سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران هنگام دادن سندهای مالکیت کشاورزان هلیلان کرمانشاه ۲۳ آبان ماه ۱۳۴۱

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
انقلاب شاه و مردم درگاه انقلاب شاه و مردم

سخنرانی‌های محمدرضا شاه پهلوی

اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی
شاهنشاه سند مالکیت زمین‌ها را به کشاورزان کرمانشاه می‌دهند

سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران هنگام دادن سندهای مالکیت کشاورزان هلیلان کرمانشاه ۲۳ آبان ماه ۱۳۴۱


با وجودی که تاثر خاطر دارم و همان طور که اظهار نمودم عزای ملی اعلام کرده‌ام،[۱] معهذا شرکت در این مراسم همیشه مرا در انجام این کار راسخ‌تر و نسبت به آینده مملکت امیدوارتر می‌کند. این قدمی که برداشته می‌شود به کرات در اطراف آن من توضیحات داده‌ام. شاید سه هزار سال تاریخ مدون ایران را اگر ورق بزنیم هیچ عملی به اندازه این کار اجتماع ایران را زیر و رو نگرده است. این زیر و رو کردن هم در جهت آزادی ملت، آبادی مملکت، استقرار خانواده‌های ایرانی، خانواده‌های زحمکتش و کشاورز ایرانی است. من به عنوان پادشاه مملکت و به عنوان شخصی دو نوع عمل می‌کنم و فکر می‌کنم. عمل من از احاظ پادشاه اینست که عموم افراد مملکت فرزندان من هستند و تا موقعی که از قانون، از مقررات، از راه خدمت به مملکت، قدمی فراتر نگذاشته باشند، یعنی خدای نخواسته اشتباه و خبطی نگرده باشند که خودش مطابق قانون مستوجب تنبیه باشد، همه را دوست دارم و همه در پناه من هستند. ولی تصدیق بکنید که نسبت دوست داشتن من یعنی اگر قلب مرا به بیست و چند میلیون قسمت بکنید به نسبت جمعیت مملکت هر طبقه‌ای به نسبت جمعیت خودش یکی از این بیست و چند میلیون را می‌برد. امروز هفتاد و پنج درسد جمعیت این مملکت دهقان است، زارغ است، پس طبیعی است که از این بیست و چند میلیون قسمت قلب من هفتاد و پنج درسدش متوجه این طبقه باشد. از لحاظ پادشاهی به همان نسبت هفتاد و پنج درسد، هفتاد و پنج درسد وظیفه من، فکر من، کار من، اینست که رفاهیت این طبقه را فراهم بکنم، پس این جزو وظایف من است.


چند روز پیش در اسلامبول در کنسولگری ایران، برای دانشجویان ایرانی صحبت می‌کردم، گفتم که شهرت داده بودند و البته کاملا صحیح نبود که ایران مملکت هزار فامیل است. گفتم دیگر ایران مملکت هزار فامیل نیست، مملکت کشاورزان است، مملکت کارگران است، مملکت پیشه‌وران است، مملکت زحمتکشان است. ولی اضافه می‌کنم ایران مملکت همه است یعنی تعلق به عموم افراد این مملکت دارد. برای هیچ طبقه‌ای ما امتیاز قایل نیستیم، ولی وظیفه ما اینست که در تمام اقداماتی که می‌کنیم باید اکثریت ملت را در نظر داشته باشیم. البته وقتی اساس مملکت بر منافع اکثریت می‌چرخد، اقلیت هم به نوبه خودش در همان پناه می‌ماند و منافعش محفوظ است. پس کاری که ما می‌کنیم، کار اساسی است، یعنی اگر در یک مملکتی آرای عمومی گرفته بشود و هر کس یا سواد داشته باشد یا وسیله اظهار عقیده داشته باشد و دموکراسی را به معنی حقیقی خودش اجرا بکند و آن اجرای رای اکثریت مردم باشد ، امروز هفتاد و پنج درسد مملکت ایران اگر در این اظهار عقیده شرکت می‌کرد، چه می‌خواست؟ همین کاری را که ما الان مشغول به آن هسیتم. این کار دنبال خواهد شد و انشاءالله بزودی تمام خواهد شد. قانون اصلاحات ارضی را ورق بزنید، بخوانید، این قانون اجرا خواهد شد. من در حدود همین قانون در ضمن وعده اجرای صریح یک قانون یک اظهاراتی در مراغه به عنوان پند و نصیحت کردم، به آن اظهارات من مرور بکنید، باز هم آن پند و نصیحت‌ها را تکرار می‌کنم. البته ضمنا می‌گویم که وضع خرده مالک در این مملکت محترم خواهد بود و حتی سعی می‌کنیم که محکمتر هم بشود و از این اصلاحات ارضی که الان شروع کردیم، منظور ما اینست که رعیتی که آزاد نبود آزاد بشود، خودش صاحب زمین بشود، به وسیله شرکت‌های تعاونی که برای او پدر و دوست غمخوار و همکار است زندگیش بهتر بشود و کم کم با سیر تکاملی اجتماعی همین رعیت کوچک چهار هکتاری و پنج هکتاری فعلی انشاءالله در آتیه یا نسل بعدی کم کم باید تبدیل بشود به یک کشاورزی که ۲۰ - ۲۵ - ۳۰ هکتار اراضی خواهد داشت که از حداکثر امکان بدنی خود و از ماشین‌آلات کشاورزی یا تنها و یا بخصوص به وسیله شرکت‌های تعاونی استفاده بکند و یک درآمدی برای خود و خانواده‌اش تحصیل بکند که به او اجازه هم سطح بودن از لحاظ درآمد هم همطراز بودن با ممالک راقیه مترقی دنیا بدهد. منظور ما از بین بردن خرده مالک نیست. به عکس این یکی از راه‌های رسیدن به خرده مالکیت است. پس در این قسمت چه این دهقان‌های جدید که صاحب زمین شده‌اند و امیدوارم در آتیه خرده مالک بشوند و چه خرده مالکین فعلی باید از وضع خودشان مطمئن باشند. و اما مالکینی که باقی می‌مانند به نصایح من در مراغه گوش بدهند. آنهایی که مشمول هستند پولی را که به آنها می‌رسد با کمال آسودگی خاطر در راه صنعتی کردن مملکت خرج بکنند. از این راه درآمدشان، منافعشان بیشتر خواهد بود و ما هر نوع تامین سرمایه و آتیه را در امر صنعتی به مملکت و مردمی که در این راه می‌کوشند می‌دهیم. در راه صنعتی کردن مملکت هر نوع تشویقی که لازم باشد، هر نوع کمک مادی و فنی که لازم باشد، می‌کنیم. در عین حال وضع کارگران ایران که آنها هم یک قسمت از طبقات شریف و زحمتکش این مملکت هستند در پناه قانون تامین خواهد شد و این هم به نفع کارگر است و هم به نفع کارفرما. یک محیط برادری، محیط همکاری، محیط دوستی در سر تا سر این مملکت، در تمام طبقات، در تمام رشته‌های زندگی این مملکت باید برقرار بشود. مشغول مطالعه طرحی هستیم که چطور پول‌هایی که یا به مالکین داده می‌شود یا رعایا به اقساط می‌پردازند، پشتوانه صنعتی شدن مملکت بشود و چطور بانک‌های ما به اطمنیان همین پشتوانه بتوانند اعتباراتی را برای رونق صنعت در مملکت بدهند. این پولی که ناشی از پرداخت قیمت ملک به مالک سابق و هم چنین پرداخت اقساط از طرف رعایا است، نباید عاطل و باطل بماند. اگر مالکی که هر سال یکی از اقساط قیمت املاک را به او بدهند، سال به سال این پول را خرج بکند، برای زندگی پس از ده سال دیگر چه بکند؟ باید او را راهنمایی کرد پس از ده سال دیگر چه بکند؟ باید او را راهنمایی کرد که این پول خودش را به نفع خودش، به نفع مملکت، به نفع اجتماع، در راه صنعت سرمایه‌گزاری بکند. همان طور که گفتم مملکت ما تعلق به تمام افراد این مملکت خواهد داشت. هیچ کس نه امتیاز بخصوصی خواهد داشت نه به طور حصوصی حقوق او پایمال می‌شود، ولی وظیفه ما، وظیفه ملی ما، وظیفه سلطنت من، وظیفه فرد ما به عنوان یک انسان تامین زندگی اکثریت مملکت است، در پناه همان اکثریت همه فرصت کار کردن و رونق بخشیدن به زندگی‌شان و برخورداری از تمام امکانات تمدن امروزی دنیا را خواهند داشت.


شنیده‌ام که بعضی‌ها گفته‌اند که تا به حال اساس و قوام این مملکت روی یک طبقات بخصوصی بوده [۲] که اسم اینها را یا خوانین متنفذ می‌گذاشتند،[۳] خوب! حالا که اینها را شما به نفع اکثریت کنار می‌گذارید اداره این مملکت چطور خواهد شد؟ جوابش ساده است. جوابش این است که اگر مملکت ما متاسفانه عقب افتاده بود، متاسفانه بعضی اوقات دوران هرج و مرج، متاسفانه ملت در سرنوشت خودش شرکت تمی کرد، اینها باعث عقب ماندگی ما بودند والا ایران با تاریخ گذشته خودش، با ثروت طبیعی خودش، با این نیروی عظیم ملی که افراد مملکت تشکیل می‌دهند، می‌بایستی که غیر از این باشد که بوده. ما یک اشتباهی را داریم جبران می‌کنیم، ما یک عیبی را داریم جبران می‌کنیم. اساس حکومت ما، اساس سلطنت ما باید در قلب اکثریت مردم مملکت قرار داشته باشد. این اکثریت مملکت است که مملکت را حفظ کرده و به جلو خواهد برد، و چیزی که بیشتر باعث خوشوفتی من است این است که همین اشخاصی که تا به حال در زندگی مملکت شرکت نداشتند و بعضی‌ها به مسخره می‌گفتند که اینها که چیزی نمی‌فهمند، اینها بی سوادند، اینها عامی‌اند، اینها از پشت کوه می‌آیند، همین‌ها هروقت که من با اینها صحبت کردم بسیار خوب و عمیقانه هم منافع خودشان و هم منافع مملکت را درک می‌کردند و محکمترین پایه‌های اجتماعی ما را در حال و آینده تشکیل خواهند داد.


در گذشته گفته‌ام که قدرت من منوط به قدرت ملت ایران است. من به عنوان یک فرد، زورم هر قدر زیاد باشد، شاید بتوانم یک صندلی را در اتاق خودم از این گوشه بهگوشه دیگر ببیرم، یا در اتاق را بازکنم و یا احیانا یک وزن شصت کیلویی یا سد کیلویی را بلندکنم، ولی نیروی من به عنوان پادشاه شما موقعی قابل توجه خواهدبود که نماینده چهل و دو میلیون دست ایرانی باشد و با این دست‌ها است که ما می‌توانیم هر مشکلی راار جا بکنیم و جای خودمان را در میان ملل مترقی دنیا باز کنیم و آینده ایران را مثل تاریخ پرافتخار گذشته خودش روشن و مثل آفتاب درخشان تامین بکنیم.


در سال ۱۳۲۶ در مراجعت از آذربایجان گفته بودم که سلطنت بر یک مشت مردم فقیر افتخاری ندارد. از آن روز تا به حال دیدید که چه کردیم. امروز به شما می‌گویم که سلطنت بر یک مردم غیرآزاد و غیرمترقی نیز برای من ارزش ندارد.


اگر من بر این تخت نشسته‌ام برای اینست که بتوانم به این ملت و به این مردم خدمت بکنم. کارهایی که من انجام می‌دهم برای حفظ تاج و تخت نیست، بلکه برای اعتلای مملکت ایران است. من اینجا مثل یک فرد ایرانی فکر می‌کنم و این اساس زندگی من بوده است و تا آخر همین خواهد بود. خداوند تا به حال همیشه پشت و پناه من و ملت ایران بوده است و تا موقعی که قلب من و قلب ملت ایران در این راه می‌تپد، مطمئن هستم که همیشه از هنایات پروردگار برخوردار خواهیم بود.

پانویس

  1. سخنان اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی در بنای یادبود مهندس ملک عابدی رییس سازمان اصلاحات ارضی کشته‌شده به دست زمینداران بزرگ ۵ دی ماه ۱۳۴۱
  2. هزار فامیل خانواده مغول قاجار است که بیش از سد و سی سال بر ایران چیره شدند و بر خود نام الدوله و السلطنه و الملک نهادند و کشور ایران را با مردمانش میان خود تقسیم کردند و مردم ایران را به بندگی گرفتند. سرانجام مجلس شورای ملی به سلطنت این بیگانگان بر کشور اهوارایی ایران پایان داد و شاهنشاهی ده هزار و پانسد ساله ایران را به فرزندی از ایران به رضا شاه بزرگ سپرد.
  3. مالکان بزرگ ایران