سخنرانی اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران هنگام دریافت دکترای افتخاری دانشگاه بیروت ۲۸ آذر ماه ۱۳۳۶
سفر محمدرضا شاه پهلوی به لبنان ۲۵ آذر ۱۳۳۶ - ۲ دی ۱۳۳۶ | اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران | بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۳۶ |
سخنرانی اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران هنگام دریافت دکترای افتخاری دانشگاه بیروت ۲۸ آذر ماه ۱۳۳۶
آقای رئیس دانشگاه،
برای من مایه خوشوقتی بزرگی است که امروز در این کانون علم و دانش گواهینامه دکترای افتخاری را از شما دریافت میدارم.
کسب چنین عنوانی در هر حال هم مایه افتخار و هم موجب خرسندی است، ولی در این مورد به خصوص برای من خوشوقتی خاصی همراه دارد، زیرا رابطه فرهنگی لبنان و ایران رابطهای چند هزار ساله است که فقط زادۀ دیروز و امروز نیست. چه در دوران کهن و چه در دوره مدنیت اسلامی ما و شما در واقع دو عضو از یک خانواده بزرگ مدنی بودهایم. همچنان که کشور کهنسال ما از هزاران سال پیش زادگاه تمدنهای مختلف بوده و در همه این مدت فروغ فرهنگ و دانش در آن خاموش نشدهاست، سرزمین زیبای شما نیز از چند هزار سال قبل پیوسته کانون درخشانی از مدنیت بودهاست. حتی پیش از آنکه فینیقیان بنا به عقیده دیرین باستانی از سواحل خلیج فارس به این سرزمین مهاجرت کردهباشند، کشور شما مهد تمدنی ما قبل تاریخی بوده که آثار باستانی جلگه بقعه گواه آن است.
در طول بیستوسه قرن، یعنی از ۲۷۰۰ تا ۴۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، این سرزمین در پرتو وجود دولت فینیقی پیوسته مهد تمدنی درخشان بود، به خصوص از این نظر که این تمدن نقش روابط و واسطه مدنیتهای کهن مصری، هیتی، آشوری، بابلی و ایرانی را به عهده داشت. در همین زمان بود که ملت بزرگ فینیقی ارمغانهایی چون خط و حساب به تمدن جهان داد که مایه افتخار جاوید این ملت است. در این مدت دریانوردان زبردست فینیقی که هنوز هم بیباکی و بلندپروازی آنها مورد اعجاب جهانیان است، بزرگترین نیروی بازرگانی دنیای کهن را پی افکندند و تقریباً همه دریاهای دور و نزدیک جهان قدیم را به زیر پای خود آوردند، به این معنی که از یک سو از دریای مدیترانه گذشته و تا سواحل غربی افریقا و سنگال و سواحل اسپانیا و فرانسه و انگلستان پیش رفتند و حتی به طوری که بسیاری از محققین عقیده دارند به جزیره قطبی ایسلند و شاید به قاره امریکا رسیدند و از طرف دیگر روابط بازرگانی با سواحل شرقی افریقا و عربستان و خلیج فارس و هندوستان تا جزایر اندونزی برقرار کردند.
در قرن ششم پیش از میلاد بود که برای اولین بار در تاریخ جهان، قاره افریقا به دست دریانوردان شهر صور دور زده شد و این ملاحان که از بحر احمر به راه افتاده بودند، پس از سه سال از راه جبلالطارق و دریای مدیترانه به جایگاه خود بازگشتند و این موفقیتی بود که تا بیست قرن بعد از آن نصیب هیچ کشوری نشد. همه اینها نشان پیشرفت تمدنی بود که توانسته بود در آن زمان با داشتن وسایل محدود، دریاها و اقیانوسهای سرکشی را که حتی امروزه عبور از آنها کاری دشوار است، به زیر سلطه خود درآورد. همین دریانوردان بودند که بعدها کارتاژ را با آن همه عظمت و تمدن بنیاد نهادند و این شهر خود کانون تمدنی درخشان گردید. از همان زمان شهرهای کهنسالی چون بیبلوس و بریت و بعلبک و صور و صیدا در عین آنکه مراکز بزرگ بازرگانی بودند، کانونهای برجسته علمی و فرهنگی به شمار میرفتند. معابد شهر باستانی "بیبلوس" که در کتاب آسمانی تورات از آن یاد شده و "فیلون" آن را قدیمیترین شهر روی زمین مینامد، دارای برجستهترین کلکسیون آثار هنری بود و این زادگاه هنر فینیقی آنقدر اهمیت داشت که مصریان آن را سرزمین خدایان مینامیدند. اندکی بعد همین اهمیت را شهر بعلبک که یونانیان و رومیان آن را "هلیوپولیس" نام دادند، حائز شد.
مدرسه حقوق شهر "بریت" (بیروت کنونی) که در قرن سوم میلادی ایجاد گردید، مایه افتخار دنیای باستان بود و در سراسر جهان قدیم شهرت داشت. این کانون بزرگ علمی و فرهنگی در اواسط قرن ششم میلادی به شهر صیدا منتقل شد و تا مدتی بعد درخشندگی معنوی خود را محفوظ داشت. این دو شهر بیروت و صیدا در عین حال که کانونهای مهم فرهنگی بودند، بزرگترین مراکز بازرگانی ابریشم دنیای باستان به شمار میرفتند که از راه ایران برای آنها میرسید و صنعت ابریشم توسط شهر صیدا به یونان و سیسیل و ایتالیا و بعدها به فرانسه منتقل گردید.
در طول این قرون متمادی روابط مدنی و فرهنگی ایران و فینیقیه پیوسته پا برجا بود. بعد از استیلای اسلام بر این دو کشور نیز این روابط به صورتی تازه ادامه یافت و مهاجرینی که از ایران به سواحل لبنان آمدند، به این نزدیکی معنوی کمک کردند.
شهر بعلبک که از سال ۶۴۳ مسیحی به تصرف مسلمانان درآمد، خیلی زود یک کانون شیعه شد و اندکی بعد دستههای شیعه تازهای از ایران به جبل عامل آمدند. در این زمان باز سرزمین لبنان سنت دیرینه خود را حفظ کرد و همچنان کانون فروزان علم و فرهنگ باقی ماند و این بار این شاخصیت را از راه ترکیب طب و فلسفه یونان و بیزانس با زبان سریانی و ادب و علم و هنر و الهیات اسلامی و لغت و نحو عرب به دست آورد.
از همان قرون اول اسلامی دارالعلمهای این سرزمین دارای شعب مختلف حدیث و فقه و اصول و علوم ادبی و لغت و ریاضی و منطق و فلسفه و کلام شدند، به طوری که ابوعمر کلبی، یکی از دانشمندان بزرگ عرب در همان زمان در این باره نوشت: «در دارالعلم طرابلس در همه اوقات روز در هر ایوانی استادی نشسته و حلقهای از مستمعین بر گرد او بسته شدهاست تا هر آنچه را که او میگوید، بشنوند و بنویسند.» مدرسه فلسفه و طب طرابلس در این زمان و در تمام قرون وسطی یکی از عالیترین مراکز تعلیم به شمار میرفت و اصولی که در این مدرسه تدریس میشد، غالباً تا اندلس مورد استناد بود.
از زمان جنگهای صلیبی این مرکزیت علمی موجبات بسط و توسعه غرب و فرهنگ مسیحی را در نقاط مختلف این سرزمین فراهم ساخت و در حقیقت بار دیگر لبنان مأموریت تاریخی خود، یعنی ترکیب مدنیتها و فرهنگهای مختلف را که هنوز هم مایه مباهات این کشور است، بازگرفت. از قرن پیش مؤسسات فرهنگی مستقل اروپایی و امریکایی در این سرزمین ایجاد شدند که از آن جمله حقاً باید از نخستین این مؤسسات یعنی از کالج "آنتورا" که در سال ۱۸۳۴ تأسیس شد و لامارتین با آنقدر علاقه از آن نام میبرد، یاد کرد.
در نیم قرن اخیر بسیاری از دانشجویان ما در دانشگاههای بیروت تحصیل کرده و با خاطرات بسیار خوبی بازگشتهاند تا واسطه محبت قلبی ما و شما باشند.
جماعات شیعه که در خاک شما به سر میبرند و همواره مورد احترام بودهاند، واسطه دیگری بر استواری این رشته مودتاند.
رابطه علمی و ادبی ما در حال توسعه است. هم اکنون آثار متعددی از نویسندگان شما به فارسی ترجمه و منتشر شده و از دیرباز آثار کلاسیک بزرگان ادب ما در کشور شما سرشناس است.
یقین دارم اکنون که قرارداد فرهنگی میان دو کشور ما به امضا رسیده، دامنه مبادلات هنری و علمی ما در آینده روزبهروز توسعه بیشتر خواهدیافت و این تبادل معنوی میان دو کشوری که به سنن دموکراسی و آزادی عمیقاً احترام میگذارند و به آن ایمان دارند، به نفع همه جامعه بشری تمام خواهدشد.
من در این مکان محترم که وارث ۴۷ قرن مدنیت و فرهنگ و کانون فروغی است که در طول چند هزار سال پیوسته فروزان بودهاست، به ملت گرامی شما و به سنن فرهنگدوستی و دانشپروری و دموکراسی و آزادی که مایه افتخار مردان این سرزمین است، صمیمانه درود میفرستم و آرزومند فرارسیدن آن روزی هستم که فروغ معنویت بر سراسر جهان پرتوافکن شود و تاریکی اختلافات و خودخواهیها و اغراض ناچیز را از میان بردارد و نیروهایی را که متأسفانه امروزه در راه تخریب و جدایی به کار میروند، برای نزدیکی و پیوستگی مردم جهان و ایجاد دنیایی به کار اندازد که فرزندانمان بتوانند در آن فارغ از ترس و کینه و فقر و جهل از زندگانی سعادتآمیزی که غایت آرزو و هدف کمال دانش و فرهنگ است، برخوردار گردند.