آن موقعی که برق در تهران خیلی ضعیف بود یک روزی من به رئیس شرکت برق گفتم کار شما از این جهت مشکل است که برای تمام ساکنین تهران با یک تکمه کارتان قابل کنترل است، کلید را بالا بزنید اگر برق روشن نشد، معلوم می‌شود کارخانه شما خوب کار نمی‌کند. این مطلب در مورد وزارت اطلاعات و رادیو هم صدق می‌کند. یک پیچ رادیو در تمام خانه‌ها هست بنابراین به همین نسبت کنترل کار شما در اختیار همه مردم در خارج و داخل قرار گرفته، چه از کسی که این پیشرفت‌ها را خیلی سریع جلو برد، وزیر قبلی کی بود؟ (معتمدی- جناب آقای معینیان) چه در زمان آقای معینیان و چه دستگاه فعلی‌تان که من نه‌تنها از لحاظ کار و مدیریت بلکه از لحاظ آنچه که به وزیر آموزش و پرورش توصیه می‌کردم، از لحاظ شرافتمندی توأم با دانشمندی، وزیر فعلی‌تان را تجلیل می‌کنیم (احسنت). ای کاش که این نهال شخصیت در تمام کارمندان مملکت رشد بکند که حقیقت در کارش باشد، نه نمایش خدمت ولی با تمام این مطالب ایراد دارم. وزارت اطلاعات نسبت به احتیاجات مملکت تاکنون در گرفتن بودجه از دولت ضعف نشان داده (صحیح است). صدای ایران به تناسب سایر پیشرفت‌ها باید به اقصی نقاط دنیا برسد و این فعلاً نمی‌رسد (صحیح است). آقای شیفته این‏ تقصیر شما و بنده هم نیست، این وسیله لازم دارد، این اخلاق نیست، این وسیله است. بودجه این مؤسسات وابسته را بگیرید به این کارهای لازم اختصاص بدهید.

رئیس- آقای رامبد اگر از بیانات شما خیلی باقی‌مانده است بعد از ظهر ادامه بفرمایید.

رامبد- اگر اجازه بفرمایید یک ساعت دیگر ادامه خواهد داشت.

۴- تصویب صورت‌جلسه‏

رئیس- راجع به صورت‌جلسه دفعه گذشته نظری نیست؟ آقای سیفی بفرمایید.

سیفی- اصلاحاتی است به تندنویسی می‌دهم.

رئیس- اصلاح می‌شود. آقای مهندس بهبودی بفرمایید.

دکتر مهندس بهبودی- اصلاحاتی است به تندنویسی می‌دهم.

رئیس- اصلاح می‌شود، نظر دیگر نسبت به صورت‌جلسه نیست؟ (اظهاری نشد) صورت‌جلسه قبل تصویب می‌شود.

۵- تعیین موقع جلسه آینده- ختم جلسه‏

رئیس- با اجازه خانم‌ها و آقایان چون چهار ساعت وقت جلسه تمام شده، جلسه را ختم می‌کنیم. جلسه آینده ساعت ۴ بعد از ظهر امروز خواهد بود.

(یک ساعت بعد از ظهر جلسه ختم شد)

رئیس مجلس شورای ملی- مهندس عبدالله ریاضی‏