دریای غم ساحل ندارد

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
خواننده: بانو رویا دریای غم ساحل ندارد
از رهی معیری
'
آهنگساز:حبیب‌الله بدیعی - نغمه دشتی



آنجـا روم کـز اشک غـم دریـا نباشد
غیر از سبو خونین دلی آنجا نباشد

دامـن زمهـر و محبـت کشیـدم کـز مهربـانی
در زندگانی سودی ندیدم

اشک ندامت به چشمم گشودی خوابم ربودی
با آنکه بودی صبح امیدم

رفتـی و آتش زدی محفلم را
چون تار مویت شکستی دلم را

فغان کز محبت نداری نصیبی سرا پا فریبی
می نابی اما به جـــام رقیبی سراپا فریبی

به جز مرغ شب یاری ندارم
به آســودگان کـاری نــدارم

عشق تو باشد به عالم غم من
ای مایــه غــم ببیــن عالـــم من

دردا کـه عشــق آتشیـن جـز خـون دل حاصل ندارد
سرگشته چون موجم ولی دریای غم ساحل ندارد