بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران هنگام باریابی نمایندگان مجلس شورای ملی امرداد ماه ۱۳۳۶

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
برنامه عمرانی دوم اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران

سخنرانی‌های محمدرضا شاه پهلوی آریامهر سال ۱۳۳۶ خورشیدی تازی

بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۳۶


بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران هنگام باریابی نمایندگان مجلس شورای ملی امرداد ماه ۱۳۳۶

ما در راه استخراج ثروت مملکت، به خصوص در قسمت نفت قدمی برداشتیم که در دنیا بی‌نظیر است.

قانون نفتی که شما تصویب کردید و لابد سنا هم تصویب خواهدکرد، به ایران اجازه خواهدداد که قراردادهایی منعقد کند که به کلی بی‌سابقه است، به همین جهت مقتضی است آقایان نمایندگان این چند روزه آینده در تهران بمانند، زیرا ظاهراً شرکت ملی طرح قراردادی را از طریق دولت تقدیم مجلس خواهدکرد تا آقایان آن را مورد بررسی قرار دهند و ضمناً ملاحظه کنند که چه کوششی برای پیشرفت کشور به عمل آمده‌است.

شنیدم پاره‌ای اشخاص گفته‌اند که شما باید بروید و با سلطان‌های نفت بسازید و مراقب باشید که سیاست‌های خارجی از شما رنجیده و دلخور نشوند.

من می‌گویم ما می‌خواهیم کاری بکنیم که شرکت نفت ما بزرگترین شرکت نفت دنیا شود، و این طور هم خواهدشد. در این صورت ما چگونه برویم و با شرکت‌های بزرگ دنیا بسازیم؟ آیا این حرف منطقی است؟ ما با کسی سر جنگ نداریم و فقط حق خودمان را می‌خواهیم. وقتی وسیله داشته‌باشیم و امکانات ما اجازه دهد که سیاست‌های کلی و عادلانه نفت دنیا را هم مراعات کنیم، هر چه اضافه منافع به دست آوریم به جز ما به چه کسی مربوط خواهدبود؟ ما اصل معروف ۵۰ – ۵۰ را که در دنیا معتبر است به عنوان گرفتن مالیات حفظ کردیم، یعنی اگر یک خارجی بیاید و از نفت بهره‌برداری کند باید پنجاه درصد مالیات بدهد. البته اضافاتی هم درمورد پذیره و حق‌الارضی و غیره در نظر گرفتیم.

ولی حال برای دفعه اول مسئله شرکت و مشارکت را عنوان کرده‌ایم و این امری است بی‌سابقه و بدون آنکه موضوع ۵۰ در ۵۰ را شکسته باشیم، از بابت شرکت سهم‌الشریکه خود را دریافت خواهیم داشت. امیدواریم این طریقه جدید و مبتکرانه را عملی کنیم و پیش ببریم.

در اینکه مراعات مصالح سیاسی البته لازم است تردیدی نیست، گذشته هم به ما ثابت کرد که اگر اصول سیاسی مراعات نشود چه مضراتی عاید می‌شود و بالعکس اتخاذ یک سیاست صحیح چه مانعی دارد. ولی تمام این مراعات‌ها به دور محور مملکت باید بچرخد. ما دوستی را با سیاست خارجی موقعی طالبیم که به نفع ایران باشد، و در غیر این صورت نام آن را دوستی نمی‌توان گذاشت. تحولات دنیا چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ اجتماعی موجب شده‌است که احترام به حقوق ملل روزبه‌روز بیشتر شود. شخص عاقل کسی است که از این تحولات به نفع ممکلت استفاده کند، نه به قول معروف خود را گم کند و نه مانند آن کس ضعیف و زبون باشد که بگوید ما باید تسلیم سلاطین نفتی بشویم.

در باب استخراج منابع مملکتی البته کارهای مهم دیگری در پیش داریم که انشاءالله انجام خواهدشد. تشخیص اوضاع مملکت ما از دور آسانتر از نزدیک است. کسانی که در این ممکلت زندگی می‌کنند، نمی‌توانند به خوبی درک کنند که موفقیت ما تا چه اندازه است و تا چه اندازه پیشرفت می‌کنیم.

البته توقعات زیادی دارند و حق هم دارند. هر استانی می‌خواهد چند سد چون سفیدرود و لارکه، می‌خواهیم بسازیم داشته باشد، و باید هم داشته باشد.

استان فارس، استان خراسان و سایر استان‌ها هم انتظار دارند و همه حق دارند، اما این همه در یک روز نمی‌شود، مدت می‌خواهد. باید بخواهیم که این کارها انجام شده و زودتر هم انجام گردد. همین طور ساختمان راه و راه‌آهن باید پیشرفت کند. البته تا اندازه‌ای هم پیشرفت کرده، راه‌آهن به مشهد رسیده و شنیده‌ام استقبال عظیمی از طرف مردم شده‌است. راه‌آهن تبریز هم به زودی افتتاح می‌شود و امیدوارم اتصال این راه‌آهن به ترکیه و راه‌آهن اروپا در آتیه نزدیکی انجام پذیرد.

همین طور باید در فارس، کرمان، زاهدان و بالاخره به بنادر جنوب راه‌آهن متصل شود. بنادر هم باید ساخته شود. ملاحظه کنید که از این حیث چقدر در مضیقه هستیم. مال‌التجاره در بنادر می‌ماند و موجب خسارات کلی می‌شود، ولی با این وصف افرادی هستند که در این مملکت می‌گویند که بندر و ساختن آن جنبه استراتژی دارد.

خوشبختانه در سال‌های اخیر این حرف‌ها کم شده و از بین می‌رود، ولی شنیده‌ام در این ماه اخیر موقعی که من در مسافرت بودم، حرف‌های مضحکی زده‌اند. من تصور می‌کردم بساط این هوچی‌گری‌ها تمام شده‌است. مثلاً شایع کرده‌اند که به شاه گفته‌اند که مسافرت بکند برای آنکه در غیاب او دست و بال برای کار و اصلاحات باز باشد. چه کسی به شاه گفته؟ خارجی‌ها! این چه طرز فکریست؟ چطور ممکن است که این حرف‌ها زده‌شود؟ مگر قائل هستند در این مملکت خارجی نفوذ دارد، آن هم چنین نفوذی که به شاه مملکت بگوید برو یا بیا؟ در غیاب شاه چه اصلاحاتی بشود؟ مثلاً یکی از اصلاحات موضوع مالیات است. مگر شاه مانع از آن است؟ دیگر اصلاحات ادارات است. مگر مخالفتی شده بود؟ این صحبت‌ها متأسفانه از وقتی شروع شده که ما می‌خواهیم قرارداد نفت را عملی سازیم و قدم تازه‌ای در این راه برداریم.

اخیراً مقاله‌ای در روزنامه‌های خارجی نوشته و گفته بودند که خوب است شاه ایران هم در هیچ کاری مداخله نکند تا محبوب واقع شود. درست توجه کنید، موقعی که ما آمدیم توده‌ای‌ها را از بین بردیم چنین چیزی نگفتند، وقتی که قرارداد کنسرسیوم را بستیم، که البته در آن روز بهترین قراردادی بود که ممکن بود بسته شود حرفی نزدند، وقتی که وارد پیمان بغداد شدیم چنین سخنی نبود، موقعی که به روسیه مسافرت کردیم اگر چه اول توهماتی ایجاد شد، اما وقتی که سیاست خود را تشریح کردیم و گفتیم شما از ما به عنوان مهاجم یا آلت دست خارجی نگران نباشید ولی اگر به ما حمله شود دفاع خواهیم کرد و درنتیجه روابط دوستانه شد، کسی ایرادی نگرفت، اما موقعی که آمدیم در کار نفت قدم تازه‌ای برداریم و حق ملت را حفظ کنیم می‌گویند باید شاه بگذارد سایرین کار خودشان را بکنند.

در خراسان نزدیک بود بلوایی ایجاد نمایند. افرادی که خود باید به امور مذهبی دلسوزتر باشند مطالبی را شایع کردند که گفتن آن بر هر شخص علاقمند به دین و آیین گران می‌آید.

مثلاً شایع کردند که اوراق مقدسی در جای نامناسبی به دست آمده، یا فلان پیرزن روزنامه‌نویس خارجی گفته‌است که همه ناراضی‌اند و کارها را به سوگلی‌ها می‌دهند و کارها در انحصار معدودی است، چطور او دلش به حال ما سوخته‌است؟

ما می‌دانیم اگر منابع نفت استخراج شود، برای همه کار پیدا خواهدشد، اما حالا مگر کاری هست که در انحصار باشد؟ طبیب و مهندس و کشاورز واقعی و آنکه کار مفید و مؤثر می‌کند بی کار نیست، اگر یک عده مثلاً حقوق خوانده‌اند و می‌خواهند به ادارات بروند و در ادارات هم جا نیست و کار نیست گناه کسی نیست، آنچه گفتم البته بر سبیل صحبت بود، و الا اهمیتی به این سخنان نمی‌دهم، فقط از این جهت متأسفم که چرا باید اصولاً چنین سخنانی گفته شود که مثلاً به شاه گفته‌اند مسافرت کن. اگر دروغ است چرا می‌گویند، و اگر راست است و آنان معتقدند باز هم چرا می‌گویند؟ وظیفه دارند بروند و آن خارجی را که می‌خواهد در کار مملکتشان تا این حد دخالت کند به جزای خود برسانند.

من از شما می‌پرسم شما در حوزه خودتان، در کار و سرنوشت خودتان اثری از دخالت خارجی دیده‌اید؟ پس چطور در کار پادشاه شما خارجی ممکن است یا می‌تواند مداخله کند؟

فعالیت خواهدشد که سرمایه‌های داخلی و خارجی به کار تشویق شوند. بعید نیست که کارخانجات قند و سایر صنایع کوچک را بازخرید کنیم و به جز صنایع سنگین که باید طبق اصول دنیایی در دست دولت باشد کلیه صنایع کوچک پس از آنکه بهبود کامل حاصل کرد و درست شد به مردم سپرده شود، و آنها هم باید طبق همان رویه صحیح آن را اداره نمایند.

اینکه گفته‌اند چرا سهام نفت را به مردم نمی‌فروشیم، باید بگویم این کار دو عیب دارد: اول آنکه دنیا در فکر آن است که صنایع سنگین را ملی کند و ما نباید تجربه جهانی را نادیده بگیریم. دوم آنکه از کجا بعداً سهام به خارجی‌ها فروخته نشود و از دست اشخاص خارج نگردد؟

بگذریم از یکی دو مملکت که وضع استثنایی دارند، ولی سیاست ضد کارتل‌های بزرگ اقتضا می‌کند که صنایع سنگین و مهم در دست دولت باشد، نه در دست افراد.

به عکس باید به افراد اجازه داد که کارخانه‌های دیگر را اداره کنند یا وارد کنند، مانند قند که ممکن است حتی کارخانه جدید وارد کنند. ما می‌توانیم با استعدادی که در خوزستان هست تا دوازده الی سیزده سال دیگر نهصدهزار تن شکر به دست آوریم.

اگر مصرف ما که اکنون سیصدهزار تن است به پانصدهزار تن برسد، با توجه به چغندری که هم اکنون به دست می‌آید و بعد زیادتر خواهدشد، می‌توانیم امیدوار باشیم پانصدهزار تن شکر صادر کنیم، به علاوه باید به کشاورزی توجه بشود. بانک کشاورزی و صندوق‌های روستایی و شرکت‌های تعاونی روستایی را ایجاد و توسعه دهیم و ماشین‌های زراعتی و غیره بیاوریم، سد بسازیم، لایحه تقسیم خالصجات را که با آن همه علاقه به تصویب رسیده‌است، باید عملی کرد.

شاید دستگاه خالصه ما میل نداشته باشد که این کار عملی شود، ولی باید توجه کنیم که این موضوع سرانجام بپذیرد. کود شیمیایی را باید متداول سازیم. زارع ما نصف زارع خارجی کار می‌کند، چرا نصف؟ برای آنکه غذا نمی‌خورد و ندارد که بخورد، عایدیش از یک تخم سه الی چهار تخم است، در صورتی که کشاورز خارجی از یک تخم پنجاه تخم عمل می‌آورد، زیرا زارع ما با تَنِ ناتوان و فقدان وسایل و بدون کود می‌خواهد از زمین پر از سنگ استفاده کند. به تهیه خانه و مسکن نیز باید توجه کرد.

عمده‌ترین کارها اصلاح ادارات است که باید هر چه زودتر انجام بشود. مردم با ادارات سر و کار دارند. بیچاره کارمند با آن حقوق چگونه می‌تواند زندگانی کند؟ می‌گویند به جای افزایش حقوق قیمت کالا را پایین بیاورید، اما این کار فقط تا حدودی ممکن است. ما به تربیت دانشمند و عالم محتاجیم، اما به افراد هنردان و کاردان و صاحب حرفه محتاج‌تریم.