سخنرانی اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران در باشگاه افسران تبریز ۱۳ مهر ماه ۱۳۴۱
برنامه عمرانی سوم | اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران | بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۴۱ |
۱۳ مهر ۱۳۴۱
سخنان شاهنشاه در باشگاه افسران تبریز
در طی این مسافرت چندین دفعه موقعیتی دست دادهاست که بتوانم حضوراً با افسران ارتش و خانواده آنها تماس بگیرم و کلماتی در خصوص وظایف آنها و به خصوص درخصوص وظایفی که همه ما در راه اعتلای این مملکت داریم، ادا کنم.
از این موقعیت باید استفاده کرد و از تذکر وظایف معین و در عین حال ساده و روشن سربازی خارج شد و با شما که نگهبان استقلال و حافظ نوامیس مملکتی و سنن باستانی و افتخارات گذشته مملکت هستید، راجع به مملکت خودتان هم صحبتهایی داشت. امروزه اضافه بر وظایف سربازی که دارید، آن هم به شما که در این نقطه حساس هستید باید خاطرنشان کرد که هدفهای مملکتی و ملی ما چیست. این تا حدی تکرار مکررات خواهدبود، چون لابد این نوع اظهارات را قبلاً هم به کرات شنیدهاید، ولی فکر میکنم که ذکر این مطالب هیچ وقت زائد نیست و هر چقدر تکرار بشود یادآوری خوبی است چون مطالبی است که گمان میکنم همه نسبت به آن معتقد باشیم و هر قدر هم تکرار بشود کسی از شنیدن این مطالب خسته نمیشود.
موضوع این است که به خواست خداوند برای ما امکانات زیادی هست که بتوانیم با ثروت انسانی که داریم از طرفی، و با ثروتهای طبیعی و خدادادی که داریم از طرف دیگر مملکت خود را از لحاظ اجتماعی بر بنیان عدالت و از لحاظ فنی مطابق آخرین اسلوب و از لحاظ وجدانی مطابق پاکترین نیات و از لحاظ اداری نیز بر روی اصول اداری صحیح و بعد انشاءالله بر روی لیاقت و شایستگی و برجستگی افراد قرار بدهیم. هر کدام از این مطالب بحث مفصلی دارد که شاید از حوصله صحبتهای امشب خارج باشد، ولی ناچارم به اختصار شمهای از آن بیان کنم.
متأسفانه مملکت ما دچار اختلالاتی شد و خوب یادم هست که در همین مدت سلطنت خودم لااقل سه مرتبه در معرض خطر مهلک محو و نابودی قرارگرفت و شاید حقیقتاً معجزهای ما را نجات داد. فکر من، نیت من این است که کار ما فقط به معجزه بستگی نداشتهباشد. کسی چه میداند، شاید یک روزی آن معجزه به وقوع نپیوندد. ما نمیتوانیم کار مملکتی خود را فقط و فقط صرفاً به قضا و قدر بسپاریم هر چقدر هم که اطمینان داشتهباشیم همیشه توجهات الهی شامل حال این مملکت بودهاست که عنقریب ما جشن دوهزاروپانصد ساله شاهنشاهی آن را خواهیم گرفت. ولی اگر قدری تاریخ را مطالعه بکنیم در عرض این دوهزاروپانصد سال متأسفانه نشیب و فرازهای زیادی میبینیم. این بزرگترین امپراتوری دنیا فقط بر روی جهانگشایی و لشکرکشی بنا نهاده نشدهبود، این امپراتوری بزرگ ما اساس صحیح تشکیلات اداری، روی مدنیت، روی تاریخ، روی ادبیات، روی بنیان محکمی قرار داشت.
پس چطور تاریخ شاهد نشیب و فرازهای عجیبی بود که حتی موقعی یکی از سلاطین در شهر اصفهان پایتخت خودش دچار محاصره عده انگشتشماری قرار گرفت و حواس خود را گم کرد و مدتی مملکت را دچار گرفتاریهای بی حد و حصری نمود. با توجه به گذشته و به خصوص با امیدهایی که به آینده داریم این دستگاه از لحاظ اداری و روحی و اخلاقی و علمی باید به بهترین وجهی اداره بشود و مجهز باشد. همانطوری که چندین مرتبه گفتم اینها ما را موظف میکند که شالوده خود را امروز بر روی اساسی قرار بدهیم که هیچ وقت این قبیل اتفاقات برای ما پیشامد نکند.
ما دیگر تن به قضا و قدر نمیتوانیم بدهیم. مثالهایی است معروف که شاید فقط در زبان ما نباشد در زبانهای دیگری هم هست که میگوید: شرط عقل این است که در مقابل مخاطرات و شدائد انسان سرش را خم بکند و بگذارد که آن توفان بگذرد و بعد دو مرتبه قد علم کند. شاید این در گذشته در جایی که جنگها محدود بود یا تنبهتن بود یا در یک منطقه خیلی محدودی به وقوع میپیوست میشد احیاناً یک چنین چیزی را قبول کرد و فکر کرد که فرض یک شکست موضعی و موقتی یک ملتی میتواند قد راست بکند، ولی امروز موضوع شکست در میدان مبارزه رزمی نیست. امروز بود و نبود ممالک و ملل و اقوام و بالاخره تاریخ آنها و حیات آنها فقط در میدان جنگ معین نمیشود، بلکه سرنوشت در اساس اجتماعی ملل پایهریزی میشود و به دست تمام افراد ملت نگهداری میشود، و البته اگر لازم باشد (که خدا البته آن روز را برای هیچ کس نیاورد) در آخرین مرحله به وسیله قوای مسلحی حفظ میشود.
این شالودهای که ما باید بریزیم، بر اساس و مبنای عدالت اجتماعی است با آن قسمت دومی که گفتم یعنی از روی اصول فنی، و این کاری است که ما به حمدالله شروع کردیم و چیزی که جای خوشوقتی است این است که در این راه توانستهایم همیشه قبل از اینکه مجبور باشیم و قبل از اینکه به ما تحمیل بشود اقدام کنیم. این تحمیل به هر صورتی باعث مضرات فوقالعادهای میتوانست بشود که در صورت مثلاً تحمیل از طرف غیر ایرانی ممکن بود منجر به اضمحلال کامل استقلال مملکت بشود. با این عدالت اجتماعی که صحبتش را میکنیم و خاطرم هست که برای مرتبه اول در ۱۳۲۲ آن را عنوان کردم کم و بیش آشنا هستید. یعنی قوانینی و مقرراتی باشد که اکثریت مردم این مملکت از آن برخوردار باشند و برای همان مردم باشد. در سال ۱۳۲۲ که این مطلب را عنوان کردم ما صحبت از پنج اصل کردیم که این اصول لااقل باید در مملکت رعایت بشود که هر کسی از دسترنج کارش بتواند این اصول را برای خود و خانوادهاش تأمین بکند و آن موضوع غذای کافی، مسکن، لباس و پوشاک، فرهنگ و بهداشت بود. در این راه قدمهایی برداشته شده چیزی که جالب توجه است این است که ما باید به طبقاتی که این ملت را تشکیل میدهند نظری بیفکنیم، ببینیم اینها کی هستند و میبینید که اکثریت اینها را زارعین مملکت تشکیل میدهند که دیدید و اطلاع دارید که راجع به اینها چه تصمیماتی گرفته شده و لابد میدانید که کار ما این است که بهترین راهی که ممکن است (و این گمان نمیکنم مبالغه باشد) این طبقه از مردم را از طرفی آزاد و از طرفی مرفه و به آتیه خوشبین بکنیم اتخاذ شدهاست و این کار را ما موفق شدیم که بدون اختلال، بدون خونریزی، بدون اینکه اجتماع ما دچار تزلزل و مخاطراتی بشود، در عرض مدت کوتاهی با نتایجی که خوشبختانه کاملاً رضایتبخش است، انجام دهیم و یکی از تحولات عمیق اجتماعی و تاریخی را در مملکت خودمان به مورد عمل بگذاریم. این یکی از مبانی عدالت اجتماعی بوده که از آن شروع کردیم چون مربوط میشود به اکثریت مردم این مملکت و قوه فعال مملکت و اینکه وقتی این قوه فعال آزادشد به نوبه خود به قدری تحولات دیگری به وجود خواهدآورد که از حالا پیشبینی آن مشکل است. ولی ضمناً میشود پیشبینی کرد که تمام چرخهای فعالیت این مملکت به نسبت و با ارتباط با این موضوع به سرعت به جریان خواهدافتاد.
راجع به طبقات دیگر هم به کرات صحبت کردم. اینها طبقات کارگر مملکت هستند، مستخدمین اداری مملکت هستند، و سایر مردمی که اجتماع را تشکیل میدهند. برای تمام اینها به نوبه خود مقرراتی وضع شدهاست یا میشود که از همان اساس عدالت اجتماعی برخوردار باشند و آنها هم در اجتماع مملکت کاملاً مطابق اجتماع امروزی مترقی دنیا پیش بروند و باز به نوبه خود و به نسبت خود در گردانیدن چرخ مملکت، چه از لحاظ اقتصادی و غیره عاملی بسیار مهم و مؤثر قرار بگیرند. مجبورم صحبت را در این باره کوتاه کنم، برای اینکه طولانی است، و بپردازم به دستگاهی که شما افسران گرداننده آن هستید.
مبنای کار ما اصولاً در دفاع از استقلال مملکت و آزادی خودمان است. خوشوقتم که میبینم هر روزه بر گروه و زمره افراد تحصیلکرده عالیمقام ارتش ما افزوده میشود و اصلاً طرز فکر، طرز برخورد آنها با مشکلات به کلی با گذشته فرق کردهاست و شخصیت نظامی و فردی پیدا کردهاند که این خودش یکی از بالاترین هدفهایی است که میشود به آن رسید. این شخصیت فردی و علمی و نظامی را ما روزبهروز باید تقویت بکنیم و فکرمیکنیم این شخصیت اضافه بر زحمتی که فردفرد شما به نوبه خود میکشید به حالت اجتماع، موقعی به حداکثر تجلی خود خواهد رسید که دستگاه شما اساس و مبنایش بر روی پاکدامنی، وظیفهشناسی و ضمناً لیاقت، و از لحاظ دستگاه اداری بر مبنای بینظری و بیطرفی نسبت به همه قرار داشتهباشد.
موانع مختلف زیادی در سر راه همه هست که از هر کدام از این موانع دانه دانه باید بگذریم. این موانع بیشتر جنبه تحصیلی دارد. دورههای مختلفی هست که باید ببینید، و بعد امتحان لیاقتی است که در فرماندهیهای مختلف که به شما محول میشود باید از خود به خرج بدهید، و تمام این موانع و مشکلات برای آن است که حقیقتاً برجستهترین شما در کمال مساوات با شرایط مساوی بتواند خودش را به دستگاه فرماندهی ارتش و بالاخره به شخص من از طرق مختلف نشان بدهد. در این راه قدمهایی برداشته شدهاست ولی به خصوص در آتیه دقت بیشتری خواهدشد و الان مشغول یک تغییر و تبدیلاتی هستیم که به رسیدن به این منظور کمک خواهدکرد. اضافه بر اینکه ما سعی میکنیم این مطلب را به همه تفهیم بکنیم و از طرفی سعی میکنیم که فرماندهانی برای شما انتخاب بکنیم که آنها همین سیاست را دنبال بکنند، شخصاً نیز هر وقت که فرصتی به دست بیاید سعی میکنم که با کارهای شما و کسانی که چه در حال و چه در آینده دارای مسئولیتهای بزرگ نظامی خواهندبود از نزدیک آشنا شوم، به طرز کار شما، به طرز فکر شما، به شخصیت شما، برای اینکه به طور قهری و طبیعی اگر الان درجات شما کوچک باشد، حتی ستوان باشید، بالاخره روزی به مناصب عالی این ارتش خواهید رسید. هر قدر در این راه بکوشیم پشیمان نخواهیم بود.
امیدوار هستم که هیچ وقت مملکت احتیاج به آن فداکاری آخری شما نداشته باشد که امتحان بدهید که چطور به سوگندی که یاد کردهاید وفادار هستید. این آروزی من فقط برای ارتش ایران نیست، این آرزوی من برای همه ملل دنیاست. آرزوی ما، دعای ما، این است که همیشه صلح بر جهان حکمفرما باشد و در این راه اقداماتی بشود که اصل خطر از بین برود و ملل بتوانند با یک روح برادری به سر برند، و اگر رقابتی با هم دارند این رقابت در راه مسالمتآمیز باشد، در راه خلاقه باشد، در راه آبادانی باشد. ولی تا آن روز گمان میکنم برای ممالک آزاد هیچ خطری بالاتر از این نیست که یک ملتی آماده دفاع نباشد. برای اینکه خود این یک نوع دعوتی است به تجاوز. من میتوانم بگویم و مسلماً از طرف همه شما میتوانم بگویم که این دعوت را ما به دست خودمان نخواهیم نوشت پس هر چقدر مصممتر باشیم، حاضرتر باشیم، این خطر کمتر خواهدبود تا انشاءالله روزی برسد که اصلاً این خطر در دنیا وجود نداشتهباشد.
در مقابل این چیزهایی که ما از شما میخواهیم که هر روز آمادهتر باشید و هر روز از لحاظ علمی و روحی و اخلاقی و روحیه مجهزتر باشید، البته باید به وسیله کار و زندگی هم به شما داده بشود. وسیله زندگی را توانستهایم در بعضی از واحدها، در بعضی از لشکرها، تا حدود زیادی فراهم بکنیم. در همین مسافرت آذربایجان موقعیت پیش آمد کرد که از چندین واحد، از چندین لشکر، از چندین گروه رزمی بازدید بکنم که خوشبختانه کاملاً از لحاظ زیست و زندگی و تعلیمات مجهز بودند و سعی ما در آتیه این خواهدبود که ما بتوانیم این وسایل را انشاءالله در تمام پادگانها فراهم بکنیم. موضوع زندگی موضوع پراهمیتی است. البته میشود گفت که یک نفر نظامی کسی است که در سختترین شرایط میتواند زندگی بکند یا باید زندگی بکند، ولی این سختترین شرایط تا چه حد میتواند طولانی باشد؟ در زمان جنگ که صحبتی از آن نیست، ولی در زمان صلح وظیفه فرماندهی این است که از لحاظ روحیات همانطوری که تعالیم و تاریخ گذشته و حال و آینده و پیشبینی آینده را میگوید و روحیه افرادش را بالا میبرد وسیله زندگی افرادی را که باید این وظایف را انجام بدهد، به حد ممکن فراهم کند و انشاءالله در این راه قدمهای دیگری برخواهیم داشت و به تلاش خود ادامه خواهیم داد.
از لحاظ وسایل ما فکر کردیم که در تهیه کردن تجهیزات یا انسان باید تمام تلاشش را مصروف این کار بکند و تمام ثروت ملیش را، که شاید آن هم تازه کافی نباشد و حتی با قرض در صدد تهیه اسلحه لازمه باشد که آن را فکر کردیم که مقرون به صلاح و مصلحت ما نیست. ما فکر دیگری کردیم و آن این است که از لحاظ سیاست مملکتی طوری قدم برداریم و طوری رفتار بکنیم که تا حدی تضمیناتی داشتهباشیم که در موقع خطر تنها نباشیم و به همین جهت این سیاست به ما اجازه دادهاست که در راه نگاهداری ارتش خودمان، در راه تسلیحات ارتش خودمان، تقریباً دیناری از وجوهی که الان صرف آبادانی، صرف پیشرفت مملکت، بیمارستان، راه، راهآهن و صرف ساختمان مدرسه، صرف ساختمان درمانگاه، صدها یا هزارها پروژه کوچک و بزرگ دیگر که از حوصله صحبت امشب خارج است، میشود نکنیم و ثروت ملی خود را در این راه خرج بکنیم که سطح زندگی مردمان را بالا ببریم. مردمی که سطح زندگیشان بالا رفت و از زندگیشان راضی بودند و در رفاه و آسایش زندگی کردند هر کدام فردفردشان یک عنصر فداکاری خواهندبود که در راه حفظ مملکت کوشا خواهندبود و مصمم و مستعد خواهندبود. معهذا میشود گفت وسایلی که مالک الان داریم برای انجام مأموریتهای کاملاً دفاعی تا حدی رفع مضیقه میکند، ولی ما دائم در صدد بهبود بخشیدن سازمانهای نظامی خودمان هستیم. تشکیلات جدیدی خواهیم داد ارتش ما از لحاظ نفرات کوچکتر خواهدشد ولی روزبهروز فنیتر میشود و امیدواریم آنچه که برای ما باقی میماند قابل استفادهتر باشد. چون اساس سیاست ما صرفاً و فقط و فقط تدافعی است. این است که ما این سیاست را بهتر تشخیص دادیم که تمام قدرت و ثروت ملی خود را در راه آبادانی مملکت صرف بکنیم.
و اما مسافرت ما به خطه آذربایجان، این استان عزیز و شریف مملکت، رو به پایان است. فردا به سمت سراب و اردبیل حرکت میکنیم و بعد از یکی دو روز این خاک را ترک میکنیم، ولی باید بگویم که حقیقتاً با امیدواری بیش از پیش من از این مردم موقتاً وداع میکنم تا دیدار آتیه، برای اینکه چیزی که مشاهده کردم از طرف مردم یکپارچگی، یکرنگی، احساسات عظیم در ایرانیت، در حفظ ملیت، در حفظ تمامیت کشور، و همچنین امیدواری فوقالعادهای نسبت به آتیه بود. البته نواقصی بوده و هست و مسلماً تا مدتها خواهدبود. هیچ جامعهای کامل نیست، ولی ما این اطمینان را داریم که در راه جامعه، مترقیترین قدمهایی که میشود برداشت برمیداریم و حتی همیشه ما چندین قدم جلوتر از جبر زمانه و تقاضاهای روزگار هستیم و این بهترین ضامن حیات اجتماعی ما است. در این راه قدمهای فوقالعاده امیدبخشی برداشته شده، نقایص را باید بر طرف بکنیم و باید همگی در این راه بکوشند. از طرف دیگر چیزهایی دیدیم که خیلی باعث خوشوقتی است. اضافه بر قسمتهای نظامی که روی اصل انضباط و فداکاری افسران و افراد و درجهدارهای ما با کمال نظم و ترتیب پیشرفت میکند، چیزی که بیشتر جلب توجه کرد بعد از اشتیاق مردم و ذوق مردم و احساسات مردم، این بود که همه ادارات سعی خودشان را میکنند. هیچ تردیدی نیست خیلیها دچار مضیقه مالی هستند که اگر آن مضیقه نبود بهتر از این کار میکردند، ولی باید گفت جایی که تقریباً هیچ وقت مورد ایراد واقع نمیشد و بلکه همیشه مورد تحسین واقع میشد، تشکیلات شیر و خورشید ایران بود که شما در تبریز هستید نزدیک شما هم هست و دیدید که اینها چطور کار میکنند. افراد دلسوزی سر این کار هستند و ارتش هم اصولاً همکاری نزدیکی با این دستگاه دارد، ولی خیلی باعث خوشوقتی بود که دیدم این مردم چطور با دلسوزی کار میکنند و به خصوص نتایج فوقالعاده درخشان و نیکویی از زحمات خودشان گرفتهاند.
چیزهای دیگری که باعث امیدواری هست، ارتباطهای این استان است چه با داخل مملکت و چه به زودی با ممالک دیگر، و اروپا.
دستگاههای فنی همه جا تا جایی که بودجهشان تأمین شدهباشد، خوب بودهاست و امیدوار هستم که این ترقیات تازه اول کار ما باشد. این چرخ عظیم اجتماعی و اداری ما که پس از اشکالات زیادی به کندی و به اشکال به گردش درآمد دیگر در جاده خود افتاده باشد و هر روزی، هر ساعتی، با سرعت بیشتر، با قدرت بیشتر به چرخش درآید و همه در حیات خودمان بتوانیم نتایج این کارها، این برنامهها، این زحمات را که همه میکشید، ببینیم و یک مدتی هم از تمام این موفقیتها و پیشرفتها در عمرمان لذت ببریم و از کار انجام شده خوشوقت شویم و به هر صورت همیشه نسبت به پروردگار و در درگاه او شکرگزار باشیم.