دیوان بیدل شیرازی/آزادگان

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
یاران مخالف آزادگان
از بیدل شیرازی
مضراب غم
دیوان بیدل شیرازی


خوشست عمر به مستی بریز باده به جامم که تا ز خود بستاند درین دو روزه مدامم
مگو ز صحبت آزادگان که بسته به قیدم حدیث سوختگان را ز من مپرس که خامم
ز دست رفته مرا دین برای دنیا و افسوس نه عقباست کنونم نه دنیاست به کامم
گناه بی حد و امید عفو و دوزخ و فردوس به جز خدا نداند کسی سزای کدامم
جهان و خلق جهانراست جمله نام و نشانی ندانم آنکه چه ام کیستم کجا و چه نامم
وگر نعیم به طاعت و جحیم به عصیان محقق است که باشد کدام ازین دو مقامم
بیدل چرا زنم حلقه بر در هر ذی وجود همین بس است که بر درگهش کمینه غلامم

***