مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۴ شهریور ۱۳۰۶ نشست ۱۳۹

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری ششم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری ششم

قوانین بنیان ایران نوین
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری ششم
مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۴ شهریور ۱۳۰۶ نشست ۱۳۹

مشروح مذاکرات مجلس ملی، دوره‏۶

جلسه: ۱۳۹

صورت مشروح مجلس سه شنبه چهاردهم شهریور ماه ۱۳۰۶ مطابق ۹ ربیع الاول ۱۳۴۶

۱-مذاکره نسبت به خبر بین‌الشوران کمیسیون معارف راجع به اصلاح قانون طبابت و ارجاع ماده اول آن به کمیسیون

۲-مذاکره نسبت به خبر کمیسیون بین‌الشورین کمیسیون معارف راجع به تأسیس شعب شورای عالی معارف در مراکز مهمه ایالات و ولایات و تصویب آن

۳-مذاکره نسبت به خبر بین‌الشورین کمیسیون معارف راجع به ورزش اجباری در مدارس و تصویب آن

۴-قانون اجاره تأسیس شعب شورای عالی معارف در مراکز

۵-قانون ورزش اجباری در مدارس جدیده

(مجلس دو ساعت قبل از ظهر به ریاست آقای پیرنیا تشکیل گردید)

(صورت‌مجلس یکشنبه دوازدهم شهریور را آقای بنی‌سلیمان قرائت نمودند)

غائبین با اجازه جلسه قبل‏

آقایان: سهراب خان- دکتر سنگ- عراقی- امام جمعه شیراز- خطیبی- افشار- ضیاء- میرممتاز- زارع- مهدوی- عباس میرزا- غلامحسین میرزا مسعود- فرمند

بهار – احتشامزاده- وزیری – طباطبایی وکیلی- ثقةالاسلامی – اسکندری – محمدولی میرزا- عدل – جوانشیر- میرزا ابراهیم آشتیانی – میرزا حسن خان وثوق – آیت‌الله‌زاده اصفهانی – آقا شیخ عبدالرحمن صالحی

غائبین بی‌اجازه جلسۀ قبل آقایان:

رفیع- شیروانی – اسدی – روحی – حاج امین اصفهانی – اعظمی – نظام مافی – شریعت‌زاده – یاسایی- حشمتی – محمد آخوند- قوام – افسر- آقازاده سبزواری – حاج حسن آقا ملک- سید حسین آقایان – فرشی- حاج میرزا مرتضی – میرزا عبدالحسین- حاج غلامحسین ملک زعیم- امیراسدالله خان- حاج آقا حسین زنجانی- مولوی.

رئیس- آقای زوار

زوار- در صورت مجلس راجع به اسامی غائبین بنده تذکری داشتم اگر اجازه می‌فرمایید عرض کنم.

رئیس- بفرمایید.

زوار -عرض کنم آقایان علاوه بر یک ماه و دو ماه که اجازه گرفته‌اند باز هم تعطیل کرده‌اند خواستم از مقام منبع ریاست تقاضا کنم که به آقایان تلگراف شود زودتر به مجلس حاضر شده به وظایف وکالتی خودشان عمل کنند.

رئیس - آقای آقا سید یعقوب

آقا سید یعقوب - در صورت مجلس بنده دو چیز در نظر دارم یکی این که راجع به بیانیه که بنده عرض کردم چون یک نکتۀ مشروطیت و قوانین مملکتی بود و از این نظر عرض بنده با فرمایشات آقایان دو صورت داشت در صورت مجلس تمام را در یک بیان ذکر کرده است در صورتی که بنده حفظ اصول مشروطیت را به دولت تذکر دادم و عقیده دارم به آن اشاره شود. و یکی هم راجع به بودجۀ فوائد عامه آن بیانی که مقام ریاست کردند نوشته نشده همین قدر نوشته شده است عده حاضر ۶۸ نفر سی و یک نفر قبول و ده نفر رد. دیگر آن طوری که مقام ریاست فرمودند تصویب نشد نوشته شده است. ساکت مانده است حالا بنده نمی‌خواهم بگویم رد شده است.

جمعی از نمایندگان - (با همهمه) رد شده است.

آقا سید یعقوب- خیلی خود رد شده است ولی چیزی که آقای رئیس فرمودند نوشته نشده است.

رئیس - قسمت اول را مینویسند ولی قسمت دوم گمان میکنم نوشته شده است.

آقا سید یعقوب- نوشته نشده.

رئیس - (پس از مراجعۀ به صورت مجلس) نوشته شده است.

رئیس - صورت مجلس دیگر ایرادی ندارد؟

(گفته شد خیر)

رئیس - صورت مجلس تصویب شد.

خبر بینالشورین کمیسیون معارف راجع بلایحه طبابت مطرح است. قرائت میشود.

(به شرح ذیل قرائت شد)

ماده اول - اطبایی که تاکنون موفق به اخذ اجازه‌نامۀ رسمی نشده‌اند چنانچه مدلل دارند مدت ده سال متوالی مشغول طبابت بوده‌اند میتوانند در مجلس امتحانی که در وزارت معارف و مراکز عمده ایالات و ولایات (با عضویتی اطباء دیپلمه و اطباء مجاز در طب قدیم) تشکیل خواهد شد امتحان دهند در صورتی که امتحانات آنها مورد قبول واقع شود اجازهنامۀ طبابت به آنها داده خواهد شد و فقط در حدودی که به آنها اجازه داده شده حتی طبابت خواهند داشت.

رئیس - آقای کازرونی

کازرونی- عرضی ندارم.

رئیس - تبصره هم قرائت میشود.

(بشرح ذیل خوانده شد)

تبصره – مدت امتحانات مذکوره از تاریخ تصویب این قانون تا دوسال خواهد بود.

رئیس – آقای آقا سید یعقوب.

آقا سید یعقوب – بنده خواستم از آقای وزیر معارف که حقیقتاً علاقه به قانون دارند سؤال کنم نه اینکه در این خصوص بخواهم عرض کنم خیر بطور کلی عرض می‌کنم دولت می‌آید در مجلس شورای ملی یک قوانینی را می‌خواهد بگذارند هم با آن عشقی که به عبارات (به اصلاح) مشعشع دارد رأی می‌دهد ولی در مقام عمل بقدر مردم گرفتار مضیقه می‌شوند که حقیقتاً انسان متأثر می‌شود مثلا اینجا نوشته‌اند اطبائی که مدلل بدارند خواستم از آقای وزیر معارف سؤال کنم که برای مدلل داشتن یک نظامنامه نوشته‌اند! در همین مسئله سجل احوال این قانون خیلی خوب نوشته شده است ولی در مقام عمل که آمده پوستی از مردم کنده‌اند که همه به صدا در آمده‌اند هر حاکمی که می‌رود به ولایات به ولایات آن عضو مخصوص خودش را مامور سجل احوال می‌کند چرا؟ برای اینکه چاپیدن مردم حالا منحصر است به این راه خواستم آقای وزیر معارف بفرمایند مدلل داشتن چه قسم است مطابق نظامنامه است! به استشهاد است به سابقه است! بچه چیز است توضیح بفرمایند که بنده هم ملتفت شوم والا بنده مخالفم.

وزیر معارف – برای اجرای هر قانونی اولا یک نظامنامةتهیه می‌شود که یک دستور کلی باشد برای مامورین وزارتخانه مربوطه و بعد از تصویب این قانون هم نظامنامه اش تهیه خواهد شد ولی اینجا را نمی‌شود مقایسه مرد با سجل احوال و چیزهای دیگر مدلل کردن معلوم است اسناد و مدارک و استشهادی از معتمدین محل که قابل اعتماد باشند می‌آورند که این شخص ده سال متوالی طبابت کرده است واشکالی هم ندارد و از طرفی هم ارخاء عنان نیست که هر کس بخواهد بدون استحقاق طبابت کند.

رئیس – آقای شیروانی.

شیروانی – در موقعی که از این لایحه در شور اول مطرح بود بنده چند فقره پیشنهاد تقدیم کردم که اغلب آنها هم پذیرفته شد و نسبتاً ماده بهتر نوشته شده است ولی باز یک نکته در اینجا رعایت نشده و آن این بود که در همان موقع بنده عرض کردم یکنفر محصل برای تکمیل تحصیلات خودش شش سال ابتدائی و شش سال متوسطه را باید طی کند و پنج سال هم باید برود در مدرسة طب تحصیل کند و اجازه نامة طبابت بگیرد در اینجا ما به این آقایان اطبائی که از نقطه نظر تنگدستی از حیث نداشتن دکتر مجبوریم که یک عده را داشته باشیم این اندازه هم نمی‌خواهیم به آنها زحمت بدهیم که از ولایات خودشان برای امتحان تا مرکز بیایند و در اینجا امتحان بدهند و اجازه نامه بگیرند بروند در ولایات مشغول طبابت باشند و با سوء جریان امور در ولایات که غالباً اطلاع داریم همین قدر که آن ورقة استشهاد با یک ترتیباتی تهیه شود و غالب استشهادات را هم دیده‌ایم البته امتحانش هم همینطور روی ان استشهاد در ولایات بعمل خواهد آمد و نتیجه این می‌شود که جان اهالی یک شهری را می‌دهند بدست یک شخصی که یک استشهادی از معتمدین محل آورده است و بعقیده بنده در هیچ جای دنیا سابقه نداشته است که اجازة نامةطبابت از روی استشهاد معتمدین محل باشد حالا که ما می‌خواهیم این را مأخذ قرار دهیم برای امتحان لااقل آن اشخاص بخودشان زحمت بدهند و بیایند در مرکز در مجلس امتحانی که در یک موعد معین مقرر می‌شود در آنجا امتحان بدهند و بروند مشغول طبابت شوند والا امتحانی که در ولایات بعمل آید باز همان پیر زن‌ها و یهودیها که مشغول آدم کشی بودند ….

دکتر لقمان – مسلمانها هم هستند.

شیروانی – باز هم به همانها اجازه داده می‌شود و

می‌روند مشغول طبابت می‌شوند و به کار خودشان ادامه می‌دهند.

وزیر معارف – اولا احضار تمام مدعیان طبابت در مرکز کار مشکلی است زیرا اگر مطمئن باشند قبول خواهند شد ممکن است متحمل مخارج ایاب و ذهاب بشوند ولی چون تردید دارند که آیا قبول خواهند شد یا خیر البته عملی نیست که کسی بیاید متحمل یک مخارجی بشود و بیاید بمرکز و بطور کلی در تمام نقاط ایران هم تشکیل مجلس امتحان غیر عملی خواهد بود.

در نقاطی که اشخاص واجد شرائط امتحان موجود باشند که مراکز عمده ایالات است وبعد ولایات مجلس امتحان تشکیل خواهد شد و اگر در جاهائی مجلس امتحان نباشد یا باید بروند در مراکز ایالات و ولایات یا باید بیایند به طهران گذشته از اینها استشهاد برای اثبات این است که ده سال متوالی طبابت کرده باشند و این یکی از وسائل ات و غیر از این راهی نداشت. بالاخره یک اشخاصی باید شهادت بدهند و تصدیق کنند که این شخص ده سال متوالی طبابت کرده است ولی به مصرف استشهاد به او تصدیق نامه نمی‌دهند وقتی که با مدارک ثابت شد ده سال متوالی خدمت کرده است تازه در مجلس امتحان پذیرفته خواهد شد و بعد اگر از عهده امتحان برآمد اجازه نامه به او می‌دهند و الا فلا و استشهاد فی حد ذاته منشا اثر نیست و از این نظر اجازه داده نمی‌شود.

رئیس – آقای فیروز آبادی.

فیروز آبادی – بنده اولا اظهار عقیده می‌کنم که در هر جائی لازم است طبیب دیپلمه صاحب علم و صاحب کمال و تجربه داشته باشیم این را هیچکس منکر نیست ولی امروز می‌خواهیم به بینم در این مملکت ما اگر این قانون را بگذرانیم ممکن است عملی شود یا نه؟ غرض از قانون این نیست که از مجلس بگذرد و در موقع عمل به محظور بیفتد غرض این است که به موقع عمل بیاید ما امروز در مراکز عمده ایالات و ولایات بقدر لزوم طبیب دیپلمه ندارم در آن دهات اطراف ده فرسخ و بیست فرسخ از مراکز دور که از قدیم طبیب نداشته‌اند و حالا هم ندارد ده سال دیگر هم نخواهد داشت معمول آنها این بوده است که پیر زنها و پیر مردها که یک تجربیاتی از قدیم داشته‌اند اگر کسی دلش درد می‌آمد می گفتند برو گل گاوزبان بخور حالا این قانون لازمه اش این است که جلوگیری از طبابت آن اشخاص می‌کند. اگر کسی ناخوش شد تب کرد یا نوبه کرد دل درد کرد یکنفر به او گفت پوست دم کن بخور آن وقت دولت حق دارد آن شخص را مجازات کند که تو حق طبابت نداشته این قانون خیلی خوب است. ولی در وقتی که ما طبیب بقدر لزوم داشته باشیم که هم اهالی مرکز را معالجه کنند و هم به ولایات بفرستیم نه برای حالا که هنوز در شهرهای بزرگ هم بقدر کافی طبیب دیپلمه نداریم. آیا فکر فرموده‌اند که در موقع عمل می‌شود این قانون را عملی کرد یا نه؟ آیا راضی می‌شوید در تمام دهات که مردم ناخوش می‌شوند و زن برای شوهرش دستور دوا می‌دهد آن وقت بیایند بگویند تو حق بداشته و هر چه بگوید بابا اینجا طبیب نبود می‌گویند مطابق قانون مجلس تو حق نداری. فکر اینرا هم بکنند بعد قانون بمجلس پیشنهاد کنند بعقیده بنده این قانون عملی نیست بلکه سبب خواهد شد که بعدها کسی جرات نکند دواهای معمولی را هم از قبیل گل گاوزبان و گل بنفشه را به کسی بدهد. امید وارم در این عرایض بنده دقت بفرمایند اگر صحیح است مورد توجه قرار دهند.

دکتر طاهری (مخبر کمیسیون معارف) – برطبق قانون طبابت که از مجلس دوم گذشته تمام آن اشخاصی که نماینده محترم منظورشان بود ممنوع هستند و نمی‌توانند طبابت کنند و این قانون یک عده را که عجالتا ممنوع هستند پس از دادن امتحان مجاز می‌کند. و اما اینکه

فرمودید در هیچ خانه هیچکس نمی‌تواند گل گاوزبان تجویز کند اینطور نیست. منظور از طبابت طبابت رسمی است یعنی کسی که محکمه داشته باشد و این قانون مانع نظر حضرت عالی نمی‌شود. و اما اینکه می قرمایند باید یک مساعدتی یا مسامحه نسبت به عامه اطبا بشود این نظر اگر از یکطرف برای چند نفر که رعایت آنها می‌شود مفید است برای عامه مردم مضر است زیرا نمی‌شود جان مردم را داد دست اشخاص بی علم بی تجربه پس بهترین مساعدت و بالاترین مساعدت که با این اشخاص شده است همین لایحه است که اشخاص مدلل بدارند ده سال متوالی مشغول طبابت بوده‌اند و اطلاع پیدا کرده‌اند و در مجلس امتحان حاضر شوند و امتحان بدهند و در حدود معلوما تشان به آنها اجازه داده شود و آنطوری هم که آقای شیروانی فرمودند محصلینی که هیجده سال زحمت می‌کشند و تحصیل می‌کنند و دیپلم می‌گیرند با اشخاصی که همینطور می‌آیند و اجازه می‌گیرند یکی هستند اینطور نیست مساوی نیستند. از نقطة نظر احتیاج و ضرورت مجبور شده‌اند که یک اجازة به این اشخاص بدهند اول اینکه طبیب دیپلمه و مجاز در نظر دولت و مردم مثل هم نیست حقوقشان هم متباین شئونشان هم متباین است مثلا یک کسی می‌تواند سالک را معالجه کند اجازه به او داده می‌شود که پس از امتحان این قسمت را معالجه کند یکی هست می‌تواند نوبه را معالجه کند به او می‌گویند آن را معالجه کن به او می‌گویند آنرا معالجه کن یکی امراض عفونی از قبیل حصبه و غیره را می‌تواند معالجه کند به او این اجازه را می‌دهند و بالاخره اجازه نامه در حدود معلومات اشخاص داده می‌شود و این ماده بطوری تنظیم شده است که حد وسط گرفته شده است نه اینکه این اشخاص که حالا ممنوع هستند همیشه ممنوع بمانند و نه اینکه راه را بکلی باز گذارند که هر کس می‌خواهد معالجه کند.

بعضی از نمایندگان – مذاکرات کافی است.

رئیس – پیشنهاد آقای فیروز آبادی.

(بمضمون ذیل خوانده شد)

بنده پیشنهاد می‌کنم که مدت ده سال تبدیل شود به مدت پنجسال.

رئیس – آقای فیروز آبادی.

فیروز آبادی – خیلی متاسفم که عرایض بنده کاملا مورد توجه نشد و جوابی هم که به بنده مرحمت فرمودند آقای طاهری یا ملتفت نشدند یا بنده را قانع نکردند عرض کردم در این مملکت که در مرکز هم طبیب دیپلمه زیاد نداریم می‌خواهند این قانون را اجرا کنند و این اسباب زحمت خواهد شد و چون در دهات هم طبیبی نداریم که ده سال طبابت کرده باشد از این جهت بنده پیشنهاد کردم که پنج سال کافی است چرا برای اینکه طبیب ده ساله در میان آنها خیلی کم است و این سبب خواهد شد که یک اشخاصی که هشت سال یا نه سال در سایة عملیات و تجربیات خودشان یک چیزهائی فهمیده‌اند محروم بمانند و کسی بآنها رجوع نکند مردم هم جان خودشان را دوست دارند اگر در یک شهری حس بکنند که یک طبیبی یک جزئی بهتر از طبیب دیگر است خودشان طبعاً به او رجوع می‌کنند بلی اگر بقدر کافی طبیب بود و به خارج می‌فرستادند گذراندن این قانون خوب بود ولی چون بقدر کافی طبیب نداریم این است که بنده پیشنهاد کردم آنهائی هم که پنج سال طبابت کرده‌اند قبول شوند.

مخبر – این پیشنهاد آقای فیروز آبادی بر خلاف مقصودی است که داشتند چون مدرک اجازة که به آنها داده می‌شود آقا نظرشان این بود که تجربه است و پنجسال مخالف آن نظر است زیرا طبیب پنجساله تجربه ندارد و کمیسیون همان ده سال را بهتر میداند.

رئیس – رأی گرفته می‌شود به قابل توجه بودن

پیشنهاد آقای فیروز آبادی آقایانیکه قابل توجه میدانند قیام فرمائید

(معدودی برخاستند)

رئیس – قابل توجه نشد پیشنهاد آقای دکتر رفیع

(اینطور خوانده شد)

مادة اول را بطور ذیل پیشنهاد می‌کنم:

مادة اول – اطبائی که از سنة ۱۲۹۰ به ۱۳۰۰ مشغول طبابت کرده‌اند حق طبابت خواهند داشت

اشخاصی که از سنه ۱۳۰۰ طبابت می‌کنند بایستی بر حسب نظامنامة مدرسة طب امتحانات لازمه را داده اخذ اجازه نمایند.

رئیس – آقای دکتر رفیع.

دکتر رفیع خان امین – در موقعیکه شور اول این لایحه بود بنده یک پیشنهادی کردم راجع به اصلاح مادة اول که قریب به همین مضمون بود ولی در کمیسیون معارف توجه واقع نشده است شاید هم حق داشته‌اند ولی باید دید در تمام جاهای دنیا از طبیب که امتحان می‌خواهند چه قسم امتحان می‌کنند همانطوریکه آقای شیروانی فرمودند دوازده سال دورة تحصیلات ابتدائی و متوسطه را باید طی کرده باشد پنج شش سال هم در مدرسه طب باید تحصیل کند و تجربیاتی هم به بیند و بعد از آن با شرائط معین دکتر بشود مقصود از اینهمه قیودات چه بوده است؟ مقصود بنده این بوده است که یک عدة اشخاص نتوانند خود سرانه و بدون سر و صدا پول از مردم بگیرند و طبابت کنند بطوریکه صدی نو و نه باعث فوت مردم بشوند چرا اسلحه را از دست مردم جمه می‌کنند؟ آیا نه برای این است که باید حفظ جان و مال مردم بشود؟ پس امتحان برای سخت گیری نسبت به چند نفر نیست برای مراعات صحت دیگران است اینهم یک حقی است که نمایندگان ملت از یکطرف و دولت هم از یکطرف دارا می‌باشند و باید بهر وسیلة که هست حفظ جان مردم بشود حالا در مملکت ما از سابق یک ترتیباتی مرسوم بوده است یک اشخاصی بوده‌اند که یک تجربیاتی داشته‌اند و یک جوهر فطری داشته‌اند و از معلومات قدیمه هم که معلومات خوبی بوده است تا حدی مطلع بوده‌اند یا ده پانزده سال با اصباء حاذق کار کرده‌اند و اغلب امراض را هم معالجه میکرده‌اند و حالا بنده اصلاح مادة اول را اینطور پیشنهاد کردم که از ۱۲۹۰ اشخاصی که مشغول طبابت بوده‌اند یعنی اطباء قدیم و آنهائی که در ۱۲۹۰ مشغول طبابت بوده‌اند حتما ده سال قبل هم مشغول خدمت طبابت بوده‌اند و مدتی در زیر علمای دیگر کار کرده‌اند و انصافاً به آنها نمی‌شود گفت که امروز شما بیائید امتحان بدهید آنها اشخاصی هستند که کار کرده‌اند و با تجربه یک معلوماتی اخذ کرده‌اند و امروز بموجب نظامات طبی نمی‌شود از آنها امتحان خواست و این از انصاف دور است و یک حیله ایست که ما می‌خواهیم کارشانرا از دستشان بگیریم و این را بنده شیوة جوانمردی نمیدانم آنهائی که از اول ۱۲۹۰ تا ۱۳۰۰ مشغول طبابت بوده‌اند همانطور باشند و شاید هم اغلب اجازه نامه رسمی داشته باشند و اصلاً این مسئله استشهاد یک چیزی غریبی است و بنده این را تصویب نمی‌کنم زیرا یک چیزی است که صدماتش متوجه ملت می‌شود و اشخاصی که از سنة ۱۲۹۰ تا ۱۳۰۰ مشغول طبابت بوده‌اند البته اسامیشان در وزارت معارف هست و به آنها نباید کار داشته باشیم زیرا اشخاص معمری هستند و غالباً هم تجربیاتی دارند و نمی‌توانند هم از عهدة امتحانات برآیند ما نباید خودمان را گول بزنیم یا آنها را ولی آنهائیکه از شش سال قبل به اینطرف طبابت می‌کنند اشخاصی هستند که غالباً جوان می‌باشند و ۲۳ ساله و ۲۵ ساله می‌باشند و آنها نه تحصیلات جدید دارند و تحصیلات قدیم و وقت هم دارند که بروند تحصیل کنند و اغلبشان هم یک تحصیلات مقدماتی دارند و اینها باید بموجب نظامنامة مدرسه طب امتحان بدهند که حیلة هم در کار نبوده باشد و از صحت

عمل آنها اطمینان داشته باشیم این است که بنده این طور پیشنهاد کردم و امیدوارم آقایان قبول کنند.

وزیر معارف – خلاصه پیشنهاد نمایندة محترم این است که منحصراً اشخاص بتوانند متصدی امر طبابت بشوند که معلومات عالیة مدارس طب را داشته باشند یعنی فقط دکترهای دیپلمه از مدرسه حق طبابت داشته باشند و دیگران حق نداشته باشند و آنوقت بر روی این اصل استدلال می‌کنند که نفوس مردم را باید حفظ کرد و جان مردم را نمی‌شود دست هر کس داد که در موقع مرض معالجه کند که عوض اینکه حالت برئی برای او حاصل بشود او را بکشد این در ظاهر امر خیلی خوب است ولی از طرفی کسانی که این فکر را می‌کنند و می‌خواهند در این مملکت طبابت را منحصر بکنند به آنهائی که از مدرسهخ بیرون آمده‌اند باید این فکر را هم بکنند که بقدر کافی باید دکتر موجود کرد آنوقت این فکر را کرد در صورتیکه ما بقدر کافی دکتر نداریم چطور در بنادر جنوب بگوئیم آن چند نفری هم که هستند که بقو. ل آقا می‌توانند با گل گاوزبان و گل بنفشه معالجه کنند ممنوع باشند؟ دکتر نداریم! تو هم باید بمیری! مقصود حفظ جان است! این بعقیدة بنده رابطة بین مقدمه و نتجه اش مستقیم نیست اما اینکه اظهار کردند که از ۱۲۹۰ تا ۱۳۰۰ آنهائی که متصدی بوده‌اند معاف باشند و از ۱۳۰۰ باینطرف امتحان بدهند خاطر ایشان را متوجه می‌کنم بقانون طبابت که در دورة دوم از مجلس شورای ملی گذشته است در موقعی که قانون طبابت در مجلس می‌گذشت مباحثات زیادی در اطراف این مسئله شد با در نظر گرفتی کمی دکترهای دیپلمه و بودن عدة از شاگردان اطباء قدیم در قدیم این طور معمول بود که یکعدة بعنوان شاگردی می‌رفتند پیش یکعدة از اطباء یک مقداری درس می‌خواندند و یک مدتی هم زیر دست آنها نسخه نویسی می‌کردند و بعد به معالجة امراض می‌پرداختند بعد از مدتی آن طبیبی که مدرس بود باو اجازه می‌داد که این شخص صالح و شایسته است برای طبابت مدرسه طب که نداشتیم باین جهت دیدند اگر چنانچه منحصر بکنند عمل طبابت را بآنهائی که از مدرسه بیرون آمده‌اند مدرسه طب که وجود ندارد و از طرفی هم اگر چنانچه بخواهند همة این اشخاص را مجاز بکنند اشخاص غیر صالح هم هست باین جهت آمدند طرفین را در نظر گرفتند و اینطور تصویب کردند که اشخاص حق طبابت دارند که یا دیپلم از مدارس دولتی طب داخله یا خارجه داشته باشند و یا اینکه ده سال قبل از تاریخ تصویب این قانون طبابت کرده باشند والا باید بیایند امتحان بدهند این یک تسهیلی بود برای آنها و در آن تاریخ تصدیق بفرمائید که این قانون را باید اعلان کنند بتمام مملکت برای اینکه تمام اطبائی که در اقطار مملکت هستند مسبوق بشوند و اعلان قانون بطور کامل در آن تاریخ نشده است می‌بایست در جراید اعلان بشود نشده است می‌بایست جداگانه آن قانون طبع و در تمام مملکت منتشر بشود نشده است این بوده است که یک عدة از اطباء که از دور و نزدیک توانسته‌اند مسبوق بشوند و خودشان را بمرکز حاضر کنند و معرفی بکنند وزارتمعارف بآنها تصدیق طبیب مجاز داده است بعد مدت آن قانون و آن استمهالی که در آن قانون بوده تمام شده از آن تاریخ باین طرف چه باید کرد؟ حقاً می‌بایست طبیب غیر دیپلمه را ممنوع کرد در صورتیکه یک عدة الان جزء همان هائی که ایشان اسم بردند هستند که قبل از ۱۲۹۰ هم مشغول طبابت بوده‌اند و موقعی ملتفت شده‌اند که مدت آن قانون گذشته بوده تکلیف چیست؟ چنین شخصی را می‌شود محرم کرد؟ از همه گذشته میفرمائید اشخاصی که از ۱۳۰۰ به اینطرف مشغول طبابت بوده‌اند آنها بیایند تحصیل کنند و تحصیلاتشان را تکمیل کنند اگر باینماده درست

دقت می‌فرمودند این بیان را نمی‌کردند برای اینکه آنهائی که از پنج شش سال باینطرف مشغول طبابت هستند اصلاً مشمول این قانون نیستند این راجع به کسانی است که از ده سال پیش مشغول طبابت بوده‌اند نه از شش سال پیش از آن گذشته اینکه نوشته مطابق نظامنامة داخلی مدرسة طب امتحان بدهند نتیجه اش این است که بیایند امتحان مدرسة طب را بدهند بنابراین در اینجا از نظر عمل اینطور معتقد می‌شویم که از طرفی باید توجه بیشتری کرد به مدرسة طب تا اینکه اطباء دیپلمه بیشتر از مدرسه خارج بشوند و از طرف دیگر یک عده اطبائی هستند که گل گاوزبان و گل بنفشه و این قبیل دواها را می‌دهند تب و نوبه را معالجه می‌کنند حصبه و مطبقه را معالجه می‌کنند منتها روی تابلو ننوشته‌اند که حق ویزیت پنج تومان یا سه تومان یا چه قدر است ولی توی خانه اش نشسته است و شاید هم حق طبابتش سالیانه باشد و آخر سال ده من گندم مردم باو بدهند و از این قبیل چیزهاست و او امروز مطابق آن قانون ممنوع است ولی اشخاصی که بقول آقای فیروز آبادی آن پیره زنی که می‌خواهد برای خواهرزاده اش معالجه کند او ممنوع نیست کسی تفتیش نمی‌کند توی خانه مردم را ولی یک کسی که یک محلی یا دکانی برای خودش تهیه کرده و می‌گوید من طبیب محلی هستم او بموجب این قانون ممنوع است از طرفی هم ما بقدر کفایت دکتر نداریم بنقاط بفرستیم پس تکلیف مردم چیست؟ …

فیروز آبادی – باید بمیرند.

وزیر معارف – خیر نباید مرد. مطابق همان اصلی که حفظ نفوس بر همه کس واجب است و بر همه اصلی مقدم است از طرفی هم فشار آورده‌اند به وزارت معارف و حتی خود آقایان وکلا هم در محل‌های خودشان در فشار هستند بنابراین ما آمدیم یک راه قانونی پیدا کردیم که در نتیجه یک تسهیلاتی می‌شود و اینطور هم نیست که بقدری سخت گیری بشود که حیله بشود (موضوع حیله نیست) اینطور هم نیستکه اینقدر جلوش باز بشود که مضر باشد یک دلایل و مدارک و اسنادی باید اقامه کند که من ده سال است در این محل یا چند محل مشغول طبابت هستم این مجوز برای ورود مجلس امتحان داشت بعد هم که وارد شد امتحان نظامنامه دارد از او سؤال می‌کنند شما طب جدید میدانید؟ طب قدیم میدایند؟ هر مرضی را که او معالجه کرده می‌گویند هر چه را که خود او اقرار کرد در همان حدود از او امتحان می‌کنند و از عهدة هر قسمت که بر آمد در همان قسمت باو تصدیق می‌دهند والا فلاو آنوقت تکلیف همه معلوم است.

رئیس – رأی گرفته می‌شود …

دکتر رفیع امین – بنده توضیح دارم تمام عرایض بنده را سوء تعبیر فرمودند و بنده غرضم این نبود که فرمودند باید یک توضیحی داده شود.

رئیس – توضیح مطابق نظامنامه؟

دکتر رفیع – بلی.

رئیس – پس مختصر بفرمائید بر طبق نظامنامه.

دکتر رفیع امین – بنده خیلی متاسفم که عرایضی را که عرض کردم آقای وزیر معارف درست توجه نکردند و کاملا بر خلاف آنچه که بنده مقصودم بود گفتند. بنده گفتم اطبائی که تجربه کرده‌اند از قدما که از تاریخ ۱۲۹۰ تا ۳۰۰ طبابت کرده‌اند آنها را امتحان نکنند آنها ربطی بمدرسة طب ندارند و اشخاصی که بعد از این تاریخ یعنی سه سال و پنج سال است مشغول طبابت هستند و هنوز دیپلم ندارند آن‌ها امتحان باید بدهند و تصدیق بگیرند و مشغول طبابت بشوند.

رئیس – رأی گرفته می‌شود آقایانیکه این پیشنهاد را قابل توجه میدانند قیام فرمایند.

(عدة کمی برخاستند)

رئیس – قابل توجه نشد پیشنهاد آقای شیروانی

(بشرح ذیل خوانده شد)

تبصرة ذیل را بماده دو م پیشنهاد می‌کنم:

تبصره – اطباء مزبور حق استعمال ادویة فرنگی و دخالت در عمل جراحی ندارند.

رئیس – آقای شیروانی.

شیروانی – عرض کنم در مملکت ما بقدری کار و معیشت در مضیقه است که مجبور هستیم انواع تشبثاترا برای تهیه کار برای مردم بکنیم و همینطور هم خود مردم مجبور هستند بواسطه نبودن کار تشبثاتی بکنند من جمله چون کارخانجات نداریم صنایع نداریم مدارس عالیه نداریم یکعده اشخاص در توی دهات و جاهای دیگر راه می‌افتند و شورع می‌کنند بتجربه و همانطور که فرمودند ده سال تجربه می‌کنند بعد از ده سال طبیب می‌شوند و مجلس شورای ملی متآسفانه بر طبق یک چنین وضعیتی می‌خواهد قانون وضع کند. در اینجا یک موضوع نباید اشتباه شود یک وقت گفته می‌شود اطبائی در ایران بوده‌اند که از روی اصول طبابت قدیمة ما درس خوانده‌اند بنده اطلاع دارم آنها بقدری درس خوانده‌اند باندازة همان علمای قدیم ما که سی سال در مدرسه درس می‌خواندند اینها هم سی سال درس طب خوانده‌اند او را بنده عرض می‌کنم مراتب او بالاتر است از اینکه در مجلس امتحان حاضر شود اما در مملکت ما حالا از اینها چند تا داریم؟ از عدد انگشتهای من بیشتر نیست در اصفهان یم نفر بیشتر نیست بعد از آن که میرزا محمد باقر حکیمباشی که از اطباء معروف ایران بود مرد بجای او یک سیدی است که سید مرتضی نام او است که حالا آن دیپلمه‌ها می‌روند یکسال دو سال پیش او طب قدیم می‌خوانند در خراسان یکی هست در مازندران یکی هست این را حالا ما یک قانونی وضع کنیم که هر کس ده سال طبابت کرده استشهادی درست بکند و بیاید در مجلس امتحانی امتحان بدهد و بشود طبیب؟ این عرض می‌کنم در هیچ جای دنیا سابقه نداشته که همچو قانونی بگذرد ولی چه می‌شود کرد؟ مملکت بیکار است اینهم عجالتاً یک کاری است برای مردم تهیه می‌شود در هر حوزة انتخابیه از این قبیل ده بیست نفر برایشان کار تهیه می‌شود بنده خیلی متأسفم که تقدیم کنندة این لایحه به مجلس آقای تدین هستند زیرا ایشان یکنفری هستند که همیشه ما در عمل دیده‌ایم که طرفدار علم و عظمت علم بوده‌اند و همیشه قضایا را از نقطة نظر علمی تصدیق می‌کنند ولی این لایحه را بنده لایحة ضد علم میدانم می‌فرمایند ما طبیب نداریم ما که قوه نداریم از اروپا یک عده طبیب بیاوریم اینجا یا اینکه مدرسة طب ما در سال دویست طبیب بدهد بنابراین چه کنیم مردم هم می‌خواهند یک کسی را که گل گاوزبان بآنها می‌دهد پیش او بروند. اگر ما ساعتمان را به تجار بدهیم باید اول ساعت ساز پیدا کنیم بعد ساعتمان را بدهیم تعمیر کند اگر حالا طبیب نداریم هر عطاری که ده سال است تجربه کرده ما باید او را طبیب بدانیم؟ بنده این را چیز عجیبی میدانم عجالتاً همانطوری که فرمودند چون آقایان موافقین در ضمن فرمایشاتشان فرمودند که گل گاوزبان و گل بنفشه بدهیم این را حرفی نداریم و بنده یک پیشنهادی کردم و برای اطلاع حضرت وزیر عرض می‌کنم که چهار روز قبل از حرکت بنده در اصفهان یک طبیبی بود که حالا اسمش را نمی‌خواهم ببرم که از همان اجازه‌ها دستش است و مثل اطباء دیپلمه کار می‌کند یک فتقی را عمل می‌کند دوباره نمی‌تواند بدوزد و بالاخره بیست و چهار ساعت طول می‌کشد و تا این بدبخت را از منزل یا خانه طبیب می‌برند به مریضخانه که شروع کنند باینکه عمل جراحی را خاتمه دهند می‌میرد می‌برد بعد دوختنش را فراموش می‌کند این چون در شهر بود ما ملتفت شدیم و در هر دهی هر روز چندین واقعه اینطوری می‌افتد بالاخره حالا اهل این مملکت درست است که مثل افراد سایر ممالک جانشان قیمت ندارد ولی باین بی قیمتی

هم نیست بقدر یک حیوان اقلا باید افراد این جامعه را اهمیت بدهیم و زتدگیشان را دست هر کس ندهیم که تهدید بکنند و همینطور بنده یک نفر از نوکرهای خوانین بختیاری را در حوزة انتخابیه دیدم که اجازة طبابت باو داده‌اند یعنی آن طبیب محلی باو اجازه داده است که برود طبابت بکند آنجا وا داشتم او را آوردند گرفتند نگذاشتند طبابت کند شاید آقایان یک مدتی طبیب مخصوص داشته‌اند و در این مدت پیشخدمت و نوکر خودشان را گفته بودند که خدمات آن دکتر را انجام بدهد حالا او طبابت می‌کند این رویهمرفته وضع نمی‌شود میفرمایند در حدود معلومات آنها اجازه داده خواهد شد و گل گاوزبان و گل بنفشه را بیشتر معالجه نمی‌کنند ولی در عمل دیده‌ایم که قوانین را ما خیلی متناسب با روح این جامعه وضع کرده‌ایم ولی در موقع عمل از آن سوء استفاده شده و عوض شده هر روز هم اینجا قبل از دستور داد می‌زنیم قانون استخدام کشوری را امروز آقا ذکر کردند قانون ممیزی را روز دیگر سایر قوانین را همینطور ما اینجا فریاد می‌زنیم که از این قوانین سوء استفاده کرده‌اند معهذا باز هم همینطور قوانین را می‌گذاریم حالا لااقل یک قانونی را که مربوط به جان است که امروز در دنیا از هر چیزی قیمتش زیادتر است سرسری نگذرانیم و لاقل در آن بگنجانیم که حق جراحی و استعمال ادویة فرنگی را نداشته باشند باز هم همان گل بنفشه و گل گاوزبان را بدهند.

مخبر – فرمایشات نمایندة محترم کلیاتش صحیح است ولی در عین حال این پیشنهاد را نمی‌شود قبول کرد زیرا که بطور کلی این اشخاصی که امتحان می‌دهند نمیشود محرومشان کرد از استعمال ادویه جدیده زیرا بعضی‌ها هستند که در مریضخانه‌ها کار کرده‌اند و می‌توانند امتحان بدهند بجهت استعمال ادویه جدیده و آنها را نمی‌شود محروم کرد بعلاوه بعضی ادویة جدید ه هست که مثل ادویه قدیم شده مثلاً گنه گنه آسپرین اسید بریک فناستین …

شیروانی – زیادش می‌کشد.

مخبر – خود بنده در کمیسیون این پیشنهاد را کردم بعد دیدم عملی نمی‌شود و نمی‌شود بطور کلی گفت که همه ممنوع باشند و راجع به جراحی هم همینطور است فرمایشات جنابعالی بطور کلی صحیح است ولی نمی‌شود این را مقید کرد زیرا همینطور که عرض کردم بعضی انفرمیه‌ها هستند که در مریضخانه‌ها کار می‌کنند و جراحی را هم در بعضی قسمتها میدانند البته یک عدة هم هستند که نمیدانند این است که نمی‌شود آنها را بطور کلی ممنوع کرد عبارتی که در اینجا نوشته شده که: در حدودی که بآنها اجازه داده می‌شود حق طبابت خواهند داشت از این نقطة نظر است یعنی وقتی که امتحان شد اگر اشخاصی هستند که ادویة جدیده را عالم هستند اجازه داده می‌شود و اگر اشخاصی هستند که منحصراً علم قدیم را میدانند بآنها آنطور اجازه داده می‌شود اگر قسمت جراحی را بلدند تصریح می‌شود اینها در نظامنامة که وزارت معارف برای این قانون تهیه می‌کند مراعات می‌شود و این عبارت که نوشته شده شامل همة نظریات نمایندة محترم هست. شیروانی – اجازه میفرمائید؟ برای اینکه این پیشنهاد در مجلس رد نشود بنده پس می‌گیرم.

رئیس – پیشنهاد آقای دکتر رفیع

(بشرح ذیل خوانده شد)

در مادة اول پیشنهاد می‌کنم که چنانچه مدلل دارند مدت ده سال مشغول طبابت بوده‌اند حذف شود

رئیس – آقای دکتر رفیع.

دکتر رفیع امین – د رجواب توضیحات بنده آقای وزیر معارف فرمودند که بنده می‌خواهم طبابت را منحصر کنم باشخاصی که دیپلم دارند بله اینطور است اشخاصی

می‌توانند طبابت کنند که دیپلم داشته باشند در مقابل یک شخصی که متخصص است و در مقابل یک شخصی که اول شخص است در این فن این حرف را می‌گیرند بدهنش می‌زنند؟ بله طبابت حق آن اشخاصی است که طبابت را به لیاقت تحصیل کرده‌اند و دیپلم دارند یعین دول محترم و مدارس عالیة دنیا تصدیق کرده‌اند که این آدم طبیب است نه آن کسی که فلان بقال و حمامی و بازاری تصدیق کند که این طبیب است اینرا بنده نمی‌توانم قبول کنم آقای وزیر معارف می‌توانند قبول کنند چه عرض کنم این علاوه بر آنکه مخالف اصول وجدان است و مخالف اصول طبابت است مخالف اصول وزارت هم هست و این در دنیا ممکن نیست و کلیتاً وزرای معارف همیشه سخت تر از جمیع مردم هستند چه آنچه که راجع به معارف است و چه آنچه که راجع به اطباء است بنده متأسفم که بقدری ما متواضع هستیم که می‌خواهیم با همه بطور تواضع رفتار کنیم اینطور نباید باشد برای اینکه اگر شما اینجا یک نفر را محروم کنید بهزاران مردم منت می‌گذارید باید وقتی میگوئید راه حلش را هم پیدا کنید پس اصولا طبابت حق اشخاصی است که دیپلم دارند از مدارس صحیه و متاسفانه گفتیم در مملکت ما تاکنون معمول نبوده بنده عرض کردم در مملکت ما مرسوم بوده است که یک عده اطبائی بوده‌اند که تجربیات کرده‌اند سالها ده سال بیست سال زحمت کشیده‌اند تا بالاخره توانسته‌اند به تجربه بعضی امراض را تشخیص بدهند و معالجه کنند ولی برای آنها که از پنجسال پیش مشغول هستند سواد فارسی هم ندارند چه میفرمائید؟ آنها همین امتحان دادنشان کافی است؟ …

مخبر – بروند درس بخوانند.

دکتر رفیع امین – آنها نباید امتحان بدهند آنها باید بروند تحصیلات بکنند چه تحصیلاتی؟ آن تحصیلات که شما میفرمائید؟ خیر آن تحصیلی که مدرسة طب می‌گوید برای اینکه قانون طبابت را مدرسه طب اجرا می‌کند قانون طبابت را باید بموجب پروگرام طبابت اجرا کرد نه بتقاضا و خواهش این ترحم نیست ترحم را اگر می‌خواهید بکنید به مردم باید کرد که آنها جانشان سالم بماند باید بآنها ترحم کرد بنابراین خیلی معذرت می‌خواهم از این حرارت برای اینکه این تخصص من است نمی‌شود گفت که چرا اینرا عرض می‌کنم این را باید من بگویم برای اینکه خودم هم از این راه داخل شده‌ام این است که بنده استشهاد را قبول نمی‌کنم.

وزیر معارف – آقای نمایندة محترم خیلی عصبانی هستند باین جهت خلط مبحث کردند و حق هم دارند برای اینکه دورة اولی است که در مجلس هستند گلوگاهی نطق می‌کنند گاهی هم ممکن است پیشنهادهاشان رد بشود عصبانی می‌شوند و خلط مبحث می‌کنند بنده نگفتم (صراحتاً عرض می‌کنم) که طبابت نباید منحصر باشد به طبیب دیپلمه از مدرسة عالیه طب بنده این را نگفتم معتقد باین اصل هم هستم ولی در عین اینحال تکلیف یک مشت مردمیکه دکتر ندارند چیست؟ …

شیروانی – مریضخانه درست کنید.

وزیر معارف – حالا بنده عصبانی نمی‌شوم مریضخانه هم اگر بخواهد تهیه شود خوب دقت بفرمائید که چقدر وسائل لازم دارد که از جملة آن وسایل قطع نظر از پول و مخارج بجای طبیب چند طبیب لازم دارد بنابراین آنوقت در تمام نقاط این مملکت با نبودن وسایل نقلیه و ارتباطیه ما می‌توانیم در همه جا مریضخانه درست کنیم؟ امیدوارم بعدها بشود ولی امروز عملی نیست و اما اینکه می‌گویند استشهاد که نمی‌شود مجوز طبابت باشد مگر بنده گفتم استشهاد مجوز طبابت باشد؟ این فقط مدرکی است که او ده سال طبابت کرده و مجوز ورودش است در مجلس امتحان یعنی اگر کسی چهار سال پنجسال یا نه سال و نیم طبابت

Page 12 missing

تصدیق دارند که تقدیم این لایحه تنها از نقطة نظر رفع یک احتیاجاتی نبود بلکه یک عدة زیادی از اطباء بواسطة غفلت نتوانسته‌اند تحصیل اجازه بکنند و صلاحیت این کار را داشته‌اند زیرا مطابق اصول سابق درس خوانده بودند و طبابت آنها برای مردم خیلی هم مفید بوده است ولی غفلت کرده‌اند پس دو جهت برای تقدیم این لایحه بوده است یکی فشار آن اشخاصی که غفلت کرده‌اند ولی از حیث اینکه صلاحیت داشته‌اند و کار کرده بودند مفید بودند بحال مردم و خودشان هم زندگیشان در خطر بود و فشار آورده بودند لذا تقدیم این لایحه برای آنها مفید بوده یکی هم از همان جهتی که فرمودند که یک جاهائی که طبیب ندارند از این اشخاص استفاده کنند اما باید دید این قبیل اشخاص تا چه حد باید قبول بشوند؟ هر کس که امروز یک کیف در دست گرفته می‌خواهد برود در یک دهی طبابت بکند باید برود مشغول بشود؟ خیر بنظر بنده کلیتاً اشخاصی که طب قدیم را مطابق اصولی که در زمان خودشان معمول بوده تحصیل کرده‌اند و شاگردی کرده‌اند آنها بدون هیچ قسم امتحانی باید پذیرفته شوند از این جهت است که بنده پیشنهاد کردم اشخاصی که تا ۱۲۹۹ مشغول طبابت بوده‌اند و مدلل بدارند که ده سال متوالی هم طابت میکرده‌اند به اینها بدون هیچ امتحانی اجازه داده شود در عین حال برای اینکه ممکن است بین آنها اشخاصی باشد که اشتغال آنها بطبابت خطرناک باشد بوزارتمعارف اجازه داده شود که اگر تحصیل اطلاع بکند که اگر یک نفر یا ده نفر از این اشخاص شایسته برای این کار نیستند حق داشته باشد که امر بدهد آنها را بمعرض امتحان درآورند و اگر آقایان درست دقت بفرمایند این ترتیب مقرون به انصاف و عدالت است و این که فرض بفرمائید یک پیره مردی مطابق اصول درس هم خوانده است این را اگر بخواهند در معرض امتحان بیاورند از عهدة امتحان برنمی آید در صورتیکه در عمل برای جامعه مفید است اما اگر بر عکس همین شخص لایق نیست برای حفظ جان مردم وزارت معارف اجازه داشته باشد او را امتحان کند باین مناسبت بنده این پیشنهاد را کردم و از آقای وزیر معارف خواهشمندم دقت بفرمایند که برای تصویب این قانون خودشان با این پیشنهاد موافقت بفرمایند.

مخبر – این پیشنهاد آقای شریعت زاده نمایندة محترم با توضیحی که دادند عیناً مطابق می‌شود با همین چیزی که در این ماده نوشته شده است زیرا می‌فرمایند که یک عدة که ده سال یعنی شانزده سال پیش از ۹۰ تا ۹۹ طبابت میکرده‌اند معاف باشند در عین حال اگر چنانچه وزارت معارف خواست بفهمد که لایق هستند یا نه امتحان بکند پس اساساً باید همه شان امتحان بشوند که ببینند این لایق هست یا نه زیرا هر شخصی را یک عدة می‌گویند لایق هست یک عدة می‌گویند لایق نیست همان شخصی که بنظر حضرتعالی باید از امتحان معاف باشد یک عدة اظهار می‌کنند که لایق نیست وزارت معارف می‌گوید باید امتحان بدهند و بالاخره عملا نتیجه این می‌شود که باید آنها هم حاضر برای امتحان بشوند و اما اینکه می‌فرمایند اشخاصی که طب قدیم تحصیل کرده‌اند نمی‌توانند در مجلس امتحان حاضر بشوند این موضوع هم رعایت شده است مجلس امتحان مرکب است از اطباء قدیم و جدید برای همین موضوع که اطبائیکه معلومات قدیمه دارند نزد اطباء قدیم امتحان بدهند در اینصورت همینطوری که ماده نوشته شده نظریة جنابعالی هم تأمین می‌شود و کمیسیون نمی‌تواند این پیشنهاد را قبول کند.

رئیس – رأی گرفته می‌شود به پیشنهاد آقای شریعت زاده آقایانیکه قابل توجه میدانند قیام فرمایند

(عدة کمی قیام نمودند)

رئیس – قابل توجه نشد پیشنهاد آقای دشتی

(بشرح ذیل قرائت شد)

پیشنهاد می‌کنم جملة (مراکز عمدة ایالات و ولایات) حذف شود.

رئیس – آقای دشتی.

دشتی – بنده در این مادة اول لایحه یک نظریات زیادی داشتم ولی بدبختانه نوبت به بنده نرسید از این جهت هم وارد تمام جزئیات آن نمی‌شوم ولی قبلا می‌خواهم از آقایان استفسار کنم که این مطالب پیشنهاد کنندگان را مطالعه می‌کنند و رأی نمی‌دهند؟ یا اینکه همینطوری رأی نمی‌دهند؟ برای اینکه غالب اینها یعنی دو سه تا پیشنهاد مهم داشت که لازم بود نسبت به آن‌ها توجه بشود و رد شد ..

مخبر – اینها آمده بکمیسیون و رد شده.

دشتی – ملاحظه بفرمائید مادة اول اینطور که نوشته شده چندین اشکال دارد یکی اینکه مدلل کند ده سال طبابت کرده بچه وسیله مدلل کند الان اطبائی ما سراغ داریم که سواد هم ندارند ده سال هم هست طبابت می‌کنند می‌توانند هم مدلل کنند و بنده برای شما ثابت می‌کنم اشخاصی که هیچ طبابت هم نکرده‌اند می‌روند درب مسجد شاه هزار مهر می‌کنند که ده سال طبابت کرده‌اند وسیله مدللکردن چیست برای این که اگر حقیقتاً ما مطمئن بودیم باینکه مجریان این قانون یک اشخاص با تقوائی هستند که صلاح شخصی خودشان را بر صلاح مملکت ترجیح نمی‌دهند آنوقت می‌توانستیم بگوئیم که مدلل کردن آن آسان نیست اما نظایر این را ما الان در ولایات می‌بینیم که مسئله دوافروشی که باید دوافروشان از وزارت معارف اجازه داشته باشند و یک شرایطی هم وزارت معارف برایشان قید کرده است معذلک در ولایات خیلی از دوافروش‌ها فاقد شرایط دوافروشی هستند و خود نماینده‌های وزارت معارف بآنها اجازه می‌دهند که دوافروشی بکنند و در همین قسمت هم در هر سال تلفاتی داده می‌شود یکی دیگر اینکه نوشته شده اگر ده سال به طبابت مشغول بوده تازه این را وزارت معارف می‌تواند دعوتش کند برای جلسه امتحان این چه شرطی است آقا! چه معنی دارد! ممکن است کسی چهار سال طبابت کرده باشد و بتواند از عهدة امتحان برآید و ممکن است بمراتب هم بهتر از آن کسی که ده سال طبابت کرده از عهدة امتحان برآید این چه کاری است! در حقیقتاً حق یک عده اشخاص بی جهت ضایع می‌شود و بیک عده هم بی جهت حق می‌دهد یکی مسئله امتحان است که فرمودند امتحان می‌کنند این امتحان را کی باید بکند ؟این امتحان را اطباء دیپلمه باید بکنند ؟معنایش این است که اطباء قدیم را اطباء دیپلمه امتحان بکنند در صورتیکه اصولش با هم مخالف است اطبای جدید چطور می‌توانند اطبای قدیم را امتحان بکنند و بآنها دیپلم بدهند؟ برای اینکه حصبه را مثلا اطبای قدیم مطابق طب قدیم یکطور معالجه می‌کنند و اطبائ جدید یکطور دیگر معالجه می‌کنند پس بنابراین وقتی که رأی آنها موافق نشد بالطبیعه آنها را از امتحان ساقط می‌کنند اگر بگویند که ما اطبای قدیم دیپلمه داریم اطبای قدیم دیپلمه نداریم و این پیشنهاد آقای شریعت زادة و حتی مال آقای دکتر رفیع امین در این مسئله خیلی اهمیت داشته اشخاصی هستند که اینجا پهلوی اساتید بزرگ کار کرده‌اند و سالهای زیاد کار کرده‌اند و تمام مردم بآنها کمال اعتماد را دارند در بوشهر یکی دو نفر اینطوری داریم که خیلی بهتر از اطبای جدید معالجه می‌کنند مردم هم اعتمادشان بآنها خیلی بیش از اطبای جدید است جهت عمده اش هم این است که اطبای جدیدی را که شما بآنها می‌نازید میگوئید اینها در مدرسة طب ایران درس خوانده‌اند مدرسة طب ایران را اگر حقیقتش را بخواهند در دنیا تشریح کنند مسخره و مضحکه است مدرسه طب طهران تشریح عملی درس نمی‌دهند تشریح تئوری درس می‌دهند تشریح عملی ابداً وجود ندارد

مکرر چندین نفر از شاگردان مدرسة طب آمده‌اند پیش من شکایت کرده‌اند که حتی یک موش مرده هم پیش آنها تشریح نمی‌کنند که آنها بدانند تشریح یعنی چه و طب امروزه هم اصولش کاملا بر روی تشریح است و تشریح هم یک علم کاملا عملی است مثل این است که ما بخواهیم هندسه درس بدهیم مهندس درست کنیم اما از روی نظریات و تئوری یک نفر معلم می‌رود یک جزوه دستش می‌گیرد شروع می‌کند بدرس دادن در صورتیکه علم تشریحح کاملاً عملی است آنوقت اطبائی که از این مدرسه بیرون می‌آیند نمیشود مقایسه کرد با اطبائی که بیست سال زیر دست استادهای کامل درس خوانده‌اند و اطلاعات و تجربیاتشان زیاد شده است و از طرف دیگر حالا می‌رویم سر مقصود خودمان و آن این است که میگوئید در مراکز عمدة ایالات و ولایات مجلس امتحان تشکیل بشود شما خودتان اقرار دارید که بقدر کافی ندارید و بواسطه نداشتن طبیب مجبورید این قانون را بگذرانید که از اطبای قدیم و کسانی که هفت هشت سال بتجربه کار کرده‌اند اینها بتوانند طبابت کنند شما وقتی که اطبای دیپلمه ندارید مجلس امتحان را در ولایات از کی‌ها تشکیل می‌دهید؟ بنده که این قانون ا خواندم فکر کردم که مثلا در بوشهر این مجلس امتحان کی را از کی تشکیل می‌دهند؟ از همان کسانی که باید خودشان بعد از وزارت معارف اجازه نامه بگیرید ؟! پس اقلا همانطوری که آقای شیروانی در پیشنهاد خودشان فرمودند ممکن است مجلس امتحان را در مرکز قرار دهند برای اینکه در مرکز اطباء صحیح بهتری پیدا می‌شود که در مجلس امتحان حاضر بشوند که حقیقتاً حقوق مردم پایمال نشود و رویهمرفته این مادة اول همانطور که عرض کردم اشکالات زیادی دارد ولی چون موقع صحبت نیست بنده عرض نمی‌کنم ولی در مسئله مراکز ایالات و ولایات بنده این را غیر عملی تر میدانم که تا مرکز بیایند آقای وزیر معارف فرمودند که اگر بخواهیم مرکز امتحان را طهران قرار بدهیم غیر عملی است و مردم نمی‌توانند بیایند بنده عرض می‌کنم در ولایات بطریق اولی غیر عملی است زیرا دکتر ندارند در تمام شیراز در تمام بنادر یک نفر طبیب دیپلمه نیست آنوقت شما چطور می‌توانید در آنجا مجلس امتحان تشکیل بدهید ؟!

مخبر – نمایندة محترم پیشنهادی که فرمودند توضیحاتشان غالباً مربوط بآن نبود و این مطلبی است که چندین مرتبه اینجا بنده توضیح دادم ولی آقایان نمی‌خواهند ملتفت بشوند یکی موضوع ده سال است مکرر گفته شد که مدلل کردن ده سال ربطی بدادن اجازه طبابت ندارد آن برای وارد شدن در مجلس امتحان است ولی اگر شش سال طبابت کرده باشد چنانکه آقای دکتر رفیع می‌فرمودند شش ساله اصلاً در مجلس امتحان قبول نمی‌شود …

دشتی – چرا هشت ساله نباید قبول بشود؟ چه جهت دارد؟

مخبر – جهت ندارد ؟!بجهت اینکه همانطوری که آقای دکتر رفیع فرمودند و برای تأمین نظریة ایشان که تمام آن را قبول دارید و کسی نیست که قبول نداشته باشد مطابق قانون طبابت که از مجلس گذشته است باید بروند به مدرسه طب و پنجسال تحصیل بکنند عمل بکنند و دیپلم و تصدیقنامه بگیرند این مستثنیاتش از نقطةنظر ضرورت است والا اگر آن نظریه را ما قبول بکنیم که چهار ساله و پنج ساله بیایند امتحان بدهند این بکلی نقض غرض است و ما نمی‌توانیم آن را قبول کنیم اشخاصی هستند که هشت سال طبابت کرده‌اند باو می‌گویند تو جوان هستی بو مدرسة طب درس بخوان و دیپلم بگیر اشخاصی که ده سال طبابت کرده‌اند و موفق باخذ اجازه نشده‌اند این اشخاص را مجلس امتحان می‌پذیرد که امتحان کند تصدیقنامة عطار و بقال هم ربطی به طبابت ندارد و به موجب تصدیقنامه و استشهاد هم کسی

اجازة طبابت نمی‌دهد و اگر اینماده را آقایان درست مطالعه بفرمایند کاملاً معلوم می‌شود

یکقسمت از فرمایشات آقای دشتی هم تعریف و تمجید از اطباء‌قدیم بود البته آن اطبائی که بر طبق اصول قدیمه تحصیل کرده‌اند و موفق باخذ اجازه نشده‌اند چطور مدلل باید بکنند؟ همان استشهادی را که میگوئید می‌روند میگیرند می‌گویند ما اطباء قدیم هستیم پس باید یک ممیزی باشد و آن ممیز هم مجلس امتحان است این جا مخصوصاً در شور اول آقای جمشیدی پیشنهاد کردند که مجلس امتحان مرکب از چند نفر اطباء جدید باشد کمیسیون هم این را قبول کرد و چنانچه در لایحه ملاحظه میفرمائید مجلس امتحان مرکب است از اطباء دیپلمه جدید و اطباء مجاز قدیم برای اینکه اطباء قدیم را همان اطباء قدیم امتحان بکنند …

دشتی – آنها که دیپلم ندارند.

مخبر – دیپلم نداشته باشند اطباء مجاز قدیم هستند و اما اینکه می‌فرمایند اصل مسئله امتحان در مرکز باشد عرض می‌کنم که آمدن در مرکز برای همه ممکن نیست ولی هر جا که هیئت ممتحنه معین می‌شود از اطباء قدیم و جدید تشکیل می‌شود و آنجاهائی هم که نیست از مرکز می‌فرستند یا اگر کم است عده شان را تکمیل می‌کنند و این ترتیب سهلتر است از اینکه مجلس امتحان را در مرکز قرار بدهند از این جهت این را کمیسیون نمی‌تواند قبول بکند.

رئیس – رأی گرفته می‌شود به پیشنهاد آقای دشتی آقایانیکه قابل توجه میدانند قیام فرمایند

(عده قلیلی قیام نمودند)

رئیس – قابل توجه نشد پیشنهاد آقای تقی زاده

(بترتیب ذیل خوانده شد)

پیشنهاد می‌کنم که در ماده اول جمله (اجازه نامة طبابت بآنها داده خواهد شد) تبدیل بشود باین جمله (اجازه نامه طبابت در ولایات جزء و قصبات و بلوکات به آنها داده خواهد شد)

رئیس – بفرمائید.

تقی زاده – بنده گمان می‌کنم این مسئله را که وزارت معارف و مجلس شورای ملی می‌خواهند جلوگیری بکنند و سد بکنند علت عمده اش این است که ما در ولایات دور دست کوچک بقدر کافی طبیب حتی طبیب نیمه مصدق هم نداریم اساساً این درست است که در خود طهران هم طبیب خیلی قابل نمرة اول نداریم در ولایات بزرگ هم نداریم از این قسمت بنده می‌گذرم و یک مطلب اساسی را عرض می‌کنم که اگر دولت و مملکت می‌خواهند کار طبابت این نقصانی که الان دارد اصلاح شود باید دو کار بکنند اولا کاری بکنند که این اطباء از طهران بولایات دیگر هم بروند و دیگر اینکه دولت هیچوقت طبیب را باستخدام دولتی نگیرد طبیب که با شغل آزاد نان خودش را در می‌آورد آن را بهیچ اسم و رسمی داخل در ادارات نکنند نگویند که مطب را به بند و بیا ماهی سیصد تومان برای تو حاضر است مطلب دیگر این است که یک کاری کنیم اطبائی که فعلا وجودشان برای ایران نافع است آنها را مجبور کنند بولایات دیگر هم بروند آقای وزیر معارف یک بیانانی فرمودند درست هم فرمودند البته نمی‌شود اجبار کرد ولی بموجب یک قانونی می‌شود آنها را مجبور کرد ما بدبختانه گرفتار این هستیم که تربیت شده‌های ما چه طبیب چه مهندس چه آنهائی که فلاحت خوانده‌اند از محلات شمالی طهران پا به جنوب نمی‌گذارند در صورتیکه اطباء بزرگ فرنگی در عدن در هنگام در باب المندب هم می‌روند و چادر می‌زنند و در آنجا پنج سال می‌مانند و آب دریا را تقطیر می‌کنند میخورند و طبابت می‌کنند ولی آن اطبائی که در این جا هستند بهیچوجه من الوجوه از طهران نمی‌خواهند خارج بشوند و ما برای اینکه آن نیما طبیب‌ها هم اقلا بولایات بروند باید یک ترتیبی در نظر بگیریم. آنهائی هم که در خارج یک ده سالی مشغول

طبابت هستند و باین ترتیب اجازه می‌گیرند و نیمه طبیب می‌شوند تازه می‌آیند می نشینند در طهران و آن مقصود حاصل نمی‌شود و طهران پر می‌شود از طبیب و حتی تناسب عدة آنها با غدة نفوس طهران هم شاید زیادتر می‌شود اهل علم و اشخاصیکه بدرد علوم مختلفه می‌خورند در طهران می‌مانند و ولایات جزء دور دست مثل بم – نرماشیر یا جهرم م فسا حتی از یک طبیبی که یک دمل را بتواند نشتر بزند خالی می‌ماند لهذا بنده پیشنهاد کردم که اگر ما می‌خواهیم باین اشخاص اجازه بدهیم که در واقع نیمه طبیب ناقص هستند اقلاً آنها را بفرستیم بنقاط مختلفه و دهات و قصبات کوچک که به داد آنها برسند و الا باز هیچ فایده ندارد و همان دلاک در آنجا حجامت و جراحی می‌کند و مردم را می‌کشد بنابراین اگر این اصلاح قید نشود بنظر بنده با این قانون نتیجة برای ما حاصل نمی‌شود.

مخبر – یکمرتبة دیگر قرائت شود

(پیشنهاد مزبور مجدداً بشرح سابق خوانده شد)

مخبر – این پیشنهاد را نمایندة محترم در شور اول هم قریب بهمین مضمون فرمودند و در کمیسیون مطرح شد لیکن موافقت نکردند و توضیحاتی که فرمودند البته اساساً صحیح است ولی همانطور که در قراء و قصبات محتاج به طبیب هستند در بعضی ولایات هم هست که در آنجا هم محتاج به طبیب هستند و یک نفر طبیب که بآنجا می‌فرستند او نمی‌تواند در آنجا موفق بمعالجه تمام مردم بشود و اگر بنا شود این اطباء مجاز همه بیرون بروند آنوقت شهرها هم در مضیقه می‌افتند از این جهت اگر این نظریة اساسی بطرز دیگری تأمین بشود بهتر است یعنی طوری بشود که خودشان با کمال میل بروند عملی تر است.

رئیس – رأی می‌گیریم باین پیشنهاد آقایانی که قابل توجه میدانند قیام فرمایند.

(اغلب نمایندگان قیام نمودند)

رئیس – قابل توجه شد پیشنهاد آقای حق نویس.

حق نویس – بنده پس می‌گیرم.

رئیس – ماده دوم قرائت می‌شود …

بعضی از نمایندگان – تنفس.

آقا سید یعقوب – این ماده را هم تمام کنید.

رئیس – ماده دوم

(بترتیب ذیل خوانده شد)

ماده دوم – اطبائی که فقط اجازه طبابت دارند و دیپلم از مدارس طب دولتی داخله یا خارجه نگرفته‌اند حق استعمال کلمة (دکتر) را نخواهند داشت.

رئیس – آقای فیروز آبادی پیشنهاد کرده‌اند این ماده حذف شود.

فیروز آبادی – عرض کنم …

رئیس – تأمل بفرمائید آقایان اجازه خواسته‌اند در اصل موضوع حرف بزنید.

آقای بهبهانی.

آقا میرزا سید احمد بهبهانی – بنده تصور می‌کنم که این ماده هیچ راه عملی ندارد و فقط یک سوادی بربیاض است برای اینکه این جا می‌نویسد اشخاصیکه باین ترتیب مجاز می‌شوند حق استعمال کلمه دکتر را ندارند یعنی خودشان لفظ دکتر را نگویند یا مردم بآنها نگویند یا امضاء نکنند؟ در صورتیکه بنده تصور می‌کنم اگر بناست هر یک از اینها باشد توضیح لازم دارد البته آقایان تصدیق می‌فرمایند که دکتر ولو خودش بخودش دکتر نگوید اگر مردم بگویند آقای دکتر باید جواب بدهد مثلا او را صدا می‌زنند آقای دکتر فلان می‌گوید بله بعلاوه ممتنع داشتن او را از اینکه لفظ دکتر را خودش استعمال نکند بنده چیز مهمی نمیدانم لهذا است که همانطور که آقای فیروز آبادی فرمودند باید اصلا این ماده حذف شود.

وزیر معارف – بعقیدة بنده این ماده بودنش در اینجا خیلی ضرورت دارد کلمة دکتر یعنی مجتهد مخصوصاً خود شخص حق استعمال را ندارد. یعنی نباید امضاء بکند (دکتر حسن) باید بنویسد حسن طبیب مجاز تابلو هم که می‌نویسد نباید بنویسد مطب یا محاکمة دکتر فلان برای

اینکه این حق او نیست این کلمة دکتر منحصراً حق کسی است که از مدرسة طب بیرون آمده باشد و تصدیقنامه داشته باشد و این یک ممیز علمی است که بآنها داده می‌شود.

رئیس – آقای کازرونی.

کازرونی – در سابق که این لایحه مطرح بود در این موضوع مذاکرات زیاد شد و پیشنهادات زیادی هم داده شد و بنده خودم شنیدم که حضرت آقای وزیر محترم معارف می‌فرمودند که نبایستی متعرض حیثیات مردمی که سابق بر این کلمه دکتریرا استعمال کرده‌اند شد و باید جلوگیری شود که در آتیه کسی بدون استحقاق این کلمه را استعمال نکند آقا بهتر از بنده اطلاع دارند که یک اشخاصی هستند که دیپلم ندارند ولی سالها است که طبابت کرده‌اند و طبابتشان هم بر طبق اصول جدید است و طرف اعتماد کامل مردم هم هست و یقین دارم که خود حضرت آقای وزیر هم بآنها اعتماد دارند حالا یک چنین شخصی باید بیاید بر طبق این قانون اجازه بگیرد و آنوقت این کلمة دکتر را استعمال نکند و در جامعه موهون بشود یعنی کسانیکه بر طبق این قانون اجازه طبابت می‌گیرند و حالا خودش و مردم باو دکتر می‌گویند پس از آنکه آمد و مطابق این قانون اجازه طبابت گرفت حق ندارد که دکتر باشد و حق ندارد کلمة دکتری را استعمال کند و بر خلافش شاگردی که از مدرسه بیرون میاید و یقین دارم که خود آقای تدین هم تصدیق دارند که چندین سال دیگر هم باید برود شاگردی کند آنوقت بیاید و به بینیم چه معاملة با مردم خواهد کرد آنها بمجرد بیرون آمدن از مدرسه حق استعمال کلمه دکتری را دارند اینها مجتهد هستند و آنها نیستند بنده عقیده‌ام این است که چندان درست نباشد اگر مجتهد نیستند بنده عرض می‌کنم که هر دو نیستند آن کسی که از این مدرسه بیرون می‌آید تصدیق بفرمائید که مجتهد نیست سابقی هم اگر مجتهد نیست اینهم نیست اولا عرض کردم آن اشخاصی که کلمه دکتر را استعمال می‌کنند دارای معلومات هستند تحصیلات کرده‌اند تجربیات دارند بعلاوه یک عملیاتی دارند و حالا تعرض به شئون آنها ابداً صحیح نیست و بنده این عبارات را اینطور می‌بینم که اینها را موهون می‌کند اگر بعد از این کلمة دکتری را استعمال نکنند و اگر غیر از این است توضیح بدهند که بنده هم قانع بشوم.

وزیر معارف – در اصل لایحه که بدواً تقدیم مجلی شده بود بطور کلی در آنجا قید شده شود که اطباء مجاز مطلقا چه آنهائی که قبلا مجاز بوده‌اند و چه آنهائی که بعداً مجاز خواهند شد حق استعمال کلمة دکتر را ندارند و استعمال کلمة دکتر منحصر است بآنهائی که بر طبق شرایط معینه از مدرسه طب بیرون می‌آیند در اینجا مذاکره شد که یکعده طبیب مجاز شده‌اند و تصدیق هم از وزارت معارف دارند و معروف شده‌اند به دکتری بنابراین مقتضی نیست که معترض آنها بشویم بنده هم موافقت کردم ولی یک روزی بالاخره باید این تسلسل قطع شود یک طبیبی که با این ترتیب و باین طور درست می‌شود آنوقت دکتر هم بشود! بعلاوه تصدیق بفرمائید همین شاگردی که از مدرسة طب حالیه بیرون می‌آید هیچ نمی‌شود او را مقایسه کرد با طبیبی که ده سال متوالی طبابت کرده برای اینکه مدرسة طب از حیث تحصیلات منظم است البته یک نقائصی دارد کسی هم مخالف نیست ولی آن هم وسائل می‌خواهد و وزارت معارف هم در صدد است که ایجاد وسائل بکند ولی یک نکتة هست که همیشه باید آن را تذکر داد و آن این است که عمل غیر از حرف است یک مدرسة طب باید حتی الامکان عملیات و مقتضیاتش متناسب با وضعیات جاریة مملکت باشد و البته باید بطریق عاقلانه نواقص آن را رفع کرد و یک پیشنهاداتی هم در این موضوع تهیه شده بود که خود نمایندة محترم آقای دکتر رفیع خان هم آنجا بودند و میدانند که مشغول تهیة وسائل هستند و البته

بنده خیلی اهمیت می‌دهم باین قسمت‌ها ولی بطوریکه عرض کردم کلمة دکتر لقب نیست منصب و رتبه است

جمعی از نمایندگان – مذاکرات کافی است.

رئیس – مذاکرات کافیست؟

بعضی از نمایندگان – بلی.

رئیس – پیشنهاد آقای بهبهانی

(بمضمون آتی خوانده شد)

بنده پیشنهاد می‌نمایم کلمة از این ببعد قبل از کلمة حق استعمال اضافه شود.

رئیس – بفرمائید.

بهبهانی – نظر آقایان این است که یک اشخاصی که بموجب این قانون مجاز می‌شوند اینها حق استعمال کلمه دکتری را ندارند آنطوریکه آقای وزیر معارف فرمودند ما قبول می‌کنیم ولی اشخاصی هستند که بموجب همین قانون باز مجاز و داخل در طبابت می‌شوند ولی استعمال لفظ دکتر را از قبل کرده‌اند و مردم هم او را این طور شناخته‌اند و امضائش هم این بوده است و حالا نمی‌شود باو گفت واپس بیا عملی هم نیست بنده تصور می‌کنم این کلمه از این ببعد اضافه شود بهتر است باین معنی که اشخاصی که بموجب این قانون حق طبابت پیدا می‌کنند از این ببعد حق استعمال کلمة دکتری را ندارند.

مخبر – مقصود همین است که اشخاصی که بموجب این قانون مجاز می‌شوند از این ببعد حق استعمال کلمة دکتر را ندارند کمیسیون هم قبول می‌کند که نوشته شود: اطبائی که از این ببعد … یعنی بعد از کلمة اطباء از این ببعد اضافه شود.

رئیس – قبول می‌کنید؟

مخبر – بله.

رئیس – پیشنهاد آقای معتضد استرآبادی.

(بنحو ذیل خوانده شد)

بنده پیشنهاد می‌کنم (و دیپلم از مدارس طب دولتی داخله و خارجه ندارند) حذف شود.

رئیس – بفرمائید.

معتضد استر آبادی – این جا بنده تصور می‌کنم که مقصود از این کلمة دکتر که این جا نوشته شده است این عبارت دو جمله است یک جمله این است که اشخاصی که بر طبق این قانون حق استعمال کلمة دکتر را ندارند اینحرف صحیح است و مطابق فرمایش آقای وزیر معارف اطبائی که بر طبق اینقانون اجازة طبابت می‌گیرند حق کلمة دکتری را ندارند ولی این عبارت دوم صحیح نیست که می‌نویسد و دیپلم از مدارس داخله و خارجه نداشته باشد زیرا اگر دیپلم داشته باشند که همان دیپلم در حکم اجازه آنها است و بموجب همان دیپلم حق کلمه دکتری را دارند و دیگران عبارت زیادی است.

رئیس – آقایانیکه این پیشنهاد را قابل توجه میدانند قیام فرمایند

(عده قلیلی قیام نمودند)

رئیس – قابل توجه نشد پیشنهاد آقای فیروز آبادی

(بمضمون ذیل خوانده شد)

بنده پیشنهاد می‌کنم ماده دوم حذف شود.

رئیس – بفرمائید.

فیروز آبادی – بنده اولاً عرض می‌کنم که عقیده ندارم در الفاظ این قدرها مباحثات و مناقشات بشود مگر اینکه نتیجة برایش مترتب باشد این جا چیزیکه هست این است که یک کسی ده سال بیست سال معالجه کرده و در اینمدت بیست سال معالجه یک ترتیباتی و تجربیاتی آموخته و همه اینها را دارا است ولی ممکن است آن اجازه را نداشته باشد و این یک اندازه ظلم است بنده باین ملاحظه پیشنهاد کردم که این ماده بکلی حذف شود.

بعضی از نمایندگان – رأی بگیرید

مخبر – نمایندة محترم باید تصدیق بفرمایند که امتیاز فضلی را باید ترویج کرد مخصوصاً مجلس شورای ملی و هیچوقت نمی‌شود منکر علم شد اشخاصی که چندین سال عمر خودشانرا مرتباً صرف تحصیل می‌کنند با اشخاصی که می‌روند پهلوی یک کسی تحصیل می‌کنند نمیشود مثل هم قرار داد …

فیروز آبادی – طب غیر از تجربه چیزی نیست.

مخبر – تجربه هم باید از روی اصول مدونه باشد این است که باید مجلس شورای ملی امتیاز فضلی را ترویج نماید.

رئیس – رأی گرفته می‌شود بماده دوم آقایانیکه ماده دوم را تصویب می‌کنند قیام فرمایند

(اغلب قیام نمودند)

رئیس – تصویب شد ماده سوم

(بشرح ذیل خوانده شد)

ماده سوم – وزیر معارف مأمور اجرای این قانون است.

رئیس – آقایانیکه ماده سوم را تصویب می‌کنند قیام فرمایند.

(اغلب قیام نمودند)

رئیس – تصویب شد.

جمعی از نمایندگان – تنفس

(در اینموقع جلسه برای تنفس تعطیل و بفاصله نیمساعت مجدداً تشکیل گردید)

رئیس – خبر کمیسیون معارف راجع به شعب شورای عالی معارف در ولایات مطرح است.

(بشرح ذیل خوانده شد)

ماده اول – مجلس شورای ملی بوزارت معارف اجازه می‌دهد که شعب شورای عالی معارف را در مراکز مهمةایالات و ولایات تاسیس نماید.

رئیس – مخالفی دارد؟

(گفتند خیر)

رئیس – رأی گرفته می‌شود بماده اول آقایانیکه تصویب می‌کنند قیام فرمایند

(اغلب قیام نمودند)

رئیس – تصویب شد ماده دوم

(بترتیب ذیل قرائت شد)

ماده دوم ـ عدة اعضای رسمی هر یک از شعب مذکوره در ماده اول کمتر از پنج و بیشتر از نه نفر نخواهد بود.

رئیس – آقای آقا سید یعقوب.

آقا سید یعقوب – بنده در شور اول هم عرض کردم که کار را باید عملی کرد الان در همین مجلس شورای ملی با آن الزاماتی که ما در مقابل قانون اساسی و نظامنامه و در پیشگاه ملت داریم وضعیتمان باین ترتیب است آن مرخصی گرفتنمان و آن پی در پی رفتنمان و حاضر نشدن در این جا این اعضای شعب شورای معارف هم دارای حقوق نیستند و اگر آمدیم قید کردیم که پنجنفر کمتر و از ۹ نفر بیشتر نباشد بنده عرض می‌کنم شما اگر بخواهید کار بکنید و نتیجه بگیرید اینطور نمی‌شود زیرا اینها حاضر نمی‌شوند در ولایات و ایالات در خود مرکز نگاه کنید به بینید چه ترتیبی است همانطور که بنده پیشنهاد کرده‌ام باید کم کم مردم را وارد کنیم بقانون اساسی و قوانین مشروطیت که حاضر شوند برای کار و خدمت کردن به مملکت پنجنفر شما معین کرده‌اید نتیجه حاصل نخواهد شد بنده پیشنهاد کرده‌ام از سه نفر تا پنج نفر باشد زیرا آن ترتیب عملی نیست مگر اینکه بفرمائید که عملی است در هر صورت بنده مقصودم این است که ترتیبی واقع شود که عملی باشد.

وزیر معارف – عرض کنم وقتی که سه نفر معین شود یا پنج نفر یا نه نفر البته اکثریت آن عده حکومت خواهد داشت وقتی که سه نفر معین

کردیم دو نفر که آمدند اکثریت دارد آنوقت با رأی دو نفر نسبت به معارف یک ایالت یا یک ناحیه باید حکم شود بعلاوه ملاحظه بفرمائید بعضی نقاط است از نقاط مهمة ایران مثلا در آذربایجان و تبریز که عدة زیادی علماء دارد یا در مشهد یا شیراز یا در اصفهان و این اشخاص علاقة مفرطی باین امور دارند چنانچه قبلا هم این انجمنها بوده است و بعد منسوخ شده است یعنی از آن روزیکه آن عوارض معارفی محلی که خود اهالی محل به طیب خاطر در اثر اقدامات یکعده منورالفکر حاضر شده بودند بمعارف بدهند از بین رفت آنها هم مداخله نمی‌کنند و بعقیدة بنده باید اهالی را مداخله داد زیرا همه میل دارند و حاضرند برای پیشرفت معارف خودشان کار کنند و تصور می‌کنم وقتی ما پنجنفر معین کردیم سه نفرشان که حاضر شدند می‌توانند کار کنند چون اکثریت دارند اما کمتر از آن عملی نیست و بین دو نفر اکثریت حاصل نمی‌شود

جمعی از نمایندگان – مذاکرات کافیست

رئیس – رای گرفته می‌شود بماده دوم آقایانیکه تصویب می‌کنند قیام فرمایند

(اغلب قیام نمودند)

رئیس – تصویب شد. ماده سوم

(بمضمون ذیل خوانده شد)

ماده سوم – عضویت شعب مزبور مجانی است و وظائف و اختیارات و شرایط عضویت آنها را وزارت معارف در حدود قوانین موضوعه معین خواهد کرد

رئیس – آقای آقا سید یعقوب

آقا سید یعقوب – این جا نوشته است در حدود قوانین موضوعه بنده خواستم از آقای وزیر معارف سوال کنم ما یک قانون شورای عالی معارفی گذراندیم اگر در حدود همان قانون است که دیگر لازم نیست نوشته شود در حدود قوانین موضوعه. بنده نسبت باین وزارتخانه سو ظن ندارم ولی بنده میدانم که در اینجا ما یک قانونی میگذرانیم و در خارج یک ترتیب دیگر واقع می‌شود. ما برای عدلیه یک قانونی گذراندیم آنوقت کمیسیون بر می‌دارد لباس برایشان معین می‌کند لباس را ما برایشان درست کردیم؟ بنده می‌خواهم این قانونی که میگذرانیم صریح باشد. ما یک قانونی برای شورای عالی معارف گذراندیم. اگر مطابق آن قانون است که با این ترتیبی که این جا نوشته بنده مخالفم و باید تصریح شود مطابق قانون شورای عالی معارف.

مخبر – این پیشنهاد را آقای آقا سید یعقوب در شور اول هم کردند ولی قانونی که برای شورای عالی معارف گذشته کاملا نمی‌شود برای شعب آن هم تصویب نمود و با وظایف آنها تطبیق کرد. زیرا شورای عالی معارف یک وظائفی دارند که اصلا در ولایات مصداق ندارد. مثلا پروگرام مدارس وظیفه شورای عالی معارف است که تنظیم و تدوین نماید ولی این را شعب حق ندارند این است که نمی‌شود کاملا وظایف آنها را با آن قانون تطبیق کرد بنابراین در حدود قوانین موضوعه هر قسمتش را که لازم است وزارتمعارف جز وظائف آنها معین می‌کند

جمعی از نمایندگان – مذاکرات کافی است

رئیس – رای گرفته می‌شود بماده سوم آقایانیکه تصویب می‌کنند قیام فرمایند

(اکثر برخاستند)

رئیس – تصویب شد. مذاکرات راجع به کلیات است.

جمعی از نمایندگان – مخالفی ندارد

رئیس – رای می‌گیریم باین لایحه که مشتمل است بر سه ماده آقایانیکه تصویب می‌کنند قیام فرمایند

(اغلب نمایندگان قیام نمودند)

رئیس – تصویب شد. لایحه ورزش مطرح است

(بترتیب ذیل خوانده شد)

ماده اول – وزارتمعارف مجاز است که ورزش را در کلیه مدارس جدیده اجباری نماید

رئیس – آقای فیروز آبادی

فیروز آبادی – بنده متاسفم که هر قانونی که در اروپا اقدام می‌خواهد بشود همان را ما بدون هیچ رعایت کم و زیادی در این جا می‌خواهیم اجرا کنیم. دلم می‌خواست این طریق باشد که اگر مشروبات را در آنجا قدغن کردند اینجا هم بکنند. اینرا نمی‌کنند ولی این جور چیزها که می‌شود با اینکه ما خودمان ضرر آنها را میدانیم می‌خواهیم آن را این جا هم اجرا کنیم و فرق بین اینجا و آنجا را تصور نمی‌کنیم. آنجا با این جا خیلی فرق دارد اولا آب و هوای آنجا غیر از این جا است هوای اروپا برورت دارد و رطوبتش زیادد است و غالبا مجبورند بوسیله ورزش رفع برورت از بدن خودشان بکنند ثانیا در اروپا مردمش همه چیز دارند. غذا دارند بخورند. لباس هم دارند بپوشند اما ما در این جا از این مجلس و شهر که بیرون رفتیم هیچ جا مردم چیزی ندارند همه جمع می‌شود در این شهر ورزش آنها این است که شکم آنها را سیر کنید آنوقت بهتر از همه حال می‌آیند. از گرسنگی دارند می‌میرند آنوقت ما اینجا می آئیم ورزش برای آنها معین می‌کنیم. فکری برای شکم و برای لباس آنها بکنید. هیچ محتاج ورزش اجبار نیستند آنوقت خیلی مرتبه عالیش را هم می‌گیریم و میگوئیم ذکور و اناث در مجلس هم گفته می‌شود که ما تا حالا ضعیفه داشتیم حالا می‌خواهیم قویه داشته باشیم اینها خیال است. بعد از اینکه خدا آنها را ضعیف خلق کرده ما نمی‌توانیم آنها را قوی بکنیم

زورا – اینطور نیست

فیروز آبادی – بنده حرف می‌زنم شما هم حرف دارید پاشوید بعد بزنید. ورزش اجباری در مملکت ما چندان لزوم ندارد بلکه بیک نظریاتی مضر هم هست. ما باید بااخلاق و روحیات اهل این مملکت مملکت را اداره کنیم. چیزی را که بیشتر اهل این مملکت عقیده ندارند و می‌خواهند بزور به حلق آنها بکنند نمی‌شود. این کم کم نتیجه اش این می‌شود که دو ثبت تولید می‌شود من هم روزه این حرفها را می‌زنم ….

زورا – این حرفها چیست می‌زنید؟

فیروز آبادی – من همه روزه حرف خودم را می‌زنم. یعنی چه بتو چه؟ …..

(صدای زنگ رئیس)

فیروز آبادی – خیلی خوب من حرف نمی‌زنم زورا بلند بشود حرف بزند

رئیس – نطقتان را تمام کنید

فیروز آبادی – نمی‌گذارند حرف بزنم. مجلس که نیست مجلس هو است دیگر حرف نمی‌زنم.

رئیس- معذلک بفرمائید

فیروز آبادی – خیر بنده دیگر حرف نمی‌زنم حرفم را هم پس گرفتم.

رئیس – آقای بامداد

بامداد – بنده با کمال ارادتی که حقیقه به آقای فیروز آبادی دارم نسبت ببعضی از فرمایشاتشان متاسفم. یکی همین مورد است. می‌فرمایند قانون اروپا هر چه آنجا هست اینجا هم می‌آوریم. ورزش اینطور نیست. سبق و رومایه که قانون اسلام است. ورزش طبیعی است که برای مزاج ضعیف مفید است خیلی چیز خوبی است در طب قدیم هم تجویز کرده‌اند در طب جدید هم تجویز کرده‌اند. بنده یک همچو کلمه یک دفعه در شیراز شنیدم در موقعی که در مدارس ورزش اجباری شد یعنی خیلی هم لازم است برای اینکه سو هضم آنجا زیاد است. از یک مدیری پرسیدم که اطفال چطورند؟ گفت خیلی خوبند قوی البنیه و با نشاط هستند ولی اولیای بچه‌ها اوقاتشان تلخ است. تعجب کردم کفتم برای چه؟ گفت می‌گویند از وقتی که شما این اطفال را بورزش واداشته‌اید هم کفش‌هاشان پاره می‌شود و هم زیاد می‌خورند بنده این کلمه واقعا قرع سمعم کرد. حالا باز دو مرتبه نظیر

این را می‌شنوم چیز غریبی است مخصوصا ایران خیلی محتاج است به ورزش برای اینکه شما به سیما‌ها نگاه کنید. باوضاع صحی این مملکت نگاه کنید. از آن طرف هم نگاه کنید خود اطبا می‌گویند که با دوا معالجه کردن بیشتر مضرت دارد. معده را خراب می‌کند بطور طبیعی معالجه کردن که اس آن معالجه ورزش است بهتر از هر گونه حفظ الصحه ایست و باید بهر وسیله هست ورزش رادر مملکت اجباری کرد. می‌گویند شاگردان مدارس. عملی که ندارد. صنعت هم ندارند شکمشان هم گرسنه نیست که اول شکم آنها را سیر کنند ورزش بکنند. همانطوری که مدرسه مکلف است دماغ آنها را تربیت کند همانطور هم مکلف است بدن آنها را تربیت بکند این مثل در تمام کتب ادب شما قدیما و جدیدا هست که عقل سالم در بدن سالم است. شما اگر عقل اولین و آخرین را جمع کنید و در یک دماغی جا دهید که این بیچاره فلج یا گرفتار سو هضم باشد و اعصاب قوی نداشته باشد این چه فایده دارد؟ یک عضو غیر صالحی است که مملکت زحکت اورا کشیده حود اوهم زحمت کشیده ولی اصلا فایده ندارد

بعضی از نمایندگان – صحیح است. مذاکرات کافی است.

رئیس – پیشنهادی است قرائت می‌شود

(بمضمون ذیل خوانده شد)

ماده اول را بطریق ذیل اصلاح و پیشنهاد می‌کنم: ماده اول – وزارت معارف مجاز است که ورزش و تربیت پیش آهنگی رادر کلیه مدارس جدیده اجباری نماید.

تبصره – اطفال و اولیا آنان مخیرند یکی از آن دورا بطور حتم قبول کنند و کسانی که یکی از آن دو را قبول کنند و کسانی که یکی از آن دو را قبول کردند دیگری برای آنها واجب نیست – عبدالباقی جمشیدی – دشتی – شریعت زاده

رئیس – آقای دشتی

دشتی – پیش آهنگی یکی از تشکیلاتی است که امروزه در تمام دنیای متمدن بسط دارد و غرض از پیش آهنگی چیست؟ غرض این است که اطفال را به زندگانی عملی نزدیک می‌کند البته ورزش هم هست چیزهای دیگر هم هست. مثلا اطفالی که در پیش آهنگی داخل می‌شود اولا تقریبا مشق نظام یاد می‌گیرند برای نظام اجباری ثانیا دروسی که در جغرافی یا علوم طبیعی می‌خوانند آنها را در صحراها و مزارع عملا بانها یاد می‌دهند یعنی اینها را می‌برند در صحراها شرق و غرب و وضعیت کوه و جزیره و اینها را از سن هفت هشت سالگی بانها یاد می‌دهند که زندگانی توری نداشته باشند زندگانی عملی یاد بگیرند مثلا شاگردهای پیش آهنگی می‌توانند چیز بدوزند چادر بزنند و رویهمرفته معتمد به نفس می‌شوند و یک ورزشی بنحو اتم و اکمل است. شاگردانی که در پیش آهنگی هستند غالبا یک مردمان عملی هستند می‌توانند لباسشان را بشویند بدوزند چادر بزنند تمام کارهایشان را بکنند. متأسفانه در ایران آنطور که باید تا حالا ترقی نکرده پیش آهنگی در تمام دنیا بسط و شیوع پیدا کرده است این مسئله اغراق نیست مثلاً در مدارس انگلیس صدی نود و نه پیش آهنگی است در آمریکا تمام پیش آهنگی هستند الان در عراق و بین النهرین غالباً اولیاء که اطفالشان را می‌آورند بمدارس شرط می‌کنند که باید پیش آهنگی شوند و در حقیقت پیش آهنگی هم یک ورزشی برای بدن است و هم برای دروس و یک احتیاجاتی را که در زندگانی خودش لازم است رفع می‌کند یعنی بچه وقتی از مدرسه بیرون می‌آید دست و پا شکسته نیست یعنی وقتی بیک جائی رسید همه حوائج خودش را انجام می‌دهد از همة اینها گذشته چون قانون نظام اجباری در مملکت ما جاری است بهتر است که بچه‌ها از طفولیت شروع به مشق کنند و عادت کنند الان ملاحظه بفرمائید در اینجا صدی هشتاد نفر از آنها همه کج راه می‌روند و شل و مل هستند در صورتیکه استقامت طبیعی بدن این طور نیست بواسطه این است

که آنها را از طفولیت عادت نداده‌اند که ورزش کنند نا عضلاتشان محکم باشد و این شبهه ندارد که هر قدر بدن اشخاص قوی شود افکار آنها قوی می‌شود این را فراموش کردم عرض کنم که یکی از اصول پیش آهنگی تربیت اخلاقی است از قبیل راست گفتن معتقد بودن به دیانت و زندگانی با شرافت کردن (که متأسفانه یکی از ملکاتی است که در این مملکت ترک شده و لازم است که از طفولیت به شاگرد یاد بدهند) اینها جزء مرام پیش آهنگی است حالا بنده موقع را مقتضی میدانم که در این لایحه ورزش اجباری که آقای وزیر معارف آورده‌اند و حقیقتاً خوب است و همانطور که فرمودند حیاتی است مسئلة پیش آهنگی هم ضمیمه شود که اطفال مخیر باشند که یا ورزش نمایند یا جزو پیش آهنگی باشند و ما از آقای وزیر معارف تمنا می‌کنیم که این اصلاح مهم را از دورة خودشان به یادگار بگذارند و این پیشنهاد را بپذیرند.

وزیر معارف – بنده از آخر فرمایشات ایشان می‌گیرم و به اول می‌رسم فرمودند جزء اصول پیش آهنگی یکقسمت از موضوعات اخلاقی است که اعتماد به نفس و عدم اتکال به غیر و راست گوئی صداقت وفا صفا و فلان است البته در قسمت پیش آهنگی این موضوعات پیش بینی شده است اما این‌ها یک موضوعات اختصاصی به پیش آهنگی نیست ملاحظه بفرمائید در پرگرام وزارت معارف از سال اول تا سال شش ابتدائی در هر کلاس هفتة سه ساعت موضوعات اخلاقی است که معلم مجبور است به آنها بگوید و تلقین کند و مراقب آنها باشد اشکال دیگر این است که می‌فرمایند اولیای اطفال مخیر باشند که قسمت پیش آهنگی را برای اطقال قبول کنند یا ورزش را که مطابق اصول معموله دنیا بژیمناستیک تعبیر می‌کنند در هرصورت هر کدام را قبول کردند همان لازم ا لاجرا خواهد بود این اختیار را دادن به اولیای اطفال یا بخود شاگرد بنظر بنده غیر عملی می‌آید ما وقت نداریم که در یک مدرسه نصف شاگردان را در یک ساعت یک جور درس بدهیم و نصف دیگر را طور دیگر اینها باید تمام یک طور و متحدالشکل باشند گذشته از این اصولاً مسئله پیش آهنگی ابتداء تأسیسش در مملکت انگلستان شد و بعد از آنجا رفته رفته به بالکان و عثمانی و از آنجا به بین النهرین سرایت کرد مؤسسه پیش آهنگی در همه جا (بنده حاضر هستم مدارک صحیحه ارائه بدهم) جزء مؤسسات ملی است جزء مؤسسات دولتی نیست و اینکه فرمودند شاگردان مدارس انگلستان صدی نود و نه پیش آهنگی است اینطور نیست در مدرسة هیچ کجا نیست حالا ممکن است در بین النهرین اینطور شده باشد والا در هیچ کجا در مدرسه اینطور نیست ولی این یک مؤسسه ملی است که اشخاص بزرگ اشخاص کوچک آنهائی که در مدرسه می‌روند ممکن است در اوقات غیر مدرسه بروند آنجا آن عملیات را بکنند اما جزء مواد پروگرام داخلی هیچ مدرسة نیست دلیلش چیست؟ دلیلش این است که با این پروگرامی که دارد که یک قسمت مهمش کشافی و بیابان گردی است مسؤل این شاگردها کیست؟

دشتی – معلم.

وزیر معارف – بعقیده بنده با ترتیبات امروزة این موضوع که جزو پروگرام رسمی وزارتمعارف بشود و شاگردها را بخواهند وادار کنند که خیاطی یا آهنگری یاد بگیرند چادر زدن یاد بگیرید یا اینکه برو بیرون و کوه و کمر رفتن یاد بگیر قدری از ساعت کار و درس خواهد کاست بعلاوه وضعیات این مملکت مقتضی بطور رسمی بودن نیست و بنده شخصاً مسؤلیت این کار را نمی‌توانم قبول کنم و این یک مؤسسه ملی است که دولت بان کمک کرده و خواهد کرد و الان هم بنده موافقم که دولت باین مؤسسه کمک کند ولی چنانچه عرض کردم این یک مؤسسه ملی است که باید آزاد باشد اما

مقصود از ورزش همان ژیمناستیک علمی است که مطابق با اصول معمولة دنیا انواع و اقسام دارد و تمام آن قسمت‌های نظامی را که بآن اشاره کردند و در پیش آهنگی هست تمام در ژیمناستیک هست از قبیل درست ایستادن به راست و به چپ کردن و اقاسم پریدن‌های مختلف و چه و چه و حرکات اعضاء و جوارح البته پیش آهنگی یک مؤسسه مفید خوبی اسن و بنده هم موافقم که از حیث بودجه دولت باید بان کمک و تقویت کند ولی مقتضیات امروزه اجازه نمی‌دهد که امروزه این مؤسسه رسمی باشد شاید ده سال دیگر مقتضیات اجازه بدهد و این کار بشود ولی امروزه مقتضی نیست که این مؤسسه در مدارس رسمی بشود.

رئیس – نظر کمیسیون چیست؟

مخبر کمیسیون معارف – کمیسیون هم نمی‌تواند این پیشنهاد را قبول کند.

رئیس – رأی گرفته می‌شود بقابل توجه بودن این پیشنهاد آقایانیکه قابل توجه میدانند قیام فرمایند

(عدة قیام نمودند)

رئیس – قابل توجه نشد پیشنهاد دیگر

(بمضمون ذیل قرائت شد)

پیشنهاد می‌کنم که بر آخر مادة اول این جمله اضافه شود:

و نمره‌های ورزش مانند نمرات سایر تحصیلات در اخذ تصدیق محسوب است.

بامداد.

رئیس – آقای بامداد.

بامداد – عرض کنم در موقع شور اول بنده این پیشنهاد را کردم و قابل توجه شد و از طرف آقای وزیر و مخبر هم قبول شد ولی در کمیسیون جزئ لایحه پذیرفته نشده در صورتیکه بنده باین موضوع خیلی اهمیت می‌دهم و بهمان دلیلی که ما بیشتر از تمام دنیا به ورزش محتاجیم بهمان نظر باید سعی کرد که بیشتر اطفال ورزش کنند شاید این مسئله بدواً توی ذهن بزند که چطور می‌شود یک جوانی که مراحل تحصیلات خودش را طی کرده آنوقت بواسطة اینکه نمرة ورزشش خوب نبوده نباید باو تصدیق داده شود این البته یک نظری است یک نظر دیگر هم این است که شاید یک طفلی قلبش ضعیف باشد و برای ورزش حاضر نباشد و طبعاً از ورزش معاف شود و آن وقت در موقع اخذ تصدیق چون نمرة ورزش ندارد نباید تصدیق باو داده شود اولا باید عرض کنم که در تمام قوانین قسمت‌های استثنائی هست و این البته اهمیت ندارد فرضاً اگر در تمام مدارس طهران ما پنج نفر را مستثنی کنیم از ورزش این بجائی بر نمی‌خورد و قسمت استثنائی است. بنده مخصوصا خواندم که بعد از جنگ بین الملل در آلمان حتی دیپلم دکترا را هم معطوف و معلق می‌کنند باینکه شاگرد باید نمره ورزش داشته باشد مثل سایر نمرات او. پس ما باید باینمسئله کاملا اهمیت بدهیم. اگر شما مجازاتی برای این کار معین نکنید و در قانون شرط مجازاتی قرار ندهید شاید یک شاگردی پیدا شد که اصلا نخواست ورزش کند آنوقت با او چه معامله خواهید کرد؟ پس اگر ورزش اجباری است مجازات می‌خواهد. باید شاگرد را ترساند که اگر ورزش نکرد مجازاتی داشته باشد. به عقیده بنده اینکه تصور می‌شود اگر اخذ تصدیق معطوف به نمره ورزش شود این برای اطفال یک ظلمی است بنده بر خلاف این را تصور می‌کنم. این کمال رافت است در حق طفل. زیرا بوسیله این تهدید او با یک مزاج کامل و صحیحی از مدرسه بیرون خواهد آمد و یک آدم قوی خواهد شد. این عقیده بنده است که عرض کردم دیگر بسته به نظر مجلس است.

مخبر – این پیشنهاد را آقای بامداد هم قبلا فرموده بودند ولی در کمیسیون قابل توجه نشد. حالا هم بنده نمی‌توانم قبول کنم زیرا بهمان ادله که خودشان هم اشاره کردند امتحانات مدارس برای تحصیلات دماغی

است اگر این قانون ورزش اجباری نمی‌بود ممکن بود در یک قانون دیگری مجازات و تربیتی برای شاگرد معین شود بطوری که مجبور شود ورزش کند. ولی حالا که ورزش اجباری است اگر شاگردی بدون جهت نخواست ورزش کند معلم اورا از مدرسه بیرون خواهد کرد. بعلاوه بهمان ادله که خودشان اقامه کردند شاید یک شاگرد پیدا شود که تمام نمراتش خوب باشد و اتفاقا نتواند امتحان ورزش را بدهد آنوقت دیپلم باو داده نشود این چیز غریبی است. دیپلم برای معلومات است نه برای عملیات عضلانی. در این موضوع ممکن است وزارت معارف اساسا یک توجهی بکند و قضیه را در نظامنامه در نظر بگیرد ولی نمی‌تواند جز قانون واقع شود.

بامداد – اگر جز نظامنامه قید می‌کنند بنده مسترد می‌دارم.

رئیس – رای گرفته می‌شود بماده اول. آقایانیکه ماده اول را تصویب می‌کنند قیام فرمایند.

(عده زیادی قیام نمودند)

رئیس – تصویب شد. ماده دوم قرائت می‌شود

(بشرح آتی خوانده شد)

ماده دوم – بغیر از ایام تعطیل همه روزه در مدارس مزبور باید ورزش بعمل آید.

رئیس – آقای آقا سید یعقوب

آقا سید یعقوب – عرضی ندارم.

رئیس – مخالفی ندارد؟

بعضی از نمایندگان – خیر.

بامداد –بنده پیشنهادی دارم.

(پیشنهاد خود را نوشته تسلیم نمودند)

رئیس – پیشنهاد قرائت می‌شود.

(بمضمون ذیل قرائت شد)

پیشنهاد می‌کنم (بغیر از ایام تعطیل) از اول جمله دوم حذف شود.

رئیس – آقای بامداد.

بامداد- مسئله خیلی واضح است و توضیح زیادی لازم ندارد هر وقت مدرسه برای تحصیل باز است همان وقت هم ورزش می‌کنند. ایام تعطیل که اصلا مدرسه باز نیست تا ورزش کنند از اینجهت است که بنده پیشنهاد کردم اینجمله حذف شود.

وزیر معارف – اگر جمله بغیر از ایام تعطیل حذف بشود عبارت اینطور خواهد شد که همه روزه در مدارس ورزش باشد معنای همه روزه این است که دیگر استثنائی در کار نیست. در موقع اجرا ممکن است در قوانین یک تاویلات و تفسیراتی کرد که اسباب زحمت شود این در واقع یک جمله توضیحه ایست که لازم و اشکالی هم ندارد.

یامداد – بنده مسترد می‌دارم.

رئیس – پیشنهاد آقای دشتی.

(باین مضمون قرائت شد)

بنده پیشنهاد می‌کنم اینماده حذف شود.

دشتی – اینگونه مسائل از وظایف خود وزارت معارف است. که باید در نظامنامه قید کند. چنانچه معمولا می‌نویسند و معین می‌کنند که برای کلاس اول چند درس و چند ساعت و برای کلاس دوم چند ساعت و چطور. غرض این است تصریح کردن این مسائل در قانون چه لزومی دارد؟ وقتی که شما قانون ورزش اجباری را تصویب کردید و گفتید جزو پروگرام مدارس باید باشد دیگر تعیین روز و ساعات و سایر مسائل مربوط به خود وزارت معارف است که باید در نظامنامه قید کند و ذکر آن در قانون لزومی ندارد.

وزیر معارف – در اثر تجربه و امتحان معلوم شده که بعضی از مواد پروگرام در عین اینکه اختیارش با شورای عالی معارف است حتما باید در قانون هم نوشته شود. و برای اینکه از یک افکار مختلفه مصون باشد باید صورت قانونی داشته باشد. ماده اول بطور مطلق

ورزش را اجباری کرده و در ماده دو اگر باختیار وزارت معارف گذاشته شود یک روز ممکن است مثلا ای بدهند که سه ساعت باشد. یک روز دیگر ممکن است رای بدهند به پنجساعت. و بالاخره یکوقت ممکن است رای بدهند که همه روزه باشد این خودش تولید یک اختلافی خواهد کرد که موجب بی نظمی است باین جهت در اینجا ذکر شده و قید شده که همه روزه ورزش باید بشود. و مصلحت هم در همین است. و الا اگر توی نظامنامه بیفتد و به نظر وزارت معارف واگذار شود مثل سایر مواد خواهد شد. مثل اینکه الان وضعیت ورزش اختلاف عجیبی دارد. در یک مدرسه ساعت ورزش چهار بظهر است. در یک مدرسه سه بظهر است. و در یکی دو بظهر. در یکی دیگر یک بظهر. در یکی دو ساعت بعد از ظهر. و همینطور چیز عجیب و غریبی است پس خوب است در همین قانون معلوم که اسباب زحمت و اختلاف فراهم نیاید. در قانون روزهایش معین می‌شود آنوقت وزارت معارف ساعاتش را معلوم خواهد کرد.

رئیس – رای گرفته می‌شود بماده دوم.

آقایا نیکه تصویب می‌کنند قیام فرمایند

(عده زیادی قیام نمودند)

رئیس – تصویب شد. ماده سوم قرائت می‌شود

(بعبارت ذیل خوانده شد)

ماده سوم – عده ساعات و اوقات ورزش و ترتیب انرا وزارت معارف معین خواهد کرد.

رئیس – مخالفی ندارد؟

بعضی از نمایندگان – خیر.

رئیس – رای گرفته می‌شود باین ماده. آقایانیکه تصویب می‌کنند قیام فرمایند

(عده زیادی قیام نمودند)

رئیس – تصویب شد. ماده چهارم.

(باین مضمون خوانده شد)

ماده چهارم – این قانون پس از تصویب تا مدت یکسال در مراکز ایالات و و لایات و تا مدت سه سال در سایر نقاط بموقع اجرا گذاشته خواهد شد.

رئیس – آقای دشتی.

دشتی – در موضوع مدت اینکه تا مدت یکسال در مراکز ایالات وولایات نوشته شده است عیبی ندارد ولی نمیدانم چرا برای سایر نقاط زیادتر قرار داده‌اند می‌گویند معلم نیست. عرض می‌کنم معلم ورزش مثل معلم طب نیست که لازم باشد چند سال تحصیل کند تا بعد معلم شود. معلم ورزش غالبا همین جوان هائی هستند که در طهران هستند و ورزش کرده‌اند اینها می‌توانند بروند و معلم بشوند و بعلاوه شما در مدت یکسال می‌توانید معلم ورزش برای همه جا تهیه کنید از این جهت بنظر بنده سه سال مدت برای سایر نقاط زیاد است. و در ظرف دو سال کافی است زیرا در ظرف این مدت شما بقدر کافی معلم برای این کار خواهید داشت که به نقاط بفرستید و این کار را انجام دهید.

مخبر – نماینده محترم باید تصدیق بفرمایند که گذشته از معلم این کار بودجه هم لازم دارد اولا اینکه تا سه سال نوشته شده سه سال منتهی مدت است. البته اگر در ضمن بودجه و معلم پیدا شد زودتر انجام خواهد گرفت. سه سال منتهای مدت است. معذلک بنده خیال می‌کنم که تا سه سال هم ممکن نباشد زیرا وقتی که ورزش اجباری شد برای تمام مدارس قرا و قصبات و مدارس شهرها معلم لازم خواهد بود و اینقدر معلم حاضر نخواهد شد فرضا هم که معلم حاضر شود بودجه ندارد. در هر صورت حد معتدلی را که کمیسیون در نظر گرفته همین مدتی است که در قانون نوشته شده پیشنهاد زیادتر هم شده بود ولی بالاخره کمیسیون در نظر گرفت که تا یکسال در مراکز ایالات و ولایات و تا سه سال در نقاط جز این کار انجام پذیرد و زودتر از این عملی نیست.

رئیس – آقای بامداد.

بامداد - بنده موافقم.

جمعی از نمایندگان – مذاکرات کافی است.

رئیس – آقای آقا سید یعقوب.

آقا سید یعقوب – بنده مخالفم و نظریه بنده بر خلاف نظر آقای دشتی است حالا کدام را اجازه میفرمائید عرض کنم راجع باصل موضوع عرض کنم یا راجع بکفایت مذاکرات.

رئیس – راجع بکفایت مذارکرات بفرمائید.

آقا سید یعقوب – بلی بنده راجع بکفایت مذاکرات نظری دارم و آن برای این است که خواستم بعرض مجلس برسانم مجلس خیلی سهل و سادةرا می‌نویسد ولی در موقع عمل چون مدت را کم قرار می‌دهد اسباب زحمت می‌شود در اینجا هم مخصوصاً عرض می‌کنم که مدت کم است نتیجه این می‌شود که در موعد مقرر کار انجام نمی‌گیرد و بنده ناچار خواهم شد که وزیر را تحت سؤال بیاورم که چرا قانون اجرا نشده پس بهتر این است که مجلس موافقت کند که در این باب مذاکراتی بشود.

رئیس – رأی گرفته می‌شود بکفایت مذاکات آقایانیی که تصویب می‌کنند قیام فرمایند.

(عدة زیادی قیام نمودند)

رئیس – تصویب شد رأی گرفته می‌شود به مادة چهارم ….

شیروانی – بنده پیشنهادی دارم.

رئیس – (پس از تقدیم تقدیم پیشنهاد از طرف آقای شیروانی) قرائت می‌شود.

(بمضمون ذیل قرائت شد)

پیشنهاد می‌کنم در تمام مملکت در مدت دو سال اجرا شود.

رئیس – آقای شیروانی.

شیروانی – عرض کنم هر قانونی که در مجلس مطرح می‌شود بعضی از آقایان مخصوصاً آقای کازرونی اگر به بینند که اسم مرکز در او هست و اسم ولایات نیست یخه پاره می‌کنند غالب رفقا هم بایشان تأسی می‌کنند و این هم حق است برای اینکه تمام افراد و اهالی مملکت در مقابل قانون و حقوق مساوی هستند چنانچه قانون اساسی هم این مسئله ا تصریح کرده ما الان داریم یک قانونی می‌نویسیم که ترجیح می‌دهیم مرکز را بایالات و ولایات برای طهران که یکی از مراکز ایالات و ولایات است می‌نویسیم در ظرف یکسال ولی بندر عباس را می‌نویسیم بعد از سه سال …

کازرونی – بندر عباس هم از مراکز مهمه است.

شیروانی – بنده عرض می‌کنم این تبعیض نباید در کار باشد بنده همه جا را مهم میدانم در شیراز و اصفهان و کرمان و این قبیل نقاط در ظرف یکسال باید دائر شود ولی در سایر نقاط در ظرف سه سال این یک تبعیض بیموردی است نسبت به تمام مملکت بنده عرض می‌کنم اگر وزارت معارف وسائل ندارد (چنانچه ما هم قبول داریم) بسیار خوب ولی چرا تبعیض و رجحان قائل می‌شود وخصوصاً راجع بامر ورزش حالا ممکن است یک جوابهائی بدهند که مثلاً در دهات و قراء اینقدرها اهمیت ندارد ولی بنده عرض می‌کنم اگر موضوع تاسیس مدرسة حقوق باید در طهران باز شود و در یک دهی لازم نیست ولی ورزش را معتقدم که در تمام نقاط مملکت باید دائر شود برای اینکه همه قوی شوند تا بتوانند بهتر کار کنند و بالاخره باید در همه جا بطور مساوی شروع شود و بنده این تبعیض را بیمورد میدانم.

مخبر – مقصود از تنظیم این ماده این نیست که تبعیض شده باشد ولی قهرا در موقع عمل اینطور خواهد شد چرا؟ برای اینکه در مراکز ولایات الان چندی است

که ورزش معمول است معلم هم هست وزارتمعارف می‌تواند فوری معلم فراهم کند و بفرستد و بعلاوه می‌توانند دارالمعلمین ورزش تأسیس کند و مثلا در اصفهان دارالمعلمین ورزش درست کند و معلم ورزش تربیت کند چون در تمام نقاط مملکت که نمی‌تواند دولت دارالمعلمین فراهم کند و باین مناسبت قهرا در بعضی جاها که اسباب و وسائل کار فراهم تر است زودتر شروع و این قانون اجرا خواهد شد و در بعضی جاهای دیگر دیرتر. و این یک چیزی است که طبیعتاً در موقع عمل و اجرا پیش خواهد آمد که بعضی نقاط مقدم بر نقاط دیگر خواهد شد و ممکن نیست تمام جاها را یک مرتبه شروع کنند باید یک جا را شروع کنند بعد جای دیگر را حالا اگر پنجاه نفر معلم ورزش هست اینها مشغول نشوند و کار نکنند تا موقعیکه پانصد نفر تهیه شود! اینکه عملی نیست!

رئیس – رأی گرفته می‌شود بقابل توجه بودن پیشنهاد آقای شیروانی آقایانیکه قابل توجه میدانند قیام فرمایند

(معدودی قیام نمودند)

رئیس – قابل توجه نشد پیشنهاد آقای آقا سید یعقوب

(بشرح ذیل خوانده شد)

پیشنهاد می‌کنم در ولایات و ایالات سه سال و در قصبات و دهات پنجسال.

رئیس – آقای آقا سید یعقوب.

آقا سید یعقوب – بنده یک مسئله اساسی را بعرض مجلس میرسانم بعد آقایان تصدیق خواهند فرمود در مجلس همیشه یک حرارتی است که در موقع وضع قانون ظرف مدت را خیلی کم قرار دهد اما موقع عمل که می‌رسد کار گیر می‌کند و اجرا نمی‌شود و قهراً آنوقت احترام قانون از بین می‌رود در قصبات و ایلات که ما آمدیم و گفتیم مدارس باید تشکیل شود بدیهی است که در ظرف دو سال نمی‌شود مأمور و معلم بآنجاها فرستاد و وسائل پیشرفت کار را فراهم کرد بچه دلیل؟ بهمان دلیلی که ما قوانینی که از اول مشروطیت تا بحال گذرانده‌ایم چون مرکز را تمام طهران خیال کرده‌ایم و دیده‌ایم که در اینجا خیلی سهل قانون اجرا می‌شود نظمیه دارد عدلیه دارد وسائل کار دارد جاهای دیگر راهم همینطور خیال کرده‌ایم و تصور کرده‌ایم در آنجاها هم مثل طهران قانون خیلی زود اجرا خواهد شد در صورتیکه اینطور نیست در سایر جاها اصلاً مدتی طول دارد تا این قوانین بگوش مردم فرو رود و منافع قوانین را بفهمند و باید قوای دولت در آن نقاط کامل باشد تا قوانین اجرا شود اینکه می‌نویسیم در سایر نقاط دو ساله باید این قانون اجرا شود اگر تمام دنیا هم جمع شوند این کار عملی نیست و نمی‌شود آنوقت بنده مجبورم که وزیر را استیضاح کنم که چرا این قانون را در فلان نقطه اجرا نکردی بنده میدانم در یک مملکتی که وسائل ارتباطات نقاطش با مرکز خیلی کم است و اطلاعات اهالی و مردم ناقص است مراعات و ملاحظة جریان امر را کرد چیزی که از مشروطیت جاری شده همان انتفاعات ادارت است غیر از انتفاعات ادارات منافع مشروطه در کجا جاری است؟ این برای این است که توجه بقوانین نشده پی بعقیدة بنده این ظرف مدتی که در نظر گرفته شده کم است و باید در ولایات سه سال و در قصبات و دهات پنجسال باشد.

وزیر معارف – اصولاً عقیدة ایشان برای اجرای قانون که قائل بیک تسهیلاتی شده‌اند خیلی خوب است ولی از طرفی هم تصدیق میفرمائید که وقتی مدت اجرای یک قانون خیلی زیاد شد رفته رفته آن قانون فراموش می‌شود لایحة دولت که تقدیم مجلس شده بود مادة چهارمش اینطور بود تا مدت یکسال در مراکز ایالات و

ولایات و بعد در سایر نقاط محدود بمدت نبود بعضی از آقایان اعتراض کردند که برای بعد چون انتهائی نیست و معلوم نیست چند سال طول خواهد کشید بنابراین بهتر است که محدود بیک مدتی بشود ما هم دیدیم فرق نمی‌کند ولی اصولا آنچه که بنظر بنده رسیده و فکر کرده‌ام این است که برای اجرای این قانون فقط یک مساعدت بودجه لازم است آنهم نه بودجه اضافی برای اینکه راه این کار را بنده پیدا کرده‌ام و در همین اصلاح بودجة در ضمن صد نیم برای هر قسمت یک معلم ورزش تهیه شده که به تمام مدارس تخصیص داده شود اگر چه در اطاف آنهم بین وزارتمعارف و وزارت مالیه یک حرفهائی است ولی امیدوارم رفع شود علی ای حال این کار یک بودجة لازم دارد و از طهران هم شروع و اجرا خواهیم کرد و همچنین بهر یک از این مراکز یکنفر معلم ورزش مفرستیم و در آنجا هم اعلام می‌شود معلمینی که متصدی تدریس هستند و همینطور آنهائی هم که میل دارند بیایند در یک کلاس ورزش خاصی که تشکیل خواهد شد از آن شخص معلم ورزش تعلیم بگیرند تا اینکه در آتیه نتیجه اینطور حاصل شود که همانهائی که در مدارس معلم و متصدی دروس هستند متصدی ورزش هم بشوند یعنی همان طور که معلمین در یک ساعت معینی فارسی تعلیم می‌دهند خود همان معلمین در یکساعت دیگر هم ورزش باطفال تعلیم دهند و این بهترین طریق پیشرفت کار است والا اگر غیر از این باشد بعدة هر مدرسة ما مجبوریم یک معلم ورزش داشته باشیم و این یک بودجة هنگفتی لازم دارد و ممکن نمی‌شود در هر حال بنده تصور می‌کنم اگر فقط یک مساعدت بودجة حالا بشود در آتیة نزدیکی یعنی در همین مدتی که در قانون ذکر و تعیین شده در تمام آن قسمتهائی که ما مدرسه داریم همان معلمینی که متصدی امر مدرسه و تعلیم هستند متصدی تعلیم ورزش هم خواهند بود و این بهترین راه عملی است برای پیشرفت و انجام مقصود.

آقا سید یعقوب – حالا که خود آقای وزیر قبول می‌کنند که در ظرف سه سال این قانون را اجرا خواهند کرد بنده مسترد می‌دارم.

رئیس – رأی می‌گیریم بمادة چهارم آقایانیکه مادة چهارم را تصویب می‌کنند قیام فرمایند.

(عدة زیادی قیام نمودند)

رئیس – تصویب شد مادة الحاقیة آقای حاج شیخ بیات قرائت می‌شود

(بترتیب ذیل قرائت شد)

مادة الحاقیة ذیل را پیشنهاد می‌کنم.

ماده الحاقیه – مدیران مدارس در تمام مملکت مکلف می‌باشند که در اوقات صلوات شاگردان را وادرا به نماز نمایند.

رئیس – آقای بیات.

حاج شیخ بیات – بنده در شور اول این لایحه باآقای آقا سید یعقوب این پیشنهاد را تقدیم کردیم و در موقعی که این پیشنهاد قرائت شد بعضی از آقایان که همیشه نماز می‌خوانند و علاقه مند هستند باینکه نمازشان ترک نشود فرمودند که این یکی از مسائل مسلمه شرعی است ولی بنده لازم میدانم که این جا یک موضوعی را عرض کنم و آن این است آقایانی که یک قدری بجادة تجدید پا گذاشته‌اند خوب است یک قدری هم مراعات اصول دیانت را بکنند …

زوار – کرده‌اند و می‌کنند.

معتضد استر آبادی – چرا نمی‌گذاری حرفش را بزند ؟! فیروز آبادی حرف می‌زد نگذاشتی حالا هم نمی‌گذاری حرف بزنند.

زوار – بتو چه؟

رئیس – آقای زوار بشما اخطار می‌کنم.

حاج شیخ بیات – بنده در موقعی که مسافرت مکه

کردم مخصوصاً از راه مصر موفق شدم بزیارت بیت الله مشرف شوم و مخصوصاً چند روزی در مصر توقف کردم برای اینکه از اصول معارف آنجا تفحص کنم و طرز تحصیلات و ترتیبات آنجا را بدانم چیست در آن اوقات بنده حقیقتاً یک چیزهائی دیدم و وقتی که وارد شدم و آمدم اینجا با آقایانی که ملاقات کردم وضعیت آنجا را عرض کردم حقیقتاً آنها بقدری معتقد بحفظ اصول دیانتشان هستند که با این تجدد فعلی که امروزه از حیث صنعت و پول و تجدد و اقتصاد و جمیع جهات تالی مرتبة دول اروپا شده‌اند معذلک می‌توان گفت که از نظر دیانت مصر مرکز دیانت همة مسلمانهاست و اینها یک مردمانی هستند متدین و اصول دیانتشان را کاملا رعایت می‌کنند مثلا در مصر چهل پنجاه مسجد دارد و وقتی که غروب می‌شود و اذان گفته می‌شود از هر طبقه و دسته به این مساجد حمله می‌کنند و مساجدشان را خیلی محترم می شمارند و در همین مدارس جدیدشان بنده مکرر رفته‌ام و چیزی را که در این مدارس بیشتر از همه چیز رعایت می‌کنند تربیت اطفال است به مسائل دیانتی و مخصوصاً بعضی از اطفالشان قرآن و نهج البلاغه را حفظ دارند بطوریکه بنده خودم وقتی که با بعضی از آنها مذاکره کردم دیدم خیلی خوب میدانند اما نمیدانم چطور شده که بدبختانه وقتی که ما اسم تجدد را می‌بریم خیال می‌کنند هر اصولی را که ما داریم باید دور بیندازیم بنده عرض می‌کنم اصول تجدد با اصول دیانت اسلام هیچ مخالفتی ندارد بلکه اصول اسلام حافظ اصول تجدد دینی است یعنی آزادی مطلق را قائل است ولی با حفظ اصول دیانت و وقتی که احکام و اصول ترتیبات مذهبی را ملاحظه کنیم می‌بینیم از هیچکس سلب آزادی نشده است حالا آقایان می‌فرمایند نماز واجب است بلی نماز واجب است اما همین واجب را باید خواند یا نباید خواند؟ سابقاً مسؤل تربیت اطفال جز پدر کسی نبود و آنها اطفاشان را تربیت می‌کردند و به نماز خوانده وامیداشتند ولی امروزه مسؤل تربیت اطفال بیشتر معلمین و مدیران مدارس هستند و ملاحظة اطفال از مدیران و معلمین مدارس خیلی زیادتر است تا از پدر و مادر و اطفال را بیشتر از مدیران می ترسانند و امروزه اگر اطفال یک تقصیری بکنند فوری پدرش به معلم و بمدیر مدرسه می‌نویسد و شکایت او را می‌کند پس در مورد نماز هم اگر گفته شود که مدیران مدارس مکلفند شاگردان مدارس را وادار کنند که نماز بخوانند کجای این مخالفت با شریعت است والا بنده هم میدانم نماز واجب است ولی همانطور که شما میگوئید ورزش از نقطة نظر حفظ الصحه باید اجباری باشد بنده هم از نقطة نظر رعایت و حفظ دیانت عرض می‌کنم نماز واجب و باید اجباری باشد ..

شیروانی – بر بچة هشت ساله هم نماز واجب است؟

حاج شیخ بیات – بلی بر اطفال هم احکام شرعیه تمریناً واجب است و پدر و مادر مکلفند که اطفال را تمریناً به نماز کردن وادارند حالا بر بزرگ‌ها نیست چه عرض کنم! بنده بعد از ورودم بطهران یک روزی سفیر مصر بمنزل و ملاقات بنده آمد و یک پرگرام چاپی آورد و به بنده داد که الان هم هست و در آنجا نماز را جزو پرگرام مدارس قرار داده منتهی چون اطفال و اشخاص غیر مکلف مکلف به صلوت تمریناً از قسمت متوسطه را مکلف کرده‌اند به نماز اگر قبول ندارید ممکن است عین آن پرگرام را به آقایان نشان بدهم ….

عمادی – خیر نمی‌خواهد مسئله واضح است.

حاج شیخ بیات – این بود که بنده به آقای وزیر معارف مراتب را عرض کردم و ایشان هم قبول فرمودند ولی چون از طرف بعضی از آقایان در موقع پیشنهاد در شور اول حملاتی به بنده شد و یک حرفهائی زده شد بنده لازم دانستم که این حرف را بزنم که همانطوریکه آقایان طرفدار تجدد هستند خوب است طرفدار دیانت و بقول خودشان حفظ اصول کهنه پرستی هم باشند حالا

هم اگر آقای وزیر معارف تقبل بفرمایند که در پرگرام بنویسند بنده پیشنهادم را پس می‌گیرم والا پس نمی‌گیرم. وزیر معارف – بنده تصور می‌کنم اگر چنانچه بعضی از آقایان در این باب یک اظهاراتی کرده‌اند از نقطة نظر مخالفت با اصول نبوده زیرا همه بحفظ اصول دیانت مقدسة اسلام معتقدند نهایت بعضی از آقایان اظهار کردند و گفتند بقدری لزوم این مسئله واضح و بدیهی است که هیچ محتاج بذکر نیست و بنده مخصوصاً بایشان عرض می‌کنم که در پرگرام مدارس ابتدائی تصریح دارد که معلم باید عملا نماز را بشاگرد بیاموزد و معنی عملا این است که طفل را جلوی خودش نگاه دارد و باو بگوید اینطور سجود کن اینطور رکوع کن و برای اطفال هفت ساله که وارد مدرسه می‌شود در مدرسه این طور عمل می‌شود ..

آقا سید یعقوب – حتی در مدرسة امریکائی.

وزیر معارف – و در این باب تاکیدات و دستورات لازمه بمدیران داده شده که رعایت این نکات را بنمایند و بنده مخصوصاً امیدوارم که رعایت این نکات کاملا بشود و مقصود آقا تامین می‌شود.

حاج شیخ بیات – در صورتیکه آقا قبول فرمودند جزء پرگرام شود بنده مسترد می‌دارم.

رئیس – مادة الحاقیة دیگری از طرف آقای شریعت زاده رسیده قرائت می‌شود

(بشرح ذیل قرائت شد)

مادةالحاقیه – در صورتی که شاگردان مدارس ابتدائی و متوسطه تربیت پیش آهنگی را قبول نمایند و عدة داوطلبین به سی نفر بالغ بشود وزارت معارف مکلف است موجبات تربیت پیش آهنگی داوطلبان را فراهم سازد.

رئیس – آقای شریعت زاده.

شریعت زاده – البته آقایان توجه فرموده‌اند که در ضمن توضیحاتی که آقای دشتی راجع به پیشنهاد خودشان دادند منافع و فوائد اجرای اصول پیش آهنگی را بیان کردند و آقای وزیر معارف هم قبول فرمودند و با اصل مسئله موافقت داشتند منتهی همچو بنظرشان رسید که حالا در اجرای این کار مشکلاتی هست بطوری که عملی شدنش فعلا مقدور نیست بنده چون میل دارم که کارهای خوب همیشه بیشتر از طرف آقایانی که باصول مفیده علاقه مند هستند اقدام شود و بدست آنها عملی شود از این جهت است که این پیشنهاد را عرض کردم و مخصوصاً می‌خواهم از آقایان محترم رفع اشتباه کرده و توجه آقای وزیر معارف را جلب کنم و عرض کنم این اشکالاتی را که ایشان در نظر دارند نباید خیلی مهم شمرد قسمتی که بنظرشان خیلی مهم رسید و فرمودند این بود که تربیت پیش آهنگی همه جا ملی است و باین ملاحظه ترویج این کار بوسیله دولت مناسب نیست همانطوری که بنده اساساً معتقدم که معمول بودن یک چیزهائی در خارج مستلزم این نیست که ما هم فوری او را قبول کنیم و بتمام خصوصیات بپذیریم همانطور هم بنده معتقد نیستم که معمول نبودن یک چیزهائی در خارج مستلزم این باشد که ما او را قبول نکنیم ما باید در تمام امور مصلحت مملکت خودمانرا در نظر بگیریم و مقتضیاترا در نظر بگیریم و از این نظر مسائلرا تشخیص بدهیم که اگر در نتیجه معلوم شد که فلان تصمیم بر صلاح ما است ما باید آن را قبول کنیم ولو اینکه در جاهای دیگر دولت‌ها در آن باب اقدامی نکرده باشند و بالعکس بنابراین و نظر باینکه هیچ تردیدی نیست که احساسات جامعة ما و وضعیاتی که بآن دچاریم و همه روزه می‌بینیم طوری است که از کارهای خوب باید طرفداری بکنیم از این نقطة نظر شخص بنده معتقدم که با کمال صداقت همیشه باید کارهای خوب را سر مشق قرار داد پیش آهنگی یکی از کارهائی است که حقیقتاً می‌توان گفت منشأ یک قضایا و خصوصیات خوبی است برای یک ملت و جامعة که اجرای آن را قبول کرده

و پیش آهنگی را پذیرفته است بالاخره اصول تمدن و ترقی سرعت برق پیش رفته است برای اینکه در ملتی که پیش آهنگی معمول است افرادش دارای فکر و اخلاق صحیح و اعصابشان طوری آماده برای تربیت است که روح و جسم دیگران آماده نیست اما اینکه فرمودند این کار در همه جا ملی است بنده خیلی از جاها را سراغ دارم که ملی هم نیست ولی چون بنده به حسن نیات آقای وزیر معارف معتقد هستم حتی بعنوان مناقشة نظری هم نمی‌خواهم چیزی که مخالف با نظریةایشان باشد عرض کنم ولی عرض می‌کنم که در بعضی جاها پیش آهنگی دولتی است مخصوصاً در امریکا در امریکا یکی دو مدرسه هست که در سال چهل هزار لیره بودجة آن است و فقط برای پیش آهنگی است نظر باینکه خود آقای وزیر معارف هم همیشه با این اصول موافقت دارند و نظرشان این است که یک کارهائی که مفید است در مملکت باید شروع شود و انجام پذیرد از این جهت عرض می‌کنم هیچ متنعی نیست که در مدارس اگر یک عده برای تربیت پیش آهنگی که منشأ هزاران فوائد است داوطلب شوند دولت حاضر باشد وسائل تربیت آنها را فراهم کند و دیگر عرضی ندارم و تصور می‌کنم توضیحاتی که عرض کردم آقای وزیر معارف را قانع کرده باشد که این پیشنهاد بنده را قبول بفرمایند.

رئیس – رأی می‌گریم باین پیشنهاد آقیانی که مادة الحاقیه را تصویب می‌کنند قیام فرمایند

(معدودی قیام نمودند)

رئیس – تصویب نشد.

دشتی – بنده یک پیشنهادی دارم.

شیروانی – ختم جلسه. یکساعت و نیم از ظهر گذشته (پیشنهاد آقای دشتی به مضمون ذیل قرائت شد) بنده ماده الحاقیه ذیل را پیشنهاد می‌کنم.

ماده الحاقیه – وزارت معارف مکلف است تشکیلات پیش آهنگی را تحت نظر گرفته همه طور مساعدت در نمو آن بنماید و از کمک مالی مضایقه ننماید.

رئیس ـ آقای دشتی.

دشتی – بنده این را مخواستم بطور مقدمه عرض کنم که یکی از بدبختیهای این جامعه این است که از هر چیز تازه می‌ترسد و هر وقت که یک چیز تازة در این مملکت آمد با نظر بد باو نگاه شده است در صورتیکه همه چیز این مملکت غیر از دیانتش باید عوض شود و چیزهای سابق را باید دور انداخت یک اشخاصی بی جهت با تشکیلات پیش آهنگی مخالفت می‌کنند امروز در تمام دنیا تشکیلات پیش آهنگی یکی از وسادل پیشرفت کار و عمل است حالا اگر آقای وزیر معارف تصور می‌کنند که در عملی شدن پیش آهنگی در مدارس یک اشکالاتی متصور است و نمی‌توانند حالا این کار را اجرا کنند لااقل خوب است یک مساعدتهای رسمی با آن بکنند مثلا جزو تشکیلات رسمی یک بودجة برایش بنویسد و مساعده‌های لازمه با آن بفرمایند تا بعد اگر دیدند بر طبق آمال عامه است خود مردم با آن کمک خواهند کرد و اگر مطابق آمال مردم نشد ضرری بجائی نمی‌خورد فرمودند پیش آهنگی در تمام جاهای دنیا ملی است و دولتی نیست نده عرض می‌کنم در اغلب جاهای دنیا مداس هم ملی است راه آهن هم ملی است ولی درمملکت ما که مردم جاهل و قاصرند باید دولت مربی باشد و کارهائیرا که مردم انجام نمی‌دهند دولت باید انجام دهد.

وزیر معارف – بنده عرض کردم پیش آهنگی در مدارس دچار یک اشکالاتی می‌شود که بجای اینکه حسن نتیجه بدهد ممکن است نتیجه سوء دهد ولی اصولا بنده شخصاً عرض کردم که یکی از طرفداران جدی پیشرفت پیش آهنگی هستم و با آن کمک کرده‌ام و باز هم خواهم کرد بین ما و شما فقط اختلاف در این است که شما می فرمائید این کار در مدارس بموقع عمل گذاشته شود بنده عرض می‌کنم باید در خارج بشود والا اختلاف دیگری

نیست البته بنده شخصاً خواه عضو دولت باشم یا نباشم از ابتدای امر از روز اولی که میرزا مهدی ورزنده وارد این شهر شد (ممکن است از او سؤال بکنید) یکی از طرف دارهای پیشرفت جدی ژیمناستیک بنده بودم و اول مدرسة که با او کمک کرد مدرسة تدین بود که دچار مشکلات زیادی هم شد و تعرضات زیادی هم اولیای اطفال کردند معذلک بنده دلایلی اقامه کردم که رفته رفته با نعل و میخ آنها را متقاعد کردم و کار بجائی رسید که عدة از آقایان علماء که اطفالشان را می‌فرستادند به مدرسه و اوایل امر مستکلف بودند بعد راضی شدند که پسرهای آنها داخل در بازی ژیمناستیک بشوند علی ای حال آنوقت این مسئله خیلی مخالف داشت امروز هم داریم یک قدمی بر می‌داریم البته در آتیه هم ممکن است تغییر عقیده راجع باین قسمت باز پیدا بشود ولی راجع به پیشنهاد ایشان راجع به قسمت اخیریکه پیشنهاد کرده‌اند دولت از مساعدت‌های مالی نسبت باین مؤسسه خودداری نکند در این حرفی نیست ولی راجع بقسمت اول که وزارت معارف این را یک مؤسسة دولتی بشناید بنده متأسفانه نمی‌توانم این را قبول کنم برای اینکه اصلا این پر نسیب که همه کارهای مملکتی را باید دولت متصدی شود بعقیدة بنده این یک کار صحیحی نیست که تجارت و خبازی و غیره و همه را دولت بکند اینها یک کارهای ملی است که کم کم خود مردم باید انجام بدهند.

دشتی – معارف را که دولت انجام می‌دهد.

وزیر معارف – معارف را بلی همینطور است ولی آن اندازة که برای معارف شرور است همان ژیمناستیک است که همه جا قبول کرد ولی اینکه پیش آهنگی در تحت نظر دولت یا مؤسسه باشد این یک کار مشکلی است که من نمی‌توانم قبول کنم اما شخصاً بنام وزارت معارف حاضرم که همه گونه مساعدت بکنم چنانچه الان هم مساعدت مالی می‌شود.

رئیس – رأی گرفته می‌شود بقابل توجه بودن مادة الحاقیه آقایانیکه تصویب می‌کنند قایم فرمایند

(چند نفری قیام نمودند)

رئیس – تصویب نشد رأی گرفته می‌شود بلایحة که مشتمل بر چهار ماده است در کلیات مخالفی نیست؟

بعضی از نمایندگان – خیر.

رئیس – آقای آقا سید یعقوب.

آقا سید یعقوب – بنده خواستم تذکر بدهم که شور در کلیات نشده است.

رئیس – مخالفی ندارد. رأی می‌گیریم باین لایحه آقایانی که تصویب می‌کنند قیام فرمایند.

(عدة زیادی قیام نمودند)

رئیس – تصویب شد.

جمعی از نمایندگان – ختم جلسه.

وزیر معارف – اجازه میفرمائید؟ عرض کنم چندی قبل لایحه راجع باستخدام جند نفر از معلمین اروپائی برای مدارس دولتی تقدیم مجلس شده است که یکی از آنها راجه است به تجدید کنترات دکتر اشترونک برای مدرسة صنعتی و استخدام دو نفر معلم دیگر آلمانی و یکی دیگر راجع باستخدام دو نفر معلم برای مدرسه حقوق و سیاسی و چون راپورتهایش حاضر است اگر آقایان موافقت بفرمایند جزو دستور جلسه آتیه بشود که تکلیفش زودتر معین بشود.

بعضی از نمایندگان – صحیح است مخالفی ندارد

(مجلس یکساعت و بیست دقیقه بعد از ظهر ختم شد)

قانون

اجازة تأسیس شعب شورای عالی معارف در مراکز مهمه ایالات و ولایات

مصوب ۱۴ شهریور ماه ۱۳۰۶ شمسی

ماده اول – مجلس شورای ملی بوزارت معارف اجازه می‌دهد که شعب شورای عالی معارف را در مراکز مهمه ایالات و ولایات تأسیس نماید.

ماده دوم – عده اعضای رسمی هر یک از شعب مذکوره در ماده اول کمتر از پنج و بیشتر از نه نفر نخواهد بود.

ماده سوم – عضویت شعب مزبور مجانی است و وظایف و اختیارات و شرایط عضویت آنها را وزارتمعارف در حدود قوانین موضوعه معین خواهد کرد.

این قانون که مشتمل بر سه ماده است در جلسه چهاردهم شهریور ماه یکهزار و سیصدو شش شمسی بتصویب مجلس شورای ملی رسید.

حسین پیر نیا: رئیس مجلس شورای ملی.

قانون

ورزش اجباری در مدارس جدیده

مصوب ۱۴ شهریور ماه ۱۳۰۶ شمسی

ماده اول – وزارت معارف مجاز است که ورزش را در کلیه مدارس جدیده اجباری نماید.

ماده دوم – بغیر از ایام تعطیل همه روزه در مدارس مزبوره باید ورزش بعمل آید.

ماده سوم – عده ساعات و اوقات ورزش و ترتیب انرا وزارت معارف معین خواهد کرد.

ماده چهارم – اینقانون پس از تصویب تا مدت یکسال در مراکز ایالات و ولایات و تا مدت سه سال در سایر نقاط بموقع اجرا گذاشته خواهد شد.

اینقانون که مشتمل بر چهار ماده است در جلسه چهاردهم شهریور ماده یکهزارو سیصدو شش شمسی بتصویب مجلس شورای ملی رسید.

حسین پیر نیا: رئیس مجلس شورای ملی.