بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران هنگام باریابی هیات رییسه مجلس سنا و مجلس شورای ملی ۱۴ امرداد ماه ۱۳۳۹

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
برنامه عمرانی دوم اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران

سخنرانی‌های محمدرضا شاه پهلوی آریامهر سال ۱۳۳۹ خورشیدی تازی

بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۳۹


۱۴ مرداد ۱۳۳۹

بیانات شاهنشاه در شرفیابی هیأت رئیسه مجلسین سنا و شورای ملی


از تبریکات آقایان ممنونم و به نوبه خود این عید بزرگ ملی را به نمایندگان مجلس سنا و هیأت مدیره مجلس شورای ملی تبریک می‌گویم و توفیق عموم را در راه خدمت به مملکت و استحکام و تأیید رژیم مشروطیت از درگاه خداوند مسئلت دارم.

پیام تبریک من به ملت ایران به مناسبت روز مشروطیت امروز منتشر خواهدشد و در این پیام، من اصول نظریات خود را در این باره اظهار داشته‌ام.

رژیم مشروطه برای ممالکی که از آن برخوردار هستند، نعمتی است که باید آن را مغتنم بشمارند. آنهایی که از این رژیم برخوردار نیستند، قدر این نعمت گرانبهایی را که از آن محرومند بهتر احساس می‌کنند. خیلی از ممالک کوچک و بعضی از کشورهای بزرگ دنیا از این رژیم محروم هستند. ما کاری نداریم که نظر آنها چیست، ولی تا آنجا که به ما مربوط است ببینیم اصولاً برای چه مشروطیت در این مملکت پیدا شد؟

علت اول ظلم و بی‌عدالتی بود که طبعاً منجر به فقر و فاقه می‌شد. علت دیگر که شاید یادآوری آن برای ما بسیار ناگوار باشد، این بود که هیأت حاکمه ما نه فقط ضعف داخلی داشت، بلکه در مقابل خارجی هم ضعیف بود و مملکت ایران را غلام‌های سفارت‌خانه‌ها اداره می‌کردند، به خصوص سیاست تزارها طوری بود که مردم به جان آمده‌بودند و شاید به همین دلیل است که فکر می‌کنند مشروطیت ما با ابتکار سفارت انگلستان به وجود آمد، در حالی که به نظر من این موضوع نمی‌تواند صحیح باشد، زیرا هیچ کاری را در مملکتی اگر مطابق میل باطنی مردم نباشد، نمی‌شود کرد. به هر صورت مشروطیت به وجود آمد و همانطور که دیدیم در ابتدای کار شوق و حرارت و ایمان زیادی از طرف مردم ابراز شد و آن طور که می‌شنوم در دوره‌های اول و دوم و سوم، نمایندگان مجلس غالباً دلسوز و میهن‌پرست بودند و در مقابل خارجی از منافع مملکت دفاع می‌کردند، کما اینکه در این راه اولتیماتوم‌ها داده‌شد و مهاجرت‌ها صورت گرفت که در تاریخ همه آنها ضبط است، ولی بعد از آن، هم روی عدم لیاقت زمامداران امور و هم بر اثر جنگ بین‌المللی و جریانات دیگری، امور داخلی مملکت از هم پاشیده شد، تا آنکه مرد وطن‌پرستی که از این وضعیت رنج می‌برد، قیام کرد. این مرد، یعنی پدر من، یک سرباز عادی بود که به این مقام رسیده و در هیچ مکتب سیاسی یا حزبی و غیره تربیت نشده‌بود و با وجود این به تمام این تشکیلات و ظواهر مشروطیت احترام می‌گذاشت، ولی او رفت و دیدیم که اشخاصی که در تمام عمر خود به اصول مشروطیت قسم می‌خوردند، پس از روی کار آمدن تمام مظاهر مشروطه را زیر پا لگدمال کردند. حالا اگر این لگدکردن‌ها به اساس مملکت صدمه‌ای نمی‌زد، می‌گفتیم فلان آدم یا برخلاف ادعای خود به این اصول اعتقاد نداشته یا اینکه اجرای این اصول را برای مملکت مفید نمی‌داند، ولی دیدیم که هیچ کدام از اینها نبود و نه فقط به اصول مشروطیت احترام گذاشته‌نشد، بلکه اصولاً استقلال کشور و تمام شئون آن در آستانه سقوط قرار گرفت و فقط تفضل الهی کمک کرد و معجزه‌ای ما را نجات داد. این نجات مرهون چه بود؟ مرهون ایمان و اعتقاد حقیقی مردم به اصول حکومت قانونی و مشروطیت بود که من خود در روزی که زمام سلطنت کشور را به دست گرفتم، به حفظ آن سوگند یاد کردم.

عقیده من این است که سالم‌ترین رژیم‌ها یعنی رژیمی که هم جلوی افراط و هم تفریط را می‌گیرد و آزادی واقعی را به مردم ارزانی می‌دارد، همین رژیم مشروطیت است و اصولاً فرق بین انسان و حیوان همین آزادی است. حیوان نیز در جنگل آزادی دارد، ولی این چه آزادی است که در آن قوی ضعیف‌تر را می‌خورد؟ چه نوع آزادی است که در آن هیچ عضوی مدافع دسته جمعی برای حقوق خود ندارد و باید فقط خودش مدافع خویش باشد؟ پس حالا که پای عقل و منطق در میان است، باید به دنبال این اصل کلی رفت که قانون برای همه مساوی و عموم در برابر آن یکسان باشند و هر فردی که در این مملکت زندگی می‌کند، مثل سایر افراد از تمام مواهب استفاده کند. در زمان سلطنت خودم من همیشه سعی کرده‌ام که این اصول روزبه‌روز بیشتر تعمیم پیدا کند. یکی از نقایص مشروطیت، یعنی نبودن مجلس سنا را به موقع خود رفع کردم. به اصول و نص صریح قانون اساسی همیشه احترام گذاشته‌ام. به خاطر احترام به قانون اساسی زیر بار تحمیلاتی که علیه آن می‌شد نرفتم، به طوری که حتی مملکت خود را برای چند روز به این منظور ترک گفتم تا آنکه مردم خودشان قیام کردند و دوباره اصول قانون اساسی را مستقر ساختند. حالا با ایجاد مدارس، توسعه فرهنگ، تعمیم بهداشت، ایجاد راه‌ها و وصل‌شدن دهات و شهرستان‌ها به مراکز مردم ایران به سرعت از وضع سابق بیرون می‌آیند و همه نسبت به امور مملکت خود آشنایی پیدا می‌کنند و خوب و بد زندگی خویش را تشخیص می‌دهند. آن کسی که در چند سال پیش هر وقت می‌خواستند آبله‌اش را بکوبند، فرار می‌کرد و دوا از پزشک نمی‌گرفت و هیچ زنی برای وضع حمل حاضر نبود به بیمارستان و زایشگاه برود، امروز مرتباً تقاضای پزشک و دارو و درمانگاه می‌کند. البته اگر چند سال پیش به چنین کسی می‌گفتند مشروطیت چیست؟ نمی‌فهمید، ولی حالا خوب می‌فهمد و به حقوق اجتماعی خود آشنا است. پس هر قدر جلوتر برویم اساس مشروطیت خودبه‌خود محکمتر می‌شود، چون مردم بیشتر به حق خود پی می‌برند. ما در این راه کوشش می‌کنیم، ولی از زمره کارهایی که باید در این مورد در آینده انجام دهیم تا بیش از پیش حق مردم را تأمین کرده‌باشیم، این است که امیدوارم در دوره آینده مجلس شورای ملی و در مجلس سنا، قانون جدیدی راجع به انتخابات تصویب شود که در آن برای اخذ رأی از شناسنامه و کارت الکترال استفاده شود و اسامی همه کاندیداها در کارت‌ها چاپ شود و هر کسی در مقابل اسم کاندیدای خود علامت بگذارد، تا شاید به این ترتیب دیگر احتیاجی به تشکیل انجمن‌ها نباشد. البته منظور من این نیست که وجود این انجمن‌ها حتماً چیز غیر مفیدی است، ولی به هر حال با این سیستم جدید است که امروزه در ممالک راقیه دنیا انتخابات صورت می‌گیرد و عملاً انتخابات یک مملکت یکصدوهشتادمیلیونی در یک روز تمام می‌شود و هیچ گونه سوءظنی هم در این باره نمی‌رود. این کار هم باید حساب کرد که معنی مشروطیت، دروغ و تقلب و تزویر و یا آن آزادی که به ضرر آزادی دیگران تمام شود، نیست. همانطور که مشروطیت با بیکارگی و اتهام و افترا فرق دارد. مشروطیت مثل هر رژیم دیگری باید منتهای قانون و دیسیپلین را داشته باشد. دیسیپلین و انضباطی که در رژیم مشروطیت هست، از هر رژیم دیگری بیشتر است، برای اینکه این انضباط قانون است.

فرض کنید در مملکت امریکا ۳۰میلیون نفر به یک حزب و ۲۹میلیون نفر دیگر به یک حزب دیگر رأی بدهند، اگر این ۲۹میلیون نفر بگویند که ما زیر بار آن ۳۰میلیون نفر نمی‌رویم، چکارشان می‌شود کرد؟ اما اینها خودشان تشخیص داده‌اند که معنی حکومت قانون و دموکراسی، حکومت اکثریت، یعنی نصف به علاوه یک است. جریان مبارزات انتخاباتی هر چه باشد، بعد از اتمام کار بالطبع پیشرفت می‌کند. این را دیدیم و در مقابل خیلی از ممالک دیگر را هم دیدیم که متأسفانه دموکراسی آنها بر اساس سستی و بی‌حالی و بیکارگی و فقط صحبت و حرف بود و به همین دلیل این رژیم‌ها یکایک از میان رفت. پس معنی مشروطیت و دموکراسی کارنکردن و جنجال و اتهام نیست.

شاید بتوان گفت که خوشبختانه ما در مملکت خودمان از حد وسطی برخورداریم که در آن هم انضباط و نظم اداری محفوظ است و هم آزادی‌های قانونی برقرار است. آنچه جای خوشوقتی است این است که همان طور که گفتم رشد اجتماعی مردم روزبه‌روز بیشتر می‌شود و انشاءالله با این ترتیب ما پیوسته به سمت هدف عالیه خود پیش خواهیم‌رفت و از نعمت آزادی و مشروطیت به طور کاملتر و بیشتر در راه پیشرفت مملکت و ترقی و سربلندی آن برخوردار خواهیم شد.