مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۹ آذر ۱۳۳۶ نشست ۱۴۰
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری نوزدهم | تصمیمهای مجلس | قوانین برنامههای عمرانی کشور مصوب مجلس شورای ملی |
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری نوزدهم |
روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران
شامل: کلیه قوانین مصوبه و مقررات - گزارش کمیسیونها - صورت مشروح مذاکرات مجلس - اخبار مجلس - انتصابات - آگهیهای رسمی و قانونی
شماره
شنبه ماه ۱۳۳۵
سال دوازدهم
شماره مسلسل
دوره نوزدهم مجلس شورای ملی
مذاکرات مجلس شورای ملی
مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره ۱۹
جلسه: ۱۴۰
صورت مشروح مذاکرات مجلس روز سهشنبه ۱۹ آذر ماه ۱۳۳۶
فهرست مطالب:
۱- تصویب صورتمجلس
۲-بیانات آقای نایب رئیس به مناسبت روز ۲۱ آذر ماه
۳-بیانات قبل از دستور آقایان: حشمتی- نورالدین امامی- (اجرای یک دقیقه سکوت) محمدعلی مسعودی- پرفسور اعلم- دیهیم- دشتی بزرگابراهیمی- علامه وحیدی- دولتآبادی و تیمورتاش به مناسبت روز ۲۱ آذر
۴- تقدیم یک فقره سؤال به وسیله آقای ابتهاج
۵-طرح و تصویب یک فوریت و اصل گزارش کمیسیون فرهنگ راجع به موافقت نامه فرهنگی بین ایران و لبنان
۶-تعیین موقع جلسه بعد- ختم جلسه
مجلس دو ساعت پیش از ظهر به ریاست آقای عماد تربتی (نایب رئیس) تشکیل گردید
۱- تصویب صورت مجلس
نایب رئیس- صورت اسامی غائبین جلسه قبل قرائت میشود
(به شرح زیر قرائت شد)
غائبین با اجازه- آقایان: یارافشار. دکتر اصلان افشار. سنندجی سعیدی. مجید ابراهیمی. مرتضی حکمت. صفاری. اکبر. محمودی. فضایلی. مهندس فیروز. دکتر اسدی. کاظم شیبانی. مهندس شیبانی. صرافزاده. مهندس بهبودی. فرود. کدیور. خرازی. پردلی. دولتشاهی. اورنگ. صدرزاده. تیمورتاش. توماج. رامبد. اعظم زنگنه.
غائبین بیاجازه- آقایان: دکترطاهری. دکتر جهانشاهی. اریه. مشار. اخوان. قبادیان. شادمان.
دیرآمدگان و زودرفتگان با اجازه-آقایان: بزرگنیا. مهندس فروغی. پرفسور اعلم. دکتر سعید حکمت. اسفندیاری. دولتآبادی. دکتر شاهکار. سراج حجازی.
نایب رئیس- اعتراضی به صورت مجلس نیست (اظهاری نشد) چون اعتراضی به صورت مجلس نشد صورت جلسه تصویب میگردد.
۲-بیانات آقای نایب رئیس به مناسبت روز ۲۱ آذر
نایب رئیس- به طوری که آقایان محترم استحضار دارند روز ۲۱ آذر ماه در پیش است و چون در آن روز مجلس تعطیل خواهد بود جمعی از آقایان محترم درخواست نمودند به جای سؤالات امروز نطق قبل از دستور باشد مجلس شورای ملی همیشه مظهر احساسات وطنپرستانه بوده است (صحیح است) و حق همین است که به مناسبت چنین روز تاریخی و فرخندهای در تمام کشور و به ویژه در مجلس شورای ملی احساسات پاک مبهنی ابراز شود (صحیح است) روز ۱۱ آذر بزرگترین روز آمیخته به افتخاری است که برای همیشه در تاریخ ایران زنده و جاوید خواهد بود (صحیح است) در این روز به عموم جهانیان ثابت شد که ملت ایران که صدها سال قبل از میلاد مسیح تاریخ زنده و گویا و مضبوط دارد هرگز افتخارات و استقلال و آزادی خود را از دست نخواهد داد و با هر گونه مشکلاتی مبارزه خواهد کرد (صحیح است، صحیح است) روز ۲۱ آذر روزی است که در سایه رهبری شاهنشاه عظیمالشان ملت شریف ایران عموماً مردم غیور آذربایجان خصوصاً با همآهنگی با ارتش نیرومند شاهنشاهی برای حفظ شرفو استقلال و آزادی با اخلال گران و تجزیه طلبان مبارزه شرافتمندانه نمودند (صحیح است) و عظمت ملت ایران برای بار دیگر در تاریخ دنیا با خطوط روشن ثبت شد (صحیح است) قربانیان روز نجات آذربایجان و شهدای این روز که در راه دفاع از ناموس و شرف و ایمان و مذهب و میهن و شه شربت شهادت را با کمال گوارایی نوشیدند برابر عقاید ملی و مذهبی ما با روح شاد و سرافرازی برای همیشه زنده و جاوید خواهند بود (صحیح است) این روز فرخنده و مبارک را با کمال افتخار و مباهات مجلس شورای ملی محضور رهبر عالیقدر شاهنشاه عظیمالشان و ملت عزیز ایران تبریک میگوید.
۳- بیانات قبل از دستور آقایان: حشمتی- نورالدین امامی (اجرای یک دقیقه سکوت) مسعودی- پرفسور اعلم- دیهیم- دشتی- بزرگابراهیمی- علامه وحیدی- دولتآبادی و تیمورتاش به مناسبت روز ۲۱ آذر
نایب رئیس- اینک به همین مناسبت نطقهای قبل از دستور شروع میشود آقای حشمتی
حشمتی- ۲۱ آذر ۱۳۲۵ برای میهنپرستان ایران و آزادیخواهان جهان از پر افتخارترین روزهای تاریخی محسوب شده و هر قدر بگذرد و پرده اسرار دریده شود عظمت آن واضحتر خواهد شد با نهایت تأسف باید گفت که تاکنون آن طوری که شاید و باید بسیاری از مردم دنیا و عده هم میهنان عزیز به اهمیت این روز تاریخی و تأثیری که در تثبیت موقعیت جهان آزاد داشته است پی نبردهاند. (صحیح است) از همکاران محترم اجازه میخواهم که برای نشان دادن اهمیت این واقعه و اثبات ادعای خود چندی به عقب برگشته ایام تیره و محیط حزنانگیز و خفقانآور آن زمان را یادآوری نمایم (احسنت) من از روزهای شوم شهریور ۲۰ و حمله پر قدرتترین ارتشهای جهان به کشور ایران که روزی پرچمدار تمدن به شر بوده و از این لحاظ حق بزرگی به گردن عالم انسانیت دارد حرفی نمیزنم و حتی میل ندارم از تأثیر مهمی که در پیروزی نهایی کشورهای دموکرات داشتهایم سخنی به میان بیاورم و برخ متفقین عزیز بکشم که اگر در غائله شهریور راههای ارتباطی و منابع نفتی خود را که عامل اساسی فتح آنها بوده دست نخورده تحویب نداده بودیم مسلماً سرنوشت جنگ صورت دیگری پیدا میکرد (صحیح است) خیر من دوست ندارم وارد این بحث بشوم و هنوز هم که هنوز است نفهمیدهام که در صورتی که ما حاضر بودیم همه با آنها کنار بیاییم منظورشان از اشغال کشور ما و ایجاد هرج و مرج چه بود و چرا اشتباه معاهده ۱۹۰۷ با این صورت زننده تکرار گردید. هر چه بود گذشت و از این که نخواستند و یا نتوانستند ضررهای هنگفتی که از این راه به ما وارد آمده بود جبران کنند گله نداشته و تنها منظوری که از اشاره به این خاطرات غمانگیز دارم این است که تکلیف برای آینده روشنتر شده و ضمناً با تجسم آن روزگار اهمیت ۲۱ آذر بهتر معلوم شود و درک حقایق آسانتر گردد آقایان محترم به خاطر دارند که هنگامی که متفقین پیروز شده و به قول معروف بر مرکب مراد سوار شدهد ارتشهای انگلیس و امریکا طبق وعده که در قرارداد سه جانبه تهران داده بودند در رأس موعد مقرر خاک کشور ما را ترک نمودند. تنها ارتش سرخ بود که برای حداکثر استفاده از موقعیت تخلیه مناطق شمالی کشور را به تأخیر انداخته و تا جایی که توانستند به تقویت وطنفروشان و تربیت شدگان مکتب خدا ناشناسی پرداخته و تا وقتی که از هر جهت به قدرت آنها اطمینان پیدا نکردند سربازان خود را عقب نکشیدند. راستی وضع عجیبی بود و با جدا شدن آذربایجان از پیکر ما در وطن دنیا در مقابل یک عمل انجام شده قرار گرفته و با ایجاد حکومت پوشالی فرقه دمکرات که با فشار سر نیزه بیگانه به وجود آمد قسمتی از وصایای پطر کبیر به مرحله اجرا درآمده بود. درست بیاد دارم که در عدهای از جراید آن روز دنیا که مسئله آذربایجان را خاتمه یافته فرض میکردند جسته و گریخته از حریم امنیت شوروی صحبت به میان آورده و حتی اگر فراموش نکرده باشم بوین وزیر خارجه انگلستان نیز در یکی از مصاحبههای مطبوعاتی خود به این موضوع اشاره نموده تلویحاً تصدیق کرده بود. باید با نهایت انصاف به همه آنهایی که در مقابل حقیقت جز تسلیم چارهای نداشتند حق داد زیرا آنها که به رأیالعین دیده بودند که کشورهای اروپای شرقی با داشتن قدرت کافی بدون هیچ مقاومتی به پشت پرده آهنین کشیده شده و در عده بسیاری از کشورهای دیگر احزاب کمونیست قدرت غیرقابل انکاری را به دست آورده بودند نمیتوانستند باور کنند که ایران با وضعین مخصوص به خود و صدماتی که در هنگام جنگ بر پیکر ناتوانش وار آمده بود بتواند با سهولت دست اجنبی پرستان را از ساحت مقدس میهن کوتاه نماید و چنین عملی را از جمله محالات میدانستند. در آن روزهای سخت میهنپرستان ایران در منتهای یأس و ناامیدی با پیروی از سنن به استانی و توسل به غرور ملی خود را برای هر گونه جانبازی و فداکاری مهیا کرده و آمادگی خود را به وسیله نامه و تلگرافات و حتی درج در جراید به سمع اولیای امور میرسانیدند.
ولی برای آنهایی که به باطن قضایا آشنا و کم و بیش به اهمیت موضوع پی برده بودند وضع صورت دیگری داشته و نمیتوانستند به عاقبت کار بد بین نباشند، در همان موقعی که وضع صورت به غرنجی را به خود گرفته و نزدیک بود امیدها تبدیل به یأس شوند پادشاه محبوب و خردمند ما که همواره سرمشق از خود گذشتگی بودهاند با اطلاع از احساسات میهنپرستانه مردم دلیر آذربایجان و شجاعت سربازان فداکار ارتش در میان بهت و حیرت عمومی به نام بزرگ ارتشتاران فرمانده فرمان تهورآمیز و تاریخی خود را برای نجات آذربایجان عزیز صادر فرمود و برخلاف انتظار گونه نظران در مدت بسیار کوتاه و باور نکردنی ساحت مقدس وطن از لوت وجود اجنبی پرستان و جیره خواران بیگانه پاک و مصفا شده و برای یک بار دیگر در تاریخ پرافتخار ایران ثابت گردید که کشور ما اگر هم که لقمه چربی باشد ولی تردیدی نیست که گلوگیر است و فرزندان هخامنش و اردشیر بابکان و آنها که روزی پدرانشان به دنیا حکومت کرده و آقایی مینمودند هر قدر بیچاره بشوند معذلک حاضر نخواهند شد که طوق اسارت و بندگی به گردن بیندازند (احسنت- صحیح است)
در اینجا مناسب میدانم از کمکهای بیشائبه جامعه ملل و حسننیت کشورهای غربی و مخصوصاً انگلستان و امریکا که معنا در حل قضیه آذربایجان کمک کرده و با میهنپرستان ایرانی هم دردی کرده بودند تشکر نمایم. (صحیح است) معما چه حل گشت آسان شود بنده به جریان نبرد قافلان کوه و حوادث آذربایجان و دلاوریهای ارتش که با جانبازیهای مردم غیور آن سامان توأما صورت گرفته بود عرضی نکرده و شرح و بسط آن را به نمایندگان محترم آذربایجان که در بیشتر مراحل حاضر و ناظر بوده واگذار و تنها به نتایج این واقعه مهم تاریخی اکتفا میکنم. قبل از تشریح اصل موضوع و نشان دادن اهمیتی که این واقع از لحاظ دنیا و استحکام جبهه دموکراسی داشته یادآوری یک نکته بسیار مهم که از نظر خائنین به وطن و یا قریب خوردگان واجد نهایت اهمیت است لازم به نظر میآید. آنهایی که به تاریخ انقلابات آشنا بوده و میدانند که بیشتر این انقلابات در به دو امر به دست یک عده از مدعیان کسب شهرت و مقام صورت گرفته و بعداً همه آنها فدای جهالت و جاه طلبی خود شدهاند از سرنوشت نکبت بار سران فرقه دموکرات و آنهایی که تحت تأثیر تبلیغات سو قرار گرفته بودند تعجب نخواهند کرد. در وقایع آذربایجان نیز وقتی که عده معدودی از افسران خیانتکار ارتش و چند نفر از روشن فکران قلابی که به امید گنج رنج این سفر پر مخاطره را به خود هموار نمودند و به تبریز رفتند و عملاً آنها را برخلاف انتظارشان زیر دست اشخاص بیسوادی مثل بیریای ریاکار و بندباز و غلام یحیی سورچی قرار دادند و دیگر دستشان از همه جا بریده شده بود تازه فهمیدند که مرتکب چه اشتباه بزرگی شده و این عاقبت که سرنوشت منطقی هر وطن فروشی است سر مشق خوبی برای بیگانه پرستان دیگر و آنهایی که خیالات خام در سر میپروراندند گردید. نتیجه دیگری که گرفته شد این بود که هنگام بحران و نزدیک شدن خطر همه آنهایی که به خیال کسب جاه و مقام موهوم به وطن خود خیانت نموده بودند بدون آن که کمکی به آنها بشود به سرنوشت شوم خود رها گردیده و بر ایشان مسلم شد که برای بیگانگان جز یک وسیله ننگین چیز دیگری نبوده و در نظر اربابان خود به اندازه پشیزی ارزش ندارند. اما در مورد اصل قضیه باید بگوییم که میهن ما تحت سرپرستی شاهنشاه محبوب مقام بسیار شایسته و ممتازی را که در دنیا از نظر مبارزه با ایدهئولوژی مخرب کم نظیر است احراز کرده بود (صحیح است- احسنت)
با یک نظر اجمالی به تاریخ وقایع چند سال اخیر و نقشه دنیا صدق این گفتار ثابت میگردد. بعد از جنگ دوم جهانی در اکثر کشورهای جهان و حتی آنهایی که از صحنه اصلی فرسنگها دور هستند احزاب قوی کمونیستی به وجود آمدند. عده بسیاری از کشورهای اروپای شرقی عملاً به پشت پرده آهنین کشیده شده و تحت رژیم جدید قرار گرفتند. در یونان چندین سال جنگهای وحشتناک داخلی و خانمان برانداز ادامه پیدا نمود. ششصد میلیون مردم چین که در گذشته به وطن و خانواده خود علاقهمند بوده و در تمدن جهان سهم بسزایی داشتند با وجود کمکهای بیشماری که به چیان کای چک شد از هر گونه مقاومتی عاجز و تسلیم سرنوشت وحشتزای خود گردید. در کره میلیاردها دلار امریکا و هزاران سرباز ارتشهای جامعه ملل نابود شده به خاک و خون کشیده شدند. وضع کشور و یتمین ز آنها به هیچوجه بهتر نشد. تمام میلیاردها دلاری که خرج استحکام جبهه دموکراسی شده و تمام خونهای بیگناهی که ریخته شد به پشیزی نیرزید و با توجه به مراتب بالا و صدها نمونههای دیگر میتوان با جرئت گفت که میهن ما یگانه کشوری است که توانست با اتکا به قدرت و با استفاده از فداکاریهای فرزندان خود در منتهای فقر و پریشانی ایستادگی نموده و با حفظ موجودیت و استقلال خود دنیا را از یک فاجعه بزرگ رهایی بخشد.
شاید ذکر کلمه فاجعه بزعم بعضی بیخبران ثقیل بیاید بسیار خوب ناگزیرم با ذکر دلایل متقن و شواهد انکارناپذیر این موضوع را ثابت نمایم: چنانچه توجه مختصری به جغرافیای دنیا و موقعیت کشور خود و وضع سیاسی و اقتصادی جهان بفرمایید عرایض بنده مورد تصدیق قرار خواهند گرفت و مسلم خواهد گردید که موقعیت جغرافیایی کشور ما از نظر مجاورت با اقیانوس هند و وصع اقتصادی ما از لحاظ منابع سرشار زیرزمینی که مورد احتیاج حتمی کشورهای صنعتی جهان است برای دنیا تا چه اندازه مهم بوده و تأثیری که در سرنوشت دنیای آزاد دارد تا چه حد است و اگر روزی کشورهای اروپا که به منزله محور مقاومت بوده و برای گردانیدن چرخهای صنعتی خود به نفت ایران و خاورمیانه احتیاج داشته و تنها وسیله ارتزاق آنها دست داشتن به بازارهای عظیم آسیایی است از این نعمات محروم شوند چه فاجعه بزرگی رخ خواهد داد (صحیح است)
تردیدی نیست که چنین پیش آمد ناگواری موجب آن خواهد شد که چرخهای صنعتی اروپا از کار افتاده و میلیونها کارگران بیکار و از خود راضی این مناطق تحت تأثیر تبلیغات احزاب کمونیسم محلی چه بدبختیهایی را به وجود خواهند آورد ولی ایران با دارا بودن بزرگترین
منابع نفتی به منزله کلید خلیج فارس و خاورمیانها و بازارهای تجارتی دنیا است و هر کس نخواهد به این حقیقت بارز توجه بکند مثل این است که خواسته است منکر محسوسات شده و در چنین صورتی در مقابل نسلهای آینده دنیا مسئولیت بزرگی را به گردن گرفته است پس از غائله مصر و بسته شدن کانال سوئز کم و بیش کشورهای آزاد جهان از خواب غفلت بیدار شده و رفته رفته دارند با همت کشور ما پی برده و لزوم کمک به آن را قبل از آن که کار از کار بگذرد و پشیمانی سودی نداشته باشد احساس میکنند کشور ما با دارا بودن این موقعیت ممتاز جعرافیایی و استعداد کشاورزی و معادن دست نخورده خود آینده درخشانی را در پیش دارد و یقین داریم که در سایه راهنماییهای خردمندانه پادشاه مدبر خود به تمام مشکلات فائق آمده عاقبت به خیر خواهیم شد (صحیح است) و امیدواریم همان طوری که به رهبری پادشاه محبوب خود در سیاست خارجی توفیق حاصل نموده و روابط خود را با کشورهای دنیا مخصوصاً کشورهای همجوار بهبودی بخشیده و از نظر رفع اختلاف مرزی با همسایه شمالی موفقیت بزرگی به دست آوردهایم در قسمت اصلاحات داخلی نیز که وجه همت شاهنشاه قرار گرفته به نتایج درخشانی رسیم و ریشه عوام فریبی و نهال بدبختی را از بیخ و بن سوزانیده در سایه کار و کوشش افتخارات به استانی خود را تجدید نماییم (احسنت)
خیلی از مطلب دور شدم منظور من از مزاحمت آقایان محترم تجلیل این روز بزرگ و تاریخی بود و میل دارم که به مناسبت این روز میمون و مبارک به پیشگاه شاهنشاه عظیمالشأن و ارتش دلیر ایران به عنوان یک نفر سرباز قدیمی تبریک عرض نموده و به نام نماینده مردم تهنیت عرض نمایم (احسنت) و همچنین به هممیهنان عزیز آذربایجانی شاد باشد گفته و با عرف شاعر میهنپرست هم صدا شده عرض کنم: چه آذرها به جان از عشق آذربایجان دارم من این آتش خریدارش به جانم که تا جان دارم پرستشگاهش هم این آتش بود گو هستیم سوزد که اش زاتشکده زرتشت در این دودمان دارم یه بیپروایی من کس در این آتش نمیسوزد مرا پروانه چون پروانه کی پروای جان دارم مرا قومیت از زرتشت و گشتاسب بود محکم یه پیشانی باز این فخر از پیشینیان دارم (احسنت، احسنت)
نایب رئیس- آقای نورالدین امامی
نورالدین امامی- با عرض تشکر از جناب آقای محمدعلی مسعودی که نوبت خودشان را به مخلص خودشان دادند و با اظهار سپاسگزاری و تشکر از تمام مدیران محترم جراید که در این چند روزه نسبت به این جشن فرخنده ۲۱ آذر، جشنی که از طرف اهالی آذربایجان معذرت میخواهم ملت ایران فردا عصر در پارک شهر بر پا خواهد شد اظهار لطف کردهاند تشکر و سپاسگزاری میکنم همکاران معظم به واسطه تصادف روز پنجشنبه با عید بزرگ و ملی ۲۱ آذر و تعطیل عمومی امروز با حال کسالت برای عرض تبریک به پیشگاه نمایندگان معظم شرفیاب شدهام
یازده سال است ۲۱ آذر را هممیهنان عید گرفته و شادمانی میکنند.
نام مقدس این روز تاریخی با خون رادمردان و سربازان و جانبازان پاک سرشت ایران نوشته شده و زیب صفحات تاریخ ثبت و تا ابد باقی خواهد ماند. (صحیح است)
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
چنانچه همکاران محترم اطلاع دارند فردا چهارشنبه ۲۰ آذر از ساعت ۵ تا ۷ بعد از ظهر جشنی از طرف هممیهنان و سروران و همشهریهای عزیز در پارک شهر گرفته خواهد شد.
البته نمایندگان معظم برای پذیرایی تشریف فرما خواهند شد. چون اطمینان دارم هممیهنان گرامی و قاطبه اهالی پایتخت کشور شاهنشاهی برای زنده نگاهداشتن نام مقدس ۲۱ آذر در این جشن ملی شرکت خواهند فرمود تا دنیا بداند به فضل قادر متعال ایران تا ابد زنده و ایرانی سرافراز خواهد بود. تاسیه روزی شود هر که دروغش باشد اگر عمری باقی باشد ممکن است فردا چند کلمهای از طرف خدمتگزار به عرض برسد این است که امروز مزاحمت خود را بیش از این لازم نمیدانم.
درود و رحمت فراوان به روان پاک گلگون کفنان و جانبازان (احسنت)
ای رادمردان ای شهدا راه آزادی خاک مقدس میهن عزیز.
آسوده بخوابید چه خواب خوشی شماها نمردهاید.
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند. (احسنت)
یکی از همشهریهای عزیز که جوان پرشور و احساساتی و حقیقتاً خون پاک ایران است را صددرصد حفظ کرده در آن موقع اشعاری سروده که چند شعر را برای افتخار خود میخوانم
(آقای بسیج خلخالی)
من آن خاک بلاخیز و بلاگزدان ایرانم من آذربایجانم پرورشگاه دلیرانم
من از چنگیزیان مشت فراوان خوردم و اینک نه چنگیز است نی مشتش من آن دیرینه سندانم من آذربایجان لایموتم من نمیمیرم اگر ایران ما جسم است من در جسم او جانم من آذربایجانم مهد زرتشت بهی کیشم صمیمی پاسدار دودمان آل ساسانم نباشد در نهادش غیر مهر پرچم ایران هر آن طفلی که نوشد شیر پاک از نوک پستانم اگر در کوی جانبازان نشانی دارم و نامی من آن نام و نشان بر شهریار خود گروگانم (احسنت)
شاهنشاها
ملت کهنسال ایران نام مقدست را همیشه در سر لوحه جشن ۲۱ آذر این عید ملی زیارت میکند چون همگی میدانند و میدانیم این افتخار و سربلندی به دست توانایت نصیب ملت شده است
(صحیح است)
کهای شاه نیک اختر و نیک دل به دل بردهای هم تو از شیر دل همه یک به یک پیش تو بندهایم ز مهر توشاها سرافکندهایم پاینده و برقرار ایران
خدای بزرگ حافظ و نگاهدارتان (احسنت)
با اجازه مقام ریاست تقاضا میکنم به احترام شهدای این واقعه تاریخی آقایان یک دقیقه سکوت فرمایند
نایب رئیس- یک دقیقه سکوت اعلام میشود (در این موقع عموم حضار با احترام قیام نموده و یک دقیقه سکوت کامل برقرار گردید)
نورالدین امامی- از عموم آقایان تشکر میکنم و بقیه وقتم را به آقای دیهیم میدهم
نایب رئیس- آقای محمدعلی مسعودی
محمدعلی مسعودی- مسلماً تجلیل از روز بزرگ ۲۱ آذر بیش از همه ما حق برادران عزیز و غیرتمند آذربایجانی ماست. آنها بودهاند که در اثر ایمان خللناپذیر و راسخ خود به رهبری شاهنشاه معظم و محبوب طی سالیان تیره و تار اشغال خارجی متحمل همه گونه فشارها و ستمها شده و سرانجام در پرتو همکاری با ارتش دلیر و فداکار ما به آغوش مشتاق و پر از مهر برادران و خواهران خود بازگشتند (صحیح است) صحبت از تحمل و فشار و ستم آسان است در حقیقت مانند آن است که از دوردستی بر آتش داشته باشیم ولی شخصاً متحمل حبس و زجر و محرومیت گشتن و شاهد نابودی و نیستی نزدیکان بودن چیزی است که انسان باید کشیده و دیده باشد تا بتواند به حدود خصایل برجسته و ایمان مرمانی محکم و پایدار واقف و معتقد گردد. برادران آذربایجانی ما در دورههای مختلف چنین خصایل برجستهای را از خود عرضه داشتهاند ولی در هیچ موردی شدت فشار و شدت مقاومت متقابل مانند دوره سیادت مزدوران خارجی در عصر اخیر نبوده است (صحیح است) بدین جهت بود که در آغاز عرایضم گفتم که تجلیل از ۲۱ آذر بیش از همه ما حق برادران عزیز آذربایجانی است ولی البته در عین حال نباید فراموش کرد که مقاومت و فعالیتهای برادران آذربایجانی در اثر چه موجبات دیگری به نتیجه رسید. به عقیده همه ما دو جهت اساسی وجود داشته که در حقیقت و معنی یکی بودهاند و آن رهبری خردمندانه شاهنشاه آمیخته با وطنپرستی و ملتخواهی غیر قابل وصف معظم له بوده (صحیح است) که با تمام قوا و وسایل از طرف ملت ایران پشتیبانی شده است (صحیح است) در آن ایام خود من افتخار کسب این موهبت را داشته که در اهتمامات و مجاهدات برای نجات آذربایجان عزیز شرکت داشته باشم. در مرکز و در بین ایلات و عشایر میهنپرست و غیور آذربایجان همکار و شاهد فعالیتها بودهام و عرضی را که میکنم متکی بر واقعیات است هیچ یک از ما درباره ایمان ملی ملت قهرمان خود تردید نداریم همه میدانیم که ایرانی با وجود همه نشیب و فرازهای یک تاریخ طولانی و بزرگ با وجود مصائب و سختیهای روز همیشه و همواره به فکر میهن خود بوده و هست و خواهد بود اما ایمان ملی بوده که مشعل استقلال موجودیت ما را حفظ کرده و حقوق مدنیت آن جهانی را تا به ناک ساخته است ولی همه این احساسات در مورد نجات آذربایجان بدون نتیجه میماند اگر در چنان موقع حساس و خطرناکی شخصیت بزرگ و تاریخی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی در رأس رهبری کشور قرار نمیداشت. (صحیح است- صحیح است) بدون تعارف و بدون مبالغه باید اعتراف کنیم که مقاومت و خونسردی و تحمل و تدبیر و نبوغ معظم له توفیق یافت احساسات و مجاهدات همه ما را به سلاح ایرانی مبدل سازد (صحیح است) که لازمه نجات آذربایجان در سختترین شرایط بود و باز هم باید گفت که آنچه در سیاست جهانی نصیب ما گشت و سازمان ملل متحد و دیگران برای ما کار کردند آن هم باز نتیجه و اثر نبوغ و استقامت شاهنشاه معظم بود
(صحیح است) ضمن ذکر این حقایق نباید یک نکته اساسی دیگر را از نظر دور داشت و آن این که اثر ۲۱ آذر تنها نجات آذربایجان نبوده است بلکه در این روز اعلیحضرت همایون شاهنشاهی ناسیونالیسم نوین ایران را پیریزی فرمودند همین ناسیونالیسم که الهام بخش خاورمیانه گردید و نهضت و تحول این منطقه را به وجود آورده است (صحیح است) قدیر افرازی که شاهنشاه در برابر نفوذ و استعمار خارجی برافراشت به دیگران جرأت بخشید که قیود چند صد ساله را به گسلند و عصر جدید آزادی و پیشرفت پا بگذارند (صحیح است) با توجه به این مراتب اجازه میخواهم ضمن طلب آمرزش برای قرتانیان در راه نجات آذربایجان عزیز از این تریبون بار دیگر درود سپاسگذارانه ملت ایران را به حضور شاهنشاه تقدیم دارم که انشاءالله در آنچه هنوز برای اعتلای وطن و سعادت ملت ما در نظر دارند توفیق کامل و سریع حاصل خواهند فرمود در پایان لازم میدانم زحمات کسانی را که به امر شاهنشاه محبوب در حین اشغال آذربایجان به وسیله قوای متجاوز امثال سرلشگر ارفع و آقایان محمود و مصطفی ذوالفقاری که در مبارزات جنگی شرکت داشتند و آقایان محمد و ناصر ذوالفقاری که در تهران کارها را اداره میکردند یادآور شوم و همچنین تذکر بدهم که فقید سعید شهید سپهبد رزم آراء در موقع حمله به آذربایجان تحت فرمان شاهنشاه محبوب نهایت فداکاری و از خود گذشتگی را نموده که خداوند او را رحمت کند همچنین فداکاری جناب آقای عباسی نمایندگان فعلی مجلس در کردستان را یادآوری نمایم.
نمایندگان- صحیح است، احسنت
نایب رئیس- آقای سلطانمراد بختیار ثبت نام کردهاند و نوبت خودشان را به آقای پرفسور جمشید اعلم واگذار کردهاند آقای پرفسور اعلم بفرمایید
پرفسور جمشید اعلم- یک مطالبی هست که تاریخ آنها را با قلم طلایی در صفحات خودش ثبت کرده و این مطالب هر چه گفته شود و هر چه راجع به این مطالب بحث شود باز هم کم شده چون اهمیت این مطالب به اندازهای است که از زبان بنده و امثال بنده قاصر است که بتواند حق مطلت را ادا کند (دکتر امین- ماشاءالله بیانتان خیلی عالی است) متشکرم ۱۱ سال پیش ابرهای تیره و تاریک برفراز این مملکت خطراتی ایجاد کردند که آن خطر با هستی و نبودن ما بازی میکرد و اگر سیاست مدبرانهای و روش بسیار متین و عاقلانهای نبود حتماً نتایج به این خوبی به بار نمیآورد ولی در نهاد هر ایرانی و در قلب هر ایرانی و آذربایجانی یک نور امیدی در پشت این ابرهای تیره و تار پیدا بود و آن نور امید و شعله تابناک شخص شخیص اعلیحضرت همایون شاهنشاهی است (صحیح است) همه میدانستند و امیدوار بودند که در پشت این پرده صبر و تحمل و تدبیر سیاست بسیار عاقلانهای کار خودش را در موقع انجام خواهد داد (صحیح است)
چنان که انجام دادند. آذربایجان به منزله سر ایران است هر ایرانی میداند که اگر آذربایجان نباشد بهتر است که یک فرد ایرانی نباشد آذربایجان اگر از این مملکت جدا میشد مثل این که هر فرد ایرانی سرش از بدن جدا میشد در این روز اعلیحضرت همایونی یک بار دیگر به اتکا ناسیونولیسم ایرانی امری صادر فرمودند به قشون شجاع ایرانی و این امر نتیجهاش این شد که یک مشت خائن مزدور فهمیدند که بایستی هر چه زودتر از این مملکت بروند (دکتر امین- فرار بکنند)
نه فقط بروند بلکه از این دنیا بروند و اگر امروز یک روز نامهای مینویسد که کی تبریک فرستاده است دروغ محض است و بیاساس است و آنانی که خیال میکردند که دموکرات آذربایجان را یک روزی ممکن است تشکیل بدهند بدانند که چنین چیزی وجود خارجی ندارد (صحیح است)
بنده از پشت این تریبون با تشکر از سیاست مدبرانه شاهنشاه ناچارم از ارتش شجاع ایران و مردمان غیور آذربایجان که به محض این که فرمان حمله و گذشتن ارتش را از قزوین حس کردند خودشان با دست خالی جزای این خاینین را دادند تشکر کنم و درود فراوان باد برگذشتگان و آنهایی که در این راه جانبازی کردهاند و از جان خودشان گذشتند و امروز در جز شهدای این مملکت هستند میفرستم بنده از آقایان ذوالفقاریها و از تمام آنهایی که در این راه خدمت به وطن و شاه کردهاند تشکر میکنم (احسنت)
نایب رئیس- آقای دیهیم
دیهیم- به نام نماینده آذربایجان روز تاریخی ۲۱ آذر را به پیشگاه مبارک بندگان اعلیحضرت همایونی و به فرد فرد ملت رشید ایران تبریک عرض مینمایم و موفقیت ملت ایران را در حفظ استقلال و عظمت ایران از درگاه خداوند خواستارم از روزی که نیروی بیگانه سرتاسر آذربایجان را اشغال نمودند عدهای مهاجر متجاسر و ماجراجو به نام حزب توده در آذربایجان به فعالیت پرداختند چه جنایاتی نمودند چه ظلمها و خیانتهایی از خود نشان دادند ولی در اندک مدتی مفتضح شدند رهبران و کارگردانان حزب توده متوجه شدند که دیگر به بن بست رسیدند پرده از روی اسرار خائنانه آنها برداشته شده دیگر حنای آنها رنگی نخواهد داشت مجبور شدند حزب توده را در لباس حزب دموکرات در آذربایجان نشان بدهند حزب دموکرات قلابی آذربایجان با دست یک فرزند ناخلف آذربایجانی به نام پیشهوری (دکتر امین- آذربایجانی نبود ایرانی نبود) (دکتر بینا- قفقازی بود از قفقاز آمده بود) فرزند آذربایجان تربیت شده مکتب قفقاز اداره حزب دموکرات آذربایجان را به عهده گرفت حزب قلابی یک عده مهاجر و خائن و ماجراجو و تجزیه طلب را بدون خود جمع کرده با متینگها و یخنرانیهای مهیج و عوامفریبانه خودشان آنها را گمراه و بدنام و بدبخت کردند مجلس متینگ و سخنرانیها تشکیل دادند برعلیه حکومت وقت مردم را تحریک کردند از ضعف مأمورین دولت وقت و از پشتیبانی قوای بیگانه سو استفاده کرده در آذربایجان بنای هرج و مرج و ناامنی گذاشته کار به جایی رسید که روز ۲۱ آذر ۲۴ که روز ننگین بود و روز بد آذربایجان است در سرتاسر آذربایجان قیام نمودند فداییان مسلح با کمک و مساعدت نیروی بیگانه لشکر آذربایجان و سربازان آذربایجان را خلع سلاح کردند میهنپرستان و مردان رشید آذربایجانی را زندانی کردند در محکمه صحرایی آنها را محکوم به اعدام نمودند شنیدن کی بود مانند دیدن نمایندگان محترم ملت آقایان عرایضی که حضورتان عرض میکنم فرض نفرمایید که شنیدهام همه را با چشم خودم دیدهام و وقایع را به عرضتان میرسانم ظلم و تعدی و جنایات از حد گذشت کاسه صبر و حوصله لبریز شد و عدههایی که داده بودند همهاش را زیر پا گذاشتند به دهاتی و عده قند و شکر و چلوار میدادند در دهات میخواستند مدرسه باز کنند فرزند دهاتی را به تحصیل وا دارند از رشوه ناله میکردند میگفتند در ادارات باید به روی مردم باز شود و به شکایات و عرایض مردم رسیدگی شود از این وعدههای پوچ از این وعدههای ظاهراً حق و باطناً پوچ به مردم دادند وعدهای ساده لوح و بیسواد بیچاره را غفال کردند و به دور خود جمع نمودند یک سال تمام در آذربایجان مهد شیران جای فرزندان رشید در این سرزمین حکومت میکردند ولی متأسفانه وقتی که حکومت به دست آنها رسید علاوه بر این که به دهات قند و شکر و چلوار ندادند قند و شکر شهرستانها را هم به قیمت آزاد در بازار آزاد فروخته و پول آن را صرف عیاشی و خوشگذرانی خود کردند در ادارات به روی مردم باز نشد حتی سر خیابانهایی که تشکیلات قلابی در آن خیابانها بود به روی مردم و به روی وسائط نقلیه بسته شد.
وقتی که رؤسای آنها وزیر او باش وزیر در اتومبیلهای شخصی مینشستند پرده به شیشههای اتومبیل میبستند که چشم مردم به روی ناپاک آنها نیفتد هر چه گفته بودند هر چه که وعده داده بودند همه را زیر پا گذاشتند دموکراتهای ضد آزادی یک محیط وحشت و ترور را ایجاد کردند تا این که شاهنشاه محبوب رعیت پرور ایران فرمان حرکت نیروی اعزامی را صادر فرمودند.
زنده باد شاهنشاهی که آذربایجان ایران را نجات داد (احسنت)
نیروی اعزامی به فرماندهی تیمسار سرتیپ هاشمی آن افسر رشید آذربایجان و با همراهی عدهای از افسران رشید تیمسار سر لشگر همایونی، تیمسار امین. تیمسار وفا. تیمسار فولادوند. تیمسار سرلشگر ورهرام سایر افسران رشید که اسامی آنها را در خاطر ندارم (خرازی- تیمسار سرلشگر زنگنه) تیمسار سرلشگر زنگنه به آذربایجان حرکت کردند ناگفته نماند که فرماندهی این نیرو مستقیماً با شاهنشاه بود. شاهنشاه با هواپیما به زنجان تشریف آوردند نقشه حمله تیمسار سرتیپ هاشمی را ملاحظه فرمودند خودشان آن روز فرمان یورش و حمله به طرف آذربایجان دادند آذربایجانی تا زنده است این تفقد و لطف شاهنشاه را فراموش نکرده و نخواهند کرد آن روز فرمانده واقعی نیروی اعزامی شاهنشاه بودند تیمسار سرتیپ هاشمی را به میدان فرودگاه خواستند فرمان دادند هر چه زودتر باید حرکت کنید آن افسر رشید آذربایجان با یک عده افسران رشید و سربازان فداکار جان به کف گرفته به طرف آذربایجان یعنی مهد شیران حرکت کردند ولی آذربایجانی چه کرد؟ وقتی که آذربایجانی فرمان شاهنشاه را شنید قبل از ورود نیروی شاهنشاهی قیام مسلحانه کردند یعنی با مشتهای آهنین خود به دهانهای نامحرمان کوفتند. اسلحه فداییان و مهاجرین را در دست گرفته وجود عناصر ناپاک را از خاک پاک آذربایجان دور افکندند آذربایجانی با همت و فداکاری خود ثابت کرد که آذربایجان جز لاینفک ایران بوده آذربایجانی به زیر بار ذلت و بیگانهپرستی نمیرود به قول تیمسار سرلشگر وفا که در آذربایجان به مخبرین جراید داخله و خارجه گفتند آذربایجان در جهنمی که با دست خودش در خاک خودش ساخته حاضر به سوختن است ولی به بهشتی که با دست بیگانه بنا شود حاضر نیست برود (احسنت)
آذربایجانی تاریخ پر افتخار گذشته خودش را تذهیب کرد افارد رشید و فداکاران آذربایجان جمعیتی که امروز در سرتاسر آذربایجان در حدود ۳۳ هزار نفر عده دارد جمعیتی که تا امروز در اجرای اوامر شاهانه کوچکترین تصوری نکرده و نخواهد کرد جان به کف گرفت و مردانه قیام کرد با پشتیبانی ارتش شاهنشاهی عناصر ناپاک و ماجراجو و تجزیه طلب را از خاک پاک آذربایجان بیرون راندند این است که با کمال صمیم قلب این روز تاریخی پر افتخار را بر پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایونی تبریک گفته و توفیق ملت رشید ایران را از درگاه خداوندی خواستارم. زنده و پاینده باد شاهنشاه رعیت پرور ایران. (احسنت احسنت)
نایب رئیس- آقای دشتی از بقیه وقت آقای مسعودی استفاده میفرمایند.
عبدالله دشتی- از آقای مسعودی که به بنده وقت دادند خیلی متشکرم. بنده یک روزی رفتم به آذربایجان که در آنجا دیدم جمعیت مثل سیل به نقاط مرکزی سرازیر میشد ولی بنده رفتم به من گفتند نرو گفتم میروم رفتم در
میانه، میاندوآب (یک نفر از نمایندگان- میانه) در میانه، در آنجا خیلی ناراحت شدم و خدا عمر بدهد به یک قهوهچی اگر زنده است، خدا رحمتش کند اگر مرده است خیلی به من کمک کرد زیرا در آنجا اوضاع برای من تنگ شده بود و ناراحت، ترکی بلد نبودم سه کلمه به من یاد داد که من با آن سه کلمه رفع حاجت کردم خلاصه رفتم آذربایجان و تا اردیبهشت ۱۳۲۱ آنجا ماندم و لازم نیست عرض کنم چه کردم در تمام شئون دخالت کردم خدا رحمت کند مرحوم فهیمی را که او و دیگران هم بودند که شاهد بودند بنده از آنجا برگشتم رفتم به فارس در فارس بماند چه کارهایی کردیم چون صحبت از ۲۱ آذر است چون من مخصوصاً کلمه آذر را که ابتدای آذربایجان است دوست دارم ۲۱ آذر به دو جهت یکی میشوم است و یکی جشن است و مثل عاشورا برای ما یک خاطرهای الیالابد باقی گذشته است در هر صورت بنده در خلال این مدت کارهایی داشتم میرفتم میآمدم تا سال ۲۳ که به بنده امر شد بوم مغرب به کرمانشاه در آنجا حزب توره دیشه دوانیده بود دو سه نفر جانی به نظر من یکی از آنها یک دکتری بود که پروندههای قتل زیاد داشت رفته بود به مازندران قتلهای زیادی کرده بود بعد شده بود دکتر و رفته بود به کرمانشاه جناب آقای علامه رهبر حزب عدالت بود در هر صورت این جناب آقای علامه را این طور نبینید اینجا نشسته در آنجا بساطی داشته و با کمک او کردیم آنچه کردیم و آنچه باید بکنیم. اینها را فهرست مانند میگویم برای جناب آقای بزرگابراهیمی که به بنده توجه بفرمایند، صحبت از ۲۱ آذر است عرض کنم که آمدم و سال ۲۴ رفتم بیش از آنجا گفتند که اوضاع بد است و ناراحت کننده است شخصی از رجال آذربایجان گفت دیگر امیدی برای ما باقی نمانده است مگر فارس برای ما کاری بکند گفتم چه شده است؟
گفت کارهایی دارند میکنند که عنقریت سر ایران بریده میشود، آذربایجان سرایران است (خرازی- آرزو بود) اجازه بفرمایید در هر صورت رفتم به شیراز وطنپرستان، همیشه کلمه وطنپرستان که میگویم جنبه اخصی ندارد همه ایرانیها وطنپرستند، شیرازیها هم که بنده شب و روزم را در میان آنها میگذراندم و در آن وقت تمام جبهه جنوب و غرب را از لحاظ حزبی اداره میکردم ما کارهایی کردیم، جمال امامی هم آمد در شیراز برایش جشن گرفتیم متأسفانه روزی که جشن گرفته شد یک سرهنگی که حالا سرلشگر است نمیدانم چیست آمد اشارهای کرد که آذربایجان در حال سقوط است مجلس جشن ما مجلس جشنی که در شیراز گرفته بودیم برای یک نفر مهمان عزیز یک دفعه مبدل به عزا شد ضجه و ناله و فغان و فریاد از میان این جمع شیرازی بلند بود و این احساسات تنها از شیراز کرمانشاه نبود، آقایان آذربایجانیها تمام ایران عزادار بود، عرض کنم که بنده یک نفر فارسی هستم دشتی هستم، اما آذربایجانی هم هستم، آن روز که رفتم به خاک مقدس آذربایجان که عرض کردم جمعیت مانند سیل از آنجا میآمد من جلو خودم شکم باره دیدم بنده در کوچههای تبریز دیدم که جلویم تررو کردند ولی نترسیدم زیرا که ما در آن روز و طی را میخواستیم ببخشید وطن نمیدانم حالا میگویند میهن، چه میگویید به هر حال بنده تمام این سال ۲۴ را که در آذربایجان یک عده اجنبی برش مسلط شده بودند و خودشان را دایه مهربانتر از ما در میدانستند بنده در فارس بودم تا ۲۵ که در آنجا بودم اینها هیچ کدام اغراق نیست، ادعا نیست تنها یک تاریخ کوچولویی عرض میکنم یکی از اقوام و بستگان بنده که اکنون در اهواز است و عضو دارایی است محمد رزمجو، شبی خواب میبیند در منزل بنده اجازه بفرمایید آقایان این را عرض کنم خیلی شیرین است خوابی میبیند اعلیحضرت فقید رضاشاه کبیر میآید تا نزدیک بنده منزل که در آنجا شخص بزرگی پدر بنده و تازگی مرده بود میپرسند که شیخ محمد حسین کجاست عرض میکند که مرده میگوید میدانم مرده اما من و او نمیمیریم مطلبی دارم که چون این خانه محرم من است به روی و این را به اعلیحضرت به فرزند من به گودی اما باید به خودش عرض کنی، میفرمایند که به محمدرضا شاه به فرزند من بگو برو آذربایجان را برگردان، خودت جلو بیفت همه مردم پشت سر تو هستند، عرض میکنم که این تاریخ مستور بین ۳ نفر است محمد زنده نام که عضو آقای مزینی است در فرهنگ او هم میداند. ایشان صبح میرود به دربار به رئیس تشریفات مرحوم سمیعی میگوید حالا چه میگوید نمیدانم چون من آنجا نبودم که چه به عرض رسانیده است مطالب محرمانهای بود که بین او بوده است و دستگاه اعلیحضرت همایونی در هر صورت شاه قیام فرمودند به نام یک نفر سمبل ملت ایران بنده تعارف بلد نیستم بنده شاه را صاحب حقیقی مملکت میدانم و یک فردی است که به تمام معنی همه مملکت مال او است یا شدند و رفتند آذربایجان را بدان نحوی که دیدید برگرداندند حالا میخواهم یک عرضی بکنم این نکته را که این بلا تنها نیست تمام ایران است برای این که یک نفشهای یکی از شیرازیهای ما کشیده است و اصل آن دردراراست این مملکت را به شکل یک صورتی و آذربایجان را سر او قرار داده است انسان بیسر میشود؟
مملکت بیسر میشود؟ سرش که از دست رفته بود تمام مملکت از بین رفته بود ما آقا ناراحتیهای آذربایجانیها را کشیدیم ما فارسها بلایی که بر سرمان آمد شاید جای دیگر مملکت هم بوده بنده اطلاع زیادی ندارم من در فارس بودم در شیراز بودم میدانم که چه بلایی بر سر مملکت آمده است آقا یک عدهای به قول آذربایجانیها دبه بودند نمیدانم مال کجا بودند آمدند و بر سر ما مسلط شدند و گفتند ما برای شما آزادی آوردهایم نمیدانم این آزادی چیست و در کدام قاموس است و عجیبتر این که یک عدهای میگفتند برادر کشی نشود به قول آقای تقیزاده سنگ را بسته و سگ را آزاد کردهاند که پدر مملکت را در بیاورند ما در آن روز این آهنگ را از آذربایجان میشنیدیم این نوای قلبی را از آذربایجان میشنیدیم امروز بازار شعر زیاد شده و شعر زیاد داشتیم اما این را عرض میکنم آذربایجان آن روز این طور میگفت:
منم آن تاجر کشتی شکسته
برهنه بر سر لوحی نشسته
رباید هر زمان از جای موجم
برد گه بر حضیض و گه بر اوجم
گه ناگه زورقی آمد پدیدار
شدم خوش دل کز و آسان شود کار
چو نزدیک من آمد بیدرنگی
بدی قصد هلاک من نهنگی
آقا اینها ما را میخواستند ببلعند، آمده بودند ما را بخورند اشک تمساحی داشتند و با یک وضع عجیب و غریبی برای ما دایه داری میکردند این وضع بود این پیش آمد بود آقا مملکت را داشتند تجزیه میکردند نمیدانم چه بگویم در هر صورت بنده در آن روز شاهد افکار و احساسات مردم ایران غرب و جنوب و بالاخص فارس بودم، زیرا که ما هم در همان حین هر چه اسمش را بگذارید نهضت، انقلاب، حقیقت خواهی این تیمسار صفاری بوده است آمده است تیمسار زاهدی بوده است آمده است ریاست ما هم که حالا نیستند چه فعالیتها که ما در فارس کردیم زیرا که ما خودمان را آذربایجانی و ایرانی میدانیم و هر وقت باشد چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار چه فرق میکند که من بگویم در مازندران پیش آمدی کرده است یا در بندرعباس یا در بحرین، به همان دلیلی که شما آذربایجانیها پا میشوید راجع به بحرین من صحبت میکنید بنده با نهایت خوشوقتی امروز راجع به سر مملکت صحبت میکنم و همین طوری که فاجعه عاشورا برای ما یک خوبی و یک ناراحتی گذاشته است همین طور است ۲۱ آذر ۲۱ آذر هم برای ما عزا است و هم جشن است خیلی متشکرم از کسی که به من وقت مرحمت کرده است و امیدوارم راجع به پیش آمد بحرین هم که بنده صاحب دردم و خانه من است بعدها صحبت میکنم (احسنت)
نایب رئیس- اصولاً نطقهای قبل از دستور امروز به مناسبت روز ۲۱ آذر استثنایی بوده چند نفر دیگر از آقایان درخواست سخنرانی کردهاند چون همان طوری که قبلاً عرض شد مجلس شورای ملی باید مظهر احساسات وطنپرستانه ملت ایران باشد لذا آقایان موافقت بفرمایند که ۳ نفر دیگر هم که نام نویسی کردهاند سخنرانی کنند (صحیح است)
آقای بزرگابراهیمی بفرمایید.
بزرگابراهیمی- بنده باید از آقایان تشکر کنم که اجازه فرمودند بنده چند کلمه عرض کنم.
و از مقام ریاست هم متشکرم که این عنایت را فرمودند در کائنات و طبیعت اسراری است که تا انسان دفت نکند متوجه نمیشود بسا هست که راز خیلی آشکار باش ولی دقت نشده باشد. تصادف اسم ماه آذر با آذربایجان یک موضوع عجیبی است من به تاریخ گهن آنقدر آشنا نیستم ولی چند اتفاق در آذربایجان افتاده است که همهاش در آذر ماه بوده در زمان سلطنت صفویه قشون آلعثمان وارد خاک تبریز شده و تبریز اصولاً کوچ کرده و وقتی ارتش بیگانه وارد این شهر شده است جز خرابی هیچ چیز ندیده است و این واقعه در آذر ماه بوده است بعد از یک سال یا دو سال پادشاه صفوی شاه عباس صفوی حرکت کرده این ارتش را خارج کرد. باز آذر ماه بوده قوای تزار وارد خاک تبریز شده روز عاشورا ثقهالاسلام را اعدام کرده شهدای آن روز را بدار کشیده شاهزاده امانالله میرزا مرحوم انتحار کرد این در ۱۴ آذر است انقلاب اکتبر شده است قوای تزار آذربایجان را تخلیه کرده روز اولی که فرمانده آن کمیته آمده است با آزادیخواهان آذربایجان مذاکره کرده اسلحه تسلیم کرده و رفته است باز آذر ماه بوده اینها یک تصادفاتی است نمیدانم اسرار طبیعت است نمیدانم اینها که عرض کردم یک مقدمهای بود صحبت زیاد شد بنده خیال میکنم در موقعی که حزب دمکرات قلابی به آذربایجان تحمیل شد یک فرد آذربایجانی نه گول خوده بود و نه با آنها همکاری کرده بود تحمیلی بود به وسیله قدرت بیشتری که یک عده ایادی از خارج آورده بود بلباس ایرانی ملبس کرده بود و میگفت دمکرات آذربایجانی، آذربایجانی نه وعده قند گوش میداد نه وعده پارچه گوش میداد نه مدرسه و نه آزادی، او میگفت هر چه میخواهم از ایران میخواهم از دست خارجی هیچ چیز قبول نمیکنم (احسنت) دیدید در تمام این مدت حتی دهاتی و زارع آذربایجانی که به او آمدند گفتند میخواهم برای تو تقسیم ملک بکنیم قبول نکرد چرا؟ برای این که به دست خارجی میشد بعد دیدید که همان آذربایجانی
در موقعی که اراده پادشاه ما اجازه فرمود که تو را به طرف آذربایجان برود اولین ساعت با دست خالی از دست دشمن مسلح اسلحه را گرفت و خودش به جای او تیراندازی کرد، اینها نمونه شهامت ملت ایران است اینها نمونه قدرت روحی این ملت است (صحیح است) که در مقابل دشمن مسلح بیاسلحه میآید و تفنگ را از دست او میگیرد و منکوبش میکند و از بین میبردش حتی کسی که خودش را در آذربایجان فریب خورده میداند این فرد فریدون ابراهیمی از کسانی بود که فریب این دستگاه را خورد و خیال کرد که با دست انصا در آذربایجان در ایران آزادی تولید میکند، وقتی در محاکمه صحرایی رضاییه عدهای از متجاسرین را میآوردند برای محاکمه این فرد این بیان را خودش میکند هم میهنان من در اثر اشتباه خیانت کرده بر شما است که من را اعدام کنید، اگر من بمانم اشخاص دیگر اشخاص دیگر هم ممکن است فریب بخورند و خیانت کنند. این نمونه روح یک ایرانی است که اگر خیانت هم کرد خودش داوطلب تنبیه میشود در یکی از از روزنامهها دیدم نهضت ملت آذربایجان را که در تحت سرپرستی و هدایت شخص اعلیحضرت همایون شاهنشاه بود به یک حزب کوچکی منتسب کردهاند.
که فلان حزب باعث این نهضت آذربایجان شد و آذربایجان را نجات داد باید انصافاً گفت اگر در آذربایجان نهضتی به وجود آمد این نهضت همیشه بود مکتوم بود منتظر امری در تاحدار خودش بود که بتواند عمل کند آذربایجان در تحمل ید طولانی دارد یک سال نحمل گرد خانه داد، زندگانی داد، جان داد، خون داد من نمیخواهم روضه بخوانم شاهدی گفته رفتم بررسی کردیم معلوم شد سروان ژاندارم را در قصبه نمین گرفته آوردند به چهار میخ کشیدند عبال او از ترس سقط جنین کرد بچه او را در مقابل به در چهار میخ کشیدند عبال او از ترس سقط جنین کرد بچه او را در مقابل به در چهار میخ کشیده و مادر متزلزل بشین لو دادند خورد بعد این بدبخت افسر را با تبر و اره تکهتکه کردند (دکتر بینا- با اره بریدند) آذربایجانی این را هم دید متحمل شد تا روزی که اولیاء مملکتش به او دستور بدهند چه بکند آن روز کی بود؟ ساعتی بود که به امر شاهنشاه ما قشون وارد خاک میانه شد آذربایجانی در هر کجا خود به خود به نیروی اوامر مبارک پادشاهش با دست خالی به طرف دشمن رفت و دشمن را از بین برد پس نباید منتسب کرد به یک حزبی و گفت آن حزب همچو کرد آن روزنامهای که نوشته است اسمش را نمیآورم امیدوارم که در زندگی همیشه قضاوت را بیطرفانه و عادلانه بکنیم اگر درست نگاه بکنیم به وضعیت آن روزها تنها کسی که پافشاری در مقابل این پیشآمدها میکرد شخصیتی که من حکم ترفیع افسران دمکرات را امضاء کنم، بعداً انصافاً مرحوم قوامالسلطنه که من با ایشان چندان مناسباتی نداشتم تیمسار سرتیپ صفاری شاهدند که من در آن ایام خیلی به ایشان پرخاش میکردم. در این خدمتگزاری که به رهبری شاهنشاه اعلیحضرت همایونی شد، حق این بود که اسم او را میبردیم او از دنیا رفته است ولی یک روزی پس از پرخاشهای من آن مرحوم را خواست پس از این که صحبت کرد و به عقیده من و به درد من آشنا شد فهمید که زمن من از پیشه روی سیلی خورده گفت مطمئن باشید که من و اعلیحضرت توافق داریم و کوشش داریم که آذربایجان برگردد توافق فکری داریم من مطیع اراده شاه هستم او رهبر است و من مجری سومین کسی که واقعاً باید از او تجلیل کرد مرحوم رزمآرا است رزمآرا خیلی خدمت کرد (دکتر امین - خدا رحمتش کند) او کسی بود که توانست در آن موقع وسایل ارتش را فراهم بکند که بتوانند به آذربایجان بروند یادی از کشتگان آذربایجان نکردیم در آذربایجان روز ۲۱ آذر ۲۴ تلفات فوقالعاده داده شد، افسران و ژاندارمریهایی که در پاسگاهها مقاومت کردهاند آنها را سوزانده با وسائل فنی ارتش اجنبی مواد محترقه آوردهاند و از دور پاشیدهاند یک پاسگاه ژاندارمری را در سراب از بین بردهاند حتی امر کردند که افسر را با اره تکهتکه کردند اینها برای آنها افتخار است اینها نمونه بارز ایران و ایرانیت است اینها چیزهایی است که تاریخ این مملکت را از سه هزار سال به این طرف تاکنون یکییکی تشکیل داده و اگر خدای نخواسته در بین آنها کسانی هم پیدا بشود که گول بخورند و فریب ظاهر بخورند زود عدول میکنند در ایران هر کسی گول خورده است زود عدول کرده است، چون امرهایی به بنده در این کاغذها شده (یادداشتهایی را نشان دادند) خیلی مختصر صحبت میکنم من آمدم بیمقدمه صحبت کردم به این جهت یک قدری طول دادم یکی از بهترین نمونههای آذربایجانی و مخالفت ا و را با نوع خارجی اگر درست نگاه بکنیم در ۲۸ مرداد عرض اندام میکند وسائلی که برای تضییع حق ایران برای ایجاد بدبختی در محیط در زمان حکومت دکتر مصدق فراهم شد در آذربایجان به قدری شدید بود که نمیگویم مثل زمان دمکرات قلابی اما شدید بود (احسنت) یعنی رئیس شهربانی آن روز آذربایجان باور بفرمایید به هیچ کس ابقا نمیکرد هر کسی میگفت آقای دکتر مصدق از قانون اساسی و ملیت منحرف است فوراً تبعیدش میکرد اما ۲۸ مرداد رسید آذربایجانی انقلاب کرد آذربایجان باعث سقوط حکومت شد بدون این که از دماغ یک نفر خون بیاید چرا؟ آذربایجانی ادعایش این بود که اگر من میجنگم، اگر من میکشم اجنبی میکشم و اگر در داخل مملکتم هر کس اشتباهی کرد، منحرف شد او را به قانون و مقامات قضایی میسپارم این عقیده آذربایجانی بود که در ۲۱ آذر ۲۵ هزاران مهاجر را با تفنگ خودش از بین برد ولی در ۲۸ مرداد نگذاشت از دماغ یک نفر خون بیاید و همیشه از پیشگاه شاهنشاه استدعا کرد که مجرمین را به محاکمه بدهند که آنها را تنبیه قضایی بکنند این نمونهای بود از طرز فکر آذربایجانی که نمونه فکر همه ایرانیها است ایرانی این طور است در مقابل خارجی از جان و مال و خون و زندگی میگذرد و در مقابل منحرف داخلی قانون را حاکم میداند بیش از این دیگر عرضی نمیکنم چون جناب محمدعلی خان مسعودی از عدهای از فداکاران در راه آذربایجان و خدمت به آذربایجان در این موقع نامی بردند من متذکر میشوم که آقای عباسی فراموش شد من عرض میکنم که ایشان از کسانی بودند که تمام هستی خودش حتی جان و مال و فرزندان خودش را گذاشت و در سقز با ارتش همکاری کرد هر چه داشت از بین رفت و من حقاً باید در اینجا از ایشان تحلیل کنم (احسنت - احسنت)
نایب رئیس- آقای علامه
علامه وحیدی- بنا بود که بنده امروز در پیرامون ۲۱ آذر ماه مطالبی را به عرض همکاران محترم میرساند ولی نامههای متعددی از همکاران محترم به من رسید که اظهار احساساتی بکند اما امروز بنا این جور شده است که دیگران شعر بگویند و من نثر در حقیقت آنها هم داد سخن دادند تمام شد.
بیانات شیوا انشاء نمودند و اشعاری رسا انشاء فرمودند و من خودم را محق میدانم که امروز ابراز احساسات کنم به شهادت جناب آقای عبداله دشتی که در اینجا حضور دارند و تشریففرما به کرمانشاه شدند من عدهای را در آنجا رهبری میکردم و حتی یک روز اگر نظرشان باشد دستور دادم که یک آرم جهاد را افرادی که نسبت به من لطف داشتند تصب کنند و خودشان را معرفی کنند آن روز اجتماع کم نظیری بود که میتوان گفت که ابراز احساسات غربیها از ابراز احساسات سایر ایرانیها کمتر نبوده است (دولتآبادی- همه ابراز احساسات میکردند) همه ابراز احساسات کردند و همه دارای احساسات بودهاند اما چیزی را که من تصور میکنم باید اظهار کنم و بسیار هم به جاست این است که آقایان البته تبریک به عرض مبارک شاهنشاه رساندند و من میخواهم به این عنوان تبریک عرض کنم ای شاهنشاه ایران، ای زعیم بزرگ شرق چون موقعیت و مقام اعلیحضرت همایون شاهنشاه علاوه بر آن که پادشاه کشور که زعیم بزرگ شرق هم هستند و گمان نمیکنم از نظر امتحاناتی که داده شده است کسی در این مورد تردیدی نداشته باشد، در این مورد تردیدی هم نداریم در این روز که اهریمن جور، اهریمن ظلم دست تعدی از آذربایجان برداشت و عملاً ثابت شد که این رهبری را هم پادشاه ایران زعیم بزرگ شرق میکند فعلاً میخواهم بشارت بدهم که تمام قدمهایی که شاهنشاه برمیدارد تمام قدمهای مثبت است و در آتیه نزدیکی به تمام آقایان بشارت میدهم که پرچم سه رنگ ایران در جزیره ایرانی بحرین به اهتزاز در میآید (انشاءالله) (احسنت)
نایب رئیس- آقای دولتآبادی
دولتآبادی- چرا ایران عزیز در سوانح گذشته و تاریخ بر انقلاب و بر تحول گذشته پایدار مانده است و تا دنیا هست پایدار خواهد ماند؟ (انشاءالله) برای این است که در این سرزمین خداپرستی و میهنپرستی لایزول لایزال است (احسنت) علت این که ایران مانده است و خواهد ماند و سربلند و با افتخار خواهد زیست اینجاست و وجود شاه در مملکت ما شیرازه کتاب زندگی ماست (صحیح است) اگر این شیرازه نباشد آن اوراق خدای نکرده پراکنده خواهد شد من اهل تملق و چاپلوسی نیستم همهتان میدانید رفقای عزیز از این لحاظ میگویم که شاه را مردم این مملکت دور و نزدیک سمبل حیات واقعی و استقلال ما میدانند (صحیح است) به وجود او میشود تفرقهها را جمع کرد، خودتان به چشم خودتان مکرر دیدهاید با وجود مسافرت تعرضآمیز و اضطراری که از ایران کرد باز هم برای چارهجویی این مملکت وقتی که برگشت من در فرودگاه شخصاً ناظر ورود و فرود او بودم تعاطی احساسات مردمی که آنجا بودند بدنام و میدیدم چگونه تعاطی احساسات میشود این نیروی ایمان است که در تمام مردمان این مملکت هست که بعد از خداپرستی و دوستی میهن وجود شاه و بقای او موجب بقای مملکت است (صحیح است) و همیشه امتحان خودش را داده است (صحیح است)
اما آذربایجان امروز آقایان نمایندگان محترم راجع به آذربایجان سخن میگفتند، من با کمال علاقمندی و به نمایندگی مجلس و به نام ملت ایران میگویم که اگر درباره آذربایجان روزها صحبت بشود کوچکترین خسته کنندگی را ندارد و حق مقام باز هم ادا نشده است آذربایجان سر مملکت است، جان مملکت است قلب مملکت است قدیمیترین نقطهای که در ایران یعنی این سرزمین امروزی خوانده شده است ایران ما است یعنی آذربایجان این تاریخ است ببینید حساسترین نقطهای که هنوز بزرگترین صفات بارز آدمیت و افتخار آدمیت درش زنده است آذربایجان است، پارسال این نعمت نصیب من شد که از آنجا گذشتم و
آذربایجان را دیدم، با کمال سربلندی و فصاحت بیان میگویم که هنوز در او فقر اخلاقی راه نیافته است این خیلی سرمایه بزرگی است باید به او بالید در خطه آذربایجان فقر اخلاقی که دامنگیر بسیاری از نقاط مملکت شده است رسوخ نکرده است
(دکتر امین- رسوخ نخواهد کرد) و رسوخ نخواهد کرد اگر رسوخ میکرد با حوادثی که بر او گذشته است پایدار نمیماند ولی من بشارت میدهم که باید از این سرمایهای که در آنجا بارور شده و زنده است بر دو مثل یک باغبان لانقی در سایر نقاط به عنوان نمونه نشاء کرد چنانچه مهر و صفا را هم باید از شیراز به تمام مملکت برد و چنانچه سعی و کار را باید از اصفهان برد (صحیح است) اما آنچه که من دیدم اینجا میگویم که یک جمله از تاریخ بود تاریخ برای چیست؟ برای این است که از تجارب تلخ گذشته برای زندگی آینده سرمشق بگیریم و به کار ببریم. در سال ۲۵ بعد از این که مجلس بسته شد من و بعضی از رحال این مملکت که نالایقترشان و کوچکترین عضوشان بنده بودم ما را به محبس سیاسی افکندند، آن روزها بسیار لازم بود که فعالیت بشود برای کار و میشد در آذر ۲۵ من در مجلس بودم، مریض هم بودم و خسته بودم ولی به حوادث روز وارد بودم و تنها چیزی که همه خستگیها را از من رفع کرد خدای بزرگ را به شهادت میطلبم استقلال آذربایجان و راندن آن عناصر پست و رذل از آذربایجان بود. آن مقاله تاریخی که خواستم برای آقایان بگویم و جا دارد اینجا گفته شود در آذر ۲۴ حوادث خونین آذربایجان پیش آمد و جناب آقای حکیمالملک که فرزند آذربایجان است و یکی از مردان شریف این مملکت است آمد مجلس و اعلام کرد که من میخواهم حوادث آذربایجان را به شورای امنیت شکایت کنم عدهای اینجا حاضرند منجمله جناب آقای امیر نصرت اسکندری جناب آقای عماد تربتی که در آن موقع بودند و میدانند که بر ما چه میگذشت و چه روز کاری داشتیم شاهدند که دکتر مصدق از این کار جلوگیری کرد مخالفت کرد که شما به سازمان ملل متحد شکایت نکنید در همین اطاق رئیس، رئیس مجلس وقت که جناب آقای سید محمد صادق طباطبایی بود این عدهای که من اسم بردم به اضافه عدهای از دوستان ما که نیستند و مردهاند و من از آنها به نیکی یاد میکنم آنها را دعوت کرد گفت این مرد یعنی دکتر مصدق ببخشید گفت مرد را من بیجا استعمال کردم، این مرد باز هم استعمال کردم، جلوی حکیمالملک را گرفته است و میگوید تو این گزارش را به مجلس نده و ما همه آنجا فرستادیم و حکیمالملک را تشجیع کردیم آمد پشت این تریبون و گفت که من شکایت کردم و من از آن مرد و دیگر افرادی که با فداکاری خدمت کردهاند و از سازمان ملل متحد که به حفظ حقوق ما توجه کرده است من به نیکی یاد میکنم.
(دکتر فریدون افشار- آقای علامه هم خیلی زحمت کشیدند) نجات آذربایجان با تدبیر شاهنشاه و فداکاری اینان بعد از خواست خداوند شروع شد و قوامالسلطنه با این که شخصاً مرا در آن محبس تاریک انداخت ولی من از او به نیکی یاد میکنم قوامالسلطنه با این که شخصاً مرا در آن محبس تاریک انداخت ولی من از او به نیکی یاد میکنم قوامالسلطنه مردی بود و قیمت مملکت به رجال آن است آن مملکتی فقیر است که مرد فداکار ندارد (صحیح است) قوامالسلطنه همت کرد و رلی را بازی میکرد که بسیار دشوار بود و بر خودش فحش و نا سزا میخرید ولی نیت او نجات آذربایجان بود و هیچ کس مثل قوامالسلطنه پرده ریای حزب توده خائن را ندرید زیرا به آنها فرصت داد که خودشان را نشان بدهند باز اینجا لازم میدانم از اشخاصی که اینجا نام برده نشده است از مرحوم شهید رزم آرا که سرباز این میدان بود یاد کنم و امیدوارم که انشاءالله خداوند مملکت را باقی بدارد و به ما توفیق خدمت به میهن و شاهنشاه بدهد و در مقابل میهن و ملت بتوانیم سربلند باشیم (احسنت، احسنت)
نایب رئیس- آقای تیمورتاش
تیمورتاش- مثل این که امروز مجلس شورای ملی جلسه علنی خودش را اختصاص به آذربایجان و بیست و یکم آذر داده است به نظر بنده بسیار به جاست زیرا روزهایی در تاریخ ملل هست که هیچ وقت نباید به دست فراموشی سپرده شود زیرا این روزها هستند که ارزش واقعی ملل را در طی تاریخ نشان میدهند پس اگر شما امروز این جلسه را وقف آذربایجان کردید عمل بسیار صحیح و به جایی بوده است و باید درود به روان پاک شهدایی فرستاد که در این راه جان دادند (احسنت) و اما برادران عزیز امروز من را بیاد جلسه دیگری در همین مجلس میاندازد. اواخر دوره چهاردهم بود فرقه دمکرات تازه دست به خیانت زده بود، (یکی از نمایندگان- لعنهالله علیه) در آن دوره عدهای از همکاران کنونی من هم در آن مجلس بودند و ما جمعیتی بودیم که با هم کار میکردیم بنده عضو اقلیت دوره شانزدهم تا قبل از واقعه آذربایجان با آقای دکتر مصدق کار میکردم روزی بود مخوف و سهمگین نفسها در سینه گرفته بود برای این که فرقه آذربایجان تا پشت دروازه قزوین رسیده بود (دکتر امین- فرقه قلابی) اسمش بدبختانه این شد که گفتند فرقه دمکرات آذربایجان در آن روز مخوف و سهمگین که همه متحیر بودند چه باید کرد و به چه ترتیب و به چه تدبیر باید مام مبهن را از خطر گذراند، یک بابایی هم که تا آن وقت با همین جمعیت کار میکرد بلند شد و گفت که چو ایران نباشد تن من مباد و مورد تأیید همه مجلس و همچنین تشویق تماشاچیان قرار گرفت آن بابا بعد هم همین طور در طی ادوار مختلف و آنجا که خیال میکرد ایران میهن عزیز ما در خطر است هر چه که در عهده داشت کرد هیچ هم از این رهگذر خیال نمیکنم کار مهمی انجام داده باشد منظور من از تذکر این موضوع فقط و فقط این بود که آقایان عزیز این مجلس این محوطه این ملت روزهای بسیار بسیار سخت و خطرناک دیده است و لیکن خوشبختانه خدای ایران همیشه به ما توفیق داده است که خدمت بکنیم و با آن حسی که در آن دقایق واقعاً حساسی تاریخ یک مملکتی عملی میکند بر مشکلات فائق بیاییم اینجا از چه بگویم؟
از فداکاری از فداکاریهای شاه خیلی صحبت شد من فقط یک نکته کوچک را میخواهم عرض بکنم شاید بعضیهاتان ندانید در تمام مدتی که آذربایجان دچار سر پنجه ظلم و تعدی بود، شخص شاه هر روز با آن ملخهای کوچکی که به نام طیاره آن وقت بود بر فراز تمام آذربایجان حرکت میکرد و گذشته از تمام فکر و دقتی که در این کار میداشت احساساتش قلبش ایجاب میکرد که این قطعه از خاک وطنش را هر روز از فراز آسمان ببیند (صحیح است) و من خیال میکنم که من حیث یک سیاستمدار، من حیث یک شاهی خدمت کرده است، به حق خدمت کرده است، ولی چیزی که مؤثر است این است که من حیث یک فرد من حیث یک کسی که دلش برای ایران بوده است هر روز خواسته است یک قسمت از خاک وطنش را از بالای آسمان ببیند و من این را در مقابل تمام خدماتی که به آذربایجان کرده است میگذارم راجع به آذربایجان و شهامت و فداکاری آذربایجانیهایی که در آذربایجان بودهاند بسیار صحبت شد و به جا بود، من خیال میکنم جز همان عده معدود خائن که میخواستند از این نمد کلاهی برای خودشان داشته باشند، هر ایرانی در هر جایی که بودند کار کردند و خدمت کردند ولی بدبختانه شما فرزندان آذربایجان و ما ایرانیها باید یک نکته را بدانیم و آن این است که تجربهای که از تمام این فداکاریها کردهایم یک چیز باید باشد و آن این باشد که خائن هیچ وقت خدمتگزار نخواهد شد و خدمتگزار هیچ وقت خائن نخواهد شد (احسنت) بدبختانه بدبختانه این اصلی است که در بسیاری موارد از انظار دور میشود. بدبختانه این اصلی است که توجه کافی و وافی به آن نمیشود شما مطبوعات، شما کسانی که قلم زدهاید در راه آذربایجان، شما کسانی که فداکاری کردید در راه آذربایجان بدبختانه هنوز بین شما کسانی هستند که مدال ۲۱ آذر را به سینهشان میزنند ولی از کسانی بودند که مسبب این اوضاع بودند شما باید آنها را از خودتان طرد کنید برای این که اصل خدمتگزاری باید مراعات بشود باید تشویق بشود جز این عرضی ندارم
۴- تقدیم چند فقره سؤال به وسیله آقای ابتهاج
نایب رئیس- آقای ابتهاج
ابتهاج- سؤالاتی داشتم از وزارت کشور که تقدیم میکنم.
۵- طرح و تصویب یک فوریت و اصل گزارش کمیسیون فرهنگ راجع به موافقتنامه فرهنگی بین ایران و لبنان
نایب رئیس- مجلس وارد دستور میشود گزارشی است از کمیسیونهای فرهنگ و خارجه به مجلس درباره موافقت نامه فرهنگی بن دولت ایران و لبنان که قرائت میشود
(به شرح زیر قرائت شد)
گزارش از کمیسیون فرهنگ به مجلس شورای ملی کمیسیون فرهنگ در جلسه ۶ آذر ماه ۱۳۳۶ با حضور آقای وزیر فرهنگ لایحه ارسالی از مجلس سنا راجع به موافقتنامه فرهنگی بین دولت ایران و لبنان مشتمل بر ماده واحده متضمن یک مقدمه و سیزده ماده را مطرح و عیناً تصویب نمود اینک گزارش آن را به مجلس شورای ملی تقدیم میدارد
ماده واحده- موافقت نامه فرهنگی بین دولت شاهنشاهی ایران و دولت جمهوری لبنان را که مشتمل بر یک مقدمه و سیزده ماده میباشد و در پنجم مهر ماه ۱۳۳۵ در تهران به امضا نمایندگان مختار دولتین رسیده است تصویب مینماید.
گزارش از کمیسیون امور خارجه
به مجلس شورای ملی
کمیسیون امور خارجه در جلسه ۱۳۳۶/ ۹/ ۱۱ با حضور آقای وزیر امور خارجه لایحه ارسالی از مجلس سنا راجع به موافقت نامه فرهنگی بین دولت شاهنشاهی ایران و لبنان را مطرح و گزارش کمیسیون فرهنگ را تصویب نمود اینک خبر آن را به مجلس شورای ملی تقدیم میدارد
نایب رئیس- از طرف عدهای از آقایان درخواست یک فوریت برای این لایحه شده است که قرائت میشود
(به شرح زیر قرائت شد)
امضاکنندگان زیر پیشنهاد مینماییم که موافقتنامه فرهنگی ایران و لبنان به قید یک فوریت در مجلس مطرح شود
مهدوی. طباطبایی. ابتهاج. قرشی. دکتر ضیایی. بزرگنیا. بوربور. کدیور. دکتر رضایی. عامری. دادگر. شادلو و چند امضای دیگر
جمعی از نمایندگان- مخالفی نیست.
نایب رئیس- آقای مهدوی
سعید مهدوی- چون مخالفی نیست بنده هم مختصر عرض میکنم که این موافقتنامه فرهنگی جریان خودش را در تمام کمیسیونها طی نموده و با حسن روابطی که بین ما و دولت لبنان هست در همه کمیسیونها با حسن قبول تلقی شده است این است که خواهش میکنم آقایان موافقت کنند که با قید یک فوریت تلقی بشود
نایب رئیس- جناب آقای اردلان مخالفید
اردلان- موافقم
نایب رئیس- آقای صارمی مخالفید؟
صارمی- خیر موافقم
نایب رئیس- چون مخالفی نیست لذا رأی میگیریم به فوریت این لایحه آقایانی که با فوریت آن موفقند قیام بفرمایند (اکثر برخاستند) تصویب شد کلیات مطرح است آقای دکتر شاهکار (عدهای از نمایندگان- تشریف ندارند) مخالف دیگری نیست بنابراین رأی گرفته میشود به ورود در ماده واحده آقایانی که با ورود در ماده واحده موافقند قیام بفرمایند (اکثر برخاستند) تصویب شد خود ماده واحده مطرح است مخالفی نیست؟ (گفته شد خیر) چون مخالفی نیست لذا رأی گرفته میشود به ماده واحده آقایانی که با ماده واحده موافقند قیام بفرمایند (اکثر برخاستند) تصویب شد کلیات آخر مطرح است مخالفی نیست؟ (گفته شد، خیر) چون مخالفی نیست رأی گرفته میشود به مجموع ماده آقایانی که موافقند قیام بفرمایند (اکثر برخاستند) تصویب شد برای اجرا به دولت ابلاغ میشود
۶- تعیین موقع جلسه بعد- ختم جلسه
نایب رئیس- جلسه را ختم میکنیم جلسه آینده چون پنجشنبه به مناسبت بیست و یکم آذر ماه تعطیل است به روز یکشنبه موکول میشود دستور بقیه لوایح موجوده
(مجلس یک ربع ساعت پیش از ظهر ختم شد)
نایب رئیس مجلس شورای ملی- عماد تربتی