بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر هنگام باریابی هموندان کنگره حزب مردم در کاخ سعدآباد ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۰

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سخنرانی‌های اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر

سخنرانی‌های محمدرضا شاه پهلوی بر پایه تاریخ

درگاه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر
به بیانات شاهنشاه آریامهر در برابر هموندان حزب مردم گوش فرادهیم
سخنان اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران در کاخ سعدآباد ۲۸ اردیبهشت ماه ۱۳۵۰ - بخش دوم

بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در باریابی هموندان کنگره حزب مردم در کاخ سعدآباد ۲۸ اردیبهشت ماه ۱۳۵۰


صحبت و گفتگو با چنین جمعیت پر شوری که امروز از تمام اکناف کشور در اینجا جمع شده‌اند، البته موقعیتی است دلپذیر و باعث خوشوقتی. در اینکه در انقلاب ششم بهمن ایران، همه افراد کشور با رئیس مملکتشان سهم یکسانی دارند، تردیدی نیست. این مزیت، یک مزیت عمومی است و متعلق به تمام ملت، کما اینکه اسم انقلاب ایران را گاهی انقلاب ششم بهمن و گاهی انقلاب شاه و ملت می‌گویند.
تشکیلات شما یکی از محاسنش این است که چه قبل از انقلاب ششم بهمن و چه از آن تاریخ به این طرف، بدون اینکه مستقیماً سر کار باشد، نه فقط صفوف خود را حفظ کرده‌است، بلکه می‌توان گفت به جمعیت خود نیز اضافه کرده‌است.
لازمه حکومت مشروطه همین است که دسته‌ای سر کار باشد و تمام مسئولیت‌ها را قبول بکند و دسته دیگر نقایص و معایب را بازگو کند، چون هیچ وقت نمی‌شود در یک جامعه تمام مردم یک سلیقه و یک رأی و یک فکر داشته باشند. حتی با وجودی که این طور تمام طبقات ملت ایران در پشت سر این مواد دوازده‌گانه صف بسته‌اند، در اجرای این اصول می‌توانند احیاناً با هم اختلاف سلیقه داشته باشند. پس لازمه حکومت مشروطه دموکراسی حقیقی این است که آن دسته‌ای که سر کار نیست، به اندازه دسته‌ای که سر کار است به اصول مملکتی و به خصوص به اصول انقلاب ایران مؤمن و معتقد باشد، و اگر در اجرای کار احیاناً اختلاف سلیقه داشته باشد، با حفظ صد درصد صداقت به اصول انقلاب و به کشور بتواند از کارها و جریانات و نقایص و معایبی که به نظرش می‌رسد، انتقاد کند و آنها را بازگو نماید تا اگر دستگاه مسئولی که سر کار است جوابی داشته باشد بدهد و اگر هم جوابی نیست در صدد رفع معایب به کمک مخالفین خودش، مخالفین صدیق به مملکت برآید.
اجمالاً و مختصراً باید ببینیم که در نه سالی که از انقلاب ایران می‌گذرد، چه اتفاقاتی افتاده است؟ هیچ کس منکر حقایق نیست، من جمله خود این حزب که در اقلیت یعنی صف مخالف قرار دارد، به اندازه دیگران ترقیات چشمگیر کشور را می‌بیند، آنها را بازگو می‌کند و از آنها دفاع می‌نماید. البته دیدیم که شما درمورد سیاست‌های عالی مملکت، مثل سیاست‌های میهنی یعنی سیاست مستقل ملی ایران، سیاست دفاعی یعنی حفظ مرز و بوم این کشور کهن، نه تنها همیشه با تمام ملت ایران و با حکومت سر کار هم آواز و هم صدا بودید، بلکه بعضی اوقات می‌گفتید که چرا بیشتر از این در تأمین وسایل دفاعی کشور کوشش نمی‌شود؟ به هر جهت اگر درآمد سرانه ایران قبل از ششم بهمن ۱۳۴۱ را با امروز مقایسه بکنید، به تحولات و پیشرفت‌های کشور پی می‌برید. این ارقام اختراعی نیست. ارقامی است که منتشر شده و قابل کنترل است و همه از آن آگاهند، هم ما می‌دانیم و هم تشکیلات سازمان ملل متحد با آنها آشنا است. رشد اقتصادی ما در قسمت صنعت در حدود سالی هفده درصد بوده است. در قسمت برق این اواخر خیلی بیشتر شده و سال گذشته به حدود چهل درصد رسیده است. به قیمت ثابت رشد اقتصادی و تولیدات کلی مملکت ایران از ده درصد متجاوز بوده است، اینها ظواهر مادی کار است.
اما ظواهر معنوی اجتماعی که ما امروز می‌بینیم، آزادمردان و آزادزنان ایران، این کار در ده سال پیش ممکن نبود. تشکیل سپاهیان انقلاب مرکب از جوان‌های پسر و دختر که در اقصی نقاط مملکت از روی ایمان و عقیده مشغول خدمت هستند در آن زمان امکان‌پذیر نبود. نیروهای ارتجاعی یا نیروهای متفق سرخ و سیاه، مانع هر نوع پیشرفتی می‌شدند برای اینکه هر قدمی که ما در این زمینه‌ها به پیش برمی‌داشتیم آنها خودبه‌خود و بلا اراده اجباراً یک قدم به عقب می‌رفتند.
در آخر این تابستان، یک نفر نمی‌گویم رعیت، برای اینکه این کلمه از همان روز اول انقلاب ایران از بین رفت، یک نفر کشاورز و حتی یک نفر اجاره‌دار هم باقی نمی‌ماند، یعنی هر کس در هر زمینی که کار می‌کند صاحب و ارباب خودش خواهد بود. احتیاج به تشریح وضع کارگر نمی‌بینم، همین طور در سایر شئون مملکتی و صفوف اجتماعی. هر کدام از شما از هر کجا که می‌آیید وضع امروزتان را در دورافتاده‌ترین نقاط مقایسه کنید با اوضاع پیش از بهمن ۱۳۴۱، از آن دورتر نمی‌روم که بگویم در زمان جنگ و اشغال کشور چه وضعی داشتیم یا چند سال بعد از جنگ دارای چه وضعی بودیم و چه سیاست‌هایی اوضاع ما را درمورد مسئله نفت به صورت اواخر مرداد ۱۳۳۲ درآورده بود و در مقابل آن این موفقیتی که سه ماه پیش درباره مسئله نفت نصیبمان شد، وضع ما را به کجا رسانده است؟
یک قسمت از کاری که وظیفه شما و وظیفه هر اقلیت دیگری است، همین کار است که خود من شبانه روز انجام می‌دهم، من هر جا و هر وقت گزارشی درباره امور مملکت دریافت می‌کنم که در آن صحبت از اشکال یا ایرادی است، کار من انعکاس ایرادات و خواستن رفع آنها است. ما برای این کار سازمان‌هایی از جمله سازمان بازرسی شاهنشاهی داریم. من به این سازمان گفته بودم که شما در واقع چشم و گوش من هستند. بروید و به همه جا سرکشی کنید و با همه کس تماس بگیرید. هیأت‌هایی که برای این کار تشکیل می‌دهید به غیر از نفرات متخصص و وارد به کار که از تهران با خود می‌برید، در استان‌ها و شهرستان‌ها هم از اهالی محل و از کسانی که در موضوع مورد رسیدگی تخصص دارند برای همکاری با این هیأت‌ها دعوت بکنید. فرض کنیم به شهر مراغه می‌روید و می‌خواهید به وضع نان و گوشت آنجا رسیدگی بکنید. طبیعی است که در محل باید از قصاب و نانوای مراغه‌ای هم دعوت بکنید که جزو هیأت بشوند و به اتفاق آنها به کارها رسیدگی بکنید تا مطالب روشن بشود. البته دستگاه‌های دیگری نیز که نامشان را نمی‌برم دائماً راجع به مسائل مختلف به من گزارش‌های لازم را می‌دهند. به هر حال برای اینکه آخرین تشکیلات حزبی‌تان در جریان امور باشد تصمیم دارم بگویم که از این پس بازرسی شاهنشاهی یک نسخه از گزارش‌های خود را چه برای این حزب و چه برای حزب حاکم بفرستد تا شما هم از آنها مطلع باشید. می‌خواهم بگویم که وزارت خارجه نیز یک خلاصه روزانه یا هفتگی از تمام مطالب مربوط به سیاست مستقل ملی ایران و رویدادهای مهم بین‌المللی را که باید از آنها مطلع باشید در اختیارتان بگذارد. به دستگاه انتظامی هم دستور می‌دهم که هر دو تشکیلات حزبی را از مطالبی که باید به عنوان یک فرد ایرانی بدانید مطلع بکنند. حتی به سازمان‌های ارتشی و به ستاد بزرگ که آنها هم بولتن‌هایی درباره قدرت نظامی ایران و رویدادهای نظامی دارند، چه آن رویدادها به نفع ما باشد چه به زیان ما، شما را از آنها مطلع بکنند تا رؤسای شما به حداکثر اطلاعات ممکنه وارد باشند، و آنها نیز طبقات مختلف تا آخرین فرد حزبی را در دورافتاده‌ترین نقاط مملکت از اطلاعاتی که تشخیص می‌دهند برای آنها لازم است در یک بولتن تکثیر بکنند و برایشان بفرستند.
اشاره‌ای شد به یک عده گمراه که البته تعدادشان کم است و خیلی هم کم است، ولی این دلیل بر بی‌اعتنایی نسبت به موضوع نمی‌شود، به دو جهت، یکی اینکه واقعاً حیف است که از سی‌میلیون نفر جمعیت کشور حتی چند نفر گمراه باشند. البته تصور اینکه اینها بتوانند به مملکت صدمه بزنند تقریباً غیر ممکن است، اما به خودشان که صدمه می‌زنند، وقتی به خودشان صدمه بزنند به فامیل نزدیکشان هم ممکن است لطمه وارد بشود و اصولاً چرا این طور بشود؟
اگر مملکت ما کشوری بود که روی آن خاک مرده پاشیده بودند، اگر مملکتی بود که در حال درجا زدن بود، اگر مملکتی بود که اصول فئودالیته، اصول خانخانی، بی‌عدالتی‌های اجتماعی، عدم امکان پیشرفت افراد در آن حکمفرما بود، یا وضع کارگران و طبقات دیگرش نامناسب بود، می‌گفتیم طبیعی است که عده‌ای به خاطر احساسات وطن‌پرستی نتوانند چنین اوضاعی را ببینند و بخواهند کمر خدمت ببندند و مملکت را نجات بدهند، ولی تعجب در این است کشوری که دنیا آن را کشور نمونه اعلام کرده و دوازده ماده انقلابش آن را با حفظ آزادی‌های فردی و انسانی به این مقام و منزلت رسانیده است، در چنین محیط و در چنین مملکتی که وضع به این صورت است و آینده آن باز هم درخشان‌تر خواهد شد، چطور ممکن است که در یک مغز سالم افکار منحرف و ناسالم و سیاه پیدا بشود؟ ما باید فکر کنیم که چطور چنین چیزی ممکن است، البته اگر خیلی غور و بررسی کنیم بالاخره به اینجا می‌رسیم که ممکن است عقده‌هایی در کار باشد و در این مورد کسانی هستند که (استغفرالله) با خدا هم دعوا می‌کنند و ایراد می‌گیرند که چرا این را به من ندادی؟ چرا آن را به من ندادی؟ چرا این طور کردی؟ باید گفت که بعضی‌ها طبعاً حسودند با این حال اجتماع ما نباید این را بدون اهمیت و سرسری بگیرند. نباید بگوید که اینها حداکثر چند صد نفر و یا چند هزار نفر بیشتر نیستند و چنین رقمی در مقابل جمعیت ایران اهمیتی ندارد، بگذار هر چه می‌خواهند سر و صدا بکنند، اقتضای سن بعضی‌ها این است، بالاخره خسته می‌شوند و ساکت می‌گردند. عده‌ای هم عادت دارند که می‌گویند خوب به من چه، دستگاه خودش فکری به حال آنها می‌کند و ترتیب کار را می‌دهد و جلوی خدای نخواسته خیانت را می‌گیرد. می‌خواهم بگویم نه، این طور نیست، این کار و وظیفه اخلاقی فرد فرد شما است، زیرا هر کدام از شما در برابر این مملکت سهم و وظیفه کاملاً مساوی دارید، این خاک، این آب، این هوا، به طور یکسان متعلق به همه شما است، بعد از شما متعلق به بچه‌های شما است و نسل بعد از نسل متعلق به ایرانی است. ما منابع طبیعی را ملی کردیم، جنگل‌ها ملی شد، مراتع بزرگ ملی شد، آب ملی شد، در حالی که شاید حتی مترقی‌ترین ممالک دنیا هنوز به این پایه نرسیده باشند، البته مقصودم ممالک و مجامع آزاد است.
پس از آنجا که سهم همه نسبت به این آب و خاک مساوی است، وظیفه‌ای هم که شما برای حفظ این کشور دارید مساوی است، وظیفه‌ای که در مقابل عده‌ای ناچیز که از راه راست منحرف شده‌اند دارید وظیفه مقابله و ارشاد و در صورت لزوم مقاومتی است که در برابر آنها باید بکنید.
من با امیدهای زیاد نسبت به آینده با شما صحبت می‌کنم، چون مطالب به قدری واضح و روشن است و امکانات کشور به اندازه‌ای زیاد است که جز اینکه انسان نسبت به آینده امیدوار باشد، راه دیگری ندارد.
در چند سال پیش گفته بودم (و اتفاقاً وقایع و گذشت زمان هم ثابت کرد) که ما محکوم به پیشرفت هستیم. فرضیات هر قضیه و هر مسئله‌ای را که در نظر بگیرید به آسانی شما را به یک نتیجه می‌رساند. وقتی در این مملکت ثروت‌های ملی شما معین باشد و ثروت‌های بزرگ هم ملی شده باشند و همه آنها طبق برنامه به نفع اجتماع صرف بشود، و ثروت‌های هنگفت نشناخته دیگری هم باشد که ما از آنها اطلاع نداریم، امکانات معدنی و کشاورزی هم به اندازه‌ای باشد که هر فرد ولو اینکه تخصصی نداشته باشد، بتواند بفهمد که با پیشرفت زمان و انجام برنامه‌ها کشور به زودی به مرز تمدن بزرگ خواهد رسید، چطور می‌شود که انسان خوش‌بین نباشد.
این است که با وجود تمام این خوش‌بینی‌ها، وظیفه شما افراد ایرانی که در هر سازمان و هر دستگاه به خصوص در هر حزبی که هستید و مسئولیتی ندارید، یعنی حکومت در دست ندارید، باید وظیفه ایرانی بودن خود را انجام دهید و در عین خوش‌بینی، مترصد پیدا کردن نقاط ضعف یا مشکلات یا احیاناً معایبی که داریم باشید.
به زودی انتخابات کشور شروع خواهد شد، مسلماً تشکیلات شما نیز کاندیداهای انتخاباتی خود را معین خواهد کرد، وظیفه دستگاه‌های مملکتی خواهد بود که روش کاملاً بی‌طرفانه و شرافتمندانه‌ای را برای مبارزه آزاد بین کاندیداها فراهم بکند، شما هم وارد این مبارزه بشوید، نتیجه انتخابات هر چه شد اگر در اقلیت بودید وظیفه‌تان را با حرارت بیشتر و شور بیشتر ادامه بدهید، برای اینکه بالاخره اساس و محرک اولیه همه این کارها، یکی خدمت به وطن است و دیگری ارضای وجدان انفرادی شما، این کار را با صداقت به وطن، با حس میهن‌خواهی شدید، با حس مبارزه‌جویی و اگر لازم باشد با مبارزه‌طلبی ادامه بدهید. در مقابل دشمنان که به جای خود، در برابر هر نوع ضعف و فتوری که مشاهده می‌کنید مبارزه کنید، برای دفاع از منافع میهن‌تان سعی کنید صفوف خود را فشره‌تر نمایید و تشکیلاتتان را توسعه و بهبود ببخشید، و پیشنهادهای لازم برای تحریک بیشتر و فعالیت بیشتر در تشکیلات خودتان بدهید، به هر صورت به عنوان یک فرد حزبی و به عنوان یک نفر ایرانی وظیفه ملی و فردی و وجدانی خود را به خواست خداوند هر روز بهتر از روز پیش انجام بدهید.