بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۳۴

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
درگاه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران

بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر

درگاه انقلاب شاه و مردم
ShahanshahMohammadRezaShahPahlavi1334.jpg
حسین علاء نخست‌وزیر ۱۳۳۴
کابینه حسین علاء دوره هجدهم قانونگذاری
پیشباز رسمی شاهنشاه از ملک سعود
جلال بایار رییس جمهور ترکیه
HosseinAlaAssassinAttempt1334.jpg
حسین علاء پس از سوءقصد نافرجام به جان وی رهسپار بغداد می‌شود و به آگاهی پادشاه عراق، پیوستن ایران به پیمان بغداد را می‌رساند
حسین علاء نخست‌وزیر در بغداد در میان خبرنگاران
پرونده تروریست‌های اسلامی پرونده خلیل طهماسبی در بالا
تروریست‌های اسلامی در دادگاه خلیل طهماسبی در ردیف جلو و نواب صفوی در پشت
شاهنشاه در سفر به هند
شاهنشاه با نهرو نخست‌وزیر و پراساد پرزیدنت هند
شاهنشاه، جواهر لعل نهرو و ملکه ثریا در دهلی

بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۳۴

۱۳۳۴ پانزدهمین سال

  • هنگامی که دولت ایران تصمیم داشت به پیمان دفاعی بغداد بپیوندد، فداییان اسلام یک بار دیگر دست به آدمکشی زدند!
  • ترور علاء نافرجام ماند، اما تروریست‌هایی که چندین سال امنیت کشور را به خطر انداخته و چند تن از مردان سیاسی کشور را کشته‌بودند، ریشه‌کن شدند.
  • دولت سپهبد زاهدی که از بیست‌وهشتم امرداد ماه ۱۳۳۲ زمام امور را در دست داشت، روز بیست‌وهفتم فروردین‌ماه ۱۳۳۴ کناره‌گیری کرد و با آغاز سال نو، دولت جدیدی روی کار آمد.


کابینه حسین علاء


دولت جدید را آقای حسین علاء تشکیل داد و بامداد شنبه نوزدهم فروردین‌ماه کابینه به شرح زیر شناسانده شد:[۱]

۱ - جناب آقای حسین علاء (نخست وزیر و وزیر دادگستری)
۲ - آقای علی معتمدی (وزیر مشاور)
۳- آقای اسدالله علم (وزیر کشور)
۴- آقای دکترعلی امینی (وزیر دارایی)
۵- تیمسار سپهبد عبدالله هدایت (وزیر جنگ)
۶- آقای دکتر جهانشاه صالح (وزیر بهداری)
۷- آقای مهندس اشرافی (وزیرپست و تلگراف و تلفن)
۸- آقای عبدالله انتظام (وزیر امور خارجه و نایب نخست‌وزیر)
۹- آقای مهندس طالقانی (وزیر کشاورزی)
۱۰- آقای حاج‌محمد نمازی (وزیر مشاور)
۱۱- آقای دکتر محسن نصر (وزیر کار)
۱۲- آقای دکتر محمود مهران (وزیر فرهنگ)
۱۳- تیمسار سرلشگر ولی انصاری(وزیر راه)
۱۴- آقای ابراهیم کاشانی (کفیل وزارت اقتصاد ملی)
۱۵- آقای میر مطهری (معاون وزارت دادگستری)
۱۶- آقای محمود هدایت (معاون‌نخست‌وزیر)


سفر شاهنشاه به خوزستان


در نخستین روزهای سال پانزدهم پادشاهی، شاهنشاه به خوزستان سفر کردند و در پیامی به مردم خوزستان فرمودند:

«... برای خاطر شما در بدو امر فردفرد ایرانیان قیام کردند. بیست‌میلیون جمعیت ایران با روح و قلب دنبال منافع و امیدهای شما بودند. به خاطر دارم موقعی که همه و خود من در رأس قوای مملکتی برای هرگونه فداکاری در راه انجام آمال و آرزوهای ایرانیان حاضر بودیم، متأسفانه اتفاقی که نمی‌بایست بیفتد، افتاد.
کسانی که خود را بانی و حافظ منافع شما می‌دانستند، شما را فراموش کردند و فقط به فکر خودشان افتادند و گفتند که نفت نمی‌خواهیم، در چاهها را می‌بندیم ولی خودمان در مسند کار باقی می‌مانیم.
لیکن همانطور که شخصاً در این مدت که زمام امور را دارم به چشم خود مشاهده کردم، این بار نیز خدای ایران، آن قدرتی که همیشه در آخرین لحظه شما ایرانیان را از مرحله ننگ و نیستی نجات می‌دهد، بار دیگر دست خود را از آستین به در آورد و بر سینه اجنبی‌پرستان گذاشت ...»


گشایش بیمارستان نمازی


در خردادماه، شاهنشاه به شیراز تشریف‌فرما شدند و بیمارستان نمازی را گشایش فرمودند.

این بیمارستان با ۴۰۰ اطاق و ۵۰۰ تختخواب و ۸۰ میلیون ریال بودجه سالانه از مدرن‌ترین بیمارستان‌های خاورمیانه به شمار می‌آید.


کشمکش‌های مرزی و مالی

هم زمان با این روزها، برای از میان برداشتن کشمکش‌های مالی و مرزی میان ایران و شوروی کوشش شد و با گام‌های دوستانه‌ای که از سوی ایران برداشته‌شد، روس‌ها پس از هشت سال گفتگو، یازده تن طلای ایران را که هنگام جنگ جهانی دوم در بانک شوروی به امانت گذارده شده‌بود، در مرز جلفا به مقامات ایرانی پس دادند.

هم چنین برای پایان دادن به کشمکش‌های مرزی، گروهی به ریاست سپهبد جهانبانی از سوی دولت ایران نمایندگی یافت تا با همکاری گروه نمایندگی دولت شوروی، حدود و نشانه‌های مرزی ایران و شوروی را تعیین کند. هدف این گروه نیز با خرسندی به پایان رسید و در پی از میان برداشتن درگیری‌های مالی و مرزی، روز بیست‌وششم تیرماه آگاهی رسمی داده‌شد که شاهنشاه و ملکه ایران به شوروی سفر خواهندکرد.

با این خبر که همه اخبار روز را در پرتوی خود قرار داد، بنا بود مسافرت شاهنشاه روز دهم مهرماه ۱۳۳۴ آغاز شود، اما با پیشامدهای دیگری که باز هم به تیرگی پیوندهای ایران و شوروی انجامید، این سفر انجام نشد و به سال ۱۳۳۵ فرافکنده شد.


ملک سعود در ایران


روز هفدهم امردادماه، اعلیحضرت ملک سعود، پادشاه عربستان بنا به دعوت شاهنشاه برای یک دیدار رسمی به تهران واردشدند و یک هفته میهمان شاهنشاه ایران بودند.[۲]

در سال پانزدهم پادشاهی، همچنین حضرت جلال بایار، پرزیدنت ترکیه و داک هامر شولد، دبیرکل سازمان ملل متحد و سلوین لوید، وزیر امور خارجه انگلستان، به تهران آمدند.

پرزیدنت ترکیه به همراه ۲۵ تن بامداد بیست‌وهفتم شهریورماه به تهران وارد شد و روز سوم مهرماه به کشور خویش بازگشت.


سومین گروه از افسران توده‌ای


سومین گروه از افسران توده‌ای، از جمله سرگرد سروشیان، سرگرد رحیم بهزاد، سروان اسماعیل محقق، ستوان‌یکم منوچهر مختاری، ستوان‌یکم مرزوان و ستوان‌سوم نصیری بامداد روز ۲۶ مردادماه تیرباران شدند.


ایران و پیمان بغداد


هنگام گشایش ششمین دوره اجلاس سنا در چهاردهم مهرماه، اعلیحضرت همایونی اشاره‌کردند:

«... گذشته از شواهد تاریخ، همه به خاطر دارید که بی‌طرفی و نیات صلح‌جویانه ملت و دولت ایران در دو جنگ جهانی اخیر به هیچ وجه از تجاوز به حدود و پایمال کردن حقوق این کشور مانع نگردید و همچون حریقی که بر خانه‌ای بگذرد، آثار شوم آن نه تنها هنوز در سرتاسر مملکت هویدا است، بلکه خرابی‌های مادی و معنوی که از این دو آتش‌سوزی دامنگیر ما شده، سالیان دراز مرمت نخواهدشد ...
این تجربه که برای اهل علم به قیمت قربانیهای بی‌شمار و ویرانیهای بی‌حساب به دست آمده، مورد توجه خاص بنیان‌گذاران سازمان ملل متحد واقع گشته و برای جلوگیری از تجدید حوادث شوم و خونین تجویز کرده‌اند که کشور ما به منظور دفاع از استقلال و مرزهای خود به صورت منطقه‌ای با هم متحد شوند و نیروی واحدی تشکیل دهند ...
دولت می‌بایستی با در نظر گرفتن حقایق، آنچه لازمه تدابیر و اقدام است برای تهیه دفاع از حدود و حقوق کشور به عمل آورد و حسن ظن بی‌جا را در امری چنین خطرناک دخالت ندهد.»


در پی این سخنان، روز نوزدهم مهرماه به آگاهی همگان رسید که ایران به پیمان منطقه‌ای "بغداد – آنکارا" که در اسفندماه سال ۱۳۳۳ میان دو کشور عراق و ترکیه بسته شده‌بود می‌پیوندد.[۳]


اعتراض شوروی


بی‌درنگ پس از آگاهی از پیوستن ایران به پیمان بغداد، بار دیگر ابرهای تیره در افق پیوندهای سیاسی ایران و شوروی پدیدار گشت و دولت شوروی یادداشت اعتراضی به کاردار سفارت ایران در بغداد داد و یادآور شد که:

«الحاق ایران به بلوک نظامی با قراردادهایی که ایران با شوروی دارد مغایر است.»

دولت ایران در پاسخ این یادداشت نوشت که عمل ایران در حدود مقررات منشور سازمان ملل متحد بوده و اعتراض شوروی وارد نمی‌باشد.


ترور نافرجام به جان حسین علاء

به آگاهی همگان رسید که حسین علاء، نخست‌وزیر [۴] به همراه گروهی روز بیست‌وششم آبان‌ماه برای شرکت در کنفرانس پیمان بغداد رهسپار کشور عراق خواهدشد.[۵]

روز بیست‌وپنجم آبان‌ماه هنگامی که نخست‌وزیر برای شرکت در مجلس سوگواری سیدمصطفی کاشانی، فرزند آیت‌الله کاشانی به مسجد شاه می‌رفت، در داخل شبستان ترور گردید.

تروریست که مظفرعلی ذوالقدر نام داشت، از میان مردم ناگهان تیری به سوی حسین علاء شلیک کرد، تیر به هدف نخورد و دومین تیر در لوله تپانچه گیرکرد. ذوالقدر با پاشنه تپانچه به سختی بر سر نخست‌وزیر کوبید و بی‌درنگ از سوی مردم و نیروهای انتظامی دستگیر شد.

در نخستین بازجویی‌ها، آشکار شد که وی از تروریست‌های فداییان اسلام است و به دستور این گروه برآن بود که با کشتن حسین علاء و پدیدآوردن ترس، از پیوستن ایران به پیمان بغداد جلوگیری نماید.[۶]

با آنکه در این جریان سخت به سر حسین علاء نخست‌وزیر کوبیده شده بود و پیشانی ایشان را زخمی ساخته‌بود، علاء پس از پانسمان، فردای همان روز از راه خوزستان به بغداد رفت.

کنفرانس بغداد، ساعت ده‌ونیم بامداد ۲۹ آبان‌ماه با بودن نخست‌وزیران انگلستان، ایران، ترکیه، پاکستان و عراق گشایش یافت.


فداییان اسلام ...

مظفرعلی ذوالقدر بی درنگ مورد بازجویی قرارگرفت. از جیب‌های وی یک کتاب "فداییان اسلام" پیدا شد. ذوالقدر به بازپرس گفت که نامش "افراسیاب احمد" است ولی سرانجام نام خود را مظفرعلی فرزند حمزه علی و نام خانوادگی خود را ذوالقدر و از اهالی خمسه بیان نمود. وی نزدیک ۳۲ سال و نقاش و تابلو نویس بود که روبروی مسجد شاه در خیابان بوذرجمهری مغازه کوچکی داشت. ذوالقدر به شهربانی برده شد، وی زیر پالتویش کفن پوشیده بود. در پاسخ به اینکه چرا به نخست وزیر تیراندازی کرده است گفت: دستور داشتم.

مظفرعلی ذوالقدر در همان نخستین بازجویی‌ها، نواب صفوی را عامل اصلی ترور نخست وزیر معرفی کرد و گفت: نواب صفوی به من دستور داد نخست‌وزیر را بکُشم و تپانچه را هم نواب صفوی به من داد.

در پی بازجویی‌ها از مظفرعلی ذوالقدر، نخستین روز آذرماه نواب صفوی به همراه دو تن از یارانش بازداشت شدند و سپس رسیدگی به پرونده ترورهایی که در چند سال گذشته از سوی این گروه انجام گرفته‌بود، از جمله پرونده قتل سپهبد رزم‌آرا، آغاز گشت و در پی آن شماری از هموندان فداییان اسلامی و خلیل طهماسبی قاتل سپهبد رزم‌آرا بازداشت شدند.

نیروهای انتظامی عبدالحسین واحدی، مرد شماره دو فداییان اسلام و معاون نواب صفوی را در اهواز دستگیر کرده به تهران فرستادند. اما در نزدیکی‌های کرج "واحدی" برآن شد که فرار کند و با شلیک نیروهای انتظامی، به زندگی وی پایان داده‌شد.

همزمان، لایحه‌ای در دو مجلس پذیرفته شد که براساس آن، بخشش خلیل طهماسبی [۷] نیز شکستن قانون اساسی خوانده‌شد.[۸]

با رسیدگی به پرونده قتل سپهبد رزم‌آرا، شمار زیادی از پیشوایان و رهبران و هموندان جبهه ملی به بازپرسی فراخوانده و برخی از آنها بازداشت شدند. در میان بازداشت‌شدگان؛ آیت‌الله کاشانی، دکتر بقایی، علی زهری و محمود فریمان دیده‌می‌شدند. ایشان مدتی در بازداشت به سر بردند و سپس آزاد شدند.


گروه پارلمانی ایران در مسکو


روز بیست‌وهفتم آذرماه ۱۳۳۴، یک گروه پارلمانی که از سوی وروشیلف، صدر هیأت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی به مسکو فراخوانده شده‌بود، با اتوبوس رهسپار روسیه گشت. این گروه به ریاست محمد ساعد با سران شوروی به دیدار و گفتگو نشستند. دست‌آورد این سفر این بود که روس‌ها پذیرفتند که روش منفی و تبلیغات خشن آنها بر ضد ایران، در تصمیم این کشور برای پدافند از خود کارگر نیست.


اعدام فداییان اسلام


پس از پایان بازجویی‌ها و پیگیری‌ها از هموندان جمعیت فداییان اسلام، رهبران این گروه در دادگاه نظامی دادرسی شدند و برپایه رای دادگاه بدوی و همچنین دادگاه تجدیدنظر نظامی، نواب صفوی، خلیل طهماسبی و مظفرعلی ذوالقدر و سید محمد واحدی در دی‌ماه ۱۳۳۴ تیرباران شدند.


مسافرت شاهنشاه به هند


روز بیست‌وپنجم بهمن‌ماه، شاهنشاه و ملکه ثریا برای دیدار رسمی رهسپار هندوستان شدند. هنگام خروج از ایران، شاهنشاه پیامی برای ملت ایران فرستادند:[۹]

«امیدوارم در این مسافرت علایق و زمینه‌ای که بین دو کشور باستانی ایران و هندوستان موجود است، بیش از پیش تقویت گردد. ما می‌توانیم کارهای بزرگی را در آنجا مشاهده بکنیم و همچنین پیشرفتها و نقشه‌هایی را که در مملکت خود داریم، به دوستان خویش اطلاع دهیم.»

در هند بزرگداشت شایسته‌ای از شاهنشاه ایران به عمل آمد و پس از آن به دعوت دولت پاکستان، شاهنشاه از آن کشور نیز دیدن فرمودند و پس از سه هفته، روز هیجدهم اسفندماه، به کشور بازگشتند.


متهم به جاسوسی


در اسفندماه سال ۱۳۳۴، دولت ایران به آگاهی رساند که "آناتولی ایوانویچ کوزنتسف" هنگام تماس با یکی از درجه‌داران ارتش، بازداشت شده‌است. کوزنتسف، معاون وابسته نظامی شوروی در ایران که متهم به جاسوسی شده‌بود، چون از ایمنی سیاسی برخوردار بود، به وزارت خارجه سپرده‌شد و وزارت امور خارجه از مقامات دولت شوروی درخواست بازگرداندن او را کرد.

منبع