سخنان حائری‌زاده نماینده مجلس شورای ملی درباره دلایل نداشتن اعتماد به محمد مصدق ۳۱ اردیبهشت ۱۳۳۲

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۰۵ توسط Bellavista (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری هفدهم روز رستاخیز ملی ۲۸ امرداد ۱۳۳۲

درگاه روز رستاخیز ملت ایران ۲۸ امرداد ۱۳۳۲

مذاکرات مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری هفدهم

حائری‌زاده - موضوعی را که دیروز یعنی در جلسه سابق در اینجا وارد صحبت شدم ۳ قسمت بود مورد استیضاح و سوال و انتقاد و داد و فریاد بوده همان مسائل بنحو اتم و اکمل در زمان حکومت خودشان بموقع عمل و اجرا درآمد یکی اینکه چرا سلب اعتماد از دکتر مصدق کردم یکی اینکه چرا مهاجرت نمودیم در ۲۷ فروردین و چرا مجددا برای شرکت در جلسات حاضر شدیم جناب آقای دکتر مصدق راجع به مبارزه نفت.

نایب رئیس - آقایان تشریف داشته باشید تا جلسه از اکثریت نیفتد

حائری‌زاده - این تعطیل‌ها بحساب وقت من نیاید

نایب رئیس - نه بفرمایید اصلا تعطیل نشد

حائری‌زاده - جناب آقای دکتر فرمایشاتی که خودشان در مجلس کردند اینها را درموقع اجرا و عمل عکسش را خیلی عمل کردند آقایان مسائلی که مورد استیضاح و سوال و انتقاد و داد و فریاد بوده همان مسائل بنحواتم و اکمل در زمان حکومت خودشان بموقع عمل و اجرا درآمد این جمله را بنده نگفته نگذارم که یک مشت کاسه گرمتر از آش هستند که یک حرفهای پوچی را پیراهن عثمان می‌کنند مثلا من جلسه پیش گفته بودم که من به آقای دکتر عرض کردم و ۵ دوره خدمت مجلس برای من کافی است من وضع مزاجم مقتضی مبارزه زد و خورد نیست در مجلس و من کارمند دولت هستم حوصله اینکه باز برگردم بروم دیوان کشور دوسیه‌ها را مطالعه بکنم ندارم و یک شغلی که بتوانم سلامتی از دست رفته خودم را عودت بدهم بمن بدهید و شرکت در انتخابات ندهید یکی دیدم نوشته‌است که فلان کس شغل می‌خواهد بهش نداده‌اند یکی از این کاسه گرمتر از آشها بنده شغلی از مصدق هیچوقت نخواستم حالا هم نمی‌خواهم و تقاضای تقاعدهم کرده‌ام فقط بین دوره پانزده و شانزده برای اینکه من در ایران نباشم و کشمکش انتخاباتی را ادامه ندهم یک ماموریت فرهنگی بمن دادند بروم ولی بنده قبول نکردم و نرفتم بهشان گفتم من آن موقع برای مبارزه حاضربودم آن ماموریت را قبول نکردم و نرفتم حالا حاضر هستم بروم برای اینکه در صحنه سیاست واردنشوم و مزاج من برای مبارزه دیگر مهیا نیست شغلی از ایشان نخواستم البته کارمند دولت بودم باید برای حقوقی که می‌گرفتم این چند وقت انجام وظیفه بکنم من حقوق نمی‌گرفتم که در کوچه راه بروم باید انجام وظیفه بکنم بنده شغلی از ایشان نخواستم از خدا می‌خواهند که یک شغلی بمن بدهند حالا هم اگر من از ایشان تقاضا کنم که شغلی بمن بدهند بروم کنار تصورمی‌کنم که ایشان جواز برنج و شکر و ماموریت و خدمت و رهنما باشخاص می‌دهند شر مرا با یک ماموریت نخواسته باشند بکنند. بنده حاضر برای اینکارها نیستم هوچیگری هم یک حدی دارد جناب دکتر فرمایشاتی را که می‌کردند فراموش کرده‌اند.

در موضوع نفت موقعی که ۹ ماده را گذراندند و آوردند ما خیلی در اطراف قسمت غرامت بحث کردیم ما عقیده داشتیم که کمپانی طبق قرارداد دارسی در تمام تاسیساتی که در دنیا دارد نمی‌دانم دویست سیصد شرکتهای تابعه بود در معادن نقاط دیگری هم که وارد بود بحریه‌ای هم که داشت در تمام این قسمت‌ها یاسهیم و شریک بودیم اگر قرارداد دارسی تا موقع ملی شدن نفت بعقیده جناب دکتر حجیت داشت پنج ششم دارایی کمپانی مال ایران بود که کمپانی برود و جناب دکتر یک کلمه در این موضوع فرمایشی نکردند ما در آن موقع در پشت این تریبون این موضوع را بحث کردیم پس از اینکه ما نفت را ملی کردیم و یک مشت آهن پاره از کمپانی گرفتیم سهام کمپانی تنزل کرده و کمپانی ورشکست شد اینها هم نفت ملی ماست که برده دارد تجارت می‌کند تمام آقایی که در دنیا دارد می‌کند مال ماست که بوده مال این پنجاه سال غارت است که در ایران کرده مسکوت ماند آن قسمتها را ما حساب ۵۰ ساله کمپانی را مطالبه می‌کردیم غرامت باید از کمپانی بگیریم آن موقعی که ایشان لایحه ۹ ماده‌ای را آوردند اینجا ما اعتراض کردیم که شما این ماده غرامت را چرا نوشتید گفتند غرامت احتمالی نوشته‌ام اینهم که قرارداد نیست قانون است فردا لغوش می‌کنم برای اینکه ما صورت حق بجانب داشته باشیم در دنیا اینرا نوشته‌ام (مهندس حسیبی - هرگزنگفته قانون است و لغوش می‌کنم این حرفها را نزنید این حرفها به ضررمملکت است) قانونی که به ضررمملکت باشد باید سوزاندش لغوش باید کرد این حرفها را شایسته نیست بزنید ما غرامت را هیچوقت زیربار نرفتیم دکتر مصدق به امریکارفتند بلاهه رفتند و غرامت را قبول کردند و حالا انگلستان غرامت عدم‌النفع را دارد مطالبه می‌کند انگلستان از مسالمت جناب دکتر مصدق استفاده کرده ولی حرفهای ملت ایران را آن نکته‌ای که بنفع ملت ایران بود قبول ندارد ما جنگ نکرده بودیم برای سازشکاری ما در دوره پانزدهم جنگ را شروع کردیم در دوره ۱۶ مصدق‌السلطنه ملحق باین صف شد تا آنجایی که درست رفتارمی‌کرد ما بایشان سوءظنی نداشتیم ازش کمک می‌کردیم تا تحت نفوذ جناح چپ انگلستان واقع شد و حقوق ایران را زیرپا گذاشت و نمایندگان آنها در جراید باسم احزاب در مجلس این پیرمرد مریض را اغفال کردند با آن اساس خدمتگذاری فامیلش که من خیال می‌کردم فشار دوره رضاخانی او را عوض کرده ولی بعد معلوم شد عود کرده‌است باصل خودش انگلستان در ممالک شرقی چه می‌خواهد؟ انگلستان غیر از خرابی دو ممالک شرقی جز فقر و بدبختی و نفاق و شقاق چیز دیگری نمی‌خواهد باید ایجاد فقرونفاق و شقاق و بدبختی بکند تا حکومتش را ادامه بدهد جناب مصدق بیش از تمام رئیس الوزراها این فکررا در این مملکت عملی کرده با هو و جنجال و تهمت و افترا نباید حکومت کرد هو و جنجال وظیفه اقلیت است برای اینکه اطلاع ندارد و مسائل را نمی‌داند که از چه قراراست یک چیزی را که می‌شنود برای او سوءظن می‌شود در اطراف اشخاص حرفی می‌شوند حق دارد داد و فریاد کند داد بزند که آقاحقوق ما اینجا دارد از بین می‌رود جناب دکتر که البته مافوق ملت و مملکت است می‌ترسد که پایش به مجلس برسد نجس شود توی کمیسیونهاهم نمی‌آید. ولی من نمی‌دانم این رجل چه ملتی است که ازشان فرارمی‌کند برای دفاع از کارهای خودش نمی‌آید روزنامه ارکانش هم که اقلیت لندنی می‌نویسد حائری‌زاده لندنی است یا دکتر فاطمی؟ سوابق کدامیک لندنی است؟ خجالت خوب است ما در موضوع نفت نرفتیم برای کوتاه کردن دست انگلستان از ایران ما این قیام راکردیم ما می‌خواستیم در سایه ملی کردن نفت سطح زندگی ملت ایران بالابیاید نه اینکه گرفتار فقر و بدبختی باشد لیره و دلار از آن روزی که دکتر مصدق آمده قبول نخست‌وزیری کرده تا امروز سه مقابل ترقی کرده یعنی ثروت ایران ثلثش برای ملت ایران نمانده این فقر و این بدبختی و این بیچارگی معلول حکومت دوساله اوست تمام طبقات را بهم ریخته‌است ما برای چه آمدیم مبارزه کردیم؟ آیا در مبارزه با انگلستان هوی و هوس داشتیم؟ عوامفریبی بود؟ دکان نفت بازکردیم که حکومت کنیم؟ بنده هیچوقت این جور فکرنمی‌کردم کمپانی نفت سرمایه اش آن چند لیره‌ای که بوده یا سهامی که بعد دولت انگلستان به آن کمپانی کمک کرد پنجاه و چند درصد سهامش که آن پول داده تمامش غارت اموال ایران است حسابی را که دولت ایران مطالبه کرد و دفاتر کمپانی را تحت رسیدگی قرارداد اگر در همان محکمه لندن دفاتر کمپانی را رسیدگی شده بود حساب پنجاه ساله را رسیدگی می‌کرد معلوم می‌شد چقدر غارت کرده‌اند انگلیسها از ایران. جناب دکتر یک کلمه حرف می‌زند غرامت هم یک اصل مسلمی شده‌است بنده که نبودم در آمریکا در محکمه لاهه آنچه منعکس می‌شد در ایران بیانات ایشان که نماینده ملت ایران بودند این اصل را ثابت و مسلم قرارداده بود که ایران برای پرداخت غرامت حاضراست (مهندس حسیبی - صحیح است ولی دعاوی ایران سرجای خودش است) حساب باید رسیدگی بشود اگر بدهکار باشیم خیلی خوب (مهندس حسیبی - همین است) اگر بدهکارهستیم ولی امروز تمام حرفها معلوم نیست من چند روز قبل در روزنامه دیدم من که نماینده مجلس هستم اطلاع ندارم دولت با انگلستان چکار می‌کند و روزنامه‌ها نوشتند که بانگلیس‌ها گفته‌اند شما میزان غرامت عدم لنفع را معلوم بکنید تا رجوع به حکمیتش را معین می‌کنیم (مهندس حسیبی - هیچوقت همچو صحبتی نشده‌است) این حرفها چیست باید بحسابش رسیدگی بشود (صحیح است) کمپانی پنجاه سال ایران را چپوکرده غارت کرده باید حساب اینها رسیدگی بشود (صحیح است. صحیح است) یک کلمه راجع به رسیدگی من نشنیدم ما اینجا نشسته‌ایم که هو و جنجال بکنیم و یک مشت ملت گرسنه و بدبخت را تماشابکنیم و پشت پرده بعنوان اینکه ما فحش به انگلستان می‌دهیم نوکر انگلستان باشیم و مجری اوامر و دستورات آنها باشیم انگلستان...

نایب رئیس - آقای حائری‌زاده وقت شما تمام شد

حائری‌زاده - بنده حرف خیلی دارم

نایب رئیس - چقدر تقاضا می‌کنید؟

حائری‌زاده - من یکساعت وقت می‌خواهم

نایب رئیس - حالا نیمساعت تقاضابکنید

حائری‌زاده - بسیارخوب نیمساعت بدهید اگرخستگی برایم نیاید که مرا ممنوع بکند از حرف زدن دوباره تقاضا می‌کنم و اگر خسته شدم می‌گذارم برای یک روزدیگر

نایب رئیس - آقایانی که با نیمساعت اضافه نطق قبل از دستور آقای حائری‌زاده موافقت دارند قیام کنند (اکثر برخاستند) تصویب شد بفرمایید

حائری‌زاده – با حلوا حلوا گفتن دهن کسی شیرین نمی‌شود اینکه بگویم من مخالف انگلستان هستم و عملا آنچه را که انگلستان در ایران طالب هست انجام بدهم ممکن است یکعده اشخاص ساده‌ای گول بخورند ولی اشخاصی که وارد قضایا هستند گول نخواهند خورد متوجه خواهندشد که موضوع از چه قراراست حکومت امروزه یک حکومت پخت و ساخت شده موضوع نفت را توی کوچه بن بست بردند حوادث دنیا و زمان یک وضعی دارد برای ما پیش می‌آورد که من نمی‌دانم در آتیه ما باید سیاست بی نفت را تعقیب بکنیم یا امیدی داشته باشیم که یک روزی نفت هم کمک به بودجه مملکتی ما بکند حوادث داخلی ایران هم در تهران اوضاعش را آقایان می‌بینند من نباید توضیح بدهم که اقلیت رخت بربسته دولت با هر کس طرفیت دارد یک مشت اراذل و اوباش را مامورمی‌کند بروند مزاحمش باشند جلسه پیش آقای زهری یک مردیست که خیلی کم حرف است از رفقای ماست همه او را می‌شناسند شنیدم من هنوز با خود ایشان صحبت نکردم شنیدم از اینجا سوار تاکسی شده‌است که برود و یکعده دنبالش می‌روند و جلوی کلانتری باو حمله می‌کنند حالا عینکش می‌شکند و کتک می‌خورد و چه می‌شود اینهایش را من نمی‌دانم خود ایشان خواهش می‌کنم توضیح بدهند که ما روشن بشویم طرز عمل حکومت با مخالفینش از این قراراست الساعه یک یادداشتی برای من رسید ولی چون امضا ندارد لابد از یکی از همین آقایان بوده‌است که از همین آقایان بوده‌است که اطلاع داشته چون من اطلاع درستی ندارم نوشته‌است که در تعقیب نطق قبل از دستور جناب آقای دکتر سنجابی که چارقد و سنجاق بدولت اهداکردند به اقای امیراحتشامی که مخالفت ایلی باهم دارند حمله نمود اخیرا در غیاب امیراحتشامی درکرند نزاعی بین کسان ایشان و زارعین در گرفته اتفاقا دو نفر از کسان امیراحتشامی کشته و چند نفر از طرفین مجروح شده‌اند (دکتر سنجابی - برعکس) خوب بنده اطلاعی ندارم (دکتر سنجابی - البته شما هر چیز را که دستتان بدهد می‌خوانید) بازپرس محکمه بنام باباشاهی طرفین نزاع را احضار و بعضی را زندانی و بعضی را باضامن آزاد می‌کند و خود امیر احتشامی را با اخذ صد هزار تومان وجه الضمان مرخص می‌کند متنفذین دادگستری محرمانه فشار می‌آورند که این بازپرس بی تقصیر را منفصل نمایند و آقای امیراحتشامی مخالف آقای دکتر سنجابی را زندانی کنند و همینطور باقی بماند بازپرس جدید چه وقت از تهران فرستاده بشود در صورتیکه امیراحتشامی در این واقعه حضور نداشته یعنی در قصرشیرین بوده و درکرند نبوده (دکتر سنجابی - این را کی برای شما فرستاده؟) ضامن صحت و سقم این مطالب من نیستم ولی این اصل را در تهران می‌بینم که یکعده می‌آیند می‌زنند می‌برندشان کلانتری آن مضروب را که جز تیپ مخالف حکومت است نگاهش می‌دارند و آن ضارب را که جز اعزامی‌های دولتی است مرخص می‌کنند این وضع در سنجابی درکرند در جاهای دیگرهم ممکن است صحت داشته باشد من نمی‌دانم یکی دیگر بمن نوشته‌است که آقای محمد شیرازی فرزند مرحوم حاج آقای شیرازی را هم در شیراز گرفته‌اند حالا چرا اینطوراست با حزب ایران اختلافی داشته من نمی‌دانم عجالتا حکومت حزب ایران است و پیشوای معظم و مردم ایران حق حرف ندارند امنیت و آسایش از این مملکت رخت بربسته از حیث کسب و کار و زندگانی هم که وضعیت بازار روشن است سوالی را که آقای نریمان کرده بودند مال نرخ و زندگی تهران که هویج را چارکی چند و سبزی را که از یک فرسخی می‌آید چارکی چند می‌فروشند برای اینکه اسکناسهایی را که همین جور بیحساب توی بازار منتشر کرده‌اند بکلی وضعیت عمومی و اقتصادی مملکت را بهم زده‌است ارزهای مملکت آنچه که بوده خرج کرده‌اند من معتقدم ناطق محترم که مدافع دولت است دولتی که من اینجا نمی‌بینم مافوق اینها است دولت از ما بهتران است و اوغیر از اینکه توی روزنامه‌ها بگوید فحش بدهد یک مشت اراذل هم چاقوکشی بکنند فعلا کار دیگری ندارد موافقین او باید بگویند که این دو ساله دولت چکارکرده هیاهو و جنجال نفت را که ما کردیم بیچاره کاشانی تبعید شد زد و خورد کرد و با هژیر و ساعد و تبعیدش کردند به آن وضع فجیع و ما اینجا کشمکش کردیم حبس شدیم بدبختی دیدیم زد و خورد کردیم تا طومار نفت را پاره کردیم پاره کردن طومار نفت که ربطی بجناب دکتر مصدق و حزب مقدس طرفدارانشان ندارد اینکارها را که ملت همه کرده‌اند ماها نمی‌گوییم که در صف جلوبودیم ولی همراه اینها بودیم آن کاری که برای ملت ایران در ظرف این دو سال این حکومت کرده‌است بغیر از بدبختی و بیچارگی بیایید بگویید ببینیم چکارکرده؟ دولتی که نیست آن ناطقی که بعد از من می‌آید اینجا صحبت می‌کند این چیزها را جواب بدهد من چون حالم خوب نیست امروز آن دو چرای دیگر را می‌گذارم بکنار و همین یک چرای راجع به عملیات جناب دکتر مصدق را منتظر می‌شوم آقایان بیایند توضیحاتشان را بدهند که این جناب دکتر مصدق در ظرف این دو سال غیر از اینکه ایجاد اختلاف بین طبقات کرده مالک و زارع و برادر و پسر و پدر و شاگرد مدرسه و معلم و همه را درهم ریخته چکار کرده‌است؟ این مدرسه شما موقع امتحانات می‌بینید چه خبراست این بچه‌ها درس نخوانده‌اند و غیر از زنده باد و مرده باد کشیدن کاری نداشته‌اند.

دولتی که روز ۲۷ فروردین سیصد هزار تومان مخارج می‌کند و مدارس را تعطیل می‌کند که یک دستگاه زنده باد و مرده باد جلو مجلس راه بیاندازد که ما برای حفظ آزادی مجبور شدیم مجلس را بشکنیم و تشکیل نشود این دستگاه رادیو دنبال آنها راه می‌افتد و نمایشهای اینها را توی صفحه ضبط می‌کند و پشت رادیو می‌گوید که ما روز رادیو را گرفتیم دیدیم نمایشهای اینها را نقل می‌کند ما می‌شنیدیم تازه شب هم قانع نمی‌شود این را بصورت یک صفحه می‌گذارد در توی اتومبیل بلند گو و توی شهرمی چرخاند دولتی که این اندازه برای تبلیغات حاضراست وقتی که می‌گویند این وکلا می‌خواهند مردم بفهمند چه خائنینی هستند که با حکومت دکتر مصدق مخالفت می‌کنند با این فرشته رحمت با این نتیجه شجره طیبه صد و پنجاه ساله این مملکت مخالفت می‌کنند اینها چه اشخاص فاسدی هستند اینجا دیگر روی طنابش ارزن خشک کرده اصلاحات فنی چه و اشکالات و از این چرندها را جواب می‌دهد استدعای من این است که آن ناطقی که از طرف دولت می‌آید اینجا و این وکلای دولتی که در اینجا مدافع دولت هستند خود دولت را که نمی‌بینیم که از اوبپرسیم اگر سوال بشود من سوالهای زیادی دارم که کسی نیامده‌است جواب بدهد یکروز هم بنده آمدم گفتم اسکناس چاپ شده‌است گفتند اسکناس چاپ نشده در صورتیکه من اسکناس توی جیبم است که امضای جناب مهندس رضوی را دارد در صورتیکه جناب مهندس رضوی را پیشوا بعنوان بازرس برد آنجا و روی اسکناسها امضای جناب مهندس رضوی هست. این دلیل این است که اسکناس منتشر کرده اینرا گفتم و جناب معاون نخست‌وزیر آمد اینجا و گفت جدا تکذیب می‌کنم. خوب تکذیب کردن و دروغ گفتن و تهمت زدن کار آسانی است. حکومت که نباید پایه اش روی جنجال و آشوب باشد حکومت باید دلیل داشته باشد منطق داشته باشد حرف حسابی داشته باشد ما یک چیزهایی می‌شنویم این اعمالی را که ذکرکردم من اوایل ظنین شدم ولی حالا یقین کردم که این اعمال به ضرر مملکت است این اعمال خیانت است دکتر مصدق اگر عالم و عامد است باید تسلیم محکمه شود ولی اگر از ضعف نفس و بیچارگیش است باید برود به آسایشگاه فعلا من چون با حال ضعف و کسالت و بدبختی مبارزه می‌کنم و از آنهایی که مدافع دولت هستند وکلایی که طرفدار و حامی و مدافع دولتند تقاضا می‌کنم بیایند بگویند که دولت در این دو ساله چکار کرده غیر از اینکه یک مشت هو و جنجال بکنند و فحش بدهند بنده عجالتا امروزعرایضم را تمام می‌کنم و همینقدر را کافی می‌دانم.

دکتر سنجابی - یکربع ساعت وقتتان باقی مانده‌است

حائری‌زاده - حالم خوب نیست عصبانی شدم دیگرنمی توانم صحبت بکنم

منبع