دیوان شمس/آن دم که دل کند سوی دلبر اشارتی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (آن دم که دل کند سوی دلبر اشارتی)
از مولوی
'


آن دم که دل کند سوی دلبر اشارتی زان سر رسد به بی‌سر و باسر اشارتی زان رنگ اشارتی که به روز الست بود کمد به جان ممن و کافر اشارتی زیرا که قهر و لطف کز آن بحر دررسید بر سنگ اشارتی است و به گوهر اشارتی بر سنگ اشارتی است که بر حال خویش باش بر گوهر است هر دم دیگر اشارتی بر سنگ کرده نقشی و آن نقش بند او است هر لحظه سوی نقش ز آزر اشارتی چون در گهر رسید اشارت گداخت او احسنت آفرین چه منور اشارتی بعد از گداز کرد گهر صد هزار جوش چون می‌رسید از تف آذر اشارتی جوشید و بحر گشت و جهان در جهان گرفت چون آمدش ز ایزد اکبر اشارتی ما را اشارتی است ز تبریز و شمس دین چون تشنه را ز چشمه کوثر اشارتی