سخنان محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در باریابی رییس‌های اداره‌های وزارت کشاورزی ۸ آبان ۱۳۴۲

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
درگاه انقلاب شاه و مردم درگاه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر

سخنرانی‌های محمدرضا شاه پهلوی

برنامه عمرانی سوم


سخنان محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در باریابی رییس‌های اداره‌های وزارت کشاورزی ۸ آبان ۱۳۴۲


اهمیتی که ما به وزارت کشاورزی می‌گذاریم بر هیچکس پوشیده نیست. در این قسمت، در گذشته نه فقط ما از لحاظ علوم و متدها و رویه کشاورزی نواقصی داشتیم، بلکه متأسفانه در مملکت ما وضعی به عنوان وضع ارباب و رعیتی وجود داشت که غیر قابل تطبیق با تمدن امروزی جهان بود.


پس کاری که می‌بایستی در مرحله اول انجام بگیرد از بین بردن آن رابطه و آن روحیه بود، و حالا که مرحله اول اصلاحات ارضی با سرعت و موفقیت به اتمام رسید مرحله دوم آن که شاید از مرحله اول خیلی مشکلتر باشد و احتیاج به صرف وقت بیشتر و دقت بیشتری داشته باشد به همان خوبی و انشاءالله به همان سرعت باید تمام بشود. ولی این فقط یک مرحله از کار این مملکت خواهد بود، یعنی از بین بردن روابط غیر قابل تحمل در این عصر و آزاد کردن اکثریت جمعیت این مملکت. کاری که بعد از این باید ما وجهه همت خود قرار بدهیم، این است که تمام فنون و رموز کشاورزی جدید را فرا گیریم. وارد جزئیاتش نمی‌شوم، برای اینکه طولانی خواهد بود. تمام این رموز و فنون را اول خود شما باید به حد کمال بدانید و ضمناً بتوانید این اطلاعات خودتان را با تمام واسطه‌هایی که لازم خواهد بود در اختیار کشاورز ایرانی بگذارید که او هم به نوبه خودش در کاری که انجام می‌دهد چه داشتن یک بوستان انگور باشد، چه یک باغ میوه، چه یک زمین گندم کاری، چه شبدکاری یا هر نوع فرآورده دیگر کشاورزی، یک نوع تخصص فنی داشته باشد، بداند که در چه آب و هوایی، و در چه نوع خاکی چه محصولی بکارد که نتیجه زحمت سالانه او به اندازه‌ای باشد که به او اجازه داشتن یک زندگی و یک سطح زندگی مطابق آمال و آرزوی ما را بدهد که آن مطابق زندگی ملل مترقی امروز دنیاست.


البته عوامل متعددی در این جا به میان می‌آید: پس از اصلاحات ارضی مرحله اول و دوم، موضوع این است که ما حساب کنیم در مناطق مختلف ایران مطابق خاکش، آب و هوایش، میزان بارندگی‌اش، و میزان آبی که ممکن است اصلاً به دست بیاید چه محصولی برای چه نقطه‌ای بهتر است؟ بعد چه کودی برای آن نقطه بهتر است؟ بعد چه نوع ماشین‌آلات زراعتی برای آن نقطه بهتر است؟ و یک چیز دیگری هم که باید به آن توجه کنیم این است که برای یک خانواده کشاورز و برای اینکه این خانواده بتواند به اصطلاح درآمد سرانه کافی به دست بیاورد چه مقدار زمین در چه نقطه مملکت برای خانواده‌ای لازم است؟


این‌ها همه مطالب دقیق و فنی است که تمام آن‌ها احتیاج به متخصص دارد: اولاً برای درک این مطالب و حل کردن آن‌ها، و بعد برای عملی کردن این مطالب باز هم احتیاج به هزاران هزار نفر مروج کشاورزی، راهنمای کشاورزی و متخصصینی است که باید در شرکت‌های تعاونی باشند تا اطلاعات خودشان را در اختیار زارعین زحمتکش ایران بگذارند. وارد این جزییات نمی‌توانم بشوم، برای اینکه بحث خیلی طولانی می‌شود. بطور کلی این فقط قسمت مختصری از کشاورزی بود. ولی مترادف این چندین موضوع دیگر نیز باید مورد توجه باشد: یکی اینکه همین زراعتی که می‌کنند از بین نرود. برای اینکه از بین نرود، موضوع دفع آفات مطرح می‌شود. خود این مبحث بقدری طولانی است که از آن می‌گذرم و بطور خلاصه می‌گویم باید ایران از لحاظ لابراتوار، از لحاظ متخصص، از لحاظ وسایل دفع آفات، طوری مجهز بشود که این صدماتی که فعلاً از این لحاظ به ما وارد می‌آید در آتیه انشاءالله موقوف بشود.


باز مترادف این موضوع دامداری است که اهمیتش بقدری زیاد است که امروز می‌بینید تمام فکر و ذکر بعضی از محافل دنیا را به خود جلب کرده است و ما در ایران باید این موضوع را حل بکنیم. ما باید به موضوع مراتع خودمان توجه بکنیم. در جاهایی که می‌شود علوفه زمستانی دام‌ها را تهیه کرد باید تهیه بکنیم. دام‌های ما کم کم باید از این باصطلاح ییلاق قشلاق رفتن معاف بشوند. چقدرشان در این ییلاق قشلاق رفتن تلف می‌شوند، از بین می‌روند و یا لاغر می‌شوند، روغن شان از دست می‌رود، و بالاخره صدمه می‌بینند و چقدر در سر راه به سایرین صدمه می‌زنند، چه مزارعی که خراب می‌کنند، چه درخت‌هایی که از بین می‌برند، و غیره و غیره ...


از طرفی دیگر هر قدر جمعیت مملکت زیاد می‌شود و هر اندازه که سطح زندگی ما بالا می‌رود، مقدار مصرف گوشت ما هم به همان تناسب و بلکه بیشتر خیلی بیشتر از این تناسب اضافه می‌شود، که باید فکر تهیه مایحتاج مصرف گوشت این مملکت از این بابت بشود.


مبحث دیگری که اهمیتش به اندازه تمام این‌ها هست، موضوع جنگل‌های ایران است. تاریخ به ما اینطور می‌گوید که روزی در این مملکت شاید ۱۶ میلیون هکتار جنگل بوده است ... امروز می‌گویند مساحت جنگل‌های ایران احتمالاً از ۵ میلیون هکتار هم کمتر است. چرا؟ باید به علتش پی ببریم. چطور شده که در این مدت این اتفاقات افتاده؟ در اثر چه بوده؟ فقط بریدن جنگل‌ها بوده؟ موضوع بز است؟ موضوع همین نامرتب بودن مراتع است؟


تمام علتش را باید بفهمید که اولاً این علل موقوف بشود، بعد اضافه بر جنگل‌هایی که فعلاً حفظ و حراست می‌شود کم کم به فکر احیای جنگل‌ها باشیم و در هر منطقه‌ای در مملکت که امکان جنگلی شدن آن باشد مطابق نقشه صحیح دومرتبه به این کار شروع کنیم. بنگاهی که در آتیه کشاورزی این مملکت اهمیت فوق‌العاده دارد بنگاه آبیاری است. در این مملکت بغیر از بعضی از صفحاتش متأسفانه مقدار بارندگی در سال خیلی خیلی کم است، یعنی زراعت ما فقط از آبی که از آسمان نازل می‌شود نمی‌تواند تأمین بشود.


ما باید مطابق یک مملکت پیشرفته‌ای حساب بکنیم که چطور می‌توانیم از هر قطره آب این مملکت استفاده بکنیم، یعنی آن را بیخود هدر ندهیم و با آبیاری زمین‌ها مطابق آخرین سیستم آشنا باشیم که هر زمینی به تناسب نوع خاک و آب و هوای منطقه و رطوبت هوا احتیاج به چقدر آب دارد، و این کار حساب داشته باشد، از روی مقیاس باشد، و ضمناً برای استفاده از آب‌های ایران در هر جایی که باید سد بست ببندیم، بخصوص جاهایی که سدهای ما جنبه چندین کار داشته باشد، یعنی هم آبیاری، هم برق، هم جلوگیری از سیل. همینطور لازم است در جایی که باید چاه زد، چاه زده شود. درباره نوع چاه باید تصمیم گرفت که چه مقدار آب را باید از زیر زمین به اصطلاح بیرون بکشیم که ذخایر ما دست نخورده باقی بماند و یک روزی از بین نرود. البته تمام این چیزها را شما می‌دانید و بیشتر از من هم می‌دانید، چون کارتان همین است. به هر صورت یک چیز دیگری را هم که باید در نظر بگیرید این است که برای اینکه ما یک مملکت مترقی بشویم در بیست سال دیگر نسبت درصد جمعیت ایران که در امور کشاورزی الآن مشغول هست، باید معکوس بشود، و برای اینکه معکوس بشود لازم است که کشاورزی ما مکانیزه بشود و روز بروز افراد کمتری محصول بیشتری را تولید کنند، برای اینکه ما بتوانیم به آن سطح درصدی که الآن گفتم برسیم. البته خیلی از ممالک هستند، از قبیل آمریکا که فقط نه درصد افرادش به امور کشاورزی مشغولند و معهذا اینهمه مازاد کشاورزی دارد که نمی‌داند با آن‌ها چه کند. حتی شنیده‌ام که شاید سالی پنج میلیارد دلار فقط خرج انبارداری در آن مملکت می‌دهند. در ممالک مترقی اروپا امروز دیگر تقریباً در تمامشان این نسبت بین ۱۱ تا ۱۴ و ۱۵ درصد است یعنی پانزده شانزده درصد و حتی بعضی جاها یازده درصد بیشتر مشغول امور کشاورزی نیستند. تمام کارهای این‌ها روی حساب است که درآمد سرانه هر فردی که از مشغله او چه خواهد بود که مطابق حداکثر امکان باشد. مثلاً در این ممالک پیشرفته اگر از یک زمین زراعتی در مقابل یک تخم حداقل سی تخم بر ندارد اصلاً گندم نمی‌کارند و می‌روند دنبال زراعت دیگری، یا اصلاً آن زمین را رها می‌کنند و اگر آن زمین به درد زراعت نخورد، روی آن زمین ایجاد صنعت می‌کنند.


امیدواریم با این نقشه‌هایی که الآن ذکر کردم و با روح جدیدی که می‌دانم فرد فردِ ملت ایران اکنون دارای آن هست که همه منطبق با این انقلاب بزرگ ملی ما است، بتوانیم با تطبیق روح و فکر و گفتار و کردار و عمل‌مان این نتایجی را که امروز اظهار امید به آن کردم انشاءالله به دست بیاوریم.