مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۹ آذر ۱۳۳۰ نشست ۲۱۲

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری شانزدهم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری شانزدهم

تصمیم‌های مجلس شورای ملی درباره نفت و گاز
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره شانزدهم

قانون طرز اجرای اصل ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور

مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۹ آذر ۱۳۳۰ نشست ۲۱۲

روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران

شامل: کلیه قوانین مصوبه و مقررات - گزارش کمیسیون‌ها - صورت مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی – اخبار مجلس - انتصابات - آگهی‌های رسمی و قانونی

سال هفتم – شماره ۱۹۹۲

۴شنبه ۲۷ آذر ماه ۱۳۳۰

دوره شانزدهم مجلس شورای ملی

شماره مسلسل ۲۱۲

مذاکرات مجلس شورای ملی

مشروح مذاکرات مجلس ملی، دوره ‏۱۶

جلسه: ۲۱۲

صورت مشروح مذاکرات مجلس روز سه‌شنبه نوزدهم آذر ماه ۱۳۳۰

فهرست مطالب:

۱ - طرح صورت مجلس جلسات ۱۴ و ۱۷ آذر

۲ - بیانات آقایان: جمال امامی - قاسم فولادوند - شوشتری - نخست‌وزیر و آقای مکی‏

۳ - موقع و دستور جلسه‌ی بعد - ختم جلسه

مجلس ساعت ۴۵ دقیقه بعد از ظهر به ریاست آقای گنجه (نایب رئیس) تشکیل گردید.

۱ - طرح صورت مجلس جلسات ۱۴ و ۱۷ آذر

نایب رئیس - نسبت به صورت جلسه اعتراضی نیست؟ آقای کشاورزصدر

کشاورزصدر - بنده بعد از فرمایشات آقای نخست‌وزیر عرضی دارم.

نایب رئیس - آقای حائری‌زاده‏

حائری‌زاده - در جلسه‌ی گذشته در ضمن فرمایشات جناب آقای جمال امامی و آقای عبدالقدیر آزاد عبارتی گفته شده است استدلال کرده‌اند در آن عبارت که دو نفر از اعضای جبهه‌ی ملی از جمعیت هواداران صلح استعفا کرده‌اند و آنها سابقه داشتند که یک چنین جریانی پیش آمد می‌کند و روز قبل استعفا کرده‌اند چون لازم است در اطراف این موضوع توضیح داده شود اگر مقام ریاست اجازه می‌فرمایند به عنوان اصلاح صورت مجلس توضیح بدهم

و الا از ماده نظامنامه استفاده می‌کنم و بعد به بنده اجازه بفرمایید در اطراف این موضوع توضیح بدهم که‌اشکالی باقی نماند.

نایب رئیس - به موقع خود بفرمایید آقای آشتیانی‌زاده. ‏

آشتیانی‌زاده - در جلسه‌ی گذشته رفیق محترم بنده آقای مکی راجع به فروش نفت یک اظهاراتی کردند که بایستی حتماً امروز از ماده ۹۰ استفاده کنم و حقایق جلسه راجع به تصویب ۹ ماده مربوط به فروش نفت را از اینجا به گوش ملت ایران برسانم.

نایب رئیس - راجع به صورت مجلس بفرمایید ماده ۹۰ را می‌رسیم.

آشتیانی‌زاده - بله می‌خواستم از آقا استدعا کنم این را فراموش نفرمایید چون هر وقت بنده مشمول این ماده می‌شوم علی‌ایحال خواه آقا باشد یا رئیس یا دیگری مانع می‌شوند.

امروز بنده برای ماده ۹۰ می‌آیم پشت تریبون و اگر خواستید جلوگیری کنید بنده حرف می‌زنم و همان جا می‌مانم تا بنده را از پشت تریبون بکشند و ببرند و چند عکس هم راجع به وقایع پنجشنبه‌ی گذشته اینجا دارم که خدمت آقای نخست‌وزیر می‌فرستم ببینند روشنفکران و اشخاصی که معرف طبقه منوره مملکت هستند کی‌ها هستند این اشخاص و چطور مردم را با فجیع‌ترین وضعی غارت کردند (صحیح است)

جمال امامی - آن را دوباره پس بگیرید.

نایب رئیس - آقای فرهودی‏

فرهودی - عرضی نداشتم‏.

نایب رئیس - آقای مکی‏

مکی - بنده می‌خواستم یک توضیح مختصری عرض کنم که پیشنهاد آقای آشتیانی‌زاده در آن جلسه که بنده مراجعه کردم این بود که از اول بتوانند به مزایده بگذارند و بنده عرض کردم در قانون این طور پیش‌بینی شده که به خریداران سابق عرض می‌کنیم اگر نخریدند آزاد هستیم به هر کس بخواهیم بفروشیم.

نایب رئیس - آقای پیراسته در صورت جلسه اعتراضی دارید؟

جمال امامی - بنده هم تقاضا کردم.

پیراسته - عرض کنم که اولاً به تشکیل این جلسه اعتراض دارم در جلسه‌ی علنی مجلس شورای ملی امروز آقایان دیدند که دو نفر را از عده حاضر در مرکز کسر کردند و عده را که ۱۱۴ نفر بود ۱۱۲ نفر کردند و عده را بردند پایین برای این که جلسه تشکیل بشود.

امامی‌اهری - آقای صدری و موسوی و ناظرزاده رفته‌اند مسافرت‏.

پیراسته - چرا قبلاً نیاوردند پایین عرض دیگرم این است که امروز روز اعلامیه‌ی حقوق بشر است و بنده از پشت این تریبون (زنگ رئیس)

نایب رئیس - راجع به صورت جلسه بفرمایید

پیراسته - اعلام می‌کنم که امروز ملت ایران امنیت ندارد در پایتخت کشور (زنگ رئیس) در کشوری که ۳۰ میلیون (زنگ رئیس)

نایب رئیس - آقای پیراسته به شما تذکر می‌دهم. ‏

پیراسته - در کشوری که سی میلیون بودجه دوایر تأمینیه‌اش است ریخته‌اند و ادارات و جراید را غارت کرده‌اند (زنگ ممتد رئیس - دعوت به سکوت) (نایب رئیس - در صورت مجلس اگر اعتراضی دارید بفرمایید)

آقایان من سند زنده دارم این آقای معاون بسیار محترم نخست‌وزیر با آقای شعبان بی‌مخ هر چه داشته است این عنصر شریف همه را به غارت داده است ما نخواهیم گذاشت که این اشخاص مملکت را به خون بکشند (همهمه شدید نمایندگان - زنگ رئیس)

نایب رئیس - آقای پیراسته بیایید پایین باز من تذکر می‌دهم (همهمه نمایندگان)

پیراسته - باید امروز اعلام کنیم تا دنیا بداند که در حکومت دکتر مصدق امنیت نیست آیین‌نامه در این مملکت رعایت نشده قانون رعایت نشده آزادی رعایت نشده حقوق بشری رعایت نشده و اکنون می‌خواهند ما را بفروشند (زنگ ممتد رئیس) آقای رئیس شما که آیین‌نامه

را رعایت نمی‌کنید بفرستید مرا پایین بیاورند با سرباز.

نایب رئیس - من به شما اخطار می‌کنم‏.

پیراسته - ما اولاد کسی هستیم که در راه وطن شهید شد من از این حرف‌ها باکی ندارم (زنگ ممتد رئیس)

در هر صورت آقایان محترم در مملکتی که کارمندان مجلس را بیاورند به عنوان تماشاچی و در مملکتی که قانون اساسی رعایت نمی‌شود در مملکتی که وکیل (زنگ ممتد رئیس) آقای رئیس بگذارید حرف‌هایم رابزنم. ‏

نایب رئیس - من به شما دو مرتبه اخطار کردم. ‏

پیراسته - آقایان من شرم دارم که بگویم با دخترهای مردم چه کردند پسر ۱۲ ساله‌ی یک نفر را از پنجره آوردند می‌خواستد از عمارت دو طقبه پرت کنند پایین دلایلی دارم که خود دولت کرده (یکی از نمایندگان - بیا پایین) (حسین مکی - آقای پیراسته متشنج نکنید اگر حرفی دارید به موقع بفرمایید)

نایب رئیس - من خیلی متأسفم ..

پیراسته - ساکت باش من هم متأسفم روز اعلامیه‌ی حقوق بشر در ایران امنیت نیست‏.

نایب رئیس - ساکت باشید من خیلی متأسفم که بعضی از آقایان.

پیراسته - خودت بنشین ساکت باش (همهمه‌ی نمایندگان) (زنگ رئیس)

نایب رئیس - من خیلی متأسفم که خود آقایان نمایندگان رعایت آیین‌نامه را نمی‌کنند (صحیح است)

جمال امامی - شما نمی‌کنید، شما آیین‌نامه را رعایت نمی‌کنید چرا تابلو را آوردید پایین؟

آزاد - آزادی کو؟ عده را چرا پایین آوردی؟

نایب رئیس - رعایت مجلس را بفرمایید (یکی از نمایندگان - شما بکنید) (صفایی - عده را چرا پایین آوردند کارگران مجلس را به جای تماشاچی آورده‌اند) با احترامی که ما برای اقلیت قائل هستیم متأسفانه خود آقایان وضعیتی فراهم می‌کنند که این حق از شما سلب شود البته وقتی آقا در پشت این تریبون رعایت نظامنامه را نمی‌کنید من مجبورم جلو شما را بگیرم آقا. ‏

صفایی - آقا کارمندان مجلس را آورده‌اند به جای تماشاچی این مجلس علنی که نمی‌شود.

جمال امامی - آقای دکتر معظمی این هیچ جای دنیا سابقه‌ای دارد؟

دکتر معظمی - کارهای این مملکت هیچ جای دنیا سابقه ندارد (صحیح است)

جمال امامی - من به صورت جلسه اعتراض دارم. ‏

نایب رئیس - مربوط به صورت جلسه است؟ (جمال امامی - بله) خواهش می‌کنم در حدود صورت جلسه بفرمایید.

جمال امامی - راجع به صورت مجلس صحبت می‌کنم ولی شما در حدود ریاست عمل نمی‌کنید.

نایب رئیس - من وظیفه‌ام را انجام می‌دهم.

جمال امامی - اگر وظیفه‌تان را شما می‌دانستید سابقه ندارد که مجلس را بعد از این که یک ساعت تعطیل شد بیایند تشکیل بدهند و تابلو را پایین بیاورند من اسم این چیز دیگر می‌گذارم و برای احترام این صندلی نمی‌گویم به هر صورت تابلو را پایین آوردید شما از حدود اختیارات ریاست مجلس خارج شدید و من اعتراض می‌کنم این را قبلاً باید پایین می‌آوردید این در دست شما نیست و این مجلس رسمیت ندارد.

نایب رئیس - راجع به صورت جلسه بفرمایید.

جمال امامی - همین صورت مجلس است مجلس تشکیل شده بر خلاف مقررات تقلب می‌کنید.

مکی - حالا که ۸۷ نفر در مجلس است.

جمال امامی - آقای مکی عزیز حالا نباید بشود اول جلسه باید بشود این کار سابقه می‌شود فردا من می‌آیم دو نفر را می‌فرستم منزل می‌گویم دو نفر رفته‌اند مسافرت (مکی - اسم بردم آقایان صدری و ناظرزاده به مسافرت رفته‌اند) اصلاحاتی هم دارم که تقدیم می‌کنم.

آزاد - این درست نیست تقلب است.

نایب رئیس - عرض کنم مجلس وارد دستور می‌شود چون عده‌ای از تماشاچیان ..

شوشتری - ما قبل از دستور اسم نوشته‌ایم.

فولادوند - چرا مجلس را خفه می‌کنید؟

نایب رئیس - تأمل بفرمایید من مطالبم را بگویم (صفایی - در مجلس تماشاچی نیست اینها کارمندان مجلس هستند) اجازه بفرمایید توجه کنید بنده مطالبم را بگویم چون عده‌ای از تماشاچی‌ها بر خلاف آیین‌نامه رفتار کرده‌اند (صحیح است) و متأسفانه طوری نظم مجلس را به هم زدند که من مجبور شدم جلسه را موقت تعطیل کنم (صحیح است)

حالا این (تیمورتاش - کتک خوردن بنده را هم بفرمایید) حالا این جلسه بعد از برقراری نظم دنباله‌ی همان جلسه است که تشکیل می‌شود و چون آقای نخست‌وزیر از سه ساعت پیش در اینجا منتظر بودند که توضیحاتی در مجلس بدهند بنده خواهش می‌کنم از آقایان یکی یا آقای جمال اگر بخواهید قبلاً صحبت کنید ایشان هم مطالبشان را بگویند

یا این که آقای نخست‌وزیر صحبت کنند و بعد آقایان هر کدام میل دارند صحبت کنند (همهمه نمایندگان)

نصرتیان - آقای دکتر مصدق اصلاً نمی‌تواند حرف بزند این جلسه رسمیت ندارد.

جمال امامی - این جلسه رسمیت ندارد.

فرامرزی - بگذارید مجلس تشکیل شود اقلیت همیشه‌این طور نمی‌شود یک دفعه شما اقلیت یک دفعه آن دیگری پس ما برویم خانه‌هامان‏

شوشتری - ما هم همین را می‌گوییم‏.

نایب رئیس - چون این جلسه دنباله‌ی جلسه‌ی پیش است (صحیح است) اساساً احتیاج نبود که ۷۵ نفر حاضر باشند که اکثریت بشود برای این که دنباله همان جلسه است بنابراین آن اعتراض آقایان وراد نیست‏.

۲ - بیانات آقایان: جمال امامی - قاسم فولادوند - شوشتری - نخست‌وزیر و آقای مکی.

نایب رئیس - آقای نخست‌وزیر بفرمایید.

(در این موقع عده‌ای از آقایان نمایندگان به شدت همهمه نموده و تخته‌ی جلوی صندلی خود را می‌زدند و زنگ رئیس ادامه داشت)

نخست‌وزیر - من می‌مانم تا آقایان تخته‌ها رابه هم بزنند.

آزاد - از شما یاد گرفته‌ایم‏

فرامرزی - نخست‌وزیر آقا همیشه می‌تواند حرف بزند.

صفایی - مملکت را آقا به آتش کشیده‌اید.

جمال امامی - ما به حق و شما به ناحق‏.

نخست‌وزیر- - بله؟ (جمال امامی - هیچ کس تأمین جانی ندارد) ولی چند دقیقه تأمل بفرمایید (آزاد - تأمل نمی‌کنیم) خوب اگر نمی‌کنید (صفایی - مملکت را به آتش کشانده‌اید اگر می‌خواهید به حرف‌های‌تان گوش بدهیم باید بیایید پایین) اگر مایل نیستید من می‌روم بیرون. ‏

جمال امامی - جهنم این رئیس‌الوزاری ماست که می‌خواهد انقلاب به پا کند برو آنجا هر غلطی می‌خواهی بکن.

شوشتری - ما آزادی نداریم در ایران.

نخست‌وزیر - بسیار خوب‏.

جمال امامی - بیرون دیگر شما را نمی‌پذیرند پاشو برو بیرون. می‌گوید می‌روم بیرون.

نصرتیان - برو بیرون بگو ما را بکشند.

نخست‌وزیر - من امروز از مردم تهران

شوشتری - دروغ است‏.

نخست‌وزیر - اجازه بفرمایید شما اینجا به من اجازه ندهید من امروز از مردم تهران (آزاد - پس چرا با مسلسل به مردم حمله کردید؟) (زنگ رئیس) (آزاد - با مسلسل آمده‌اید اینجا؟) آقا وقتی که شما صحبت می‌کنید من عرضی نمی‌کنم (آزاد - فراموش کردی که‌اینجا هی تخته می‌زدی و به من هم می‌گفتی بزنم)

جمال امامی - شما هوچی هستی نخست‌وزیر نیستی برو بیرون صحبت کن اینجا برای شما مجلس نیست برو بیرون مجلس است تو انقلابی هستی.

نخست‌وزیر - اگر این مسأله متفق علیه نمایندگان مجلس است (آزاد - خیر نیست) (جمال امامی - خیر نیست اگر متفق علیه نمایندگان مجلس نیست عرضی نمی‌کنم تأمل کنید اگر نیستم احتیاجی ندارم اینجا صحبت کنم عصر امروز از تمام مردم این شهر دعوت می‌کنم اگر شما توانستید یک کلام حرف بزنید)

شوشتری - آقا دیدی باز تهدید کرد مجلس را هم تهدید می‌کند.

نایب رئیس - مطالبتان را بفرمایید نطق‌تان را قرائت کنید.

دکتر معظمی - جنابعالی نطق‌تان را بفرمایید.

نخست‌وزیر - نه نه من وقتی این نطق را می‌کنم که در اینجا قیل و قال و صدایی نشنوم آقایان هر حرفی دارند اول بزنند.

صفایی - مملکت را به آتش و خون کشیده‌اید.

نخست‌وزیر - اگر شما مطلع به اصول پارلمانی هستید (صفایی - از شما یاد گرفته‌ام آقا) (جمال امامی - شما نیستید) من با کمال احترام تمام مقررات و سوابق پارلمانی را احترام می‌گذارم (جمال امامی - عجب) آقا شما اول بیایید اینجا حرف‌تان را بزنید (جمال امامی - بسیار خوب) من هم بعد از شما می‌آیم تا شب این جلسه را ادامه می‌دهیم (صحیح است) تا ملت ایران به خوبی قضاوت کند.

نایب رئیس - حال آقای جمال امامی بفرمایید.

دکتر معظمی - همان نوبت قبل از دستورها را بفرمایید.

نصرتیان - این به رادیو وصل است یا نه؟

صفایی - برای ما قطع می‌کنند و برای ایشان وصل می‌کنند.

دکتر معظمی - خیر این طور نیست.

نایب رئیس - کلیه نطق‌ها به رادیو وصل است. ‏

جمال امامی - بنده بارها در این مجلس عرض کرده‌ام هم به آقایان نمایندگان محترم بالاخص به دولت که حافظ نظم و امنیت مملکت است که آقایان مجلس را ازکشمکش‌های خصوصی مصون بدارید ولی بدبختانه این جناب آقای دکتر مصدق نخست‌وزیر فعلی که یک وقتی در صف اقلیت مجلس بودند هیچ وقت این مصونیت پارلمانی را مراعات نکردند و همیشه کشمکش خارج خودشان را به داخل مجلس کشانده‌اند من ده دفعه این را در این مجلس تذکر دادم که آقایان نگذارید کشمکش خارجی به داخل مجلس کشیده شود چندین دفعه اگر به صورت جلسات مراجعه بفرمایید ملاحظه خواهید فرمود که تماشاچی‌ها برای ایشان تظاهرات کردند.

من هر دفعه اعتراض کردم چه له و چه علیه امروز هم که وارد شدم تماشاچی‌ها برای من تظاهراتی کردند باز من اعتراض کردم و اینهارا مانع از تظاهر شدم چون آقا من معتقدم مجلس شورای ملی باید خارج از کشمکش‌ها باشد تا نمایندگان بتوانند تکالیف خودشان را به نحو اکمل و اتم انجام بدهند.

از این پیش آمده‌ها همه ما متأسفیم در خارج جلسه من به آقای مکی عرض کردم که شما به نخست‌وزیر بگویید احتیاجی نیست که امروز بعد از این ایجاد تعصب و عصبانیت مجلس تشکیل بشود نمایندگان احساساتی هستند عصبانی هستند در یک محیط عصبانی (منوچهر تیمورتاش - کتک خوردند) نمی‌شود قضایا را حلاجی کرد حال من وارد این جریان نمی‌شوم که یکی از تماشاچی‌ها جناب آقای تیمورتاش را هم کتک زده است (تیمورتاش - آقای کریم پور شیرازی)

(یکی از نمایندگان - بگذارید صحبت کند) آقای نخست‌وزیر شما هیچ وقت در عمرت نه تنها نخست‌وزیری که مراعات قانون و مجلس را بکند نبودید هیچ وقت یک همچو فردی هم نبودی که در خانه‌ات بنشینی و مراعات قانون را بکنی اگر در مجلس در صف اقلیت هم باشی مراعات قانون را نمی‌کنی.

شما مگر کسی نیستی که از مجلس پا شدید رفتید جلو درب مجلس به مردم گفتید آنجا مجلس نیست اینجا مجلس است آمدی اینجا نشسته‌ای چه کنی برو همان چاقوکش‌ها برای شما مجلس هستند (نخست‌وزیر - حالا هم می‌روم)

برو مرا می‌ترسانی بنده را که شما کم و بیش می‌شناسی آقای دکتر مصدق آن روزهایی که می‌ترسیدید و از خانه بیرون نمی‌آمدی من می‌آمدم و شما را از خانه بیرون می‌کشاندم که بیا مبارزه‌ات را ادامه بده من از این حرف‌ها از میدان در نمی‌روم با چاقوکشی هم از میدان در نمی‌روم.

پاشو برو برو جلوی مجلس با چاقوکش‌ها صحبت کن با چاقوکش‌های شهربانی صحبت کن اینجا برای شما مجلس نیست حالا ما را تهدید می‌کنی این نخست‌وزیر است یا هوچی یا انقلابی نخست‌وزیر این حرف را می‌زند که من می‌روم با مردم حرف می‌زنم شما ورق بزنید اوراق دموکراسی دنیا را ببنید یک همچو غلطی یک نخست‌وزیری در عمرش کرده است؟

حالا آمده از ما رأی می‌خواهد از ما پشتی‌بانی می‌خواهد آن اعمال‌اش آن وضعیت مملکت آن قضیه ۱۴ آذر آن قضیه ۲۳ تیر چه بگویم رفتارش سکنات‌اش اعمالش آن ادارات‌اش لا الله الاالله مملکت را به آتش کشانده و می‌خواهد بیش از این بکشد من نمی‌دانستم ایشان این قدر جاه طلب است این را فرض نمی‌کردم می‌دانستم که از زنده باد و مرده باد خوشش می‌آید می‌دانستم که هوچی است ولی جاه طلبی او را این قدر نمی‌دانستم.

من این قدر فرض نمی‌کردم یک پیرمرد هفتاد و چند ساله‌ای که همیشه هم تمارض می‌کند وقتی که وارد این مملکت می‌شود می‌رود زیر لحاف ولی در امریکا شلنگ تخته می‌اندازد این آدم این قدر سماجت به خرج می‌دهد که من می‌مانم برای چی یک روز دکان نفت باز می‌کند ۸ ماه می‌گذرد بعد می‌بیند غلط رفته.

مگر ول می‌کند می‌بیند این دکان بسته شد دکان انتخابات باز می‌کند بعد دکان خبازی و دکان نعلبندی باز می‌کند برای این که مردم را فریب بدهد آقا آخرش چی است چه کردی برای این مملکت چه کردید در این ۸ ماه جز بدبختی فلاکت نکبت دوییت چه‌ایجاد کردی؟ چیز عجیبی است!

من عرض کردم عقلم قاصر است شما نمایندگان ملت که علی‌رغم ایشان نماینده‌اید بگویید او که شما را نماینده نمی‌داند او چاقوکش‌های جلوی مجلس را نماینده می‌داند ولی حق هم این است که با شما این طور رفتار شود همین حق است آقای من روی سخنم‏ با ایشان نیست.

ایشان معتقد به این حرف‌ها نیست معتقد به مملکت نیست معتقد به نظم و آرامش نیست او یک سرشت خاصی است خدا یک مرض‌هایی گاهی برای تنبیه جامعه در جامعه ایجاد می‌کند دکتر مصدق هم یکی از آن امراض است که خدا برای ایران فرستاده است من روی سخنم با او نیست با شما است مسلمان خدا شما نمایندگان این ملت هستید.

زمام امور این ملت در دست شما است او هر چه از این حرف‌ها می‌زند پوچ است شماها تصمیم بگیرید او بی‌خود می‌گوید من او را می‌فرستم خانه‌اش بنشیند (فرامرزی - اگر ما تصمیم بگیریم دیگر ما فرستاده‌ایم نه شما) شنیدم تلفن می‌کنند بازار را تعطیل کنند،

استدعا می‌کنم بگذارید من حرف‌هایم را بگویم بعد جواب بدهید آقای کشاورزصدر آقای امامی‌اهری کجا هستند تشریف آوردند آقای دکتر معظمی تشریف دارند؟ (دکتر معظمی - بنده‌اینجا هستم) اینها همه‌شان از من سخنورترند اینها بیایند جواب بدهند (دکتر طبا - من افتخار می‌کنم که از این دولت طرفداری کنم)

دیگر احتیاج به این جنجال بازی نیست ولی بدانید که ما دیگر از این حرف‌ها از میدان در نمی‌رویم شما برو با تمام قدرت دولت که شهربانی، امنیه بازار با تمام وسایلی که در دستت است پول قوه‌ی مملکت بودجه مملکت در دست‌تان است شهربانی هم دست‌تان هست چاقوکش هم دارید بیاورید ببینید اگر من از میدان در رفتم اما اگر می‌خواهی وضعیت ملت را نسبت به خودت بدانی آقای دکتر مصدق استعفا بده برو خانه‌ات بنشین.

ببین وضع ملت نسبت به تو چطور است این کار را بکن اگر آن وقت بازار را تعطیل کردند اگر یکی از این رفقا به مشایعتت آمد وقتی که خواستی از این مملکت فرار بکنی بعد تف بینداز توی صورت من (مکی - من می‌آیم) آخر شما رفیق جون جونی‌اش هستی (دکتر طبا - بنده مشایعت می‌کنم)

خدا شما را حفظ کند من شما را آن وقت تکریم و تجلیل خواهم کرد ولی غالب اینها نمی‌روند ولی من می‌روم در هر صورت آقای دکتر مصدق به جان شما این مقامی که در آن شما نشسته‌اید اگر دنیا را بدهند ارزش ندارد که آدم ببیند خودش موجب انقراض سقوط مملکت خودش است یک مردی که ۷۰ سال به غلط آمده معروف شده اقلاً خودت از این استفاده کن آخر چه بگویم؟ از جان مملکت چه می‌خواهی؟

می‌گوید آمدم من خلع ید کردم خوب خلع ید کردی و نفت را هم کردی زیر زمین تنها منبع عایدات این مملکت را که نفت بود جلوش را بستی حالا چه می‌گویی تو مگر نگفته بودی که من نخست‌وزیر انتخابات نیستم مگر شما هزار دفعه به این قانون انتخابات اعتراض نکردی مگر نگفتی با این قانون انتخابات هر کس انتخابات بکند آن انتخابات مخدوش است.

من به شما چه بگویم شما در عمرت چه گفته‌ای که از آن عدول نکرده باشی چه گفته‌ای تاکنون که از آن عدول نکنی حالا انتخابات هم یکی از آنها است آن هم معلوم است انتخاباتی که دکتر مصدق بکند مخصوص دکتر مصدق خواهد بود مثل همه کارهایش مخصوص خودش خواهد بود اخر این جنغولک بازی‌هایی که این درآورد

برای انتخابات شما به بینید هیچ سابقه‌این عمل در این مملکت بوده است؟ در ممالک دیگر بوده است یک چنین انتخابات که در موقع انتخابات آدم بیاید. من کاری ندارم چند دفعه عرض کردم من کاندید انتخابات نیستم به یک چنین مجالسی هم دیگر هوسی ندارم بیایم

ولی شما ببینید این کاری که در مملکت ما شده است در سایر ممالک راقیه‌ی دنیا که ناسلامتی اسمش را دمکراسی گذاشته‌اند سابقه دارد در شب انتخابات تمام فرماندارها و اعضا ادارات استان‌ها و ایالات و بخشدارها را عوض بکنند؟ آقا این مملکت در آستانه انقلاب است این هم موجب انقلاب بیشتر می‌شود برای چه؟

برای این که ایشان هوس کرده است که یک چند نفر ناباب را که ممکن است مردم نخواهند به میل خودش یا اطرافیان‌اش از صندوق در بیاورد آقا شما احتیاجی به این کار نداشتید اصلاً چرا انتخاب می‌کنید خود شما دویست دفعه‌اینجا گفته‌اید با این قانون نمی‌شود انتخابات آزاد کرد چرا خودت را ملوث می‌کنی؟

آدم عاقل این کار را می‌کند؟ عرض کردم یک کسی که به غلط آمده دکتر مصدق شده چرا این کار را می‌کند؟ مگر با خودت دشمنی داری؟ می‌آیی به مجلس توهین می‌کنی مجلس اراده‌ای کرده رأی داده می‌آیی می‌گویی که من قبول ندارم از فردا انتخابات را شروع می‌کنم آخر اگر نخست‌وزیر پارلمانتر هستی و آن طوری که ادعا می‌کنی پابند اصول پارلمانتریسم هستی شما بیا نشان بده خودت هم که می‌گویی دکترم نشان بده در پارلمان‌های دنیا یک چنین سابقه‌ای هست که نخست‌وزیر بیاید بگوید شماها ابراز عقیده‌ای کرده‌اید ولی من آن را زیر پا می‌گذارم اگر این را پیدا کردی آنوقت ادعا بکن که نخست‌وزیر مقرراتی و پارلمانتر و قانونی هستی.

آمدید گفتید که من حرف مجلس را زیر پا می‌گذارم از فردا انتخابت را شروع می‌کنم فردایش شروع نکردی بیست و ششم هم نمی‌کنید اقلاً این قدر نزاکت را رعایت نکردی ما شما را از توی کوچه نگرفتیم بیاوریم اینجا من از توی مجلس دست شما راگرفتم آوردم اقلاً پابند قیود و اصول مجلس باشی چرا این بی‌نزاکتی را با رفقایت کردی؟

این را مگر ما اقلیت خواسته بودیم رفقای اکثریت خواسته بودند این دکتر معظمی آقای قائم مقام و دیگران خواسته بودند این آقای ملک‌مدنی که این قدر حمایت از شما می‌کند خواسته بود آقای حائری‌زاده و مکی هم موافق بودند من موافق نبودم آخر این چه مرضی است آدم تا موقعی که می‌خواهد یک کاری را نکند چرا بیاید توهین بکند چرا بکند آن هم نتیجه‌ای ازش نگیرد بیست و ششم هم می‌آید ایشان باز انتخابات را

شروع نمی‌کنند ولی آمدند این توهین را به مجلس شورای ملی کردند (تیمورتاش - دلیلش را هم بفرمایید) این بیچاره‌ها هم با وجدان معذب طرفدار ایشانند من به قرآن قسم می‌خورم با وجدان معذب طرفدار ایشان هستند تعصب ایجاد شده است درشان نه‌این که بهش معتقد باشند این بدبخت‌ها پابند شده‌اند این آمد به‌اینهایی هم که پوپولاریته و قدرت‌اش از اینها است توهین کرد بشر که این کارها را نمی‌کند حالا می‌خواهی به ما چه بگویی؟

چه گزارشی بدهی؟ هر روز یک صحنه سازی هر روز یک خیمه شب‌بازی، شما چه گزارشی داری که به مجلس بدهی می‌خواهی بگویی که من روز ۱۴ آذر رفتم بچه‌های مردم را کشتم چاپخانه‌ها را غارت کردم، من نخست‌وزیر اینها را رفتم غارت کردم و آتش زدم آخر آقا شما دولتی برای این که نگذارید غارت بکنند، آتش بزنند خودت باید بروی غارت بکنی و آتش بزنی پس وای بر ما وای بر اهالی این مملکت بدبخت که مقدرات‌شان را به دست کی سپرده‌اند و حالا هم می‌آید ما را تهدید می‌کند که اگر اینجا نگذارید من حرف بزنم می‌روم جلوی مجلس،

ای به جهنم، آقایان شماها که طرفدار این دولت هستید به من بفرمایید تا کنون این سابقه در دنیا بوده است که یک نخست‌وزیری بیاید به مجلس شورای ملی بگوید من می‌روم جلوی در با مردم حرفم را می‌زنم و شما مجلس نیستید، آقا تعصب صنفی داشته باشید ما قبل از آنی که طرفدار دولت باشیم همه‌مان وکیل هستیم (تیمورتاش - طرفدار مشروطیت هستیم)

اگر دولت بخواهد به حقوق یکی از شماها هم تخطی بکند به وجدانم قسم من حمایت می‌کنم چون تعصب صنفی دارم اول ما باید پارلمان را نگهداریم دولت‌ها می‌آیند و می‌روند آخر شما را به خدا به تعصب صنفی نمایندگی‌تان بر نمی‌خورد که یک نخست‌وزیری بیاید به شما این حرف را بزند؟ (خطاب به آقای رفیع)

آقا به ریش سفید شما بر نمی‌خورد که بیاید بگوید من می‌روم جلوی مجلس حرفم را می‌زنم یعنی شما را داخل آدم نمی‌دانم آن وقت ما به او رأی می‌دهیم وای بر ما من خجالت می‌کشم به راستی آقایان ایشان این کاره نیست به این قبله حاجات این کاره نیست نخست‌وزیر نمی‌تواند بشود این آدم تمام عمرش را منفی بافی کرده عوام فریبی کرده او نمی‌تواند نخست‌وزیر بشود خوب اگر خودش نمی‌خواهد بفهمد شماها چرا نمی‌فهمید؟

این کارهایش است ببینید آسمان و ریسمان را مثل سایر گزارش‌هایش به هم می‌بافد آقای امامی‌اهری هم بگویند احسنت آقای سرتیپ‌زاده هم اینجا ابراز بشاشت بکنند کارهای مملکت هم درست می‌شود به به به به چه قشنگ است، گلستان است من فردا از اهر وکیل می‌شوم گور پدر اهر گور پدر آن وکالت (امامی‌اهری - آقای جمال امامی بنده هم مثل جنابعالی زیاد علاقه‌ای وکالت ندارم ولی این طور تشخیص دادم که این مرد خدمتگزار است و تا نفس دارم از ایشان حمایت می‌کنم)

کما فی‌السابق انشاءالله خدمتگزار است (امامی‌اهری - وقتی موافق شما هستم حرفم صحیح است ولی وقتی که مخالف نظر شما عرض می‌کنم صحیح نیست) شخص شما را عرض نمی‌کنم عموم آنهایی را که سینه درانی می‌کنند انشاءالله اجر شماها عندالله و عندالپیشوا محفوظ بماند اگر محفوظ ماند خیلی بی‌انصافی است گو این که من این را بی‌انصاف‌تر از این می‌شناسم (خنده نمایندگان) چون من که او را نخست‌وزیر کردم من که پنجاه درصد وجهه‌اش را به دست من بوده با من این رفتار را کرده شما که کاری نکردید شما که به جز یک احسنت چیزی نگفتید.

حالا شما را انشاءالله امسال وکیل می‌کند ولی اگر این عمل شد در دوره‌ی آینده این حرف‌هایی را که من دارم حال به ایشان می‌زنم همین‌ها خواهند گفت آقای مصدق آن روز من توی خانه‌ام نشسته‌ام خواهی آمد از اینها گله خواهی کرد که چه ناجوانمردی‌هایی کردند.

نایب رئیس - آقای جمال امامی چقدر صحبت می‌خواهید بکنید؟ الآن نزدیک نیم ساعت است.

جمال امامی - مگر حدودی دارد؟ اینجا مگر آقای نخست‌وزیر وقتی تشریف می‌آورند می‌پرسید که چقدر صحبت می‌کنید؟

نایب رئیس - آقا می‌خواهید لایتناهی صحبت بکنید برای نطق وزرا نظامنامه حدی معین نکرده. ‏

جمال امامی - همان طوری که‌ایشان صحبت می‌فرمایند.

عده‌ای از نمایندگان - قبل از دستور است‏.

جمال امامی - قبل از دستور نیست قبلاً شما گفتید که آقای نخست‌وزیر صحبت بکنند ما جواب بدهیم ولی آقای نخست‌وزیر گفتند که ما حرف‌هایمان را بزنیم بعد ایشان جواب بدهند اینجا صحبت قبل از دستور نبود بنده برای قبل از دستور که اسم نویسی نکرده‌ام حالا چطور است و مقرراتش چیست مجلس خودش تشخیص بدهد.

دکتر مجتهدی - امروز من درآوردی است.

جمال امامی - من درآوردی است مثل تابلو.

فرامرزی - آقای جمال امامی به تابلو من رسیدگی کردم درست است.

جمال امامی - شما عصبانی بودید خودتان گفتید که کار زشتی کردند.

فرامرزی - من حال رسیدگی کردم و صورت را هم خواستم دیدم اصلاحی که کردند درست است. ‏

نایب رئیس - آقای فرامرزی اصلاً تشکیل جلسه محتاج تابلو نبوده است اگر عده کافی نبود می‌شد مذاکرات را ادامه داد برای این که این جلسه دنباله‌ی جلسه‌ی پیش است موضوع تابلو مطلب دیگر است آقای دکتر مجتهدی هم از آنجا فرمودند توجه ندارند.

جمال امامی - چرا کردید این کار زشت را.

نایب رئیس - عرض کردم این دنباله‌ی جلسه‌ی پیش است تغییر تابلو مطلب دیگری است.

جمال امامی - ببخشید آقایان آدم کار زشت را که محضاًلله نمی‌کند اگر استفاده نکردید بدتر، اگر استفاده می‌کردید باز خوب بود می‌گفتم کار زشتی برای استفاده کردند استفاده نکردید بدتر. جناب آقای دکتر مصدق به خدا به پیغمبر به پیر من دشمن شما نیستم با شما سوابق دشمنی ندارم بلکه سوابق دوستی داشتم هر وقت بنده چیزی به نظرم آمده به شهادت خودتان اگر انصاف داشته باشید به شما عرض کرده‌ام ولی مملکتم را بیش از شما دوست دارم نمی‌توانم دوست نداشته باشم چون شرافت من ناموس من زندگی من استخوان‌های پدران من در اینجا است.

من نمی‌توانم شما را بیش از مملکتم دوست داشته باشم و به رأی‌العین می‌بینم در حکومت شما با ادامه زمامداری جنابعالی این مملکت رو به انقراض می‌رود واله، باالله، به خدا، طرفداران شما هم عقیده‌شان این است، تعصباً نمی‌توانند بگویند آمده‌اند گیر کرده‌اند بدبخت‌ها می‌ترسند به آنها بگویند ناجوانمردی کردید و حال آن که‌اینجا موردش نیست ناجوانمردی نیست پای مملکت در میان است دیگر صحبت ناجوانمردی نیست یک عده‌ای منافعی دارند ولی یک عده‌ای هم که صحبت منافع نیست می‌دانم که می‌ترسند ولی آقایان برای مملکت همه چیز را می‌شود زیر پا گذاشت.

ما نمی‌توانیم یک دولت مضری را برای این که روز اول گفتیم با تو هستیم برای تعصب نگهداریم خیر اگر برای مملکت مضر است نباید نگهداریم آن هم شماها نباید بکنید شما که نمایندگان ملت هستید نفع و ضرر مملکت را شماها باید تشخیص بدهید تا کجا می‌خواهید بروید؟ چه می‌خواهید؟ چه داریم دیگر؟ چه باقی‌مانده هی توی سر هم می‌زنیم؟ من پنجاه دفعه‌اینجا گفتم آقا ما که توی سر هم می‌زنیم دزد سومی می‌برد این درد دل شماها است شما که طرفدارید درد دل شما را می‌کنم آنها را که بیرون به گوش من می‌گویید آنها را می‌گویم، اینها درد دل طرفداران دولت است اسم نمی‌برم تمام پنجاه شصت هفتاد درصد از طرفدارهای دکتر مصدق اینهایی را که دارم حضورشان عرض می‌کنم اینها درد دل طرفداران است به هر صورت ما یک تکلیفی داریم ایشان برای خودش تکلیف قائل نیست.

در مقابل پارلمان حتماً برای خودش تکلیف قائل نیست به دلیل این که عرض کردم چندین دفعه‌اینجا گفته‌اند اینجا پارلمان نیست یک دفعه اینجا را در دوره چهاردهم دزدگاه خوانده‌اند بعد هم چندین دفعه به پارلمان اهانت کردند رفتند جلوی مجلس گفتند اینجا مجلس نیست حالا هم می‌فرمایند که باز می‌روم (مکی - چرا شما پیشنهاد کردید که نخست‌وزیر بشوند ایشان؟) یک دفعه دیگر هم گفتم من غلط کردم زبانم لال مرا ببخشید آقای مکی من امید دیگری داشتم شما هم امید دیگری داشتید به خداوندی خدا شما هم جور دیگر فکر می‌کردید من می‌دانم همین دکتر شایگان هم همین طور بله ما شما را نخست‌وزیر کردیم من پاداشم این است.

فرامرزی - آقای جمال امامی این صورت است که نگاه کردم درست بود.

جمال امامی - چرا از اول نکرده بودند آن وقت نباید بکنند این حسین فاطمی معاون شما اینجا مقام رسمی دارد سابق هم به من اهانت می‌کرد بعد من متظلم شدم رفقا گفتند صرف‌نظر بکنید خیال می‌کردم اقلاً یک جو جوانمردی داشته باشد باور کنید واقعاً فکر نمی‌کردم این قدر آدم ناجوانمرد باشد تاکنون هم یک کلمه درباره‌ی او چیزی نگفته‌ام کلمه‌ای بر علیه او معترض نشده‌ام پنجاه شماره را می‌آوردم اینجا به من جاسوس اجنبی گفته‌اید، این حسین فاطمی به من جمال امامی جاسوس اجنبی می‌گوید این با آن سوابق‌اش این معاون شما این آقا رفیق شعبان بی‌مخ، شرم حضور نیست الله اکبر! شرافت رفته شرم رفته قباحت رفته جوانمردی رفته همه چیز در این مملکت رفته.

آن یکی آقا بر می‌دارد می‌نویسد اینها پسرهای استوکس هستند. آقای آزاد اسم پدر ایشان چیست؟ کجا است آقای آزاد آقای شوشتری بفرمایید؟ (شوشتری - آقا میرزا شهاب) نه نه (زنگ رئیس) نه نه به پدر حقیقی‌اش عرض نکرده‌ام به‌ایشان بی‌احترامی نمی‌کنم پدر صوری‌شان را بگویید (شوشتری -‌ها، توماس است)

عرض کردم شما حافظ حقوق ما هستید نزاکت هم از دکتر مصدق ایجاب می‌کرد نگذارد به مخالفین اهانت بشود حال پول می‌دهند روزنامه در می‌آورند که به ما فحش بدهند (قاسم فولادوند - فحش زن و بچه و پدر و مادر می‌دهند) اجازه بفرمایید من با ایشان صحبت می‌کنم می‌خواهم به‌ایشان بفهمانم آخر مشکل است ایشان حرف مرا بفهمند حالا پول می‌دهند توسط شهربانی روزنامه در می‌آورند

من با ایشان صحبت می‌کنم می‌خواهم یک قدری بفهمانم پول دادید دزدهای سرگردنه را آوردید روزنامه‌نگار کردید که به ما فحش بدهند (قاسم فولادوند - مرده‌شور این وکالت را ببرد)

آنها را روزنامه‌نگار کردید برای این که به ما فحش ناموس بدهند این یک امری است ولی معاون نخست‌وزیر قباحت نمی‌فهمید علنی در ارگان دولت به من فحش می‌دهد (تیمورتاش - شاهرخ را از زندان در بیاورید تا سوابق او را بگوید) اگر آقای دکتر بقایی فحش بدهد دکتر است پسر یک شخصی است با ما همقطار است او هم فحش زننده نباید بدهد خوب حالا می‌گویم وکیل است آزاد است ولی تو چه می‌گویی؟

تو دولتی تو برای این هستی که نگذاری به من فحش بدهند تو خودت فحش می‌دهی فردا هم می‌خواهد وکیل تهران بشود معاون نخست‌وزیر است فحش هم می‌دهد نمی‌دانم مردم این را بفرستند اینجا که چکار بکند (صفایی - به خود نخست‌وزیر هم فحش بدهد) آن که حق‌اش است معلوم است من اینجا تضمین می‌کنم سابق داده لاحق هم خواهد داد (پیراسته - راجع به مردم بگویید) راجع به مردم چه بگویم مگر مردم بهتر از من و شما نمی‌دانند مگر این نمایندگان نمی‌دانند که در این مملکت چه اوضاعی است؟

و چه آتشی افروخته شده؟ و دکتر مصدق با این بانداش می‌خواهد چکار بکند؟ مگر نمی‌دانند اینها را چه بگویم که شماها ندانید. چه کسی هست در این مجلس که نداند حتی این آقای حکیمی هم می‌داند (حکیمی - بنده بیشتر می‌دانم سکوت مرا دلیل ندانستن ندانید) (صحیح است) من عرض کردم که شما هم می‌دانید (حکیمی - همه چیز را می‌دانم سکوت بنده دلیل ندانستن نیست آقا) (احسنت)

بنده هم اهانت نکردم به همین دلیل است که فرنگی‌ها می‌گویند کلام نقره است سکوت طلا است معلوم می‌شود شما در قبال ما طلا هستید آخر شما انصاف بدهید امشب که تشریف بردید توی لحاف خوابیدی این روزنامه‌ها را ببرید به خانه‌تان موقع توی لحاف توی رختخواب خوابیدن اینها را بخوانید ببینید معاون نخست‌وزیر به وکلای مجلس این طور می‌نویسد آن هم معاونی که اسم‌اش حسین فاطمی است حالا امشب برود نسبت به من چه بنویسد خدا می‌داند بعد با هم تصفیه حساب می‌کنیم موقع این کار نیست این را ببر بخوان اگر خجالت نکشیدید،

همین شما دکتر مصدق هم خجالت می‌کشید آقا باید یک اصولی یک مقرراتی در این کشور جاری بشود و گرنه فردا سپهبد یزدان‌پناه وزیر جنگ است روزنامه در بیاورد به من فحش بدهد آخر این را چه می‌گویند این معاون چه می‌گوید می‌خندد یا نه مضحک است یا نه؟

کاظمی روزنامه در بیاورد در وزارت خارجه به من فحش بدهد آخر در کجای دنیا مرسوم است این چطور معاون است این چطور مملکتی است این چطور سگ دانی است؟ این چطور جهنم دره‌ای است؟ آخر قباحت بی‌شرمی وقاحت حدودی دارد، آقا شماها چرا اجازه می‌دهید که بکند؟ اقلاً غیر مستقیم فحش بدهید شما که بیست تا روزنامه دارید به آنها پول بدهید دیگر در قاموس فحش هم چیزی نمانده که نگویند دیگر این را چرا وادار می‌کنید که فحش بده اقلاً ظاهر را حفظ بکنید قباحت هم حدی دارد (آقای فولادوند جهت نطق به طرف تریبون می‌آمدند)

نایب رئیس - آقای فولادوند تأمل بفرمایید اجازه بدهم بعد بیایید حالا بفرمایید.

پیراسته - بعد نوبت بنده است.

شوشتری - بعد هم بنده‏.

قاسم فولادوند - بنده در کابینه جناب آقای دکتر مصدق که همیشه به ایشان احترام می‌گذاشتم هیچ کلمه‌ای با تمام فحاشی‌هایی که به فامیل من به پدر من که در این تهران برای آزادی گلوله خورد و حق نگرفت و رفت در خانه‌اش مرد نگفتم فحش زن و ناموس به من دادند.

در حکومت این جناب پیشوا که من در تمام لوایح نفت‌اش و سایر لوایح‌اش رأی دادم و من به خاطر ایشان به کابینه مرحوم رزم آرا رأی ندادم در دوره ۱۶ به شهادت این مرد شریف که رئیس انجمن بود آن خدمتی که از دستم بر می‌آید به این مرد و طرفداران‌اش کردم این طور هست یا نیست جناب آقای حکیم‌الدوله این جزایی است که من می‌گیرم که فحش پدر بخورم چاقوکش‌های ایشان من و برادرم را چنان تهدید می‌کنند که قادر به بیرون آمدن از خانه نباشیم ما چه کردیم؟ در این مملکت مال چه کسی را خوردیم ما ۳ برادریم چهار برادریم به این مملکت خدمت می‌کنیم.

اگر کسی در این مملکت غیر از باند فحاش شما دیناری برای ما اخذ عمل یا تخلف تشخیص داد ما را اعدام کنید آقایان فعلاً عرضم با شما و آقایان وکلا است آقایان شماها قسم خورده‌اید حقوق مجلس و مجلسان را حفظ کنید این است حفظ حقوق مجلس و مجلسیان؟ آقایان ماها هم مثل صدها هزاران وکلا در این مجلس آمده و می‌رویم و می‌میریم ولی نگذارید آبروی این مجلس را که خون‌بهای پدران شما است ببرند.

مجلس را به صورتی در آورده‌اند که دو چاقوکش تمام مجلس را مرعوب کرده این است مشروطیت؟ این است امینت، شما پدرتان اسلحه به دست گرفته و این آزادی را گرفته‌اند نگذارید این طور آزادی شما را از بین ببرند ممکن است حالا که ما در صف اقلیت هستیم اول از بین برویم ولی مسلماً نوبت شما هم خواهید رسید و خیلی هم زود خواهد رسید.

آقایان محترم آنچه‌اینجانب را به همکاری با اقلیت مجلس شورای ملی و تحصن در این مکان مقدس وا داشته است مربوط به امور خصوصی نیست زیرا برای من هم مانند جمع زیادی از همکاران اشکالی نداشت که موضوعات اصولی را فراموش کرده و از دولت حاضر یا از پهلوان زنده‌ای طرفداری کنیم و هر کودک دبستانی متوجه است که وقتی کسی نقطه ضعف یا حس جاه طلبی یا آروزی اشغال مقامات و مناسب را داشت نباید خود را در معرض حمله و تعرض طرفداران دولت که‌اینک تمام دستگاه تبلیغاتی و قدرت کشور را در انحصار خود دارند قرار دهد.

تا با نهایت بی‌انصافی و بدون رعایت ابتدایی‌ترین رسوم نزاکت یا عرق ایرانیت او را آماج فحاشی و هتاکی‌هایی قرار دهند که بین پست‌ترین طبقات یک جامعه هم مذموم و مردود است پس هدف ما از مخالفت با وضع حاضر چیزی مقدس‌تر و بالاتر از نظرایات خصوصی و تحصیل مقام وکالت است که با تملق و چاپلوسی دیگران در صدد کسب آن هستند.

آقایان محترم روزی که آقای دکتر مصدق که خود را قریب ۵۰ سال قهرمان آزادی و طرفدار مبارزه با زور و قلدری معرفی کرده بودند داوطلب زمامداری شدند ما همه یک دل و یک زبان از ایشان پشتیبانی کردیم زیرا او را از طرفی مدافع سرسخت مصالح میهن عزیز و از طرفی هواخواه آزادی و حریت که از بزرگترین نعم الهی است تشخیص داده بودیم و چون آقای دکتر مصدق را همطراز مرحوم مستوفی‌الممالک و مشیرالدوله و مؤتمن‌الملک و شیفته دفاع از سنن پارلمانی می‌دانستیم حتی به حضور عناصری که کیفیت اشتهار و ارتقا و انتخاب آنها برای ما مشکوک و مرموز بود اهمیت ندادیم و با اعتماد مطلق سرنوشت کشور را به دست ایشان سپردیم...

در آن موقع ملت ایران از آقای دکتر مصدق دو انتظار داشت که یکی حل موضوع نفت و دیگری بسط حکومت پارلمانی و اعتلا سنن مشروطیت و آزادی قلم و بیان و حق انتقاد بود با همان کیفیاتی که مکرر در مکرر آنها را تعریف کرده و بی‌رحمانه با سلاف خود به عنوان انحراف از این اصول تاخته و منحرفین از این اصول را قیام کنندگان بر علیه استقلال کشور شمرده بودند.

حال از ساحت مقدس مجلس شورای ملی اجازه می‌خواهم به تجزیه و تحلیل اندکی از آنچه به دست آقای دکتر مصدق تحقق پذیرفته است بپردازیم.

از لحاظ موضوع نفت. گرچه بعضی از مردم معتقدند تمام ملت ایران در ملی کردن نفت شریک و سهیم بوده و هیچ کس حق ندارد این عمل را به خود اختصاص دهد یا جمعی دیگر عقیده دارند که اوضاع و احوال جهان و رقابت دول بزرگ یا ملاحظات سوق‌الجیشی به ما کمک فراوان کرد و به عبارت دیگر:

فیض روح‌القدس ارزن که مدد بنماید دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد.

ولی اینجانب معتقد هستم که آنچه تا به حال شده از لحاظ ملیت ما ارزش بزرگی دارد و آقای دکتر مصدق رل اول این پیروزی را بازی کرده‌اند.

اما سبب مخالفت شخص اینجانب حکومت آقای دکتر رویه‌ای است که شخص ایشان اطرافیان و طرفداران ایشان در مقابل مجلس شورای ملی و سنن پارلمانی و آزادی شرافت ما اتخاذ کرده زیرا از همان روزهای اول حکومت فعلی معلوم شد که به عقیده آقای دکتر مصدق پارلمانی که باید حاکم بر مقدرات کشور و ناظر بر جرین امور دولت باشد پارلمانی است که ایشان در آن عضویت داشته باشند و دولت‌هایی که حق مداخله در وظایف قوه مقننه و ارعاب و تهدید و تحقیر نمایندگان و ملت را ندارد دولت‌های ساعد هژیر و رزم‌آرا هستند.

ولی همین که جناب ایشان در رأس دولت قرار گرفتند اصول مقدسی که با قربانی شدن هزاران افراد این کشور تحصیل مسلم شده است از اعتبار ساقط و برخلاف منطق مصلحت جامعه‌ی ایرانی است.

حال معلوم است که وقتی نخست‌وزیر و رئیس هیئت حاکمه نمایندگان ملت و همکاران دیروز خود را مورد تحقیر و اهانت قرار دهد اجامر و اوباش با سوء استفاده از دستگاه تبلیغاتی دولت و تسهیلاتی که به همین منظور و از مدتی قبل برای آنها فراهم شده است به حیثیت و شرافت اشخاص تاخته به هیچ چیز آنها ابقا نخواهند کرد و در این شرایط است که‌اشخاص مشکوک و مرموز کسانی امثال اینجانب را که خود پدران آنها برای حفظ حدود و ثغور این کشور ریخته شده است باید میهن فروش و بیگانه پرست بخوانند و ناجوانمردانه و به اتکا دستور دولت و اطرافیان دولت رل‌ها را معکوس جلوه داده و اشخاص نیک‌نام را به لجن کشیده و افکار و آزادی را ترور نموده تا بتوانند نیت و مقاصد خود را انجام دهند.

امروز این آقای پیراسته تلفن کرد به منزلش ببخشید آقای تیمورتاش بودند که تلفن می‌کرد به خانواده‌اش که از منزل بروند به منزل یکی از اقوام‌اش برای این که ممکن است این چاقوکش‌های دولتی حالا که ایشان در مجلس متحصن هستند بیایند به سراغ بچه‌های ایشان این است ممکلت؟

این است معنی امنیت و این است حقیقت آزادی؟ آری‏

مدتی معکوس گردد کارها

دزد دارد شحنه را بردارها

آقایان محترم حقیقت ممکن است برای مدتی مکتوم بماند ولی برای همیشه مکتوم نخواهد ماند و آفتاب حقیقت از پشت پرده سالوس و ریا تجلی خواهد کرد و آن وقت است که به قول لسان‌الغیب‏

به بانگ چنگ بگوییم آن حکایت‌ها

که از نهفتن آن دیگ سینه می‌زند جوش‏

آقایان محترم آقای دکتر مصدق اینک در صدد اجرا انتخابات دوره ۱۷ مجلس شورای ملی هستند و به قراری که سخن گویان دولت ایشان به تمام دنیا اعلام می‌کنند تصمیم دارند عمال دولت را از مداخله در امر انتخابات ممنوع و به مردم اجازه دهند که آزادانه وکلای خود را انتخاب کنند ولی اینجانب از عموم مردم فهیم مسئول سؤال می‌کنم آیا واقعاً کسی می‌تواند شرافتمندانه دعوی کند عناصری که قدرت حکومت و خود دکتر مصدق را در دست دارند و سلسله‌ی جنبان وقایعی بودن که یک میلیون جمعیت بیدار و روشن‌فکر پایتخت در روز چهاردهم آذر به چشم خود دید اجازه خواهند داد که در فلان قصبه یا شهر دور افتاده مردم آرای خود را به صندوق بریزند؟

آقای دکتر مصدق شما را به خدا قسم وقتی مرتکبین این فجایع و اختناق کنندگان افکار ملت ایران این اعمال را در جلو چشم شما به نام مبارزه با حزب موهوم توده به حساب شما می‌گذارند شما هم باور می‌کنید که به ملت خود خدمت کرده‌اید و یا این که ملت ایران باید ممنون این فجایع هم باشد؟

آخر حزب توده با فرض وجود چه رفتاری می‌تواند داشته باشد که بیش از این نفرت‌آور باشد؟

آیا معنی آزادی به عقیده شما و اطرافیان شما فحاشی و ارعاب وکلا مجلس و غارت روزنامه‌ها و آتش‌زدن به خانه مردم و کتابخانه‌ها است؟ آیا آزادی و حکومت ملی شما به مزایده گذاردن سر و جان وکلا و مخالفین شما است که حتی جرأت راه رفتن در شهر تهران را از دست چاقوکش‌های شما نداشته باشند؟

آقایان محترم در چند ماه گذشته معنی حکومت پارلمانی و آزادی فکر و عقیده و انتقاد را آن طوری که اعوان و انصار آقای دکتر مصدق و خود ایشان استنباط می‌کند دیدیم و چشیدیم و چون یقین است که اصلاحات اساسی و بهشت موعودی هم که به شما وعده می‌دهند باید به دست همین اشخاص که‌ایشان را احاطه کرده‌اند و نامزد دوره ۱۷ ایشان انجام شود ملت ایران از هم اکنون می‌تواند به ماهیت این اصلاحات پی ببرند.

من که تا جان دارم زیر بار این نوع حکومت وحشت و ترور و ارعاب نخواهم رفت یا عملیات مأمورین دولتی را در ۱۴ آذر آقایان دیده و شنیده‌اند. بنده برای نمونه شرح حال یک مرد بیچاره را که عریضه‌ای هم توسط من به مقام ریاست نوشته است عرض نموده و عرایضم را خاتمه می‌دهم.

نایب رئیس - آقای فولادوند وقت شما تمام شد.

قاسم فولادوند - اجازه بفرمایید عریضه یکی از کتابفروش‌های خیابان امیریه است به نام سنجری که این تمام سرمایه‌اش که به دو سه هزار تومان نمی‌رسید غارت شده و از بین رفته عریضه‌ای نوشته و خواهش کرده است بنده در اینجا بخوانم من چند شب که رد می‌شدم دیدم این مرد و عائله‌اش بچه‌هایش روی زمین نشسته‌اند و هر چه داشت سوزانده‌اند با چهار یا پنج بچه‌ی بیچاره شده است من آن شب بیست تومان به او دادم که اقلاً عائله‌اش از گرسنگی نمیرد چون اجازه نمی‌دهید که عین عریضه‌اش خوانده شود تقدیم مقام ریاست می‌کنم این است آزادی.

پیراسته - جناب آقای گنجه نوبت بنده است‏.

نایب رئیس - نوبت شما را آقای جمال امامی استفاده کردند.

پیراسته - نخیر بنده ندادم‏.

جمال امامی - من نوبت ایشان را نگرفتم آقای نخست‌وزیر گفتند اگر حرفی دارید بگویید من صحبت کردم. ‏

نایب رئیس - بفرمایید.

پیراسته - برای بنده فوق‌العاده اسباب تأسف است که با ارادت چند ساله‌ای که به آقای دکتر مصدق و فامیل ایشان دارم امروز بیایم و با دولتی که‌ایشان در رأس آن است مخالفت بکنم ولی آقایان محترم آقای دکتر مصدق و فامیل ایشان و هزارها امثال ایشان و میلیون‌ها امثال بنده باید فدای مملکت بشود نه مملکت فدای افراد، بنابراین من آنچه به نظرم می‌رسد با توجه به این که وقت کافی نیست آقایان هم چون وقت گذشته است و ممکن است گرسنه باشند و نخواهند که به عرایض بنده توجه بکنند با اختصار رئوس مطالبی را که مورد نظر بنده است به عرض آقایان می‌رسانم.

این روزها همه که ناظر وضع آزادی در ایران می‌باشیم و می‌بینیم با مردم ستمدیده و محروم از همه چیز این مملکت چگونه رفتار می‌کنند مصادف با روز تصویب اعلامیه‌ی حقوق بشر از طرف سازمان ملل متحد است که کشور ما نیز یکی از اعضای آن به شمار می‌رود.

اهم مقررات اعلامیه جهانی حقوق بشر عبارت است از آزادی فردی و اجتماعی و بیان عقیده و قلم در حدود قوانین و بهره‌مندی از حمایت قانون و تشکیلات دولت به تساوی برای همه افراد که متأسفانه در ایران در وضع حاضر همه حتی نمایندگان مجلس که واضعین قانون و ناظر امور مملکت هستند از آن به کلی بهره‌مند هستند و به طوری که آقایان می‌دانید ما در وضعی قرار گرفته‌ایم که از ابتدایی‌ترین حقوق بشریت محروم شده‌ایم.

بنده در قاموس فارسی لغتی سراغ ندارم که بتوان اوضاع کشور و وضع حادثه ۱۴ آذر را به وسیله‌ی آن تشریح کرد قریب به هشت ماه است که دولت فعلی تشکیل شده و روزی که زمام امور را در دست گرفت به مجلسین و مردم وعده داد که ظرف چند روز دست کمپانی سابق غاصب نفت جنوب را از دامن ایران کوتاه و روزی سیصد هزار لیره منافع آن را عاید خزانه دولت و ملت خواهد کرد مجلسین به این امید به اتفاق آرا به دولت رأی اعتماد داد و مردم هم که مدت نیم قرن از مظالم دول استعماری به جان آمده‌اند با جان و دل و با احساسات بی سابقه دولت را در این موضوع تأیید کردند.

پس از آن که به جای چند روز ضرب‌الاجلی که تعیین کرده بود و صریحاً در مجلس به نمایندگان و مردم وعده داده بود گذشت و گذشته از آن که خبری از عاید کردن روزی سیصد هزار لیره موعود به خزانه مملکت نشد عده‌ای همچون چپاول‌گران که فرصت کافی برای غارت ندارند بی‌محابا دست تجاوز و تعدی نسبت به بیت‌المال کشور گشودند و خود را زیر سپر نفت پنهان ساختند و از بودجه دولت و ثروت‌های هنگفت بادآورده چند روز زمامداری خود چند نفر بد سابقه‌تر از خود را اجیر کرده و با انتشار اوراقی به نام روزنامه آنچه سزاوار و در خورشان نویسندگان و بانیان و حامیان این اوراق است نثار کسانی کردند که به این روش در صدد اعتراض برآمدند و گفتند نقشه‌ی شما چیست و مملکت را می‌خواهید به کجا ببرید.

در تمام این مدت نمایندگان اقلیت که به حکم وظیفه نمایندگی و به پاس سوگندی که به قرآن مجید برای حفظ منافع ملت ایران یاد کرده‌اند نمی‌توانستند ناظر این جریانات مملکت بر باد ده باشند و همین نویسندگان جرایدی که شرافت نویسندگی خود را از دست نداده و با جاه و مال و مقام از جاده حقیقت جویی منحرف نشده‌اند همواره از طرف اجامر و اوباش و چاقوکش‌های قلمی و غیر قلمی دولت تهدید می‌شدند.

هنگامی که موضوع ارجاع قضیه نفت ایران به شورای امنیت پیش آمد نمایندگان اقلیت و مجلسین جراید مخالف برای این که تا هنگامی که دولت در خارج به عنوان دفاع از حقوق ملت ایران مشغول است فراغت خاطر داشته باشد و با وجود مشاهده هزاران عمل خلاف قانون از دولت اعلام سکوت و موافقت موقتی با دولت کردند دولت رفت و به طوری که همه می‌دانید و می‌دانند.

بدون انجام کوچکترین کاری و به دست آوردن جزئی‌ترین موفقیتی مراجعت کرد (حائری‌زاده - این دیگر بی‌انصافی است) حالا عرض می‌کنم و بعد به جای آن که بیایند جوانمردانه مردم رادر جریان حقایق امور بگذارند باز هم به اغفال و سرقت افکار عمومی پرداخته با ساز و دهل و طبل و نقاره جبران عدم موفقیت خود را بکنند ولی چون همه را برای همیشه نمی‌توان فریفت دست‌ها باز شد و ماسک‌ها کنار رفت مردم فهمیدند که مدت ۸ ماه اغفال شده و گول خورده بودند.

این بود که از هر طرف زبان به انتقاد و اعتراض بلند شد شاید آقای نخست‌وزیر هم قصد کناره‌گیری داشتند ولی عده‌ای هوچی که در این مدت زیر عناوین فریبنده و ریاکارانه از هیچ به همه چیز رسیده‌اند مانع این کار شدند و چون دیگر با دروغ پردازی رادیو و هو و جنجال روزنامه‌های اجیر و تهدیدهای فردی نتواستند نفس‌ها را در سینه‌ها خفه کنند و باز مردم را در بی‌خبری و اغفال نگاه‌دارند دست به یک کار بی‌سابقه و واقعاً عجیبی زده‌اند که تصور آن هم برای هیچ کس در هیچ دولتی امکان نداشت و آن واقعه روز ۱۴ آذر بود در این روز اهالی تهران ناظر وضع فجیعی بودند مردم دیدند که یک دسته از چاقوکشان و اشرار معروف تهران که تنها مرجع جلوگیری از آنان قاعدتاً باید قوای دولتی باشد تحت حمایت و ارشاد و کمک کامیون‌های مملو از پلیس مسلح به غارت و چپاول ادارات و جراید و حتی دکاکین پرداخته‌اند.

آقایان محترم! روز پنجشنبه ۱۴ آذر در پایتخت در پایتخت که این کارها را بکنند در جاهای دیگر چه می‌کنند در پایتخت کشور شاهنشاهی با حضور مجلسین و تمام مراجع قانونی دیگر روز روشن پلیس دولت حاضر مردم را غارت کرده و ادارات جراید و محل‌های دیگر را آتش زده و سرمایه‌ی نویسندگان فاضل و شجاع ما را به غارت برده‌اند چون دو روز قبل از این حادثه محل روزنامه صبا تغییر کرده بوده و آنها اطلاع نداشتند

وقتی به محل سابق هجوم آوردند برای این که این چاقوکشان که زعم اعلامیه شهربانی «اهالی شرافتمندـ» تهران بوده‌اند دست خالی بر نگردند سرمایه یک خیاط بدبخت را که در آن محل سکنی گزیده بود به یغما بردند و در محل اداره روزنامه طلوع

علاوه بر غارت آن روزنامه دفترخانه اسناد رسمی ۱۲۴ و کمپانی شرق میانه مورد غارت قرار گرفته و دفتر پارسای تویسرکانی که مرد نویسنده و فاضلی است و در هیچ دسته‌ی سیاسی نیست مورد چپاول قرار گرفته و سرمایه مختصر او را که حاصل یک عمر دسترنج نویسندگی بوده است برده‌اند در خیابان امیریه هنگام غارت و آتش زدن کتابخانه‌ای بزرگترین کتاب مقدس آسمانی ما یعنی کلام‌الله مجید از طرف عمال دولتی که برای اغفال مردم خود را طرفدار دین حنیف اسلام معرفی می‌کند طعمه حریق قرار گرفته است.

بعد از این اراذل و اوباش به مدارس دخترانه حمله‌ور شده و دختران معصوم مردم را مورد ضرب و جرح قرار دادند و شرم دارم که بگویم با دوشیزگان و ناموس مردم در مقابل چشم همه عابرین و مردم چه فجایعی مرتکب شده‌اند (نایب رئیس - همچو چیزهایی نیست ناموس ملی را خدشه دار نکنید اینها را چرا می‌گویید؟)

کرده‌اند آقا کرده‌اند شما اجازه بدهید بنده حرفم را بزنم بعد خود دولت بیاید تکذیب بکند شما چرا کاسه از آش داغتر شده‌اید ارج شما هم محفوظ است در محل یک روزنامه که خانه‌ی شخصی مدیر آن هم بود طفل ۱۲ ساله‌ی مدیر روزنامه را جلوی چشم مادرش از پنجره عمارت دو طبقه به پایین پرت کرده‌اند و مادر بدبخت باردارش در حال نزع است.

خلاصه کارهایی را که باید نمونه آن را در تاریخ مغول و حمله تیمور لنگ جستجو کرد مرتکب شده‌اند چون همه آقایان و همه مردم تهران شاهد این فجایع بوده‌اند بیش از این در این مورد عرضی نمی‌کنم و به ذکر جمله‌ی تاریخی که هنگام حمله‌ی مغول و قتل عام نیشابور یکی از فراریان در جواب سؤال دیگری که از طرز رفتار مغول در نیشابور جویا شده بود گفته آمدند و کشتند و سوختند و بردند و یک جمله هم خودم اضافه می‌کنم فاتحه مشروطیت و آزادی را خواندند منظور عمال دولت از این عمل این بود که به کلی نفس‌ها را در سینه‌ها حبس کنند و مردم و نمایندگان را مرعوب سازند که دیگر احدی را یارای دم درآوردن نباشد و آنها آزادانه به چپاول و دزدی بیت‌المال مشغول و انتخابات را انجام دهند.

اما متأسفانه در این مورد اشتباه کرده و این عمل به کلی پرده ریا و تزویر آنها را درید و به منزله زنگ خطری برای مردم بود و همه را یک مرتبه بیدار کرد و به جان آورد بعد که دولتی‌ها دیدند درست نتیجه معکوس گرفتند در صدد چاره جویی بر آمدند و بلافاصله از طرف دولت با مدیران جراید غارت شده تماس گرفته شد

و این پیشنهاد ابلهانه با لبخند استهزا آمیز از طرف نویسندگانی که هادی افکار مردم و مدافع آزادی و مشروطیت هستند رد شد بعد خواستند به این عمل وحشیانه عنوان مبارزه با عناصر چپ بدهند و در این مورد با غضب و خشم عمومی مراجعه شدند.

زیرا تمام مخالفین عناصر چپ و از جمله بنده نمی‌توانیم تجویز کنیم که این نوع وحشیانه با مردم رفتار شد اگر فعالیت عناصر چپ را دولت مطابق قانون می‌داند دچار مزاحم آنها می‌شود و اگر خلاف قانون است چرا از طریق قانون آنها را تعقیب نکرد و اگر مدعی است که با وجود قوانین عدیده موجود باز هم قانون جدیدی را برای جلوگیری از آنها لازم بود چرا لوایح لازم به مجلسین تقدیم نکرد و اگر فسادی در دستگاه‌های تعقیب می‌بیند چرا آنها را اصلاح ننموده به علاوه دولت باید زندگی مردم را تأمین کند و فاصله‌های طبقاتی را برای جلوگیری از عدم رضایت مردم کم کند نه‌این که با سرنیزه و چاقو به جان مردم بدبخت بیفتد در هر صورت چون در توجیه این عمل وحشیانه به عنوان مبارزه با عنصر چپ هم با مخالفت منطقی و شدید افکار عمومی مواجه شد حالا به معاذیر بدتر از گناه دست زده است و وعده می‌دهند که مسببین را تعقیب خواهند کرد و معلوم نیست دولت چگونه می‌تواند دولت را تحت تعقیب قرار دهد.

جسته و گریخته شنیده می‌شود که بلند گوهای دولت می‌گویند دولت در این کار دخالتی نداشته است و راستی معلوم نیست چگونه از مردمی که خود ناظر و شاهد حمله‌ی اوباش و اراذل تحت حمایت پلیس به مردم بی‌دفاع و بی‌پناه پایتخت بوده‌اند شرم نمی‌کنند و به علاوه با دلایل غیر قابل انکاری که در دست است چه می‌گویند؟ اینک به طور فهرست دلایل به عرض می‌رسد.

۱ - عکس‌های موجود که قسمتی از آن در جراید چاپ شده است حاکی است که پلیس همه جا با چاقوکشان برای غارت مردم کمک کرده است‏.

۲ - ارتباط پلیس‌های مهاجم با مراکز شهربانی به وسیله دستگاه‌های مخصوص شهربانی بوده که در رادیو تهران شنیده شده است النهایت چون صبح و ساعت خاموشی رادیو تهران بوده پلیس تصور نمی‌کرد کسی بشنود و حال آن که چند نفر که رادیو تصادفاً در آن ساعت برای گرفتن ایستگاه‌های دیگر گرفته بودند شنیده بودند که مرتب از طرف قوای مهاجم به مرکز پلیس گزارش داده می‌شده است که غارت فلان محل تمام و اینک عازم محل دیگر می‌باشیم.

۳ - در تمام روز پنجشنبه از صبح تا نیمه شب عمل غارت ادامه داشته کما این که روزنامه‌های آتش و طلوع و فرمان و سیاسی و بعضی جراید دیگر صبح غارت شده‌اند و روزنامه جان‌سپاران و زلزله‌ی شب و اگر ابلهی تصور کند که دولت دخالت نداشته چطور با تمام قوای پلیس در ظرف ۱۲ ساعت نتوانسته از جمعی غارتگر که عده آنها از یک صد نفر تجاوز نمی‌کرده است و در تمام این ساعات مشغول غارت بوده‌اند جلوگیری کند به هیچ وجه معقول نیست.

۴ - شعبان جعفری معروف (بی‌مخ) که فرماندهی چاقوکشان مهاجم را داشته طبق حکمی که جناب آقای جمال امامی در جلسه‌ی گذشته رونوشت آن را قرائت فرمودند از مستخدمین شهربانی در رأس قوای مهاجم بوده‌اند.

۵ - عکسی که از شعبان بی‌مخ با معاون بسیار محترم نخست‌وزیر برداشته شده در روزنامه آتش چاپ شده است همکاری این عنصر شریف را می‌رساند.

۶ - مشاهدات هزاران نفر مردم تهران که به چشم دیده‌اند پلیس با مردم چه کرده است و استشهادی که از مردم تهیه شده است در دست است من مردم شرافتمند تهران را مخاطب قرار داده و می‌گویم شما همه به چشم دیدید که عمال دولت با مردم چه کردند و حالا هم می‌شنوید و می‌خوانید چه می‌گویند.

ممکن است بعضی از مردم ولایات این حرف‌های دولتی را باور کنند ولی شما مردم تهران چگونه قضاوت می‌کنید؟ شما مردم تهران این اعمال دولت را با گفتارش قیاس کنید و از آن می‌توانید به سایر اعمال و کردار دولت و وعده‌ها و ادعاهای آنها پی ببرید مردم تهران این دولتی‌ها همان کسانی هستند که وقتی مدیر روزنامه در کرمانشاه مدعی شد که استاندار وقت به او یک سیلی زده است دیدید چه محشری برپا کردند و چگونه اشک تمساح برای آزادی و مشروطیت می‌ریختند این عکس را روزنامه‌ی آتش چاپ کرده در طلوع هم چاپ شده ملاحظه کنید که همکاری آقایان را می‌رساند بفرمایید حضرتعالی هم آقای دکتر فاطمی ببینید عکس خودتان هست یانه؟

معاون نخست‌وزیر (دکتر فاطمی) - این عکس را نشان سایر آقایان بدهید که جعل است دو عکس را به هم چسبانیده‌اند.

پیراسته - اینها کسانی هستند که شما و ما و همه را مدتها فریفته بودند اما راجع به شخص آقای دکتر مصدق این جریانات اگر جناب ایشان از این ماجراها با اطلاع بوده وای به حال مردمی که دکتر مصدق‌شان هم این طور از آب درآید و اگر مطلع نبوده‌اند باز هم وای بر حال مملکتی که رئیس دولت از قتل و غارت و نهب و جرح دوازده ساعته پایتخت بی‌اطلاع باشد.

نایب رئیس - آقای پیراسته وقت شما تمام شد (پیراسته - فقط یک دقیقه عرض می‌کنم) بفرمایید.

پیراسته - یک شعر می‌خوانم و مرخص می‌شوم مولوی رومی می‌گوید:

آن یکی پرسید اشتر را که هی‏

از کجا می‌آیی ای فرخنده پی‏

گفت از حمام گرم کوی تو

گفت خود پیداست از زانوی تو

این انتخابات آزاد که می‌گویند با این ساز و دهل و نقاره مقدمه‌اش همین است که کسی جرأت نکند از خانه‌اش بیرون بیاید در هر صورت ما می‌ترسیم همان طوری که پیش‌بینی می‌کنند خدا نخواسته عمال کهنه‌کار کمپانی غاصب و دول استعماری ما را از فقر اقتصادی به زانو در بیاورند و یا آن که آن طوری که می‌گویند یک قسمت مملکت زبانم لال خدای ناکرده کمونیست بشود و یک قسمت دیگرش را هم اینها ببرند آقایان برای مبارزه با یک امپراطوری که سال‌ها در دنیا حاکم بوده است باید نقشه داشت و الا مبارزه با هو و جنجال و میتینگ و زند باد و مرده باد نمی‌شود، دیگر وقتم تمام شد.

نایب رئیس - سه نفر از آقایان صحبت کرده‌اند.

شوشتری - آن آقا که صحبت کرده بنابر درخواست خود نخست‌وزیر بوده است بنده باید صحبتم را بکنم.

نایب رئیس - بفرمایید.

شوشتری - بسم الله الرحمن الرحیم. انشاءالله از نزاکت به طوری که تا به حال دأب و عادتم بوده خارج نمی‌شوم و از استدلال و منطق پای بیرون نمی‌نهم این جمله را هم می‌گویم اگر آقایان تصور کنند که با قطع سیم رادیو از خارج و نگذاردن رسیدن نطق ماها به خارج ممکن است نگذارند مردم از نطق ما مطلع شوند ما عمل دیگر خواهیم کرد.

(یکی از نمایندگان - با خاموش کردن برق) بدواً علت تحصن نمایندگان اقلیت را معروض می‌دارم گر چه این بنده از نخستین روز با زمامداری دکتر مصدق مخالف بوده و در برنامه‌ایشان مشورحاً علل مخالفت خود را در دسترس ملت ایران گذاردم و متدرجاً پیش‌بینی‌های حقیر را همه دارند مشاهده می‌فرمایند و تعجب می‌کنند چطور این بنده قبلاً این روزها را می‌دیدم«برو یک قدری آب گرم بیاور تمام بدنم له شده»

آنتی فلوژستین گذاشته‌ام بله در جلو مجلس حزب زحمتکشان مشغول میتینگ دادن هستند و مشغول فحاشی هستند در مقابل مجلس با این که دولت مأمور امنیت است دارند این طور می‌کنند. الآن برایم نوشته‌اند بفرمایید تماشا کنید چهل سال آشنایی به طرز فکر و سوابق ایشان آن پیش بینی‌ها را فراهم ساخت. آن روز نخواستم یاد ز پرده دری کنم امروز هم از

گذشته‌ی ایشان حرفی نمی‌زنم زیرا در تاریخی که مشغول نوشتن آنچه با حقیقت وفق دهد درباره‌ی ایشان خواهم نوشت. پس از مخالفت اینجانب در اثر اعمال خلاف دولت آقای دکتر مصدق عده از نمایندگان محترم را متوجه ساخت که روش ایشان کشور ایران را به آشفتگی و پرتگاه می‌برد لذا گرد هم جمع شده اقلیت به وجود آمد و انتقادات اصولی شروع شد.

در نتیجه انتقادات دکتر و اطرافیان‌اش برخوردن که بیانات نمایندگان اقلیت ممکن است مردم فریبی آنها را از هم بریزد و این دکان نفتی را که برای جلب توجه مردم ساده لوح باز کرده‌اند بسته گردد زیرا آقای دکتر مصدق چون می‌دانست ملت ایران به طور عموم از مداخلات خارجی‌ها در امور داخلی ایران در دو قرن اخیر ناراضی و عموماً منتظر فرصتند که وقت پیدا کنند و دست رد به سینه‌ی همه‌ی آنها بزنند از این عدم رضایت دکتر به استفاده افتاد و مقاصد مزبور خود را از این راه بنای پیش بردن گذارد البته‌این اقدام لوازمی داشت یکی از لوازم این بود که انتقاد کنندگان خود را متهم به دوستی اجانب کرده و آنها را یا مزدور نفت یا اولاد انگلیسی بخوانند در روزنامه‌های دولتی که به عقیده بنده روزی نامه‌ها است از این راه آنچه توانستند به کار بردند تا آنجا که افراد ضعیفی را از میدان بدر کردند.

ولی خدای اسلام و ایران نمایندگان اقلیت را متوجه ساخت که در مقابل تمام فشارها قیام نموده استقامت ورزند و پرده مردم فریبی را از هم بدرند و نگذارند حقیقت زیر ابر ظلمت و جهالت پنهان شود انتقادات اقلیت چون داشت به نتیجه می‌رسید دکتر مصدق و اطرافیان‌اش نغمات دیگری ساز کرده به میتنیگ و تلگرافات اغلب مجعول پرداختند واقعه تعطیل عمومی قبل از مسافرت برای ارعاب مخالفین و مجلسیان بود آن روز بنده تصمیم گرفتم تا آخرین نفس بگوشم و جانم از بدن بیرون رود از میدان حریف عقب ننشینم.

اینها فهمیدند که من آنچه می‌گویم عمل می‌کنم و نتیجه‌ی آن خیلی گران تمام خواهد شد. شالوده‌ی خود را عوض کردند و موضوع مسافرت امریکا را پیش آوردند تا موقع را به دست آورده و آن وقت حساب‌ها را برسند در آن روز نمایندگان محترم اقلیت از نظر وطن خواهی مصلحت دیدند چون پای بیگانه در بین است آقای دکتر مصدق را در ایام مسافرت انتقاد نکنند و منتظر نتیجه شوند.

چنانچه ایشان توفیقی به نفع ایران پیدا کنند از مجلس و داخل کشور تزلزلی نداشته باشند و چنانچه به دلخواه ملت نتیجه‌ای حاصل نشد (آقای فرامرزی صحبت می‌کردند) آقای فرامرزی اجازه بفرمایید استدعا می‌کنم (فرامرزی – فرمایشات‌تان را بفرمایید وکیل حق اخطار به وکیل ندارد) استدعا کردم نه اخطار (فرامرزی - اطاعت می‌کنم) مجدداً در مقام انتقاد برآیند تصمیم خود را اقلیت اعلام و عمل نمود ایشان برای دفاع از حقوق ایران مأموریت یافتند در شورای امنیت حاضر شوند و جواب مدعی را بدهند پس از ختام شورا امنیت حق این بود فوراً ایشان برگردند. لکن بدون هیچ مجوزی سی و چند روز دیگر در امریکا ماندند و از سر توقفشان نمایندگان مجلسین اطلاع صحیحی پیدا نکردند و اظهارات ایشان را متکی به ادله صحیحه ندیدند پس از امریکا به مصر رفتند در صورتی‏ که نه مجلسین و نه دولت ایشان راجع به آن مسافرت اظهار نظر ننموده بیش از این لازم تذکار نیست نتیجه مسافرت مردم را به عدم رضایت کشانید که اثراش در موقع ورود بروز کرد و برخلاف آنچه را رادیو دولتی شهرت داد آن استقبال با زور و پول و تهدید چند هزار نفری سرد به عمل آمد.

همان موضوع سبب شد که باید مردم را به فکر تازه‌ای مشغول سازند و شاید این نظر را در امریکا پیدا کردند که موضوع انتخابات را پیش آورند مردم را از فکر نفت منصرف نمایند در صورتی که آقای دکتر مکرر در مجلس خصوصی و سنا و مجلس شورای ملی وحشت خود را از مداخله در انتخابات اظهار و موکداً به طوری که در صورت مجلس‌ها موجود است گفتند دولت من دولت انتخاباتی نیست و من آماده برای انتخابات نیستم. لکن به عنوان مصلحت روز و به عنوان رعایت قانون در ورود به تهران اظهار کردند من از فردا انتخابات را شروع می‌کنم هر چه در مجلس به‌ایشان گفتند شما باید رأی مجلس را محترم بشمارید قانع نشده و این سابقه‌ی عجیب را که بی‌احترامی به رأی نمایندگان بود در تاریخ مشروطیت ایران گذاردند. آن روز خودم اینجا نشسته بودم گوش می‌کردم در عین حال بیانات‌شان متناقض بود که تناقض گویی را در مجلس سنا اظهار کردند و پیشنهاد کردند که تاریخ شروع انتخابات را دوازدهم آذر قرار دهید این تناقض گویی‌ها و اعمال مزبور در نظر نمایندگان اقلیت به صورت معما جلوه‌گر شد و همه متوجه شدیم موضوع نفت کان لم یکن شده.

در عین حال که همه فهمیده‌اید از اطرافیان ایشان و دولت‌های ایجاد شده در دولت ایشان حرف‌های عجیبی به گوش رسید و می‌رسد که همه را به اضطراب و وحشت انداخت این معما چه وقت کشف شد شب دوازدهم آذر بیسیم‌های امریکا اطلاع دادند انتخابات عمومی مجلس ایران در سراسر آن کشور روز دوازدهم آغاز گردید همه فهمیدیم که در امریکا راجع به انتخابات شاید بین آقای دکتر و کمپانی‌های نفتی که نمی‌خواهم کمک‌های مادی آنها را در انتخابات دوره ۱۶ بگویم مذاکراتی به عمل آمده و این حدس موقعی قوت گرفت که در اخبار خارجه به صور گوناگون منعکس ساختند. اگر آقای دکتر در امر نفت توفیقی حاصل نکنند ممکن است در انتخابات شکست بخورد این رمز و مداخله اجنبی در امور داخلی ایران مجدداً روزی نامه‌های دولت را وادار به فحش و افترا نسبت به انتقادکنندگان نمود و برای پیشرفت منظور خود واقعه‌ی پنجشنبه ۱۴ آذر را ایجاد نمود لذا نمایندگان اقلیت از نظر انجام وظیفه تصمیم به تحصن گرفتند تا آنجا که می‌توانند این هو و جنجال را از سر ملت بردارند و نگذارند روی مداخله‌ی اجنبی و فکر مرموز مملکت بیش از این آشفته گردد. غیر از نمایندگان اقلیت تمام نمایندگان مجلس شورای ملی که همه به مملکت علاقمندند اجازه نمی‌دهیم هیچ اجنبی در امور داخلی ما مداخله بکند اجازه نخواهیم داد، محال است ما و عموم نمایندگان اجازه نمی‌دهیم هیچ اجنبی اعم از انگلیس یا روس یا امریکا در امور ایران مداخله کند روزی نامه‌ها هر چه می‌خواهند بنویسند ما به وظیفه‌ی خود عمل می‌کنیم و وظیفه‌ی خود می‌دانیم در راه خدمت به وطن هر قدر می‌توانیم بکوشیم ولو تماماً کشته بشویم و روی اجسادمان تانک ببرند یا اسب بتازند مدیران جراید غارت شده هم این تصمیم را گرفتند و عمل کردند و تا دیشب بالغ بر پنجاه نفر از آنها تحصن جستند. حالا وارد در اصل موضوع می‌شوم آقای دکتر مصدق آنچه در مدت زمامداری خود اظهار کرده با حقیقت وفق نمی‌کند ولی به ظاهر فوق‌العاده فریبنده برای گول خوردن مردم راه خوبی بوده است.

مثلاً موضوع روزی سیصد هزار لیره عایدی از نفت آن هم به فاصله چند روز چقدر گفتار فریبنده و شیرینی است آقای دکتر مصدق همه چیز را فدای امیال خود می‌کند مگر رأی مجلس را زیر پا نگذاشت الحمدالله که آن روز صریحاً این را تأکید کرد اینجا گفت پس معلوم می‌شود رئیس دولت متکی به رأی مجلس نیست و مجلس نمی‌خواهد، برگردیم به سنن مجلس دنیا. آیا این دیگر رئیس‌الوزرا است؟ به به بچه گول می‌زنید؟ آن هم مثل منی که خوب می‌دانم سوابق را، خواهید دید اگر تحمل کنید اسنادی این پشت ارائه می‌دهم که ارکان بلرزد. آقای دکتر مصدق یک هدف دارد و آن خودخواهی و حفظ وجاهت خودش است و بس. آقای دکتر مصدق همه چیز را فدای امیال خود می‌سازد. مگر همین آقای دکتر از این مجلس بیرون نرفتند و به بهانه‌ی عدم تشکیل یک جلسه مجلس شورای ملی را مورد اهانت قرار ندادند و در فضای بهارستان صریحاً نگفتند آنجا مجلس نیست اینجا که شما جمعید مجلس است و هر چه در این باره به ایشان گفته شد رفع توهین بنمایید به طور صریح این اهانت را برطرف ننمودند؟

(زنگ رئیس)

نایب رئیس - وقت جنابعالی گذشته‏.

شوشتری - من باید اینها را تمام بکنم از آقایان نمایندگان استدعا می‌کنم وقت بدهند بخوانم وگرنه باید بگویم آزاد نیستیم (یکی از نمایندگان - دو و نیم بعد از ظهر است آقای شوشتری معنی ندارد) عجب، عجب این طور می‌گویید آزادی هست؟ بر عکس با این ترتیب می‌خواهید اختناق آزادی را فراهم سازید؟ (یکی از نمایندگان - ۴ نفر صحبت کردند) من باید حرفهایم را بزنم (یکی از نمایندگان – باقی‌اش باشد برای جلسه‌ی بعد) ابداً، امر بفرمایید از اینجا مرا بکشند پایین، محال است. محال است.

نایب رئیس - آقا جنابعالی تابع آیین‌نامه هستید یا نه؟

شوشتری - بفرمایید رأی بگیرید.

نایب رئیس - شما که تابع آیین‌نامه هستید وقتی اکثریت نباشد نمی‌شود رأی گرفت.

شوشتری - وقتی سابق اکثریت نبود چه کار می‌کردید؟

نایب رئیس - اجازه داده نمی‌شد.

شوشتری - یکی از آقایان پیشنهاد کند من به قدر احتیاج صحبت کنم.

نایب رئیس - محتاج به رأی می‌شود وعده برای اخذ رأی کافی نیست آقا آیین‌نامه را مراعات کنید.

شوشتری - آقای نخست‌وزیر می‌گویند صحبت بکنید.

نایب رئیس - آیین‌نامه است باید مطابق آیین‌نامه عمل کرد.

شوشتری - این حق را برایم محفوظ می‌فرمایید (تیمورتاش - بله آقای شوشتری بفرمایید؟) آقا این تلگراف دیشب برای من از دزفول رسید حزب زحمتکشان ببینید مخربین دزفولند ولله بالله مردم گناهی نکرده‌اند ریخته‌اند چه کرده‌اند آقا همان روزی که این واقعه اینجا اتفاق افتاده در گرگان هم دانش‌آموزان را تحریک می‌کنند آقای سید محمدرضا شیرنگی و میرشهیدی که در آن دوره در درجه دوم سه هزار و چند صد رأی داشت آمدن به تهران

چون پای فلسفی به میان آمد آمدند توی خانه من مهمان شدند در آن وقت تلفن به جناب آقای امیرتیمور دوست عزیزم کردم رفتند این بچه‌های مردم را از مدرسه کشیدند و بردند من که جزء خانه‌ی صلح و این لاطائلات نیستم و بعد حرکت کردند به وسیله‌ی آقای حاج عبدالله رفتند در قریه شیرنگ بنگاه توتونکاری آقای شیرنگ را غارت کردند.

این تلگراف است. این وضع مملکت است؟ بخوانید ببینید چه وضعی است راستی راستی با فحش

و افترا و تهمت مردمان شریف را هی نسبت اجنبی دادن کار درست می‌شود؟

آشتیانی‌زاده - بنده مطابق ماده ۹۰ عرض دارم ماده ۹۰ بنده مربوط به این جریان نیست.

نایب رئیس - نوبت شما محفوظ است آقای نخست‌وزیر بفرمایید.

نخست‌وزیر - در هر مملکتی که اقلیت آزاد نباشد در مجلس صحبت کند آن مملکت به هیچ وجه ترقی نمی‌کند، اقلیت باید حرف‌های خود را بزند و مردم قضاوت بکنند من استدعا می‌کنم اگر آقایان اقلیت غیر از آن ۴ نفر که صحبت کرده‌اند نظریاتی دارند فرمایشاتی دارند بفرمایند تا من به تمام مطالب آقایان جواب عرض کنم این آقایان همه با من شخصاً و ارثاً محبت و مرحمت داشتند (پیراسته - حالا هم دارند)

من فقط این مطلب را می‌خواهم عرض کنم که با تمام معایبی که جناب آقای امامی برای من ذکر کردند ایشان خودشان مرا پیشنهاد نخست‌وزیری کردند (جمال امامی - غلط کردم) من نمی‌دانم این تقصیر با جناب آقای امامی است یا با من که جاه طلب بوده‌ام و با این معایب نخست‌وزیری را قبول کرده‌ام امیدوارم که ملت ایران در این باب قضاوت بکند و آنچه را که حقیقت است درک بکند.

اکنون استدعا می‌کنم آقایان درست گوش به عرایض بنده بدهند اگر آقایان خسته هستند اگر آقایان ناهار میل نفرموده‌اند برای من که ناتوان هستم هیچ اشکالی ندارد که در این مجلس بمانم و آقایان تشریف ببرند ناهار خودشان را میل بکنند و بعد از ناهار تشریف بیاورند و حرف‌های مرا اصغا کنند (بعضی از نمایندگان - بفرمایید، بفرمایید) در ۱۹۱۴ میلادی که من تحصیل خود را تمام کرده بودم و به تهران آمدم یکی از آقایان روحانیون که الآن اسم‌اش یادم نیست ممکن است اسم‌شان را بعد عرض کنم نزد من آمدند.

بله آقای آقا سید اسدالله دهخوارقانی بودند نزد من آمد و فرمودند با این قانون اصول محاکمات آقای مشیرالدوله شما موافقید یا مخالف؟ من از نظر این که آقای مشیرالدوله و مرحوم امام جمعه خویی و آقا حاج سیدنصرالله و یک عده دیگری زحمت بسیار کشیده بودند و این قانون اصول محاکمات را به طور قانون موقت تصویب کرده بودند کاملاً موافقت خود را اظهار کردم مرحوم آقا سید اسدالله به من گفت شما چرا این حرف را می‌زنید، مگر نه این است که اگر در این قانون کسی ادعایی بکند ادعای او را عرض حال او را به طرف ما قبلش اخطار می‌کنند و به او مهلت می‌دهند که ۱۵ روز جواب تهیه بکند من از شما می‌پرسم اگر یک نفر بدهکارش را بدون اطلاع قبلی خواستند و از او پرسیدند که شما بدهکار هستید یا نیستید آنچه را که آن وقت آن بدهکار گفت صحیح است یا این که این بدهکار برود و با بعضی از وکلای دادگستری مذاکره کند و راه قانونی برای کرده خود تهیه بکند.

من حقیقت به آقا سید اسدالله گفتم این طریقی که شما می‌فرمایید به عقیده من بهتر است زیرا اگر به بدهکار مجال دادند رفت با وکلای دادگستری مذاکره کرد ممکن است یک راه‌های قانونی برای خود تهیه بکند در صورتی که اگر بدهکاری حاضر شد با هیچ فکر قبلی اظهاراتی کرد اظهارات آن بدهکار بیشتر مقرون به حقیقت است من در سوییس وقتی که تحصیل می‌کردم یکی از وکلای دادگستری شهر نوشاتل معروف بود که وکیل بسیار خوبی است من پرسیدم که چرا می‌گویند این وکیل وکیل بسیار خوبی است گفتند این وکیل آن وکیلی است که می‌توان همیشه حرف ناحق را به کرسی حق بنشاند.

بعد از این که من از دوره ششم تقنینیه رفتم به خانه و بعد از این که دولت نخواست من در مجلس وارد بشوم و در امور سیاسی دخالت بکنم خواستم بر طبق تحصیلاتی که کرده‌ام و بر طبق معلوماتی که داشتم به وکالت دادگستری بروم ولی دیدم که حقیقت کسی نیستم که بتوانم حرف ناحساب را به کرسی حساب بنشانم مثل این که اکنون در همین جلسه مجلس شورای ملی از این صف محروم هستم.

من به هیچ وجه نمی‌توانم حرف ناحساب را به کرسی حساب بنشانم لذا رفتم در ده و ۱۵ سال مشغول کشاورزی شدم و بعد دچار زندان بیرجند گردیدم از معلومات کشاورزی فقط همین قدر فهمیده‌ام به قول ضرب‌المثل فرانسوی شخم را نمی‌بایست جلوی گاو گذاشت باید شخم را عقب گاو گذاشت. دولت انگلیس به شورای امنیت مراجعه کرد من تصمیم گرفتم که در مقابل ادعای انگلیس خودم به شورای امنیت بروم و از حقوق حقه‌ی ایران دفاع کنم بعد از این که انگلیس فهمید که من شخصاً می‌روم و از حقوق حقه‌ی ایران دفاع می‌کنم و اشخاصی در اینجا نیستند که بتوانند آلت مقاصد خود قرار دهند تقاضایی که داشت تخفیف داد من در بیمارستان نیویورک وارد شدم در آنجا اکثریت اعضای شورای امنیت از من دیدن کردند.

از جمله تریگولی رئیس دبیرخانه مجمع ملل متفق و رئیس شورای امنیت و یک عده‌ای از نمایندگان شورای امنیت آنها به من پیشنهاد کردند وقتی که انگلیس تقاضای خود را تجدید کرد وقتی که انگلیس قائل به تخفیف شد البته سزاوار این است که شما هم رویه‌ی مسالمت آمیزی اختیار کنید و این را به ترتیبی که صلح و آشتی اقتضا می‌کند انجام دهید.

من به نمایندگان شورای امنیت گفتم این کار سابقه دارد و در جامعه ملل هم همین پیشنهاد را به نمایندگان دولت ایران کردند بالاخره منجر به قرارداد ۱۹۳۳ گردید.

قرار بر این بود که روز پنچشنبه تاسوعا جلسات شورای امنیت برای رسیدگی به دعاوی انگلیس تشکیل شود من این مسأله را با میمنت ندانستم، میمون ندانستم و تقاضا کردم که جلسات به بعد محول شود و جلسات شورای امنیت به روز دوشنبه آتیه آن محول شد در دو روز اول شورای امنیت من احساس می‌کردم که نمایندگان شورای امنیت با نظریات دولت ایران موافق نیستند در روز دوم من به نمایندگان وعده دادم که در روز سوم مدارکی اظهار می‌کنم و دلایلی می‌گویم که حقانیت ایران را ثابت کند در آن روز یعنی در جلسه‌ی سوم من گفتم که تمام حرف‌های شرکت سابق و دولت انگلیس که حمایت از شرکت سابق می‌کند مبنی بر قرارداد ۱۹۳۳ است که این قرارداد مدرک قانونی ندارد زیرا طبق اصول حقوقی هر قراردادی که باید منعقد شود طرف قرارداد باید اهلیت داشته باشد،

امضا کننده قرارداد قرارداد را از روی اکراه و اجبار امضا نکند من اکنون به شما ثابت می‌کنم که مجلس شورای ملی که این قرارداد را تصویب کرده است اهلیت نداشته و وزرایی که این قرارداد را امضا کرده‌اند از روی کره و اجبار کرده‌اند اگر وزیری حاضر نمی‌شد که اطاعت امر بکند یا محبوس می‌شد و یا تبعید و یا در مجلس او را به قتل می‌رساندند احکامی که از وزارت کشور برای انتخابات نمایندگان دوره نهم صادر شده بود.

قبل از حرکت عکسبرداری شد و من بسیار زحمت کشیدم که این احکام در بین راه از بین نرود آنها را به سلامت به مقصد برسانم من عده‌ای از احکام را در آن جلسه شورای امنیت قرائت کردم پس از این که شورای امنیت دید که مجلس نهم به هیچ وجه من‌الوجوه ملاک قانونی نداشته و یک نفر از نمایندگان مجلس نهم نماینده حقیقی ملت نبوده‌اند.

به کلی رویه خود را تغییر داد و بالاخره حق داد، حق داد، رأی داد که تقاضای انگلیس به هیچ وجه مورد قبول واقع نشود و کار در محکمه‌ی دادگستری بین‌المللی که سابقاً هم در آنجا مورد قبول واقع شده بود خاتمه یابد، آنهایی که می‌گویند ما در شورای امنیت موفق نشده‌ایم حرفی بی‌اساس و نظری از روی اغراض شخصی استفاده می‌کنند اگر ما موفق نشده بودیم می‌بایست شورای امنیت حق به انگلیس بدهد و تقضای انگلیس مورد قبول واقع بشود. پس وقتی که تقاضای انگلیس مورد قبول واقع نشد نتیجه این است که دولت ایران در شورای امنیت موفقیت کامل حاصل کرده است من یک عده‌ای از آن احکام وزارت دادگستری که در آن وقت دولت صادر کرده بود و نمایندگان منتسب به دولت در مجلس شورای ملی حاضر شده‌اند به اینجا همراه دارم.

من فقط خواستم که احکامی را که نسبت به مرده‌ها صادر شده در اینجا بیاورم تا این که باعث سرشکستگی آن زنده‌هایی که در اینجا هستند و به قرارداد ۱۹۳۳ رأی داده‌اند نشود اکنون از جناب آقای وزیر جنگ خواهش می‌کنم تشریف بیاورند در اینجا و این احکام را برای اطلاع استحضار ملت بیچاره و ملت ستمدیده‌ی ایران بخوانند اینها عکس احکام است. ‏

(در این وقت آقای وزیر جنگ پشت تریبون قرار گرفته به شرح ذیل قرائت نمود)

تلگراف رمز تاریخ تحریر ۲۶ آبان ماه ۱۳۱۱ مشهد ایالت جلیله کاندیدای انتخابات ارامنه نقاط جنوب میرزا پانس می‌باشد مقرر فرمایید ترتیب انتخابات انجمن نظار طوری داده شود که متناسب با انتخابات ایشان باشد (نایب رئیس - مارک کی است؟) مارک وزارت داخله است امضا لایقرء گروس تاریخ ۲۴/۷/۱۱ گروس حکومت کاندید انتخابات در حوزه گروس میرزاعلی اکبرخان دبیر سهرابی می‌باشد ترتیب انتخابات انجمن نظار طوری داده شود که متناسب با انتخابات ایشان باشد.

(یکی از نمایندگان - اصلش کجا است) (دکتر مصدق - اصلش حاضر است اصلش در بانک ملی است) (فرامرزی - جزو پشتوانه است) ۱۲ آبان ماه ۱۳۱۱ شماره تلگراف ۱۳۰۶ ساری حکومت جلیله کاندیدای حوزه دماوند میرزا صادق‌خان منتصرالسطان است امضا لایقرء است بنده نمی‌توانم بخوانم (نخست‌وزیر - چون فیروز کوه هم که جزو حوزه دماوند است از نظر حکومت جزو ساری بوده است این تلگراف به ساری مخابره شده است)

تلگراف شماره ۱۳۶۷ از رضاییه به تهران رمز است وزارت جلیله‌ی داخله تعلیمات لازمه داده شده اسم کاندیدای انتخابات رضاییه درست استخراج نشد مستدعی است مجدداً امر به تلگراف فرمایید مهر تلگرافخانه باز هم تلگراف رمزی است که کشف کرده‌اند از تهران به کجا معلوم نیست (تیمورتاش - مقصود از خواندن اینها چیست؟) (کشاورزصدر - منظور این است که معلوم شود قرارداد ۱۹۳۳ در مجلسی که انتخابات‌اش این طور بوده تصویب شده است)

مرکز اصلی انتخابات شاهسون قریه داشکن (شوشتری - داشکسن است مال سالارالدوله بود و طبق حکم دادگستری تقاص شد از سالارالدوله گرفتند دادند به حاجی همدانی) (نخست‌وزیر - در دوره نهم هم با موافقت اداره قشونی مرکز حوزه را تغییر دادند) وزارت جلیله داخله با این که مطلب ۱۳۱۴ صحیح است منظور مفهوم نمی‌شود مقرر فرمایید منظور را تشریح نمایند مخارج انتخابات هم نرسیده است برای این که تعویق در کار فراهم نشود امر به تسریع فرمایید

۲۷/۷/۱۱ نادر آراسته در ذیل این تلگراف هم نوشته شده است که مقصود این است که انجمن طوری تشکیل شود که اعضا آن مخالف انتخابات کاندیدای مذکور نباشد.

حکومت جلیله‌ی رشت حسب‌الامر تلگراف ذیل مطابق دستوری است که تحت شماره ۱۶۴۳ حکومت امساک اهالی از اخذ تعرفه و دادن رأی تأثیری ندارد (آشتیانی‌زاده - وزاری آن وقت را هم بفرمایید کی‌ها بودند؟ وزرا را هم باید بشناسیم تمام مؤثرین در دستگاه را باید اسم ببرید تا بشناسیم ما مثل کنوانسیون فرانسه دسته به دسته همدیگر را متهم می‌کنیم)

نخست‌وزیر - اینها ۱۰ ورقه انتخابات دوره‌ی نهم بود که مربوط به اشخاص متوفی بود من برای این که به اشخاص غیر متوفی برنخورد این ده نمره را بنده انتخاب کردم. (جمال امامی - چرا بر نخورد؟) (آشتیانی‌زاده - ما می‌خواهیم هیئت حاکمه را عوض بکنیم دعوای ما سر هیئت حاکمه است) این تلگراف‌ها که در شورای امنیت خوانده شد در تمام آمریکا منعکس شد یعنی تمام مردم امریکا دیدند که اعضای شورای امینت به این تلگرافات مستمع بودند و نمایندگان تهران این تلگرافات را قرائت کردند و از مضمون این تلگرافات مطلع شدند و این تلگرافات سبب شد که شورای امنیت نتواند حقانیت انگلیس را تصدیق کند و رأیی بدهد که به مناف دولت انگلیس تمام بشود.

من به شورا گفتم اگر این مجمع نخواهد به چنین کاری ترتیب اثر بدهد دیگر در دنیا چه مجمعی است که بتواند حق و عدالت را مورد توجه قرار بدهد شورای امینت هم تحت تأثیر این تلگرفات و عرایض من قرار گرفت و امر به نفع ایران خاتمه یافت (مکی - پس همین دلیل است که مزد شما را می‌خواهند بدهند)

من به شورای امنیت گفتم که در جامعه ملل هم همین تکلیف صلح و آشتی را به ایران و انگلیس کردند اما تصدیق می‌فرمایید که آشتی گرگ با میش به هیچ وجه مناسبت ندارد همین طور همین پیشنهاد سبب شد در ایران قرارداد ۱۹۳۳ منعقد شود یعنی من نمی‌گویم منعقد، تنظیم شود و آن قرارداد به باطل تا امروز اجرا شود، بعد از خاتمه کار شورا، من برحسب دعوت پرزیدنت ترومن که قبل از حرکتم فرموده بودند، ناچار بودم به واشنگتن بروم، ولی نرفتم مجداً دکتر معلج ترومن به من تلفن کرد که شما وعده داده بودید که به واشنگتن بیایید. حال اگر می‌خواهیم در بیمارستانی که مخصوص خود ایشان است برای شما تهیه‌ی جا کنیم در همان جا وارد بشویم و اگر میل دارید در بیمارستان نروید محل دیگری برای شما تهیه شود،

من اظهار تشکر کردم عقیده خود را این طور بیان کردم همان محلی که در بیمارستان هست برای من تعیین بشود. بعد از یک شب توقف در فیلادلفی روز سه‌شنبه‌ای که اکنون تاریخ آن درست در نظرم نیست به دعوت آقای ترومن در منزل ایشان حاضر شدم و ناهار را با هم صرف کردیم بعد از ناهار آقای ترومن با من داخل مذاکره شد.

من به آقای ترومن عرض کردم که شما درباره‌ی ایران چه مساعدتی کردید؟ ایران که در مدت ۱۰ سال از هر چه داشت از راه، اسکناس، و تمام چیزهایی که می‌توانست در اختیار متفقین بگذارد. خودداری نکرد و فداکاری نمود. من از شما سؤال می‌کنم که نسبت به ایران چه مساعدتی کردید؟ درست است که شما با ما به واسطه‌ی بذل گرد د. د. ت و یک چند طیاره‌ای که برای مبارزه با ملخ همراهی گردید و این موجب تشکر است.

ولی ایران هیچوقت انتظار نداشت که پس از آن که متفقین ایران را که پل پیروزی نامیدند از مساعدت و کمک شما محروم شود. من اکنون نیامده‌ام که از شما چیزی بخواهم. من آمده‌ام که شما با این اختلافی که ما راجع به نفت داریم، جنبه‌ی بی‌طرفی اتخاذ بکنید طوری کنید که کار بعد آلت و نصفت خاتمه پیدا کند.

آقای ترومن به من گفتند که بسیار متأسفم که تا اکنون نتوانستیم آن طوری که مقصود بوده است با ایران همکاری کنیم. ولی امیدواریم که بعدها بتوانیم جبران مافات را بکنیم.

اکنون آقای آچسن وزیر خارجه که حضور دارند و مورد اعتماد من‌اند با شما داخل مذاکره می‌شوند و امیدوارم که انشاءالله کار شما به خوبی خاتمه پیدا کند. من از خدمت آقای ترومن به مریضخانه‌ای که تعیین شده بود رفتم دو روز بعد آقای آچسن آمدند با من داخل مذاکره شدند. پس از مذاکرات زیاد ایشان اظهار نمودند که من باید برای مأموریتی که دارم به پاریس در مجمع ملل متفق حاضر شوم. در غیاب من آقای مک‌گی معاون من با شما داخل مذاکره می‌شود و امیدوارم کاری که شما در نظر دارید به خوبی خاتمه پیدا کند. آقای مک‌گی قبل از این که بنده به واشنگتن بروم در نیویورک دو مرتبه با من ملاقات کردند.

به من اظهار کردند که نه شما می‌توانید به دولت انگلیس پیشنهادی بعد از این پیشنهاداتی که دادید و مورد قبول واقع نشد بدهید نه انگلیس می‌تواند به شما پیشنهادی بدهد پس بهتر آن است که من با طرفین تماس بگیرم و از نظریات طرفین مستحضر بشوم و بعد از آن که دیدم می‌توانم یک پیشنهاد مرضی‏الطرفین تهیه کنم.

آن پیشنهاد را به نام راهنما و دولت امریکا به طرفین بدهم چون این مطلب بسیار منطقی بود من هم قبول کردم و در واشنگتن با آقای مک‌گی مدت ۲۰ روز متجاوز یا ۲۶ روز حالا درست به خاطر ندارم هه روزه در تماس بودم و بعضی روزها اتفاق می‌افتاد که آقای ژرژ مک‌گی دو مرتبه به دیدن من می‌آمدند و بسیار شخص مهربان و خیرخواهی بودند ولی متأسفانه مذاکرات ما به جایی نرسید و من آنچه حدس می‌زنم و حس می‌کنم چهار دلیل برای عدم موفقیت وجود داشت.

دلیل اول این که دولت انگلیس نمی‌خواست دولت امریکا در کاری که راجع به ایران و انگلیس است وارد مذاکره شود.

دلیل دوم این که تغییر حکومت کارگری سبب شد که ما نتوانستیم نتیجه‌ای بگیرم زیرا حکومت کارگری حکومتی بود که ملی شدن صنایع را در مملکت خود قبول کرده بود ولی حکومت محافظه‌کار که به روی کار آمد قبل از انتخابات اظهاراتی نمود که بر خلاف ملیت صنایع بود به این جهت دولت محافظه‌کار نمی‌توانست به زودی بر خلاف آنچه را که گفته بود عمل بکنند و با ما قراردادی منعقد کند. دلیل سوم این بود که در مذاکرات وقتی که می‌گفتند یک شرکت بی‌طرفی در ایران بیاید و کار نفت را اداره کند و این طور می‌گفتند که چون متخصصین انگلیسی عجالتاً بیکارند، باید یک عده‌ای از متخصصین انگلیسی هم در کار یک شرکت بی‌طرفی که به ایران می‌آید شرکت کنند.

من به آنها گفتم از روزی که من با این هیئت ایران وارد اروپا و امریکا شده‌ایم هر فردی از افراد هر یک از رجال امریکا به ما تبریک و تهنیت گفتند که ایران استقلال سیاسی خود را به دست آورده است و من هر قدر فکر می‌کنم برای تحصیل این استقلال غیر از اخراج انگلیس‌ها از جنوب ایران کار دیگری نکرده‌ایم.

بنابراین اگر من هم حاضر شدم ملت ایران هیچ وقت حاضر نیست استقلالی را که با این همه فداکاری به دست آورده است به رایگان از دست بدهد. انگلیس‌ها می‌توانند در تمام نقاط کشور تجارت کنند. توقف کنند ولی وجود انگلیس‌ها و دخالت انگلیس‌ها در نفت جنوب سبب خواهد شد که دنیا به ملت ایران نسبت جنون بدهد.

دنیا خواهد گفت ای ایرانی تو که برای حفظ استقلال سیاسی خود این همه تحمل مشقت و زحمت کشیده‌ای چطور شد که مجدداً راضی شده‌ای که انگلیس‌هایی که در نفت جنوب بودند و خارج شدند مجدداً وارد ایران بشوند!

بنابراین اخراج انگلیس‌ها در دست دولت بود ولی رجعت آنهادر دست دولت نیست.

من یقین دارم که ملت ایران هیچ وقت راضی نخواهد شد که آنها به ایران مخصوصاً برای کار نفت مراجعت کنند (صحیح است) در اثنایی که ما با ژرژ مک‌گی مذاکره می‌کردیم بانک بین‌المللی هم به وسیله‌ی سفارت کبرای پاکستان با من داخل مذاکره شد بانک بین‌المللی اظهار می‌کرد که من برای این که کار نفت راه بیفتد حاضرم پولی وجهی بیاورم در اینجا و این کار را راه بیندازم من به هیچ وجه طالب امتیاز نیستم. من فقط می‌خواهم که کار نفت معوق نماند و در بازار بین‌المللی جریان پیدا بکند من هم با این قسمت اول موافقت کردم و بانک بین‌المللی بانکی نیست که ظاهراً مربوط به یکی از دول باشد و بانک بین‌المللی می‌خواست موقتاً کار نفت را در جریان بیندزاد تا تکلیف این امر به کلی معلوم شود.

قسمت دوم هم این بود که بانک بین‌المللی می‌گفت قسمتی از عایدات نفت را یک پورسانتاژ قیمت نفت را من در یک بانکی ودیعه می‌گذارم تا اگر دولت انگلیس یا شرکت سابق نفت ثبت کرد طلبی از دولت ایران دارد از بابت آن طلب پرداخته شود. من هم نظر به این که مسأله با قانون ما با یکی از مواد نه گانه‌ی ما موافق بود قبول کردم.

مسأله‌ی سوم مسأله‌ی متخصصین انگلیسی بود که من همان دلایلی که به یکی از شخصیت‌های امریکایی اظهار کردم به او هم اظهار کردم بانک بین‌المللی گفت مطلب شما صحیح است و من هم می‌توانم اذعان کنم که به حیثیت ملت ایران بر می‌خورد و بنابراین بانک بین‌المللی می‌گفت که من حاضرم بروم و این کار را به جریان بیندازم ولی من به بانک بین‌المللی گفتم که این کافی نیست.

برای این که شما بروید و یک سرمایه می‌برید برای این که نفت را به جریان بیندازید ولی وقتی که نفت تهیه شد ممکن است که شما بیایید بگویید که نفت شما را که امروز مطابق نرخ خلیج فارس یک دلار و هفتاد و پنج سنت مطابق کارت نرخ بین‌المللی قیمت دارد به پنجاه سنت می‌خرم آن وقت اگر ما فروختیم مقبول است و اگر نفروختیم باید مخارجی که شما کرده‌اید از عهده برآییم بنابراین لازم است راجع به قیمت بین ما و شما توافقی حاصل شود، تا اگر آمدید نفت را به جریان انداختید ما بدانیم شما به چه قیمت نفت را در حساب ایران حساب می‌کنید.

بانک بین‌المللی گفت که چون من نمی‌توانم در این باب شخصاً تصمیمی اتخاذ بکنم این مطلب موکول به این خواهد شد که بعد این را به شما اطلاع بدهم و من نمی‌دانم به چه ترتیب به شما این مطلب را برسانم من به معاون بانک بین‌المللی که چند دفعه با من مذاکره کرده بود گفتم شما می‌توانید به وسیله‌ی تلفن با شخص خودم یا یک تلگراف یا یک نماینده نظریه خودتان را نسبت به قیمت اظهار کنید.

اگر قیمتی که شما تعیین می‌کنید با نظریات ما موافقت کرد شما می‌توانید به ایران بیایید و کار نفت را به جریان بیندازید و اگر نکرد من به هیچ وجه صلاح مملکت را نمی‌دانم که شما پولی بیاورید در ایران خرج کنید و یک دردی بر دردهای دیگر اضافه بکنید اینجا لازم است به عرض آقایان محترم برسانم که این دولت به هیچ وجه غیر از صلاح

مملکت نظری نداشته است این دولت هر کار که کرده است روی مصالح مملکت بوده است (صحیح است)

و علت این که کار ما پیشرفت نکرد سوء سیاست شرکت سابق نفت بوده است اگر شرکت سابق نفت در دوره‌ی پانزدهم همین پنجاه درصد که الآن حاضر است به ایران بدهد قبول کرده بود من یقین دارم که هیچ اختلافی بین شرکت و ملت ایران نبود ولی شرکت یک سماجت‌هایی کرد.

شرکت خواست که از این منابع ما به قدری استفاده بکند که به ایران هیچ ندهد این بود که ملت ایران را عصبانی کرد انتخابات تهران انتخابات یک عده‌ای در این شهر رفراندم عمومی بود مردم آنهایی را انتخاب کردند که با نفت کاملاً مخالفت داشتند در مجلس شورای ملی این عده که پشتیبانش ملت ایران بود توانستند با کمک و همکاری آقایان محترم نمایندگان مجلس شورای ملی و مجلس سنا نفت را ملی کنند دولتی که بعد از ملی شدن نفت تشکیل شد به هیچ وجه حاضر نبود که یک خلع ید به تمام معنی بکند.

دولت حاضر شد که برای مسالمت با شرکت سابق نفت برای حفظ روابط و صمیمیتی که با دولت انگلیس داشت و حالا هم دارد به هیچ وجه خللی به این روابط وارد نشود خود را راضی کند که کشتی‌های نفت یک قبض رسید بدهند تا این که بعد بتواند آنچه را که برده‌اند با شرکت سابق حساب کنند همه‌ی آقایان در این قضیه کاملاً مطلع و مستحضرند که شرکت با چه‏

لجاجتی با چه سر سختی نخواست این پیشنهاد دولت ایران را قبول کند پس از این که دولت ایران از قبول این پیشنهاد مأیوس شد، حاضر شد که بیشتر از سابق در قضیه اقدام کند دولت ایران به شرکت سابق پیشنهاد کرد که ما حاضریم با این که دولت انگلیس یا شرکت سابق نفت همیشه تبلیغات می‌کردند که متخصصین انگلیسی حاضر نیستند که از دولت ایران کار قبول بکنند، دولت ایران پیشنهادی به آنها داد و حاضر شد همان قراردادی که این متخصصین با شرکت سابق نفت داشتند آن را امضا کنند ولی مع‌التأسف این هم یکی از سماجت‌ها و یکی از سوء سیاست‌ها بود که دولت انگلیس نخواست به این پیشنهاد به طوری که سابقاً هم گزارش دادم به وسیله‌ی وزارت دربار شاهنشاهی به سفارت انگلیس داده شد ولی دولت انگلیس چون قبول نکرد دولت ایران مجبور شد که متخصصین انگلیسی را از خاک ایران به وسیله‌ی ابطال جواز اقامت خارج کند.

اکنون که متخصصین انگلیسی از مملکت خارج شده‌اند دولت انگلیس هیچ وقت نمی‌خواهد از آن نظریاتی که دارد عدول کند. دولت انگلیس می‌خواهد با همان رویه‌ی قرن نوزدهم با ملت ایران رفتار کند و ملت ایران به تمام معنی مخالف آن چیزی است که ما در قرن نوزدهم دیدیم.

امروز هیچ ملتی نیست که بخواهد استقلال و آزادی او دستخوش اغراض دول استعماری بشود و اما راجع به این که چرا ما موفقیت کاملی حاصل نکردیم اینجا لازم است عرض کنم که دولت امریکا گرچه ظاهراً با دولت ایران هماهنگی می‌کند ولی نمایندگان آن دولت به قسمی در تحت تأثیر انگلیس هستند که نمی‌توانند برای ایران کار بکنند.

من در اروپا سفرای امریکا را دیدم که همگی از رفتار وزارت خارجه‌ی امریکا شکایت می‌کنند. از آن جمله آقای دریفوس، آقای و الاس مری، آقای گریدی که اخیراً هم مقالاتی در جراید امریکا به نفع ایران و برعلیه وزارت خارجه‌ی امریکا منتشر کرده است. بنده صاف و بی‌پرده عرض می‌کنم که آقای ژرژ مک‌گی با من در این مدت ۲۵ روز مثل یک برادر صمیمی بود. آقای ژرژ مک‌گی تمام مطالب منطقی دولت ایران را تصدیق می‌کرد ولی همین تصدیق سبب شد که ایشان را بلافاصله مأمور سفارت آنکارا بکنند. ما ناچاریم که این آزادی سیاسی خود را که به دست آورده‌ایم به هر قیمتی که باشد با تحمل هر مشقتی که باشد حفظ کنیم. آقایان محترم شما می‌بنید که دولت انگلیس، ملت انگلیس ده سال هفته‌ای دو روز برای سیادت و استقلال خود بیشتر گوشت نخوردند.

ملت انگلیس حاضر شد که با لباس پاره زندگی بکند و سیادت و استقلال خود را حفظ بکند. هیچ ملتی نیست که بدون فداکاری و بدون زحمت بتواند استقلال خود را حفظ کند. من وقتی که روی طیاره بودم، دره‌ی نیل را می‌دیدم و با آن تعریف‌های که از خوزستان می‌کنند یقین دارم که اگر ما نفت هم نداشته باشیم از زراعت خوزستان می‌توانیم جبران نفت را بکنیم (شوشتری - ای‌کاش اصلاً نداشتیم)

مگر این نفت در تمام این چهل سال چه عایداتی به ما داده است؟ من مطابق صورتی که از وزارت دارایی گرفته‌ام در مدت چهل سال عایدات نفت ما ۱۱۰ میلیون لیره بوده است که این عایدات هم به دستور دهندگان وجه به مخارجی رسیده است که خود آنها معین کرده‌اند. از جمله یک ثلث از این عایدات خرج خرید اسلحه شده که وقتی که متفقین آمده‌اند آن اسلحه را از ما گرفته‌اند و برده‌اند ما نمی‌بایست تصور کنیم که عایدات نفت را داریم ما باید بگوییم این مملکت نفتی ندارد، این مملکت مثل افغانستان، مثل سایر ملل اروپا دارای نفت نیست. ما باید از مخارج خود بکاهیم و بر عایدات خود بیفزاییم و ملت ایران تحمل هر گونه مشقتی را بکند تا طوق رقیت و بندگی را به گردن خود نگذارد. برای ما شایسته نیست که بگویند دولت ایران دولت عقب افتاده است.

دولتی که سابقه‌ی تاریخی دارد، دولتی که تمدن آن بر تمدن سایر دول سبقت دارد، می‌بایست سعی بکند که احترام و حیثیات خود را از دست ندهد.

این که آقایان فرمودند که روزی سیصد هزار لیره به دولت ایران ضرر وارد شده حرفی است که بدون فکر و تأمل گفته‌اند (جمال امامی - خود آقا گفته‌اید) ما نفتی نفرستادیم که سیصد هزار لیره ضرر بکنیم. نفت ما در معادن ما باقی مانده که اگر ما توانستیم از آن استفاده می‌کنیم و اگر نتوانستیم اعقاب و اولاد ما نسل آینده به سرنوشت ما دچارنشوند. این حرفی که زده شد به کلی بی‌اساس است. من تصور می‌کنم که هرگونه اصلاحی در این مملکت مربوط به آزادی انتخابات است. آن مجلسی که با این احکام نمایندگان‌اش وارد بشوند دو پول ارزش ندارد.

این نمایندگان مقابل چند نفر نماینده‌ی حقیقی ملت نمی‌توانند مبارزه کنند من شنیده‌ام که سفیر انگلیس به بعضی از نمایندگان گفته بود چه شده است شما که ۱۲۰ نفر هستید و نمایندگان تهران و نمایندگان جبهه‌ی ملی هفت نفر شما نمی‌توانید آنها را قانع بکنید؟ (صفایی - به وسیله که شنیدید آقا؟) جواب داده بودند که این نمایندگان تهران پشتیبانی دارند که ملت ایران است و ما هم چون وطن‌پرست هستیم و نمی‌توانیم با افکار و آمال ملت ایران مخالفت بکنیم ناچاریم که با این نمایندگان هماهنگی بکنیم ناچاریم که هر رأیی که می‌دهیم روی مصالح ملت ایران باشد. آقایان محترم جناب آقایان دیدند که در جراید نوشتند دولت انگلیس تا دکتر مصدق بر سر کار است حاضر به هیچ قراردادی نمی‌شود. این برای چیست؟

برای این که دولت انگلیس نمی‌تواند از دکتر مصدق و همکارانش آن چیزی را که می‌خواهد تحصیل کند. اگر آقایان بفرمایند دلیل دیگری دارد، به عقید من به هیچ وجه منطقی نیست، دولت انگلیس می‌خواهد یک دولتی بیاورد که آن دولت آلت بلا اراده باشد. ما دیدیم که دولت انگلیس و سفیر انگلیس در هیئت وزرا حاضر شد و در باب این قرارداد الحاقی اظهار نظر نمود و روی نظریات سفیر انگلیس این قرارداد تنظیم گردید ولی این دولت حاضر نیست کوچکترین حرفی نه از انگلیس و نه از دول دیگر بشنود.

آقایان محترم شما که اظهار وطن‌پرستی می‌کنید باید بدانید اگر نفاقی بین دولت و یک عده از وکلای مجلس پیدا شد، این به ضرر مملکت تمام می‌شود، خارجی‌ها، آنهایی که می‌خواهند دولت ایران را هیشه در تحت اسارت بگیرند از این نفاق استفاه می‌کنند (شوشتری - مسبب کیست؟) اگر بین نمایندگان مجلس شورای ملی همچنان که بین نمایندگان مجلس سنا اتفاق هست اتفاق باشد، هیچ کس به اجرای مقصود خود موفق نمی‌شود. در امریکا که بودیم اگر یک سخنی در مجلس گفته می‌شد این را روزنامه‌هایی که هواخواه سیاست انگلیس بودند با آب و تابی انتشار می‌دادند و می‌خواستند برسانند که این دولت در مجلس و در این مملکت هواخواهی ندارد. اگر کسی نتوانست بگوید که بین آقای شوشتری با دولت مصدق مخالفتی هست، ولو این که بنده بسیار مقصر باشم و آقای شوشتری از نظر مصالح مملکت چشم پوشی کند و از گناهان کبیره من بگذرند آن وقت دنیا خواهد گفت که شوشتری در مجلس شورای ملی با دولت یکی است و هیچ خارجی و هیچ اجنبی نمی‌تواند در سیاست ایران اعمال نفوذ و رخنه کند (شوشتری - مگر می‌گذارند؟) عدم رخنه و عدم اعمال نفوذ سبب خواهد شد که ما نمی‌توانیم سیاست خود را حفظ بکنیم اگر ما استقلال سیاسی خود را حفظ کردیم به طریق اولی می‌توانیم استقلال اقتصادی خود را حفظ کنیم اگر آن حرف‌هایی که در روزنامه می‌نویسند و می‌گویند که این دول توانستند نفت خود را از منابع نفتی دیگر به دست آورند صحیح است آنها را با ما چه کار؟ ما که بخیل نیستیم ما که حسادت نداریم که این دول بتوانند آنچه را که از ایران می‌بردند از راه دیگر به دست آوردند. اگر این حرف صحیح نیست آنها مجبورند بیایند با ما قراردادی منعقد کنند پس اگر اختلافی بین ما دیدند قراردادی به نفع خود تنظیم می‌کنند و اگر دیدند که ملت ایران دست به دست هم داده نه در مجلس شورای ملی نه در خارج هیچ اختلافی بین مجلسین و دولت نیست آنها هم مجبور می‌شوند که ما هر چه می‌گوییم قبول کنند من لازم است عرض کنم که بر طبق ماده‌ی ۷ این قانون چهارم یا پنجم اردیبهشت دولت ایران مکلف است که نفت خود را به مصرف‌کنندگان سه سال اخیر معامله کند ما نهایت سعی را کردیم که آنها بیایند با ما معامله کنند. اعلاناتی در ممالک خارج منتشر گردید ولی بنده نمی‌خواهم در اینجا به ساحت مقدس دولت انگلیس به هیچ وجه اسائه‌ی ادبی بکنم ولی شرکت سابق نگذاشت کسی بیاید با ما معامله بکند برای این که دولت ایران را زبون و بیچاره و بدبخت بکند و هر شرایطی که می‌خواهند ملت ایران آنها را از راه استیصال قبول بکند من اینجا لازم می‌دانم عرض کنم که به ترومن گفتم دلایل ملی شدن صنعت نفت دو چیز است یکی سیاسی و دیگری اقتصادی از نظر سیاسی ما در این ۹ ماده قانون این طور نوشته‌ایم که صنعت نفت ما در آن ماده واحده که پیشنهاد صنعت نفت ملی شد در مقدمه نوشتیم که اکتشاف و استخراج و

بهره برداری معادن سرتاسر مملکت باید در دست دولت ایران باشد چرا این کار را کردیم برای این که اگر کوچکترین فایده‌ای شرکت سابق در ایران می‌برد دیگران هم ممکن بود همین تقاضا را از ما بکنند ما این صفت را در دست دولت دادیم تا مملکت ایران بتواند از هر گونه تقاضایی خودداری کند دلیل سیاسی این بود که عرض شد اما دلیل اقتصادی به ترومن عرض کردم آقا ما قریب سیصد تا ۴۰۰ میلیون کسر دارم. یعنی یک میلیارد بودجه‌ی مخارج است و بین ششصد تا هفتصد میلیون بودجه‌ی عایدات ما است شما چطور تصور می‌کنید که یک ملتی این اندازه بودجه آن کسر داشته باشد بتواند امنیت و نظامات را در مملکت حفظ بکند در بودجه مخارج ما دیناری به رسم اعتبار تولیدی نیست و چون در بودجه اعتبار مخارج تولیدی نیست عده‌ی زیادی از مردم مملکت هجوم به ادارات دولتی آورده‌اند که ما نمی‌توانیم آنها را اخراج کنیم ولی وقتی که ما بودجه مخارج تولیدی داشته باشیم می‌توانیم در خارج کارهایی بکنیم که این مردم از ادارات دنبال کارهای آزاد نروند.

کسر بودجه ما سبب شده است که بیکاری بدبختی در تمام مملکت حکم‌فرما شده و این بیکاری و بدبختی و عدم رضایت به خودی خود سبب می‌شود که صلح بین‌المللی را در مملکت ما دچار خطر بکند آقای ترومن هم با این مذاکرات من کاملاً موافق بودند اینجا لازم است که من از قضایای روز پنجشنبه هم به عرض آقایان محترم برسانم روی همان اصل که عرض کردم که اگر نفاقی بین نمایندگان مجلسین و دولت باشد استفاده می‌کنند اگر نفاقی بین یک دسته از مردم این مملکت با دولت باشد خارجی‌ها همین سوء استفاده‌ها را می‌کنند اعلانی کرده بودند یک عده از اشخاصی که می‌خواستند میتینگ سیاری بدهند و در جلوی میدان بهارستان متوقف شوند و تظاهرات بکنند این اعلان بر خلاف مقررات دولت بود زیرا دولت قبل از این که من مسافرت بکنم برای میتینگ میدان فوزیه را تعیین کرده بود و همچنین مطابق مقررات می‌بایستی سه روز قبل به اداره‌ی شهربانی اطلاع می‌دادند و نه حاضر شدند که به میدان فوزیه بروند (تیمورتاش - الساعه هم دارن میتینگ می‌دهند) ما به وسیله چند بیانیه گفتیم که نیایند آخر در همان شب قبل از روز میتینگ در ساعت ۱۱ شب در رادیو منتشر شد به اطلاع عموم رساندیم که هر کس بر خلاف مقررات رفتار بکند جلوگیری خواهد شد میدان میتینگ میدان فوزیه است و چون سه روز قبل خبر ندادند به هیچ وجه حق تظاهرات ندارند و نقشه‌ی دانشگاه را که می‌خواستند در آنجا وارد شوند آوردند و شش خیابانی که مربوط به دانشگاه بود قرار شد در تحت نظارت قوای انتظامی قرار بگیرد، و همین طور هم به واسطه‌ی اقدامات آقای وزیر جنگ که من از ایشان بسیار متشکرم و همچنین اقدامات وزارت کشور که باز هم متشکرم رسم شده که عده‌ای پاسبان و عده‌ای نظامی روز پنجشنبه این نقاط را تصرف بکنند و نگذارند که کسی وارد دانشگاه بشود من نمی‌خواهم از کاری که در ۱۶ آذر وارد شده از رئیس دانشگاه که می‌بایستی جلوگیری می‌کرد گله بکنم ولی در این باب ما تصمیم گرفتیم جداً اقدام شود و این قوای انتظامی به تمام معنی جلوگیری کرد ولی یک عده‌ای از راه‌های دیگر از خیابان‌های دیگر وارد خیابان شاه‌آباد شدند و آمدند در جلوی مجلس در بهارستان تظاهراتی کردند که بالاخره منجر شد به این که آنها را متفرق بکنند و یک نفر از صاحب منصبان وظیفه‌شناس این مملکت دچار خطر و بالاخره به رحمت ایزدی بپیوندد.

این مسأله روز پنجشنبه صبح بود من می‌خواهم عرض کنم که اگر این آقایانی که متینگ دادند آقایان وطن‌پرستی هستند می‌بایستی درک بکنند که چنانچه برخلاف نظریات این دولت که امروز وارد یک کارهای مهمی است وارد یک مبارزه‌ای است و در صلاح مملکت است که اقدامی نکنند پس اقدام این آقایان اگر هم سوء قصد نداشتند به ضرر ایران تمام شد و من به هیچ وجه متأثر نیستم اگر به بعضی از اینها صدمه‌ای وارد شده باشد زیرا هر کس برخلاف نظامات رفتار بکند اگر دولتی هست باید شدیداً جلوگیری بکند (صحیح است) و الا نظامات در مملکت بر قرار نخواهد شد و موجب هرج و مرج می‌شود (صحیح است) دولت موظف‏ است اگر اعلانی کرد که یک عده بر خلاف نظامات رفتار نکنند آن عده اطاعت بکنند این دولت هیچ وقت موافق با آشوب طلبی نیست این دولت به هیچ وجه موافق با افرادی که می‌خواهند اخلال در کار نظامات بکنند نخواهد بود این دولت قویاً با هر کس که مخالف نظامات باشد مخالفت می‌کند و آنها را به دادگاه نظامی اگر در صلاحیت دادگاه نظامی است و اگر نه به سایر دادگاه‌ها تحویل می‌دهد اینجا لازم می‌دانم عرض کنم از قضیه‌ی بعد از ظهر پنجشنبه نه تنها دولت بلکه خدا شاهد است که تمام این افراد دولت متأسف و متأثر هستند بعد از ظهر پنجشنبه کارهایی اتفاق افتاد که به هیچ وجه مرضی دولت نبود و گمان هم نمی‌کنم که هیچ کس از آقایان محترم هم به این عملیات رضا بدهند دولت اگر کاری واقع شد و مجازات نکرد مقصر است در هر مملکتی ممکن است اتفاقاتی بیفتد دولت نمی‌تواند در تمام مملکت یک قوای تأمینیه برای همیشه بگذارد که اگر کسی خواست آشوبی بکند و اگر کسی خواست اخلال در امنیت بکند فوراً جلوگیری بکند.

دولت البته در این شهر من می‌خواهم عرض کنم که قضیه‌ی روز پنجشنبه بعد از ظهر یک قضیه‌ای بود که غیر مترقبه بود در هر شهری ممکن است سرقت‌هایی پیش بیاید اگر دولت برای کشف سارق و اموال صاحب مال اقدامی نکرد آن وقت مقصر است به دولت نمی‌توان گفت که چرا بعد از ظهر روز پنجشنبه یک عده‌ای رفته‌اند و یک جاهایی را غارت کرده‌اند (آشتیانی‌زاده - پلیس در کامیون عقبشان بود) دولت یک عده‌ای را که عبارت بودند از آقای خواجوی و اشرف سمنانی رئیس شعبه‌ی استیناف و یکی هم عالمی مستشار استیناف اینها را تعیین کرد که بروند در شهربانی تحقیقات لازم بکنند من از آقایانی که خسارت دیده‌اند تمنا می‌کنم استدعا می‌کنم نمایندگان خودشان را بفرستند و اشخاصی که مرتکب این جرم و جنایت شده‌اند معرفی بکنند اگر دولت به وظیفه‌ی خود عمل نکرد آن وقت دولت را مورد شماتت و ملامت قرار بدهند آقا دولت تابع مجلس است این دولت با یک رأی جناب آقای شوشتری در مجلس می‌آید و با یک رأی می‌رود (آشتیانی‌زاده - این مجلس نمی‌تواند و عرضه ندارد ورقه‌ی کبود بدهد همیشه هم همین طور بوده) آقایان اکثریت هر ساعتی که رأی ندادند نه این دولت هر دولتی که هست باید برود من خدا را به شهادت می‌طلبم که به هیچ وجه میل نداشت در انتخابات این دوره شرکت بکنم (شوشتری - حالا هم نکنید) زیرا برنامه‌اش دولت از روز اول این بود که در قانون انتخابات تجدیدنظر بشود و نظریه‌اش این بود که اشخاصی باسواد رأی بدهند که بدانند چه‌اشخاص را انتخاب می‌کنند متأسفانه در این باب نمی‌خواهم عرض کنم تقصیری بود ولی ناچارم عرض کنم تقصیر آن اشخاصی است که لایحه را به این ترتیب و به این شکل آوردند من روز اولی که خدمت اعلیحضرت مشرف شدم عرض کردم راجع به مجلس مؤسسان استدعا می‌کنم که این کار تأخیر شود و ۲ لایحه من دادم که‌اینها قبلاً به مجلس بیاید و تصویب شود یکی از آن لوایح راجع به مطبوعات بود و دیگری راجع به انتخابات. اعلیحضرت فرمودند که من منصورالملک را می‌فرستم خانه‌ی شما با هم مذاکره کنید و ترتیب این کار را بدهید.

آقای منصورالملک آمدند لایحه‌ی مطبوعات را با نظر نمایندگان مطبوعات در منزل بنده تنظیم شد ولی ایشان تقدیم نکردند لایحه انتخابات را هم خود من تقدیم کرده بودم و به ایشان دادم که لایحه‌ی انتخابات من این بود که بلوکات از شهرها مجزا شود و در شهرها ما بتوانیم شصت و چهار نفر از دویست نفر وکیل اصل چهارم قانون اساسی استفاده کنیم و با ده نفر وکیل شهر تهران ۷۴ نفر اشخاص با سواد از شهرها انتخاب کنند این لایحه‌ای که من دادم ضرری برای کسی نداشت. اگر کسی در بلوکات رأی داشت انتخاب می‌شد و اگر کسی در شهرها رأی داشت انتخاب می‌شد و اشخاص شهرنشین مزاحم کاندیدای بلوکات نمی‌شدند ولی متأسفانه برای این که این لایحه در مجلس شورای ملی نگذرد همچنان که برای شهرداری تهران هم که اشخاص باسواد را تعیین کرده‌اند و مجلس سنا رأی داده بود در مجلس نگذشت در این لایحه تصرفاتی شد کمیسون در این لایحه نوشتند که تمام رأی دهندگان باید با سواد باشند (شوشتری - تعلیق به محال بود) وقتی من لایحه را دیدم، دیدم که تنظیم کننده‌ی این لایحه جز سوء نظر جز این که قصد داشته باشد این لایحه از مجلس نگذرد نظر دیگری نداشته (آشتیانی‌زاده - بفرمایید انتخابات لواسان را هم از تهران مجزا کنند) بنده می‌خواهم در این باب اکنون عرض کنم و حتی خدا را به شهادت می‌طلبم که به هیچ وجه مایل نبودم در انتخابات این دوره دخالت کنم ولی قضیه‌ی نفت سبب شد که من بمانم در انتخابات هم دخالت کنم مدتی که من بیشتر در امریکا ماندم از این نظر بود که به کار نفت خاتمه بدهم متأسفانه همان طور که عرض کردم این کار انجام نشد. اکنون وجداناً فکر می‌کنم که اگر من بروم و اگر این کار نفت مطابق مرام و آمال ملی ایران انجام نشود لعنت ابدی را بر من خواهند کرد و خواهند گفت شما آمدید کاری را خراب کردید و نتوانستید به پایان برسانید این است که من با حالت کسالت با حالت ناتوانی تا نفسم در می‌آید در اینجا می‌مانم بلکه بتوانم درباره‌ی نفت خدمت که در نظر است به مملکت بکنم حالا اگر تصور می‌کنند که از من خدمتی ساخته نیست و تصور می‌کنند که نظریات من برخلاف مصلحت مملکت است شما یک رأی آبی به من بدهد من می‌آیم اینجا روی آقایان را می‌بوسم و مرخص می‌شوم. در دوره‌ی چهاردهم وقتی که آقای بیات را می‌خواستند از کار خارج بکنند مطابق آن نظامنامه یک کار غلطی شد یعنی این که تا دولت تقاضای رأی اعتماد نکند مجلس نمی‌تواند مطابق نظامنامه (آن نظامنامه درست در نظرم نیست) نمی‌تواند رأی اعتماد برای دولت بگیرد در آن دوره اتفاقاً آقای دشتی پیشنهادی دادند برای رأی اعتماد به دولت که مورد مخالفت من شد ولی من اکنون به آقایان اجازه می‌دهم، حق می‌دهم (دکتر معظمی - این برخلاف نظامنامه است نظامنامه را که جنابعالی نمی‌توانید تغییر بدهید) که اگر رأی اعتماد هم لازم است دولت تقاضا بکند از این استفاده می‌کنم و این رأی را می‌خواهم و جناب آقای شوشتری اگر می‌دانند این دولت برای مملکت مفید نیست و در صلاح مملکت نیست رأی ندهند اگر این دولت رأی اعتماد نداشت به عقیده‌ی جنابعالی

من بی‌نهایت تشکر می‌کنم برای این که شما تکلیف وجدانی مرا رفع کردید زیرا تکلیف وجدانی من این است که بمانم ولی اگر مجلس شورای ملی رأی نداد دیگر تقصیری ندارم دیگر من در مقابل ملت به هیچ وجه مسئول نیستم خواهند گفت که آقای شوشتری پیشنهاد کردند و مجلس شورای ملی رأی نداد و ایشان رفت (شوشتری - دکتر جان من یک نفرم) این را هم در خاتمه لازم است عرض بکنم که ماده هفت قانون اجرای ملی شدن نفت مصرف‌کنندگان سه ساله‌ی اخیر را ذیحق دانسته است که نفت را ببرند. ولی هیئت مختلط به من اجازه داد و مطابق مقررات قانون به من نوشته‌اند که دولت مجاز است به هر کس که می‌خواهد نفت ایران را بخرد ولو این که با مدت یا بی مدت باشد دولت معامله کند من فردا به سفارتخانه‌هایی که در این شهر هستند می‌نویسم که تا ده روز اگر آمدند با دولت معامله کردند البته دولت با آنها معامله می‌کند و اگر نیامدند دولت ذیحق است و می‌تواند با هر که خواست از ایران نفت بخرد ولو با مدت معامله کند البته آقایان محترم راضی نمی‌شوند که شرکت نفت سابق این ملت نجیب کهن سال شرافتمند را در مضیقه بگذارد و این ملت را به روزی در بیاورد که ناچار شود هر چه شرکت می‌گوید قبول کند این مسأله با وجدان آقایان تصور می‌کنم موافق نباشد من این را لازم بود در مجلس اعلام کنم (صحیح است)

شوشتری - آقای دکتر از این وکلا بهتر گیرت نمی‌آید.

آشتیانی‌زاده - ماده نود بنده را هم اجازه بفرمایید.

نایب رئیس - نوبت شما محفوظ است آقای مکی هم مطالبی دارند خواهش می‌کنم آقایان تشریف نبرند.

مکی - عرض کنم در جلسه خصوصی امروز که بنده منصفانه روی علاقه و روی ایمانی که به خدمتگزاری عده‌ی زیادی از آقایان نمایندگان محترم داشتم پیشنهاد کردم که با موقعیت کنونی مملکت این حب و بغض‌ها را کنار بگذاریم و نیاییم خون را با خون بشوییم گفتم بیاییم آب را واسطه قرار بدهیم خون را با آب بشوییم الآن دو سیاست مخرب می‌خواهد ریشه این مملکت را بزند (شوشتری - سه سیاست) من سیاست انگلوساکسن را یکی می‌دانم هر دوشان استعماری است و برای من همان طوری که بارها عرض کردم خارجی خارجی است امریکا و انگلیس و روس یکسان است در سیاست خارج دو بلوک به اصطلاح باختری و خاوری اینها هر دوشان ذیعلاقه هستند که ایران متشنج بشود بلوک انگلوساکسن می‌خواهند بگویند که از وقتی که نفت ملی شده وضع ایران متشنج است و سیاست مقابل هم همیشه از تشنج و انقلاب استفاده کرده (صحیح است) این دو سیاست الآن با همدیگر همکاری می‌کنند می‌خواهند مسأله‌ی اساسی و مسأله‌ی مهم روز ما که مسأله‌ی نفت و پاره کردن زنجیر استعمار است از بین ببرند (آشتیانی‌زاده - آن که تمام شد) یک ملت آزاد و مستقل باید مستقل فکر بکند آقایان بیایید متفقاً فکر بکنید بنشینید دور هم صرف‌نظر از اقلیت و اکثریت زعمای اکثریت بنشینند ریش سفیدها بنشینند آقایان اقلیت هم بنشینند. مجلس باید اقلیت داشته باشد مجلس بی‌اقلیت قبرستان است؟ باید اقلیت داشته باشد اقلیت هم باید انتقاد خودش را بکند تا بتوانیم یک مجلس زنده داشته باشیم و امروز هم ملاحظه فرمودید که اکثریت با کمال حوصله‌ی تمام فرمایشان حتی هتاکی‌های اقلیت را تحمل کرد برای این تحمل کرد که بگویند در مجلس ایران آزادی وجود داشت و آنها آزادند حتی به دکتر مصدق که مورد احترام تمام ملل اسلامی است و می‌خواهند مجسمه‌ی این مرد را بریزند (نخست‌وزیر - من مجسمه نمی‌خواهم)

برای این که می‌خواهند در تمام خاورمیانه بر علیه استعمار یک وحدتی به وجود بیاورد در هر کشوری در هر منطقه‌ای مملکت آقا تا قانون اداره می‌شود حکومت عدد است من ممکن است به خیلی از کارهای دولت انتقاد داشته باشم ولی مصلحت مملکت فعلاً ایجاب می‌کند که دولت را نگاه بداریم برای این که این دولت نگاهدار یکی از سیاست‌هایی است که از حمله‌ی نادر به هندوستان مهم‌تر است ما می‌خواهیم زنجیر استعمار تمام خاورمیانه را پاره کنیم و موفق هم داریم می‌شویم. موفقیت با ما است خدا هم با ما است باید یک قدری همکاری کرد و اگر دولت هم خدای نکرده یک کارهایی مخالف مقررات کرده به فرض محال من بایست دندان روی جگر بگذارم برای این که این مسأله حیاتی حل بشود حالا من خواهش می‌کنم که فردا جلسه‌ی خصوصی تشکیل بدهند زعمای اکثریت یک جلسه‌ی خصوصی در مجلس تشکیل بدهند آقایان اقلیت هم تشریف بیاورند ارباب جراید هم که در اینجا متحصن هستند آنها را بخواهیم با آبرومندی به این تحصن خاتمه بدهیم زیرا وضع مملکت ما ایجاب می‌کند که یک آرامش برقرار باشد تا دولت بتواند این مبارزه‌ای را که خون جگر شده تا به اینجا رسانیده موفق بشود این مبارزه را تمام کند (صحیح است) و الا اگر بخواهیم روی تعصب برویم جار و جنجال برای همه ممکن و میسر است (صحیح است) من در هوای امروز این وضعیت را که دیدم به خدا استشمام بوی باروت را کردم اگر در این مملکت تشنجی شود انقلاب شود به نفع هیچ کس نیست هر دو طرف ما از بین خواهیم رفت اول باید مملکتی باشد استقلالی باشد که من افتخار بکنم که وکیل مجلس هستم شما افتخار بکنید که وکیل اقلیت هستید شما افتخار بکنید که دولتش هستید شما افتخار بکنید که نماینده‌ی اکثریت‌اش هستید.

اگر مملکتی نبود نه اکثریت نه اقلیت نه مردم دیگر هیچ کس تأمین ندارد شما دارید جنگ داخل مجلس را به خارج سرایت می‌دهید (صفایی - دولت می‌کند) اجازه بفرمایید آقایان روی تعصب نروید خواهش می‌کنم منصفانه پیش خدا و وجدان قضاوت بکنید من عرایضی را که به سمع جنابعالی و آقایان می‌رسانم به خدا به تمام مقدسات خالی از هر نوع حب و بغض است روی مصلحت مملکت می‌گویم آتیه‌ی مملکت را دارم می‌بینم در هر حال دارم استشمام بوی بدی می‌کنم من ناچارم اعلام خطر به مجلس بکنم (صفایی - به دولت بکنید) به هر دو دسته اقلیت و اکثریت می‌گویم که این روش قابل دوام نیست و سرانجام به نابودی مملکت به طرف انقلاب می‌رود من می‌دانم که چرا از این دولت حمایت می‌کنم تمام باید بسنجید و همه در راه استقلال مملکت و سعادت ملت ایران قدم بردارید این تقاضای بنده است از محضر مقدس مجلس شورای ملی که آقایان اکثریت و اقلیت زعمای‌شان بنشینند یک راه حلی پیدا کنند و اختلافات را حل کنند که آقایان را هم من ببرم صحیح و سالم به خانه‌شان برسانم. ‏

۳ - تعیین موقع جلسه‌ی بعد - ختم جلسه‏

نایب رئیس - جلسه را ختم می‌کنیم جلسه‌ی آینده روز پنجشنبه ساعت ۹ حق آقای آشتیانی‌زاده آقای امامی‌اهری محفوظ است‏.

(جلسه ساعت چهار و ده دقیقه‌ی بعد از ظهر ختم شد)

نایب رئیس مجلس شورای ملی - جواد گنجه