بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران هنگام باریابی دانشجویان ایرانی در آنکارا ۷ آبان ماه ۱۳۴۱
برنامه عمرانی سوم | اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران | بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۴۱ |
۷ آبان ۱۳۴۱
سخنان شاهنشاه در شرفیابی دانشجویان ایرانی مقیم آنکارا
از دیدن شما دانشجویان ایرانی در پایتخت کشور دوست خودمان خوشوقت هستم.
فکر میکنم که شما ایرانیانی که برای چند سالی به منظور کسب معلومات از وطنتان دور هستید، باید اگر روزانه نباشد، لااقل ماهانه از کارهایی که در مملکت خودتان جریان دارد، مطلع باشید و بدانید که وضع موجود چه هست و از آن مهمتر بدانید که آینده مملکتتان چه خواهدبود، و وقتی که انشاءالله کارتان تمام شد و مراجعت کردید، خودتان را مواجه با چه وضعیتی میبینید و از حالا در هر رشتهای که کار میکنید خودتان را از لحاظ فکری مهیای ورود به اجتماع بکنید و به همین طریق مهیای خدمت به مملکتتان شوید.
میخواهم این فکر کاملاً در همه شما پیدا بشود که ما امروز وقتی صحبت از وطن و مملکت میکنیم، منظورمان فقط یک اصطلاح کتابی و یک چیز خشکی که صرفاً مربوط به گذشته و یا صرفاً عامل تحریک احساسات وطنپرستی و عرق ملیت ما باشد نیست، ما وقتی صحبت از وطن و آینده میکنیم، نظرمان مملکتی است که در دنیای امروز بتواند همگام سایرین، همگام پیشرفتهترین ممالک دنیا به زندگی پرافتخار خود ادامه بدهد.
برای اینکه این نظر با جبر زمانه و پیشرفت اجتماعی دنیا تطبیق کند، ما در لوای کلمه وطن خیلی چیزهای دیگر را باید در نظر بگیریم، منجمله اجتماع ایران را. میخواهم این را خوب بدانید که شاید در این سههزار سال تاریخ ایران هیچ وقت چنین انقلاب اجتماعی که الان در ایران صورت میگیرد، به وقوع نپیوسته بود. الان اجتماع ما دارد به کلی زیر و رو میشود. اساس و پایه آن دارد عوض میشود. بنیاد و پایه اجتماع ما چه در حال و چه با نقشههایی که داریم در آینده نزدیک صرفاً بر مبنای تأمین منافع اکثریت مردم قرار میگیرد، بر مبنای عدالت اجتماعی قرار میگیرد. سعی میکنیم که اصلاحات اداریمان را هم به همان نسبت عملی بکنیم. اجتماع آینده ما باید بر مبنای اصل لیاقت قرار بگیرد. هر کسی که بهتر کار کرد، بیشتر کار کرد، با صداقت بیشتری، با دلسوزی بیشتری، با لیاقت بیشتری کار کرد، قطعاً باید راه پیشرفت او باز باشد و همچنین اگر خدای نخواسته افرادی خطاکار بودند چه از لحاظ روحی یا چه از لحاظ بدتر از آن، یعنی از لحاظ درستی مسلماً باید منتظر عقوبت باشند.
توضیحات مختصری راجع به این امر به شما میدهم: وقتی صحبت از اکثریت اجتماع خود میکنیم ببینیم اکثریت اجتماع این مملکت را چه کسانی تشکیل میدهند؟ امروز در حال حاضر اکثریت مملکت را طبقه زارع و برزگر تشکیل میدهند. تقریباً هفتادوپنج درصد اهالی مملکت ما به امر کشاورزی مشغولند، یا در دهات زندگی میکنند یا از راه ده ارتزاق میکنند. زندگی آتیه این طبقه چیست؟ طبق تصمیمی که ما گرفتهایم در مملکت ایران موضوع ارباب و رعیتی یعنی اینکه کشاورز به عنوان تقریباً یک فرد غیر آزادی برای ارباب کار بکند، قطعاً از میان خواهدرفت.
لابد از اصلاحات ارضی که ما در ایران شروع کردهایم، اطلاع دارید. تاریخچه آن طولانی است. نمیخواهم بگویم که از کی این فکر به نظر من رسید، از کی شروع کردیم، ولی اصل کار همین است که امروز جریان دارد و با سرعت جریان دارد و انشاءالله با سرعت هم خاتمه پیدا خواهدکرد.
نمیدانم صحبتهایی که این اواخر مخصوصاً در مسافرت اخیر خود به خطه آذربایجان کردم، به گوش شماها رسیدهاست یا نه؟ شاید بد نباشد که یا سفارت یا سرپرستی این صحبتها را به اختیار شما بگذارد، برای اینکه از جزئیات مطلع بشوید. در این سفر با دهقانهای ایرانی تماس گرفتم. صحبت کردم و خوشوقت شدم که همین دهقانهایی که شاید سواد هم نداشته باشند به کنه مطلب و به عمق این قضیه کاملاً پی بردهبودند. از دو جهت پی بردهبودند، یکی از لحاظ اقتصادی و منافع بیشتری که در آتیه خواهند برد و دیگر از نظر مطلبی که همه تکرار میکردند و معلوم بود که همه این حس را میکردند زیرا یکسان این مطلب را ادا میکردند، میگفتند که ما آزاد شدهایم.
چند ماه پیش در مرتبه اولی که اراضی در مراغه تقسیم میشد، پیرمردی را دیدم. از او پرسیدم که تو از این کار چه میفهمی؟ جوابی داد که من خیلی متأثر شدم، گفت امروز مثل اینکه من دوباره به دنیا آمدهام.
وضع کشاورزی در مملکت ما به همین طور پیشرفت خواهدکرد و کسی میتواند زمین داشتهباشد که یا خودش کار بکند یا اگر وسعت اراضیش زیاد باشد، به وسیله کارگر کشاورزی عمل بکند، نه به وسیله رعیت. متأسفانه وضعیت ارباب و رعیتی در مملکت ما به این سادگی نبود. چند روز پیش که در کردستان بودم در مراسم تقسیم اولین اسناد اراضی در آنجا با این مالکین جدید و رعایای سابق صحبت کردم. میگفتند آنقدر موضوع به اصطلاح حق و سهم اربابی و رعیتی مهم نبود. پرسیدم چقدر بود؟ میگفتند مالک دو عشر میگیرد. ولی میگفتند قضیه فقط این نیست، هزار نوع مالیاتهای من در آوردی سعی میکردند که از ما بگیرند. یا روغن بگیرند، یا گوسفند بگیرند، یا مرغ بگیرند، یا ما را به بیگاری بکشند.
ولی موضوع ارباب و رعیت در ایران دیگر کهنه شدهاست مگر اینکه همان طوری که در مراغه گفتم مالک بتواند سطح زندگی و درآمد این رعایا را به پای سطح زندگی و درآمد رعایایی که مشمول همین اصلاحات ارضی و تقسیم اراضی و حالا صاحب ملک میشوند، برساند.
پس ملاحظه میکنید که این اقدام و این عمل و این اصلاح تا چه حد عمیق و ریشهدار است و اصلاً اجتماع ما را به کلی دگرگون میکند. باز تکرار میکنم در دوهزاروپانصد سال تاریخ مدون ایران هیچ وقت جامعه ما دچار یک چنین تحول عمیق و قاطعی نشدهبود.
بر این اضافه میکنم فکری را که ما برای تشویق کارگرهای ایران کردهایم برای اینکه بهتر کار بکنند، بیشتر و با دلسوزی بیشتر کار بکنند. فکر کردیم که کارگرهای ایران تا بیست درصد در سود خالص کارخانجات شریک بشوند، یعنی بهرهای از حاصل کار ببرند. به عقیده من هر کارفرمایی که اساس این مطلب را درک نکند، آدم کوتهبین و نزدیکبینی است. با یک چنین عملی ما اساس سرمایهداری و اساس صنعتیشدن مملکت را تحکیم میکنیم، و در عین حال روابط انسانی، روابط تا اندازه صمیمانهای بین سرمایه که معنای آن همان کارفرما میشود و کارگر، در مملکت ایجاد خواهیم کرد تا همه برای یک هدف مشترکی کار بکنند. درست است که همه نفع خصوصی میبرند، ولی در همین نفع به خصوص یک اشتراکی دارند و آن تولید بیشتر و تولید بهتر و رقابت با صنایع خارجی است. برای آنکه بهتر بتوانند بفروشند باید سعی بکنند ارزانتر بفروشند و جنس بهتر تهیه کنند که بتوانند با صنایع خارجی هم رقابت بکنند. در عین حال کارگر ما چون نفعی میبرد بیشتر کار خواهدکرد، بیشتر کوشش خواهدکرد، بیشتر برای حفظ ماشین دلسوزی خواهدکرد، خود این کار نتیجهاش این خواهدشد که محصول فراوانتری، بیشتری، بهتری، مرغوبتری، ارزانتری، عرضه خواهدشد. سود کارفرما بیشتر میشود. سود کارگر بیشتر میشود و در عین حال هزینه و قیمتها بالا نمیرود.
از این دو طبقه مهم اجتماع ما، یعنی کشاورز و کارگر که بگذریم، میماند سایر افراد مملکت، منجمله کارمندان دولت که برای آنها هم باید حتماً فکری بکنیم و آن فکر به عقیده من داشتن یک قانون استخدام صحیح است که جوابگوی احتیاجات امروز مملکت باشد. به عقیده من تأمین زندگی کارمندان دولت تنها در اضافه حقوق نیست. ممکن است اضافه حقوق بدهیم ولی نتیجه این اضافه حقوق بالا رفتن قیمت زندگی باشد که باعث شود اینها نسبت به روز اول در مضیقه بیشتری قرار گیرند. امروز شما فرض بکنید که پانصد ریال یا یکهزار ریال اضافه حقوق میدهید ولی نتیجهاش در بازار این خواهدبود که آخر ماه خرج کارمند از این یکهزار ریالی که به او میدهند بیشتر شود.
اساس کار تأمین مسکن و ایجاد شرکتهای تعاونی است که احتیاجات مصرف عادی خانواده را به یک قیمت ثابت و حتیالمقدور کمی در اختیار آن بگذارد. و اصولاً ما بتوانیم خانههای سازمانی برای کارمندان دولت بسازیم تا از پریشانخیالیِ پیدا کردن خانه، اجارهکردن، چانهزدن، خلاص بشوند و بعد فرض کنیم که امروز یک کارمند دولتی در یک نقطه هست و به او مأموریت میدهیم که فردا بلند بشود برود در نقطه دیگر، این مأمور بتواند در مدت بیستوچهار ساعت به محل مأموریت خود برود و در آنجا ببیند که برای او خانهای مهیا هست، به کجا میتواند وارد بشود، و کجا زندگی میتواند بکند، و خیال خودش و خانوادهاش راحت باشد. این حرفهایی که من میزنم البته شاید به نظرتان خیلی آمیخته با خوشبینی است. پیش خودتان فکر میکنید خوب، آیا در کدام مملکت مترقی یک چنین تأمین زندگی و عدالت اجتماعی شده، آیا انگشتشمار نیستند ممالک خیلی پیشرفتهای که شاید تا حدی به این وضع رسیده باشند؟ جواب من این است که ما اگر حقیقتاً تصمیم بگیریم (کما اینکه گرفتهایم) میتوانیم این کار را بکنیم، به شرط اینکه افراد و کادری که برای انجام این نقشهها لازم هست، در اختیار داشتهباشیم. این کادر کی هست؟ این کادر یا شماها هستید که در اینجا دارید درس میخوانید یا برادران دیگرتان هستند که در جاهای دیگر درس میخوانند، یا برادرانی که در خود ایران مشغول تحصیل هستند. این کارها موقعی صد در صد عملی خواهدشد که فردفرد شما که یک مسئولیتی به هر صورت خواهید داشت، در آتیه دنبال این کار را بگیرید.
پس ملاحظه کنید که چطور شالودهای که ما ریختهایم برای یک مملکت مترقی سعادتمندی است که بر مبنای عدالت اجتماعی قرار خواهد داشت و به خواست خداوند میتواینم با سربلندی در جامعه آتیه مترقی دنیا شرکت کنیم.
خیلی رشتههای دیگری هست که اگر بخواهیم راجع به همه صحبت بکنم شاید ساعتها طول بکشد، ولی هر کدام از این رشتهها برای تکمیل بنای اجتماعی ایران و اصلاحات اداری ایران و رسانیدن مملکت ما به اوج ترقی و عظمت لازم است.
خوشبختانه مملکت ما دارای دو ثروتی است که از همه چیز گرانبهاتر است: اول ثروت انسانی آن است. ایرانی لایق است، مستعد است، و شاید انسان تعجب بکند پس از هزارها سال تاریخ هنوز ملت زندهای است. من به هر مملکتی میروم و سؤال میکنم میگویند جزو بهترین شاگردان آن مملکت شاگردان ایرانی هستند. پس این استعداد فکری و هوش را دارند. در قسمت دیگر یعنی در قسمت جسمی مملکت ما متأسفانه مدتی عقب افتاده بود یعنی آب تمیز نداشتیم، دچار همه نوع امراض بودیم، کما اینکه من هر مرضی را که دلتان بخواهد، گرفتم. حصبه گرفتم، مالاریا گرفتم، دیفتری گرفتم، هر چه که مرض عفونی بودهاست، گرفتم. نه بهداشتی بوده و نه هیچ شما وضعتان بهتر از من بودهاست، بعد از شماها وضع جوانتر از شماها کاملاً بهتر خواهدشد. تا چند سال دیگر دلیلی نخواهدداشت که یک نفر ایرانی حصبه بگیرد، یک نفر ایرانی مالاریا بگیرد، یک نفر ایرانی مبتلا به سل بشود. ولی با تمام این اوضاع جوانهای ایرانی در میدانهای ورزش در خیلی اوقات تاج افتخار به سر زدهاند و نشان دادهاند که این نژاد هنوز قدرت جسمی و استعدادش را نگه داشتهاست.
ثروت دیگر، ثروت طبیعی است که یک صدم آن هم حقیقتاً درست مورد بهرهبرداری قرار نگرفتهاست. همّ ما این خواهدبود که از این ثروت بهرهبرداری بشود، و بر اساس این قوانین اجتماعی و عدالت، ثروت درست بین طبقات مختلف مملکت بخش شود و مآلا نتیجهاش این باشد که درآمد سرانه افراد ایرانی به حدی برسد که برای هر فردی و افراد خانواده آن حداقل زندگی که مطابقت با تمدن امروزی دنیا میکند، فراهم بشود.
من به چنین آیندهای امیدوارم و مطمئنم همه خودشان را مهیا و حاضر میکنند که هر وقتی که عملاً وارد اجتماع شدند چه به طور انفرادی و شخصی، چه برای کار عمومی و یا در دستگاه دولتی با یک چنین امید و آرزویی وارد کار بشوند و دینی را که به مملکتشان و به تاریخشان و به خصوص به آینده خود دارند انشاءالله ادا کنند.