مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۸ آذر ۱۲۸۶ نشست ۲۰۴

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری نخست تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری نخست

قانون اساسی مشروطه و متمم آن
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری نخست


مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۸ آذر ۱۲۸۶ نشست ۲۰۴

مذاکرات روز سه شنبه ۴ ذیقعده ۱۳۲۵ دارالشورای ملی

خلاصه مذاکرات روز یکشنبه دوم را آقا میرزا طاهر قرائت کردند.

وکیل الرعایا – درخصوص سالار مفخم در خلاصه مذاکرات مجلس چیزی نوشته شده بود که اشتباه شده مجلس هیچ وقت نمی‌تواند عمل سالار را از خود مجزی نماید.

رئیس- صحیح است یک رأی در این خصوص بیشتر نبود.

آقا سید حسین – مجلس چندین دفعه در این باب رأی داده که سالار مفخم در حبس بماند تا اسرا استرداد شوندو آن وقت بمجازات برسد.

(در این موقع شروع بقرائت قانون انطباعات شده و چندین ماده قرائت وتصحیح شد مجددا شروع بمذاکره شد).

آقا میرزا سید محمد مجتهد – بنده پیغام داده بودم بجناب علاءالدوله که چرانمیروید بشیراز بر حسب اصرار وکلای شیراز و غیره جوابی خواستم به من پیغام دادند که با این افتضاح که پریروز بسر من آوردند نمی‌توانم بروم و حال آنکه من تهیه لوازمات خودم را دیده بودم میدانند آقایان که در مدرسه صدر بواسطه چند نفر چه افتضاحی کردند بیشتر این فسادها زیر سر این چند نفر است نمی‌گذارند مردم آسوده باشند.

حاج امام جمعه – در این ماده من حرف دارم اولا از وکلا می‌پرسم که ما خود راوکیل عموم ملت و مسئول خدا میدانیم یا نمیدانیم یا اینکه فقط هر کدام خود را وکیل شهر خودمان میدانیم اگر خود راوکیل تمام مملکت میدانیم امروز چهل روز بلکه دو ماه است که شیراز یک قطعه از خاک این مملکت است حاکم ندارد و هر چند روز یک دفعه یک هیجانی نموده باز ساکت می‌شویم آخر شما وکیل تمام مملکت هستید چرا از وزراء مسئول خودتان امنیت وحاکم آنجا را نمی‌خواهید.

آقا میرزا سید محمد مجتهد – آخرعلاءالدوله باید برود بشیراز یانه؟

رئیس- نه خیر ایشان رفتنی نیستند.

آقا میرزاابوالحسن خان – ما وکلا هیچ وقت از وزرا نخواستیم که فلان حاکم برود ما فقط امنیت آنجا را خواستیم گفتند علاءالدوله حاکم است ما هم قبول نمویدم آن روز خدمت حضرت حجةالاسلام آقای آقا سید عبدالله رفتند تلگرافخانه و نایب الحکومه برای خود معین کرد حالا معلوم می‌شود باز استعفا داده‌اند واگر مردم نمی‌خواستند و دولت صلاح میدانند که به این طور باشد وحق دارند در این صورت ما هم هیچ حق ایرادی نداریم اما همین قدر میگوییم که دیگر حق فروختن مملکت ما را ندارند اگر این را هم اجازه می‌دهند که ما قبول نماییم پس خوب است اهل شیراز برای خود فکر حاکمی نمایند.

رئیس- انشاءالله دو روز دیگر این مسئله تمام می‌شود.

فخرالسادات – الان چهل روز است که می‌فرمایید امروز فردا درست می‌شود و نزدیک است مملکت از دست برود وآن دو تلگراف که آمده در کمیسیون داخله ملاحظه فرموده‌اید تا کی باید آنجا بی حاکم باشد؟

آقا میرعماد- باز ماداخل در بعضی سئوالات می‌شویم که وظیفه ما نیست با وزیر داخله است باید ایشان حضور داشته باشند واین گفتگوها بشود.

آقا سید حسین – این قدرتی که می‌خواهید بشخص حاکم بدهید به این شخص بدهید که حکام را تعیین می‌نماید یعنی وزارت داخله که هر آنی شخصی را بجهة حکومت برای جایی معین نمایدبا کمال قدرت فوراً حرکت نماید وفردا باید حکومت شیراز برود و هر کس را که وزیر داخله معین می‌نماید مختاراست.

میرزا ابوالحسن خان – در باب فارس بنده یک نفر هیچ حرفی ندارم می‌گویم دولت دویست و بیست هزار تومان طلب کار است امسال هم هنوز چیزی نداده است تبریز شما که چیزی نمی‌دهد دستی می‌گیرد چیزیکه بدولت عاید می‌شود از فارس است و ششصدهزار تومان از فارس در سال باید عاید شود اگر این هرج ومرج باشد شما مبالغی باید کسر مالیه داشته باشید و آنها طالب هرج و مرج اند هنوز امیدواریها دارند عرض می‌کنم اگر این طور باشند شما صاحب مملکت نیستید و از فارس قریب دو کرور متضرر مالیه می‌باشید.

وکیل الرعایا – باید بدانیم که چه شد این گفتگوها پیش آمد و آن ظالمین حالا مظلومین شدند و چه شد که حالا بدتر از پیش همانطور ظلم می‌کنند تمام اینها برای همین است که پول دراین مملکت کارها را صورت می‌دهد همان ظالم اولی که این پولها را داده بواسطه این بود که مظلوم واقع شد باید فهمید که چه شد آن ظالم مظلوم شد آیا نباید این را فهمید که چه شد و ما حق نظارت نداریم که بدانیم؟

آقا میرزا ابوالحسن خان – بنده حامی حاجی قوام نیستم و اگر من بخواهم حمایت از شخص ظالم بکنم از همه چیز پست ترم میگویید کی ظالم را مظلوم کرد همان هاییکه اینجا چادر زدند واو را خواستند نمیدانم آنطوریکه میگویند حالا که ما نمیگوییم قوام الملک مظلوم است بما چه اینها حق دولت است اگر او را ظالم میداند چرا بدهد نمیداند ندهد می‌خواهد بفرستد نمی‌خواهد نفرستد ما که حالا نمیگوییم قوام‌الملک برود بما چه او هم مثل سایرین یک نفر آدم است کاری باو نداریم که ظالم است یا مظلوم ما حالا برای شیراز حاکم می‌خواهیم چه کار بقوام الملک داریم اختیار امر قوام الملک با دولت است نه با ما هر چه را صلاح میدانند با او رفتار نمایند نظارت ما اینست که امنیت شیراز وحکومت آنجا را از دولت بخواهیم.

آقا شیخ حسین – بعضی صحبتها در این مجلس کردند و می‌کنند در حقیقت خوب نیست کنایه گفتن که بهر کس بربخورد حالا کار ندارم من برای علاءالدوله حرف نمی‌زنم مااز وزیر داخله وصول مالیات وامنیت مملکت را می‌خواهیم هر حاکمی که اینکار واین مسئولیت را قبول کند خوب است اما چون وکیل سی کرور هستم می‌گویم که دو نفر شخص با نفوذ وبا ثروت وقتی که با هم ضد شدند اسباب انقلاب یک مملکت می‌شوند همان قوام که میگویید مضر است همینطور نصیرالملک هم مضر است.

وکیل التجار – مجلس درخصوص شیراز آنچه لازمه جد وجهد بود کرد ونرفتن علاءالدوله بواسطه اینست که خود اهالی شیراز دو دسته‌اند اینکه گفته می‌شود از وزرا باید بخواهیم ما باید حفظ حقوق و حدود وزرا را بنماییم و بآنها قوت و قدرت بدهیم تا بتوانند اجرای احکام کنند و هر کسی را خواستند روانه دارند.

آقا شیخ یوسف- بنده سابق عقیده‌ام این بود که امثال رحیم خان وقوام الملک وغیره ظالم بوده‌اند ولی حالاعقیده‌ام برگشته است که از اینها مظلوم تر کسی نیست و معصوم هستند دیگر عرضی هم ندارم.

آقا سید حسن تقی زاده – مشروطیت فقط یک چیزی نیست که بهر کس اعتماد دارند آنها را وزیر کنند و وقتیکه وزیر شدند هرچه می‌خواهند بکنند مطلب دو چیز است یکی اینکه باید اعتماد داشته باشیم یکی دیگر اینکه نظارت ما متوجه حال ایشان باشد که چه می‌کنند یعنی فرمان روانی با ملت است و ملت فرمان و حکم می‌دهد که بدست جمعی احکام اجراء شود پس اگر دیدیم وزیر داخله خبط می‌کند باید بگوییم مثلا اگر وزیر داخله بخواهند رحیم خان را حکومت قراچه داغ بدهند من دراینجا فریاد میکم واگر بخواهد سالار مفخم را حکومت قوچان بدهد همچنین بجهة اینکه اینها یک جماعتی هستند که خون قلب ملت را سالها خورده و مکیدند و باطناً به این قسمها که یاد کردند پاک نمی‌شوند ملت وقتیکه لفظ آزادی را شنید فوراً رشتی می‌گوید پس شریعتمدار اینجا چه می‌کند و شیرازی می‌گوید قوام الملک چه می‌کند و هر چه که اینها میکنندمحاکمه ما را عقب انداخت که بیا ثابت کن در صورتیکه هیچ محکمه و شاهد و بینه برای اینها لازم نیست پس اگر قوام‌الملک بخواهد برود شیراز این خبط است و ما نباید بگذاریم برود و یک ملت دیگر در اینجا است حکومت‌ها بین اشخاصی معدود محدود و محصور شده است و بهر کدام حکومتی راجع می‌شود هزار ناز کرده بالاخره یک معاهده سختی یا بمهر از وکلا و وزرا می‌خواهد که هرکاری بخواهد بزور در آنجا بکند و ما هر چه اینجا فریاد می‌کنیم باز کار برمیگردد و دور می‌زند میان همان چند نفر یکه بود ونباید اینطور باشد وزیر داخله باید هر کس را که حاکم می‌کند بدون عذر برود اینجا وزیر داخله هر که را می‌گوید که برود صد هزار شروط قرار می‌دهد و آخر معلوم نیست که چه میود بنده می‌گویم اگر قوام بخواهد برود من اینجا فریاد می‌زنم و اگر بداوطلبی است حکومت شیراز من داوطلب هستم که بروم قوام و پسرانش ونصرالملک و معتمد دیوان اینها را جلب باینجا می‌نمایم و فارس را امن می‌کنم من می‌گویم هر کس مفسد است باید خارج کرد و فارس را امن نمود و قوام الملک را اگر بخواهند ببرند من از اینجا فریادم بلند خواهد شد و بعینها حال برادران شیرازی ما همان است که شیخ در گلستان می‌گوید:

ناز فرزند به پدر و مادر است محاکمه پیش قاضی برد و داد از سلطان خواهد پدر و مادر که اینها را فروختند و قاضی حکم بتقل داده است و سلطان شفای خود را درقتل آنها میداند

باز می‌گویم که اگر قوام الملک برود شیراز من آخرین ناله خود را بلند خواهم کرد.

حاج امام جمعه – ما در فارس دو کار داریم یکی اینکه آنهاییکه در فارس هستند تمام برادران وخواهران ما هستند می‌ترسم در آنجا یک قتل و غارتی بشود یکی دیگر ببینیم آیا فارس حکومت لازم دارد یا نه یکی می‌گوید با وزیر داخله است و یکی دیگر طور دیگر می‌گوید درهر صورت آنجا حاکم لازم دارد همینطور که آقای تقی زاده گفتند جلب مفسدین از آنجا بشود مردم آنجا آسوده می‌شوند و آنوقت حاکم صحیح برود امنیت بدهد وهمچنین گفتند حاکمی باشد که محل اطمینان باشد صحیح است ولی پس از آنکه حاکم معین شد نباید بگفتن چند نفر گوش داد و نرود من می‌خواهم بدانم نتیجه این گفتگوها برای برادران شیرازی ما چه شد فایده بحال آنها بخشیدیا نه؟

آقا سید حسن تقی زاده – بنده نتیجه را عرض می‌کنم وآن اینست که ازوزیر داخله خواسته شود که یک حاکم بفرستد بدون شرط اگر شروط می‌خواهند باید عزل او را خواست بجهت اینکه اگر بنا شد حکومت با شرط برود باز قوام می‌رود شب در خانه آن حاکم جدید واجبار می‌نماید که او را همراه خود ببردو این نمی‌شود آن اشخاصیکه در شاه چراغ متحصن هستند چند نفر بیدین در میان آنها است والا بانی همان ملت هستند که علم مشروطیت را برپاکردند.

رئیس- نرفتن علاءالدوله بجهت این مطلب نیست فقط برای این است که از پارسال سیصد هزار تومان باقی است و امسال هم ششصدهزار تومان مالیات آنجا مانده است و حالا هم آخر سال است می‌گوید نمیروم چهل روز قبل هم گفتم پنجاه روز دیگر هم همین است که می‌گویم و بیخود هر روز در اینخصوص صحبت کردن فایده ندارد آقای آقا سید عبدالله مجتهد میدانند که اگر مجبوراً بگویند بروند می‌رفتند خانه آقا متحصن می‌شدند یا در قم متحصن می‌شدند شما که حال ما را میدانید نه او و نه کسی از طایفه ما به این کارها افتخار نداریم چرا انیقدر عقب می‌نمایید و هر روز صحبت می‌شود بعضی بگمان اینکه من خوشم نمی‌آید کسی از علاءالدوله حرف بزند بارها گفته‌ام سال به آخر رسیده و مالیات فارس نرسیده فکر حاکم نمایید همچنین برای آذربایجان و جاهای دیگر فکر حاکم بنمایید شما در هیچ جا حاکم ندارید.

(مجلس ختم شد).