مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۴ دی ۱۳۰۶ نشست ۱۸۹
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری ششم | تصمیمهای مجلس | قوانین بنیان ایران نوین |
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری ششم |
مشروح مذاکرات مجلس ملی، دوره۶
جلسه: ۱۸۹
صورت مشروح مجلس پنج شنبه ۱۴ دی ماه ۱۳۰۶ مطابق ۱۱ رجب المرجب ۱۳۴۶
فهرست مندرجات:
۱-تصویب مرخصی آقای کی استوان و رد مرخصی آقای میرزا محمدعلی امام جمعه شیراز
۲- بقیه شور نسبت به خبر کمیسیون بودجه راجع به بعضی مخارج از محل اضافه عایدات ۱۳۰۵
مجلس دوساعت و نیم قبل از ظهر به ریاست آقای تقی زاده نایب رئیس تشکیل گردید
صورت مجلس یوم سه شنبه ۱۲ دی ماه را آقای نگهبان قرائت نمودند
غائبین و دیر آمدگان جلسه ۹ دی ماه
غائبین با اجازه آقایان:
اعتبار – محقق شیرازی – شیروانی – آیه الله زاده خراسانی – دشتی – فومنی – مقدم – بهبهانی – بهار
فرشی – میرزا ابراهیم آشتیانی
غائبین بی اجازه آقایان:
حاج علی اکبر امین – محمد ولی خان اسدی – مرتضی قلیخان بیات – ذوالقدر- امام جمعهٔ شیراز – اعظمی – نظام مافی – آقا علی زارع – قوام شیرازی – حاج حسن آقا ملک – بنی سلیمان – جوانشیر- میرزا حسن خان وثوق – حاجی غلامحسین ملک دیر آ، دگان بااجازه آقایان: جلائی – روحی – شریعتزاده – حشمتی – نجومی – مهدوی – حاج شیخ بیات – جهانشاهی – دیوان بیگی دیر آمدگان بی اجازه آقایان ملک مدنی – یاسائی – نوبخت – فرمند – مدرس – محمدولی میرزا – زنگنه
غائبین و دیر آمدگان جلسهٔ ۱۰ دی ماه غائبین با اجازه آقایان:
شیروانی – آیه الله زادهٔ خراسانی – دشتی – عصر انقلاب – جهانشاهی – فرشی – میرزا ابراهیم آشتیانی
غائبین بی اجازه آقایان:
حاج علی اکبر امین – محمد ولی خان اسدی -مرتضی قلیخان بیات –ذوالقدر – امام جمعهٔ شیراز – اعظمی – نظام مافی – آقا علی زارع – قوام شیرازی – حاجی حسن آقا ملک – بنی سلیمان – جوانشیر- میرزا حسن خان وثوق – حاجی غلامحسین ملک
دیر آمدگان با اجازه آقایان:
جلائی – شریعت زاده – حاج شیخ بیات – سلطان محمد خان عامری
غائبین و دیر آمدگان جلسهٔ ۱۲ دی ماه غائبین با اجازه:
آقای شیروانی – جمشیدی مازندرانی – دشتی – فرشی – میرزا ابراهیم آشتیانی – دکتر لقمان – حاج میرزا حبیب الله امین
غائبین بی اجازه:
آقایان حاج علی اکبر امین – محمد ولی خان اسدی – مرتضی قلی خان بیات – ذوالقدر – امام جمعهٔ شیراز – آیه الله زاده خراسانی – اعظمی – نظام مافی – قوام شیرازی – آقا علی زارع – حاجی حسن – آقا ملک – بنی سلیمان – جوانشیر – میرزا حسن خان وثوق – حاجی غلامحسین ملک
دیر آمدگان با اجازه:
آقایان اعتبار – جلائی – امیر حسین خان ایلخان – ملک مدنی – میرزا محمد تقی طباطبایی – نجومی – حاج شیخ بیات – بهار – جهانشاهی – محمود رضا
دیر آمدگان بی اجازه:
آقایان شریعت زاده – پالیزی – محمد ولی میرزا – زنگنه – تقی زاده
نایب رئیس – آقای امیر حسین خان ایلخان
امیر حسین خان – عرض کنم حضورتان بنده شنیدم آقای بنی سلیمان را در دو جلسهٔ قبل که قرائت شد غایب بی اجازه خواندند و حال این که همهٔ آقایان می دانند که آقای بنی سلیمان مریض بستری است و اگر چنانچه خودش درخواست نکرده است یا اجازه نخواسته است این را خوبست اصلاح کنند و اگر چنانچه اجازه خواسته است نمی دانم برای چه غایب بی اجازه نوشتهاند و حال آن که همهٔ آقایان اطلاع دارند به هرحال باید اصلاح شود
نایب رئیس – مراجعه و اصلاح میشود آقای کلالی
امیر تیمور کلالی – تصور میکنم در صورت جلسه آقای آقا زاده خراسانی را غایب بی اجازه نوشته بودند در صورتی که ایاشن به توسط بنده تقاضای اجازه کرده بودند و تقاضای ایشان را هم تقدیم کردهام نگهبان
منشی – کی آقای؟
کلالی – آقازادهٔ خراسانی تقاضا میکنم در صورتی که کمیسیون عرایض تصویب کرده اصلاح شود
نایب رئیس – آقای شریعت
زاده شریعت زاده – بنده را درصورتی که در جلسهٔ قبل حاضر بودم در صورت جلسهٔ دیر آمدهٔ بی اجازه نوشتهاند
این را استدعا میکنم اصلاح شود
نایب رئیس – صورت مجلس مخالفی ندارد؟
گفته شد خیر
نایب رئیس – تصویب شد
نایب رئیس – چند فقره خبر راجع به مرخصی است قرائت میشود
خبر راجع به مرخصی آقای کی استوان
به شرح آتی قرائت شد
آقای کی استوان نمایندهٔ محترم به واسطهٔ کسالت مزاح و لزوم مسافرت به خارجه برای معالجه چهار ماه تقاضای مرخصی نموده که تاریخ آن از روز حرکت ایشان محسوب شود کمیسیون عرایض و مرخصی چهار ماه مرخصی نمایندهٔ محترم را تصویب و تاریخ مرخصی ایشان را از روز حرکت محسوب مینماید و راپرت آن را تقدیم میدارد مخبر کمیسیون حاجی میرزا مرتضی
نایب رئیس – آقای زوار مخالفید؟ بفرمایید
زوار – یک حکایتی را مقدمه عرض خودم قرار میدهم و آن این است که موقعی که کمیسیون محترم عرایض فعلی انتخاب میشد بنده در شعبهٔ ششم بودم و بایستی یک نفر هم از آ“جا انتخاب شود بنده و مخبر فعلی کمیسیون عرایض هم کاندید بودیم یک ورقهای از خارج آوردند توی شعبه که آن عبارت بر جسته و حساسش این بود که شما را به حضرت عباس قسم میدهیم زوار را انتخاب نکنید دلیلش هم ثابت است؟ برای این که وقتی که من آنجا بودم کمتر از این خبرها میآمد به مجلس میخواهم به آقای حاج میرزا مرتضی عرض بکنم که بنده سنگ ملت را هم به سینه میزنم و برای ملت هم نوحه سرایی میکنم بلکه به حال آنهایی که از دسترنج آنها این تصویب نامها صادر میشود به جای اشک آبی خون میریزم و این برای من افتخار است من وکیل همان ملتم و این سلیقهٔ تازه بنده نیست از بادی عمر طرفدار ملت بودم و این که فرمودید که بنده حقوق خودم را تقدیم مجلس بکنم الان عرض میکنم بنده حاضر هستم دویست تومان بدهم به شرطی که جناب مستطاب عالی هم آن صدو پنجاه تومان که مجلس رد کرد و خبرش را دو مرتبه آوردند آن را هم بگذارید روی این بشود سیصدوپنجاه تومان و ده نفرفقیر را نگاهداری بکنند
زعیم – آقا صحبت شخصی نکنید
زوار – اجازه بدهید آقا صحبت شخصی کردهاند حالا جواب میشنوند بالاخره به طوری که عرض شد من همیشه طرفدار ملت بودم و این مرخصیها را به قدر ی وسیلهٔ نارضایتی ملت می دانم که خودم را مکلف و مجبور می دانم و همیشه هم این طرفداری را کردهام حتی در زیر پرچم شیروخورشید هم این کار را کردهام حالا هم با این که تصدیق میکنم آقای کی استوان حقیقتا استحقاق این مرخصی را دارند ناخوشند مریض هستند ولی علت این مخالفت بنده هم این بودکه آقایان بدانند که در پیش بنده تبعیض نیست مخصوصا مخالفت بنده با آقای مهدوی آن روز که سمت ریاست مطلقه به تمام خراسانیها و دوستی بیست ساله به من دارندبه نظرها وحشی میآمد ولی چکار میتوانم بکنم این وظیفهٔ وجدانی من بوده است حالا هم خواهش میکنم که آقای کی استوان صرف نظر بکنند به آقای مخبر محترم هم عرض میکنم که آقای کی استوان دو تومان هم حق دفاع به شما نخواهد داد
حاج میرزا مرتضی مخبر – اولا نمایندهٔ محترم توهینی به بنده فرمودند که جبرانش با مقام ریاست است که این توهین را که ایشان کردند این حرفی را که زدند پس بگیرند که فرمودند دو تومان حق دفاع به شما نمیدهد
زوار – توهین نیست حاضرم ثابت کنم
مخبر – ومن از مقام ریاست تقاضا میکنم که این توهینی که ایشان فرمودند جبران کنند ثانیا آقای زوار باز شروع کردند به دلسوزی برای ملت تصور میکنم که ایشان وکالتشان دو آتشه تر ویا دلسوزتر برای ملت از دیگران نباشد همان وظیفهای که ایشان دارند سایر نمایندگان
هم همان وظیفه را دارند سایر نمایندگان هم نمایندهٔ همین ملت هستند و همان علاقهای که ایشان دارند بلکه زیادتر و شدیدتر اگر ایشان میخواهند تصنعی یک فرمایشی را بکنند سایرین از روی حقیقت وواقع دلسوزند این دلسوزی نیست جنابعالی دویست تومان مال خودتان را میدهید بدهید بنده مال خودم را اختیارش با خودم است بخواهم میدهم نخواهم به حرف شما نخواهم داد ملاحظه فرمودید؟ قیم هم لازم ندارم شما آنچه که وظیفه دارید عمل کنید دلسوزی برای ملت و خون ریختن از چشمتان عوض اشک اینها ربطی به مرخصی یک نفر نماینده ندارد یک نفر نماینده که مدتیست ناخوش است و همهٔ آقایان مسبوقند که مدتی است کسالت مزاج دارد سنگ کلیه دارد چند مدتیست در خانه خوابیده است الان میخواهد برود به اروپا برای معالجه همچو نمایندهای میآید مرخصی میخواهد از کمیسیون عرایض کمیسیون عرایض مرخصی اورا رد کند و بگوید من این مرخصی را نمیدهم به علاوه وظیفهٔ بنده که مخبر هستم این است که هرچیزی را که کمیسیون عرایض تصویب کند خبر اورا بیاورم به مجلس شما رأی نمیدهید مختارید چه اعتراضی است بر من هر کداماز آقایان میخواهند رأی بدهند هر کدام نمیخواهند رأی ندهند ودر خاتمه هم استدعا میکنم از مقام ریاست که این توهینی که آقای زوار به بنده کردند باید بفرمایند که جبران بکنند
نایب رئیس – من چیزی نشنیدم
حاجی میرزا مرتضی – همهٔ آقایان شنیدند که گفتند دو تومان حق دفاع به تو نمیدهد
زوار – توهین نبود حاجی
میرزا مرتضی – خجالت بکش آقا ازین حرفها
نایب رئیس – رأی گرفته میشود برای مرخصی آقای کی استوان آقایان موافقین قیام فرمایند
جمع کثیری برخاستند
نایب رئیس – اکثریت است خبر دیگر
خبر مرخصی آقای امام جمعهٔ شیراز به این مضمون قرائت شد
آقای آقا میرزا محمد علی امام جمعه نمایندهٔ محترم شیراز به واسطهٔ کسالت مزاج تقاضای بیست روز تمدید مرخصی نموده کمیسیون بیست روز مرخصی نمایندهٔ محترم را تصویب و خبر آن را تقدیم میدارد
مخبر حاجی میرزا مرتضی
نایب رئیس – آقای شریعت زاده موافقند؟
شریعت زاده – بلی بنده موافقم
نایب رئیس – آقای روحی
روحی – عرض کنم یک قسم مرخصیها هست که حقیقتا من عقیده دارم که با آنها مخالف نمیشود کرد خوب مرخصی آقای کی استوان مریض بوده و سابقا هم مرخصی نخواسته بودند باید تصویب شود ولی بعضی مرخصیها ی دیگر هست که اگر وکلا رأی بدهند من حقیقتا ظلمی می دانم که به حقوق ملت شده است شیراز در همهٔ دورهها وکلایی داشته است که حاضر نمی شده بلکه غالبا وکیل بوده ودر شیراز بودهاند آن آقای ضیاء الادباء در اول دورهٔ پنجم آمد دو ماه ماند اینجا و رفت آقای آقا سید یعقوب هم یادم میآید که ازش دفاع کردند آن آقا علی زارع همین طور این یکی دیگر مثل این است که شیراز وکیل در مجلس شورای ملی ندارد چند نفر از نمایندگان با همهمه چرا آقا چرا وکیل دارد
روحی – چهار پنج نفر دلیل نمیشود بلی بنده چشمم آقایان را میبیند خوب هم مسبوقم بنده عقیده دارم که درین دوره دیگر آقایان رعایا نباید به این جور اشخاص رأی بدهند و اینها را وکیل نکنند و مجلس هم به این مرخصیها رأی ندهد و تصویب نشود
نایب رئیس – آقای شریعت زاده
حاضر نبودند
بعضی از نمایندگان رأی رأی
نایب رئیس – آقای فیروز آبادی
فیروز آبادی – مخالفم
نایب رئیس – آقای ضیاء
ضیاء – عرض کنم آقای روحی اشاره به این نکته فرمودند که بعضی از نمایندگان شیراز غالبا در مجلس حاضر نمیشدند یا در سفر بودند چون ماها عادت داریم که از نزاکت خارج نشویم عرض میکنم که نمایندگان جاهای دیگر هم بودهاند که چند ماه نیامدهاند و مرخصی گرفتهاند یا مرخصی نگرفتهاند
روحی – آقایان اصلا نیامدهاند
ضیاء – آقای امام جمعه به واسطهٔ استفاده از مرخصی به شیراز رفتند موقعی که عازم حرکت بودند دو مرتبه یک صدمهای به پایشان وارد آمد که مریض شدند و الان در بستر هستند و به واسطهٔ صدمهای که به پایشان وارد آمده از حرکت معذورند تصور میکنم اگر بیشتر تحقیق بکنیم و تفقد از حال یکدیگر بکنیم بیشتر مناسب باشد
نایب رئیس – رأی گرفته میشود به مرخصی آقای امام جمعهٔ شیراز آقایان موافقین قیام فرمایند چند نفر ی برخاستند نایب رئیس – تصویب نشد چند فقره مرخصیهای دیگر هست چون دستورمان هم مانده است اگر آقایان اجازه بدهند بعضی از مرخصیها برای جلسهٔ آینده بماند
بعضی از نمایندگان – صحیح است
نایب رئیس – لایحه اضافات هزار و سیصدو پنج مطرح است آقای دکتر مصدق
دکتر مصدق – بنده حتی المقدور برای این که بعضی نسبتها به بنده داده نشود در آخر دوره بنده کمتر مایلم که عرایضی بکنم و اسباب تصدیع خاطر آقایان را فراهم بکنم زیرا که در اوایل مجلس تقریبا یک موافقتهای نظری بین همهٔ آقایان هست ولی در اواخر یک قدری اختلافات پیدا میشود در اول مجلس بنده میبینم اتفاق آراء به حفظ قانون اساسی و حفظ حقوق ملت هست در آخر مجلس عدهٔ قلیلی را بنده لاقید میبینم و عدهٔ قلیلی را هم بنده ساکت میبینم بعضیها هم البته ناچارند که اداء وظیفه بکنند آقای وزیر مالیه که حقیقتا یک ورزیدهٔ سیاسی و یک مرد مجرب پارلمان هستند تصور میکنم از دو موقع خواستهاند استفاده کنند یکی اواخر خدمتت دکتر میلسپو یکی هم از اواخر دورهٔ مجلس که بنده این دو تارا تقریبا مثل حال احتضار سیاسی تلقی میکنم
سید یعقوب – بابا شش ماه دیگر زندهایم نگویید حال احتضار
دکتر مصدق – در این ماده که امروز مطرح است و مذاکره میشود قریب چهار صد هزار تومان مخارج بنایی است یا چهار صد هزار تومان یا بیشتر اگر این مصارف بنایی لازم بو چه شد که در اول سال عنوان نشد و سعی نکردند در این که این لایحه را بگذرانند که حالا که آخر دورهٔ مجلس است این مخارج را آوردهاند بگذرانند بنایی را باید در تابستان کرد در زمستان وقتش نیست حالا ممکن است که آقای وزیرمالیه بفرمایند که ما در اول سال اضافه عایداتمان معلوم نبوده چون معلوم نبود ما نمیتوانستیم این اضافه مخارج را بیاوریم و حالا اضافه عایداتمان معلوم شده این لایحه را آوردهایم و میخواهیم بگذرانیم بنده عرض میکنم اضافه عایدات معلوم نیست زیرا که اضافه عایدات وقتی معلوم میشود که عایدات پیش بینی شده را تمام را در یک ستون بنویسند و عایدا وصولی را هم در ستون دیگر مقابلش بنویسند اگر آقای وزیر مالیه توانستند یک همچو صورتی ارائه بفرمایند که معلوم شود که اضافه عایدات ما چیست البته صحیح است ولی وقتی نتوانستند یک همچو صورتی بدهند که عایدات وصولی چیست و عایدات پیش بینی شده چیست بنابراین تعیین یک همچو
اضافه عایداتی به عقیدهٔ من ممکن نیست حالا بنده فرض میکنم که اضافه عایداتی هم اصلا داشته باشیم البته یکی از اصول امروز اصول عصر جدید این است که اگر یک مخارجی ضرورت پیدا بکنند در صورتی که اضافه عایداتی هم نداشته باشیم باید یک مالیاتهایی وضع کنیم این محل تردید نیست اما مسئله در این است که یک مخارجی ضرورت داشته باشد اگر ضرورت پیدا کرد نبودن اضافهٔ عایدات مانع از تصویب خرج نیست زیرا که مخارج مقدم است باید تصویب کرد و بعد هم یک اضافه عایداتی تهیه کرد ولی اگر ضرورت نداشته باشد هیچ کس نمیتواند یک مخارجی را تصویب بکند اعم از این که اضافه عایدات باشد یا نباشد ما اگر یک اضافه عایداتی داشتبه باشیم و یک مخارج غیر ضروری باشد البته صلاح در عدم تصویب مخارج غیر ضروری و صرف آن عایدات است برای یک مسائلی که برای مملکت مفید باشد بنابراین بنده تصور میکنم که اقلام این لایحه را باید درش یک مذاکراتی کرد که ببینیم کدام یک ضروری است و کدام یک ضروری نیست اولا برای اعطا ء قرضه به کارخانهٔ پارچه بافی اصفهان آنچه که بنده در نظر دارم یک چیزی در مجلستصویب شد سابقا اگر آن که تصویب شده قاطع بوده مجددا نوشتن این درین جا به نظر بنده لزومی ندارد و اگر آن که تصویب شده قاطع نبوده و امروز ما باید تصویب کنیم تا قطعیت پیدا کند بنده مخالفم به جهت این که در همان وقت که آن لایحه مطرح شد در تحت یک احساسات و یک مذاکراتی بنده رأی دادم ولی حالا میبینم که کار خوبی نکردهایم زیرا که ما برای آن حاجی یک صد هزار تومان تصویب کردیم و اگر این مسئله امتداد پیدا بکند بنده میبینم دو حاجی دیگر هم پیدا شدهاند که یک کیسهای با عرض و طولی برای همچو پولی دوختهاند اگر ما این را تصویب کنیم باید برای دوحاجی دیگر هم تصویب کنیم که بنده نمیخواهم اسم ببرم چون عجالتا موضوع آن مطرح مذاکره نیست ولی عرض میکنم که تصویب این مسئله به هیچ وجه صلا ح نیست زیرا به هیچ وجه بنده مقتضی نمیبینم یک مالیتاهایی وضع بکنیم و ازین مردم و ازجریان مملکت یک پولهایی را جمع بکنیم و از دست یک مردمی که نمیتوانند استفادههای خوبی بکنند بگیریم بعد بدهیم به یک اشخاص دیگری که یک استفادههای دیگری بکنند این به نظر بنده منطق ندارد فقرهٔ دوم این لایحه برای جبران کسر عایدات سجل احوال را کردی و خوردی کردیم یعنی بروند واین ورقه سجل احوال را بدهند از هر کدام که میتوانند و استطاعت دارند یک قران بگیرند و خرجش را از همین ممر بدهند حالا اگر واقعا به موجب این قانون باشد بنده عقیدهام این است که باید صورت مخارج را بعد از آن که کسرش معلوم شد آقا ی وزیر مالیه تهیه میفرمودند و به مجلس میآوردند که عایدات سجل احوال فلان قدر شده خرجش فلان قدر کسرش فلان قدر البته کسی نمیتواند منکر بشود که سجل احوال خرج دارد ولی امروز که معلوم شده کسر مخارج دارد یعنی عایداتش کافی برای مخارج نیست باید صورتی به مجلس بیاورند و معین کنند که چقدر عایدات آنها شده است و به چه مصارف رسیده است و مجلس ببیند اگر این یک مخارج صحیحی بوده است و به موقع خرج شده این کسر را هم تصویب کند شاید عایدات سجل احوال خیلی زیاد بوده و ممکن است مخارجش به یک مصارف صحیحی نرسیده باشد بنابراین خوب بود آن صورت را آقای وزیر مالیه تهیه میفرمودند تا ما ببینیم و بفهمیم فهمیده و دانسته به یک مبلغی رأی بدهیم نه این که سربسته یک مبلغی را که صد هزار تومان باشد برای کسر سجل احوال امروز تصویب کنیم این فقرهٔ دوم فقرهٔ سوم این لایحه پیشنهاد خرید یک عمارتیست برای سفارت افغانستان که گذشته است و حقیقتا بهترین پولهایی که
ما تصویب کردیم این پول بود که تصویب شد که بنده حالا زائد می دانم در این باب چیزی عرض کنم فقرهٔ چهارم قسمت چراغهای دریایی بحر خزر است که بنده کامل موافق هستم و باید این چراغها ساخته شود شاید تأخیر هم شده است فقرهٔ ششم برای تهیهی مصالح و لوازم کارخانهٔ مدرسه صنعتی است این هم کاملا لازم است و باید زودتر بشود و بنده مخالف نیستم فقرهٔ هفتم برای ساختمان محبسها به طرز جدید و تعمیر محبسهای فعلی در تهران و ایالات وولایات است بنده در ین فقره به طور کلی مخالف نیستم چرا دلیل دارد به جهت این که آقا نظمیهٔ ما باید کاری بکند که روز به روز خودش را به بهترین تشکیلات ممالک عالم شبیه بکنداز این نظمیه شخص بنده هم راضی هستم
حاج آقا رضا رفیع – صحیح است
دکتر مصدق – و هم ناراضی هستم
رفیع – آن صحیح است را برای راضی هستم گفتم نه برای ناراضی
دکتر مصدق – بسیار خوب بنده راضی هستم از این نظمیه به جهت این که حقیقتا یک مدتیست بعد از این که این نظمیه از صاحب منصبان خارجی منتزع شد و به دست صاحب منصبان ایرانی رسید یک انتظاماتی درین شهر هست ودر محله ما هم به توجهات اعلیحضرت پهلوی امنیت است و خوب است
بعضی از نمایندگان – همه جا هست
دکتر مصدق – بلی همه جا هست و فرضا محله آقای مدرس امنیت نداشته باشد مربوط به بنده نیست شاید جراید سانسور باشد و نتوانند چیزی بنویسند اگر محله ایشان امنیت نداشته باشدخودشان می دانند بنده آنچه که میبینم این نظمیه در محلات ما یک کارهای خوبی کرده است و حقیقتا جای تشکر است
بعضی از نمایندگان – در همه جا همین طور است دکتر مصدق بلی در همه جا یک کارهای خوبی کردهاند و این که ایرانیها امروز این طور استعداد پیدا کردهاند که ما را از صاحب منصبان خارجی مستغنی بدارند بنده خیلی تشکر میکنم و خوشوقتم
بعضی از نمایندگان – صحیح است
دکتر مصدق – بنده اگر که از هموطنان خودمان تعریف و تمجید میکنم از هموطنان خودمان کردهام و اگر هم تنقید بکنم چون طرف اجنبی نیس مورد تنقید واقع نمیشوم همیشه افتخار بنده این است که تمام کارها را ایرانیها متصدی باشند تا این که انسان اگر تعریف میکند از هموطنان خودش کرده باشد و اگر هم تنقید میکند نسبت به کارهای هموطنان خودش کرده باشد بنده تعریفات خودم را کردم ولی شکایت خودم را هم یعنی عدم رضایت خودم را هم باید عرض کنم در باب محبسها اساسا عقیدهٔ بنده این است که هیچ کس نمیتواند بگوید که ما محبس یا دارالمساکین یا داراالایتام لازم نداریم و هر وقت ضرورت پیدا کرد خانهٔ ما در تحت اختیار سارقین و ایتام و مساکین است این را بنده مخالفم مملکت هم محبس لازم دارد هم داراالایتام لازم دارد هم دارالمساکین لازم دارد همه چیز لازم دارد مخصوصا بنده خاطرم میآید که در سال قحطی که آقای رئیس الوزراء رئیس ادارهٔ ارزاق بودند و ارزاق را اداره میکردند یک روزی در هیئت وزراء به آقای سردار اسعد که امروز وزیر جنگ هستند و بنده هم در هیئت وزراء بودم فرمودند که من فقرا را به اغنیاء تقسیم کردهام و چند نفر هم سهم شما شده است که برای شما میفرستم و به من هم فرمودند که چند نفر هم برای شما میفرستم بعد فرمودند کهاینها برای شما تکلفات و تکلیفات زیادی ندارند اینها چیزی که برای شما دارند فقط یک اطاق میخواهند و یک لحاف و یک غذا چیز دیگری لازم ندارند بنده خدمتشان عرض کردم با آن که من نصف حقوق سالیانهٔ خودم را امسال به فقرا دادهام راضی هستم که تمام حقوق خودم را بدهم ولی این مهمانهایی را که شما برای من معین کردهاید نمیتوانم
دعوت کنم برایاینکه منزل بنده برای یک اشخاص ناشناسی ساخته نشده که من بتوانم اینها را پذیرایی بکنم و شب تا صبح هم بیدار بمانم که مبادا یکی از آنها برخیزد و سرقتی بکند و یک خطری برایمن داشته باشد در منزل من جایی برایکسی نیست آقای رئیس الوزراء قبول نفرمودند و عصری که شد دیدیم تمام آن مهمانهایی که معین کرده بودند درب خانهها فرستادند درب منزل بنده هم فرستادند تمام خانهها این مهمانها را پشت درب خانهها گذاردند و هیچ کسی به روی آنها در را هم باز نکرد پس عقیدهٔ بنده این است باید مملکت دار الایتام و محبس و اینها را داشته باشد هیچ کس نمیتواند بگوید هر وقت ضرورت پیدا کرد من در خانهام را بازمی کنم و ازاین جور اشخاص در منزل خودم پذیرایی میکنم ولی بنده میخواهم ببینم که خوب حالا که ما باید دویست هزار تومان خرج کنیم که در واقع محل دزدهای خودمان را شبیه به محل دزدهای اروپا کنیم ما میگوییم می خواهیم امروز تمام چیزهای خودمان را شبیه به چیزهای سایر ممالک کنیم در هرجا چه خوبست همان را بکنیم و برای این کار هم باید دویست هزار تومان خرج بکنیم تا محل دزدهای ما شبیه به محل دزدهای سایر ممالک بشود این دویست هزار تومان خرج دارد خوب بنده میخواستم از آقایان وزراء بخصوص از آقای وزیر داخله سؤال کنم که آیا ممکن است یک مخارجی بفرمایند که مردمان صحیح العمل این مملکت مردمان درست این مملکت مردمان وطن پرست این مملکت را مثل مردمان سایر ممالک بکنند این ضرورت ندارد که شما سالی مبلغی خرج بکنید که مردمان بد این مملکت را مثل آنجا بکنید بنده یک پیشنهادی میکنم به حضرتعالی که یک مبلغی از خرجتان بکاهد و مردمان صحیح و مردمان خوب خودمان را مثل مردمان خوب آنجا بکنید این خیلی خوبست و بنده مانعی نمیبینم مدت چند سال است که یک مبلغ زیادی همین بودجه نظمیه برای خرج سانسور چیزی که بر خلاف قانون اساسی و چیزی که پایمال کنندهٔ حقوق ملی است میگیرد و خرج میکند امسال چند سال است که همین نظمیه یک عده اشخاص معلوم الحال را دم دروازه میگمارد که هر کس که میخواهد از دروازه بیرون برود تمام تاریخ خود و اعقابش و اجدادش را از او سؤال بکند شما تحقیق بکنید امروز که در ممالک اروپا یک چنین چیزی نیست سهل است در عصر ناصری در عصر مظفری در عصر محمد علی میرزایی هم همچو چیزهایی نبوده نه سانسور مطبوعات بوده و نه این که اگر کسی بخواهد از خانه اش به دهش برود یک عریضه به نظمیه بنویسد و بدون اجازه نتواند حرکت بکنند واگر بتوانند هزار گونه جلوگیری کنند و دم دروازه بایستند اسم خودش و عیالش وپسرش را بپرسند و تقریبا تمام امور اقتصادی را فلج بکنندامروز ملاحظه بفرمایید که در تمام ممالک اروپا سعی میکنند که حتی تذاکر بین المملکتی را هم موقوف بکنند که مسافرت از یک مملکتی به مملکت دیگر سهلتر باشد ما سعی میکنیم که مبالغی خرج کنیم یک مسافرت از خانه به ده را محال کنیم ومسافرت از یک شهر به شهر دیگر را محال کنیم پس بنده سؤال میکنم و عرض میکنم اگر ممکن میشود شما میخواهید محبسهای ما را شبیه به محبسهای اروپا کنید یعنی دزدها را شبیه به دزدهای اروپا کنید بیایید اشخاص صحیح اشخاص خوب اشخاص وطن پرست این مملکت راهم مثل آنجا بکنید و با آنها همان معاملهای که در سایر ممالک میکنند بکنید و یک مبلغی ازخرج نظمیه کسر کنید اینجور مسائلی که حقیقتا اسباب شکست ماست و این جور موانعی که در واقع اسباب جلوگیری از امور اقتصادی است بردارید این عقیدهٔ من است در باب نظمیه حالا اگر آقایان نظری دارند مخصوصا آقای وزیر داخله مطالبی در نظر دارند بفرمایند این مسئله را که امروز عرض میکنم شاید حالا مدتی است
که در نظر بنده است وقتی که آقای فاطمی وزیر داخله بودند بنده خواستم سؤال کنم که معنی این کار چیست و چه دلیلی برای این کار میتوانید معین کنید و چه فایده دارد اگر کسی واقعا سارق باشد قاچاقچی باشد که به نظمیه نمینویسد که من قاچاقچی هستم میخواهم از شهر فرار بکنم به من جواز بدهید تا نظمیه از او جلوگیری کند اینها اساسا به طور ناشناس ومخفی میروند و در بیرون سوار میشوند و به جاهای دیگر میروند و تقریبا این وضعیات صدمه اش به اشخاص درست و اشخاص صحیح مملکت میرسد اشخاص قاچاقچی هرجایی که میخواهند به هر وسیله که باشد میروند و ابدا در تحت این تشکیلات و انتظامات نیستند بنابراین صلاح در این است اشخاصی را که واقعا مردمان با افتخار هستند و اشخاصی را که در فکر کار و این جور چیزها هستند از تحت فشار این زحمات خارج کنید یک مسئلهٔ دیگر که بنده داشتم این است که یک چیزی پیش از این در مملکت ما معمول بود که در عصر مشروطه هم باید معمول بشود و ان مسئله برآورد است و بازدید سابقا دراین مملکت وقتی که میخواستند یک مخارجی بکنند اولا یک نفر میفرستادند بر آورد میکرد که چیزی که میخواهند بسازندچقدر خرج دارد و بعد مطابق طریقه پیش که معمول مملکت بود یک براتی صادر میکردند وقتی مخارج بر آورد میشد یک برات تحویل صادر میکردند و یک وجهی ابوالجمع آن کسی که متصدی ساختمان بود میکردند آخر هم که ساختمان تمام میشد بازدید میکردند و از او تحویل میگرفتند حالا در باب این محبسهای نظمیه هم بایستی یک بر آوردی شده باشد که این محبسها مال کجاست تنها مال تهران باشد شاید یک اشخاصی باشند که بگویند دویست هزار تومان زیاد است اگر مال تمام مملکت باشد شاید یک اشخاصی باشند که بگویند که حالا به واسطه نبودن عایدات خوبست که شما محبسهای تهران را بنا کنید و یک نمونهای به دست بدهید بعد از آن که وکلای مجلس و مردم دیدند که ساختمان مال تهران خوب شد یک اعتباری برای محبسهای ولایات بگیرند ولی بدون این که یک صورتی داده شود یک همچو دویست هزار تومان فوق العاده عجالتا تصویب شود این را بنده مخالفم خوب بود یک صورتی برای بر آورد این محبسها تهیه میشد و ما می دیدیم و فهمیده و دانسته رأی میدادیم فقره هشتم برای خرید لابراتوارهای مدارس متوسطه ایالات و ولایات و اثاثیه مربوطه به آنها است این را بنده کاملا موافق هستم
آقا سید یعقوب – چرا؟
دکتر مصدق – به جهت این که آقا این اشخاصی که در مدرسه تحصیل میکنند تا لابراتوار نداشته باشند عمل نمیتوانند ببینند ووقتشان تلف میشود هر چه زودتر باید این مخارج بشود نهم برای تهیهٔ لابراتوار مدرسهٔ طب و اثاثیهٔ مربوط به آن این را هم بنده کاملا موافق هستم دهم برای مخارج ساختمان و تعمیرات قصور سلطنتی توسط وزارت دربار در اینجا بنده دو نظر دارم یکی از جهت صورتی که فرم باشد و یک یازجهت معنی است که فن باشد در این جور مسائل در فقرهٔ دهم نظر بنده دوتا است یکی از نظر صورتست و یکی از نظر صورت است و یکی از نظر معنی صورتی یعنی طرز اجراء که این پول را به چه ترتیب به مصرف برسانند و معنی یعنی این که این اعتبار ضرورت دارد باید بشود یا نباید بشود مینویسد برایمخارج ساختمان و تعمیرات قصور سلطنتی توسط وزارت دربار اگر مقصود تعمیرات قصوری است که ملک شخص پادشاه باشد یعنی قصوری است که امروز مال اعلیحضرت است یکی از مشخصات دورهٔ مشروطه این است که پادشاه ازملت چیزی نمیگیرد و برای ملت هم ارثی نمیگذارد مال خودش است شخص پادشاه اگر بخواهد قصورش را تعمیر کند خودشان از عهدهٔ تعمیرات قصورشان بر میآیند و به عهدهٔ ملت نیست و اگر مقصود تعمیر و احداث قصوریست که مربوط به دولت است آن وقت مداخله وزیر دربار که شخص غیر مسئولیست مورد ندارد این جا
بنده روشن نیستم این را تصور میکنم که خوبست حضرت والا یک توضیحی بفرمایند
وزیر مالیه – چشم آقا اطاعت میکنم
دکتر مصدق – خلاصه عرض بنده این بود که اگر این قصور ملک شخص اعلیحضرتست که از مشخصات عهد مشروطه این است که شخص پادشاه از مال ملت چیزی نمیگیرد و بعد هم برای ملت چیزی ارث نمیگذارد مال خودش است دلش میخواهد بسازد دلش میخواهد خراب بکند و اگر یک قصوری است که مربوط است به دولت یعنی مال ملت است آن وقت تعمیرش به توسط وزیر دربار که یک وزیر غیر مسئولی است ابدا قانونی نیست و بر خلاف قانونست چرا برای این که اگر یک وزیر مسئولیت داشت و مسئول مجلس شد اگر تعمیری نکرد و اگر مطابق تصویب مجلس رفتار نکرد مجلس اورا استیضاح میکند ولی وزیر دربار که مسئولیت ندارد دخالت در کارهای دولتی بکند بنده بر خلاف قانون اساسی می دانم این نظر منست بنده ابدا نظری به شخص وزیر دربار خدا شاهد است ندارم برای این که من به ایشان ارادت هم دارم و اگر ایشان یکی از وزارتخانههای مسئول را قبول کنند شاید بنده ده میلیون از بودجهٔ مملکت را در تحت اختیار ایشان تصویب میکنم بعد هم چون مسئول هستند حساب از ایشان میخواهم ولی نظر به این که ایشان مسئول نیستند بنده در اینجا ایراد دارم وقتی که من میخواستم این نظریات را بگویم و این مطالب را یادداشت کنم به خاطرم رسید و تصور میکنم که اگر آقای وزیر دربار اصل چهل و چهارم و چهل و پنجم قانون اساسی را ببینند این طور بفرمایند که اگر این دو اصل در قانون اساسی نبود من با یک پادشاه و یا یک دربار مسئولی این مملکت را در یک آتیهٔ خیلی نزدیکی گلستان میکردم شاید همچو تصور میکردند که اگر اصل چهل وچهارم و چهل وپنجم قانون اساسی نبود وپادشاه مسئولیت داشت و من یک وزیر دربار مسئولی بودم این مملکت شاید در آتیهٔ نزدیکی گلستان بود اگر این تصور را بفرمایند بنده کاملا مخالف این مسئله هسم به جهت این که چیزی که حافظ شخص پادشاه است قانون اساسی است و مخصوصا اصل چهل و چهارم و چهل و پنجم متمم قانون اساسی همان طوری که در موقع عادی هیچ کس راضی به قتل نفس نمیشود ولی در جنگ حوادثی رخ میدهد که از کشتن هزاران نفوس ممکن است کسی نگرانی نداشته باشد همان طور هم بعد از جنگ آثار و علائمی در مملکت میماند من جمله یک حکومتهای خارجی و حکومتهای ارتجاعی که بنده عمر این حکومتها را کامل کوتاه می دانم وچیزی را که در مملکت مفید می دانم اجرای قانون اساسی است و معتقد شدن به یک حکومت مشروطه است به تمام معنایش
جمعی از نمایندگان – صحیح است همه معتقد به این اصل هستند
دکتر مصدق – این راجع بود به صورت قضیه این صورت که پول را چه قسم بگیریم و به توسط که خرج کنیم اما در باب معنایش و موضوعش که آیا این خرج ضرورت دارد یا ندارد این جا نظر بنده عرض کنم خدمت آقا این است که وضعیت شخص پادشاه هر قدر در یک مملکت متناسب با وضعیات مردم باشد برای آن پادشاه و آن مملکت صلاحش بیشتر است به این طریق که اگر مردم یک اطاق داشته باشند شاه باید یک عمارت داشته باشد اگر مردم یک عمارت داشته باشند شاه باید صاحب یک قصر باشد امروز که وضعیت مردم در این مملکت این طور است که در گوشهٔ خیابانها
رفیع – آقا این تعمیر عمارات کهنه است
صدای زنگ رئیس
یاسائی – آقا این حرفها خارج از موضوع است چه ربطی به لایحه دارد
صدای زنگ ریاست
رفیع – آقا چرا مانع نمیشوید از این صحبتها چرا
اداره نمیکنید
صدای زنگ
رئیس – دعوت به سکوت
عمادی – آقا این اختلاف درجات در مملکت لازم است باشد
صدای زنگ ریاست
رفیع – ما گوش نمیدهیم
همهمهٔ نمایندگان – صدای زنگ متوالی
نایب رئیس – بگذارید آقا حرفشان را بزنند آقایان هم به نوبت خودشان بیایند حرف بزنند خطاب به دکتر مصدق بفرمایید
دکتر مصدق – تعمیر و احداث قصور را شاید بنده بگویم بنده صلاح نمی دانم بلکه صلاح می دانم این قصرها را بکوبند
یاسائی – پیشنهاد کنید
دکتر مصدق – چشم پیشنهاد میکنم عجالتا اجازه بدهید عرضم را بکنم عرض میکنم که بنده امروز که وضعیت مردم این طور است مردم توی خیابانها افتادهاند و منزل و مأوی و مسکن صحیحی ندارند ووضعیت مملکت این طور خرابست عقیدهٔ شخص بنده این است که این قصر فرح آباد را که مظفرالدین شاه ساخته است این قصر دوشان تپه که ناصرالدین شاه ساخته است این عمارت شاه آبادی که مظفرالدین شاه ساخته اینها را خراب بکنند عقیدهٔ بنده این است چرا برای این که بنده تصور میکنم که اگر ما صدوسی وپنچ هزار تومان را دویست هزار تومان دیگر سیصد هزار تومان دیگر رویش بگذاریم یک کارخانهٔ کاغذ سازی یا قند سازی و یک چیزهایی که برای مردم مملکت یک کاری پیدا شود و چیزی در بیاید بسازیم
عمادی – کسی حرفی ندارد
دکتر مصدق – بهتر است این حقیقت است عقیدهام را عرض میکنم
عمادی – آنها را هم باید درست کنیم
دکتر مصدق – اجازه بفرمایید آنچه که مقدم است مقدم باید در نظر گرفت مقدم این است که ما یک کاری بکنیم که مردم از گرسنگی نمیرند این عقیدهٔ بنده است بنده عقیدهام این است که شاه مملکت یا وزیر دربار مملکت یا رئیس الوزراء مملکت اگر در یک اطاق بنشینند که سقفش چکه بکند و خیلی هم تزیینات نداشته باشد ولی ملتش شکمشان سیر باشد و مرمش وضعیتشان خوب باشد و راحت باشند آن بهتر است و افتخارات آنها بیشتر است
عمادی – اگر محفوظ باشد
دکتر مصدق – این عقیدهٔ بنده است که عرض میکنم و نه این است که حالا این عرض را میکنم پیش هم همین عرضها را کردهام بنده در دورهٔ چهارم وزیر مالیه بودم بودجهٔ مملکت را که آوردیم در مجلس دیدیم که خرج خیلی زیاد است و عایدات کم بنده دیدم که اگر ما بخواهیم عایدات زیاد کنیم مردم میگویند چرا مخارج زیادی را کسر نمیکنید و اول عایدی را زیاد میکنید در کمیسیون قوانین مالیه شخص بنده پیشنهاد کردم که از حقوق ولیعهد که چهارده هزار تومان بود چهار هزار تومان کسر کردند بعد عمر بنده به آخر نرسید
آقا سید یعقوب – یعنی عمر وزارتتان
دکتر مصدق – بلی به آخر نرسید و بنده مأمور شدم رفتم به آذربایجان بعد از آن که بنده رفتم به آذربایجان یک تلگرافی به همان ولیعهد وقت به تهران کردم به بنده جواب نداد وقتی که بنده آمدم به تهران نرفتم پیشش یک وقت گله کردند و گفتند که چرا نیامدی رفتم به بنده فرمودند که من یک کاری برای شما کردهام حالا خودم اقرار میکنم به وزیر جنگ گفتم با شما مساعدت نکند برای این که شما از آذربایجان بیایید گفتم خیلی خوب حالا علتش را بفرمایید گفت برای این که شما کش هستید یعنی دست چپ هستید بنده گفتم اشخاصی که متصدی امورمهمهٔ مملکتی هستند نباید نظر به دست چپ و دست
راست و متوسط داشته باشند و همه را از خودشان بدانند زیرا اشخاص متصدی امور مملکت مثل رئیس جمهوری امریکا نیستند که اگر راست شدند با راست بیایند و یاراست بودند و هرکدام که از حزب جمهوری انتخاب میشود وقتی که حزب جمهوری عده اش کم میشود و قوتش کم میشود و قوتش کم میشود رئیس جمهوری برود و وقتی که احزاب قوی شدند رئیس جمهوری منسوب به آنها قوی باشد ولی وقتی که ضعیف شدند رئیس جمهوری منسوب به آنها ضعیف شود باید شخص شاه مملکت رئیس مملکت نظر به راست و چپ نداشته باشد بعد گفت خوب حالا توچرا حقوق مرا کم کردی عین همین عبارتی که به من گفت این است که تو چرا حقوق مرا کم کردی در جواب گفتم من خیال میکردم شما علاقمند به مملکت هستید بنده امروز در یک مجلسی این عرض را میکنم که شخص اول مملکت ما پادشاه مملکت ما یک شخصی است که گوش میدهد و حرف خیر خواهان خودش را کاملا اصغاء میکند بنده افتخار میکنم که پادشاه ما یک کسی است که تمام مراحل زندگی را در این مملکت طی کرده است او میفهمد که شکم گرسنه چیست و میفهمد سیر چیست و میفهمد خیر خواهش کیست بنده این عرایضی که میکنم تمام از نقطه نظر خیر خواهی شخص پادشاه و از نظر خیر خواهی موکلین خودم و خیر خواهی مملکت عرض میکنم حالا اگر آقایان موافق هستند موافق باشند موافق هم نیستند نباشند بنده مکلف هستم درین مجلس عقاید خودم را بگویم بنده درین عصر و این عهد صد وسی هزار تومان برای تعمیر قصور سلطنتی صلاح نمی دانم این قصور را باید گذاشت خراب شود واین صدو سی وپنج هزار تومان را باید صرف یک کاری کرد که چهار نفر گرسنه متمتع شوند وفایده ببرند
وزیر مالیه – عرض کنم که فرمایشات نمایندهٔ محترم را البته یکی یکی جواب عرض خواهم کرد در مقدمه یک اشارهای فرمودند فرمودند وزیر مالیه از احتضار استفاده میکند بنده که احتضاری قائل نیستم و اسفاده هم هیچ وقت از احتضار نمیخواهم بکنم و همیشه میل درام اگر طرف صحب یا مذاکره یا مبارزه میشوم همیشه با زندهها باشم و الحمدلله شکر میکنم که هیچ احتضاری هم در بین نبوده و نیست و بنده این فکری را که این مطلب به او شاره میکند که یک مجلس ممکن است یک دورهٔ احتضاری داشته باشد فکر غلطی می دانم مجلس را تا آن دقیقهای که دورهٔ قانونیش سر نرفته است مجلس می دانم و مطابق اصول مشروطیت حاکم و فرمانروا می دانم و هیچ کدام از آقایان نمایندگانی که اینجا نشستهاند معتقد نیستم که در دورهٔ تقنینیه ودر دورهای که موظف به ادای وظیفهای هستند این قدر ضعیف باشند که یک موقعی برای خودشان قایل بشوند که در آن موقع در ایفاء وظیفه خودشان باید سستی و تهاون کنند در موضوع لایحهای که مطرح است فرمودید که یک قسمت عمدهای از این مخارج مربوط است به بنایی و بنایی همیشه یک موقع معینی دارد چطور شده که این لایحه در آخر سال آمده است اولا بنده تمنا میکنم از نمایندهٔ محترم و از آقایان دیگر که متذکر باشند که این لایحه در اول سال آمده است مکرر بنده اینجا عرض کردهام این تجزیه و بالاخره کسر شده است لایحهای یک میلیون ونیم است که این لایحهٔ یک میلیون و نیم را اگر به تاریخش مراجع بفرمایید مدتها قبل به مجلس تقدیم شده بعد نظر به مقتضیات حسابها تأمین بانک محاسبات مملکتی این طور لازم شد این لایحه را بنده پس بگیرم و مجددا درش یک مطالعه بکنم و دو مرتبه تقدیم کنم پس گرفتم و یک اصلاحی کردم به این ترتیب و این هم مدتی است آمده است و علاوه بر آن آقای مصدق السلطنه که خودشان اغلب بنایی فرمودهاند و سابقه دارند البه باید تصدیق بکنند که تهیهٔ اعتبار همیشه لازم ملزوم عمل فوری که نیست ملاحظه بفرمایید البته بنده هم تصدیق میکنم
این دویست هزار تومان یا سیصد هزار تومان که برای فلان بنایی و ساختمان میدهید در این ماههای آخر سال ودر این ماههای زمستان که ما نمیرویم در این سرما گل روی هم بگذاریم و خشت بگذاریم ولی تقاضای اعتبارش آیا الزامی دارد وقتی یک خرجی را شما ضروری فرض کردید تقاضای اعتبار و تعیین خرجش آیا تفاوتی دارد که توی یک اطاقی که بخاری میسوزد توی زمستان باشد یا توی یک هوایی که آدم یک لای قبا توی خیابان راه میرود توی مجلس هم که میآید عرق میکند؟ این الزامی که ندارد البه وقتی خرجی ضرورت دار اعتبارش را باید از یک محلی معین کر و اعتبارش را تصویب کرد ودر موقع خودش خرج کرد و حالا چون در کلیات فرمایشاتتان یک قسمت راجع به بنایی فرمودید و فرمودید وقتی که رسیدیم به یک قسمت جزئیات بنایی یک فرمایشاتی که مربوط به همان قسمت است خواهید فرمود بنده هم به طور کلی جواب قسمت اول را عرض میکنم ووقتی به قسمت جزئیات رسیدیم به طور تفصیل آنجا عرض خواهم کرد حال درقسمت کلیات اول فرمایشاتی فرمودید به علوه فرمودید که سابقا یک صورت عملی بوده که وقتی میخواستند یک چنین کارهایی بکنند بر آوردهایی میکردند معین میکردند یک براتی صادر میکردند بعد یک حسابی میکشیدند خوب اینها از نقطه نظر عمل صحیح است ولی حالا هم همین طور است فرم تغییر کرده حالا میآیند مجلس یک اعتباری میگیرند وقتی که اعتبار را گرفتند بعد وزارت مالیه این اعتبار را نه یک هو به مرور خردخرد هر وقت لازم میداند به یک ادارهٔ دیگر ی که وزارت فوائد عامه است یعنی اداره که مربوط به این بنایی است تحویل میکند صورت بر آوردی را هم قبلا ازشان میگیرد بعد صورت خرجش را هم ازشان میگیرد الان این دویست هزار تومانی که اینجا ملاحظه میفرمایید که ما یک رقمی معین کردهایم این از روی یک برآوردی بوده و بر آوردش هم موجود است ولی البته وزارت مالیه تا وقتی که ساخته نشود و حسابش قطعی نشود پیش شما نمیآورد که به شما بگوید پیش خودش حساب میکند اعتبار میگیرد آن وقت میرود آن عملیات اداری را میکند اگر در کلیات ملاحظه بفرمایید از نقطه نظر رسیدگی به حساب بر آوردکردن جمع کردن و این قسمتها تغییری نکرده این دقیق تر و محکم تر نشده باشد قطعا سست تر نشده است یک مسئلهٔ دیگر در ضمن کلیات فرمودند و آن راجع به این بود که ما تشخیص اضافه عایدات را چه جور دادیم و اضافه عایدات نیست و فرمودند اضافه عایدات را وقتی میشود تشخیص داد که در یک ستون بنویسند عواید پیش بینی شده و در یک ستون بنویسند عواید وصولی و آن وقت در ستون ثالث بنویسند این اضافه عایدات خوب همین طور است تمام کارهای دنیا همین طور است تمام کارهای بودجهٔ خودمان را اگر بخواهیم از نقطه نظر اصولی رویه اش را در اینجا در پشت تریبون ذکر کنیم همین طور است و تطبیق با عمل دارد این اضافه عایدات را با این صورتی که آقا فرمودند برای این مملکت قائل شدیم ولی خیلی هم کاملتر از این حساب شده چطور؟ حالا بنده عرض میکنم در ۳۰۵ یعنی از قبل از ۳۰۱ در ۳۰۴ برای ۳۰۵ یک عوائدی در بودجه پیش بینی شده بیست ودو میلیون بیست و سه میلیون بیست و چهار میلیون وقتی کهس نه ۳۰۵ منقضی شده مخارجی که برای سنه ۳۰۵ پیش بینی شده بوده پرداخته شده سه ماه هم از ۳۰۶ گذشته آن وقت ما نگاه میکنیم توی خزانه مان میبینیم که چهار میلیون ونیم یا پنج میلیون یا شش میلیون پول داریم این یعنی چه؟ یعنی اضافه عایدات این راهم باید عرض کنم راجع به این ارقامی که اینجا عرض میکنم این را باید قید کنم که چون وزیر مالیه هستم مبادا آقایان تصور بکنند که این ارقام قطعی است به طور تقریب و به طور مثل این را عرض میکنم فرض بفرمایید در ۳۰۵ ما پیش بینی کرده بودیم بیست و دو یا بیست وسه
میلیون عایدات و مخارجمان را هم تطبیق کرده بودیم با این بیست و سه میلیون وقتی مخارجمان را کردیم و ۳۰۵ هم گذشته ما نگاه کردیم دیدیم توی خزانه مان پنج میلیون پول داریم شش میلیون پول داریم این یعنی چه؟ آن وقت معنایش این است که ما عوض بیست و دو میلیون عایدات یک عایدات بیشتری پیدا کردهایم و به علاوه از مخارج پیش بینی شده هم یک قدری کمتر خرج کردهایم یکیش میشود اضافه عایدات و یکیش هم میشود صرفه جویی و تفکیکش هم از هم همه روزه برای ما حاضر و موجود وممکن است پس وقتی ما میگوییم اضافه عایدات اضافه عایدات همانطوری که نمایندهٔ محترم فرمودند از روی ستون جمع است و مقایسه عایدات پیش بینی شده و عایدات وصول شده یا مخارج پیش بینی شده و مخارج عمل شده این نتیجه اش است پس روی هم رفته وقتی درست دقت بفرمایید در اصل و کلیات اختلاف نظری نداریم و عمل هم مطابق همین رویه وترتیب شده اس و میشود یک مسئله دیگری هم هست از نقطه نظر کلی و آن تشخیص ضرورت مخارج است و فرمودید که در هر موقعی که یک خرجی ضرورت پیدا بکند ولو عایدات نباشد ولو اضافه عایدات نباشد ولی به مجرد این که ضرورت پیدا کرد یک مخارجی آن مخارج را باید کرد و بعد از برای آن یک عایدات جدیدی تأسیس کرد البته از نقطه نظر اصول مملکت داری و ازنقطه نظر حفظ و صیانت منافع یک جامعه این اصل خیلی صحیح است خیلی محرز است خیلی مسلم است منتهی ما چه میگوییم؟ ما میگوییم حسن اداره این است که انسان بتواند مخارج خودش را هم برساند بدون این که مجبور شود یک اضافه عایداتی از راه مالیاتهای جدیدی پیدا کند یا از راه یک استقراضهایی که بعد مجبور به استهلاک آن بشود پس در حقیقت این اقلامی را که ملاحظه میفرمایید اگر ما بخواهیم یک قدری نزدیکتر به واقع بشویم اسمش را چه باید بگذاریم؟ باید بگذاریم مخارج پیش بینی نشده در بودجه یا مخارج غیر مترقبه چرا؟ برای این که وقتی شما از برای مملکتی بودجه مینویسید این بودجه را درسه ماه چهار ماه قبل از آن سالی که برایش مینویسید تهیه میکنید یک مخارج عادی و معمولی را در نظر میگیرید این عمل شما این فکر شما هیچ وقت حاکم بر قضایا که نمیتواند باشد مملکت است وقایعی اتفاق میافتد زندگانی را نمیشود منجمدش کرد مقیدش کرد به یک چهار دیوار یک خرجی هم که پیدا میشود که ضروری تشخیص میدهند ولی قبلا پیش بینی نشده این اسمش چیست؟ مخارج غیر مترقبه یا مخارج پیش بینی نشده دولت چه باید بکند؟ باید مراجعه کند به محل قانونگذاری و لزوم این خرج را ارائه بکند و تصویبش را بخواهد در بودجه باید همیشه اعتبارات هنگفتی برای این موضوع گذاشت همانطوری که آقای دکتر مصدق خوب می دانند در تمام ممالک دنیا هست منتهی یواش یواش آشنا میشویم و بدبختانه یک سوء ظنی در مملکت ما در نژاد ما و شاید در فطرت ما موجود است که آخر هم هر صدمهای ما بخوریم روی این اساس است ماها ملاحظه میکنیم از این که در بودجههای مملکتی یک مبالغ هنگفتی به عنوان اعتبارات مخارج پیش بینی نشده بگذاریم و این قلم را حتی المقدور کوچکش میکنیم ضعیفش میکنیم ذلیلش میکنیم مراجعه کنید به بودجهٔ یک مملکت دیگر شما که بهتر از بنده می دانید ببینید آن اقلام و آن شاپیترها که برای مخارج پیش بینی نشده میگذارند چقدر عریض و طویل است یک مرتبه در وسط سال شما مصادف میشوید با یک سیاست مملکتی با یک مطلب خیلی مهمی که ایجاد میکند این فکر را برای محبس که دویست هزار تومان تهیهٔ پول بکند برای اصلاح محبسها این را چه باید کرد؟ این را باید گفت که چون ما آن روز پیش بینی نکردیم امروز نباید خرج کنیم؟ باید بکنیم و همانطوری که فرمودند مخارجی که خیلی ضرورت دارد باید کرد و باید دید که این اقلام اگر ضروری هستند قبول کرد و اگر ضروری نیست
ردش کرد بنده هم عرضی ندارم و آن روز هم عرض کردم ما وقتی این لایحه را تقدیم شما میکنیم این مخارج و اقلام را به نظر خودمان ضروری می دانیم حالا بحث میکنم یکی یکی آقا عقاید خودشان را فرمودند بنده هم یکی یکی جواب عرض میکنم در موضوع قرضهٔ اصفهان فرمودند که آیا آن رأی که سابقا داده شده است و خودشان درش شرکت فرمودند مطابق آنچه که خودشان فرمودند و آن قانونی که گذشته است کافی بوده و این کار شده یا این که حالا باید بشود این را گمان میکنم نه محتاج به سؤال و نه محتاج به توضیح باشد برای این که قانون را البته آقایان در خاطر دارند در خاطر هم نداشته باشند ممکن است مراجعه بکنند آن قانون قطعی است دولت را مکلف کرده به این که صد هزار تومان به یک ترتیب معینی برای تایید و پیشرفت یک امر صنعتی در مملکت به یک کسی که آمده است یک مبالغی از سرمایهٔ خودش را خرج کرده است به یک شرایط آسانی قرض بدهد منتهی در آن موقعی که آن قانون را در اینجا گذراندید و آن روز که آقای دکتر مصدق خودشان موافق بودند با آن وسعت نظر و بصیرتی که در امور مالی دارند البته ممکن بود این نقصان را آنجا اصلاح بفرمایند آن روز در آن قانون تشخیص نفرمودند که این از کدام محل باید حساب بشود حالا ما این عملی را که میآییم ا ینجا میکنیم از نقطه نظر قید فوق العاده ایست که به حفظ قانون باید داشت شما گفتید این پول را بده ما هم دادیم خوب این را میبریم توی دفتر توی حساب در مقابل فلان اعتبار وارد میکنیم ولی اعتبارش را میآییم از شما رأی میگیریم برای این که آن عمل محاسباتیمان توی دفتر صحیح باشد والا این یک پولی است تصویب شده داده شده و اصلا به عقیده من از نقطه نظر خود پول مورد رأی نیست از نقطه نظر محاسبه است این است که بنده در اینجا قید کردم که از نقطه نظر محاسبه است دوم فرمودند حالا بنده نمی دانم که این یادداشتی که کردم به ترتیب اقلام است یا نه ولکن چون در یک قسمت اقلام آقای دکتر مصدق موافق و مساعد بودند و قصدی نداشتند آنها را البته محتاج به این نیست که بنده تجدید کنم آن قسمتها را که آقا نظریاتی داشتند و توضیحاتی خواستند باید عرض کنم دومی آن راجع به سجل احوال است فرمودند ما یک قانونی گذراندیم کرد و خوردی …
آقا سید یعقوب – کرد وخوردی
وزیر مالیه – بله حالا یکسر و به فتح و هر طوری که میل دارید مثل معروفی است قوش شکاری که سی خودش بگیرد و سی خودش بخورد فرمودید یک چنین قانونی گذراندیم بسیار خوب در همان قانون شما وزارت مالیه را مکلف کردید به این که خرج سجل احوال را بدهد و از بابت عایداتش حساب کند این مشکل بود قانونی که هنوز عملی نشده و سجل احوالی که تأسیس نشده و دفاتر ندارد و تشکیلات ندارد توسعهای پیدا نکرده که عایدات پیدا بکند معنای این قانون این است که ما بایستی پول بدهیم و به اعتبار عایدات سجل احوال را تشکیل بدهیم یک عایداتی هم پیدا کردیم و مطابق همین ترتیب عمل کردیم پول دادیم بودجه نوشتند خرد خرد تکه تکه مال مرکز را نوشتند از وزارت داخله آوردند به مالیه وزارت مالیه کم کرد و زیاد کرد و رسیدگی کرد بعد وقتی که موافقت کرد پولش را داد بعد یک کارهای دیگر کرد ند همین طور یواش یواش توسعه پیدا کرده یک حسابهایی را هم ما کردیم و هم متخصصین وزارت داخله راجع به عایدات و یک اقلام خیلی بزرگی را هم پیش بینی کردیم که این عواید را هم ما از سجل احوال خواهیم داشت مثلا ملاحظه میفرمایید همین بودجهٔ امسال که الان دست آقا سید یعقوب است در آنجا عوائد سجل احوال را دویست هزار تومان پیش بینی کردیم خوب ما وقتی که در عمل داخل شدیم جلو رفتیم دیدیم نه این حسابهایی که ما فرض میکردیم این اندازه نیست به یک موقعی از سال رسیدیم دیدیم ما با یک عوائد ی که وصول
کردهایم و یک مخارجی که داریم یک تفاوتی در حدود شصت هفتاد هزار تومان پیدا کرده است حساب کردیم دیدم تا سه ماه چهار ماه دیگر شاید باز همین طور یک تفاوتهای دیگر پیدا کند ولی حساب قطعی نبود این بود که در آن تاریخ یک صد هزار تومانی اینجا پیش بینی کردیم برای این که آن وظیفه را که شما به ما محول کرده بودید که پول بدهیم سجل احوال تشکیل بشود محل آن را هم تعیین کرده باشیم که از عوائد بگیرند ما پیش بینی کریم دیدیم که عوائد تکافو برای خرجی که باید بکنیم نمیکرد این مال گذشته است که حالا دارم توضیح میدهم آمدیم این را نوشتیم بعد فکر کردیم که بعد چه باید بکنیم یک قانونی باید برای سجل احوال از مجلس بگذرانیم و باید بک بودجه برای سجل احوال از مجلس بگذرانیم بودجهٔ سجل احوال را خواستیم وزارت داخله درست کرد فرستاد گفتیم این بودجه را برداریم ببریم در مجلس تصویب بکنند که ما مخارج را بکنیم عوائد را هم ضبط کنیم آن وقت دیگر کم وزیادش باشد جزو عوائد مملکت یعنی این هم جزو مخارج مملکتی بیاید تصویب این صد هزار تومان تأخیر شد چون آن لایحه پس گرفته شد و این لایحه هم عقب افتاد ما در مالیه اصلا جلو پول را گرفتیم الان سه ماه چهار ماه است که به سجل احوال یک پول داده نشده برای این که ما دیدیم و برای ما از روی حساب قطعی شد که اگر ما پول بدهیم عوائدی از این راه حاصل نمیشود که به حساب بگذاریم تا آن وقتی که این مسئله برای ما مقطوع نبود میتوانستیم پول بدهیم ولی وقتی که مقطوع شد ما دیگر پول ندادیم نتوانستیم بدهیم سجل احوال هم دارد میخوابد این طلب گذشتهٔ آن است مال فعلی آن نیست و این که فرمودید که تعیین کنیم که عوائدش چیست مخارجش صحیح است بنده هم با حضرتعالی موافقم این را هم تهیه کرده بودیم گذارده بودیم برای آخر سال که رقم قطعی جمع و خرجش را معین کنیم ببینیم علاوه بر این صد هزا رتومان باز پولی لزوم پیدا میکند یا نه آن وقت اگر لزوم پیدا کرد بیاوریم اینجا بگوییم این سجل احوال این دخلش است و این خرجش است خرج آن را بدهید
دکتر مصدق – همه اش عمل نسیه است
وزیر مالیه – برای سال آینده فکر کردیم آن روز هم عرض کردم دیدیم آن شکل عمل اصلا مقتضی نیست صلاح شما نیست صلاح ما هم نیست عوائد سجل احوال را میخواهیم به کلی حذف کنیم قانونش را هم تهیه کردهایم بیاوریم مجلس بودجهٔ مخارج سجل احوال را هم تهیه کردهایم بیاوریم مجلس و جزءبودجههای مملکتی در قسمت اعتبارات وزارت داخله بودجه اش را پیش بینی کردهایم که خرجش از بودجهٔ مملکتی باشد و عایدی هم از خودش نداشته باشد آنها را هم میآوریم اینجا تصویب کنید حالا چه میفرمایید؟ که چرا سجل احوال به موجب حکم قانون دایر شده؟ یا این سجل احوال ممکن است بدون پول دایر شود؟ گفتید عوائدش تکافو نمیکند باید سجل احوال کوچکتر باشد؟ اینک چیزهایی است که تمام دست خودتان است شما یک امری دادید ما هم اجرا کردیم لازمه آن اجرا این است که بیاییم به شما بگوییم تا فلان تاریخی که بر ما روشن شده این مقدار زیادی دادهایم این را به ما اجازه بدهید که مطابق این قانون از عایدات حساب کنیم بعد برای آتیه فکری بکنید اما آمدیم سر محبسها فرمودید که اصولا با ساختمان و تعمیرات محبس موافقید فقط شاید حالا موقعش را خوب نمی دانید و یک مطلبی هم فرمودید که محبس هایمان را میخواهیم شبیه کنیم به محبسهای اروپا تصدیق بفرمایید آقای دکتر مصدق که محبسها را نمیخواهیم شبیه کنیم به محبسهای اروپا این تعبیر به این شکل نباید بشود بایستی گفته شود که مملکت در تحت تأثیر یک سیاست و یک عواملی میخواهد رو به ترقی برود مملکتی که میخواهد رو به ترقی برود …
مدرس – از محبس باید شروع شود؟
وزیر مالیه – همه چیزهایش بایستی متناسب با آن ایده آل و با آن آمال و ترقی خودش تطبیق بشود اینها تمام مواقعی دارد بنده و حضرتعالی هم با من یقین دارم موافقید معتقدم که همیشه از نقطه نظر تقدیم و تأخیر مسایل داخلی باید مقم باریم ما باید در قسمتها و مراحل و طبقه بندی رفتن رو به ترقی آن قسمتهایی که با سیاست خارجی ما و با قوای حیاتی ما تماسی دارد آنها را همیشه به مسایل داخلی مقدم بداریم مسایل داخلی یک سال هم عقب بیفتد اهمیت ندارد اصلا چرا مقایسه نمیفرمایید با آن روزی که اصلا امید این اصلاحات را ما نداشتیم یا آن روزی که اصلا فکر نمیکردیم که بتوانیم رو به این قضایا برویم حالا فرض بفرمایید که آن شباهتی که باید پیدا بکند در قسمتهای خوب همانطور که فرمودید بنده هم با سرکار کاملا موافقم آنها را فرض بفرمایید شش ماه دیگر بشود دکتر مصدق عجب !! وزیر مالیه – کدام مقدم است؟ اصلا ما باید باشیم بایستی زنده بود بایستی حساب مستقل داشت بایستی اقتدارات داشت آن وقت تمام این مسایل را درست کرد آن قسمتها قسمتهایی است که بایستی ما بلا مضایقه و بدون ملاحظه مقدم بداریم این قسمت هم از آن قسمت هاست بر آورد و غیر ذالک را هم که خدمتشان عرض کردم که شده است وخودتان مسبوق هستید یک مسئلهای را باید اینجا عرض کرد که قانون جزای عرفی ما قانون مجازات عمومی ببخشید چون یک وقت بنده آشنا بودم به آن اصطلاح هنوز هم نظرم هست ببخشید قانون مجازات عمومی ما مثل تمام قوانین دنیا بالاخره حبس ومحبس را تنها برای دزد معین نکرده محبس را برای دزد نمیسازیم محبس را برای محبوس میسازیم برای هر کس که به موجب قانون حق حبس را دارد و دزد هم یکی از آنها است آمدیم سرقسمت بنایی قصور
دکتر مصدق – مطبوعات …
وزیر مالیه – بله آقا؟ چه فرمودید؟
دکتر مصدق – عرض کردم قسمت سانسور مطبوعات
وزیر مالیه – بله در قسمت مطبوعات هم عرض میکنم بنده اینجا وزیر مالیه هستم دفاع میکنم خندهٔ نمایندگان از اوضاع مالی و لایحهٔ مالی به این ملاحظات است والا بنده ملاحظه ندارم از این که جنابعالی چیزی میفرمایید جواب عرض کنم بنده خودم در ضمن صحبت به شما عرض کردم که از موافقین این عقیده هستم دولت هم موافق است و اول کسی هم که با این مسئله موافق است شخص اعلیحضرت است که همه چیز ما باید رو به ترقی برود و شخص اعلیحضرت را خودم دیدهام که اغلب متأثر میشوند از این که چرا یک وقتی بی تجربگیها و یک خلاف سیاستهایی میشود که آن خلاف سیاستها الزام میکند که برای حفظ یک اصل بزرگتری یک اصل کوچکتری به تناسب والا خود اصل خیلی بزرگ است باید خدشه بردارد ایشان معتقدند و تمام ما معتقدیم که باید مطبوعات ما آزاد باشند ما معتقدیم به این که مطبوعات از ارکان حکومت ملی است و از ارکان مشروطیت است ما معتقدیم به این که بایستی این ارکان مملکتی و این ارکان آزادی را تکبیر کرد و تقدیس کرد و تعظیم کرد ولی در مقابل آن کسی که مسئول سیاست مملکت است به واسطهٔ این که شما اورا گذاشتهاید و به او اعتماد کردهاید و آن کسی که مسئول سیاست و یکحسن جریانهایی است وقتی بر ضایع و خراب میکند اگر یک قدری قصور در یک اصلی میکند بکند شما هم به او اعتماد داشته باشید و مطمئن باشید که اصول را میخواهد حفظ کند والا خودش آن کسی است که آرزومند است یک روزی برسد که تعلیمات ما
را مطبوعات قرار بدهند و انشاءالله آن روز هم خواهد رسید مسئلهٔ دیگر که فرمودید مسئلهٔ قصور سلطنتی است ...
دکتر مصدق – دم دروازهها
وزیر مالیه – چطور آقا؟
دکتر مصدق – دم دروازهها رانفرمودید
وزیر مالیه – باخنده خوب من آن که مهمتر بود گفتم این که هیچ ولی بنده بدم نمیآید ملاحظه ندارد بله کار یواش یواش به مکالمه و صحبت دارد میکشد بنده اصلا مجلس را این طور خوب می دانم بنده مجلس را به این فرمالیته که یکی برود پشت تریبون حرف بزند عقیده ندارم نه اساسا این طور باشد چه عیب دارد یکی شما بفرمایید بنده هم عرض میکنم یک قدری هم بخندیم
آقا سید یعقوب – اثر خارجیش چیست مطبوعات از سانسور خارج شد ؟نه
وزیر مالیه – قسمت چهارم که راجع به قسمت بنایی قصور سلطنتی است اینجا بنده متأسفم از این که شاید لایحه و خبر آن طوری که بایستی عبارتش روشن باشد روشن نیست و آقای دکتر مصدق را که بنده یقین دارم آدم بسیار منصف و آدم بسیار وطن خواهی هستندایشان را اغوا به یک اشتباهی کرده است ودر این موضوع اینجا امروز بی انصافانه حرف زدند این تقصیر خودشان نیست تقصیر لایحه است قصور سلطنتی که فرمودید ببینیم قصور شخص شاه است آقا این اندازه از این مملکت و از جریان داخلی مملکت مطلعید و می دانید که هیچ مورد نداشته این سؤال را اصلا بکنید صحیح است همه می دانید همه آقایان دیدهاید که اعلیحضرت همایونی همانطوری که خودتان فرمودید نسبت به خانهٔ خودشان و نسبت به قصور خودشان خودشان هر کاری که دلشان میخواهد می کنند وهیچ وقت نه یک قران و نه یک تومان تحمیلی سوای آن بودجه خودشان به شما ندارند این را هم همه می دانید و بنده نمی دانم اصلا مورد این که اینجا گفته شود برای چیست برای این که من می دانم شما سوء نیت ندارید و قطع دارم مطلب این طور است پس یقین میکنم شما اشتباه کردهاید پس بنابراین قصور قصور دولتی است یعنی قصور سلطنتی دولتی معنایش این است درست است قصر دولتی و قصر سلطنتی دولتی در اصطلاح ممکن است با هم فرق داشته باشند قصر سلطنتی آن قصر دولتی است که سلطان با خانواده سلطان در آن سکنی و منزل دارند ممکن است دولت یک قصوری هم داشته باشد برای کارهای دیگر که قصر سلطنتی نباشد موزه باشد سربازخانه باشد این هارا میگویند قصر دولتی فرح آباد و شاه آباد و دوشان تپه و اینها هم که فرمودید اینها همه وزن شعر بود تصدیق میفرمایید و اشکال پیدا کردن قافیه بود که خودتان مسبوق هستید و تصدیق دارید که اعلیحضرت مواظبتش از نقطه نظر بیت المال و از نقطه نظر مالیه این مملکت از همه ماها بیشتر است دکتر مصدق صحیح است اگر صحیح است آقای دکتر مصدق باید قطع داشته باشید که ایشان هیچ وقت نمیآیند بگویند که شما بروید صدو بیست هزار تومان بگذارید توی بودجه برای این که بروید فرح آباد را تعمیر کنید شما کدام یک از این هوس بازیهایی را که بوده و همه داشهاند و یکی از لوازم سلطنت اس و همه جای دنیا هم هست دیدهاید که ایشان داشته باشند شما نگاه کنید در تمام ممالک دنیا پادشاهان امپراطوران قصر ییلاقی دارند شکارگاه دارند قصور سلطنتی متعدد دارند همهٔ آنها را از بودجهٔ مملکتی نگاه میدارند حقوقات گزاف هم میگیرند کدام یکی از آنها را دیدید که پادشاه ما عمل بکند سادگی زندگی او اورا اصلا به این فکر نمیاندازد که او بیاید صدو بیست هزار تومان اعتبار بگیرد برای این که ما بیاییم سلطنت آباد یا فرح آباد را تعمیر کنیم یا دوشان تپه یا عمارتی را در پشت کوه تعمیر بکنیم ما نباید خودمان را به یک تجاهلهایی
بزنیم که اصلا آنها خوب نیست فقط یک قصر شهری است قصر بزرگ معروف به برلیان است که معروف به قصر سلطنتی است
دکتر مصدق – قصور نوشته
وزیر مالیه – عرض کردمبنده خودم تضعیف میکنم و کمک میکنم به فرمایشات سرکار در اینکه این اشتباه راما کردهایم مثلا ما نوشتهایم ساختمان شما میگویید کجا را میخواهید بسازید آقا میفرمایید او کجاها را میخواهید بسازید خیر آقا ساختمان نیست بالاخره شما میفرمایید من عقیدهام ایناستکه قصور را باید کوبید خوب این خیلی خیلی بد است شما باید معتقد به این باشید که ما در حدود معینی دریک حدودی باید همه چیزمان مجلل باشد دریک حدودی همه چیزمان مجلل و معظم باید باشد ما امروز با بودجهای که فعلا در مملکت داریم نباید مثل پادشاه انگلستان که مشروطه ترین ممالک دنیا است و میدانید قدیمی ترین مشروطه دنیا است بیست تا قصور مختلفه سلطنتی و دولتی داشته باشیم که همه اش هم از بودجهٔ مملکتی تعمیر شود اما یک قصر سلطنتی که داریم این باید مجلل باشد آبرومند باشد نباید چکه کند اصلا این فکر فکر بدی است آقای دکتر مصدق ما همیشه بایستی سعی کنیم در مملکت خودمان تمام افراد و تمام مردم را متمول کنیم تساوی را اگر میخواهیم بایدهمیشه از بالا بخواهیم تساوی از پایین چیز بدی است همه را قبرستان کنیم همه را گذا کنیم برای این که همه متساوی باشند باید همه را غنی کنیم زحمت بکشیم و کار کنیم وسیله پیدا کنیم آنچه که ممکن است مردم را غنی کنیم قصر سلطنتی فرح آباد اسمش قصر سلطنتی نیست یک شکارگاهی بوده مورد ندارد خودتان می دانید مذاکره این است که یکیش مریضخانه بشود یکیش سرباز خانه شود یکیش مدرسه بشود یکیش هم میخواهد فروخته شود قصر سلطنتی یک قصر مرکزی شهر است که در تهران دارید یک قصر هم دارید در شمیران صاحب قرانیه همین همین خوب این بایستی خراب باشد؟ خیر بایستی مجلل باشد آباد باشد
دکتر مصدق – آباد هست تعمیر ندارد
وزیر مالیه – شما حیثیت مملکتتان و شرافتتان در این است در آنجاهایی که نماینده یهای خارجی را پذیرایی میکنید آباد باشد و باید همه جور فداکاری هم برای آن بکنید و همانطوری که ما نباید انتظار داشته باشیم که پادشاه مملکت از بودجه مملکت بخواهد برای تعمیرش همانطور هم یکشاهی نباید بگوییم پادشاه مملکت ما از جیبش برای تعمیر قصور سلطنتی بدهد دکتر مصدق صحیح است صحیح است آقا؟ پس باید موافق باشید
دکتر مصدق – خرجی ندارد
وزیر مالیه – ندیدهاید شما قبل از تاجگذاری دو سال قبل از این این قصر برلیان را میخواستید ببینید امروزش را هم ببینید حالا برویم سر قسمت ثانوی فرمایشتتان این پولی که در این جا نوشته قسمت عمده اش خرج شده شما ندیدهاید تعمیراتی که در قصر برلیان شده آقایان اغلب رفتهاند دیدهاند تغییراتی نکرده؟ همان قصری است که سه سال قبل از این بود ؟خیر چرا میفرمایید خرج ندارد؟ چرا خرج کردهاند از جیبشان خرج کردهاند و نخواستند در موقعی که در مملکتتان تاجگذاری میکنید بیاییند در یک قصر خرابی بمانند و این کار را خودشان کردهاند و ما نباید بگوییم که ایشان بیایند این پول را از جیب خودشان بدهند و هنوز هم تعمیرات باقی است ناتمام است بروید ملاحظه کنید این عمارتی که الان هیئت وزراء است شما را به خدا شما را به انصاف کسی یک همچو جایی را در مقابل ممالک خارجه اسمش را میگذارد قصر سلطنتی؟ آن باغچهٔ جلو سابقا ا ستخر بوده پرکردهاند ناتمام مانده این همین طور باید باشد؟ آخر اینها یک چیزی است که ما باید حیثیات مملکتی خودمان را حفظ کنیم
یک بی انصافی دیگر هم اینجا کردید که این دیگر هیچ عذری هم ندارد اولی را تقصیر و قصور خودمان را به شما بهانه دادیم اما این دیگر عذری ندارد آن قسمتی بود که اشاره فرمودید به مسئله مداخلهٔ وزیر دربار ووزیر غیر مسئول در بنایی وزیر دربار ما که خودش یکی از متجددترین اشخاص این مملکت است و از اولین اشخاصی است که در اینجا پشت این میزها بوده است وکیل بوده است و هر وقت وکیل بوده همیشه در صف مترقیها در این مجلس بوده و پیشنهادهای او وسوابق او هیچ کدام اینها را ما نباید فراموش کنیم که برویم درس احترام مشروطیت به او بدهیم عمل پادشاه ما هم نشان میدهد که بزرگترین احترام را از مشروطیت همیشه او کره قوانین اساسی شما قوانین موضوعه شما را همیشه او بیش از همه کس رعایت کره مکرر در مکرر به ماها که وزراء هستیم به ماها که رئیس ما است از نقطه نظر قوهٔ مجریه در مسایل موعظه میکند امر میکند که ما رعایت قانون را در این مملکت مقدم ترین کارها قرار بدهیم نبایستی اینجا این حرفها را زد که این خلاف قانون است که وزیر دربار این مملکت این کار را بکند
دکتر مصدق – متأسفانه هست
وزیر مالیه – نیست بنده عرض میکنم نیست حالا عرض میکنم چرا نیست نه بنایی دربار نه بنایی فواید عامه هیچ پولی را ما از مالیه نمیدهیم مگر تحت نظارت خودمان من خودم می دانم مباشر خودم را کی قرار میدهم من مسئولم نه وزیر دربار من بهتر می دانم من میدهم توسط وزیر دربار او بهتر می داند که آنجا چه باید کرد یا یک نفر عضو ملزومات؟ مسئول من هستم منم مسئول هر وقت میخواهید استیضاح کنید مرا استیضاح کنید قانون معین کرده مرا معین کرده من وزیر مالیه مسئول هستم هر وقت میخواهید مرا استیضاح کنید من حاضرم بنده وقتی میخواهم یک عمارتی بسازم که آنجا قصر سلطنتی است انصاف میخواهم کی این را بهتر میتواند تشخیص بدهد؟ وزیر دربار بهتر می داند که این پنجره را باید کوتاه کرد یا آن منشی ملزومات بنده نمی دانم این فرمایشات چیست میکنید. مسئول منم هیچ پولی یک دینار اینجا صریحا عرض میکنم یک قران پول تصویب نشده که خرج نمیکنیم هرجا که شما یک قران پول خرج شده دیدید که تصویب نشده بنده را استیضاح کنید هر وقتی هم که تصویب شده باشد از نقطه نظر حفظ اصول و قوانین تا آن قدم آخرش نظارت میکنم مگر این که قانون اجازه داده باشد مثلا بنده یک پولی را دیدم خودم نمیتوانم نظارت کنم توی قانونش گنجاندم که به اختیار فلان اداره باشد خودتان رأی دادید من هم گذاشتم والا من خودم یعنی مالیه نه من شخصا پول را که میدهد دنبال خرجش تا آن آخر میرود نباید این حرفها را زد نبایستی این مسائل را درش حرف زد یا مسائلی را که عمل هر روزه است و تمام آقایان مشاهده میکنید نباید این قدر حرف زد مسئولیت خرج مسئولیت پول تمام اینها با مالیه است آقایان باید یک نفر را مسئول بدانید نه ده نفر را تشخیص این که من این پول را چه جور خرج کنم و به دست کی باید خرج کنم و چه جور مطمئن شوم و چه جور مصلحت می دانم آن با خود بنده است به مسئولیت خود بنده است هر وقت آقایان خواستند سؤال کنند اعتراض کنند در این مسئله بنده حاضر هستم جواب بدهم
بعضی از نمایندگان – مذاکرات کافی است
حاج شیخ بیات – بنده مخالفم
بعضی از نمایندگان – تنفس در این موقع جلسه برای تنفس تعطیل و پس از نیم ساعت مجددا تشکیل گردید
نایب رئیس – آقای روحی پیشنهاد کردهاند که مذاکرات کافی است آقای روحی
روحی – در این موضوع دو جلسه است مذاکرات شده است و بنده عقیده دارم اگر واقعا قصد لجاج نباشد
مذاکرات مکفی شده و مجلس هم اوقاتش کم است و یک کارهای بزرگتری در دستور داریم این است که بنده پیشنهاد کفایت مذاکرات کردم
نایب رئیس – آقای رفیع
رفیع – عرض کنم یک مذاکراتی در اینجا به عنوان مخالفت از طرف آقای دکتر مصدق شد ووزیر مالیه یک جوابهایی داد اگر اکثریت مجلس عقیده دارند که آن جوابها از طرف خودشان باشد بنده هم موافقم واگر چنانچه این طور نیست اجازه بدهید یک نفر وکیل ولو هر مخالفی که نوبتش است باشد جوابهای ایشان را بدهد که به طوری که وزیر مالیه گفتند هر چه که در این لایحه نوشته شده ما با آن موافقت داریم که دولت میتواند پیشنهاد کند که من برای خرج فلان محل مستوفی الممالک را پیشنهاد کردم فلان آدم را پیشنهاد کردم آقای پیرنیا را پیشنهاد کردم یک کسی را اسم ببرد وزیر دربار را پیشنهاد کردم بالاخره یک اطاقهایی در آنجا در دربار هست که نبایستی یک اشخاص خارجی در آنجا داخل بشوند و به نظر خودشان باشد اگر صحبتهای وزیر کافی است بنده هم موافقم و اگر کافی نیست باید جواب داده شود
عراقی – صحبت آقای وزیر کافی بود
نایب رئیس – رأی میگیریم به کفایت مذاکرات آقایانی که موافقند قیام فرمایند
اکثر قیام نمودند
نایب رئیس – تصویب شد جمعی از آقایان پیشنهاد کردهاند که به اصل لایحهٔ دولت رأی گرفته شود
وزیر مالیه – بنده با این پیشنهاد موافقم و تقاضا دارم که آقای مخبر محترم کمیسیون بودجه هم از طرف کمیسیون بودجه موافقت بفرمایند زیرا تفاوتی که در این لایحه با لایحهٔ دولت هست همان قلم ده هزار تومان اعانه سلماس است و یقین دارم که مخبر محترم با بنده موافقت میکنند در این صورت خبر کمیسیون بودجه و لایحهٔ دولت عینا موافق است
مخبر – بنده هم موافقت میکنم پیشنهاد مزبور به شرح ذیل خوانده شد پیشنهاد میکنیم که نسبت به لایحه اضافات ۱۳۰۵ به طور تجزیه و با ورقه اخذ رأی به عمل آید
روحی – جلائی – ...
نایب رئیس – مخالفی نیست؟
گفته شد خیر
نایب رئیس – پیشنهاد آقای حاج میرزا مرتضی به نحو ذیل خوانده شد بنده پیشنهاد میکنم اولا قانون تخصیص اضافات ۱۳۰۴ و ۳۰۵ و۳۰۶ به سرمایهٔ بانک لغو شود بعد برای لایحهٔ دولت رأی گرفته شود
رئیس – آقای حاج میرزا مرتضی
حاج میرزا مرتضی – عرض میکنم تقریبا پنج شش ماه بیشتر نگذشته است که در همین مجلس با یک شوق و شعفی همهٔ ماها رأی دادیم که اضافات ۳۰۴ و۳۰۵ و۳۰۶ برای سرمایهٔ بانک تخصیص پیدا کند و مختص به سرمایهٔ بانک باشد مثل این که رأی دادیم عوائدی که از قند و شکر در سرحدات گرفته میشود مختص به راه آهن باشد پس دولت هیچ حق ندارد که یک چیزی را که شش ماه هفت ماه است که میگذرد و مجلس تصویب کرده و اجرای آن را بر عهدهٔ دولت گذارده است بدون این که آن قانون را مجلس لغو کند دولت آن اضافات را به یک چیز دیگری تخصیص بدهد پس باید چون این پول را مجلس یک محلی برایش معین کرده قبلا مجلس آن قانون را لغو کند بعد این قانونی را که مطرح است تصویب کند و تا آن قانون پیش لغو نشده است نمیتوانیم این کاررا بکنیم بنده نمی دانم این کار چه صورتی دارد و به چه قاعده میخواهد دولت این
کار را بکند؟ حقیقتا این دولت هیچ اعتناء به قوانینی که مجلس وضع میکند ندارد
بعضی از نمایندگان – این طور نیست
حاج میرزا مرتضی – این دولت به قدری لاابالی و بی اعتنا به قوانین است که چه عرض کنم بایستی این دولتی را که احترامات مجلس را محفوظ نمیکند استیضاح کرد
همهمهٔ نمایندگان – صدای زنگ
وزیر مالیه – چرا معطلید؟ آقای حاج میرزا مرتضی
حاج میرزا مرتضی – آقایان عرض بنده را گوش بدهید اجازه بفرمایید عرض کنم تا آن قانون لغو نشود نمیتوانیم این وجهی را که ما برای یک کاری تخصیص دادهایم در جای دیگر خرج کنیم اول آن قانون را لغو کنید بعد به این لایحه رأی بدهید
یک نفر از نمایندگان – مادهٔ الحاقیه پیشنهاد کنید
حاج میرزا مرتضی – این مادهٔ الحاقیه لازم ندارد اول آن را لغو کنید بعد سرمایهای که اختصاص به بانک دادهاید به این کار بزنید
نایب رئیس – گویا مقصود سرکار این است که مادهٔ اضافه شود که قانون سابق ملغی است میتوانید اگر دولت آن ماده را پیشنهاد نکرده است شما پیشنهاد کنید
شریعت زاده – اجازه میفرمایید؟
آقا سید یعقوب – ایشان عضو کمیسیون بودجه نیستید نمیتوانند حرف بزنند
شریعت زاده – اخطار نظامنامهای دارم
نایب رئیس – بفرمایید
شریعت زاده – عرض بنده را راجع به پیشنهاد ایشان است که پیشنهاد ایشان صورت یک طرحی دارد و باید به طور طرح پیشنهاد کنند و این مذاکره در ضمن یک لایحه مورد ندارد خواستم عرض کنم به مقام ریاست که این پیشنهاد مورد ندارد
نایب رئیس – مقصود ایشان گویا این است که این قانون تناقضی با قانون سابق دارد و چنانچه گفته شد میتوانند یک مادهٔ الحاقیه پیشنهاد کنند که آن قانون لغو شد
وزیر مالیه – اولا عرض کنم که این لایحه با آن قانون هیچ تناقضی ندارد دویم آن که اگر آقای حاج میرزا مرتضی میل داشته باشند که قانون بانک لغو شود ما نمیتوانیم با نظریهٔ ایشان موافقت کنیم نمایندگان صحیح است و یقین دارم که اکثریت مجلس هم رأی نخواهند داد آن قانون لغو نمیشود و بانک هم تأسیس خواهد شد وهر اشتباه کاری هم در اطراف بانک بخواهید بکنید به هیچ جا نمیرسد
حاج میرزا مرتضی – سرمایهٔ بانک رادارید از بین میبرید خلاق قانون میکنید برای این که بانک تأسیس نشود
وزیر مالیه – و اما قسمت نظامنامه این قانون را عرض کنم که تشخیص آن با بنده نیست تشخیص آن با مقام ریاست مجلس است و لیکن بنده مطابق اطلاعاتی که دارم ایشان مادهٔ الحاقیه هم نمیتوانند پیشنهاد کنند
روحی – بنده پیشنهادی کرده بودم و مجلس هم موافقت کرده است
نایب رئیس – کدام پیشنهاد
روحی – پیشنهاد تجزیه
نایب رئیس – جمعی از آقایان پیشنهاد تجزیه کردهاند و مخبر هم موافقت کرده است رأی میگیریم
مدرس – پیشنهاد تجزیه رأی نمیخواهد یک نفر هم میتواند پیشنهاد تجزیه کند
نایب رئیس – پیشنهاد آقای بامداد
به شرح ذیل قرائت شد
پیشنهاد میکنم قسمت دوم در باب سجل احوال بماند تا بودجهٔ سجل احوال تقدیم مجلس شود
نایب رئیس – آقای بامداد
بامداد – عرض کنم که بنده اساسا مخالفتی با اداره سجل احوال ندارم و اول فایده اش این است که احصائیه مملکت معلوم شود ولی این ادارهای را که ما درست کردهایم یک ادارهٔ منقلبی است و تا به حال چندین شکل و چندین طور پیدا کرده و اخیرا به کلی آن را منحل کردهاند این اگر یک ادارهٔ دولتی است فقط قانون تأسیس سجل احوال برایش کافی نیست
مخبر – آقا مذاکرات کافی شده
بامداد – چیز عجیبی است پیشنهاد کردهام یک قلم حذف شود رفیع – اجازه میفرمایید یک کلمه بیشتر نخواهم عرض کنم
نایب رئیس – بفرمایید
رفیع – عرض کنم این یک مادهٔ واحده بیشتر نیست ودر آن مذاکرات کافی شده است پیشنهاد کردهاند که اقلام آن تجزیه شود وقتی که تجزیه شد و رأی گرفته شود هر کسی که نمیخواهد رأی نمیدهد و هر کس موافق است رأی میدهد
بامداد – یک کلمه اش را بنده میتوانم پیشنهاد کنم حذف شود تا چه رسد به یک قسمتش خیلی عجیب است
بهبهانی – همه چیز باید بعد از کفایت مذاکرات گفته شود
نایب رئیس – پیشنهاد ایشان راجع به حذف قلم سجل احوال است وقتی که آنجا رسیدیم ایشان میتوانند درآن قلم رأی ندهند
بهبهانی – اجازه میفرمایید؟
نایب رئیس – بفرمایید
بهبهانی – اساسا پیشنهاد حذف با پیشنهاد اصلاح عبارتی با این گونه پیشنهادها اینها باید بعد از کفایت مذاکرات پیشنهاد شود این که میفرمایید که مادهٔ واحده بوده است و مذاکره درش کافی شده و دیگر نمیشود در آن مذاکره کرد خلاف قانون است
رفیع – باید پیشنهاد در موقعش بشود
بهبهانی – موقع و غیر موقع ندارد باید حفظ مجلس را رئیس بکند در مواقعی که هر نمایندهای هر پیشنهادی به نظرش رسید پیشنهادش را میدهد پیشنهاد اصلاح عبارتی پیشنهاد حذف فقرهای از فقرات لایحه تمام اینها بعد از موقعی است که رأی به کفایت مذاکره گرفته میشود پس این پیشنهاد خارج از موضوع نیس و بایستی آقای بامداد مذاکره کند
نایب رئیس – تشخیص بنده این است که حالا که پیشنهاد تجزیه شد این مسئله مثل یک لایحه میشود که هر کدام از فقرات آن یک ماده است پس وقتی پیشنهاد ایشان به موقع خودش رسید خوانده میشود آقای وزیر معارف فرمایشی دارند؟
وزیر معارف – حالا عرضی ندارم
نایب رئیس – درباب قسمت اول که اعطاء قرضه باشد پیشنهادی نرسیده است
مدرس – بنده پیشنهادی عرض کردهام
نایب رئیس – پیشنهاد آقای مدرس به شرح ذیل قرائت شد پیشنهاد میکنم در تبصرهٔ اولی اضافه شود در صورت
مدرس – در آخر فقره اولی بقیه پیشنهاد این طور خوانده شد در آخر فقره اولی اضافه شود در صورتی که سرمایهٔ بانک از عایدات نفت جنوب تأمین شود
نایب رئیس – آقای مدرس
مدرس – عرض میشود آقای وزیر مالیه خوب توجه بفرمایید ظاهرا خاطر دارم آقای وزیر مالیه گوش بدهید یک قانون گذشته است که اگر یک خرجی
برای یک سالی تصویب شود و آن خرج در آن سال نشد و ماند برای سال بعد و سه ماه از سال دیگر گذشت مجددا باید دولت آن را پیشنهاد کند یک همچو قانونی هست؟
مخبر – بلی در قانون محاسبات عمومی است
مدرس – شما نگویید هست خود آقای وزیر مالیه بگوید
وزیر مالیه – بلی هست
مدرس – پس یک قانونی هست که اگر یک خرجی برای یک کاری تصویب شد ودر آن سال آن پول خرج نشد از سال آتیه که سه ماه گذشت باید اورا مجددا پیشنهاد کند یک همچو چیزی هست و عمل هم شده است حالا امسال ما آمدیم یک پولی برای سرمایهٔ بانک معین کردیم امسال هم دارد میگذرد از سال دیگر هم که دو سه ماه بگذرد تا آن وقت هم این آقای وزیر مالیه نخواهند بود
وزیر مالیه – آرزو است
مدرس – بنده قول میدهم یک وزیر مالیهٔ دیگر ی میآید و میگوییم آقا ما یک بانکی بنا داشتیم و یک پولهایی برای این کار در نظر گرفته شده شود که سرمایهٔ این بانک باشد و سال گذشته که این بانک تأسیس نشد و آقای وزیر مالیه که با متخصص مذاکره کرده است متخصص گفته است که این بانک سرمایه نمیخواهد به آن وزیر مالیه میگوییم که بیا بانک را تأسیس کن و پولش را پیشنهاد کن میگوید پول سرمایهٔ بانک را وزیر مالیهٔ سابق خرج کرده است و یک پولی از اضافهٔ عایدات نمانده است که ما بانک تشکیل بدهیم از یک طرف آقای وزیرمالیه در دو جلسهٔ قبل آمدند ویک لیرههایی ریختند و ما را مفتون کردند که یک میلیون وچقدر لیره داریم و برای آتیه موجود است پس خیلی خوب است که سرمایهٔ بانک رااز آن پولهایی که گفتند موجود است تأمین کنیم تمام این مخارج از لوازم مملکت است منتها بعضی واجب است بعضی اوجب است بعضی مستحب است بعضی استحب است خندهٔ نمایندگان ولی تمام مخارج پول میخواهد کی میگوید که نباید عمارت را تعمیر کرد؟ بنده میگویم فرح آباد و حزن آباد را همه را باید تعمیر کرد اما پول میخواهد تمام اشکالاتی را که ما میکنیم به جهت این است که میترسیم تمام این مخارج را بکنیم و دیگر برای تشکیلات بانک پول نباشد اگر آقا واقعا آن لیرههایی که فرمودند خرج نشده است و موجود دارید د رهمین مجلس تأمین بکنید و بگویید که این لیرهها را نمی دانیم چقدر است و یک میلیون است ده کرور است تصویب کردیم برای سرمایه بانک و آن وقت برای سایر مخار ج ما رأی میدهیم این مخالفتی را که ما میکنیم آقای دکتر مصدق میگویند کاه گل نکنید تمام از بی پولی است والا اگر پول باشد چرا این حرفها را میزنیم ولی آقای وزیر مالیه میآیند این جا و لیره میبافند و برای ما میگویند که چه قدر لیره داریم گرچه نمی دانم چه اثری است که همیشه این شاهزاده نصرت الدوله اسبابش فراهم میآید اگر چه به من اثری ندارد که هرچه میخواهم اورا از قلب خودم بیرون کنم باز وسیلهای فراهم میشود که دو مرتبه میآید جاش و این ایام از قلب من بیرون رفته بود ولی باز میبینم دو مرتبه میآید سرجاش برای این که شب ور وز خصوص امروز دارد خدمت به سیاست من میکند آقا وکلا مخالف نیستند حتی وکلا با قصر درست کردن مخالف نیستند ولی درد بی درمان ما پول است این پولی که به زحمت پیدا شد به جهت سرمایهٔ بانک میخواهیم بماند شما هی حرف میزنید ولی حرف پول را نگاه نمیدارد پس از این لیرههایی که شما میگویید هست سرمایهٔ بانک را تأمین کنید و من به تمام فقراتش رأی میدهم و آن اشکالی را که آقای دکتر مصدق کردند که فلان کس نظارت نکند من عرض میکنم خیر اگر پولی به دست ایرانی خرج شود و ایرانی بخورد ترجیح میدهم به این که خارجی خرج کند
و به خارجی بدهیم و از این مملکت برود وهیچ اشکالی من در این نمیبینم جز این که پول نداریم و تمام اشکال ما سر پول است
وزیر مالیه – راجع به قسمت بانک چندین مرتبه بنده در ضمن مذاکراتی که در این لایحه شده است عرض کردهام که آقایان شما از سرمایهٔ بانک نگران نباشید عرض کردم مطابق قانون شما پنج میلیون رأی سرمایهٔ بانک تصویب کردید ما یک مخارجی را از عواید عمومی مملکتی یا از صرفه جویی مملکتی یا از اضافه عایدات مملکتی امروز لازم می دانیم که بیاییم و به شما بگوییم که این را تصویب کنید و هیچ از سرمایهٔ بانک هم نگران نباشید و بنده یک قدری بیشتر توضیح میدهم و آقای مدرس هم با آن لطف معنوی و قلبی که به بنده دارند ومن همیشه از آن لطف معنوی متشکرم یک قدری مسائل را بیشتر متلفت شوند اول مادهٔ سوم قانون بانک را اجازه بدهید من برایتان بخوانم
مدرس – مادهٔ سوم نوشته است که بانک پول نمیخواهد؟
خندهٔ نمایندگان
وزیر مالیه – آقای مدرس گوش بدهید نوشته است اولا سرمایهٔ بانک را در مادهٔ دوم یک چیز دیگر قرار داده است گفته است که از فروش خالصجات وجواهرات و بعد گفته است سرمایهٔ ابتدایی برای شروع به کار و برای این که بانک اداره شود دولت مجاز است مبلغی که بیش از پنج میلیون تومان نباشد از وادیع خود
مدرس – ودایع یعنی چه؟
وزیر مالیه – اجازه بدهید هر کس یک نوبتی برای خندهٔ خود دارد نوبت خندهٔ من هم میرسد نوشته است دولت مجاز است میلغی که بیش از پنج میلیون تومان نباشد از ودایع خود به استثنای وجوه انحصار قندو چای به عنوان سرمایه به بانک بپردازد این سرمایهٔ بانک که میخواستند دولت پنج میلیون تومان از ودایع خودش به بانک بپردازد این قانونی است که خودتان گذراندهاید معنی ودیعه را هم عرض میکنم
زعیم – مواد دیگر هم دارد
وزیر مالیه – میخوانم برایتان صبر کنید معنی ودیعه آقای مدرس چون سؤال فرمودید عرض میکنم که مقصود از ودیعه چیزی است ووجوهی است که برای یک مخارج خاصی تخصیص شده و صرف مخارج عمومی نشود مثلا همانطوری که ملاحظه فرمودید این جا از این قبیل وجوه مان انحصار قند وچای هم بوده است ولی آن را استثناءء کرده است عرض میکنم از این قبیل وجوه هرچه باشد که قانون آن را برای یک مصرف معینی اختصاص داده باشد آن را ودیعه میگویند ما اولا از این ودایع به استثنای وجوه انحصاری قند و شکر و چای به قدری که بتوانیم این پنج میلیون را بدهیم
مدرس – از اضافات؟
وزیر مالیه – گوش بدهید آقا بعد قانون خواسته است که ودایع به آن مفهوم خودش محفوظ بماند و خواسته است که محل آن را درست کند که این را که شما برای سرمایهٔ بانک دادهاید از بین نرود از کجا میآورید که اینها را به محل خودش بازگشت دهید باز گفته است که اضافه عایدات دنبالهٔ همان ماده است و صرفه جوییهای بودجهٔ مملکتی ۱۳۰۴ و ۱۳۰۵ و ۱۳۰۶ را از بابت آن مبلغ محسوب و در این پنج میلیون هم بحث قانون میکنیم و آن وقت پیش بینی کرده که اگر محسوب کردیم و اضافه عایدات وصرفه جوییها تکافوء با آن پنج میلیون نکند باز خود قانون میگوید
مدرس – باز لیرهها زیادتر است وزیر مالیه – اجازه بفرمایید شما که اهل بحث هستید در آن قسمت هم جواب میدهم و بعد قانون پیش بینی کرده است که از بودجهٔ ۱۳۰۷ اگر کافی نبود در سنوات بعد که ممکن است ده سال باشد ممکن است بیست سال باشد مبلغی که بیش از سالی پانصد هزار تومان
نباشد در جزء بودجهٔ مخارج مملکتی منظور نماید پنج میلیون تومان برای این بانک ملی قانون سرمایه قائل شده یعنی سرمایهٔ موقتی چون سرمایهٔ اصلی آن بیست میلیون است و آن وقت فروش خالصجات و جواهرات و چه چه همه هست و فعلا چون آنها طول دارد که پول نشود سرمایه قرار نمیدهیم فعلا که شما میخواهید شروع کنید به تأسیس بانک مجلس دولت را مجازه کرده است که فرض کنید اگر امروز بانک بخواهد تأسیس شود و اضافاتی نداشته باشد فعلا از ودایع داده شود و بعد برای این که این را در کنیم گفته است که هرچه شما از بودجههای مملکتی ۳۰۴ و ۳۰۵ و ۳۰۶ صرفه جویی میکنید بدهید برای پرکردن این محل و اگر هم پرنشد از اول سال ۱۳۰۷ به بعد میتوانید صرفه جویی کنید و تا اضافه عایداتی پیدا کنید برای پرکردن این محل سالی پانصد هزار تومان بدهید که کافی شود پس آقایان دقت بفرمایند که بانک اگرفردا باز شود به موجب این قانون ما حق داریم پنج میلیون تومان از ودایعمان به بانک بدهیم
مدرس – محل نداریم
وزیر مالیه – اجازه بدهید بنده عرض میکنم پنج میلیون تومان الان حاضر و موجود است وبه موجب این قانون فرداا گر بنده بانک را باز کردم این مبلغ را میگذارم توش خوب حالا میخواهید ببینید که ما آخر ۳۰۶ هستیم و میخواهیم ببینیم اگر آن محلهایی که برای محاسبه این کار و برای اعادهٔ آن اصل ما پیش بینی کرده بودیم مهیا است چرا خود آنها را نمیگذاریم خیلی خوب من آن را هم موافقم و من آن کار را برایتان میکنم و شما را هم مأخوذ به قولتان میکنم عرض کنم حضور آقایان پس شما این مسئله را قطع دارید که پنج میلیون تومانی را که بانک بایستی به موجب این قانون سرمایه داشته باشد هر وقت که تأسیس شد از ودایع برداشته میشود و سرمایه بانک میشود حالا میخواهم از آقایان بپرسم که اگر حسابهامان را کرده بودیم این را به طور مثل عرض میکنم و میخواهیم نتیجهٔ منطقی بگیرم اگر ما حسابهامان را کرده بودیم و می دیدیم که صرفه جویی و اضافه عایدات هیچ نداریم یا داریم و کمتر است این قانون رویه اش چطور میشد رویه اش این میشد که این پنج میلیون تومان را که از ودایع داده بودیم آن میزانی را که داشتیم پانصد هزار تومان یک میلیون یک میلیون ونیم هرچه از محلها داشتیم به سرمایهٔ ودیعه رد یم کردیم آن وقت دو میلیون سه میلیون از سرمایهٔ ودیعه در بانک باقی میماند آن وقت هم میبایستی مطابق این قانون شروع کنیم از ۱۳۰۷ به بعد سالی پانصد هزار تومان در بودجه برای این سرمایه منظور کنیم در ۱۳۰۸ بگذاریم در ۱۳۰۹ بگذاریم در ۱۳۱۰ بگذاریم تا این که این سرمایه کامل تأمین شود این رویهٔ عملیش بود به شما چه عرض میکنم عرض میکنم بانک ما هر وقت دایر شد سرمایه به آن میدهیم صرفه جویی و اضافه عایدات هم داریم الن که شما این پولها را تصویب میکنید من فرا از کجا میروم می دهم از همین محل میدهم و بنده تفاوت منطقم تا به حال با شما این بوده است که شما میگویید از صرفه جویی مملکتی و بنده عرض میکنم هر مخارجی را که شما با من توافق کنید در ضرورتش این بودجهٔ مملکتی است
بامداد – این تأویل عرفانی است
وزیر – هرچه از مخارج ضروری مملکتی باقی ماند این اضافه میرود سرمایهٔ بانک میشود حالا میخواهیم ببینیم که آیا مافردا که بانک را تأسیس کردیم و پنج میلیون تومانش را از ودایع فوری گذاردیم در آن و به خرجش انداختیم در صورتی که بنده که وزیر مالیه شما هستم معتقدم که شما اگر بانک را دایر کردید پنج میلیونش را لازم نیست که یک هو بهش بدهید قانون بنده را مجازکرده و بنده با مشورت متخصص به بانکی که تازه دایر میشود شاید صلاح ندانم که یک دفعه پنج میلیون را
بدهم شاید اول یک میلیون بدهیم دو میلیون بدهیم شش ماه باید صبر کنیم و ببینیم که آن یک میلیون نتیجه اش چه میشود راجع به لیرهٔ موجودی بله آقا پشت تریبون عرض کردم و حالا هم میکنم که الان در بانک یک میلیون و سیصد هزار لیره که معادل میشود با نرخ امروزه هرچه حساب کنید پول موجود داریم نه تنها این که دست نخورده است بلکه تصمیم به دست خوردن آن هم بنده دارم بنده این یک میلیون و سیصد هزار لیره تا فردا در هر کجا نخواهید تسلیم میکنم بنده یک میلیون و سیصد هزار لیره شما را از روی مصالح مملکتی نگاهداشتهام در صورتی که مطابق قانون بودجه تا میزان نه کرور و یا ۴ میلیون و نیمش جزء عوائد امسال است و جزء مخارج امسال آمده است و بنده این کار را بر حسب امر شاه و استرضای شاه کردم و این یک شرق دستی است که من کردهام و این یک میلیون و سیصد هزار لیره را که جزء بودجهٔ جاری امسال باید محسوب شود و خارج کنیم و نگاه داریم برای بودجهٔ ۳۰۷ چرا؟ برای این که بعد از این جریان کار و بودجه و عایدات سال بعد درست شود و مال ۳۰۷ هم بماند برای ۳۰۸ این کار را ما کردیم شما این کار را صلاح نمی دانید و میل دارید که ما مطابق معمول همان عدایدات ۳۰۷ را جزء بودجهٔ ۱۳۰۷ بیاوریم؟ الان بنده حرفی ندارم اگر این کار را صلاح بدانید و تشخیص بدهید که این یک میلیون و سیصد هزار لیره مال بانک است ما هم این کار را میکنیم ولی جزء بودجه باشد بهتر است من به آقایان عرض میکنم امروز یک میلیون و سیصد هزار لیره در بانک موجود داریم که تصمیم هم داریم آن را جزء بودجهٔ جاری نیاوریم و از اضافه عایدات هم خرج نکردیم فقط خرجی که از اضافه عایدات کردیم و مکرر هم اینجا گفته شد که کمیسیون بودجه هم تعقیب کرده و مذاکره کرده و پشت این تریبون گفته شد و در کمیسیون بودجه هم گفته شد فقط پولی است که برداشتهاند و به ادارهٔ ارزاق و حمل ونقل برای مخارج دادهاند حالا بنده رقم قطعیش نظم نیست شاید چهار میلیون یا چهار میلیون و نیم است که از اضافه عایدات و صرفه جوییهای ۳۰۴ و ۳۰۵ برداشتهاند و دادهاند وحال آن پول را چطور برداشتهاند و دادهاند کاری نداریم
مدرس – یعنی خوردهاند؟
وزیر مالیه – آن معلوم نیست عرض کنم خدمتتان که چه جور برداشتهاند و دادهاند این است که هر وقت وجوه عمومی عایدی را بر میدارند و میدهند برای یک خرجی که توی بودجه پیش بینی نشده این جلوی خرج بودجه را نمیگیرد و آن پول پیش بینی نشده را ما پای این اضافه عایدات میگذاریم ملاحظه بفرمایید چهار میلیون و نیم الی پنج میلیون پول از اضافه عایدات و صرفه جوییهای ۳۰۴ و ۳۰۵ دادهاند به ادارهٔ ارزاق و اقلام جزء آن را بنده در کمیسیون بودجه صورتش را آوردم و آقایان دیدند ودر مجلس هم در پشت این تریبون اقلام جزئش را گفتم و نظرم نیست که یکی از آقایان که گویا آقای یاسائی بودند سؤال کردند و اقلام آن را به جزء گفتم و این پولهایی که به ادارهٔ ارزاق داده شد است یک سرمایهای است من جمله این صد و سی هزار خروار جنس را که دارید اینها تمام پول میشود و متصل به سرمایه است منتهی یک سرمایهای است که ما نمیتوانیم اعاده به خزانه و نقدش کنیم برای این که لازم است یک سرمایهای در ادارهٔ ارزاق در جریان باشد از این طرف این گندم را باید فروخت و پولش را گرفت و باز برای خرید گندم گذاشت که همیشه انبار جنسش موجود باشد و قیمت جنسش را داشته باشد حالا اگر آقایان صلاح نمی دانند باید بگویند که برای سال آینده دولت این خرج را نکند و این صد و سی هزار خروار جنس را نداشته باشد قلمهای دیگر هم که از این اضافه عایدات به ارزاق داده شده است هست که سوخت نیست بعضی سوخت و لاوصول است که از بابت ضررهایی است که در ۳۰۴ و ۳۰۵
ادارهٔ ارزاق داده است و امریکائیها پای این مبلغ حساب کردهاند که در حدود یک میلیون ونیم است و البته مابقی سرمایهٔ موجودی آنجا درست است این عرایض یک حاشیه بود که خواسم جواب آقا را بدهم که فرمودند اضافه عایدات خرج شده بنده خواستم تکذیب کنم که خرج نشده مگر همین یک قلم والا اضافه عایدات موجود است وپولی که اضافه عایدات است علامت مخصوصی ندارد یا عایدات علامت خاصی ندارد معلوم است نیست و دو میلیون یا بیست و سه میلیون اسمش عایدات است و هرچه بر این بیست و دومیلیون یا بیست و سه میلیون علاوه شد اضافه عایدات است و اضافه عایدات غیر از این یک علامت و نشانی ندارد پول است وحاضر است حالا میخواهیم سرمایه بانک را تأمین کنیم مطابق این قانون سرمایهٔ بانک را تا حدود پنج میلیون از ودایع هر وقتی که خواستیم تأمین میکنیم و این مبلغ هم ششصد هزار تومان که بیشتر نیست و صرفه جویی اصلی شما گمان میکنید فقط همین ششصد هزار تومان است الان اگر شما بخواهید یک میلیون برای سرمایهٔ بانک بدهید بنده حاضرم بدهم حاضر است و مربوط به لیره هم نیست شما پنج میلیون تومان باید برای سرمایهٔ بانک بدهید هر وقت که بانک تأسیس شد این مبلغ را از ودایع میدهیم و بعد اضافهٔ عایدات را حساب میکنیم این ششصد هزار تومان را موضوع میکنیم هر قدر که شد دو میلیون شد سه میلیون شد کمتر یا بیشتر شد حساب میکنم و اضافه را هر چقدر شد بابت آن پنج میلیون به سرمایهٔ ودایع رد میکنیم اگر باز به سرمایهٔ ودایع مقروض شدیم از ۱۳۰۷ شروع میکنم به پرداختن آن پول
مدرس – چرا مقروض میشویم؟
وزیر مالیه – چه فرق میکند؟ پول خودمان است چه توی آن صندوق باشد و چه توی این صندوق فرق نمیکند پول خودتان است پول دولت و پول این مملکت و پول این ملت است خرج این مملکت میشود خواه در صندوق ودیعه باشد و همانطور بی کار بماند و خواه سرمایهٔ بانک باشد و پرداخت آن به سرمایهٔ بانک دو سال زودتر یا دو سال دیرتر چه فرق میکند پس درست که دقت بفرمایید بنده میخواهم به آقایان بگویم که اگر این مخالفتها مال بانک است با این توضیحات دیگر جای نگرانی نیست خود قانون همه را پیش بینی کرده و هیچ جای نگرانی نیست اگر لازم می دانید که یک میلیون و سیصد هزار لیره را که ما کنار گذاشتهایم به بانک تخصیص بدهیم و از آن مقصود صرف نظر کنیم مشکل نیست بیایید مذاکره کنیم با هم ما حرفی نداریم و اگر یک کسی توی آقایان پیدا شود که به اندازهٔ یک سرخردلی نسبت به هر کدام از این عرایضی که کردم مخصوصا نسبت به این مسئله پول و لیره وکنار ماندن آن که عمدا من آن را حساب شش ماهه برایش در بانک درست کردهام که تا شش ماه اگر بخواهیم نمیتوانیم پس بگیریم ایرادی داشته باشد و الان هم اگر آقا بخواهید این یک میلیون و سیصد هزار لیره را ببینید ممکن است قبض بانک را میخواهید تشریف بیاورید خزانه ببینید و اگر پولش را میخواهید در بانک موجود است و اگر تصویب کنید به هر کس که میفرمایید بنده فردا صبح این یک میلیون و سیصد هزار لیره را حاضرم که نقدا تحویل بدهم
مدرس – یک سوء تفاهمی در عرایض من شد باید عرض کنم
نایب رئیس – در پیشنهادتان توضیح دادید
یک نفر از نمایندگان – پیشنهاد آقای مدرس مجددا قرائت شود به شرح سابق قرائت شد
نایب رئیس – رأی گرفته میشود به پیشنهاد آقای مدرس به ترتیبی که خوانده شد آقایانی که این پیشنهاد را تصویب میکنند قیام فرمایند
عدهٔ قلیلی قیام نمودند
نایب رئیس – تصویب نشد
آقا سید یعقوب – یک تبصرهای بنده پیشنهاد کردهام راجع به تمام است باید رأی داده شود و آن هم به نفع دولت است
نایب رئیس – هیچ مانعی نیست تبصره در آخر ماده است باید به قسمت اول رأی گرفته شود جمعی از آقایان پیشنهاد رأی مخفی کردهاند قرائت میشود
به شرح آتی خوانده شد
امضاء کنندگان ذیل پیشنهاد میکنیم که در مورد لایحه اعتبارات از محل اضافه عایدات ۱۳۰۵ رأی مخفی گرفته شود زعیم – بهار – حاج شیخ بیات – حاج میرزا مرتضی – بامداد – بهبهانی – معتمد التولیه – فیروز آبادی – محمد ابراهیم اهری – یعقوب الموسوی – حسن تقی زاده – دکتر مصدق – شیخ الاسلام عراقی – پانزده نفر نشد امضاها دو مرتبه خوانده شود
به شرح ذیل خوانده شد
زعیم – بهار – بیات – مرتضی – بامداد – بهبهانی – معتمد – التولیه – فیروز آبادی – اهری – یعقوب الموسوی – حسن تقی زاده – دکتر مصدق – شیخ الاسلام – حسین زنجانی –
بعضی از نمایندگان – این چهارده تا شد نگهبان (منشی)- یکی دیگر هم درست خوانده نمیشود گویا فومنی باشد
مدرس – اگر کم است من را بنویسید
روحی – فومنی حاضر نیست
نایب رئیس – گمان میکنم رأی گرفتن به یکی یکی از فقرات با مهرههای مخفی طول پیدا کند
رفیع – این لایحه لایحهٔ بودجه است و بایستی در لایحهٔ بودجه با ورقه رأی گرفته شود و بالاخره موافقین دولت معلوم شود
بهبهانی – در باب نظامنامه که ما نباید بحث کنیم وقتی که پانزده نفر امضاء کردند باید رأی مخفی گرفته شود ما که نباید نظامنامه را تفسیر کنیم
نایب رئیس – برای رفع شبهه از آقایان مواد خوانده میشود
ماده ۸۵ به شرح ذیل قرائت شد
ماده ۸۵- در موارد ذیل اخذ رأی علنی با اوراق حتمی است
اولا – بعد از این که دو دفعه به واسطهٔ قیام و قعود نتیجه مشکوک باشد
ثانیا – در تمام لوایح قانونی که تقاضای اجازه مخارج مینماید ثالثا – در لوایح قانونی که مالیات یا عوارض بر قرار میکند و یا مالیات و عوارضی که سابقا برقرار بوده است تغییر میدهد
بعضی از نمایندگان – مادهٔ ۹۰ قرائت شود ماده نود نظامنامه
به مضمون ذیل خوانده شد
ماده ۹۰ – در تمام مواقعی که اخذ رأی علنی با اوراق ممکن یا حتمی القبول است هرگاه پانزده نفر از اعضاء کتبا تقاضا نمایند باید رأی مخفی گرفته شود
عراقی – امضاها ۱۵ تا نشده است آقای فومنی حاضر نیست
نایب رئیس – پانزده نفر امضا کردهاند امضاها خوانده میشود
این طور خوانده شد
حسن زعیم – بهار – حاج شیخ بیات – مرتضی – شیخ الاسلام – بامداد – بهبهانی – معتمد التولیه – فیروز آبادی – محمد ابراهیم اهری – حسین زنجانی – یعقوب الموسوی – حسن تقی زاده – دکتر محمد مصدق – فومنی
عراقی – آقای فومنی حاضر نیستند اگر بودند شاید امضاء خود را پس میگرفتند
مدرس – من که امضاء کردهام چرا نمیخوانید؟
نایب رئیس – حالا مطلب در این نیست عده امضاها درست است و باید به موجب نظامنامه قطعا رأی مخفی گرفته شود مطلب در این است که اگر رأی مخفی
بخواهیم به تمام فقرات بگیریم یک ساعت دو ساعت طول میکشد خوب است بماند برای جلسهٔ آتیه
عراقی – اجازه میفرمایید؟
نایب رئیس – بفرمایید
عراقی – بنده تصور میکنم که در قسمت رأی مخفی البته مطابق ماده ۹۰ نظامنامه اشکالی نباشد ولی چیزی که هست این است که این لایحهای است که دولت آورده دولت باید موافقین و مخالفین خودش راعلنا بشناسد این پانزده نفری که امضاء کردهاند مسلما مخالف دولت هستند که نوشتهاند مارأی مخفی میخواهیم ولی موافقین دولت هم باید معلوم شود و رأی مخفی مانع است که موافقین و مخالفین دولت معلوم باشد
نایب رئیس – نظامنامه برای اخذ رأی مخفی تصریح دارد
وزیر مالیه – عرض کنم البته این قضیه یکی از مسائل داخلی مجلس است و مادهٔ نظامنامه هم یک حقی است که به هیچ وجه من الوجوه بنده در این قسمت اظهار عقیده نمیکنم فقط یک نکته را به آقایان و مخصوصا به آقایانی که امضاء کردهاند میخواهم تذکرا عرض کنم که در مسائل اصولی خوب است همیشه رعایت حفظ مراتب بشود حقیقتا باید رأی خصوصا یک همچو آرائی که به مثابه رأی اعتماد است
مدرس – این مقدمهٔ رأی عدم اعتماد است
وزیر مالیه – مکشوف باشد بنده در خاطر دارم و میخواهم یک نکتهای را به آقای مدرس تذکر بدهم که در کابینهٔ آقای مستوفی در یک موضوعی تقاضای رأی مخفی شده بود و آقای فروغی برخاستند و از امضاء کنندگان تقاضا کردند که از نقطه نظر حفظ اصول و حفظ مراتب موافقت بفرمایند که این سابقه گذاشته نشود و امضاء کنندگان خودشان به آن مطلب اقدام کردند و آن پیشنهاد رأی مخفی را پس گرفتند برای این که اصول محفوظ بماند حالا بنده هم در تعقیب همان سابقه این تقاضا را میکنم ولی البته قبول و عدم آن بسته به میل خود آقایان است و اگر قبول هم نکنند حق قانونی خود آقایان است و بنده حرفی ندارم اما باید تصدیق بفرمایید که یک دولتی که با یک مجلس و با یک وکلائی کار میکند بایستی در مسائل اساسی موافق و مخالف خودش را بشناسد و اگر غیر از این باشد اصل و اصول مشروطیت نیست
مدرس – چشم بصیرت نیست والا میشناختید همه مخالفند
نایب رئیس – خیلی از آقایان اجازه خواستهاند و مذاکره آقای وزیر مالیه در حکم یک تمنا و یک تقاضایی است والا بنده تصور میکنم که در این موضوع ماده نظامنامه صریح است پس باید شروع به اخذ رأی مخفی بشود
آقا سید یعقوب – تبصرهٔ پیشنهادی بنده راجع به تمام ماده است باید خوانده شود تبصره خوانده شود بعد رأی گرفته شود
نایب رئیس – تبصرهٔ سرکار راجع به این است که دولت جمع وخرج این اقلام را به مجلس بیاورد و آخر رأی میگیریم
یاسائی – عدهٔ حضار را اعلام فرمایید که بعد اسباب شبهه نشود
نایب رئیس – عدهٔ حضار ۹۴ نفر است رأی مخفی گرفته میشود راجع به قسمت اول اخذ رأی شروع شد
همهمهٔ نمایندگان –زنگ رئیس
نایب رئیس – خطاب به منشیها رأی نگیرید آقایان در دادن رأی اشتباه کردهاند باید رأی را آنجا بیندازند و اشتباها در این ظرف انداختهاند پس آراء اشتباه شده است
حاج شیخ بیات – اجازه میفرمایید؟
نایب رئیس – بفرمایید
حاج شیخ بیات – ما امضاء کنندگان که امضاء کردیم رأی مخفی گرفته شود از نقطه نظر این بود که رأی علنی نباشد ولی ما میبینیم که اینجا آقایان رأی را تفتیش میکنند از این نقطه نظر بنده به مقام محترم ریاست تذکر میدهم که بایستی مراقبت فرمایند که هیچ رأیی خارج از توی جعبهها ارائه داده نشود ودر خارج از ظرفها اگر مهره ارائه داده شود رأی مخفی نیست
نایب رئیس – آقای روحی
روحی – اولا غفلت شد که شخص آقای رئیس باید اعلان رأی بفرمایند و توجه بدهند که موافقین مهرهٔ سفید بدهند و مخالفین مهرهٔ سیاه بیندازند مسئله دوم حاج شیخ بیات فرمودند که آراء تفتیش میشود این طور نیست
نمایندگان – صحیح است رأی شما که کاملا مسلم است و شما نمیتوانید این حرف را بزنید
نایب رئیس – رأی تجدید میشود ومادهٔ نظامنامه هم قبلا قرائت میشود که آقایان از ترتیب رأی دادن مسبوق شوند پیشنهادی از طرف آقای آقا سید یعقوب رسیده است قبلا قرائت میشود به مضمون ذیل قرائت شد پیشنهاد میکنم جلسه ختم شود
نایب رئیس – آقای آقا سید یعقوب
آقا سید یعقوب – بنده گمان میکنم که آقایان این اندازه بدانند که من با این دولت مخالفتی ندارم ولی با این لایحه مخالفم چنانچه در لوایح دیگر دولت رأی دادم و حتی دفاع هم میکردم ولی فعلا تصدیق میکنید که همه ماها دو سال است با یکدیگر برادرانه کار کردهایم و اقلیت و اکثریتی نبوده است ولی امروز به واسطهٔ یک محبتهایی که در بین آمده خدای نخواسته شاید یک کدورتی در بین بیاید پس بنده پیشنهاد کردم جلسه ختم شود و یک پیشنهاد دیگر هم کردهام که همین جلسه عصر تشکیل شود و تکلیف آراء معلوم شود الان هم مدتی از ظهر گذشته است و یک تشتت خیالی در آقایان پیدا شده و نمیشود حالا رأی گرفت شما هم الحمدالله اکثریتید دست قوی دارید و بعضی از اشخاص دیگر هم دارید که میتوانید خبر کنید علیهذا بنده تقاضا کردم که جلسه ختم شود و اگر آقایان میل دارند جلسه عصر تشکیل شود و اگر میل ندارند جلسه یکشنبه تشکیل گردد برای این که حقیقتا مجلس از حال انتظام خارج شده است و اگر جلسه ختم شود مجلس دوباره به حال انتظام در میآید مذاکرات هم کافی شده است و موقع رأی رسیده است رأی هم داده میشود بنده از این جهت پیشنهاد ختم جلسه کرم حالا مختارید
نایب رئیس – آقای اعتبار
اعتبار – بنده تصور میکنم که در حین جریان رأی آقایان حق صحبت ندارند و پیشنهاد نمیتوانند بکنند پس این پیشنهاد آقای آقا سید یعقوب موردی نداشت
نایب رئیس – رأی گرفته میشود به پیشنهاد آقای آقا سید یعقوب برای ختم جلسه آقایانی که موافقند قیام فرمایند عدهٔ کمی برخاستند
نایب رئیس – تصویب نشد مادهٔ نظامنامه خوانده میشود
ارباب کیخسرو – اجازه میفرمایید؟
نایب رئیس – راجع به مادهٔ نظامنامه فرمایشی دارید؟
ارباب کیخسرو- خیر راجع به رأی
نایب رئیس – بفرمایید ارباب کیخسرو- عرض کنم یک عده مهرهها خدمت آقایان است و یک عده دادهاند و تکلیف این مهرهها معلوم نیست مهرههای سابق را بفرمایید جمع کنند
خطیبی – بنده عقیدهام این است که آقا سید محمود این مهرهها را ببرد بیرون شماره کند
نایب رئیس – همین جا شماره میکنند برای اطلاع
خاطر آقایان مادهٔ نظامنامه خوانده میشود که کجا باید مهرهها انداخته شود
ارباب کیخسرو- اجازه میفرمایید؟
نایب رئیس – بفرمایید
ارباب کیخسرو- قبل از آن که موقع رأی گرفتن بشود این مهرهها را باید بشمارند برای این که معلوم شود که ۹۴ مهره گرفته شده است یا نه
نایب رئیس – میگویند مهرهها شماره نداشته است و شماره اش ممکن نمیشود
همهمهٔ نمایندگان – صدای زنگ
نایب رئیس – آقای امیر حسین خان پیشنهاد ختم جلسه کردهاند آقای امیر حسین خان
امیر حسین خان (ایلخان)- عرض کنم که بنده عقیده دارم و خیلی متأسفم که مجلس دارد از حال انتظام خارج میشود و مهرههایی هم که دادهاند باید شماره شود و این کار وقت زیادی لازم دارد و به علاوه اگر ما اینجا بنشینیم و یک نفر پیشخدمت بیاید و مهرهها را بشمارد این کار برای عظمت مجلس خوب نیست بنده عقیده دارم که مجلس را ختم کنیم و در غیاب جلسه مهرهها را هم تفتیش کنند وروز شنبه هم میآییم مجلس
بعضی از نمایندگان – روز یک شنبه
امیر حسین خان – بلی یک شنبه میآییم و با کمال انتظام و خوبی رأی میدهیم و این ترتیب به عقیدهٔ بنده صحیح نیست و پیشنهاد کردم جلسه ختم شود
نایب رئیس – قبل از آن که رأیی گرفته شود باید عرض کنم که شمرد ن مهرهها فعلا اشکال دارد اگر آقایان صلاح بدانند و مخالفی نیست جلسه ختم شود
جمعی از نمایندگان – صحیح است
نایب رئیس – جلسه ختم میشود
بعضی از نمایندگان – استقراع
نایب رئیس – روز شنبه عید است و مجلس تعطیل است برای شرفیابی حضور اعلیحضرت یک عده بایستی به قرعه انتخاب شوند و جلسه روز یک شنبه است و دستور هم دستور امروز است نه نفر به قرعه معین میشوند
اقتراع به عمل آمده آقایان ذیل معین شدند
نوبخت – بهار – زعیم – کی استوان – لیقوانی – عصر انقلاب – حاج آقا رضا رفیع – میرزا صادق خان خواجوی – محمد هاشم میرزا افسر
مجلس یک ساعت و سه ربع بعداز ظهر ختم شد