زادروز عیسی مسیح - سه دانشمند زرتشتی ایرانی یابندگان عیسی مسیح در بیت‌‌لحم

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سه ایرانی یابندگان عیسی مسیح
سه دانشمند ایرانی زرتشتی یابندگان عیسی مسیح
سکه یادبود سه ایرانی دانشمند زرتشتی در برابر مریم و عیسی زانو می‌زنند - این سکه ۱۷۰۰ سال پیش زده شده است
گشناسب، هرمیسداس و لاونداد پیشکش برای عیسی می‌برند
سه ایرانی دانشمند در آرامگاه طلایی در کلیسای دوم شهر کلن
بسیاری از آموزه‌های اشو زرتشت در دین مسیح جای گرفته است
لاونداد، هرمیسداس و گشناسب در برابر عیسی زانو می‌زنند
یوحنا ۱۲ سوره ۴۶:من مانند نوری آمده‌ام تا در این دنیای تاریک بدرخشم تا تمام کسانی که به من ایمان می‌آورند در تاریکی سرگردان نشوند

سه دانشمند زرتشتی ایرانی یابندگان عیسی مسیح

در شب ۲۴ دسامبر عیسی مسیح زاده شد، ۲۴ دسامبر را همه مسیحیان جهان جشن می‌گیرند. سرافرازی هر ایرانی است که بداند پیشینیانش در این رویداد تاریخی سهم بزرگی داشتند. لحظه‌ای را که این سه دانشمند زرتشتی ایرانی عیسی مسیح را یافتند و وی را شناختند و در برابرش زانو زدند هر سال در سراسر گیتی جشن گرفته می‌شود.

به این شب به انگلیسی کریسمس ایو [۱] و به فرانسه رویون دو نوئل [۲] و با آلمانی هایلیگه آبند[۳] گفته می‌شود. دوازده روز پس از زاده شدن عیسی مسیح، سه ایرانی به نام‌های لاونداد[۴] ، هرمیسداس[۵] و گشناسب[۶]، عیسی را در آخوری یافتند. این سه ایرانی با خود طلا، اسپند و کندور از ایران آورده بودند و با دیدن عیسی، آن نوزاد موعود در گهواره در برابرش زانو زدند و طلا و اسپند و کندور را پیشکش کردند. زمانی که این سه دانشمند زرتشتی ایرانی در همدان که مدرنترین رصدخانه دنیا قرارداشت با محاسبات دقیق و از فرم قرارگرفتن ستارگان، ستاره دنباله‌داری را دیدند، دریافتند انسانی خارق‌العاده زاده خواهد شد که دنیا را تکان خواهد داد. گشناسب، هرمیسداس و لاونداد، سه دانشمند ایرانی زرتشتی با محاسبه‌های خود و نشان ستاره دنباله‌دار در جستجوی عیسی مسیح از همدان روانه اورشلیم شدند.

برای اینکه روشن شود که در این شب چه روی داده است و چرا برای ایرانیان این شب اهمیت ویژه دارد، نگاهی بر رویدادهای نوشته شده در انجیل آن را آشکار می‌سازد.

انجیل یک کتابی که یکسان نوشته شده باشد نیست بلکه گردآمده از نوشتارهایی است که نگارندگان گوناگون دارد. مهمترین نوشتارها در کتاب انجیل از سوی چهار تن از حواریون او نوشته شده‌اند با چهار دیدگاه. حواریون عیسی مسیح ۱۲ تن بودند. این چهار تن زندگانی مسیح را هر یک با دیدگاه خود و تجربه خود با مسیح نوشته‌اند. این چهار انجیل: ۱- انجیل متی یا متیو یا ماته اوس ۲– انجیل مرقس یا مارک یا مارکوس ۳– انجیل لوقا یا لوک یا لوکاس و ۴- انجیل یوحنا یا جان یا یوهانس می‌باشند.

تاریخچه کریسمس یا زادروز عیسی مسیح در انجیل لوقا نوشته شده است.

شب کریسمس خانواده‌های مسیحی گردهم می‌آیند و پس از غروب خورشید، انجیل لوقا بخش دوم سوره ۱ تا ۲۱ را می‌خوانند:

۱- در آن زمان اوگوستوس امپراتور روم فرمان داد تا مردم را در تمام سرزمین‌های تحت سلطه امپراتوری سرشماری کنند.
۲- این سرشماری زمانی انجام شد که کرینیوس از سوی امپراتور فرماندار سوریه بود. و گفته شد که امپراتور دستور سرشماری داد.
۳- برای شرکت در سرشماری هر شخص می‌بایست به شهر آبا و اجدادی خود برود.
۴- از این رو یوسف نیز از شهر ناصره در استان جلیل، به زادگاه داود پادشاه در بیت لحم در استان یهودیه رفت زیرا او از نسل داود پادشاه بود.
۵- مریم نیز که در عقد یوسف بود و آخرین روزهای بارداری خود را می‌گذراند همراه او رفت تا ثبت نام کند.
۶- هنگامی که در بیت لحم بودند زمان زایمان مریم فرارسید.
۷- و نخستین فرزند خود را که پسر بود به دنیا آورد و او را در قنداقی پیچید و در آخوری خوابانید، زیرا در مسافرخانه آنجا برای ایشان جا نبود.
۸- در دشت‌های پیرامون آن شهر، چوپانانی بودند که شبانگاه از گله‌های خود مراقبت می‌کردند
۹- آن شب، ناگهان فرشته‌ای در میان ایشان پدیدار شد و نور جلال خداوند در دور و برشان تابید و ترس همه را فراگرفت.
۱۰- اما فرشته به ایشان اطمینان داد و گفت: نترسید! من آورنده مژده‌ای برای شما هستم، مژده مسرت بخش برای همه مردم.
۱۱- و آن این است که همین امروز مسیح، خداوند و نجات دهنده شما در شهر داود چشم به جهان گشود.
۱۲- نشان درستی سخنان من این است که نوزادی را خواهید دید که در قنداق پیچیده و در آخور خوابانیده‌اند.
۱۳- ناگهان گروه بی شماری از فرشتگان آسمانی به آن فرشته پیوستند آنان در ستایش خدا می‌سراییدند و می‌گفتند.
۱۴- خدا را در آسمان‌ها جلال باد و بر زمین در میان مردمی که خدا را خشنود می‌سازند آرامش و صفا برقرار باد!
۱۵- چون فرشتگان به آسمان بازگشتند چوپانان به یکدیگر گفتند بیایید به بیت لحم برویم و این واقعه عجیب را که خداوند خبرش را به ما داده است به چشم ببینیم.


تا اینجای این داستان در کلیساها با تندیس‌های گوناگون مریم مقدس، نوزاد عیسی مسیح قنداق شده، یوسف، چوپانان، گوسفندان، و گروهی از مردم می‌بینیم، در بیشتر این فرتورها یا تندیس‌های چیده شده، سه پادشاه دیده می‌شود که پیشکش برای عیسی مسیح می‌آورند. . لوقا یا لوک درباره این سه پادشاه چیزی نمی‌نویسد ولی در انجیل متا یا متیو بخش دوم نشان می‌دهد که داستان پس از زاده شدن عیسی مسیح به کجا می‌انجامد.


بخش دوم انجیل متا

ستاره شناسان در جستجوی عیسی

عیسی در زمان سلطنت هیرودیس در شهر بیت لحم به دنیا آمد.

تاریخ با گفتن زمان پادشاهی شاهی آغاز می‌شود که در اینجا پادشاه هرودیس است که پادشاه اسراییل است.

در آن هنگام چند مجوس ستاره شناس از مشرق زمین به اورشلیم آمده پرسیدند: کجاست آن کودکی که باید پادشاه یهود گردد؟ ما ستاره او را در سرزمین‌های دور دست شرق دیده‌ایم و آمده‌ایم تا او را بپرستیم. وقتی این به گوش هیرودیسِ پادشاه رسید، سخت پریشان شد، همه مردم اورشلیم نیز از ماجرا آگاهی یافتند. هیرودیس همه علمای مذهبی قوم یهود را فراخواند و از ایشان پرسید: برپایه پیشگویی پیامبران، مسیح در کجا باید به دنیا آید؟ ایشان پاسخ دادند باید در بیت لحم متولد شود زیرا میکای نبی چنین پیشگویی کرده است. ای بیت لحم ای شهر کوچک، تو در یهودیه، دهکده‌ای بی ارزش نیستی، زیرا از تو پیشوایی خواهد آمد که قوم بنی اسراییل را رهبری خواهد نمود.

آنگاه هیرودیس پیام محرمانه‌ای برای مجوسیان ستاره شناس فرستاد و از ایشان خواست تا به دیدار او بیایند و به آگاهی او برسانند که نخستین بار ستاره را در چه زمانی دیده‌اند. پس به ایشان گفت به بیت لحم بروید و به دقت به جستجوی آن نوزاد بپردازید – آنگاه به نزد من بازگردید – به من خبر دهید تا من نیز بروم و او را بپرستم.

پس از این گفت و گو – ستاره شناسان به راه خود ادامه دادند. ناگهان ستاره را دیدند که در پیشاپیش آنان حرکت می‌کند – تا به اورشلیم رسید – بالای جایی که کودک در آنجا بود ستاره ایستاد – ستاره شناسان از شادی در پوست نمی‌گنجیدند. وقتی وارد خانه‌ای شدند که کودک و مادرش مریم در آن بودند، پیشانی بر خاک نهاده – کودک را پرستش کردند. سپس هدایای خود را گشودند و طلا و عطر و مواد خوشبو به او پیشکش کردند.

در انجیل متا از سه پادشاه گفتگویی در میان نیست بلکه از سه مجوس – سه زرتشتی سه ایرانی. در نوشتارهای مسیحیان سوریه‌ای نام این سه ایرانی نیز آورده شده است. لاونداد – هُرمیسداس و گُشناسب

در پژوهش‌هایی که انجام شده است، روشن شد که این سه تن که بودند و از کجا آمدند. این سه تن سه ایرانی بودند که از کشور اهورایی ایران از شهر همدان به سوی اورشلیم به راه افتادند. از شهر همدان، جایی که بزرگترین مرکز ستاره شناسی علمی دنیا بود. همانگونه که محاسبه‌های ستاره‌ها نشان دادند – آشکار شد که اگر به بیش از ۲۰۰۰ سال برگردیم و حرکت ستاره‌ها را به ۲۰۰۰ سال پیش برگردانیم، آن ستاره دنباله دار را پیدا می‌کنیم. در ستاره شناسی چینی نیز در این زمان از ستاره دنباله دار گفته می‌شود. در تورات آورده شده است که در آینده مِسیاس [۷]خواهد آمد یعنی کسی که قوم یهود را آزاد می‌سازد. و پیام آمدن مسیاس، با دیدن ستاره دنباله دار در آسمان خواهد بود. این داستان را زرتشتیان می‌دانستند – بدین دلیل بود که با دیدن ستاره دنباله دار، دریافتند که مسیاس یا آزاد کننده مردمان زاده خواهد آمد.

با دیدن ستاره دنباله‌دار، این سه ستاره شناس ایرانی از همدان به سوی اورشلیم به راه افتادند و در اورشلیم از چوپانان و مردم درباره فرشتگان و نوزاد در آخور آگاه شدند. این سه مجوس این سه ایرانی در نگاره‌های بسیار کهن که از آنها کشیده شده بود سه مرد سپید پوست بودند و پوشاکی از دیبا بر تن داشتند و کلاه‌هایی بر سر داشتند که همانند همان پوشاک و کلاه‌های زمان ساسانیان بود.

چرا نگاره‌هایی که از این سه تن در قرن‌های پسین کشیده شد با نگاره‌های بسیار کهن تفاوت داشت؟ از زمانی که اسلام پیدایش شد، کلیسا نیز بر آن شد برای خود تبلیغ کند، و این سه تن ایرانی ستاره شناس، به سه فیگور سیاسی دگرگون شدند و از آنان پادشاه ساختند و از یکی از ایرانیان، پادشاه سیاه پوست ساختند. با این فرتور کلیسا خواست که نشان دهد که سه پادشاه از سه سوی کره زمین افریقا، اروپا و آسیا و خاور میانه و دور و نزدیک آمده‌اند تا در برابر عیسی مسیح زانو بزنند و او را شناسایی کنند. این سیاست آن زمان، با آنکه امروزه آن مفهوم خود را از دست داده است، همچنان ادامه دارد و کلیسا این دروغ تاریخی را درست نمی‌کند.

این سه ایرانی دانشمند، این سه زرتشتی در اورشلیم بودند. در آموزش‌های مسیح بسیاری از گفتارها و اندیشه‌هایی که در دین زرتشت پیشتر آمده بود دیده می‌شود. دین زرتشت کهن‌ترین دین با یک آفریدگار است. زرتشت سه قانون را می‌گذارد که از آن پیروی کنیم – اندیشه نیک – گفتار نیک و کردار نیک و می‌تواند با آنچه که مسیح می‌گوید برابری کند:

این مهم است که تو چگونه بیاندیشی و چگونه بگویی و چگونه رفتار کنی در رابطه با دیگران. و مسیح می‌گوید دیگری را همانند خودت دوست بدار – تصمیم گیرنده این نیست که شما گوشت خوک بخوری تا نخوری یا ۵ بار در روز نماز بخوانی یا یک بار در عمرت به مکه بروی – مهم این است که رفتارت با دیگران چگونه باشد.

زرتشت می‌گوید که:

  • انسان حق گزینش آزاد دارد که برای راه نیکی‌ها و یا برای راه بدی‌ها تصمیم بگیرد. این ایده آزاد بودن انسان که خداوند به انسان آزادی داده است که خودش بیاندیشد و خودش تصمیم بگیرد نیز در مسیحیت آن را می‌یابیم. از این آزادی مسئولیت بیرون می‌آید. و اگر کسی راه نادرست انتخاب کرد – گناه بر دوش خود می‌گزارد که تنها آفریدگار می‌تواند آن را ببخشد.
  • زرتشتیان نیز باور دارند که زندگی، پس از مرگ ادامه می‌یابد و این سفر در پیش رو به پیوستن به خداوند می‌انجامد. این نیز از سوی عیسی مسیح آموخته شد و آن را به مردمان نشان داد. عیسی مسیح به صلیب کشیده شد. درگذشت و در روز سوم زنده شد و پس از چهل روز به آسمان پرواز کرد. این در سنت ایرانی نیز وجود دارد. روزهای سوم، هفتم و چهلم پس از مرگ.
  • زرتشت راهش را به همه مردمان نشان داد و عیسی مسیح خلاف یهودیان که یهودیت را تنها برای قوم یهود می‌دانند، راه خود را راه رهاییِ همه مردمان روی زمین نشان داد. در دین زرتشت کسی زرتشتی به دنیا نمی‌آید بلکه در آیینی به جمع پرستندگان می‌پیوندد. در مسیحیت نیز همین آیین وجود دارد که کسی مسیحی به دنیا نمی‌آید، نخست غسل تعمید است و سپس بر پایه سنت پرسیده می‌شود آیا تصمیم گرفته است که مسیحی بشود یا نه؟ در هر کدام از این دو، راه زرتشت و راه مسیحیت، می‌توان از آن راه بیرون آمد یا به آن پیوست، بدون اینکه کسی به مرگ محکوم شود.
  • آتشی که زرتشت برافروخت سمبل اهورمزدا و پاکی هاست. در مسیحیت نیز با افروختن شمع این نشان را زنده نگاه می‌دارند، در کلیسای کاتولیک چراغ روغنی روشن است که آن نور جاودانی یا ابدی است که همانند آیین زرتشتی است که نوری پیوسته روشن باشد.
  • موبدان زرتشتی پوشاک سپید بر تن دارند که نشان پاکی است. در کلیسای کاتولیک نیز پاپ سیپد می‌پوشد.

یکی از مهمترین پیوندهای میان زرتشت و مسیحیت جشن یلدا است. جشن یلدا در شب ۲۱ دسامبر به ۲۲ دسامبر گرفته می‌شود. شب یلدا بلندترین شب سال است و از روز پسین روزها بلندتر می‌شوند. واژه یلدا پارسی نیست بلکه به زبان آرامش، زبانی که عیسی مسیح بدان سخن می‌گفت می‌باشد. یلدا یعنی به دنیا آمدن، زاده شدن – تفسیر زرتشتی زاییده شدن نور است – سه روز پس از یلدا زادروز عیسی مسیح جشن گرفته می‌شود، و مسیحیان آن را زاییده شدن نور نیز می‌نامند، یعنی عیسی مسیح کسی که نور در دنیای تاریک می‌آورد. چگونه یلدا جشن گرفته می‌شود، همانند زادروز مسیح است. یعنی دوستان و نزدیکان در این شب گردهم می‌آیند کتاب آسمانی را می‌خوانند و شادی می‌کنند و همگی با هم خوراک می‌خورند.

در بسیاری از کشورها آن لحظه که سه دانشمند سه ایرانی زرتشتی ستاره‌شناس، عیسی مسیح را شناختند و در برابر وی زانو زدند جشن گرفته می‌شود، بچه‌ها با ستاره دنباله دار به شهر می‌روند و برای تهی دستان پول گرد می‌آورند. در کشورهای آلمان، اتریش، سویس، نروژ، سوئد، فنلاند، انگلستان، اسپانیا و مکزیکو جشن شاهان مجوس یا شاهان زرتشتی بسیار با شکوه برگزار می‌شود.

با بررسی داستان سه ایرانی زرتشتی که در انجیل از آنان با سه مجوس یعنی پیروان زرتشت یاد شده است، روشن می‌شود که در سال ۳۲۶ پس از زاده شدن مسیح، هلنا مادر پادشاه روم کنستانتین در سفری که به اورشلیم کرد به زیارت آرامگاه آنان رفت. هلنا استخوان‌های این سه مرد مقدس را نبش قبر کرد و به شهر میلان در ایتالیا آورد. در سال ۱۱۵۸ شهر میلان از سوی ارتش آلمان در زمان کایزر بارباروزا اشغال شد. بارباروزا استخوان این سه ایرانی را همراه خود به آلمان برد و به کلیسای دُم[۸] در شهر کلن آورد. از سال ۱۱۶۴ میلادی تابوت این سه ایرانی در کلیسای دوم آلمان می‌باشند. این استخوان‌ها در سه تابوت هستند که از بیرون با ورقه‌های طلا و تندیس‌های کوچک طلا آذین بسته شده‌اند. در سال ۱۸۶۴ تابوت‌ها برای آخرین بار گشوده شدند و جمجمه این سه بزرگ مرد ایرانی را معاینه کردند و دریافتند که این‌ها جمجمه سه مرد هستند جوان، میان سال و مسن تر – پارچه‌هایی که این ایرانیان بر تن داشتند نیز در تابوت‌ها پیدا شد که از رنگ و روش بافت آنها به زمان ساسانیان بر می‌گردد. پارچه‌ها نخی بودند و ابریشم سرخ رنگ در آن بکار رفته بود.

با بررسی زمانی که این رویدادها پیش آمد، آشکار است که ایران یک امپراتوری بزرگ، مرکز پیشرفته علم و دارنده دینی بود که آفریدگاری دارد که دیدنی نیست. زادروز و زندگی و مرگ عیسی مسیح نیز در ایران همانگونه که می‌بینیم دنبال شد. آنچه را که عیسی مسیح گفت، در اندیشه و زندگی بسیاری از ایرانیان تاثیر گذاشت. این فرهنگ و تمدن پیشرفته و ارزنده ایران از رواداری (تولورانس) بسیار برخوردار بود به ویژه درباره دین. بدین سان می‌توان گفت که مسیحیت در ایران نیز گسترش یافت. امپراتوری ساسانی بسیار بزرگ بود و تا مصر ترکیه سوریه عراق و شرق افغانستان و ترکمنستان تا مرزهای چین به ایران تعلق داشت. در امپراتوری ساسانی، یک گونه ویژه مسیحیت بوجود آمد که به نام اسقف بی شاپ نِستوریوس نامیده شد. که به آن امروزه "نصرانی" گفته می‌شود. این نصرانی‌ها در ایران بودند. کم کم نیمی از ایرانیان به مسیحیت گرویدند. مرکز کلیسیای نصرانی در تیسفون یا پایتخت ایران باستان مدائن بود. نامی‌ترین مسیحی که از آن زمان می‌شناسیم شیرین است که همسر خسرو دوم پسر هورمیس بود. شیرین پسری به نام "مردان" داشت که مسیحی بزرگ شده بود. خسرو دوم می‌خواست که "مردان" جانشین وی شود که اگر این به انجام می‌رسید، ایران کشوری مسیحی می‌شد. ولی خسرو دوم از سوی پسر دیگرش قباد کشته شد و قباد هورمیس را نیز کشت. شیرین پس از این فاجعه خودکشی کرد. قباد کوتاه زمانی شاه بود و پس از وی یزدگرد سوم شاهنشاه ایران شد. و با تجاوز تازیان به ایران، نگون بختی ایرانیان آغاز شد. مسیحیان نستوری یا نصرانی قتل عام شدند و دیگر مردم ایران نیز تکه پاره و تجاوز شده و بدبخت و پا برهنه و گرسنه شدند. بازمانده کلیسای مسیحی ایرانی را می‌توان در عراق پیدا کرد که به زبان آرامش سخن می‌گویند.

زادروز عیسی مسیح تا آغاز مسیحیت در ایران بررسی شد. از زمانی که این نوزاد در گهواره در آن آخور در اورشلیم بود، مریم و یوسف و چند چوپان و این سه ایرانی دانشمند می‌دانستند که چه رویداد تاریخی در گیتی رخ داده است. چگونه خبر این رویداد پخش شد؟ و چرا مسیحیان این روز را جشن می‌گیرند. جمله‌هایی که فرشتگان به چوپانان گفتند:

انجیل لوقا آیه دهم: اما فرشته به ایشان اطمینان حاطر داد و گفت: نترسید! من آورنده مژده‌ای برای شما هستم، مژده‌ای مسرت بخش برای همه مردم!
پس چوپانان با شتاب به بیت لحم رفتند و مریم و یوسف را پیدا کردند. آنگاه نوزاد را دیدند که در آخوری خوابیده است. چوپانان بی درنگ ماجرا را به گوش همه رساندند و سخنانی را که فرشته درباره نوزاد گفته بود بازگو کردند. هر که گفته‌های آنان را می‌شنید شگفت زده می‌شد. اما مریم تمام این رویدادها را در دل خود نگاه می‌داشت و اغلب درباره آنها به فکر فرومی‌رفت. پس چوپانان به دشت نزد گله‌های خود بازگشتند و خدا را سپاس می‌گفتند به سبب آنچه که بر پایه گفته فرشتگان دیده و شنیده بودند.
آنچه را که چوپانان دیده و شنیده بودند، همه جا بازگو کردند به دیگران و دیگران نیز برای دیگران بازگو کردند و خبر اینکه مسیاس پا به گیتی گذاشته است همه جا پخش شد.

با بررسی پیام فرشتگان درمی یابیم: با نترسید! آغاز می‌شود. این پیام یکی از پیام‌های مرکزی مسیحیت است. نترسید! به خدا بسپارید! خدا با شماست. در جمله پسین شادمانی برای همه مژده داده می‌شود. یعنی این پیام برای همه انسان‌ها داده شده است نه تنها برای یهودیان یا مسیحیان است. آدم نباید هموند گروهی یا کلیسایی یا دینی باشد. هسته این پیام که فرشتگان دادند چه بود: مسیح نجات دهنده امروز چشم به جهان گشود. مسیح نجات دهنده یعنی چه؟ نجات دهنده یعنی کسی که مردم را از مصیبتی رهایی می‌بخشد. مسیح می‌گفت که کار خوب انجام ندهید که برای گردآوردن پهرست کارهای خوب باشد، بلکه خوبی باید در شما نهادینه شود و از ژرفای وجود و قلب شما برآید. هم چنین مسیح گفت خداوند می‌داند که شما اشتباه می‌کنید یا گناه می‌کنید ولی این گناهان بر شما بخشیده می‌شود زمانی که از گناهان خود توبه کنید و به انجام خوبی‌ها و خوب بودن آغاز کنید.

آیه ۱۴ می‌گوید: تاثیر خوب بودن و خوبی کردن را می‌توان در این آیه یافت:

خدا در آسمان‌ها ستایش فر و شکوه باد و بر روی زمین در میان مردمی که خداوند را خشنود می‌سازند آرامش و صلح برقرار باد.

با انجام دادن کار خوبی برای دیگران خداوند خشنود می‌شود، و این به آرامش و صلح در میان مردم می‌انجامد. و این پیام مرکزی این شب است خوبی کن و صلح را بیاور. کریسمس تنها جشن نور نیست بلکه جشن کردار نیک است که از آن صلح بر روی کره زمین چیره می‌شود. نخستین کار خوب در این روز پیشکش دادن است و همانند ایرانیان که به دید و بازدید نزدیکان و دوستان و بزرگترها می‌روند و پیشکش می‌دهند و می‌گیرند و همه اختلاف‌ها و دلتنگی‌ها را به کناری می‌گزارند، مسیحیان نیز در این شب سیاهی‌ها در دل را بیرون می‌ریزند و با خودشان و دیگران صلح برقرار می‌کنند.

مسیح سمبل آرامش و صلح، بخشش، کردار نیک، دوست داشتن دیگران و این مژده که صلح بر روی کره زمین ممکن است. آدمیان روی کره زمین آشکار است که با این پیام بسیار دشواری پیدا کردند، به ویژه کسانی که قدرت را در دست داشتند و دارند. در پایان پس از سی و سه سال این مسیاس به صلیب کشیده شد و تا به امروز صلح و آرامش روی کره زمین بوجود نیامده است.

یک جمله جنبش صلح مدرن امروزه می‌گوید: بپندارید که قدرتمندان عربده جنگ سر می‌دهند و کسی پا پیش نمی‌گزارد. بدین روی می‌باید در سراسر جهان صلح در وجود آدمیان نهادینه شود، این روش اندیشیدن نهادینه شود، زیرا که بهای این جنگ‌ها و دشمنی‌ها را تنها مردم هستند که می‌پردازند. هیچ مردمی دشمنی با مردم دیگری ندارند، بلکه کله‌های پر از بیماری قدرتمندان است که این مصیبت‌ها را برپا می‌سازد.

اساسنامه یونسکو می‌گوید:

از آنجا که جنگ در مغز آدمیان آغاز می‌شود، در مغز آدمیان است که پدافند از صلح باید ساخته شود. ناآگاهی از زندگی و فرهنگ و تمدن دیگر مردمان در سراسر تاریخ بشریت سبب شده است که بی اعتمادی و بدگمانی میان مردمان گیتی ببارآید که به دلیل ناهمسانی‌ها و ناهم اندیشی‌های آنان اغلب به جنگ بیانجامد.

این همان است که دو هزار سال پیش مسیح پیام داد و زرتشت با اندیشه نیک گفتار نیک و کردار نیک آن را

منبع

  1. Christmas Eve
  2. Réveillon de Noël
  3. Heilige Abend
  4. Lavandad
  5. Hormisdas
  6. Goshnasb
  7. Mesias
  8. Dom Church, Cologne Germany